مبارزات
ارادت خالصانه به امام
اعتماد عمیق و ارادت خالصانه آیت الله فاضل لنکرانى به استاد و مراد خویش، سبب شد تا از همان آغاز تحصیل، هیچ شک و تردیدى در حقانیت بینش و مطالب وى نداشته باشد و به همین دلیل، وى از فعّال ترین عالمان مبارز به شمار مى رود. مبارزات وى از هنگام شکل گیرى نخستین جمعیّت فضلاى جوان حوزه در زمان آیت الله بروجردى آغاز شد جمعى که در گام نخست، در فکر اصلاح حوزه، تبلیغ در مناطق دور دست و... بودند و از آن پس در دوران مبارزه با اعلامیه و اطلاعیه هایى که تأیید و امضا مى کرد، به نهضت اسلامى کمک مى کرد.
او درباره کثرت اعلامیه هایى که از سوى وى صادر و یا امضا مى شد، ضمن نقل خاطره اى مى گوید:
«اعلامیه هاى بسیارى داده مى شد که در اکثر آنها، امضاى من وجود داشت به طورى که وقتى سازمان امنیت ما را باز داشت کرد، یکى از مهم ترین سؤالات ایشان این بود که شما در متجاوز از پنجاه اعلامیه امضا دارید. من در جواب آنها گفتم: همه این امضاها از خود من است یک وقت فکر نکنید که از امضاى من در پاى این اعلامیه ها تقلید شده است. این جواب، مأمور امنیتى را بسیار تکان داده بود زیرا او فکر مى کرد که من به دست و پا افتاده و اظهار بى اطلاعى از این امضاها و ساختگى بودن آنها را خواهم کرد لذا گفت: مسئله بدتر شد. حالا چرا امضا کردید؟ گفتم: خوب، حالا شما مى خواهید بر اساس منطق با من حرف بزنید یا بر مبناى زور مى خواهید نظرتان را تحمیل کنید؟ کمى فکر کرد و گفت: ما بر اساس منطق مى خواهیم با شما حرف بزنیم. گفتم:... آقایى به نام آیت الله خمینى پیدا شده که مطالبى را ارائه کرده است اکنون در رابطه با ایشان و مطالبش دو نظریه وجود دارد یکى نظر شماست که او را تحریک شده و از عوامل سیاست خارجى بازیچه دست اروپا و آمریکا و... مى دانید و نظریه دوم، نظر ماست. ما با توجه به این که طلبه هستیم و درس خوانده ایم به عقیده خودمان چیزى مى فهمیم و چنین نیست که هر کسى ادعائى کرد، فوراً زیر بارش رویم، این مرد را شخصیتى الهى شناخته و محرک او را جز احساس مسئولیت شرعى چیزى نمى دانیم به عقیده ما اندازه سر سوزنى سیاست در کار او دخالت ندارد و هر چه مى گوید و مى نویسد و حتّى مبارزه او، همه براى خدا و اقدام به انجام مسئولیت هاى دینى خود مى باشد. ما طلاّب، اصولاً تابع دلیل هستیم اگر شما مدرک قانع کننده اى براى اثبات نظریه خود توانستید ارائه بدهید، من همین جا عقیده شما را درباره او مى پذیرم[30]».
بر همین اساس، با مراجعه به کتاب هاى اسناد انقلاب اسلامى، اعلامیه هاى زیادى را از علما و بزرگان مى یابیم که امضاى آیت الله فاضل نیز در بین آنها وجود دارد.
موضوع برخى از اعلامیه ها عبارتند از:
1. اعتراض و اعلام نظر روحانیت تبریز به هیئت اعزامى دولت، درباره وقایع تبریز، در پى چهلم شهداى قم در اسفند ماه 56.
2. فاجعه 29 بهمن تبریز.
3. نامه جمعى از عالمان و استادان به آیت الله صدوقى درباره فجایع یزد.
4. نامه به آیت الله شریعتمدارى درباره حمله ساواک به خانه وى در اردیبهشت 57.
5. درباره اعمال ضد دینى در نیمه شعبان در تیر ماه 57.
6. حمله به مردم مشهد و شهرستان ها در مرداد ماه 57.
7. توطئه شاه براى ایجاد تفرقه.
8. اعلامیه استادان درباره دولت نظامى ازهارى.
9. درباره اعتصاب در شرکت نفت.
10. حمله به حرم امام رضا(علیه السلام) و تلگرام به آیت الله شیرازى، آیت الله قمى...
11. توطئه شاه و حفظ آرامش و مجازات قانون مند مجرمان.
12. نامه علما و ملاقات آیت الله خویى با فرح.
13. نامه به ژیسکاردستن (رئیس جمهور وقت فرانسه) در مورد رعایت احترام امام خمینى.
14. راهپیمایى تاسوعا و عاشورا.
15. خلع محمّد رضا پهلوى از مقام سلطنت.
16. سالگرد کشتار قم.
17. اعلامیه پشتیبانى از استادان دانشگاه ها.
18. نامه به رئیس جمهور فرانسه درباره هجرت امام خمینى به پاریس.
19. جنایات شاه در شهرستان ها و فراخوان راهپیمایى.
