همگام با امام و انقلاب
با این که آیت الله ملکوتى از دهه سى به نجف اشرف هجرت کرد و در سال هاى آغازین و سرنوشت ساز انقلاب در حوزه علمیه قم حضور نداشت، ولى به اعتبار این که از شاگردان خاص امام به شمار مى آمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال مى کرد. هنگامى که حضرت امام در سال 1344 ش. به نجف تبعید شد، ایشان جزو اوّلین کسانى بود که در منطقه خان یونس، مکانى در میان کربلا و نجف، به استقبال استادش شتافت و وقتى اکثر علماى مقیم نجف جهت دیدار امام به صف ایستاده بودند، چون امام با وى مواجه شد، خیلى با محبت و چهره اى گشاده از شاگردش احوال پرسى کرد و بعد براى بازدید، به منزل ایشان آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادى و شاگردى همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا این که آیت الله ملکوتى در سال 1347 ش. به ایران آمد. با این حال، ارتباط معنوى و انقلابى این شاگرد با استادش، همچنان ادامه پیدا کرد به گونه اى که آیت الله ملکوتى در فعالیّت هاى تبلیغى و اجتماعى خود، از مبانى فکرى و انقلابى حضرت امام الهام مى گرفت و وقتى براى تبلیغ به شهر سرابو روستاهاى اطراف آن مى رفت، مسائل انقلاب و ظلم و ستم رژیم شاهنشاهى را با ظرافت با مردم درمیان مى گذاشت حتى در مواردى مأموران ژاندرمرى، ایشان را تهدید کردند و از او خواستند در پایان سخنرانى، براى سلامتى شاه دعا کنداما او خیلى قاطع در میان مردم، جواب دندان شکنى به آنان داد و از دعا کردن خوددارى کرد تا این که مورد تعقیب و اذیت و آزار ساواک قرار گرفت و ناگزیر شد منطقه را ترک کند. در آبان ماه سال 1356 ش. که حرکت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفى، روند تکاملى خود را آغاز کرد، آیت الله ملکوتى به عنوان عضو برجسته «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در عرصه هاى مختلف و سرنوشت ساز انقلاب حضورى حماسى داشت و در اکثر اعلامیه هاى جامعه مدرسین که در آن شرایط بسیار دشوار و خطرناک دوران ستمشاهى صادر مى شد آیت الله ملکوتى اوّلین یا دومین امضا کننده بود. این حقیقت، جایگاه رفیع ایشان را در میان اعضاى محترم جامعه و عمق شخصیت انقلابى او را به خوبى آشکار مى سازد[7] چنان که در بیانیه معروف و موصوف به «خلع شاه از سلطنت»[8] امضاى آیت الله ملکوتى اوّلین امضاى زینت بخش در این بیانه است.
موضوعات بعضى از این بیانیه ها که در دوران خفقان ستمشاهى از سوى جامعه مدرسین صادر شد و امضاى آیت الله ملکوتى هم در آنها به چشم مى خورد، عبارتند از:
1. قیام 29 بهمن مردم تبریز.
2. فجایع شهر یزد.
3. درباره اوضاع سیاسى ایران.
4. اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع.
5. درباره حادثه 19 اردیبهشت قم.
6. به مناسبت تحریم جشن نیمه شعبان به عنوان اعتراضى.
7. محکومیت جنایت میدان ژاله(17 شهریور) تهران.
8 . اعتراض به تشکیل دولت نظامى ازهارى.
9. پیام به کارکنان شرکت نفت.
10. پشتیبانى ازاعتصاب کارکنان شرکت نفت.
11. درباره راهپیمایى تاسوعا و عاشورا.
12. خلع شاه از سلطنت.
13. به مناسبت سالگرد قیام خونین قم.
14. حمایت از استادان دانشگاه ها.
15. تلگرام به رئیس جمهور فرانسه، براى ورود امام به پاریس.
16. اعتراض به جنایات عُمّال شاه.
17. اعتراض به روى کار آمدن شاهپور بختیار[9].
پس از پیروزى شکوه مند انقلاب اسلامى، وى با حکم کتبى حضرت امام خمینى (قدس سره) براى حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخى گروه هاى دیگر آن جا وجود داشت، به نحو شایسته اى حل و فصل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقى و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را با موفقیت به انجام رساند[10].
