سید عزالدین حسینى زنجانی
(متولد: 1300ش.)
عنوان مقاله: مرزبان عزّت
نویسنده: على کرجى
تبارى با افتخار
آیت الله سید عزالدین حسینى زنجانى از ثمرات گرانقدر خاندان امام جمعه زنجانى است. این خاندان به خاطر اقامه نماز جمعه به مدت حدود دو قرن به امام جمعه زنجانى شهرت پیدا کردند. از بین آنان همواره بزرگانى برخاسته و موجب اعتلاى اسلام شده اند. از بزرگان این خاندان، آیت الله سید محمد مجتهد طارمى زنجانى، فرزند سید ابوالقاسم حسینى زنجانى، است. وى از فقیهان بنام زنجان و اولین عالم از این خاندان بود که در این شهر به اقامه نماز جمعه پرداخت. وى در آن سنگر با کج اندیشان در سر ستیز بود. همانطور که در جریان «غائله بابیه» علیه آنان حکم جهاد داد و ضمن روشن کردن اذهان مردم، از شیوع عقائد انحرافى آنان جلوگیرى کرد.[1]
آثار ارزشمندى از آن عالم مجاهد به جا مانده است، ازجمله، رساله عملیه که در ابتداى آن اصول معارف دینى آمده است. «لسان الصدق فى الحق»، الحاشیه على الاثبات الرجعة لامیر محمد مؤمن بن دوست محمد، انیس الفقهاء در 7 جلد، حاشیة المعالم و... ازدیگر آثار اوست.[2]
آیت الله سید عبدالواسع، فرزند سید محمد دومین امام جمعه این خاندان و جد دوم سید عزالدین حسینى، است. وى نویسنده کتابهاى الاجتهاد و التقلید، الرد على رسالة التکفیر، الاخلاق و المواعظ در 10 جلد، الحاشیة على القوانین و الحاشیة على الریاض مى باشد[3] و در تاریخ 1291هـ .ق. در زنجان وفات یافت.[4]
آیت الله سید ابوالفضائل، جد اول عزالدین از شاگردان فاضل شربیانى بود. او فقیهى کامل و مرجع رسیدگى به مشکلات مردم بود.[5]فرزندش آیت الله سید محمود حسینى هم چهارمین امام جمعه بود. او در سال 1309هـ .ق. دیده به جهان گشود. مقدمات سطح و قسمتى از خارج را در زنجان و نزد استادان آن دیار مثل پدرش و آخوند ملاقربانعلى زنجانى و شیخ زین العابدین عابدى به انجام رساند و در سال 1330هـ .ق. در 21 سالگى به نجف اشرف هجرت کرد و از بزرگان آن دیار مثل آیت الله محمد حسین کمپانى و محقق نائینى کسب فیض کرد و به درجه اجتهاد رسید.
سید محمود روحیه اى ظلم ستیز داشت و خانه اش در زنجان و قم محل تجمع ظلم ستیزان و مبارزان بود. مبارزانى همچون آیت الله سید محمود طالقانى از شاگردان نزدیک ایشان بودند. سید مجتبى نواب صفوى بارها در زنجان با او ملاقات کرد و در مورد نحوه مبارزه با طاغوتیان با وى به مشورت نشست.[6]
آیت الله سید عزالدین زنجانى در خاطراتش مى نویسد:
«مرحوم والد، با رضاخان و دستگاه سلطنت بسیار بد بودند. در مجلس مؤسسان که عده اى از علماى بزرگ دعوت شده بودند، مرحوم والد یگانه فردى بود که برخلاف قاطبه حاضران مجلس، بلند شده و مجلس را ترک کردند.[7]
رسالة فى الجبر و التفویص، رسالة فى الصید و الذباحة، حاشیة على تفسیر ملاصدرا، تقریرات فقه و اصول و حاشیه بر دررالفوائد از آثار اوست. وى در سال 1374هـ .ق.، در 65 سالگى درگذشت و پیکرش را پس از تشییع به نجف اشرف بردند و در یکى از حجره هاى صحن امیرمؤمنان(علیه السلام) به خاک سپردند.[8]
تولد و تحصیلات
سید عزالدین حسینى زنجانى در سال 1300 شمسى (1338هـ .ق.) در زنجان دیده به جهان گشود.[9]
دوران کودکى اش در محیط علم و تقوا سپرى شد. تحصیلات ابتدایى و دبیرستان (متوسطه قدیم) را در زادگاهش به پایان رساند و در کنار آن مقدمات علوم دینى و سطح و قسمت کمى از درسهاى خارج فقه و اصول را به خوبى فراگرفت.[10]
سفرى به مشهد مقدس
