محمدبن ابى جمهوراحسائى
متوفاى 940 هـ .ق.
گوهرشناس بزرگ
على کرجى
ولادت
فقیه، فیلسوف و عارف بزرگ، محمد بن ابى جمهور احسائى، در نیمه نخست قرن نهم هجرى([1]) در شهر احساء([2]) در خانواده اى روحانى، پا به عرصه وجود نهاد و دیده به جهان مادى گشود.([3])
خاندان
پدرش، على، فرزند ابراهیم، ملقب به زین الدین و مکنى به ابوالحسن، از شاگردان ناصرالدین بن نزار و هم عصر با على بن هلال جزایرى، زاهدى عابد و از دانشمندان مشهور در شهر أحساء بود.([4])
جدش، شیخ حسام الدین ابراهیم، فرزند حسن بن ابراهیم بن ابى جمهور أحسائى، از محققان و دانشمندان بزرگ قرن نهم هجرى در منطقه أحساء بوده است.([5])
تحصیلات
محمد بن ابى جمهور، تحصیلات مقدماتى علوم حوزوى را در زادگاهش احساء، نزد استادان فاضل آن دیار شروع و در مدت کوتاهى با موفقیت کامل به پایان برد. پشت کار فراوان، استعداد ذاتى و راهنمایى هاى مؤثر پدر عالم و بزرگوارش، او را شاگردى ممتاز ساخته بود، به طورى که از همه هم شاگردى هاى خود در درک و فراگیرى مطالب و دانش هاى رایج آن زمان پیشى گرفت.
وى بعد از طى مراحل مقدماتى، براى کسب مراحل عالى علوم حوزوى راهى دیار دانش ها، شهر علم و اجتهاد، نجف اشرف شده، در محضر فقیهان، عارفان، فیلسوفان، راویان حدیث و دیگر دانشمندان نجف حضور یافت و به خوشه چینى از درخت علم و اخلاق آنان پرداخت. و بعد از سال ها تحصیل و تحقیق به درجات عالى علم و کمال دست یافت و در ردیف مجتهدان و عالمان بزرگ دنیاى اسلام قرار گرفت و جامع دانش هاى عقلى و نقلى گردید.([6])
ابن ابى جمهور احسایى، زمان و مکان خاصى را در فراگیرى علوم و تحقیقات در احکام و معارف دینى دخالت نمى داد. از این رو در سفرهاى عبادى و زیارتى خود نیز، هر فرصتى را غنیمت شمرده، از محضر دانشمندان علوم اسلامى بهره هاى کافى و وافى مى برد. از باب نمونه در سفر حج بیت الله الحرام در سال 877 هـ .ق. از طریق لبنان در منطقه «کرک نوح» بیش از یک ماه توقف نمود و نزد استاد بزرگ آن شهر، على بن هلال جزایرى به شاگردى پرداخت و بسیارى از کتاب هاى روایى را نزد او قرائت نمود.([7])
دانشمندان علم رجال، فقیهان و شرح حال نویسان بر اجتهاد و فقاهت او انگشت صحت گذاشته، از مقام و منزلت علمى این دانشمند بزرگ اسلامى با عبارت ها و عنوان هاى مختلف و متنوع، تجلیل و تکریم به عمل آورده اند عبارات و عناوینى که معمولاً در مورد بزرگان و مجتهدان مسلم به کار مى برند، از این رو او را به عالم، فاضل، راوى حدیث، مجتهد، متکلم، فقیه با فضیلت، پژوهش گر دقیق، آگاه به معارف دین، ماهر، عارف، فیلسوف و امثال آن ها توصیف کرده اند.([8]) این تعابیر نشان دهنده موقعیت خاص او نزد آن دانشمندان مى باشد.([9])
به هر حال از مطالعه کتاب هاى به جا مانده از ابن ابى جمهور، به ویژه دقت در مناظراتى که او با عالمان اهل سنت، مثل فاضل هروى داشته است به دست مى آید که او در تمام فنون مختلف علوم اسلامى مثل تفسیر، حدیث، اصول، تاریخ، قواعد فقه، فلسفه، عرفان و دیگر علوم، داراى احاطه کامل بوده است.
استادان
ابن ابى جمهور، براى دست یابى به قله هاى رفیع دانش و کمال معنوى، محضر استادان بسیارى را درک کرد ولى از بین آنان، خود او و دیگر دانشمندان علم تراجم، تنها نام معدودى از آن اندیشمندان را ذکر کرده اند.
