سلطان الحکماء الالهیّین و تاج الفلاسفة الاسلامیّین جناب المولوی السیّد سراج حسین بن العلّامة السیّد محمد قلی طاب ثراه.
در علوم حکمیّه به جمیع فنونها و شعبها فرد عالم و عالمیان و اوحدی زمان و اهل زمانبوده مثیل او را چشم روزگار ندیده و عدیل او بر این صفحه دهر نرسیده.
ولادت با سعادت او تقریبا در سنهی 12 اتّفاق افتاده، از مبدع نشو و نما و اوان ترعرع و ایقاع آثار کمال بر ناصیه او هویدا و علامات براعت از صفحات وجه او پیدا بود در مبدأ امر به خدمت والد ماجد خود تحصیل علوم فرمود من بعد به مقام لکهنو رسیده در تکمیل آن کوشید در اوّل ورود لکهنو جناب سیّد العلماء طاب ثراه درس شان را که متعلّق به کتاب صدرا بود حوالت به بعض افاضل تلامذه والد ماجد خود جناب غفران مآب فرمودند چون این فطن نحریر ایرادات قویّه و اعتراضات جیّده مینمود آن بزرگوار از عهدهی جوابات آن با تحقیق مطالب و تنقیح مقاصد کما ینبغی بر نمی آمد لابدّ خود جناب سیّد العلماء طاب ثراه متکفّل درس شان شدند وقتی که این حالت دست داد داب صاحب ترجمه آن بود که به وقت شب اولا مطالعه مجرّد صدا مینمود و ایراداتی که به ذهن میرسید به قید کتابت میآورد و من بعد جمله حواشی صدا را به امعان نظر ملاحظه میکرد از مراجعه به حواشی مذکوره آنچه از ایرادات حلّ میشد آن را قلم زد مینمود باقی را بر استاد خود عرض مینمودچون مثل این درس در حوزهی افادات جناب سیّد العلماء طاب ثراه گاهی مشهور نگردیده بود از این رو جملهی افاضل را به مشاهده آن خیلی تعجّب و تحیّر دست میداد با وجود اشتغال به علوم عربیّه و فنون قدیمه مشتغل به تحصیل زبان انگلیسی و تکمیل فلسفهی جدیده و علوم ریاضیّه نیز بود و باساتذه کبار این فنون مراجعت نموده گوی سبقت از همگی میربود تا اینکه به سر حدّ کمال تام و تفوّق ما لا کلام رسید لیکن چون علوّ همّت خیلی داشت از لکهنو سفر کرد تا در آن جا از عظماء حذّاق علوم مغربیّه و مهرهی السنهی اروپا تکمیل را با قصی الغایه رسانید آخرالامر در این فنون به حدّی مهارت و دستگاه پیدا کرد که بزرگان انگلیس خود در حیرت بودند که در هند چگونه این چنین حکیم ماهر در فنون حکمت مغربیّه به هم رسیده بالجمله علوم پایه اش در حکمت قدیمه و جدیده و علوم دینیّه و دنیویه مسلّم بود چنانچه از تحریرات ذیل که مرقوم علماء اعلام لکهنو است واضح و لائح میگردد جناب مولانا السیّد احمد علی المحمّد آبادی که از تلامذه جناب غفران مآب طاب ثراه بودند رقم میفرمایند بر ضمائر خورشید نظائر فضلاء زمان و علماء اوان و حکّام عالیشان و عمائد رفیع المکان نوّر الله قلوبهم بانوار العرفان مخفی و محتجب نماند که حاوی معقول و راوی منقول صاحب الطّبع النّقاد و الذّهن الوقّاد الجوهر الفرد فی الاقران معدن العلوم فی الاعیان السیّد الجلیل الحریّ بان یعبّر عنه بعین الانسان و انسان العین السیّد سراج حسین ملأ الله فؤاده بالمعارف الحقّة الحقیقة و کثر امثاله فی الفضایل و الکمالات السنیّة تحصیل مقدّمات از قسم اصول دینیّه ومیزانیّه و اکثری از فنون عقلیّه و حکمیّه در خدمت والد ماجد خود اعنی الفاضل الجلیل و العالم النّبیل زبدة المتکلّمین صفوة المتفقّهین السیّد محمد قلی طاب ثراه و جعل الجنّة مثواه نموده من بعد زمانه متعدّ به تکمیل علوم عقلیّه و نقلیّه در خدمت فیض درجت افضل العلماء الاعلام و اکمل المجتهدین الکرام بحر المعقول و المنقول محقّقق الفروع و الاصول استاذ الکلّ فی الکلّ هادی النّاس الی خیر السّبل مجمع المعارف و العلوم الزّاهرین العلماء کالشّمس بین النّجوم مولانا و مولی الکونین سیّد العلماء جناب السیّد حسین دامت برکاته و زادت افاداته نموده طلای فضیلت فاضل مشار الیه کامل عیار ومرتبه جامعیّت علوم ایشان مستغنی از اظهار است سیّما در علوم ریاضیّه از قسم هیئت و هندسه و حساب گوی سبقت از امثال و اقران ربوده و همواره ایّام و لیالی خود را در شغل درس و تدریس و مطالعه کتب صرف فرموده بالجمله فضائل و کمالات و محاسن و حالات آن وحید العصر و الاوان بیش از آن است که به حیطهی تحریر آید سلّمه الله و ابقاه والی معارج التّحقیق رقاه و کان ذلک الیوم فی یوم الاحد الثّالث من شهر جمادی النثّانیة سنه 1264.