امامت جمعه در تبریز
این مجتهد نستوه در طول زندگى پیوسته به دنبال وظیفه الهى، انسانى و اجتماعى خود بود و هرگز به نتیجه و منافع شخصى خود نمى اندیشید. در اوایل پیروزى انقلاب با 10 سال سابقه تدریس خارج فقه و اصول و نزدیک به سى سال تدریس سطوح عالى در نجف و قم، زمینه مرجعیّت کاملا برایش فراهم شده بوداما هنگامى که پاى وظیفه انقلابى به میان آمد و حضرت امام او را به عنوان نماینده ولى فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز برگزیدند، وى تمام سوابق تدریس در حوزه، شاگردان و سایر تعلقات ظاهرى دیگر را کنار گذاشت و مانند یک سرباز از جان گذشته، در خدمت امام، انقلاب و مردم قرار گرفت و زانوى ایثار و فداکارى در محضر امام بر زمین زد. او در شرایطى این مسئولیت خطیر را بر دوش گرفت که قبلا دو شخصیت بزرگ از سلسله جلیله روحانیت در این سِمت در تبریز به شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیّت هاى وابستگان به حزب جمهورى خلق مسلمان، آبستن انفجار بود و کنترل آن بس دشوار و حتى غیر ممکن به نظر مى آمد و قبول این مسئولیت، به نوعى استقبال از شهادت بود. متن حکم حضرت امام خمینى خطاب به آیت الله ملکوتى براى امامت جمعه تبریز به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«چون جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقاى مشکینى ـ دامت افاضاته ـ به طور موقت اقامه جمعه شهر تبریز را مى نمودند و پس از تعطیل دروس قم، لازم است به محل خود، حوزه علمیه قم مراجعت نمایند، پس از تشکر از معظم له که قبول زحمت نمودند، جناب مستطاب عمادالاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شیخ مسلم ملکوتى ـ دامت افاضاته ـ را که سوابق ایشان و مراتب علم و تقواى معظم له معلوم است، به سمت نمایندگى از جانب خویش و منصب امامت جمعه منصوب نمودم. امید است که جناب ایشان در تمشیت امور و رسیدگى به احتیاجات محل و خدمت به اسلام و مسلمین، موفق باشند و از اهالى محترم آذربایجان، خصوصاً علماى اعلام و حجج اسلام ـ دامت برکاتهم ـ تقاضا مى نمایم که در پشتیبانى ایشان توجه داشته باشند. ان شاءالله تعالى، معظم له با مشورت حجج اسلام در خدمت به جمهورى اسلامى توفیق حاصل نمایند. سلامت و سعادت همگان و عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند متعال خواستارم. والسلام على عبادالله الصالحین.
21 آبان 1360/ 15 محرم 1402
روح الله الموسوى الخمینى[11].
این فقیه بزرگ در طول 14 سال اقامت در تبریز، شبانه روز تلاش کرد و در راه تحقق آرمان هاى امام و انقلاب از آبرو و حیثیت خود مایه گذاشت. و با برخوردهاى پدرانه و بزرگوارانه، در منطقه اى چون آذربایجان و در شهرى مانند تبریز تحولى بس عظیم به وجود آورد که هر کدام به نوبه خود، قابل تقدیر و ستایش است.
ابتکار عمل ها و رمز موفقیت ها
همزمان با ورود آیت الله ملکوتى به تبریز، اگر چه حزب جمهورى خلق مسلمان منحل و وابستگان ناپاک آن از صحنه خارج شده، به کشورهاى همسایه گریخته بودند و این مشکل در ظاهر برطرف شده بود، ولى پیامدهاى ناگوار و شکننده آن در سطح آذربایجان و به ویژه در تبریز، همچنان باقى بود. عده زیادى از روحانیون که معمولا مقلد و طرفدار آقاى شریعتمدارى بودند، به همین سبب، به دام حزب جمهورى خلق مسلمان گرفتار و در این غائله به انزوا کشیده شده بودند و بعضى از آنها به اتهاماتى دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر مى بردند. علاوه بر این، در همین ایّام، موضع گیرى هایى که از سوى برخى برضد آیت الله خویى انجام گرفته بود، تعداد دیگرى از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرد و آنان را به انزوا کشاند. بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبودن امام جماعت، به تعطیلى گرایید و این موضوع، در میان توده مردم نیز تأثیر بدى گذاشته بود[12].
در این میان، آیت الله ملکوتى با برخوردهاى معقول و بزرگوارانه اى که در پیش گرفت، مانند پدرى مهربان، با آنها عمل کرد و تعداد زیادى از این افراد، اعم از روحانى و غیر روحانى را که در این ماجرا به ضد انقلاب تبدیل شده بودند، به عناصر انقلابى، کارآمد و در خدمت نظام و انقلاب تبدیل کرد و همه را به آغوش امام و مردم بازگرداند. اگر چه در این راستا، برخى محافل و افراد تندرو از ایشان آزرده خاطر شدنداما بعداً فهمیدند که راه درست همین بوده است به طور کلى، آیت الله ملکوتى در برخورد با جریان هاى انحرافى سعى مى کرد طرز تفکّر و اندیشه هاى ناشایست آنها را به نقد بکشد و هرگز در این وادى تسلیم هیچ کس و گروهى نمى شدولى به افراد و اشخاص فریب خورده به دیده احترام مى نگریست و با برخوردهاى پدرانه، طرز تفکّر و رفتارهاى غلط آنها را اصلاح و خلع سلاح و هدایت مى کرد و این هنرى بود که اختصاص به خود ایشان داشت[13].
