کوشیار دیلمی (حدود 320 - 400 قمری)
آفتاب گیلان
جواد حاجی پور
درآمد
تمدن فاخر اسلامی در قرن چهارم هجری در پاسخگویی به نیازهای مردمان آن روزگار، بسیار توانمند بود. دامنهی دانایی مسلمانان به یُمْن آموزههای ناب و الهامبخش قرآن ساحتهای پیچیده و گوناگون حیات آدمیان را درنوردید و الگویی شامل و شامخ روبهروی چشم جهانیان نهاد. از تحقیقات ژرف و پردامنه ـ و ارائهی پاسخ روشن ورسا ـ در بنیادیترین پرسشهای دینی و فلسفی تا برآوردن جزئیترین نیازهای روزمره انسانی، گسترهی تلاشهای این تمدن را بازمیتاباند. در این میان مسلمانان از نگاه کردن به آسمان و مطالعهی خورشید و ستارگان نیز غافل نماندند و فصل مشبّعی از تلاش طاقتفرسای دانشمندان اسلامی در پایهریزی و بسط دانش ستارهشناسی و ریاضیات گشوده گشت.
یکی از دانشمندان نامداری که در بسط اخترشناسی خوش درخشید و در واقع ستارهی آسمان دانش نجوم در عهد تمدن اسلامی گردید، «کیا ابوالحسن گوشیار (کوشیار) بن لبان با شهری گیلانی دیلمی» است. با آنکه آثار ارزنده و ماندگاری در دانش ریاضیات و نجوم از خود به یادگار نهاده است، اما متأسفانه آگاهی چندانی از چگونگی زیست او در دسترس نیست. آنچه باید نخست نسبت به این شخصیت بلندآوازه و در عین حال مهجور! ـ توضیحش در پایان نوشتار خواهد آمد ـ پرداخت، نام و شهرت او است. لقب «کیا» در فرهنگ گیلکی به امیران و صاحب منصبان و بزرگ زادگان اطلاق میشد.[1] این امر، خود نشاندی مکانت و اصالت خاندان کوشیار دیلمی است.
دربارهی واژهی «کوشیار» یا «گوشیار» و معنای آن از ناحیهی محققان، آرای متفاوتی ابراز شده است. برخی بر این باورند که صورت صحیح آن «گوشیار» است.[2] استدلال آنان این است که متون علمی معتبر تمدن اسلامی به زبان عربی بود و چون در عربی قدیم، حرف گاف تلفظ نمیشد، لاجرم به صورت «کوشیار» نوشته شد.[3] طبق این نظر، «گوش» واژهای باستانی و چندین معنا دارد: یکم ـ فرشتهای که مدبر مهمات خلق است.[4] این معنا، تداعیکنندهی «ربّ النوع» در نظریهی فلسفی «مُثُل افلاطونی» است که در فلسفهی اسلامی از سوی فیلسوفان مکتب اشراق و حکمت متعالیه به رسمیت شناخته شده است.
دوم ـ فرشتهای که اداره کنندهی امور ستوران سودمند است.[5]
سوم ـ گوش یا گئوش (واژهای اوستایی) به معنای «جهان و زندگی» است.[6]
چهارم ـ روزی که در آن «پارسیان» به جشن و شادمانی میپرداختند.[7]
کلمهی «یار» را هم برخی «مددکار»[8] و بعضی «داده»[9] معنا کردهاند که در صورت پیوست این دو واژه (گوش + یار)، معنایش با توجه به آنچه گفته آمد، روشن میگردد.
در برخی مصادر محلی، «گوشیار» را «نیکبخت» معنا کردهاند.[10]
در برابر این نظر، پارهای از محققان همان صورت «کوشیار» را درستتر پنداشته و به معنای «عظمت»[11] و بزرگی گرفتهاند.
