محمد مهدی فتونی
(متوفای 1183 قمری)
استاد فقیهان
احسان فتاحی اردکانی
آل فتون
آل فتونی یکی از خاندان های بزرگ در جبل عامل جنوب لبنان است[1]. به گفته ی سید حسن صدر تاکنون علم از این خانواده، منقطع نشده است[2]. از این خانواده عالمان بزرگی برخاسته اند که می توان به شیخ موسی فتونی جدّ اعلای ابوالحسن فتونی و ابوالحسن فتونی و ملا ابوطالب بن ابوالحسن فتونی[3] اشاره کرد.
یکی دیگر از عالمان بزرگ این خاندان، عالم قرن دوازده، شیخ محمدمهدی فتونی معروف به فتونی کبیر[4] است.
پدر او شیخ بهاءالدین محمد بن علی ملقّب به «صالح» از عالمان دینی نبطیه در جبل عامل بود.
تحصیلات
محمدمهدی در نبطیه به دنیا آمد. برای تحصیل علوم دینی عازم حوزه های علمیه شد. از تحصیل او اطلاع زیادی در دست نیست و تذکره نویسان فقط به نام برخی از اساتید او بسنده کرده اند.
اساتید
محمدمهدی فتونی در اصفهان از محضر جمعی از بزرگان استفاده کرد[5]. دو تن از اساتید فتونی در اصفهان عبارت اند از:
1 ـ میر محمد صالح خاتون آبادی اصفهانی
او داماد علامه مجلسی و شیخ الاسلام اصفهان بود. فتونی از این استاد خود این داستان را نقل کرده است که روزی در عالم رؤیا امام زمان را دیدم. از او سؤال کردم به کتاب مفاتیح فیض کاشانی عمل کنیم یا به کتاب کفایة الاحکام سبزواری. ایشان در جواب فرمود: بر شما باد به کتاب مفاتیح مراجعه کنید.[6]
2 ـ ابوالحسن شریف بن محمد طاهر فتونی عاملی نباطی نجفی(1139 قمری)
او که پسر عموی شیخ محمد مهدی فتونی بود[7] از علامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی و شیخ فخرالدین طریحی صاحب کتاب مجمع البحرین (به سال 1111 قمری) و شیخ محمد حسین میسی (به سال 1100 قمری)[8] اجازه ی روایت داشته است.
محمدطاهر، پدر ابوالحسن، مدتی در اصفهان اقامت گزید و با خواهر میر محمدصالح خاتون آبادی ازدواج کرد. ابوالحسن در حدود سال 1070 قمری در اصفهان به دنیا آمد. تحصیلات خود را در اصفهان ادامه داد و بعد از آن به نجف رفت. او در سال 1107 قمری در نجف بوده است. در ایام اقامت در نجف، جمع زیادی از علما نزد او قرائت حدیث و قرائت بعضی کتب کردند و در آن زمان، بزرگ نجف محسوب می شد.
از او آثار زیادی بر جای مانده است که به بعضی از آن ها اشاره می کنیم:
1 ـ الفوائد الغرویة و الدرر النجفیه که در سال 1112 قمری آن را به اتمام رسانده است[9].
2 ـ رسالة الرضاعیة که در 25 محرم 1111قمری در نجف آن را نوشت.
3 ـ شرح کفایة الاحکام سبزواری
4 ـ شرح مفاتیح الشرائع فیض کاشانی که در سال 1129 قمری آن را نوشت و نام آن شریعة الشیعة و دلائل الشریعة است.
5 ـ ضیاء العالمین در امامت
علامه امینی درباره ی این کتاب می گوید: بهترین کتابی است که در این زمینه نوشته شده است[10].
6 ـ کتاب حدیقة النسب[11]
7 ـ شرح صحیفه
8 ـ حاشیه بر کافی
9 ـ مرآة الانوار و مشکاة الاسرار در تفسیر قرآن
10 ـ حقیقة مذهب الامامیة
11 ـ معراج الکمال
12 ـ نصائح الملوک در شرح فارسی عهدنامه ی مالک اشتر
13 ـ تنزیه القمیین فی الردّ علی السید المرتضی[12] که در ردّ این گفته است که قمی ها جبری و مشبهه هستند[13].
محمدمهدی فتونی نزد این استاد، کتبی چند قرائت کرد و به واسطه ی او، سلسله سند خود را به علامه مجلسی می رساند.