و جناب سلطان العلماء اعلی الله مقامه افاده میفرماید:
باسمه سبحانه، هذا السیّد الجلیل و الفاضل النّبیل حاز من العلوم الحظّ الجزیل و فاز من الکمالات بقسط واف جمیل متّعه الله الحمید بالعیش الرّغید و العمر السّعید و العلم المفید حرّر یوم الاحد لعشر مضین من ثانیة الجمادین سنه 1264. السیّد محمد ابن علی السیّد دلدر علی.
و جناب سیّد العلماء طاب ثراه تحریر میفرماید: هو العلیم الحکیم لقد برع هذا السیّد الحسیب و الفاضل الادیب فی العلوم العقلیّة سیّما العلوم التّعلیمیّة و قد قرأ علیّ فی الفنون الرّسمیّة و المعالم الدّینیّة شطرا وافیا و علی حکماء الفرنج فی الرّیاضیات فاستوفی منها حظّا کافیا رقاه الله علی اوج الکمال و بلغه ذروة الفضل و محور اکر العلوم کتبه المذنب الخاطئ السیّد حسین صانه الله عن کلّ شین یوم الاحد لعشر خلون من شهر جمادی الثّانیة سنه 1264.
و جناب حجة الاسلام اورع النّاس مولانا المفتی السیّد محمد عبّاس طاب ثراه را با حضرتش محبّت اکیده و مودّت خالصه بود چنانچه از صحیفه که جناب المفتی الممدوح طاب ثراه به نام نامی آن جناب در تعزیت والد ماجد ایشان نوّرالله مرقده تحریر فرموده اند ظاهر میگردد.
و هی هذه: من المحبّ الخالص الوداد المبتلی بالبین و البعاد بعد ابلاغ السّلام الحاکی من بهجة دار السّلام الجاری عن سنة الاسلام المحفوف بالتّجیل و الاکرام المتحف الی السیّد الزّکی الفاضل الیلمعی الحبر اللّوذعی الخلّ الوفیّ الخدن الرّضی المتواضع الاریحی المتورّع التّقی الحبیب اللّبیب الحسیب النّسیب الحائز من الفضل اوفر نصیب الفایز من المجد بالمعلّی و الرّقیب الاخ السّدید الولیّ الرّشید سلالة المصطفین السیّد سراج حسین لازال ملقی بتهنیة مبقی فی بهیئة انّی طالما اذکروا لعهود الماضیة و القرون الخالیة الّتی مضت فی العیش الرّغید الطّیب السّعید الجامع للاشمال الشّامل علی الوصال حیث عیون الزّمان الحقود ناعسة رقود الی ان قبل الدّهر بعوالیه و فرقت بیننا لیالیه فرضیت من صفایح الخدود بقطعة قرطاس و قنعت من دنان الخمور بقطرة من کاس فابیت الا ان تحرق الحشا و تبقیه مشوشا لکتابه.