على بن ابراهیم احسایى
وى پدر ابن ابى جمهور احسائى است که در طرق هفتگانه اجازه وى به شاگردان خود در کتاب شریف «عوالى اللئالى» به آن تصریح مى کند و در وصف او مى گوید:
شیخ، استاد، پدر حقیقى نسبى و معنوى من، شیخ زاهد عابد دانشمند کامل، زینت ملت و دین، ابوالحسن على فرزند شیخ مولى، فاضل متقى، حسام الدین، ابراهیم بن حسن بن ابراهیم بن ابى جمهور احسائى.([10])
على بن ابراهیم احسائى از شاگردان شیخ جمال الدین حسن، مشهور به المطوّع الجروانى احسائى است. و در احسا، به تدریس و تبلیغ امور دینى اشتغال داشت. و شیخ محمد ابن ابى جمهور علوم مقدماتى را نزد او فرا گرفت.([11])
حسن بن عبدالکریم فتال غروى([12])
ابن ابى جمهور احسائى در نجف اشرف، سال ها از استاد بزرگوار بهره هاى فراوان برد و بیشترین تأثیر را از او پذیرفت از این رو در وصف او مى گوید:
شیخ، مرشد و معلم طریق صواب من، شیخ دانشمند علامه،...حسن بن عبدالکریم فتّال غروى.([13])
على بن هلال جزائرى
على، فرزند هلال جزائرى از عالمان «کَرَک نوح» لبنان، دانشمندى فاضل، متکلمى بزرگ و نویسنده کتابِ «الدر الفرید فى التوحید» و از شاگردان شیخ احمد بن فهد حلى و از استادان محققِ بزرگ شیخ على بن هلال کرکى و ابن ابى جمهور احسائى بود. در حالات او نوشته اند که وى هر وقت ذکر تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) را قرائت مى کرد، قرائت او بیش از یک ساعت طول مى کشید چرا که هر ذکرى از اذکار تسبیحات حضرت زهرا(علیها السلام) را به زبان جارى مى کرد قطرات اشک بر گونه هایش جارى مى شد و با عمق جان به معنا و مقصود ذکرها توجه مى کرد.([14])
ابن ابى جمهور احسائى در حین سفر به قصد خانه خدا در سال 877 هـ .ق. یک ماه را نزد او به شاگردى پرداخت و از وى بهره هاى فراوان برد.
سید محمد بن سید موسى موسوى حسینى
وى دانشمندى بزرگ، جامع فضایل و کمالات معنوى و از شاگردان سید موسى موسوى حسینى و از مشایخ بود که ابن ابى جمهور او را شیخ، استاد، اعلم، اکمل، اتقى، عالم محدث، دارنده کمالات معنوى معرفى مى کند و فقیه بودن خود را مرهون این دانشمند بلندمرتبه مى داند.([15])
شیخ حرزالدین اوالى([16]) بحرانى
او دانشمندى بزرگوار، از شاگردان فخرالدین احمد بن مخدم اوالى و از استادان ابن ابى جمهور احسائى است که او در طریق سوم از طرق هفتگانه اش در مقدمه کتاب «عوالى اللئالى» به آن تصریح مى کند.([17])
عبدالله بن فتحان قمى
شیخ عبدالله فرزند مولى فتح الله بن مولى على رضى الدین عبدالملک ابن فتحان، از عالمان و فقیهان مشهور قرن نهم هجرى و از استادان ابن ابى جمهور احسائى است که در وصف استادش مى گوید:
(او) علامه اى است پژوهشگر و اهل دقت، آقاى واعظان و امام راویان حدیث، دانشمند کامل.([18])
سید محمد موسوى حسینى
سید محمد فرزند احمد موسوى حسینى، از شاگردان شیخ یوسف مشهور به ابن راشد قطیفى و از استادان ابن ابى جمهور احسائى است. از معرفى اى که ابن ابى جمهور از ایشان به عمل آورده بر مى آید که او به قضاوت اشتغال داشته است.([19])
سفرهاى ابن ابى جمهور
ابن ابى جمهور، سفرهاى متعددى به نقاط و بلاد مختلف اسلامى با منظورهاى خاص انجام داد که هیچ کدام از آن ها خالى از تدبر، تحقیق، تبلیغ، تدریس و یادگیرى نبوده است و بر حسب ترتیب زمانى بنابر آنچه که از زندگى وى در کتاب هاى تراجم ثبت شده است، سفرهاى وى را مى توان چنین معرفى کرد:
سفر به عراق
شاید اولین سفر طولانى که ابن ابى جمهور انجام داد، سفر به نجف اشرف به قصد تحصیل علوم دینى و درک معارف اسلامى باشد، که سال ها در آن شهر، در سایه استادان نامور آن مکان مقدس به دنبال مراد خویش بود.([20])
سفر به مکه مکرمه هم قبلاً در بخش تحصیلات ذکر شد.([21])
سفر به عتبات عالیات
سفر دوم وى به عراق به قصد زیارت حرم مطهر ائمه اطهار(علیهم السلام) بود که در سال 879 هـ .ق. اتفاق افتاد.([22])
سفر به مشهد مقدس
