حزب دعوت اسلامى
بعضى از عالمان آگاه و روشن بین از جمله شهید سید محمد مهدى حکیم، سید طالب رفاعى، شیخ مهدى سماوى، پس از مطالعه اوضاع سیاسى و اجتماعى عراق، به این نتیجه رسیده بودند که باید حزبى را مبتنى بر اندیشه و ایدئولوژى اسلامى تأسیس کنند تا بتوانند مبارزات مسلمانان آن سامان را سر و سامان بدهند و به اهداف خود نائل آیند. پس از مطرح کردن این اندیشه با آیت الله صدر، «حزب الدعوة الاسلامیه» (حزب دعوت اسلامى) را در سال 1377 تأسیس کردند.([12])
آیت الله صدر اساسنامه اى را نیز بر اساس اعتقادات دینى براى حزب دعوت تنظیم کرد. حزب دعوت به فعالیت خود پرداخت آیت الله سید محمد باقر صدر، پنج سال بعد از تأسیس حزب، بنا به مصالحى خود را از آن کنار کشید. امّا به دیگر اعضاى حزب توصیه کرد که به کار خود ادامه دهند و او نیز پشتیبان آنان خواهد بود.([13])
جماعة العلماء
در سال 1958 م. «عبدالکریم قاسم» با ظاهرى پیشرو و چپ نما به حکومت عراق رسید و میدان را براى کمونیستها باز کرد. در نتیجه آن موجى الحادى و مخالف اسلام، سرزمین عراق را فرا گرفت. حوادث دوران حکومت عبدالکریم قاسم، عالمان آگاه و متعهد شیعه را در آن کشور به حرکت وا داشت. آنان ضرورى دیدند که برنامه هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فکرى مکتب اسلام را هماهنگ با نیازهاى حیات بشر معاصر عرضه نمایند. بدین گونه، تشکیل «جماعة العلماء فى النّجف الاشرف» (جامعه روحانیت نجف اشرف) پدید آمد و عالمان بزرگى همچون شیخ مرتضى آل یاسین، شیخ محمد رضا آل یاسین، شیخ محمد رضا مظفّر و شهید سید مهدى حکیم (فرزند آیت الله سید محسن حکیم) از اعضاى اصلى آن بودند.
سید محمد باقر صدر در آن زمان گرچه بخاطر جوان بودن نسبت به سایر اعضا، که کمتر از سى سال داشت، عضو جماعة العلماء نبود، ولى با آنان همکارى جدّى داشت و حتّى نخستین بیانیه جماعة العلماء را نیز او نوشت! و اکثر نوشته هاى آنان به قلم او نوشته مى شد، زیرا وى قلمى توانا و نثرى محکم و نو داشت و آگاهیهاى سیاسى و اجتماعى و فلسفى او نیز وسیع تر از دیگران بود. انتشار مجلّه «الاضواء» در سال 1961م مهم ترین فعالیت فرهنگى جماعة العلماء بود که سر مقاله هاى پنج شماره اوّل آن تحت عنوان «رسالتُنا» به قلم آیت الله سید محمد باقر صدر نگارش یافت. و خواهرش بنت الهدى نیز در این مجلّه مقالات خود را به چاپ مى رساند.([14])
همزمان با این فعالیّتها، به پیشنهاد مرحوم آیت الله سید محسن حکیم - مرجع تقلید وقت - کتاب کم نظیر «فلسفتُنا» را تألیف کرد.([15]) این کتاب در دو بخش تنظیم شده است:
بخش اوّل: نظریه شناخت (معرفت) از دیدگاههاى فلاسفه معاصر و در مقایسه با فلسفه اسلامى.
بخش دوّم: بینش فلسفى اسلام درباره جهان و نقد و ردّ جهان بینى مادّى و الحادى.
از آن پس به بررسى نظامهاى اقتصادى اسلام و مکاتب شرق و غرب (سوسیالیسم و کاپیتالیسم) پرداخت که حاصل این تحقیق عمیق و بى سابقه، کتاب پر ارج «اقتصادنا» (اقتصاد ما) شد. این کتاب پرارج نخستین اثرى است که سیستم اقتصادى اسلام را در طرحى علمى و محقّقانه ارائه کرده و دو بخش است:
بخش نخست: در این بخش مکتبهاى اقتصادى شرق و غرب را بررسى کرده و به محک نقد روشن بینانه و عالمانه زده و مردود و فاقد ارزش دانسته است.
بخش دوّم: طرح تفصیلى سیستم اقتصادى اسلام.
این کتاب در سال 1381 ق. به چاپ رسید.([16])
حمایت از امام
سید محمد باقر صدر، نهضت امام خمینى در ایران را روزنه امیدى براى نجات امّت اسلامى مى دانست. بنابراین از آغاز نهضت اسلامى امام در سال 1342 ش آن را تحت نظر داشت و از امام و حرکتش حمایت مى کرد.