اسقا منا لیست تناهی کثرة لعظیم ارزاء بنا عنکم جرین
فعجبت من بعد النّوی لا ینتهی مع انّه المحصور بین الحاصرین
و من الغیروا الآلام الحادثة فی هاتیک الایّام وفاة والدک الماجد الکابر المحرز للمفاخر و لقد عدته ره فی مرضه الّذی دهاه فکالمنی مکالمة الا ماجد العظام و ساجلنی مساجلة الاکابر الفخام ثمّ لمّا انصرفت بعث الیّ معتذرا عمّا وقع منه التّفریط فی آداب القرأ فزرته ثانیا و و جدته عاینا و قلت له ایّها السّری ما انا و ما خطری و انّی لا اتوقّع التّعظیم و الاجلال من الاقران و الامثال فکیف و انت منالکبار البالغین الی ذروة الفخار و مع ذلک فقد اصابک فالج و لا علی المریض حرج ثمّ انّه بلغنی حدیث وفاته اعلمی الله درجاته فاقلنی کثیرا شدیره و ما وجدت عن الصّبر محیدا و قلت راثیا له مؤرّخا لترحالة مذکّرا لبعض احواله.
ارید ذکر محمد قلی و رحلته و انّنی بیراعی لا نفح الصّورا
هو المهاجر باللّکهنو و مدفنه و کان مسکنا الاولی کنتورا
کانّه هو نور الهدی و حین بدا سنا هداه بکشور قیل کن طورا
و فی بطانه مولی الزّمان مجتهد الوری محمد الطّهر کان مذکورا
لقد تفقّه فی الدّین قادسا ورعا و کان مشتغلا بالکلام نحریرا
ابان جادّة الحق بالبراع کما تری المجرّة لیلا تقتفت نورا
جزاک ربّک عن اهل دینه خیرا و کان سعیک عند الاله مشکورا
مضی و خلّف ولداله اولی فضل کذاک عاش حمیدا و مات مغفورا
و حین سبحی صلّی علیه مجتهدان کان فضلهما فی الانام مشهورا
محمد و حسین فداهما روحی فانّما بهما الشّرع ظلّ منصورا
و من یشمّ شذا خلفهم نفسا و لا یشمّ اذن عنبرا و کافورا
کذاک اقبر فی ارضهم و حائطهم و فی القیمة فیهم یکون محشورا
مضی لتاسع شهر غداة عاشره رحیل خامس آل العباء منحورا
مصابه بمصاب الحسین مقرون و انّه لتلقّی الحسین مسرورا
طفّا و قلت لتاریخ یوم رحلته لموته هو اقبال یوم علشورا
اوصیک یا اخی بالصّبر و التّجلّد فانّ نوائب الدّنیا لها دوام و تجدّد و لا وفاء للدّهر الخوّان و لا محیص عن صروف الزّمان و کلّ نفس ذائقه الموت و کلّ من علیها فان و یبقی وجه ربّک ذوالجلال و الاکرام و السّلام خیر الختام و انا العبد المعیب الّذی یردّه المشتری محمد عباس بن علی اکبر بن الشّوشتری عفی الله عن احیآئه وامواته بساداته و و لاته.
صاحب ترجمه بعد تکمیل و تحصیل فنون قدیمه و جدیده بر مناصب عالیه رسیدند و همواره با کمال عزّت و احترام میزیستند و به جز تصنیف و افاده و ادای لوازم مناصب خود به چیزی دیگر التفات نمی فرمودند گاهی مثل ابناء دنیا در صدد جمع مال و زر بر نیامدند حالات استغنایشان خیلی عجیب و غریب است بسیاری از والیان ریاست آلاف و الوف از دراهم و دنانیر برایشان عرض میکردند و ایشان از قبول آن ابا مینمودند اگر قدری هم از این حالات مرقوم شد اجزای کثیره مستغرق گردد در تصنیفات ایشان که اکثر در آن علوم ریاضیّه است. در کشف الحجب مذکور است بسیاری از تصانیفشان که به خطّ خودشان موجود است حقیر دیده ام مسوّده آن مبیّضه است. و از این جا قوّت دماغیّه به خوبی میتوان فهمید جناب ممدوح با وصف اشتغال به علوم و انهماک در درس و تدریس خیلی قوی و پر زور بودند و در فنون پهلوانی هم ید طولی داشتند حکایات قوّت و ایدشان از جمله عجائب و غرایب است در طبّ قدیم و جدید و هم کمالشان به غایت قصوی رسیده بود بسیاری از امراض مزمنه را که حذّاق اطبّای یونانی و انگلیزی در آن عاجز بودند و درمانده میشدند به نحوی معالجه میفرمودند که عقلا را حیرت عظیمه در آن دست میداد.