نام پدر کوشیار، «لبان» است. این کلمه، واژهای اصیل و دیلمی و به معنای «شیر شجاع» است.[12]
دربارهی پسوند «باشهری»گوشیار، بعضی از مورخان آن را مرکب از «باشه (آفتاب)+ ری» میانگارند با این توضیح که گوشیار، مدت مدیدی در شهر ری اقامت داشته و چون به عنوان حکیم و اخترشناسی بزرگ شهره بوده است، لقب «آفتاب ری» را به او دادهاند.[13]
از تاریخ ولادت کوشیار، آگاهی دقیقی در اختیار نیست، اما با عنایت به آثاری که از او باقی مانده و در آن از سالهای 342، 353، 382 و پس از 397 هـجری قمری یاد میکند، نیز به تألیف کتابی در سال 342 هجری قمری اشاره دارد، میتوان پی برد که او تقریباً در حدود سالهای «320 ـ 400 هجری قمری» و بلکه افزونتر میزیسته است. گویا کوشیار، منجم وشمگیر و قابوس بن وشمگیر از پادشاهان دیلمی آل زیار بود که[14] بر بخش اعظمی از سرزمین ایران، همانند ری و گرگان و همدان و اصفهان و بخشهای دیگر حکمفرما بودند.
از ویژگیهای مهم حکومت زیاریان وآل بویه، آن بود که پس از آشنایی با منش و نگرش والای علویان ـ که به خاطر تهدید خلفای عباسی به آن سامان پناه آورده بود ـ آیین اسلام را شوقمندانه به همراه مذهب تشیّع پذیرفتند و سیاست حمایت از عالمان و فقیهان بزرگوار شیعی را در پیش گرفتند.
برخی از تاریخنویسان از شخصیتی دیگر به نام امیر ابراهیم گوشیار هم اسم میآورند که از جمله بزرگان و امیران دانشمند دیلمان لاهیجان و املش به حساب میآمد.[15] این امر، دیلمی بودن کیا ابوالحسن کوشیار گیلانی را برای آنان قطعیت میبخشد، حتی این احتمال که آن دو نسبت خویشاوندی با هم داشته باشند، دور از واقع ندانستهاند.
اوصاف چشمنواز:
ـ آزادگی و مناعت طبع
با آنکه گوشیار دانشمندی بلند آوازه به حساب میآمد و حمایت او از پادشاهان میتوانست پشتوانهای گران برای آنان باشد، اما آن بزرگوار هیچ گاه برای رسیدن به منافع فردی، زبان به تملق باطل و فرو کوفتن حقیقت نگشود.[16] هر چند او حضوری فعالانه و تأثیرگذار در دستگاه حاکمان برای بسط و ارتقای فرهنگ علمی و اخلاقی جامعه داشت تا زمینه برای حاکمان صالحتر و بزرگوار فراهم آید، اما تاریخ سراغ ندارد که او کتابهای خود را با انگیزهی فوق، به امیر یا وزیری تقدیم کرده باشد.
ـ حکمت و خردمندی
شاعر بلند مرتبه ایران زمین، سعدی شیرازی در اثر ارزنده خود «بوستان» در بیان اهمیت تواضع و فروتنی از مکانت کوشیار ـ که برای مردمان آن روزگار شناخته شده بود ـ بهره میگیرد و او را با صفاتی مانند «دانا» و «خردمند» میستاید که در جمع عالمانت «گردنی فراز» دارد:
یکی در نجوم اندکی دست داشت
|
ولی از تکبر سری مست داشت
|
بر کوشیار آمد از راه دور
|
دلی بی ارادت سری پرغرور
|
خردمند از او دیده بر دوختی
|
یکی حرف دوری نیاموختی
|
چو بی بهره عزم سفر کرد باز
|
بدو گفت دانای گردن فراز
|
تو خود را گمان بردهای پر خرد
|
انائی که پر شد دگر چون برد
|
ز دعوی پری، زان تهی میروی
|
تهی آی تاپر معانی شوی
|
ز هستی در آفاق سعدی صفت
|
تهی گرد و باز آی پر معرفت[17]
|
ابوالحسن بیهقی در تتمهی صوان الحکمه،اینگونه از شخصیت علمی و حکمی کوشیار یاد میکند:
در فنّ هندسه، صاحب قران جهان بود و کتاب چند که تصنیف کرده است...هر یک از آن، گواهی عدل است و از سخنان حکمتآمیز او است: «هرگاه که دو شخص، طالب یک چیز باشند، از ایشان، بر هر یک، عیب آن مطلوب پوشیده باشد، بیشفقتی او بر نفس خود، پیش خرد پوشیده نماند.».[18]
ـ خط خوش
