مبارزات
در 16 شعبان سال 1303 هـ .ق. سید جمال الدین اسدآبادى که قصد مسافرت به عربستان سعودى را داشت، در بوشهر توقّف مى کند و با علما و شخصیتهاى آن دیار، دیدار و افکار و نظریات خود را در جمع آن ها بیان مى کند.
آیت الله سید ابوالقاسم بلادى به همراه فرزندش سید عبدالله بلادى نیز در این جلسه شرکت مى کند. آیت الله سید هبة الدین شهرستانى درباره این دیدار مى گوید: «روشنفکران آن شهر از قبیل حکمران بنادر آقاى موّقر الدوله شیرازى و سید عبدالرضا حافظ الصحّه و حجت الاسلام سید عبدالله بلادى و... که درک فیض خدمت و صحبت مرحوم آقا سید جمال الدین نموده، همه افکار جدیده این بزرگوار را در عالم مدنیّت و اصلاحات فرهنگى و مذهبى متواتراً نقل کردند.([23])
همین ملاقات آن هم در سنین نوجوانى باعث رویش و رشد بذر انقلاب و جهاد با کفر و ظلم در دل سید عبدالله گردید و از او مبارزى نستوه ساخت. آیت الله بلادى بعدها در کتابها و سخنرانى هاى خود از سید جمال الدین بخوبى یاد کرده و از این که معاصران وى پیامش را درک نکرده اند اندوهگین شده و ابراز تأسف مى کرد.([24])
در سال 1326 هـ .ق. همزمان با اوج نهضت مشروطیت در ایران در نجف اشرف نیز افرادى طرفدار نهضت مشروطه بودند از جمله آیت الله شیخ محمدکاظم خراسانى که طرفدار جدّى مشروطه و رهبر مشروطه خواهان بود. روحیه آزادى خواهى و مبارزه با ظلم و ستم، او را به طرف آخوند کشاند و از طرفداران جدّى مشروطه شد و در همان سال ـ اوج انقلاب مشروطه ـ به عنوان نماینده آخوند خراسانى، به بوشهر بازگشت و با انجمن اتحاد اسلام([25]) همراه شد و خدمات فراوانى به مشروطیّت انجام داد.([26])
هنگامى که لیاخوف روسى فرمانده قزاق ها در 1327 هـ .ق. مجلس شوراى ملّى را به توپ بست، رساله اى در وجوب جهاد علیه روس ها نوشت و کالاهاى روسى را تحریم کرد.
با آغاز جنگ جهانى اوّل و ورود نیروهاى انگلستان به ایران، به همراه شهید رئیس على دلوارى (1303 ـ 1332 هـ .ق.)، پرچم مخالفت بانیروهاى انگلستان را برافراشت و علیه انگلیسها، فتواى جهاد صادر کرد. متن فتوا این گونه بود:
«دولت جبّار و ستمگر انگلیس قصد حمله به خاک ما را دارد، بر ما واجب است که از خاک خود دفاع کنیم».([27])
منزل آیت الله بلادى محور و پایگاه مبارزه با استعمار بریتانیا شد. وى با ایراد سخنرانى و نوشتن مقالات متعدّد در باب جهاد، مردم را علیه متجاوزان به میهن و ملّت، تحریک مى کرد.([28])
هجرت به شیراز
با وجود مقاومت مردمى، به دلیل عدم حمایت دولت ایران و کمبود سلاح و امکانات دفاعى، بوشهر در سال 1333 هـ .ق. سقوط کرد و متجاوزان انگلیسى، شهر را به اشغال خود درآوردند و مجاهدین را ترور و یا دستگیر کردند. در این شرایط آیت الله بلادى به همراه شیخ على آل عبدالجبّار([29]) و با کمک یاران رئیس على دلوارى به شیراز هجرت کرد. ایشان علّت مهاجرت به شیراز را این گونه بیان مى کند:
«متأسفانه مددى از ملّت و دولت ندیدم و روز به روز قوه و قدرت آن ها(انگلیسى ها) زیاد مى شد تا آن که تکلیف شرعى خود و... و اباء نفس و منع شرع از ماندن در بلده اى که در تحت سیطره اجانب باشد، مجبور به مهاجرت و جلاء وطن شدم. لذا روز شنبه 3 جمادى الثانى، 1333 هـ .ق. ترک خانه و لانه و اهل و اولاد و جنبیّات شخصى گرفته و به شیراز آمدم»([30])
به محض ورود به شیراز مورد استقبال کم نظیر مردم قرار گرفت. در شیراز هم دست از مبارزه نکشید و به همراه شیخ جعفر محلاتى بر ضد روس و انگلستان فتواى جهاد صادر کرد.([31]) همچنین با نوشتن کتاب و مقاله، توطئه هاى دشمن را خنثى مى کرد.
بازگشت به وطن
آیت الله بلادى پس از هفت سال تدریس، تألیف و خدمت به مردم شیراز در 1339 هـ .ق. به وطنش، بوشهر بازگشت. و مورد استقبال بى نظیر مردم بوشهر قرار گرفت و در محله بهبهانى ها ساکن شد و امامت جماعت مسجد آن محله را به عهده گرفت. در بوشهر به تدریس و تألیف ادامه داد. همچنین در کنار ترویج علم و اخلاق در میان مردم، به مداواى مردم نیز مى پرداخت.
ایشان حتى المقدور مشکلات مردم را حل مى کردند، و به عنوان مثال: در یکى از سال ها که محصول گندم دچار آفت زدگى شد، کشاورزان براى حل این مشکل خدمت آیت الله بلادى رسیدند. ایشان دستوراتى در رفع آفت صادر کرد و پس از مدّتى آفت از بین رفت و محصول گندم از نابودى نجات یافت.([32])
در 1341 هـ .ق. براى زیارت بیت الله الحرام به مکه رفت([33]) و اعمال حج را بجاى آورد. و در 1329 هـ .ش. در جریان نهضت ملّى شدن نفت و شروع مجدّد فعالیت آزادى خواهان، از این جنبش دفاع کرد ولى به علّت کهولت سن و ضعف جسمى تنها به ایراد سخنرانى و تشویق مردم مبنى بر حمایت از نهضت ملّى شدن نفت پرداخت و دامنه فعالیتهایش در این زمینه محدود بود.([34])