وی از علمای اعلام و فضلای ایام بوده که شرح احوالش در کتاب «نقباء البشر: 1508 ش 2024» نوشته و از آن با ملاحظه برخی از مواضع دیگر چنین برآید که وی فرزند شیخ مانع بن شیخ درویش بن حسین بن عبدالله بن حسن بن احمد بن عبد علی بن محسن بن محمد ابن شمس محاویلی است.
محاویل قریهئی است که امروز از نواحی لواء حله بر سر جادة عمومی افتاده. و آل محاویلی خانوادهای هستند در نجف اشرف که بواسطه سکونت بعضی از اجدادشون در آن قریه بدین کلمه مشهور شدهاند و بعضی از اجدادشان در آن قریه بدین کلمه مشهور شدهاند.
و بعضی از این خانواده که از اجداد صاحب ترجمه بودهاند در زمان خود مکانتی به سزا داشتهاند چنانکه شیخ محمد و شیخ حسن فرزندان شیخ عبد علی مذکور در قرن 11 هجری از اهل علم در نجف و ترجمه ایشان در الروضة النضرة در ماثه حادیه عشره تألیف مؤلف بزرگوار نقباء ذکر شده.
پس از آن در حدود یک فرن و نیم ذکر این خانواده پنهان مانده تا در اواسط قرن 13 شیخ درویش مذکور ظهور نموده در نقبا فرموده که من ندانم در این مدت آنها از نجف بیرون رفته و باز بدانجا برگشتهاند یا اهل علمی در آنها نبوده و بهرحال شیخ درویش از اصحاب شیخ راضی نجفی بوده و در سنه 1247 که طاعون جارف در عراق عرب بدنباله سال 1246 واقع شد به شرحی که در سال مذکور 1246 سمت تحریر یافت. فرزندی برای او متولد شد که ولادت او در اواخر طاعون بود شیخ راضی وی را شیخ مانع نامید که یعنی وی مانع طاعون شده و این شیخ مانع پدر خانواده بزرگی در نجف گردیده که اشهر آنها شیخ علی صاحب این عنوان است. (خاندان محاویلی و شرح حال رجالش در ماضی النجف و حاضرها 3: 267 ـ 273 مذکور است. م.)
مرحوم شیخ علی از علماء اعلام و مشاهیر رجال فضل بوده که در این سال متولد شده و در نزد چند نفر از اهل فضل و مدرسین درس خوانده و سپس به مجالس دروس فاضل ایروانی و شیخ محمدحسن مامقانی و فاضل شرابیانی و شیخ محمد طه نجف و آقا سید محمد کاظم یزدی و آخوند خراسانی و آقای شریعت رفته چنانکه قبلا نیز در کربلا نزد حاجی شیخ زین العابدین مازندرانی درس خوانده و این بزرگوار اخیر وی را به سمت وکالت از خود بشثاثه عین الثمر برای هدایت مردمانش که بر عقیده شیخیه میرفتند روانه کرد و در سنه 1317 برای زیارت حضرت رضا علیه السلام با فرزند بزرگ خود شیخ محمد جعفر به ایران آمد پس مردمان ایران اقبالی شایسته بوی نمودند و سلطان عصر مظفرالدینشاه او را گرامی داشت و چون به مشهد رسید و قبة مطهره را دید قصیدة عصمائی به نظم آورد که همان اول و آخر منظوم او بوده.
سپس به آهنگ حج حرکت کرد و از راه قفقاز و دریای اسود و دریای احمر و سویس به راه افتاد و در باکو و باطوم و غیره از شهرهای قفقاز مقدمش به احترام و به تجیل متلقی گردید و در آستانه با سلطان عبدالحمید خان ملاقات نمود و به وی فرمود که شهر نجف مانند حرمین شریفین مقدس است و قرعه را از آب آن برداشت و سلطان فرمانی برای او صادر کرد و راتبهئی باندازه راتبه قاضی القضاة برایش مقرر داشت و چون به مکه معظمه رسید مهمان شریف عون گردید و ابن رشید امیر حجاز او را تکریم نمود.
و چون به نجف برگشت استقبالی لایق برایش بعمل آمد و در ثوره عراقیه بر ضد انگلیس شرکت داشت و چون آن مردم مستولی بر عراق شدند مانند بسیاری دیگر گریخته و به ایران آمد و به سلطان عصر احمد شاه پیوست و چون امیر فیصل اول پادشاه عراق گردید به نجف برگشت و آنجا به عبادت و تألیف تا آخر عمر مشغول شد.
و او تألیفات چندی دارد:
اول کتاب اثبات قبر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام که آنرا به نام سلطان عبدالحمید خان تألیف کرده و برای او فرستاد و وی امر به احداث نهر سنیه نمود.
دوم کتاب حیاة النجف.
سیم کتاب العقاید و الشرایع.
شیخ علی در ماه ربیع الاخر سنه 1348 ـ مطابق شهریور ماه باستانی ـ وفات کرد و در محله مشراق نجف در مقبره مخصوصی واقع در شارع رسول دفن شد، و پس از چندی فرزندش حاج محمد رضا استخوانهایش را با استخوانهای دیگران از آن خانواده که آنجا دفن بودند درآورده و در بیرون شهر در خانهئی از خود نزدیک شارع هاتف دفن کرد. و چندین نفر برای او مرثیه گفتند، از ان جمله شیخ حسن سیتی گفته:
ایا تالیا حزنا سطوری بها اعتبر *** بمن فارق الدنیا وشط مزاره
فطوبى لمن قد كان يعمل صالحا *** لینجو و فی الاخری یقال عثاره
فیا سعد زر مثوی علی مساما *** و ارخ: فی الفردوس صار قراره
و صورت حساب این تاریخ چنین است: ففی الفردوس صار قراره.
و سه فرزند از وی بازماند: اول شیخ محمد جعفر که بزرگتر و نوشتیم در سفر ایران همراه او بوده و سلطان عبدالحمید خان لقب مدرس بوی داده که در مدرسه سلیمیه نزدیک خانه پدرش درس میگفت و هم در مسجدی که آنجا بود امامت مینمود و در سنه ۱۳۶۱ وفات کرد و نزد پدرش دفن شد، و نیز شیخ حسن سبتی در مرثیه او گفته:
فقیه آل مانع *** فقدانه هـــز النجف
جعفـر مـن بعلمه *** قد حاز فضلا وشرف
حتی جری جاری القضا *** و طائر الموت هتف
خار لقاء ربه ***خیر جوار و کتف
و فی جنان خلده *** ارخته: نال غرف
دویم شیخ مهدی که از اهل فضل و ادب بوده و در سفر دویم پدرش بتهران همراهی نموده، و در سنه ۱۳۵۷ وفات کرده و نزد پدرش دفن شده.
سیم که کوچکتر بوده حاج محمدرضا که مؤلف «نقبا» فرماید: در سل ک معلمین مدارس جدیده درآمده و مرا با وی پیوستگی تام بود و چه شبها در مسجد کوفه با یکدیگر بسر بردیم و همی همان حضرت حق (جل جلاله تعالی) بوده و التماس پذیرائی و بخشش و خشنودی او را مینمودیم، تا وی در عصر روز چهارشنبه ۲۹ محرم سنه ۱۳۸۴ وفات کرد - نزد پدر و برادرانش دفن شد و مجلسی برای چله وی در مسجد شیخ طوسی برگذار گردید، انتهی.