مبارزات سیاسی
میرزا مهدی از اوضاع و شرایط سیاسی زمان خود غافل نبود و همواره رویدادها و مسائل جامعه را رصد می کرد.
الف) دفاع از کیان اسلامی
در جنگ جهانی اول کشورهای استعمارگر غربی به منظور رسیدن به اهداف خود تصمیم گرفتند دولت عثمانی را تجزیه کنند. با توجه به این که عراق در قلمرو این دولت بود، انگلیس ها از بصره به آن حمله کردند و با پخش شایعات و جنگ روانی خواستند به اشغال عراق سرعت دهند. بدین منظور اقدام به اختلاف افکنی میان شیعه و سنی پرداختند و در میان مردم این چنین شایع کردند که انگلیس برای نجات شیعیان از دست سنّیان به عراق حمله کرده است. بعضی از مردم نیز فریب این دروغ را خورده و ورد زبان شان این بود که دولت عثمانی با ما بد رفتاری می کند و ما باید از این موقعیت استفاده کرده و از دولت عثمانی جدا شویم.
تلاش تفرقه افکنانه ی دشمن با آگاهی هایی که علما به مردم دادند، به نتیجه نرسید و علما برای نجات عراق از اشغال انگلیس، فرمان جهاد دادند. هر چند مردم در دفاع از عراق تلاش فراوانی از خود نشان دادند، اما دولت انگلیس به علت تجربه ی فراوان و داشتن سلاح های سنگین و پیشرفته، توانست بغداد را در سال 1334 قمری اشغال کند. دولت انگلیس بعد از اشغال عراق برای این که جای پایی در میان مردم پیدا کند، برای فریب، بحث تشکیل حکومت عربی به سرپرستی انگلیس را مطرح کرد. رهبران قیام های مردمی برای پاسخ به این پیشنهاد با مراجع تقلید مسئله را استفتا کردند. علما، پذیرش حکومت غیر مسلمان بر مسلمان را جایز ندانستند. مرجعیت عراق در آن زمان با میرزا محمدتقی شیرازی معروف به میرزای کوچک بود. او برای مبارزه با انگلیس از سامرا به کربلا رفت و از آن جا رهبری نهضت را بر عهده گرفت. این با اقدامات خود توانست انقلابی در عراق به وجود آورد که در تاریخ به «ثورة العشرین» (ـ این انقلاب در سال 1920 م رخ داد) ـ مشهور است.
میرزا محمدتقی شیرازی بدین منظور جمعی از بزرگان را برای مشورت در امور در کنار خود جمع کرد که از جمله ی این افراد، شیخ مهدی خالصی، سید ابوالقاسم کاشانی، هبة الدین شهرستانی، میرزا مهدی شیرازی، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا احمد کفایی بودند[14].
میرزا مهدی شیرازی در آن زمان در کربلا یار و مددکار میرزا شیرازی بود و در بسیج کردن عشایر عراق ضدّ انگلیس سهم بسزایی داشت. هر چند تلاش میرزای شیرازی کوچک باعث شد تا در کربلا حکومتی مستقل تشکیل شود، اما با وفات ناگهانی میرزا، انگلیس کربلا را تصرف کرد و پایه های این حکومت را قلع و قمع کرد.
ب) مبارزه با کمونیسم
در زمان حکومت عبدالکریم قاسم که کمونیسم ها در عراق بیداد می کردند و بسیاری از مردم در خطر افتادن در دام کمونیست بودند، میرزا مهدی برای مبارزه با این جریان از پا ننشست و با اقدام ضدّ آن از هر راه ممکن، کوتاهی نمی کرد. از کارهایی که او در این زمینه انجام داد، این بود که علما را برای مبارزه با این جریان بسیج می کرد و همگان را به اتخاذ موضعی قوی و هماهنگ دعوت می کرد. نتیجه ی تلاش وی سرانجام در فتوای تاریخی آیت الله حکیم تبلور یافت. آیت الله سید محسن حکیم در این جریان کمونیسم را کفر و الحاد معرفی کرد و با بیان تاریخی خود تاثیر بسزائی در خنثی کردن تبلیغات آنان داشت. حرکت حکیمانه ی او، به درستی، یادآور حرکت میرزای شیرازی در تحریم تنباکو بود.