صاحب کتاب ذخیرهی خوارزمشاهیدربارهی کوشیار مینویسد:
«...مردی بوده است از ولایت گیلان. منجم و فاضل. او را کیا کوشیار گفتندی. و به روزگار امیر قابوس که شمسالمعالی معروف بودست. و این کیاکوشیار در خدمت او بودست و به نزدیک او عزیز بوده است. و امروز فرزندان او در نواحی قم، مقام دارند و علم نجوم برزند (ورزند). و بنده ایشان را به شهر قم دیده است. و اندر دست ایشان کتابها دید به خط این کیا کوشیار. [19] و خطی سخت عجیب از خوبی و پاکیزگی و همواری. بنده تعجب کرد. ایشان چون چنین دیدند که بنده تعجب میکند، گفتند: ما را حکایت کردهاند از وی که عادت او چنان بودست که در وقت ملولی و [دل] مشغولی، هیچ دفتر و قلم بر دست نگرفتی و آن روز که نشاط چیزی نبشتن داشتی، قلمهای بسیار سر ببریدی و پیش خویش بنهادی و به هر قلمی خطی چند بنبشتی. چون دانستی که سر قلم بخواهد شکست، آن قلم بنهادی و دیگر برداشتی. چون ملول شدی یا سخنی بایستی گفت: دفتر از دست بنهادی. پس کسی او را گفت: تا تو دفتری را تمام کنی، روزگار بسیار باید. وی گفت: بلی؛ روزگار بسیار باید، لکن هر که از پس من دفتر مرا بیند، نگوید دیر نبشت، لکن گوید: درست و خوب و پاکیزه نبشته است.».[20]
انصاف و صداقت علمی
در کتاب مقالید علم الهیئةابوریحان بیرونی دانشمند معروف ایران زمین که قسمی از تاریخ ریاضیات را نشان میدهد واصلاً موضوع کتاب، داوری میان ابونصر بن عراق استاد بیرونی و ابوالوفای بوزجانی است آمده است: مبدع رابطهی سینوسها (شکل مغنی) نصر بن عراق و رابطهی تانثر انتها (شکل ظلی) از ابوالوفا است. بیرونی میگوید: روزی پس از ملاقات با ابو محمود خجندی، ابوالحسن کوشیارپسر لبان گیلانی را دیدم که در کتابی جزء مبادی آن، این شکل را که مغنی نام گذاشته است، دیدم، و اسم مغنی را گوشیار بر این شکل نام گذاشته.
ابوریحان بیرونی میافزاید: روزی کوشیار نزد من در حضور ابومحمود اظهار داشت که این شکل از او نیست، [بلکه] او فقط تهذیب و تنقیح کرده است.[21]
دوستی با ابوریحان
میان کوشیار دیلمی و ابوریحان دوستی، عمیق و دیرینه برقرار بوده است. ابوریحان به هنگام اقامتش در شهر ری، با کوشیار ملاقات داشته است. کوشیار دیلمی یکی از کتابهای خود را به نام ابوریحان بیرونی نوشته و متقابلاً بیرونی نیز در کتب خود مثل مقالید علم الهیئةو تحدید نهایات الأماکن، مقام علمی کوشیار را ستوده است.[22] گویا بیرونی برای فهم مشکلات کتاب مجسطی بطلمیوس ـ که اثری مهم در باب ستاره شناسی است ـ از کوشیار کمک گرفته است.[23]
آیین کوشیار
با آنکه برخی مستشرقان و بعضی گاهشماران ایرانی، آرای گوناگونی دربارهی آیین کوشیار برساختهاند، بیآنکه در این امر نیت خوانی شود، امّا به شهادت قراین و دلایل متنوع، نمیتوان وقعی بدان نهاد. از جمله:
یکم ـ عصری که کوشیاردر آن میزیست، مقارن بود با اوج شکوفایی فکری و فرهنگی تمدن اسلامی. البته، این امر، وامدار دانشمندان ایران زمین است. روشن است که پیام و فرهنگ این تمدن، دلهای مشتاق معرفت و معنویت کریمانه را صاعقهوار به خود جلب میکرد. کوشیار دیلمی که خود در متن این تمدن میزیست و بلکه در اعتلای آن ـ دست کم در دانش نجوم و هندسه و ریاضیات ـ نقشی دیدنی داشت، به عنوان یک دانشمند اهل معرفت و خرد نمیتوانست مستثنا از این مقوله باشد. او مقدمهی کتاب خویش المدخل فی علوم النجوم را اینگونه میآغازد: «الحمد لله کفاءاً مننه»[24] و در دیگر آثارش نیز این روح دیانت اسلامی پر واضح است.
