ملاّ عبدالله بحرانى
متوفّاى: حدود 1148 هـ .ق.([1])
عنوان مقاله: حدیث تلاش
نویسنده: محمّدباقر پورامینى
نیم نگاه
بحرین، از پایگاه هاى دیرینِ تشیّع است و مردم آن سامان در طول قرن ها و گذر زمان در پیروى از مذهب شیعه کوشا و پیشینه مندند. این سرزمین زادگاه و مسکن بسیارى از عالمان شیعه بوده و بسیارى از فقیهان و محدّثان را در خود پرورده که ملاّ عبدالله بحرانى یکى از این نام آوران است. او فرزند نورالدّین بحرانى بود و در عصر زرّین فرهنگ ایران، راهى این کشور شد و در اصفهان به کسب علم و دانش پرداخت و در آن سامان از استادان به نام و فرهیخته حوزه بهره جست. او بیشترین سود علمى را از محفل پربار دانش علاّمه محمّد باقر مجلسى (متوفى 1110 ق) کسب کرد و به عنوان شاگرد علاّمه شناخته شد.([2]) بحرانى را از محدّثان و متکلّمان امامیه دانسته اند. خوانسارى او را «شیخ محدّث ماهر، متتبّع جلیل، متبحّر نبیل» مى نامد،([3]) گواه این مدعا آنست که بحرانى با بهره جستن نیک از فضاى فرهنگى و اجتماعى مساعد عصر صفوى، نخست در تدوین بحارالانوار، یار و همکار علاّمه مجلسى شد و آنگاه خود به تدوین دائرة المعارف بزرگى به نام عوالم العلوم و المعارف پرداخت. آنچه در این نوشتار از نظر مى گذرد تلاش ناچیزى در معرفى شخصیّت بزرگ حدیثى شیعه «ملاّ عبدالله بحرانى» است. مع الاسف متون تراجم و شرح حال نویسى دو ـ سه قرن اخیر از ترسیم حیات وى غافل مانده اند.
روزگار کارهاى بزرگ
روزگار حاکمیت صفویان، برگ زرّین تاریخ ایران اسلامى است و در بسیارى از مقاطع آن، کارهاى سترگ و جاودانه از روحانیت شیعه به یادگار مانده است که دهه هاى پایانى آن را مى توان روزگار کارهاى بزرگ دانست، مقطعى که ملاّعبدالله بحرانى در پرتو استادش علاّمه مجلسى درخشید و اثر زیباى خویش را تقدیم داشت.
درخشش روحانیت شیعه همچون ملاّعبدالله بحرانى در دو دوره سلطنت شاه سلیمان و شاه سلطان حسین، به یادماندنى و ستودنى است، زیرا این مقطع از تاریخ صفوى را مى توان فصل کارهاى سترگ و گام هاى جاودانه دانست.
شاه سلیمان (حاکم سال هاى 1105 ـ 1078ق.) را در علاقه و خدمت به تشیّع راسخ دانسته اندهمان گونه که او براى ترویج امور شریعت و رسیدگى به امور شیعیان جدّیت داشته است.([4]) تألیف، تدوین و ترجمه کتاب در عصر شاه سلیمان، روندى مثبت و شایسته داشت و شاه در تشویق مؤلفان و مترجمان اهتمام مى ورزید. حاکم صفوى، گاه خود توصیه به تألیف یا ترجمه آثار مى کرد.([5]) او به ظاهر خود را دین دار نشان مى داد و مى کوشید تا کشور را بر اساس سنّت هاى دینى و مذهبى اداره کند. او هر چند تعصّب مذهبى نداشت،هماره سعى مى کرد تا رابطه نزدیکى با مذهبیون داشته باشد.([6]) شاه، دانشمندان و عالمان شیعى را به دیده احترام مى نگریست و جایگاه واقعى آنان را پاس مى داشت و زمینه حضور و فعّالیت علمى و اجتماعى ایشان را فراهم آورده بود.([7]) چنین نگرشى از سوى پادشاه صفوى، به گونه اى بود که سانسون در این باره مى نویسد:
علماى دین در ایران، بالاترین مقام ها را دارند و در دربار در صف اوّل مى نشینند. و بر صاحب منصبان دربار رجحان و برترى دارد.([8])
پس از مرگ سلیمان، شاه سلطان حسین که خود را «دین پرور» معرفى مى کرد، بر مسند نشست. میرزا عبدالله افندى همکار بحرانى و شاگرد مجلسى درباره شاه سلطان حسین مى نویسد:
دائماً اوقات شریفه خود را به ترویج مآثر شریعت مقدسه مصطفوى مصروف و به تأسیس اساس دین مبین اجداد طاهرین خود نیز معطوف فرموده و مى فرمایند و به این جهت، همواره در همگى احوال به مطالعه صحف و مؤلفات فقها و ملاحظه کتب و رسائل فضلا ـ بعون الله سبحانه ـ اشتغال داشته و به صحبت علم و علما و به غایت مایل و راغب بلکه پیوسته در هر مجلسى از مجالس خلد مآنس نیز، خود به خوض فرمودن در رسائل دین مبین و مفاوضه مطالب شرع سیّد المرسلین مشغول بوده و مى باشند.([9])
علاقه و ارادت شاه به عالمان شیعه، امرى شایع بود[10]) در این میان، پیوند او با مجلسى، خاص و ویژه مى نمودبدان حدّ که آن چه ملاّ محمّد باقر مجلسى که استاد او بود، مى گفت، عمل مى نمود.([11]) که فقدان علاّمه در سستى و انحراف او بسیار تأثیر داشت.
شاه سلطان حسین به تألیف، تدوین و ترجمه متون، به خصوص متون دینى، علاقه داشت و اصحاب قلم را عزیز مى داشت. تکریمى که او روا مى داشت، سبب شد که آثار بسیارى به نگارش درآید. بر اساس گزارش خاتون آبادى، در شب بیست و هفتم ماه رمضان سال 1115 میرمحمّد باقرخاتون آبادى براى افطار مهمان شاه بود و به درخواست وى، مشغول رساله اى درباره دعا شد. همچنین شاه از او خواست تا تفسیر مجمع البیان را به فارسى ترجمه کند.([12])شاه بر فارسى نویسى و ترجمه متون عربى نیز پاى مى فشرد.([13])
در محفل مجلسى
بحرانى بهره علمى خود را وام دار استاد خود علاّمه محمّد باقر مجلسى (1110 ـ 1037. ق) بود، حوزه درسى علاّمه مجلسى، بسیار گسترده و عظیم بود، به گونه اى که تعداد شاگردان او را از هزار نفر بیش تر دانسته اند([14]). بحرانى از استاد خود مجلسى اجازه روایت گرفت([15]). او در مقدمه جلد اوّل کتاب عوالم اذعان مى دارد که «بیست سال نزد محمّد باقر مجلسى شاگردى کرده و از او اجازه روایتى دارد که مجلسى او را فرزند عزیز خود خوانده است.»([16])
بحرانى در تدوین کتاب بزرگ و گران سنگ «بحارالانوار» یار و کمک کار علاّمه بود، این دایرة المعارف که به جهان اسلام ارایه شد از آغاز تاریخ تشیّع تا عصر وى، بى نظیر و استثنایى بودکتابى شامل همه مقالات و گفته هاى شرع و دین،([17]) با فراوانى موضوع و مدخل که همه شئون اندیشه و عمل و عقاید و احکام اسلام و تشیّع را در بر دارد. مجلسى با بهره گیرى از 365 کتاب که با در نظر گرفتن چاپ جدید یکصد و ده جلدى آن، در 2327 باب و بالغ بر حدود چهل هزار صفحه، به تهیه و تنظیم «بحارالانوار» پرداخت. مدّت زمان تدوین این اثر را از سال 1070 تا 1105هـ. ق. و با همکارى گروهى از شاگردانش چون مولا عبدالله بحرانى، میرزا عبدالله افندى اصفهانى، مولا ذوالفقارى، سیّد نعمت الله جزایرى، میر محمّد صالح خاتون آبادى و آمنه خاتون (خواهر مجلسى) دانسته اند.([18]) مهم ترین انگیزه مجلسى در تألیف این اثر، حفظ و صیانت اخبار و روایات شیعى در مجموعه اى منظم با قالب هاى طبقه بندى شده نو و مرتب است تا مخاطب به آسانى از گنجینه روایات بهره مند گردداز این رو وى درصدد تمییز درستى و نادرستى آن نبوده است.([19])
میرزا محمّد باقر خوانسارى در وصف این مقطع از زندگانى بحرانى مى نویسد :
او از شاگردان صاحب بحار مى باشد و داراى اجازه روایت از استادش مجلسى و از جمله کسانى است که در تألیف کتاب بحارالانوار به استادش کمک کرد، مانند سیّد محدّث سیّد نعمت الله جزائرى و دیگر علما.([20])