اجازات
شیخ از بعضی بزرگان اجازه نقل حدیث داشته است. از جمله اجازه دهندگان به وی، اینان اند:
1 ـ ملا محمد شفیع گیلانی(1144 قمری)؛[14]
2 ـ محمد رضا شولستانی شیرازی؛
3 ـ شیخ یوسف بحرانی (1186 قمری)؛[15]
او بعد از تحصیل به جبل عامل بازگشت و از علمای بزرگ آن جا محسوب می شد، اما بعد از این که احمد جزار و دیگران در آن بلاد به ظلم و فساد پرداختند و بازار اهل علم کساد گردید، به نجف رفت و در آن جا اقامت گزید.[16]
شاگردان
شیخ بعد از اقامت در نجف، به تدریس و تربیت شاگرد پرداخت. غالب طلابی که آن زمان در نجف به تحصیل مشغول بودند، در درس او حاضر می شدند. مهم ترین شاگردان او بدین قرارند:
1 ـ محمدمهدی بحرالعلوم معروف به علامه بحرالعلوم
او بعد از تحصیل در کربلا نزد شیخ یوسف بحرانی در سال 1169 قمری به نجف رفت و در درس محمد مهدی فتونی و محمد تقی دورقی (1186 قمری) شرکت کرد.[17]
بحرالعلوم از فتونی اجازه داشته است.[18] در اجازات خود، او را بر دیگر اساتید خود مقدم می داشته است. بعضی این تقدم را بدین علت می دانند که او اولین استاد سید در نجف بوده است.
2 ـ شیخ جعفر کاشف الغطاء
غالب دوران تحصیل او نزد شیخ مهدی فتونی بوده است[19].
3 ـ میرزا محمدمهدی شهرستانی
4 ـ ملا محمدمهدی نراقی (1209 قمری)
5 ـ محمدمهدی بن هدایة الله مشهدی معروف به شهید ثالث (1218 قمری) که از او روایت می کند[20].
6 ـ میرزای قمی (1231 قمری)
میرزای قمی ابتدا از سید حسین خوانساری و وحید بهبهانی استفاده کرد و بعد از آن به درس هزار جریبی و فتونی شتافت.[21]
7 ـ سید عبدالله بن محمدتقی لاریجانی
فتونی به او اجازه داده است[22].
8 ـ میرزا محمد تقی قاضی طباطبایی(1220 قمری)
او از شاگردان فتونی بوده و از او اجازه نیز داشته است. او این اجازه را در سال 1173 قمری ده سال پیش از وفات خود نوشته است. این اجازه در پشت کتاب وسائل الشیعة نوشته شده است و در کتابخانه ی نواده ی قاضی موجود است.[23]
9 ـ محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی (حدود 1208 قمری)[24]
او کتاب رسالة الاشارات را به امر استادش فتونی در فقه نوشت. او پیش از این در سال 1178 قمری کتابی در روایات با عنوان الشافی الجامع بین اخبار البحار و الوافی نوشته بود. وقتی فتونی این کتاب را دید از او خواست تا کتابی در فقه و فتوا نیز بنگارد. از این رو او اقدام به نوشتن کتابی در فقه به نام الاشارات کرد. او نام این دو کتاب را از کتاب اشارات و شفای ابن سینا اخذ کرد و آن را شفاء و اشارات نامید[25].
10 ـ شیخ نصّار بن حمد نجفی (حدود 1240 قمری)[26]
11 ـ احمد بن محمد بن علی معروف به عطار(1215 قمری)[27]
12 ـ میرزا محمدرفیع بن میرزا محمد شفیع تبریزی[28]
13 ـ سید محمد قمی کشمیری[29]
14ـ سید محمدشفیع شوشتری جزائری (1204 قمری) از نواده های سید نعمت الله جزائری[30] و برادر عبداللطیف جزائری صاحب کتاب تحفة العالم
15ـ سید شبر بن محمد حویزی مشعشعی (حدود 1190 قمری)
فتونی برای او اجازه ای نیز صادر کرده است[31].
16ـ امیر ابراهیم بن معصوم تبریزی (1145 قمری)[32]
17 ـ محمد علی بن محمد حسین طالقانی
او کتاب نتایج الاخبار استاد را به خط خود نوشت و استاد هم اجازه ی روایتی برای او صادر کرد. او نزد استاد علاوه بر شنیدن حدیث و قسمتی از کتاب قواعدالاحکام علامه حلی نیز قرائت کرده است[33].