دوم ـ دوستی و همکاری علمی و فرهنگی او با دانشمندان نامدار اسلامی، همانند ابوریحان بیرونی و ابو محمود خجندی و... میتواند مؤیدی بر آشنایی و عقیدهمندیش نسبت به آموزههای اسلامی باشد.
سوم ـ منابع معتبر اسلامی و شیعی، به زندگی و آثار کوشیار پرداختهاند. به عنوان نمونه در کتاب التحفة السنیةفیض کاشانی با شرح سید عبدالله جزایری از کوشیار به «حکیم فاضل» تعبیر میکند و رأی او را دربارهی مراحل آفرینش انسان و دمیدن روح و قوای رییسی، بیان میدارد.[25]
خطیب بغدادی در تاریخ بغدادذیل نام عبدالله بن کثیر از پیامبر عظیم الشأن اسلام، صلی الله علیه وآله، حدیثی ذکر میکند که کوشیار نیز در سلسله راویان آن است. آن حدیث ارزشمند پیامبر، این است: «قیدوا العِلْمَ بالکتابِ واللفظ.».[26]
نیز در کتب سیر اعلام النبلاءآمده است که کوشیار از ابونعیم احمد بن عبدالله بن احمد اصفهانی روایت کرده است.[27]
نیز صاحب الإکمال فی رفع الإرتیابهم از کوشیار به عنوان راوی نام میبرد: فهو کوشیار بن...حدث عن عمر بن احمد بن خرجه نهاوندی و غیره.[28]
دربارهی تشیع کوشیار، پس از پذیرش اسلامیت او، باید گفت، همانطور که پیشتر ذکر گردید، او از قوم دیلم و منجم حاکمان دیلمی بود و از آنجایی که دیلمیان، اسلام را با تشیع پذیرفتند، ایجاد سؤال دربارهی تشیع او قابل اعتنا نیست. علاوه اینکه در مصادر معتبر تراجم شیعی، از جمله الذریعةشخصیت کوشیار و آثارش را به بزرگی یاد کردهاند.[29]
آثار
1 ـ اصول حساب هندسی
این اثر در دانش ریاضیات تألیف گردیده است و جزء آثار مهم در تاریخ دانش ریاضی به حساب میآید. در میان آثار ریاضی که از دورهی اسلامی به دست آمده، کتاب کوشیار، قدیمیترین اثری است که در آن دستگاه شمار با ارزش مکان تشریح شده و در آن ارقام هندی در ضمن اعمال حساب به کار رفته است.
کوشیاربررسی توابع مثلثاتی را که توسط بورزجانی و بتّانی شروع شده بود، در عصر خود، در ایران پیگیری کرده و در تکمیل آن کوشید.[30]
بورزجانی و بتّانی در آثار خود فقط جدولهای جیب و ظل مبسوط را فراهم آورده بودند، اما کوشیارجدول معکوس را نیز حساب و تهیه کرد. بر این اساس کوشیار علم مثلثات را که توسط ابوالوفا جوزجانی و بتّانی تولید شده بود، گسترش داد.[31] طبق یک عقیده وی، نخستین کسی بود که به مفهوم تانژانت دست یافت.[32]
ویژگیهای کتاب «اصول حساب الهند»
از قرن سوم هجری، روش جدیدی به نام حساب هندی برای نوشتن اعداد و انجام دادن عملیات حساب در قلمرو فرهنگ اسلامی رایج شد که تا امروز نیز اعتبار خود را دارد. ریاضیدان نامدار ایتالیایی، لئوناردور فیبونانچی وقتی با این نوع حساب آشنا شد، میگوید: هنر عجیب حساب کردن، تنها به کمک نه علامت هندی، مرا چنان به شوق آورد ...و قانع شدم که دستگاه عددنویسی هندی از همهی (حسابهای موجود) کاملتر است.
کتاب کوشیاراز حدیث تثبیت اصطلاحهای ریاضی نیز در تاریخ، اهمیت کم نظیری دارد.