عرضه «عوالم»
مشهورترین تالیف علاّمه ملاّعبدالله بحرانى، کتاب «عوالم العلوم و المعارف» موسوم به «جامع العلوم و المعارف و الاحوال من الایات و الاخبار و الاقوال» است، این اثر گرانسنگ همچون «بحارالانوار»، از شاهکارهاى آثار شیعه بوده، حجمى بیشتر از «بحار الانوار» دارد.([21])
کتاب عوالم شامل موضوعاتى در توحید و نبوّت، احوال مرگ، برزخ، احوال عالم، خلق، سماوات و ارض، سایر اصول عقاید، شرح احوال پیامبران، پیامبر گرامى اسلام و ائمه اطهار(علیهم السلام)با استدلالات فراوان درباره صحت اعتقادات امامیه و روایات فراوان فقهى است.([22])
بحرانى براى مقدمه کتاب عوالم، خطبه اى مفصل و خاص ساخته، بدینگونه که در اوّل و آخر هر فقره (پاراگراف) از فقرات خطبه یکى از حروف الفباء است به ترتیب از الف تا یاء چنانکه آغاز و پایان فقره نخست «الف» است و آغاز و پایان فقره دوم «ب» و همین گونه تا آخرین فقره که حرف اوّل و آخرش «یاء» است. این خطبه پنج صفحه از نسخه اصلى را فرا گرفته است.([23])
بسیارى از مجلدات عوالم در کتاب خانه هاى ایران و عراق موجود است، به گفته شیخ آقا بزرگ تهرانى، این کتاب صد جلد است([24])، جامع ترین نسخه آن در کتابخانه مرحوم حاج سیّد على محمّد وزیرى در یزد است([25]). در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، علاوه بر نسخ متفرقه از مجلدات عوالم، یک دوره نزدیک به یک دوره کامل از نسخه اصلى به خط مؤلّف موجود است.([26])
برخى از مجلدات این کتاب همچون مقتل امام حسین(علیه السلام) در سال 1318 ق. به چاپ رسید([27]) در دهه اخیر نیز برخى از جلدهاى آن زیر نظر آقاى سیّد محمّد باقر ابطحى و تحقیق عدّه اى از فضلاى حوزه علمیّه قم و به همّت مدرسه امام مهدى (عج) به چاپ رسید، جلدهاى «العقل و الجهل»، «النّصوص على الائمة الاثنى عشر»، «فاطمه الزهراء(علیها السلام)»، «امام حسن»، «امام حسین»، «امام سجاد»، «امام باقر»، «امام صادق»، «امام موسى بن جعفر»، «امام رضا» و «امام جواد»(علیهم السلام)از آثار انتشار یافته این دائرة المعارف است و جلدهاى دیگر این مجموعه که درباره زندگانى معصومان(علیهم السلام) است نیز، در دست تحقیق و نشر مى باشد.
گذرى بر محورها
عوالم داراى صد کتاب است و برخى از کتابها خود داراى چند مجلد است و با حساب آوردن آنها تعداد مجلداتش از 100 متجاوز است، عناوین این موسوعه بزرگ با تکیه بر جلدهاى آن به شرح ذیل است:
1. مقدمه
2. کتاب العقل و ما جاء فى فضله و علامته و ضدّه على الجهل و ذمّه
3. کتاب العلم
4. کتاب المعرفة و اثبات الصانع
5. کتاب التوحید
6. کتاب العدل
7. کتاب النبوّة و فیه جوامع احوال الانبیاء
8. کتاب قصص الانبیاء (در 4 جلد)
9. احوال الانبیاء (در 10 جلد)
10. غصب الخلافة و الفتن الّتى وقعت بعد وفات النّبى (در 10 جلد)
11. احوال حضرت فاطمه(علیها السلام)
12. امامت و احوال ائمه اثنا عشر (در 4 جلد)
13. احوال الثّلاثة و مطاعنهم (در 3 جلد)
14. احوال اربعه: طلحة، زبیر، عمرو عاص و معاویه (در 3 جلد)
15. احوال امام على(علیها السلام) از ولادت تا شهادت (در 8 جلد)
16 ـ 26. احوال امام حسن بن على تا امام قائم(علیهم السلام)
27. احوال عالم مطلق
28. احوال عالم علوى، لوح، قلم، سماوات و..