در تاریخ 9 جمادى الثّانى 1385، حضرت امام خمینى از تبعیدگاه ترکیه به نجف اشرف منتقل شد. ورود امام به حوزه علمیه نجف، جنب و جوشى در آن ایجاد کرد. علما و روحانیون نجف درباره استقبال از امام، نظرات مختلفى داشتند. آیت الله صدر با اشتیاق تمام به همراه عدّه اى از علماى دیگر، در مراسم استقبال و پیشواز از امام شرکت، و شاگردان و همفکرانش را نیز به آن دعوت کرد... در تمام چهارده سال اقامت امام در نجف، سید محمّد باقر با ایشان ارتباط نزدیکى داشت و به امام عشق مى ورزید، عشقى که تا آخر عمر در بین او و امام بود.([17])
دوران مرجعیت
دوران مرجعیت آیت الله سیّد محمد باقر صدر، پس از وفات آیت الله حکیم (1390 ق.) آغاز شد و بسیارى از مردم عراق از او تقلید کردند.([18])
در سال 1392 ق. رژیم بعث عراق، بیش از پیش از تحرّکهاى ضد استبدادى حزب دعوت اسلامى و دیگر گروههاى مبارز و مسلمان به وحشت افتاد. بنابراین با یورش به خانه هاى مبارزان و مجاهدان، عدّه زیادى را دستگیر و زندانى کردند. آیت الله صدر نیز با اینکه بیمار بود و در بیمارستان نجف بسترى شده بود، تحت نظر مأموران سازمان امنیت رژیم بعث قرار گرفت. تا اینکه با اعتراض مردم و علما، سازمان امنیت دست از او برداشت.([19])
در سال 1394 ق. رژیم بعث عراق، پنج تن از شاگردان و مریدان صدر، یعنى شیخ عارف بصرى، سیّد عزّالدین قُبّانچى، سیّد عمادالدین طباطبایى تبریزى، حسین جلوخان و سیّد نورى طعمه، را دستگیر و اعدام کرد! این گروه شهیدان، طلایه دار شهداى انقلاب اسلامى عراق بودند. این حادثه اثر ناگوار و سنگینى بر روح آیت الله صدر گذاشت و مدتها به سختى متأثر و بیمار بود.
از حوادث مهّم دیگر در دوران مرجعیت آیت الله صدر، حرکت اربعین سال 1397 بود. مردم نجف از قدیم هر سال در روز اربعین حسینى، مویه کنان و عزادار، با پاى پیاده از نجف تا کربلا راهپیمایى مى کنند. در آن سال، آیت الله صدر هرچه در توان داشت به هیئتهاى عزادار مساعدت کرد تا مراسم شورانگیز اربعین را هرچه باشکوهتر برگزار نمایند. آن روز دهها هزار نفر در قالب عزاداران حسینى، اعتراض خود را علیه سلطه ضد انسانى رژیم بعث عراق، اعلام کردند.
به دنبال آن قیام تاریخى، آیت الله صدر، را دستگیر و به سازمان امنیت بغداد منتقل کردند، در آنجا پس از بازجویى، هشت ساعت تحت شکنجه جسمى و روحى قرار دادند. آثار آن شکنجه ها، تا آخر عمر در بدنش هویدا بود و بسختى مى توانست از پلّه ها بالا برود.([20])
تحریم پیوستن به حزب بعث
یکى از برنامه هاى خطرناک رژیم بعثى عراق، «بعثى کردن نظام آموزش و پرورش» بود. به همه دست اندر کاران امور تعلیم و تربیت از مدارس گرفته تا دانشگاهها تکلیف کردند که به حزب بعث عراق بپیوندند و برنامه هاى ضد اسلامى آن را در تمام سطوح آموزش کشور اجرا کنند... در این هنگام، آیت الله صدر در مقام مرجعیت و یگانه پرچمدار مبارزه با حزب کافر بعث، با صدور فتوایى، پیوستن به حزب و هرگونه همکارى با آن را تحریم کرد. این فتوا، تکلیف مردم را روشن ساخت و مردم از پیوستن به حزب و عضویت در آن پرهیز کردند. جز اندکى فرومایه و بى دین و ترسو.
تأثیر فتواى آیت الله صدر به حدّى بود که یکى از مسؤولان حزب در این باره، اعتراف کرد:
فتواى سید محمد باقر، همه نقشه هاى ما را نقش بر آب کرده و هیچ کس، جز عده کمى ترسو و بزدل، از پذیرفتن عضویت حزب و همکارى با آن استقبال نکرد.([21])
بدین گونه حزب بعث، دشمن اصلى خود را شناخت.