اشتیاق به یادگیرى علوم اسلامى و راهنماییهاى پدر موجب شد سید عزالدین در اوایل جوانى به درجات بلندى برسد. وى علاوه بر تدریس، توان تبلیغ را در خود به خوبى احساس مى کرد، ولى از آنجا که حکومت رضاخانى پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرده بود، نتوانست لباس روحانیت بر تن کند و از فضیلت ارشاد محروم ماند. از طرفى بسیار مایل بود براى ادامه تحصیلات و ارتقاء به مدارج عالى علوم حوزوى به شهر مقدس قم سفر کند، ولى هربار که از پدر اجازه مى خواست، او رضایت نمى داد. تا اینکه سفر زیارتى مشهد مقدس پیش آمد. وى همراه پدر در اوایل سال 1320هـ .ش. به زیارت امام هشتم (علیه السلام) رفت و ضمن زیارت، به پیشنهاد یکى از دوستان پدر، به ملاقات شیخ حسنعلى اصفهانى رفتند. وى در آن زمان در محله «نخودک» - جزو مشهد فعلى - سکونت داشت. ضمن گفت و گو، مسئله موانع معمم شدن سید عزالدین نیز پیش آمد. شیخ گفت: چهل سال پیش که به مکه مشرف شدم، در راه، به اسهال خونى مبتلا شدم، چون مشرِف به مرگ شدم، از شخصى به نام حاج شیخ اسماعیل قره باغى[11] یارى خواستم. او گفت: نذر کن اگر خدا شفا داد یک دوره قرآن را ختم و به روح مؤمنان وادى السلام نجف هدیه کنى. من چنین نذرى کردم و خداى متعال شفایم داد. من همین توصیه را به ایشان (سیدعزالدین) مى دهم به اضافه اینکه دعاى علقمه را زیاد بخواند. سید عزالدین حسینى مى گوید: در همان مجلس نذر کردم و پس از آن هرروز دعاى علقمه را خواندم تا اینکه خداوند هر دو خواسته ام را برآورده کرد حکومت رضاخانى در شهریور 1320 برچیده و ممنوعیت معمم شدن روحانیون برداشته شد و پدر اجازه سفر به قم را داد.[12]
به این ترتیب سید در سال 1320هـ .ش. به حوزه قم هجرت کرد.[13]
استادان
الف: زنجان
1 ـ سید محمود حسینى زنجانى (متوفاى 1374هـ .ق.): سید عزالدین مقدمات علوم دینى، کتابهاى معیارالعلم غزالى، منطق و حکمت اشراق، قسمتى از اسفار، مبدأ و معاد و رساله حشر ملاصدرا، و بخشى از ریاض المسائل سید على طباطبایى و فوائدالاصول میرزاى نائینى را نزد پدر بزرگوارش سید محمود حسینى زنجانى یاد گرفت.[14]
2 ـ آیت الله شیخ محمد حسین دین محمدى: از بزرگان زنجان و از شاگردان آخوند خراسانى و شریعت اصفهانى بود، سید به توصیه پدر در درس وى شرکت کرد و کتابهاى رسائل، مکاسب و طهارت شیخ انصارى را فراگرفت.[15]
3 ـ شیخ عبدالکریم خوئینى زنجانى: فرزند ملاابراهیم زنجانى بود که سال 1291هـ .ق. در قصبه خوئین زنجان دیده به جهان گشود. تحصیلات حوزوى را در حد مقدمات در شهر زنجان فراگرفت و سپس در نجف اشرف نزد استادان بزرگ مثل سید کاظم یزدى و آخوند خراسانى تحصیل علوم دینى را به انجام رساند و از محمد تقى شیرازى، آخوند خراسانى و شیخ الشریعه اصفهانى اجازه اجتهاد گرفت. مدتى در زنجان به تدریس علوم حوزوى مشغول بود. در سال 1325هـ.ق به قم رفت و در سال 1369هـ.ق درگذشت.[16] سید کفایة الاصول را نزد وى که خود از شاگردان آخوند بود و شرحى به نام «خودآموز کفایه» بر آن نوشته بود، فراگرفت.[17]
4 ـ شیخ یحیى مدرسى: متوفاى 1382هـ .ق..
5 ـ سید رضا جوقینى.
6 ـ شیخ مختار فلسفى لنکرانى.
7 ـ سید عبدالصمد غزالى.
8 ـ شیخ على رفاه.
9 ـ سید مجتبى موسوى انگورانى.
10 ـ سید احمد مجتهدى.[18]
ب: در قم
11 ـ آیت الله سید محمد حجت کوه کمرى: در ابتداى ورود به قم، در درس فقه و اصول وى شرکت کرد و یک دوره اصول فقه از ابتدا تا اواخر استصحاب را نزد ایشان یاد گرفت و تقریرات آن نزد ایشان موجود است.[19]
12 ـ آیت الله سید صدرالدین صدر.
13 ـ آیت الله سید محمد حسین طباطبائى بروجردى.