نسخهی خطی این کتاب در کتابخانه ایاصوفیهی استانبول موجود است. تحریر دیگری از آن به عنوان عیون الاصول فی الحساب که خود کتاب مستقلی است، در کتابخانهی مرکزی دانشگاه تهران وجود دارد.
در سال 1965 میلادی این اثر توسط مارتین لوی و ماروین پروک به انگلیسی برگردانده شد.
این مترجمان از ترجمه و شرح عبری کتاب کوشیار بهره جستند.[33]
2 ـ زیج جامع[34]
این اثر از آثار مهم و اصلی کوشیار در دانش نجوم است. نسخهای خطی از این کتاب تحت عنوان کتاب الزیج الجامع لکوشیار بن لبان با شهری الجیلی در کتابخانهی گیلان وجود دارد. در ابتدای این کتاب، گوشیار اشارهای به اصلاح و اتمام و جامعیت آن دارد. در این باره مینگارد:
«چون نگاه کردیم در زیجهایی که تالیف کردهاند در ضاعت نجوم و تامّل کردیم در آنجا، بعضی فساد یافتیم که به اصلاح محتاج بود و در بعضی ناقصی یافتیم که به تمامی محتاج بود و در بعضی درازی و دوری دیدیم که به کوتاهی و نزدیکی محتاج بود و خلاف کتاب المحبطی که جمله حساب عقل است که رجوع به بانی ثانی و استاد کافی کند. پس خواستیم که زیجی کنیم و علم و عمل را در اینجا کنیم و فساد را به صلاح درآوریم و دور را از نزدیکتر گردانیم و ناقص را تمام کنیم و پیدا کنیم معنای هر لفظی و شرح دهیم و برهان ظاهر کنیم و چون تفاوتهای یافتیم میان این زیج و دیگر زیجها که در این زیجها فساد را اصلاح آمده است و در آن، دور نزدیک شده و ناقص تمام شده و در پیش افکندیم عمل سهل، تا مبتدیان را آسان باشد و به زودی فایده یابند و چهار مقالت کردیم: مقالت نخست، در حساب بابها؛ دوم، در جدول؛ سوم، در شرح هیئت؛ چهارم، در برهان. و چون عزم درست شد و نیت من موکد گشت در این، از خدای تعالی توفیق کفایت و هدایت خواستیم؛ إنه هو المغنی...»[35]
3 ـ زیج بالغ
اثر دیگر نجومی گوشیار، زیج بالغ است. پارهای پژوهندگان غربی، زیج جامعو بالغ را یک اثر واحد دانستهاند، اما در اثر دیگر کوشیارمجمل الاصولبه صراحت اشاره دارد که دو کتاب مستقل است:
«...راه به دانستن احکام نجوم به دو چیز است: 1 ـ به دانش فلکهای ستارگان و حرکتشان. 2 ـ به شمار تقویم ایشان و حال ایشان از فلکها....و هر که بدین علم دانا باشد، او شریفتر و راستتر دانشی دانسته بود و اندرین معنا، دو کتاب کردیم: یکی را زیج جامع خواستیم و یکی را زیج بالغ»[36]
قطبالدین لاهیجی صاحب کتاب محبوب القلوبذیل تحلیل شخصیت بطلمیوس، از زیج کوشیارنام میبرد.[37]
4 ـ مجمل الاصول , ,فی احکام النجوم
از دیگر آثار ارزندهی گوشیار گیلانی است که اربع مقالاتنیز خوانده میشود. نسخههای خطی این کتاب در کتابخانههای مجلس شورای اسلامی و دانشکده الهیات تهران و مشهدو مرکزی دانشگاه تهران و نجف اشرف مضبوط است. صاحب الذریعهنیز از این کتاب گوشیار یاد میکند.[38]
عروضی سمرقندی در چهار مقالهی خود دربارهی اهمیت این کتاب مینویسد: «و از شرایط منجم، یکی آن است که مجمل الاصولگوشیار یاد دارد.[39]
فخرالدین رازی در مقدمهی کتابش به نام اختیارات العلائیة فی احکام السمویةبر اهمیت کتاب کوشیارو اینکه از آن استفاده کرده است، تصریح دارد.[40]
کتاب مجمل الاصول دارای چهار مقاله به شرح زیر است:
مقالهی اول ـ فی المدخل و الاصول
دوم ـ فی الحکم علی امور العالم
سوم ـ فی الحکم علی الموالید و تحویل سنینها
چهارم ـ فی جمل الاختیارات.