18 ـ سید محمدرضا بن عبدالرزاق بن محمداسماعیل سمنانی اقساسی
او نزد فتونی شاگردی کرد و استاد اجازه نامه ی مفصلی برای وی نوشت. تمام این اجازه نامه در اعیان الشیعة آمده است[34].
آثار
فتونی علاوه بر تدریس به تألیف نیز می پرداخت. آثاری که از او به یادگار مانده است، به شرح ذیر است:
1 ـ ارجوزة فی تاریخ المعصومین
2 ـ نتائج الاخبار و نوافج الازهار فی الاحکام المنصوصة بالعموم و الخصوص من الکتاب و المأثور عن الائمة الاطیاب فی الکتب الاربعة و غیرها من کتب الاصحاب
این کتاب تمام ابواب فقه را در یک جا جمع کرده است. آقا بزرگ تهرانی، جلد اول این کتاب را در کربلا نزد مولوی حسن یوسف هندی دیده است[35].
3 ـ رساله در عدم انفعال آب قلیل در صورت ملاقات با نجاست
4 ـ الانساب المشجر
گفتنی است فتونی در علم نسب شناسی تبحر زیادی داشته است[36] و این کتاب تلاش او را در این علم نشان می دهد.
5 ـ رجال الشیخ مهدی فتونی[37] که احتمالاً با قبلی یکی است.
6 ـ کتابی در فقه که قول مختار خود را با دلیل آن به صورت مختصر ذکر کرده است.[38]
7 ـ دیوان شعر
فتونی دیوان شعری داشته است. در برخی از کتب، این دو بیت شعر را از او نقل کرده اند:
تخفی الاسی و همول الدمع یظهره |
و السقم یثبت ما قد صرت تنکره |
هذا فؤادک اضحی الهمّ یؤنسه |
و ذاک طرفک امسی النوم یضجره[39] |
اشعار فتونی بسیار زیبا است. صاحب کتاب نشوة السلافة از شعر او بسیار تجلیل کرده است.
8 ـ نامه هایی به سید نصرالله حائری
سید نصرالله حائری شاعری توان مند و از علمای اخباری بود که در کربلا سکونت داشت. فتونی با وی مکاتباتی داشته است. در آن مکاتبات، هر دو، گاه اشعاری رد و بدل کرده اند.
شیخ به غیر از این آثار، بر چند کتاب از جمله بر کتاب نتایج الافکار فی منتخبات الاشعار ابوعبدالرضا شیخ محمدعلی بن بشاره خاقانی نجفی آل موحی (1188 قمری) تقریظ نوشته است. این تقریظ به صورت شعر است و بخش هایی از آن در کتاب اعیان الشیعة و معارف الرجال آمده است.[40]
تقریظی نیز بر کتاب الصوارم القاصمة لظهور الجامعین بین بنتین من ولد فاطمة شیخ یوسف بحرانی نوشته است. بحرانی این کتاب را در ذوالقعده سال 1169 به پایان برده است.
تجلیل از شاعر اهل بیت (علیهم السلام)
شیخ شریف رضی محمد بن فلاح کاظمی در سال 1166 قمری قصیده ای در مدح امیرالمؤمنین، علیه السلام، سرود. او در این قصیده، فضایل امیرالمؤمنین، علیه السلام، را از ابتدا تا انتها به نظم کشیده است[41]. این قصیده به علت این که کلمه ی کرّار(صفت امیرالمؤمنین که حیدر کرار است) در آن زیاد تکرار شده است، به «قصیده ی کراریه» شهرت دارد. به منظور تجلیل از این شاعر و برای ترویج این اشعار، هجده تن از علما در سال 1166 قمری بر این شعر تقریظ نوشتند و اولین کسی که بر این قصیده تقریظ نوشت، فتونی بود[42]. او برای معرفی این قصیده بر آن تقریظ شعری زد[43] و شاعر نیز در ابتدای قصیده از او و دیگر تقریظ کنندگان این قصیده، مدح می کند.