14 ـ آیت الله شیخ مهدى امیرى مازندرانى: سید عزالدین حسینى زنجانى در مورد شرکت در درس وى مى گوید:
«یک مقدارى از معقول (اسفار) را هم خدمت آیت الله حاج شیخ مهدى مازندرانى طاب ثراه تلمذ کردیم. ایشان مجتهدى بسیار بزرگوار و از شاگردان مرحوم شریعت اصفهانى و آقا سید محمد کاظم یزدى بودند. به معقول تسلط داشتند و خیلى خوب درس مى فرمودند. یادم است در آن هنگام که شایع بود (فلسفه چه نفعى دارد؟) روزى در تدریس جلد دوم اسفار آنجا که مرحوم صدرالمتألهین خطبه نهج البلاغه را در بحث توحید صفات عنوان کرده اند، ایشان کتاب را بست و درد دلش باز شد و فرمودند: نمى دانم این هایى که با فلسفه مخالفند آیا این مطالب را به غیر فلسفه مى توان فهمید؟»[20]
15 ـ سید احمد خوانسارى.
16 ـ علامه سید محمد حسین طباطبایى.
17 ـ آیت الله روح الله موسوى خمینى.[21]
سفر به نجف اشرف
آیت الله حسینى زنجانى در حدود سال 1333هـ .ش. عزم نجف اشرف کرد. قبل از سفر به محضر استادان خویش رفت و با آنان مشورت کرد. استادان وى که از مرتبه علمى و کمالات اخلاقى او آگاهى کامل داشتند، ترک سفر را ترجیح دادند، ازجمله علامه طباطبایى فرمود: «درشرایط کنونى سفر شما به نجف تحصیل حاصل است.» آیت الله حسینى زنجانى با این حال عازم عتبات عالیات شد[22] و از محضر بزرگان کسب فیض کرد.[23] آیات عظام، سید عبدالهادى شیرازى و سید ابوالقاسم خویى بیشترین تأثیر را در علم و اخلاق ایشان داشتند.[24]
شیوه تحصیل
آیت الله زنجانى از موفق ترین علماى عصر در تحصیل، تحقیق، تألیف، تدریس و دیگر فعالیتهاى علمى است، نظم و برنامه ریزى در کارها، روحیه جست و جو و تبحر در همه حالات از ویژگیهاى ایشان است. وى در خاطراتش مى گوید:
«یادم است که در سال 42 که در زندان بودم و مرحوم مطهرى هم بودند. ایشان به یک وسیله اى مثنوى را داخل آوردند و با هم مطالعه مى کردیم و من اشعارى را که اشاره به آیات قرآن و یا حدیث داشت، آیات و احادیثش را مشخص مى کردم به طورى که یادم است شهید مطهرى در حاشیه مثنوى یادداشت مى کردند.[25]
در طول تحصیل با علمایى چون شهید سید محمدعلى قاضى طباطبایى و سید عبدالحسین حائرى - از نوادگان دخترى آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى - هم بحث بود. حائرى به تصریح آیت الله زنجانى استعداد فوق العاده و ذوقى سرشار داشت و در اوایل جوانى به درجه اجتهاد رسیده بود. آیت الله زنجانى مدت زیادى درسهاى فقه و اصول آیت الله بروجردى و آیت الله حجت و نیز درس فلسفه را با ایشان مباحثه کرد[26] و سومین هم بحث وى آیت الله سید مهدى حائرى بود که درس اسفار امام(ره) را با هم مباحثه کردند.[27]
زنجانى از دیگر موفقیتهاى تحصیلى خود را دوستى و ارتباط عاطفى با استادان خود و دیگر محققان حوزوى مى شمارد. وى تا حد امکان همراه و ملازم دانشوران حوزه بوده است و استادان بزرگى همچون امام خمینى(ره) و علامه طباطبایى(ره) این روحیه او را مى ستودند. از این رو اگر روزى در کلاس حاضر نمى شد، از احوالش جویا مى شدند. به یکى از آن موارد که پیامى لطیف دارد اشاره مى کنیم. آیت الله زنجانى زمانى که در قم بود، گرفتار بیمارى حصبه شد. در این ایام دو نفر از بزرگان وى را بسیار مورد تفقد قرار دادند
اول: امام خمینى(ره) بود که هر روز به منزل او مى رفت و احوال پرسى مى کرد. تااینکه حالش بدتر شد و وى را با تأکید امام به بیمارستان سهامیه منتقل کردند و چون منزل آیت الله زنجانى براى استراحت مناسب نبود، امام دستور داد از منزل خودشان رخت خواب مناسب و وسایل لازم استراحت را فراهم کنند.