در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى
آیت الله صدر، از حامیان صادق امام خمینى و انقلاب اسلامى بود، امام در پاریس بود که سیّد محمد باقر صدر، طىّ نامه اى پشتیبانى خود را از ایشان و ملّت انقلابى ایران اعلام، و از مقام شهداى انقلاب، تجلیل کرد. همین فعالیتهاى او بود که ملّت مسلمان عراق را به سوى حمایت از مردم ایران سوق مى داد و رژیم آمریکایى صدام حسین - حاکم خونخوار عراق - را خشمگین مى کرد. در شب 22 بهمن 1357 که شب پیروزى شکوهمند مردم مسلمان و انقلابى ایران به رهبرى امام خمینى(ره) بر طاغوت آمریکایى - رژیم محمد رضا پهلوى - بود. آیت الله صدر در مسجد جواهرى نجف اشرف به منبر رفت و براى مردم مسلمان عراق از انقلاب اسلامى ایران و نقش امام خمینى در احیاى اندیشه هاى دینى و اصلاح امّت اسلام، سخن گفت و تکلیف مردم عراق را در برابر حکومت ضد دینى بعثى، معیّن کرد: قیام!... قیام...
فرداى آن شب، مردم عراق به دعوت رهبر خود، براى حمایت از انقلاب اسلامى ایران و رهبرى امام خمینى، در بسیارى از شهرهاى عراق راهپیمایى کردند.([22])
.از دیگر کارهاى آیت الله صدر، در جهت حمایت از انقلاب اسلامى ایران، تألیف سلسله کتابهاى «الاسلام یقود الحیاة» در شش جلد بود که شامل بحثهایى نظیر: قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، منابع قدرت دولت اسلامى، اقتصاد جامعه اسلامى و... مى شود.
با قرآن در صحنه
از کارهاى شگفت انگیز آیت الله صدر براى بیدارى مردم عراق و آماده کردن آنها براى قیام و حرکت در مقابل حکومت جائر آن کشور، برگزارى تفسیر موضوعى قرآن بود. آن هم بعد از تعطیل کردن درس خارج فقه!
در حوزه علمیه نجف کمتر دیده شده بود که یک مرجع تقلید تفسیر قرآن بگوید آن هم به جاى درس خارج فقه، که این بیشتر مایه تعجّب دیگران مى شد. به طورى که برخى از شاگردان او، در این باره از وى سؤال کردند او جواب داد:
 ,براى من تدریس و تألیف و تحقیق، صورت حرفه و هدف در زندگى ندارد، بلکه اداى وظیفه شرعى به هر نحو ممکن براى من از همه چیز مهم تر است. امروز در این برهه از تاریخ اسلام و مسلمین، که انقلاب اسلامى ایران به رهبرى امام خمینى پیروز شده و پوزه قدرتهاى شیطانى شرق و غرب را به خاک مالیده و امّت اسلام را در سرتاسر دنیا بیدار کرده است، من وظیفه خود مى دانم که با تفسیر قرآن، افکار مردم مسلمان عراق را آگاه و آرمانهاى انقلابى اسلام را مطرح نمایم و با بیان مفاهیم شورآفرین، حماسى و اجتماعى قرآن کریم، دلها را براى پیوستن به انقلاب اسلامى ایران آماده کنم... از طرفى، درس خارج فقه و اصول، بیش از حدّ لازم در حوزه گفته مى شود، امّا جاى تفسیر قرآن سخت خالى است!»([23])
درس تفسیر شهید صدر هر هفته دو روز از تاریخ 17 جمادى الاول تا 5 رجب 1399 طى چهارده جلسه برگزار شد([24]) که بعد از آن رژیم طاغوتى صدام حسین از ترس بیدارى مردم، درس تفسیر بیدارگرانه آیت الله صدر را به تعطیلى کشاند.
درس تفسیر قرآن جنب و جوشى در میان توده مردم به وجود آورده بود. حکومت ظالمانه صدّام از این پدیده خجسته اسلامى، به وحشت افتاد و براى جلوگیرى از هرگونه تحرّک، در یک یورش وحشیانه، همه نمایندگان آیت الله صدر را در تمام شهرهاى کشور دستگیر و زندانى کرد. شهید صدر روز 16 رجب 1399 را روز اعتراض و اظهار انزجار از اعمال ظالمانه رژیم اعلام کرد. مردم به اطاعت رهبر و مرجع تقلید خود برخاستند، دست از کارهاى خود کشیدند، بازارها را تعطیل کردند و براى بیعت با رهبرشان به خانه او شتافتند... همان شب آیت الله صدر دستگیر و روانه بغداد شد. در سازمان امنیت بغداد، از او خواستند که دست از پشتیبانى انقلاب اسلامى بردارد و مردم عراق را تحریک نکند. امّا شجاعانه جواب داد.