29. نجوم و متعلقات آن
30. ملائکة
31. عالم سفلى، بحار، انهار و بلدان
32. جمادات و طبایع
33. نباتات
34. کتاب حیوان
35. احوال الجنّ و الشّیاطین
36. احوال انسان، روح، نفس و سایر قوى و تعبیر رؤیا
37. طب
38. احوال دنیاو عیوب آن
39. مرگ و عالم برزخ
40. علامت قیامت
41. آخرت و معاد
42. ایمان و کفر
43. مکارم و مساوى اخلاق
44. اوامر و نواهى
45. کبائر و معاصى
46. آداب و سنن
47. احتجاجات (در 2 جلد)
48. مواعظ و خطب
49. حِکَم و مواعظ
50. کتاب العشرة
51 ـ 98. در فروع و ابواب فقه (از طهارت تا دیات)
99. ذکر بعض اقوال رجال
100. اجازات.([28])
نقدها و نظرها
کتاب عوالم العلوم در منظر صاحبان اندیشه به نیکى و بزرگى یاد شده است، اندیشمندان بر همانندى ساختار «عوالم» با «بحارالانوار» اشاره کرده اند و حتّى برخى «عوالم» را «بحار»ى مى دانند به گونه دیگر و بهتر از آن.([29])
صاحب روضات مى نویسد:
عبدالله بن نورالله بحرانى صاحب کتاب العوالم در مجلدات قطور که در آن اخبار وارده از خاندان عصمت و طهارت را در چندین مجلد بزرگ گردآورى نموده که همانند بحارالانوار است.([30])
محدّث نورى در «فیض قدسى» معتقد است که «عوالم» همان «بحار» است به صورتى دیگر.([31])
بى شک طرح و تدوین کتاب عوالم متاثر و الهام گرفته از دوران حضور بحرانى در تدوین بحارالانوار است و شاید بتوان گفت که این اثر که با ابتکار بحرانى گردآورى شد، یک آرزوى بزرگ علاّمه مجلسى را محقّق ساخت چون مجلسى پس از تدوین «بحارالانوار» بر آن شد تا با نگارش (مستدرک البحار) تمام احادیث و روایات اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) را یکجا گردآورد و هرآنچه را در «بحارالانوار» نیامده بود، با استفاده از دیگر کتابهایى که بدانها دست نیافته بود و پس از تألیف بحار آنها را فراهم آورد، به آن اضافه نماید([32]) که با وفاتش این آرزو محقّق نشد ، لیکن یکى از برترین شاگردان وى، علاّمه شیخ عبدالله بحرانى درپى انجام آن شد و «عوالم العلوم» را با یک پیکربندى نو و بدیع عرضه داشت، او آنچه را استاد در کتاب بحارالانوار نیاورده بود با نظمى جدید همراه با ابداع در تنظیم و ابتکار در عناوین یکجا گردآورد.([33])
بحرانى این کتاب را پس از درگذشت مجلسى (تاریخى که در ذیل بیشتر نسخ اصل دیده مى شود) نوشت البتّه با اینکه شیوه تالیف آن شباهت هایى با کتاب بحارالانوار مجلسى دارد، خود او نه هیچ سخنى دال بر اینکه از شیوه استاد پیروى کرده، دارد و نه هیچ از «بحارالانوار» نام مى آورد.([34])
باید اذعان داشت که از نظر تبویب، عوالم را مى توان بهتر دانست گرچه «بیان»هاى علاّمه مجلسى که در اغلب صفحات بحار را مزین ساخته و به شرح روایات و احادیث پرداخته، بر احدى پوشیده نیست که عوالم فاقد آنست. همچنین نقطه مهمّ و شاخص عوالم، دربردارندگى روایات و احادیث فروع و ابواب فقهى از طهارت تا دیات در 48 جلد است که این اثر را از بحار ممتاز مى سازد.