دوم: مرحوم آیت الله حاج سید احمد زنجانى(ره) بود. او با اینکه استاد آیت الله زنجانى نبود رابطه علمى فراوانى با وى داشت. از این رو در آن ایام، بارها به ملاقات ایشان مى رفت. آیت الله زنجانى مى گوید:
پس از بهبودى من، ایشان به من فرمودند: در اواخر روزهایى که حال شما خوب نبود و شما در حال اغما بودید، مرتب مى گفتید: «عبدالرحیم قصیر، عبدالرحیم قصیر»! من فکر کردم تکرار این نام به زبان شما حتماً رازى دارد. از این رو یک شب، کتاب عروة الوثقى را نگاه کردم. دیدم در آنجا نمازى براى قضاء حوائج از یکى از امامان معصوم توسط «عبدالرحیم قصیر» نقل شده است.[28] همان شب غسل کردم و آن نماز را خواندم و فرداى آن روز حال شما خوب شد.[29]
بازگشت به زنجان آیت الله سید عزالدین زنجانى مدتى قبل از وفات پدرش در سال 1335هـ .ش. به درخواست پدر به زنجان بازگشت و به فعالیتهاى علمى، اجتماعى و مذهبى پرداخت.[30]
وى در زنجان نیز با راه حلى که پدرش ارائه کرد، به علم آموزى ادامه داد. خود در این مورد مى گوید:
«این جانب على رغم میل باطنى خود مى خواستم از نجف اشرف به ایران برگردم چرا که گفته مى شد حوزه(علمیه) زنجان کسى را (براى اداره کردن) ندارد. چون آن ایام مصادف بود با کسالت و بسترى شدن مرحوم والد. (از این رو) براى اداره مدرسه و مسجد سید و... مراجعت به ایران (را لازم) دیدند (و وقتى علاقه فراوان من نسبت به علم آموزى بیشتر و عدم دسترسى به استادان بزرگ را دیدند به من) گفتند: «ناراحت نشوید. به شما روشى یاد مى دهم که دورى حوزه را جبران کند. این روش نوعى ریاضت (و تمرین) مى خواهد و آن این است که یا با نذر و یا چیز دیگر خود را موظف کنید که یک متن فقهى را در ساعاتى از روز (به طور) عمیق مطالعه کرده و (در آخر کار) نظرات خود را پیرامون آن یادداشت کنید. به شما قول مى دهم که اگر بر این کار بطور منظم اهتمام کنید، دورى شما از حوزه جبران خواهد شد.»[31]
منزلت علمى
آثار گرانقدر، نقطه نظرات در موضوعات علمى و جلسات پربار تدریس در رشته هاى فقه، اصول، فلسفه، عرفان و تفسیر در زنجان و مشهدمقدس بهترین دلیل بر منزلت علمى او است. عظمت علمى آیت الله زنجانى باعث توجه ویژه استادان نسبت به ایشان شد. علامه طباطبایى در مصاحبه اى تلویزیونى - در اواخر عمر - وقتى سؤال شد که در علوم عقلى به ویژه فلسفه به چه افرادى مى توان اعتماد کرد، بعد از ذکر نام شهید مطهرى، نام سید عزالدین حسینى را برد.[32]
شیخ عبدالحمید قائمى از علماى فقید زنجان هم مى گوید:
«در محضر علامه طباطبایى(ره) بودم. به مناسبتى سخن از مسائل زنجان به ویژه آیت الله حسینى زنجانى به میان آمد. علامه طباطبایى فرمود: مقام علمى حاج سید عزالدین براى مردم مجهول است. ایشان بسیار زحمت کشیده و داراى مراتب عالى علمى هستند.»[33]
تدریس
در سالهایى که در زنجان اقامت داشت به تدریس علوم دینى در مدرسه سید مى پرداخت و هم اکنون که درمشهد مقدس سکونت دارند، در اکثر موضوعات علوم دینى و انسانى به تدریس اشتغال دارد و با تدریس فقه، اصول، فلسفه (کلام) عرفان و اخلاق و نهج البلاغه در مدرسه امام صادق(علیه السلام) تشنگان را با آب حیات علوم آل محمد(علیهم السلام) سیراب مى کند.[34]
فعالیتهاى اجتماعى
اداره حوزه علمیه: بعد از رحلت پدر، مدیریت حوزه علمیه زنجان را به عهده گرفت و به تربیت مبلغان، محققان و مدرسان علوم دینى پرداخت و به حرکت علم و اخلاق بیش از پیش تداوم بخشید.