20. روى کار آمدن بختیار و اعلام عزاى عمومى.[31]
نامه آیت الله فاضل لنکرانى به نخست وزیر، در اعتراض به تصویب نامه رژیم پهلوى
بسمه تعالى
جناب آقاى نخست وزیر!
در مورد تصویب نامه اخیر دولت به لحاظ اشتمال بر سه موضوع، خلاف شرع و قانون و مصالح عمومى کشور هیجان و اعتراض مسلمین سراسر ایران که اکثریت قریب به اتّفاق مردم کشور را تشکیل مى دهند، به نهایت درجه رسیده با آن که مدتى است مراجع عظام مقامات مسئوله را متذکر و خواستار لغو و یا اصلاح آن شده اند، مع الاسف دولت بدون توجه به عواقب وخیمه بى اعتنایى به مقررات دین و استخفاف به مقام روحانیت و نقض قانون اساسى و نادیده گرفتن هیجان عمومى، به جاى اعتراف به اشتباه خویش، با وعده هاى خالى از ارزش و توجیهات خلاف واقع، در صدد اقناع ملّت مى باشد. وظیفه دولت به حکم قانون، پیروى از مراجع معظم است چنانچه در زمان مرحوم آیت الله العظمى آقاى بروجردى شرکت زنان[32] در انجمن هاى شهردارى در مجلس مطرح شده بود، معظم له شدیداً اعتراض نمودند و بعداً یکى از نمایندگان مجلس حضور ایشان مشرف و اظهار کرد که تصویب این موضوع، بر اثر اعتراض حضرت آیت الله منتفى گردید و خود حقیر در این جریان حضور داشته و شدّت تعرض ایشان را از نزدیک ملاحظه نموده، به هر حال، رعایت مصالحه عالیه کشور، الزام مى کند که به تذکرات مراجع و خواسته هاى مسلمین توجه کامل نموده و با لغو یا اصلاح و تصویب نامه مزبور، به هیجان عمومى خاتمه داده شود.
موحدى لنکرانى
24 جمادى الثانیه 1382[33]
امضاى نامه مرجعیّت
در پى کشتارهاى بى رحمانه و اوضاع خفقان آلود، سکوت نسبى بر فضاى کشور حاکم شده بود و رژیم گمان مى کرد که موضوع امام خمینى از اذهان زدوده شده است اما با رحلت آیت الله حکیم، بار دیگر موضوع مرجعیّت مطرح شد و سرانجام به زنده شدن نام امام انجامید. اغلب بزرگان حوزه، بعد از رحلت آیت الله حکیم، گردهمایى تشکیل دادند تا در این باره تصمیم بگیرند، وى مى گوید:
«با این که شرایط نسبت به آیت الله خمینى و طرفدارانش خیلى سخت و ناجور بود، تصمیم گرفتند ]که[ به طور علنى، مرجعیّت بلا منازع آیت الله خمینى را طى اعلامیه اى به اطّلاع مردم برسانند. اعلامیه آماده شد و دوازده نفر آن را امضا کردند که از آن جمله خود من بودم حتى یادم هست زیر اعلامیه نظر موافق خود را نه تنها در رابطه با مرجعیّت بلا منازع، بلکه در رابطه با صلاحیت رهبریت ایشان هم درج کرده و آن را امضا کردم... به نظر من، همین مسئله خود کوبنده ترین مسئله براى رژیم بود[34]».
آیت الله فاضل قبل از انقلاب سهم مهمى در مبارزات در ابعاد مختلف، از جمله مبارزه با افکار انحرافى داشت و حتى به مدت دو سال در بندر لنگه و یزد در تبعید به سر برد.[35] که در همان جا علاوه بر فعالیّت علمى ـ انقلابى (شرح تحریر الوسیله امام خمینى)، توسط آیت الله صدوقى با مردم یزد دیدارهاى سازنده اى داشت و آنها را در مسیر مبارزه نیز قرار مى داد.[36]
وى بعد از انقلاب نیز در سنگرهاى مختلف براى انقلاب تلاش کرد. وى به امر امام مدتى مسئولت دادگاه انقلاب قم را عهده دار شد و نمایندگى دوره اوّل مجلس خبرگان رهبرى از استان مرکزى و ریاست عالى شوراى مدیریت حوزه علمیه قم به مدت 10 سال از دیگر مسئولیت هاى وى به شمار مى رود.[37]
آیت الله فاضل لنکرانى مى گوید:
«در اوایل حکومت دولت موقت که هنوز امام در قم تشریف داشتند، به خدمت ایشان شرفیاب شده و گفتم: با توجه به آشنایى قبلى از روحیات آقاى بازرگان، روشن است که او به روحانیت و هیچ فردى از افراد آن و فکر مى کنم حتى به شخص شما نیز اعتقادى ندارد و با توجه به این سابقه، حضرت عالى چگونه اجازه دادید که ایشان در رأس دولت قرار گرفته و زمام کشور اسلامى را به دست بگیرد؟ فرمودند: من هم نظرم همین است، ولى مسئله این است که که ما الان افرادى را که بتوانیم جایگزین اینها نمائیم، نداریم والاّ من شخصاً معتقدم که اینها به درد حکومت و نظام اسلامى نخواهند خورد، انشاءالله روزى برسد که ما افراد صالح و لایقى پیدا کرده و جایگزین اینها بکنیم».[38]