شیخ شریف کاظمی قصیده ی دیگری در وصف امیرالمؤمنین، علیه السلام، دارد. او در زمانی گرفتاری مالی پیدا کرده بود و برای رهایی از این گرفتاری، شعری در وصف امیرالمؤمنین، علیه السلام، سرود و در آن خطاب به حضرت فرمود: «قندیل طلا در نزد تو، مانند خاک بی ارزش است جود کن و تکه ای از آن را به من بخشش کن.». در همین لحظه، قندیلی از بالای سقف بر زمین افتاد متولیان حرم این قندیل را دوباره نصب کردند، اما این قندیل باز بر زمین افتاد. متولیان حرم که این قصه را دیدند این قندیل را به شاعر بخشیدند.[44]
انجمن ادبی معرکة الخمیس
در قرن دوازده، بسیاری از علما، شاعرانی توان مند بودند و اشعاری عرفانی می سرودند. این شاعران عالم برای این که اشعار خود را به محک آزمایش گذارند، جلسات شعری را تشکیل می دادند و در آن جلسات، اشعار خود را ایراد می کردند. یکی از جلسات معروف در نجف، جلسه ای بود که به معرکة الخمیس معروف شد. ریاست این جلسه با شیخ محمدتقی دورقی بود. در این جلسات علامه بحرالعلوم حضور داشت. محمدمهدی فتونی هم یکی از اعضای این جلسه بود. این جلسات باعث می شد تا اشعار بسیار خوبی در مناقب اهل بیت و معارف دین سروده شود. نیز این جلسات باعث می شد تا اشعار دینی به سرعت در اطراف ترویج پیدا کند. فتونی که در این جلسات اشعاری می سرود، به «عالِم شعرا» و «شاعر علما» لقب گرفت.
تلاش نافرجام برای برقراری حکومت
سید شبر بن محمد ثنوان حویزی از شاگردان فتونی و سید نصرالله حائری بود. او بعد از تحصیل علوم دینی متصدی امر به معروف و نهی از منکر در نجف شد. در برهه ای از زمان، دولت عثمانی در بغداد و دیگر شهرها، ظلم و ستم فراوانی به شیعیان می کردند. آنان برای طلاب و روحانیونی که برای تبلیغِ احکام شرعی و معارف دینی به شهرها و روستاهای اطراف می رفتند، ایجاد مزاحمت می کردند و ترس و واهمه میان آنان می انداختند.
این امور باعث شد که سید شبر به کارگزاران حکومت عثمانی اعتراض کند، ولی آنان به این اعتراضات توجهی نکردند. کم کم دامنه ی این ظلم و ستم بالا گرفت. سید شبر در برابر این ظلم دست به قیام زد. او به رؤسای قبائل عراق نامه نوشت و توانست با همکاری آنان لشکری فراهم آورد که حدود ده هزار جنگ جو در آن قرار داشت. او در نظر داشت عراق را از چنگ عثمانی ها به در آورد و حکومتی شیعه تشکیل دهد. محمدمهدی فتونی برای حمایت سید نامه ای نوشت تا در اجتماع عموم خوانده شود. او در آن، از لشکریان خواست سید شبر را یاری کنند و دستورهای او را اطاعت کنند. او در این نامه برای پیروزی سید دعا کرد. متن نامه ی فتونی بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم. ان جناب السید الانجب، العلی الحسب، الزکی النسب، العالم العلم الطاهر، السید شبر، و لا یخفی ان السید هو رجل من اهل العلم و الصلاح، و الرشاد و الفلاح، و الواجب علیه انفاذ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر فانهما واجبان علی العارف المتمکن منهما فأطیعوا امره و انتهوا عند نهیه فانه یدلکم علی ما یصلح به دنیاکم و أخراکم و لا تخالفوه و اعینوه علی انفاذ امره و نهیه لتفوزوا بالفلاح و الرشاد و الله لنا و لکم عون و ظهیر فی جمیع الامور، عسی الله ان یکفیکم الشرور و یمنحکم ما فیه لکم خیر و سرور.