مرجعیت: در سال 1354هـ .ش. رساله توضیح المسائل خود را با نام جامع الاحکام به چاپ رساند و بسیارى از مردم زنجان از ایشان تقلید کردند. بعد از رحلت آیت الله العظمى اراکى(ره) در سال 1373 نیز عده بسیار دیگرى از مردم آن سامان از وى تقلید کردند و ایشان در این منصب به مسائل مذهبى مردم رسیدگى کرد.[35]
تأسیس کتابخانه: از فعالیتهاى مهم ایشان تأسیس کتابخانه جامع با معمارى جدید است. این مرکز که به کتابخانه حسینى موسوم است، در مدخل مسجد جامع و مدرسه علمیه سید قرار دارد و سالهاست که مورد استفاده عموم مردم به ویژه طلاب علوم دینى و علماى شهر مى باشد. کتابخانه بیش از شش هزار کتاب در موضوعات گوناگون دارد و تعدادى از آنها را آقاى محمد نجمى - از استادان دانشگاه تهران - وقف کرده است.[36]
ساخت مسجد: آیت الله زنجانى مسجدهاى متعددى را در زنجان در روستاهاى تابع بنا نهاد مسجد قمر بنى هاشم(علیه السلام) در جنب انبار غله زنجان، مسجد روستاى یدى بلاغ و روستاى همجوار، از این قبیل است.[37]
تشکیل گروههاى تبلیغى: این عالم آگاه با درک شرایط زمان و شناخت آفت هایى که از ناحیه دشمنان متوجه اعتقادات مردم متدین بود، اقدام به تشکیل انجمن و گروه هایى تبلیغى براى ترویج مبانى اعتقادى مردم و نشر احکام الهى کرد. وى در این راستا، علماى بسیارى را به شهر زنجان و اطراف آن گسیل داشت. علاوه بر آن ضمن آموزش معلمان و دانش آموزان و آشنا کردن آن ها با افکار فرقه هاى ضاله قدمهاى مثبتى در راه ازاله انحرافات منحرفان برداشت. از ثمرات بارز این اقدامات ریشه کن کردن فرقه ضاله بهائیت در زنجان و برگشت بسیارى از هواداران آن به دامن اسلام بود. این فرقه ضاله روستاى یدى بلاغ را مرکز تبلیغات افکار انحرافى خود قرار داده بود که توطئه هاى آنها با تدبیر آیت الله زنجانى خنثى گردید.[38]
اقامه جمعه و جماعت: ایشان تا مدتى قبل از انقلاب از ناحیه حکومت پهلوى به طور غیر رسمى به مشهد مقدس تبعید شده بوده و مردم جاى خالى مردى فقیه، انقلابى، آگاه به مبانى سیاسى امام خمینى و معتقد به راه او را احساس مى کردند. از این رو بارها از امام که در پاریس بود تقاضا کردند ایشان از مشهد به زنجان بیاید. امام خمینى(ره) نیز در جواب یکى از نامه هاى آیت الله زنجانى نوشت:
«بسمه تعالى
خدمت جناب مستطاب سیدالاعلام و حجت الاسلام والمسلمین آقاى حاج سید عزالدین امام -دامت برکاته- به عرض مى رساند، مرقوم شریف که حاکى از سلامت وجود شریف و حاوى تفقد از این جانب بود موجب تشکر گردید. سلامت و سعادت جنابعالى را از خداوند تعالى خواستار است. مدتها است که به نظرم مى رسید از جنابعالى تقاضا کنم زنجان را که مرکزى حساس است از وجود خودتان خالى نگذراید. اکنون که مجاهدات علماى اعلام زنجان و اهالى محترم -ایدهم الله تعالى- نقطه عطفى شده و فعالیتهاى اسلامى چشمگیرى در آنجا انجام مى گیرد این تصور قوت گرفته است و البته عذرى را که مرقوم داشته اید موجه بود و با آن ترتیب صلاح نبود لکن اکنون که دستگاه جبار به انهدام گرایش پیدا کرده و اساس آن مسائل به هم ریخته شده است به نظر مى رسد که وجود جنابعالى در آنجا مفیدتر براى فعالیتهاى اسلامى باشد. ایران جنگزده امروز احتیاج به نوسازى دارد و این امر محتاج به تشریک مساعى جمیع اقشار ملت است که باید به همت بزرگان و علماى اعلام صورت بگیرد. مسامحه در نظارت امور بلاد به وسیله علماء و معتمدین و پشتیبانى ملت، موجب ضررهاى جبران ناپذیر است، لهذا از جنابعالى تقاضا مى شود که در صورت عدم محذور شدید به زنجان تشریف ببرید و با راهنمایى خود، امور را اصلاح و با تشریک مساعى علماى اعلام و سایر محترمین مسائل مهمه را حل فرمایید. از خداوند تعالى اصلاح امور مسلمین را خواستارم. از جنابعالى امید دعاى خیر دارم. والسلام علیه و رحمة الله.