از جملهی احوال ایشان که از قبیل کرامت باید شمرد این است که در باب خود پیشین گوی فرموده بودند که موت من از گزیدن مار یا با سهال وبائی خواهد شد آخرالامر همین واقعه رخ نمود که در مقام چرکهاری وبای سخت شایع شد و از معالجه جناب ممدوح اکثر مرضی را صحّت نصیب شد لیکن وقتی که خود مبتلای آن شدند دوای که اسهال آن میخواستند در شیشه مختوم برصاص بند بود به هیچ تدبیری وا نشد و بیمار داران را شکستن آن هم به خیال نرسید بالاخره در همان مرض مهلک درگذشتند. انّا لله و انّا إلیه راجعون و این واقعه جان فرسا در بیست و هفتم ماه ربیع الاول اتّفاق افتاد و مزار جناب ممدوح تا به حال به مقام چرکهاری موجود است و اهل آن جا را از جمیع طبقات حتّی الکفّار در باب آن قدوه اعتقاد عظیمی است و اکثر برکات از آن مشهود و محسوس میگردد چون جناب حجة الاسلام مولانا المفتی السیّد محمد عبّاس طاب ثراه قطعات عدیده در تاریخ وفات جناب ممدوح به نظم آورده در ضمن صحیفه تعزیت به خدمت برادر ایشان جناب مولوی سیّد اعجاز حسین صاحب اعلی الله مقامه فرستاده بودند لهذا نقل آن صحیفه به الفاظها در این مقام مناسب مینماید، و هی هذه بسم اللله الرّحمن الرّحیم اسلّم علیک تسلیم معزّ و احییک تحیّة معزّ اما بعد. پس در این ایّام از بس که در مکاره آلام و عوارض و اسقام مبتلا بودم به دولت سرا کمتر رسیدم و این واقعه عظمی و داهیهی فقها را هم نشنیدم حالا از ورود صحیفه شریفه والا علاوه آلام عدیده این مصیبت جدیده به هم رسیده.
و کلّ جمیل والله المستعان باصابت فکر با هجوم افکار و دل افکار کجا به هر حال بر سبیل ارتجال در تاریخ ارتحال چند بیت ثبت میگردد و چون در امرا تنصیص و تخصیص لسان نبود به هر زبانی که داشتم چیزی نگفتم تا از عهدهی امتثال بر آیم و به هر عنوان احیاء ذکر آن مرحوم و مغفور نمایم فانّ حقّ ودّه علیّ عظیم لا یجزی و لا ارانی بان اعزّ یک اولی منّی بان اعزّی قطعة عربیّة:
طال الفراق و کنت قد ارجولعلّک قادم حتّی نعاک الی من فو فی هواک مساهم
ادعوا الحبیب و انّا بین الجنادل نائم یا ویلتی من فرقة فیها فؤادی هائم
ارّختها فی مصرع رزء عظیم دائم
قطعة فارسیّة:
چه رفت از عالم فانی سراج بزم ایمانی که در عقل و هنر ثانی برای جوهر کل شد
به بیست و هفتم ماه سوم از سال یکشنبه در اهل دین و دانش زین مصیبت شور و غلغل شد
جهان شد در نگاهم تیره و گفتم به تاریخش سراج دوده علم و سیادت بودا و کل شد
رباعی: چون مهر سپهر علم و فضل و افضال از گردش چرخ سفله آمد بزوال
تاریخ صعودا و به معراج وصال رفته ززمین نیّر افلاک کمال
رباعی به لسان اردو:
اوئهه گئی مولوی یراج حسین جنسی پهو لا پهلاتها باغ دین
اس مصیبت کی سال کی تاریخ کر رقم آب بچها چراغ دین
عبارت فارسی مناسب لوح مزار بنای مرقد نورانی مولوی سیّد سراج حسین
اگر این نثر پسند است بسند است حکم کنند که بکنند چرا که نظر به تصریح اسم مرحوم
و ذکر سیادت و مولویت بر نظم مزیّت و لفظ نورانی با سراج مناسبت دارد، والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته انتهی رقیمة التّغریت.