میرزا مهدی شیرازی نیز در طی حکمی عبادات علاقه مندان و پیروان کمونیسم را باطل دانست. او در این حکم خاطر نشان کرد، صحت اعمال، متوقف بر ایمان است و پذیرش اصول کمونیسم، به معنای ایمان نداشتن به اصول اسلامی است؛ زیرا، اصول کمونیسم با اصول اسلام در تضاد است. فتوای او در این زمینه به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. اذا کان المعتنق لعلم المبادی الشیوعیة المصادمة للدین الاسلامی ثم یصلی و یصوم فان أعماله و عباداته لا تنفعه اذ شرط صحة الاعمال الایمان، و هو مفقود فیه، و ان لم یکن یعلم بل یظنّ عدم المنافاة کما هو شأن کثیر من المخدوعین فاعتناقه حرام و علیه ان یترک ذلک المبدأ و لا یساعده فانه مساعدة لما یصادم الاسلام فی اصوله و فروعه لکن قبول اعماله و عباداته بید الله تعالی انتهی؛[15]
هرگاه کسی به کمونیسم که مبانی آن با دین اسلام ناسازگار است، گردن نهد و در عین حال نماز بخواند و روزه بگیرد، اعمال و عباداتش فایده ای ندارد، زیرا؛ شرط صحیح بودن اعمال، ایمان است که در این شخص وجود ندارد، هرچند آن شخص خود آن را نداند یا گمان کند که اسلام و کمونیسم باهم ناسازگار نیست. حال بیش تر فریب خوردگان، همین است. بنابراین گردن نهادن به آن حرام است و بر او است که آن را ترک کند و نیز کمونیسم را یاری نکند؛ زیرا، کمک به آن، در حقیقت یاری کردن آن چیزی است که با اسلام در اصول و فروع ناسازگار است، ولی قبول اعمال و عبادتش به دست خدا است.».
ج) تبعید
پس از تبعید خفت بار رضاخان در شهریور 1320 شمسی حاج آقا حسین قمی برای زیارت امام رضا، علیه السلام، و اصلاح وضعی که پهلوی اول پیش آورده بود، به مشهد سفر کرد. او در این سفر طی تلگرافی خواسته های خود را به دولت ابلاغ کرد. خواسته های او در این تلگراف بدین شرح بود: لغو کشف حجاب؛ کاهش فشار اقتصادی از دوش طبقه ی ضعیف؛ انحلال مدارس مختلط؛ تلاش برای تعمیر قبور ائمه ی بقیع؛ برپایی نماز جماعت و تعلیم قرآن؛ آزادی حوزه های علمیه.
دولت ابتدا از بر آوردن خواسته های وی سرباز زد و حاج آقا حسین قمی با دیدن این حالت، دولت را تهدید به اعلام جهاد کرد. گروه های مختلف مردمی از این امر حمایت کردند.
علمای ایران از جمله آیت الله بروجردی نیز به حمایت از حاج آقا حسین قمی برخاستند. آیت الله بروجردی دولت را تهدید کرد در صورتی که به خواسته های حاج آقا حسین ترتیب اثر ندهد، عشایر لرستان را ضد حکومت تحریک می کند.
دولت سهیلی که چاره ای جز تسلیم در برابر حاج آقاحسین قمی را نداشت، در بیانی رسمی، اعلام کرد خواسته های ایشان بر آورده می شود. حاج آقا حسین که دید خواسته های او تأمین می شود، به کربلا باز گشت. در این سفر جمعی از علما برای حمایت و یاری حاج آقاحسین قمی او را همراهی کردند. میرزا مهدی شیرازی هم از ملازمین و در امور یار و مددکار بود[16].