19 صفر 1399هـ.ق. - 28/10/1357»[39]
به این ترتیب آیت الله زنجانى در آستانه پیروزى انقلاب، یعنى در سال 1357 به زنجان بازگشت و 2 سال امامت جمعه را به عهده گرفت.[40]
فعالیتهاى سیاسى
آیت الله حسینى زنجانى در وقایع 1342 و قیام مردم قم، از مرجعیت امام خمینى حمایت کرد و در کنار دیگر عالمان توطئه شاه مبنى بر از بین بردن امام را خنثى کرد. ابراز حساسیت نسبت به هتاکى به مقدسات به ویژه وقتى حکومت ستمشاهى پشتوانه آن بود، از ویژگیهاى وى شمرده مى شد. وى در جریان نوشته شدن کتاب اسرار هزار ساله توسط یکى از منحرفان، عکس العمل نشان داد و از مراجع وقت قم کسب تکلیف کرد. ایشان در این مورد مى گوید:
«در ایامى که در محضر امام مشغول بودیم، یکى از منحرفین کتابى منتشر کرد بنام «اسرار هزار ساله» که در این کتاب به مسائل زیارت و احکام اسلامى حمله کرده بود. ما طلبه هاى جوان با شور و حرارتى به محضر مراجع رفتیم تا براى پاسخ به این کتاب اقدام کنند. مخصوصاً به محضر آقاى حجت شرفیاب شدیم. ایشان فرمودند نباید به اینگونه کتاب ها اعتنا کرد «الباطلُ یترک بِتَرکِ ذِکرِه» (باطل با ترک ذکر آن، خود بخود متروک مى شود).تااینکه خدمت امام رسیدم بالاخره خود امام خمینى(ره) از وجود این کتاب مطلع شدند و درس اسفار را تعطیل فرمودند و پانزده روز جواب از شبهات آن کتاب را نوشتند به نام «کشف الاسرار» که مکرر چاپ شده است. و در نوشتن این کتاب خودشان را خیلى به زحمت انداختند چشمشان آزرده شد و مدتى هم عینک دودى مى زدند.»[41]
آیت الله زنجانى در روز 17 خرداد سال 1342 به مناسبت فجایعى دولت در 15 خرداد در تهران، به منبر رفت و سخنرانى شدیدالحنى علیه حکومت نمود. بعد از سخنرانى از طرف ساواک مورد تعقیب قرار گرفت و پس از دستگیرى به تهران منتقل شد و همراه مبارزانى مثل شهید مطهرى، شهید هاشمى نژاد، آیت الله مکارم شیرازى، شیخ حسین لنکرانى و محمد تقى فلسفى زندانى شد و پس از 45 روز آزاد شد.[42] زندانى شدن تأثیرى منفى در روحیه ظلم ستیزى او نداشت. ازاین رو بعد از آزادى ارتباطى مستمر با مبارزان و پیشگامان نهضت امام خمینى داشت و با مخالفان رژیم از مراجع، علماء و اقشار مختلف ارتباط برقرار مى کرد و در مورد نحوه مبارزه و تداوم آن به گفت و گو مى نشست. وى در خاطراتش مى گوید:
«مرحوم آیت الله میلانى در سال 42 جزء پیشگامان در حرکت انقلابى بودند و به همین جهت به تهران تشریف آوردند. کاملا یادم است که ورود ایشان به تهران مصادف با زندانى شدن ما در همان تاریخ بود. بعداز خلاصى از زندان مجالسى داشتیم با بعضى از مراجع وقت و علماء که به تهران آمده بودند. این مجلس در منزلى که ایشان (آیت الله میلانى) ساکن بودند منعقد مى شد. در بعضى از این محافل خصوصى مرحوم شهید مطهرى رضوان الله علیه نیز شرکت داشتتند.»[43]
آیت الله حسینى زنجانى در شب احیاى ماه مبارک رمضان سال 1347شمسى علیه حکومت ستمشاهى، به خاطر رواج بى حجابى و بى بندوبارى سخنرانى تندى نمود و عوامل فرهنگى کشور را زیر سؤال برد و این بار هم مورد تعقیب ساواک قرار گرفت ولى ساواک به خاطر موقعیت ایشان در میان مردم از زندانى کردنش منصرف شد.[44]
آیت الله حسینى زنجانى در سال 1350 که محمدرضا شاه پهلوى از اوپک برگشته بود و عده اى از روحانیون به استقبال او رفته بودند، به منبر رفت و علیه آن روحانیون سخنرانى تندى نمود و ضمن ذکر معیارهاى تشخیص روحانى واقعى از روحانى نما، اذهان مردم را متوجه امام خمینى به عنوان تنها رهبر آزادى بخش کرد. وقتى خبر این سخنرانى انتقادى به تهران رسید، حکومت پهلوى چاره را در آن دید که وى را محدود کند و بین او و مردم جدایى افکند، ازاین رو با هماهنگى لازم توسط ساواک منوچهر آزمون -سرپرست اوقاف- مأمور برخورد با آیت الله زنجانى شد. آزمون نیز به واسطه بعضى روحانى نماها به ایشان ابلاغ کرد قبل از هرگونه برخورد، زنجان را ترک کنید و به مشهد بروید!