امید است به منظور تحقیق و انتشار مجموعه دائرة المعارفى کتاب العوالم، بنیاد عوالم بنیان نهاده شود و این اثر پرافتخار به صورت هماهنگ و یک جا به جامعه فرهنگى ارایه شود و افتخارات علمى و حدیثى شیعه بیشتر عیان گردد.
[1]. دائرة المعارف تشیّع.
[2]. الذّریعة، آقا بزرگ تهرانى، ج 15، ص 356.
سیّد محمّد مشکاة مدعى است که بحرانى، شاگرد مجلسى اوّل نیز بوده است! فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، ج 3، س 1140.
[3]. روضات الجنّات، خوانسارى، ج 4، ص 255.
[4]. وقایع السنین و الاعوام، سیّد عبدالحسین خاتون آبادى، ص 540.
[5]. ریاض العلماء، میرزا عبدالله افندى، ج 4، ص 211الکواکب المنتثرة، ص 505الذّریعة، ج 4، ش 675.
[6]. سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاوس جهاندارى، ص 127.
[7]. وقایع السنین و الاعوام، ص 536.
[8]. سفرنامه سانسون، ص 38.
[9]. صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، رسول جعفریان، ج 1، ص 428.
[10]. فواید الصفویة، ابوالحسن قزوینى، ص 78.
[11]. همان.
[12]. همان، ص 552.
[13]. ر.ک: صفویان نماد اقتدار ایران، پورامینى، ج 2، ص 160 و 159.
[14]. زندگىنامه علامه مجلسى، سیّد مصلح الدّین مهدوى، ج1، ص131.
[15]. دائرة المعارف تشیّع، ج 3، ص 104.
[16]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى ملّى، عبدالحسین حائرى، تهران: 1348، ج 10، جزء 3، ص 1567.
[17]. زندگى نامه علاّمه مجلسى، ج 2، ص 247.
[18]. همان، ص 256روضات الجنات، ج 4، ص 254دایرة المعارف تشیع، ج3، ص92.
[19]. امام خمینى با «کتاب خانه کوچک» نامیدن این اثر، چنین معتقد است که: «در حقیقت بحار خزانه همه اخبارى است که به پیشوایان اسلام نسبت داده شده، چه درست باشد یا نادرست. در آن کتابهایى هست که خود صاحب بحار آنها را درست نمىداند و او نخواسته کتاب علمى بنویسد تا کسى اشکال کند که چرا این کتابها را فراهم کردى، پس نتوان هر خبرى که در بحار است به رخ دینداران کشید که آن خلاف عقل یا حس است، چنانکه نتوان بىجهت اخبار آن را ردّ کرد که موافق سلیقه ما نیست، بلکه در هر روایتى باید بررسى شود.» کشف اسرار، ص 319.
[20]. روضات الجنّات، ج 4، ص 255.
[21]. الذّریعة، ج 15، ص 356.
[22]. دائرة المعارف تشیّع، ج 3، ص 104.
[23]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى ملّى، ج 10، جزء 3، ص 1570.
[24]. الذّریعة، ج 15، ص 356.
[25]. دائرة المعارف تشیّع، ج 3، ص 104.
ر.ک: فهرست نسخههاى کتابخانه وزیرى یزد، ج 1، ص 272 ـ 279 ج 3، ص 1045 ـ 1091 ج 5، ص 1518.
[26]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى ملّى، ج 10، جزء 3، ص 1570.
[27]. الذّریعة، ج 15، ص 356.
[28]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى ملّى، ج 10، جزء 3، ص 1567 ـ 1569.
[29]. فهرست کتابخانه دانشگاه تهران، سیّد محمّد مشکاة، ج3، ص 1139 و 1140.
[30]. روضات الجنّات، ج 4، ص 255.
[31]. الفیض القدسى، ص 17.
[32]. بحارالانوار، محمّد باقر مجلسى، ج 46، ص 1.
[33]. آیینه پژوهش، شماره 37.
[34]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى ملّى، ج 10، جزء 3، ص 1567.