تبویب کتاب بر چهار مقاله، گویا تناسب و تناظر آن با عناصر چهارگانه (آب ـ خاک ـ آتش ـ هوا) بوده است که معمولاً در آن دوران میان دانشمندان اسلامی رایج بوده است.[41]
5 ـ رسالة فی الابعاد والأجرام
از دیگر آثار نجومی کوشیاردیلمی است که به خاطر رفاقت و ارادتی که او به ابوریحان بیرونی داشته، رساله را به نام او نوشته است. تنها نسخهی این رساله در کتابخانهی عمومی ایالت بیهار هندموجود است. در این رساله، کوشیار گیلانی اندازهی زمین و ماه و خورشید و سیارات و فواصل آنها را از زمین بیان میکند و روش به دست آوردن این اندازهها و فواصل را نیز شرح داده است. آنگونه که خود نیز در مدخل این رساله مینگارد: «من این رساله را دربارهی فاصلهها و اندازهها و شیوهی یافتن آنها و آنچه در این کار به رصد و دانستن و حساب مربوط میشود تهیه کردهام. و خداوند «توفیق دهنده» است.
ترجمهی فارسی این رساله در مجموعهی هزارهی کوشیار گیلانی، به همت دانشگاه گیلان ارائه گردیده است. برخی از عناوین مذکور در این رساله، در پی میآید: اندازهی زمین؛ فاصلهی از زمین؛ مقایسهی ابعاد خورشید و ماه و زمین؛ اندازهی طول سایه زمین ـ نسبت حجم خورشید و حجم زمین و قطر زهره و عطارد و مشتری و زحل و...؛ بحث ستارگان ثابت و...
به عنوان نمونه کوشیار در این کتاب، قطر کره زمین را بسیار نزدیک به مقدار واقعی آن یافته است، هر چند درباره اندازهی قطر مریخ اشتباه کرده و بزرگتر از زمین پنداشته است.[42]
6 ـ عیون الاصول فی الحساب
کتابی عربی است. و دوازده باب دارد. قدیمیترین متن عربی در علم ریاضی به شمار میرود. عناوین و ابواب آن، اینها است:
ـ در شکل ارقام و مراتب آنها. در این باب، کوشیاراعداد 1، 2، 3،.....9 را به کار میبرد و عدد صفر را با دایرهای نمایش میدهد.
ـ در افزودن عدد بر عدد؛
ـ در کاستن عدد از عدد؛
ـ در ضرب؛
ـ در حاصلضرب؛
ـ در تقسیم؛
ـ در حاصل قسمت؛
ـ در جذر؛
ـ در حاصلضرب جذر؛
ـ در کعب؛
ـ در حاصل کعب؛
ـ در میزان.[43]
7 ـ کتاب اسطرلاب
به موجب گزارش فهرستنویسان خارجی، نسخهی خطی آن، به نام کتاب الاسطرلاب و کیفیة عمله و اعتباره علی التمام و الکمال، در کتابخانههای قاهره و پاریس و استانبول و افغانستان موجود است.[44]
صاحب الذریعه، مرحوم آقا بزرگ تهرانیمیفرماید:
«نسخهای از رسالة فی الاسطرلاب کوشیاررا نزد سید ابوالقاسم ریاضی خوانساری در نجف دیدم که بر چهار مقاله مرتب شده بود و هر مقاله چندین باب داشت. مجموع ابواب آن، به عدد 56 میرسید.»[45] ایشان در مجلد دیگر الذریعة مینویسد:
«مولا محمد مومن جزایری در کتاب لطائف الظرائف حکایت میکند که کوشیار در رسالهی اسطرلابیه خود مدعی است، بطلمیوس اولین کسی بود که اسطرلاب را اختراع کرد.».[46]
در همین مجلد، صاحب الذریعة، به زیج کوشیارنیز اشاره دارد که آن را در سال 459 رصد کرده است که البته تاریخ آن صحیح نیست، اما آنچه با عنایت به برخی مصادر مسلم مینماید، آن است که کوشیار رصدخانهای را بنا کرده است، هر چند تاریخ رصد آن مقبول به نظر نمیرسد.[47]
8 ـ رساله تجرید اصول ترکیب الجیوب
این اثر دربارهی تهیه جدولهای سینوس است. نسخهای خطی از آن در کتابخانهی جارالله استانبول مضبوط است.