مخفی نماند که جناب سید عالی حسب، نیکو نسب، عالم عامل طاهر سید شبر مردی از اهل علم و صلاح و از اهل رشاد و فلاح است و بر او است اجرا امر به معروف و نهی از منکر؛ زیرا، این دو، بر آشنایی که قدرت اجرای آن را دارد، واجب است. بنابراین امر او را اطاعت کنید و از نهی او اجتناب کنید که او شما را به آن چه صلاح دنیا و آخرت تان است، راهنمایی می کند. مخالفت او نکنید و او را در اجرای امر و نهیش یاری کنید تا به فلاح و رستگاری برسید. خدا برای ما و شما در همه ی امور بهترین یار و مددکار است. امید آن که خدا کفایت از بدی ها کند و آن چه در آن خیر و شادی است به شما عطا کند.[45]
با انقلابی که سید شبر برپا کرد، والی بغداد برای سرکوب سید لشکر کشید و بعد از جنگی که میان دو لشکر صورت گرفت، سید شبر به اسارت در آمد و این تلاش به نتیجه ای نرسید.[46]. این واقعه بعد از حمله ی نادرشاه افشار به عراق صورت گرفته است.
راهنمایی امام
در کتب فقهی دو فتوا از محمدمهدی فتونی نقل و مورد گفت وگو است.
فتوای اول او، این است که آب قلیل با ملاقات با نجاست نجس نمی شود. این قول بر خلاف نظر دیگر مراجع تقلید است. مراجع شیعه معتقدند آب قلیل با برخورد با نجس، نجس می شود. فتونی برای اثبات نظر خود رساله ای نگاشته است و در کتب فقهی ضمن اشاره به نظر او، ادله ی او را نقد کرده اند[47].
فتوای دوم او، این است که مسافری که قصد اقامت ده روزه در شهری را داشته باشد، نمی تواند از حصار شهر خارج شود و به باغات و محلات اطراف شهر برود[48].
این فتوا، در آن زمان مشهور شد و علمای آن زمان به ردّ نظر او پرداختند. آقا محمد باقر بهبهانی معروف به وحید بهبهانی که از معاصران فتونی است، در این فتوا با فتونی به بحث پرداخت، اما نتوانست او را متقاعد سازد. آقا محمدباقر مازندرانی هزار جریبی (1205 قمری) شب در عالم رؤیا صاحب الزمان را در خواب دید و فرمود: «یا باقر! قل للفتونی الحق فی المسألة مع الباقر؛ ای باقر به فتونی بگو در این مسألة حق با باقر بهبهانی است.»[49].
سید جواد عاملی صاحب کتاب مفتاح الکرامة این داستان را به صورتی دیگر نقل می کند. او می گوید: محمدباقر هزار جریبی در عالم رؤیا از امیرالمؤمنین حکم این مسئله را سؤال کرد. امام در جواب فرمود: «به فتونی بگو نماز را به تمام بخواند.» یا «چه گونه حکم به شکسته بودن نماز کرده است.» تردید از ناقل است.[50]
این حکایت جدای از مباحث فقهی آن، نشانه ی این است که ائمه ی هدا، علیهم السلام، در مواقع لازم به راهنمایی مراجع تقلید می پردازند.
تذکر این نکته ضروری است که راهنمایی و دستگیری حضرات معصوم، علیهم السلام، مختص به علما و مراجع تقلید نیست، بلکه این امر برای هر انسان معتقدی که توسل به آن حضرات داشته باشد، ممکن است اتفاق بیفتد.
روش فقهی
سید حسن صدر روش محمدمهدی فتونی را نزدیک اخباریین می داند.[51] درباره ی روش فقهی شیخ فتونی باید گفت، دیدگاه او، همان دیدگاه بحرانی[52] است. او در کتاب نتائج الاخبار، اصولی گری و اخباری گری را افراط و تفریط می داند و روش میانه را بر می گزیند[53]. دیدگاه میانه ی شیخ یوسف بحرانی و شیخ فتونی باعث شد تا تاریخ نگارانِ فقه، این دو شخصیت را زمینه ساز محو اخباری گری بدانند[54]. فتونی در تقریظ بر کتاب القاصمة لظهور الجامعین بین بنتین من ولد فاطمة شیخ یوسف بحرانی، روش فقهی خود را به درستی تشریح کرده است او می نویسد:
بسم الله الرحمن الرحیم. انّ ما کتبه شیخنا العلامة، متعه الله بالصحة و السلامة، هو التحقیق الذی هو بالقبول حقیق و العمل علی ما استند الیه و عول علیه سیما علی طریقتنا المثلی و سنتنا الفضلی من العمل علی مضمون الاخبار و ان لم یقل به احد من الفقهاء الاخیار. و کتب الاقل محمد مهدی الفتونی. آن چه شیخ علامه ی ما با صحت و سلامت نوشته است، تحقیقی است که به قبول شایسته است و بر عمل بدان تکیه می شود، خصوصاً که بنا به طریق درست و روش برتر ما است.