آیت الله زنجانى به خاطر اینکه حضور ایشان بهانه به دست ساواک ندهد و آنان براى افراد انقلابى ایجاد مزاحمت نکنند، به مشهد مقدس هجرت کرد و در آن شهر به مبارزات خود ادامه داد.[45]
آثار ماندگار
آنچه در آثار این عالم آگاه قابل لمس است، چند ویژگى زیر است:
1- گذشته از برخى تألیفات که صرفاً مسائل علمى و مبنایى از قبیل تقریرات درسهاى استادان در طول دوران تحصیلى است، بیشتر آن ها، نیاز فعلى جامعه را مدنظر قرار داده است. علاوه بر آن، توجه خاصى به دفع شبهات روز دارد. نمونه این مسئله اثر ارزشمند «معیار شرک فى القرآن» است.
2- با اینکه وى در علوم عرفان، فلسفه و فقه داراى تخصص ویژه است اثرى از علم زدگى در آثارش دیده نمى شود. درعین حال وحى محورى در خیلى از تألیفاتش موج مى زند.
3- بیان مؤلف در بیشتر کتابها ساده و روان و براى بیشتر مردم قابل درک است.
فقه و اصول
1 ـ تقریرات اصول آیت الله سید محمد حسین بروجردى(ره).
2 ـ تحریرالوسیله فى الفقه: این اثر سلسله مباحث فقه استدلالى است که از مبحث طهارت شروع شده است.
3 ـ شرح وسیلة النجاة: شرح و تفسیر کتاب فقه استدلالى وسیلة النجاة، تألیف آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى(ره) است که ضمن تدریس خارج فقه در زنجان و مشهد گردآورى شده است.
4 ـ کتاب الخمس.
5 ـ مناسک حج.
6 ـ مجمع المسائل(رساله توضیح المسائل).[46]
علاوه بر آثار مذکور، تألیفات چندى در موضوع تعلیقه بر کتابهاى فقهى و اصولى معتبر در حال گردآورى است که به زودى چاپ خواهد شد.[47]
تفسیر و علوم قرآنى
7 ـ تفسیر سوره حمد: این اثر به زبان فارسى و بیانى ساده و روان است. مؤلف ضمن بیان معناى آیات، اشارات و لطائف هر آیه، به ذکر شبهات پرداخته است. این کتاب چکیده اى از کلیات معارف الهى و قرآنى است و خواننده را با راههاى ارتباط با خدا و معیارهاى انسان کامل آشنا مى کند. تفسیر سوره حمد در 168 صفحه و در سال 1383 توسط بوستان کتاب قم چاپ شده است.
8 ـ معیار الشرک فى القرآن: این اثر گرانقدر، سلسله مناظرات و پرسشها و پاسخهایى است که بین آیت الله حسینى زنجانى و برخى اهل شبهه صورت گرفته است و موضوع آن بررسى مشروعیت توسل به معصومان(علیهم السلام) - مفاد بسیارى از دعاها و مضمون زیارتنامه ها- و اثبات منافات نداشتن آن با توحید است. مؤلف طى چند فصل به معناى شرک و مصادیق آن از نظر قرآن و جواب به شبهات پرداخته است. کتاب مذکور در 112 صفحه و به زبان عربى توسط دارالارشاد الاسلامى بیروت در سال 1411هـ .ق. به چاپ رسید و توسط آقاى ابوالفضائل مجتهدى به فارسى برگردانده شد و آماده چاپ است.
9 ـ الانتزاعات من القرآن.
10 ـ تعلیقات بر تفسیر شُبَّر.
11 ـ تفسیر ترتیبى قرآن.
عقائد و معارف
12 ـ شرح خطبه حضرت زهرا(علیها السلام): این کتاب به زبان فارسى و حدود 1000 صفحه در دوجلد است و بارها توسط انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم به چاپ رسیده است.
13 ـ راه رستگارى(کندوکاو در باب ایمان و اسلام): به زبان فارسى است و در 111 صفحه، در سال 1382 توسط بوستان کتاب قم به چاپ رسیده است.
فلسفه و عرفان
14 ـ حاشیه بر شرح منظومه حکمت ملا هادى سبزوارى.
15 ـ شرح و نقد مثنوى معنوى مولوى.
16 ـ حاشیه بر اسفار ملاصدرا.
17 ـ تصوف.
آثار دیگر
18 ـ شرح نهج البلاغه
19 ـ شرح زیارت عاشورا.
