مرحوم علی برازجانی متخلص بخادم
از فقهاء و شعراء معاصر است ـ علوم دینی را در نجف تحصیل کرده بود و او را دیوان اشعار مرتب است ـ از اوست:
دل تنگ و سینه تنگ و نفس تنگ و کار تنگ از هر طرف گرفته بما روزگار تنگ
ما روزگار در زدو خوردیم و میزنیم او سنگ را بشیشه و ما شیشه را بسنگ
اف باد بچرخ سفله پرور کز گردش او دلم کبابست
هر جا که شقی است مینوازد هر جا که تقی است در عذابست
خادم منما شکایت از چرخ کاین چرخ بکجرویش بابست
نی با تو چنین جفا نموده این کجرویش بشیخ و شابست[1]
سال فوتش معلوم نشد ـ چون در سال 1331 ماده تارخی برای دوست فقیدش خدا کرم گفته است بنابراین وفاتش بعد این سال خواهد بود.
خادم قیری = متوفی در حدود 1270
دروی قیری [2] متخلص بخادم
صاحب مجمع الفصحا مینویسد: جوانی بود از اهالی قیرو کارزین که دو بلوکند از قشلاقات ـ و بملازمت آقا محمد سعید مشهور بآقاجانی متخلص بسائل روزگار بسر میبرد، و از خوان انعامش زله میخورد ـ بعد از فوت سائل اظهار موزونیت کرد و غزلیات بنظم آورد ـ مقارن اظهار قلندری و نظر بازی، بجوانی قصاب پیشه ـ گل روی مشکین مویـ اصغر نام مشهور بعسکر فریفته گشت، و بعشقبازی او سرگرم گردید، این راز در شهر شهرت یافت و بگوش عوام و خواص رسید، وی نیز شعرها بنام عسکر گفته بهر کوی فرو خواند که از آنجمله این بیت است که نوشته میشود:
عسکر من در میان دلبران همچو شاهی در میان عسکربست
تا چنان شد که شرح حالش بعرض حضرت خاقان صاحبقران (مقصود فتحعلی شاه قاجار است) رسید و او را بحضور اقدس خواند و از منشاء و مولد پرسیدبدیهة معروض داشت:
شاهاز سیاه بختی من پیداست که از دیار قبرم
خاقان ذره پرور عسکر را از شیراز بطهران آورن فرمود، و بهر یک مرحمت و انعام و اکرام شاهانه کرد، روزگاری آسوده بود، تا در گذشت ـ ابیات متفرقه ذیل از او باقی مانده است:
بر سر کشته خود گو نفسی بنشیند که هنوزش نفسی میرود و میآید
منم آن طائر بر گشته اقبال که اندرعین آزادی اسیرم
جوانم من ولی هجران طفلی بدینسان در نظرها کرده پیرم
گرم کردند ز دمسردی دوران دل ما یارب این مغیچگان گرم بماند دمشان
سال فوتش بدست نیامد همینقدر معلوم است که پیش از سال 1272 فوت شده است.
[1] ـ تاریخ و جغرافیای برازجان جلد اول چاپ شیراز تالیف آقای علیمراد فراشبندی
[2] ـ قیر Gir قصبة مرکز بخش قیرو کارزین شهرستان فیروز آباد است ـ این قصبه در 72 کیلومتری جنوب خاوری فیروز آباد واقع شده ـ هوایش گرم و آب مشروب و زراعت اطرافش از چشمه و دو رشته قنات تأمین میشود.
سکنهاش 2300 نفر ـ شغل مردمش: زراعت ـ باغداری ـ و کسب میباشد. ادارات دولتی: بخشداری ـ ژاندارمری دارد ـ یک دبستان و مسجد و حمان نیز دارد.
این قصبه مرکز معاملات طوائف قشقائیست که روغن و پشم و پوست را با قند و شکر و قماش و چینی آلات معاوضه میکنند یک بازار و در حدود چهل باب دکان دارد.