آن عمل به مضمون اخبار است هر چند هیچ یک از فقهای اخیار، آن قول را نگفته باشد.[55]
گفتنی است این روش، مختار شیخ یوسف بحرانی و فتونی و میرزا مهدی شهرستانی بوده است.
از زبان دیگران
سید بحرالعلوم در اجازه به شیخ محمد حسن قزوینی حائری در وصف او می نویسد: «شیخنا العالم العامل المحدث الفقیه و استادنا الفاضل المتتبع النبیه نخبة الفقهاء و المحدثین و زبدة العلماء العاملین الفاضل البارع النحریر امام الفقه و الحدیث و التفسیر واحد عصره فی کل خلق رضی و نعت علی شیخنا الامام البهی السخی ابوصالح محمد المهدی»[56].
ملا احمد نراقی در اجازه ای که برای برادر خود آقابزرگ نراقی نگاشته است در وصف فتونی می نویسد: «الشیخ المحدث الفاضل والفقیه النبیه الکامل العالم العامل الحبر الاوحدی الشیخ مهدی بن الشیخ بهاء الدین الفتونی العاملی النجفی»[57].
محدث نوری درباره ی او می نویسد: «نخبة الفقهاء و المحدثین و زبدة العلماء العاملین ابوصالح الشیخ محمد مهدی بن بهاء الدین محمد الفتونی العاملی النجفی»[58].
سید علی بروجردی صاحب کتاب طرائف المقال درباره ی او می نویسد: «و او شیخی بلندمرتبه است که تمام انگشتان به سوی او اشاره می کنند.».[59]
یکی از شاگردان او می نویسد: «عالم عامل کامل نقی تقی شیخ محمدمهدی فتونی»[60].
سید بحرالعلوم در وصف او فرموده بودند: «من در این زمان کسی را نمی شناسم که همه ی باب های فقه را استنباط کرده باشد، جز شیخ مهدی فتونی.».[61]
فرزندان
شیخ محمد حرزالدین یک پسر از شیخ محمدمهدی فتونی را نام برده است. او، شیخ احمد فتونی است[62]. متأسفانه چیزی از احوالات او در کتب ذکر نشده است.
وفات
سرانجام این عالم بزرگ بعد از عمری طولانی[63] و بعد از سال ها تلاش در راه تربیت شاگردان و رواج اخبار اهل بیت، علیهم السلام، در شعبان سال 1183 قمری در نجف از دنیا رفت و بدن شریف او را در همان شهر به خاک سپردند[64]. طوبی له و حسن مآب.
[1] . اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج 7، ص 342، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، بی تا.
[2] . تکملة امل الآمل، سید حسن صدر، ص 408، کتابخانه مرعشی نجفی، قم.
[3]. تکملة امل الآمل، ص 444.
[4]. این لقب برای فرق گذاری میان او و هم نام دیگر او شیخ مهدی فتونی صغیر است. او از نواده های ابوالحسن شریف فتونی عاملی استاد فتونی کبیر است و در سال 1297 قمری از دنیا رفته است.
[5]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 67.
[6]. روضات الجنات، خوانساری، ج 6، ص 82، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1390. کتاب مفاتیح الشرائع فیض کاشانی از کتب فقهی ارزشمند است که در سه جلد به چاپ رسیده است.
[7]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 67؛ معارف الرجال، ج 3، ص 82؛ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج 1، ص 467، دار الاضواء، بیروت، الطبعة الثالثة، 1403.
[8]. الذریعة، ج 1، ص 182.
[9]. اعیان الشیعة، ج 7، ص 343.
[10]. الغدیر، علامه امینی، ج 7، ص 401، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الرابعة، 1397.
[11]. الذریعة، ج 1، ص 11.
[12]. این رساله در مجله ی تراثنا، ش 52 به چاپ رسیده است.
[13]. موسوعة طبقات الفقهاء، شیخ جعفر سبحانی، ج 12، ص 20، مؤسسة امام صادق، قم.
[14]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 380.
[15]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 317؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 438؛ مقدمه الحدائق الناظرة، ج 1، ص 19.
[16]. تکملة امل الآمل، ص 392؛ معارف الرجال، ج 3، ص 80.