9 ـ احکام سهمیات و عیون الحقایق
کتاب دیگری در نجوم است.
10 ـ رسالهی اختیارات
در علم نجوم است. نسخهای از آن در کتابخانهی آستان قدس رضوی موجود است.[48]
به احتمال قریب به یقین، کتابهای دیگر نیز از جانب کوشیارتالیف گردیده است. صاحب کتاب ذخیرهی خوارزمشاهیبه دست نوشتههای فراوان کوشیار اشاره کرده که با تأسف، به هر علت، در دسترس امروزیان قرار نگرفته است.
به عنوان نمونه، مرحوم آقا بزرگ در الذریعة، از رسالهای به نام موالید او اعمال الموالیدبه کوشیارنسبت میدهد که متن و شرح متن دارد و در آن به آرای فیلسوفان نیز پرداخته شده است. طبق این بیان صاحب الذریعة روشن میگردد که کوشیار به مباحث حکمی و فلسفی نیز آشنا بوده است.[49]
اساتید و شاگردان
برخی از منابع تاریخی، علی بن احمد نسوی، منجم و ریاضیدان نامدار قرن چهارم هجری را شاگرد کوشیاردیلمی دانستهاند.[50] این امر با توجه به سال ولادت نسوی که 392 هجری قمری است، مقبول به نظر نمیرسد[51]
پارهای از مصادر تاریخی، ابنسینا را هم شاگرد کوشیارقلمداد کردهاند که چندان قابل اعتنا نمیتواند باشد.[52]
بلند آوازه و در عین حال مهجور
خوانندهی ارجمند پس از مطالعه و بررسی زندگی گوشیار گیلانی، به روشنی استنتاج میکند که او در عهد خود، به تعبیر سعدی شیرازی ـ در منقبت کوشیارـ دانای سربلندی بوده است که همهی دانشوران مکانت علمی و حکمی او را ستودهاند.
نکتهی قابل ذکر آنکه دانشمندان مغرب زمین، حدود چند قرن، آثار کیا کوشیاردیلمی را مطالعه و در مراکز علمی خود تدریس میکردند و در بسط دانش اخترشناسی و ریاضیات، فراوان بهره بردهاند، به گونهای که میتوان ادعا کرد پیشرفت درخشان آنان در علم نجوم و ریاضی، وامدار تلاش طاقتکاه دانشمندان بزرگوار اسلامی از جمله کوشیاراست. اینک پرسش این است که «کوشیار گیلانی در زندگی ما ایرانیان چه قدر حضور دارد و تا چه اندازه شناخته شده است؟».
رسانههای ملّی و فرهنگی ما، در معرفی این دانشمند ارجمند و دیگر عالمان بزرگوار اسلامی، به نسل نو و دانشور ما، چه اقدامات درخوری انجام دادهاند؟
آیا نام کوشیاردیلمی نباید بر پیشانی مراکز و کانونهای بسیار معتبر علمی در رشتهی اخترشناسی و ریاضیات بدرخشد و بانیانش از این کار بر خود ببالند؟
انتظار این است در معرفی سنت و سیرهی سلف صالح خود که پایه و مایهی هویت ایرانی و اسلامی ما است، بیشتر دغدغه داشته باشیم؛ زیرا، در برابر تند بادهای مسموم و دودمان برانداز شبههافکنی و شکزایی و اباحهگری و.... فقط یک جامعه دارای هویت معنوی و فرهنگی و اهل فکر و انتخابگر میتواند مصون باشد.
[1]. هزاره گوشیار گیلانی، (مجموعه مقالات و سخنرانیها)، به اهتمام محمد رضا نصیری، ص 76؛ سیری در زندگی و آثار کوشیار گیلانی، عظیم نیک نژاد، ص 27.
[2]. مجموعه مقالات دکتر محمد معین، ج 2، به کوشش دکتر مهدخت معین، ص 26. , , , , , , , ,419.
[3]. سیری در زندگی و آثار کوشیار گیلانی، عظیم نیک نژاد، ص 12.