«من یک مسلمانم و در برابر سرنوشت همه مسلمانان جهان - و نه تنها عراق و ایران - مسؤولم و باید به وظیفه شرعى خود عمل کنم و وظیفه شرعى منحصر به ایران و عراق نیست. حمایت از انقلاب اسلامى ایران و رهبرى آن هم، یک وظیفه شرعى است!»([25])
همان روز بنت الهدى، به ایراد یک سخنرانى در حرم امام على(علیه السلام) پرداخت و از مردم خواست که به خیابانها بریزند و در مقابل دستگیرى آیت الله صدر، به رژیم بعثى اعتراض کنند. همینگونه نیز شد و رژیم براى ایجاد آرامش و جلوگیرى از گسترش اعتراض مردم، مجبور شد که آیت الله صدر را آزاد کند.([26])
صدر شهادت
روز 18 رجب 1399، خانه آیت الله صدر و کوچه هاى اطراف آن از اوّل صبح تا پاسى از شب، مملو از جمعیتى بود که دیروز براى آزادى رهبرشان دست به تظاهرات اعتراض آمیز زده بودند و امروز آمده بودند تا بار دیگر با او بیعت کنند.
رژیم ستم پیشه صدام حسین، از تجدید پیمان امّت مسلمان عراق با مرجع و رهبرشان، سخت به وحشت افتاد و براى قطع رابطه مردم با آیت الله صدر، نیروهاى امنیتى را در سر کوچه آیت الله صدر و کوچه هاى اطراف، مستقر کردند. بدین گونه محاصره نُه ماه خانه آیت الله صدر آغاز شد.([27])
در مدّت نه ماه محاصره، رژیم با فرستادن مأموران و مزدوران خود به نزد آیت الله صدر، سعى کرد او را از راهى که در پیش گرفته، منصرف کند، ولى آیت الله صدر ثابت و استوار ایستاد و همچنان از انقلاب اسلامى ایران و امام و مردم انقلابى ایران حمایت کرد و هرگز به خواسته هاى رژیم خونخوار صدام، گردن ننهاد.([28]) تا اینکه در بعد از ظهر گرم و سوزان روز شنبه 19 جمادى الاول 1400 (16 فروردین 1359)، «ابوسعید» رئیس سازمان امنیت نجف، با عدّه اى از مزدوران امنیتى، آیت الله صدر را دستگیر و به سرعت از نجف به بغداد منتقل کرد. آیت الله صدر این بار مى دانست که دیگر بر نخواهد گشت، چون وقتى ابوسعید جنایتکار گفت: «آماده باشید به بغداد برویم!» به آرامى گفت:
- «من خیلى وقت است که آماده شهادتم!»
فرداى آن روز، حکومت جبّار بغداد، اقدام به دستگیرى بنت الهدى کرد چون بیم داشت مبادا بنت الهدى بار دیگر مردم را به اعتراض و تظاهرات دعوت کند و رژیم را رسوا نماید!
برزان ابراهیم، برادر ناتنى صدام و رئیس سازمان امنیت کشور، در زندان از آیت الله صدر خواست که فقط چند کلمه بر ضدّ امام خمینى و انقلاب اسلامى بنویسد، تا آزاد شود، وگرنه کشته خواهد شد!
آیت الله صدر این خواسته آن آدمکش را ردّ کرد و گفت:
من آماده شهادتم، هرگز خواسته هاى غیر انسانى و ضد دینى شما را قبول نخواهم کرد و راه من همان است که انتخاب کردم!...»([29])
وقتى که مزدوران بعثى، از منصرف کردن آیت الله صدر و خواهرش مأیوس شدند، آن دو علوى پاک نژادِ مظلوم را در روز سه شنبه 23 جمادى الاول 1400 (19 فروردین 1359)زیر شکنجه به شهادت رساندند. جنازه آن دو شهید در جوار مرقد امام على(علیه السلام)، در آرامگاه خانوادگى «شرف الدّین» به خاک سپرده شد.([30])
امام خمینى، در پیامى که به مناسبت شهادت مظلومانه آن دو شهید داد، سوگمندانه نوشت:
«... مرحوم آیت الله شهید سید محمّد باقر صدر و همشیره مکرمه مظلومه او که معلمین دانش و اخلاق و مفاخر علم و ادب بود، به دست رژیم منحط بعث عراق با وضع دلخراشى به درجه رفیعه شهادت رسیده اند. شهادت ارثى است که امثال این شخصیتهاى عزیز از موالیان خود برده اند...»([31])