[17]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 158؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 637.
[18]. الذریعة، ج 1، ص 254.
[19]. اعیان الشیعة، ج 4، ص 103.
[20]. الذریعة، ج 1، ص 256؛ خاتمة المستدرک، میرزا حسین نوری، ج 3، ص 268، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، الطبعة الاولی، 1415؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 640.
[21]. خاتمة المستدرک، ج 2، ص 125.
[22]. الذریعة، ج 20، ص 72.
[23]. الذریعة، ج 11، ص 28؛ بحار الانوار، ج 102، ص 188.
[24]. تتمیم امل الآمل، شیخ عبدالنبی قزوینی، ص 155، کتابخانه مرعشی نجفی، قم؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 581.
[25]. الذریعة، ج 11، ص 77.
[26]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 760.
[27]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 103.
[28]. تتمیم امل الآمل، ص 164.
[29]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج 2، ص 572، مکتبة مرعشی نجفی، قم، 1414.
[30]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 364.
[31]. الذریعة، ج 11، ص 143.
[32]. اعیان الشیعة، ج 2، ص 228.
[33]. تراجم الرجال، ج 2، ص 747.
[34]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 334.
[35]. الذریعة، ج 24، ص 42.
[36]. اعیان الشیعة، ج 2، ص 491.
[37]. الذریعة، ج 10، ص 153.
[38]. اعیان الشیعة، ج 10، ص 67.
[39]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 399.
[40]. اعیان الشیعة، ج 8، ص 126؛ معارف الرجال، ج 3، ص 81.
[41]. بخشی از این قصیده در الذریعة، ج 17، ص 137 آمده است.
[42]. الذریعة، ج 1، ص 256 و ج 4، ص 363 و ج 9، ص 522.
[43]. این تقریظ در اعیان الشیعة، ج 10، ص 36 آمده است.
[44]. معارف الرجال، ج 2، ص 296؛ اعیان الشیعة، ج 7، ص 341.
[45]. معارف الرجال، ج 3، ص 82.
[46]. معارف الرجال، ج 1، ص 353؛ الاعلام، زرکلی، ج 3، ص 154، دار العلم، بیروت، الطبعة الخامسة، 1980.
[47]. مفتاح الکرامة، سید جواد عاملی، ج 1، ص 307، با تحقیق و تعلیق شیخ محمد باقر خالصی، مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم، الطبعة الاولی، 1419.
[48]. مفتاح الکرامة، ج 10، ص 318، جواهر الکلام، محمد حسن نجفی، ج 14، ص 305، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365.
[49]. ریاض الجنة، محمد حسن زنوزی، ج 4، ص 336. 335، تحقیق علامرودشتی، کتابخانه مرعشی نجفی.
[50]. مفتاح الکرامة، ج 10، ص 607.
[51]. تکملة امل الآمل، ص 393.
[52]. دیدگاه بحرانی در صفحه 84 جلد هفتم گلشن ابرار آمده است.
[53]. الذریعة، ج 24، ص 42.
[54] ـ برای توضیح بیش تر نگاه کنید به مقدمه ای بر فقه شیعه، ص 60.
[55]. الذریعة، ج 15، ص 93؛ مقدمه الحدائق الناظرة، ج 1، ص 28.
[56]. تکملة امل الآمل، ص 392؛ اعیان الشیعة، ج 10، ص 67
[57] ـ عوائد الایام، ملا احمد نراقی، ص 72، مکتب الاعلام الاسلامی، الطبعة الاولی، 1417.
[58]. خاتمة المستدرک، ج 3، ص 64.
[59]. «و هو الشیخ الرفیع الشأن و المکان المشار الیه بکل بنان الافضل الاعلم الاکمل کما فی بعض الاجازات المعتبرة». طرائف المقال، سید علی بروجردی، ج 1، ص 63، تحقیق سید مهدی رجایی، مکتبة مرعشی نجفی، الطبعة الاولی، 1410..
[60]. الذریعة، ج 1، ص 467.
[61]. «انّی لا اعرف من استنبط جمیع ابواب الفقه فی هذا العصر الاّ الشیخ اباصالح المهدی الفتونی» تکملة امل الآمل، ص 393.
[62]. معارف الرجال، ج 3، ص 84.
[63]. الذریعة، ج 1، ص 467.
[64]. الذریعة، ج 1، ص 256؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 12، ص 399.