[4]. لغت نامه دهخدا، ج 35، ص 566.
[5]. یادداشتهای قزوینی، به کوشش ایرج افشار، ج 6، ص 287؛ هزاره کوشیار گیلانی، مقاله محمد باقر گیلانی، ص 76.
[6]. سیری در زندگی کوشیار، عظیم نیک نژاد، ص 9.
[7]. مجموعه مقالات دکتر معین، ج2، ص 26.411.
[8].ه م
[9].یادداشتهای علامه قزوینی، ج 6، ص 287.
[10].سیری در زندگی کوشیار گیلانی، ص 10.
[11].نامها و نامداریهای گیلان، جهانگیر سرتیپپور، ص 414.
[12].هزاره کوشیار گیلانی، محمدرضا نصیری، مقاله محمد باقر گیلانی، ص 76.
[13].ه.م، ص 63.
[14].مجموعه مقالات عباس اقبال، آشتیانی، بخش دوم، ص 16. , , , , , , , ,214.
[15].هزاره کوشیار، گیلانی، ص 62.
[16].سیری در زندگی کوشیار، ص 27.
[17].بوستان سعدی، باب چهارم، حواشی دکتر استعلامی، ص 22، چاپ هفتم، 1362.
[18].تتمه صوان الحکمه، بیهقی، ص 52.
[19].این عبارت میتواند بیانگر باشد که کوشیار آثار فراوانی داشته که به دست ما نرسیده است.
[20].اصول حساب هندی، کوشیار گیلانی، ترجمه محمد باقری، مقدمه، ص 10.
[21].سیری در زندگی و آثار کوشیار گیلانی، عظین نیک نهاد، ص 12.
[22].هـ م
[23]لغت نامه دهخدا، ج 35، ص 566.
[24].کشف الظنون، حاجی خلیفه، ج 2، ص 1783.
[25].نسخه خطی کتابخانه آستان قدس رضوی، ص 351.
[26].تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ص 48، چاپ اول، 1417.
[27].سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 17، ص 456.
[28].الأکمال فی رفع الأرتیاب، ابن ماکولا، ج 3، ص 228 و ج 2، ص 70 و نیز نک: الأنساب، سمعانی، ج 2، ص 145 و معجم البلدان، یاقوت حموی، ج 2، ص 201.
[29].الذریعة، آقا بزرگ، ج 20، ص 48.
[30].اصول حساب هندسی، کوشیار گیلانی، ترجمه محمد باقری، مقدمه، ص 15. 12.
[31].اصول حساب هندسی، کوشیار گیلانی، ترجمه محمد باقری، مقدمه، ص 15. 12.
[32].هـ م ص 7.
[33].هـ م، مقدمه، ص 13. 17.
[34]. زیج عنوان عمومی جداول عدد نجومی است که با توضیحات کافی برای حل مسائل نجومی همراه است. نک: سیری در زندگی کوشیار، نیک نهاد، ص 7.
[35].سیری در زندگی کوشیار، ص 19.
[36].سیری در زندگی کوشیار، ص 23. 25.
[37].محبوب القلوب، قطبالدین لاهیجی.
[38].الذریعه ای تصانیف الشیعه، مرحوم آقا بزرگ تهرانی، ج 20، ص 48.
[39].چهار مقاله عروضی سمرقندی، به اهتمام علامه قزوینی، ص 93.
[40]. به نقل از سیری در زندگی کوشیار گیلانی، ص 26.
[41].سیری در زندگی و آثار کوشیار، عظیم نیک نهاد، ص 28.
[42].هـ م؛ ص 36. 34.
[43].سیری در زندگی کوشیار، ص 39. 37.
[44]. هـ م، ص 39. 40.
[45].الذریعه، ج 11، ص 72.
[46].الذریعه، ج 4، ص 176.
[47].معجم المؤلفین، عمر کحالة، ج 8، ص 148.
[48].سیری در زندگی کوشیار، ص 40.
[49].الذریعه، ج 20، ص 253.
[50].تتمه صوان الحکمة، ابوالحسن بیهقی، ص 52.
[51].زندگینامه ریاضیدانان اسلامی، ابوالقاسم قربانی، ص 19. 414.
[52].فرهنگ معین، ج 6، ص 1744.