آیت الله ملکوتى براى شخصیت ها و سرمایه هاى علمى فرهنگى و مذهبى استان، اعم از روحانى و غیر روحانى، احترام و عظمت ویژه اى قائل بود و در همین راستا توانست شاعر کم نظیر معاصر ایران، سیّد محمّد حسین شهریار را که تا آن هنگام در گوشه اى از محله هاى تبریز انزوا گزیده بود، به صحنه اجتماع، انقلاب، جبهه جنگ و جهاد و شهادت بکشاند. این شاعر بزرگ قبل از ورود ایشان به تبریز، به دست فراموشى سپرده شده بود و جز عده معدودى از شبه روشنفکران کسى به سراغش نمى رفت و حتى در محله اش، بسیارى از وى شناختى نداشتندولى ایشان با این اقدام، شهریار را به مردم تبریز و آذربایجان شناساند. شهریار هم به آیت الله ملکوتى ارادت و اعتماد خاصى داشت چنانکه روزى ضمن تقدیم یک رباعى ترکى[14]، از ایشان درخواست لباس روحانیت براى معمم شدن خویش کردزیرا قبلا در حوزه به تحصیل علوم اسلامى و طلبگى اشتغال داشت آیت الله ملکوتى نیز به درخواست او پاسخ مثبت داد و یک دست لباس روحانیت به او هدیه کرد ولى برخى افراد و محافل تندرو، از این که وى لباس روحانیت بپوشد، جلوگیرى کردند[15].
آیت الله ملکوتى با این که عضو جامعه مدرسین حوزه ى علمیه ى قم بود و از بنیان گزاران و سیاست گذاران این نهاد به شمار مى آمد، اما به عنوان نماینده امام و امام جمعه تبریز، هرگز به یک گروه خاصى گرایش پیدا نکرد و همه گروه هاى چپ و راست و جناح هاى دیگر را زیر بال خود گرفت. از این جهت، همه دانشجویان و استادان دانشگاه ها در تبریز آیت الله ملکوتى را از خود مى دانستند و دفتر امام جمعه، پناهگاه همه آنها شده بود. یکى از استادان گروه معارف اسلامى در دانشگاه تبریز که از نزدیک شاهد این صحنه هاى تاریخى بود، چنین نقل مى کند:
«... در این مدت، بیشترین تکیه گاه گروه هاى سیاسى در دانشگاها، حتى مخالفان، همین حاج آقا بود. فراموش نمى کنم در هر جلسه دانشجویى که در دانشگاه و دانشکده هاى تبریز برگزار مى شد، حتى دانشجویان مخالف روحانیت مى آمدند و از ایشان نظر خواهى مى کردند و نظر ایشان را فصل الخطاب قرار مى دادند. وقتى میهمان و سخنران دعوت مى کردند، محل استراحت میهمان، دفتر و منزل حاج آقا بود. یک روز میان طرفداران دو جناح مخالف و موجود در کشور (چپ و راست) میزگرد و بحث آزاد گذاشته بودند. از جناح راست، آقاى آذرى قمى آمده بود و از جناح چپ هم آقاى محتشمى پور دعوت شده بود وقتى بحث و جلسه تمام شد، هر دو به دفتر امام جمعه آمده بودند یعنى در این درگیرى هاى جناحى، آخرین تکیه گاه و پناهگاه همه، دفتر امام جمعه و محضر آیت الله ملکوتى بود. الان هم اگر بروید و از استادان آن روز دانشگاه هاى تبریز و سران جناح هاى چپ و راست آن جا بپرسید، همه آیت الله ملکوتى را از آن خود خواهند دانست[16].»
آیت الله ملکوتى به خاطر شخصیت و جامعیت علمى که داشت، همواره مایه افتخار و عظمت روحانیت وحوزه هاى علمیه بود. در هر سمینار، کنفرانس و نشست علمى که در تبریز و جاهاى دیگر برگزار مى شد و از ایشان به عنوان امام جمعه و نماینده ولى فقیه دعوت مى کردند، وى با یک ظرافت و دقّت لازم، بحثى کاملا متناسب با موضوع را انتخاب و مطرح مى نمود و یا یک موضوع علمى نو و نظریه جدیدى به آن کنفرانس ارائه مى کرد که خود این نظریه، محور بحث هاى دیگران مى شد. اکثر استادان دانشگاه ها در تبریز، به این مهم اعتراف داشتند و مى گفتند: آیت الله ملکوتى در هر جلسه و نشست علمى که حضور مى یابد، یک حرف تازه اى با خود به همراه مى آورد و همه را غافل گیر مى کند[17].
در اوایل پیروزى انقلاب و قبل از امامت جمعه، وى با شهید آیت الله دکتر بهشتى در امر گزینش قضات و ساماندهى به دادگاه هاى انقلاب در سطح آذربایجان شرقى و غربى، همکارى تنگاتنگى داشت. همچنین حضور نافذ ایشان در دو دوره از مجلس خبرگان رهبرى با سمت نماینده مردم آذربایجان شرقى و از همه مهم تر، حضور مؤثر و حماسى ایشان در جبهه ها و در کنار رزمندگان، هنگام آغاز عملیات مختلف، موارد دیگرى از فعالیّت ها و رمز موفقیت هاى این فقیه خستگى ناپذیر است.