20 ـ شرح زیارت آل یاسین.[48]
سفارشات استاد
عالم وارسته و ربانى آیت الله سید عزالدین حسینى زنجانى خطاب به طلاب و روحانیون مى گوید:
«از مسائل بنیادى و اساسى علوم اسلامى، تقوى و رعایت سلوک شرعى است. در باب عقل و جهل کتاب کافى مى خوانیم: خطاب به داود رسید که اى داود! میان من و خودت قُطّاع الطریق را واسطه ننما. داود تعجب مى کند و سؤال مى کند: قطاع الطریق چه کسانى هستند؟ خداى متعال وحى کرد: قطاع الطریق عبارتنداز: علماء سوء کسانى که علم را مقدمه دنیا قرار داده اند. این ها راه را بر مردم مى بندند. خلاصه آنکه اگر روحانى نخواهد در زمره (مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُو التَّوارة)باشد، باید رابطه خود را با خدا حفظ و محکم کند و باید کارى کند که محبت دنیا در دل او نباشد که فردا پیامد منفى نداشته باشد. در اینجاست که معلومات درافشانى مى کند و انقلاب در خود و دیگران پدید مى آورد. این همه کتاب قبل از انقلاب نوشته شده و حرف ها به میان آمد چندان تأثیرى نکرد
اما یک نفر به نام امام خمینى(ره) پیدا شد که واقعاً باتقوى بود، حرف ها باروش بود و این گونه مردم را تغییر داد. روحانى واقعى در مردم بسیار تأثیر مى گذارد و اولین شرط، باور و تعیین خود شخص است و بعد هم استقامت ایشان، شجاعت و روشن بینى ایشان، ایمان جوشان و نفس گرم ایشان. چه حرکتى در مردم مرده دل آفرید...بالاخره با تهذیب نفس است که طلبه انقلاب آفرین مى شود و در روحانیت مردم انقلاب ایجاد مى کند.»[49]
آیت الله زنجانى، هم اکنون در شهر مشهد، جوار آستان رضوى، حضور پرنشاط دارد و به تحقیق، تألیف، تدریس و تربیت شاگردان امام صادق مشغول است.
[1]. مجله حوزه، ش 23، ص 40.
[2]. الذریعه، ج 11، ص 218 و ج 18، ص 306 و ج 6، ص 209 و ج 2، ص 413معجم المؤلفین، ج 11، ص 139.
[3]. الذریعة، ج 1، ص 272 و ج 10، ص 197معجم المؤلفین، ج 6، ص 215.
[4]. الذریعه، ج 11، ص 218.
[5]. علماء نامدار زنجان، ص 26.
[6]. همان، ص 67 معجم المؤلفین، ج 12، ص 189 گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 135.
[7]. مجله حوزه، ش 23، ص 46.
[8]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 135.
[9]. همان، ص 239.
[10]. مکاتبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج سید محمد حسینى زنجانى، فرزند آیت الله سید عزالدین حسینى زنجانى، 18/5/84.
[11]. از استادان شیخ حسنعلى نخودکى اصفهانى.
[12]. مکاتبه با حجت الاسلام والمسلمین سید محمد حسینى زنجانى، 25/5/84، ص 3.
[13]. علماء نامدار زنجان، ص 109 گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 240.
[14]. مکاتبه...، ص 2 گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 239.
[15]. مکاتبه...، همان.
[16]. علماء نامدار زنجان، ص 45.
[17]. مکاتبه...، ص 3.
[18]. همان، ص 2.
[19]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 240.
[20]. مجله حوزه، ش 23، ص 37.
[21]. همان.
[22]. مکاتبه...، ص 7.
[23]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 240.
[24]. مکاتبه، همان.
[25]. مجله حوزه، ش 24، ص 26.
[26]. مکاتبه...، 25/5/84، ص 9.
[27]. مجله حوزه، ش 23، ص 38.
[28]. ر.ک: العروةالوثقى، مؤسسه اسماعیلیان، 2 جلدى، چاپ دوم، 1412، ج 1، ص 722.
[29]. مکاتبه...، ص 9.
[30]. همان.
[31]. مجله حوزه، ش 23، ص 43
[32]. علماء نامدار زنجان، ص 110.
[33]. مکاتبه...، ص 8.
[34]. مجله حوزه، ش 23، ص 35 مکاتبه...، 18/5/84
[35]. علماى نامدار زنجان، ص 110.
[36]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 240.
[37]. همان، ص 241.
[38]. همان.
[39]. صحیفه امام، ج 5، ص 497.
[40]. مکاتبه...، همان.
[41]. همان، 25/5/84، ص 6.
[42]. همان، ص 10.
[43]. مجله حوزه، ش 23، ص 43.
[44]. مکاتبه...، 18/5/84.
[45]. همان، 25/5/84، ص 10.
[46]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 241 مکاتبه...، ص 10.
[47]. سید عزالدین زنجانى، مقدمه.
[48]. گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 241 مکاتبه...، ص 11، 18/5/84.
[49]. مجله حوزه، ش 24، ص 35 و ص 36.