ابن ابى جمهور در سال 888 هـ .ق. به قصد زیارت آستان قدس رضوى، راهى دیار طوس شد. سفرى که جلوه هاى شخصیتى و علمى او را بیش از پیش براى عالم اسلام و آیندگان روشن ساخت. او در این سفر ضمن تألیف و تفسیر علوم اسلامى و تربیت شاگردان در مشهد مقدس، به دفاع از حریم مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)پرداخت چرا که با عالمان سرشناس اهل سنت در آن دیار به مناظره پرداخت و در ترویج مکتب تشیع نقش به سزایى ایفا کرد.([23])
ابن ابى جمهور از مشهد مقدس به شهرهاى مجاور مسافرت هاى متعدد به قصد تبلیغ مکتب تشیع و مناظره با عالمان اهل سنت انجام داد که جز اجمال این سفر، از کم و کیف آن ها خبرى در کتاب هاى تراجم یافت نمى شود.([24])
شاگردان
ابن ابى جمهور احسائى، ضمن تحصیل علوم دینى در نجف اشرف و در ضمن مسافرتش به مشهد مقدس و شهرهاى اطراف آن، به تدریس فقه، حدیث، کلام، فلسفه، اصول فقه و امثال آن پرداخت و شاگردان بسیارى در شهرهاى مختلف به ویژه در شهر مقدس مشهد از او بهره هاى فراوان بردند. بارزترین آن ها که خود ابن ابى جمهور در اجازه نامه هایش از آن ها نام برده و در کتاب هاى تراجم نیز به نام آن ها تصریح شده است، عبارتنداز:
سید محسن رضوى مشهدى (متوفاى 931 هـ .ق.)([25])
سید محسن رضوى فرزند محمد بن نادرشاه قمى رضوى، از عالمان و فقیهان نامور مشهد مقدس در قرن دهم هجرى بود. ابن ابى جمهور درباره او مى گوید:
من در سال 888 هـ .ق. در مشهد مقدس با او ملاقات کردم و او مرا در خانه خود پذیرفت و مدت ها مهمان او بودم. او از اعیان اهل مشهد و از شریف ترین آن هاست که بر هم عصران خود در علم و عمل برترى دارد. او و بسیارى از اهل مشهد، در درس علم کلام و فقه من شرکت مى کنند.([26])
ابن ابى جمهور أحسائى در سال 897 هـ .ق. اجازه نامه روایى مفصلى براى او نوشت و در آن از اوصاف علمى و معنوى وى تجلیل کرد و از او به عنوان عالم به فقه اهل بیت(علیهم السلام) عارف، فیلسوف پژوهشگر، بزرگ زاهدان، زینت عابدان و دارنده فضائل و مکارم اخلاق نام برد.
شیخ ربیعه جزائرى
شیخ ربیعه فرزند جمعه العبرمى عبادى جزائرى، شاگرد ابن ابى جمهور است که اجازه نامه روایى به او داده است([27]) و در آخر آن اجازه نامه، در خصوص ارتباط شاگرد با استاد، وصایاى بسیار جالبى به وى کرده است. شیخ آقا بزرگ تهرانى، تاریخ کتابت این اجازه نامه را سال 912 هـ .ق. معرفى مى کند([28]) همان طور که خود شیخ ربیعة در پایان اجازه نامه با خط خود این تاریخ را نگاشته است.([29])
شیخ محمد بن صالح غروى
وى نیز از دیگر شاگردان ابن ابى جمهور در سال 897 هـ .ق. است و در ولایت استرآباد، روستاى قلفان، از او اجازه روایت گرفته است.([30]) شیخ محمد غروى کتاب شریف «ارشاد الاذهان الى احکام الایمان» نوشته حسن بن یوسف بن مطهر حلى را نزد ابن ابى جمهور احسائى قرائت نمود.([31]) ابن ابى جمهور احسائى در اجازه نامه روایى براى وى او را شیخ فاضل، دانشمند کامل، عالم عامل، دارنده نفس قدسى، همت بلند، اخلاق نگهدارنده، و... توصیف مى کند.([32])
سید محمود طالقانى
سید محمود شرف الدین فرزند سید علاءالدین بن سید جلال الدین طالقانى از دیگر شاگردان ابن ابى جمهور مدت ها نزد او به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت.([33]) ابن ابى جمهور احسائى در مقدمه اجازه نامه روایى به شیخ ربیعة بن جمعه، ضمن تجلیل از مقام معنوى و توصیف او به اوصافى چون عالم عامل، جامع علوم عقلى و نقلى و پژوهش گر در فروع و اصول علوم اسلامى، تصریح مى کند که سید محمود کتاب هاى بسیارى را نزد او فراگرفته است از جمله: «نهایة المرام»، «التهذیب»، «مبادى الوصول»، «التنقیح»، «ایضاح القواعد»، «التحریر»، «شرح التجرید من الکلام»، «المواقف»، «شرح الطوالع اصفهانى»، «الخلاف»، «النهایه»، «شرح المفتاح و المطول».([34])
ابن ابى جمهور در ذیل اجازه نامه روایت به شاگردش ربیعه بن جمعه دستورالعملى در خصوص چگونگى ارتباط با معلم و استاد را ذکر مى کند. جویندگان علم و کمال مى توانند به آن مراجعه کنند.([35])
مناظره با عالمان سنى
ابن ابى جمهور احسائى با دانشمندان اهل سنت در شرق ایران، مشهد مقدس و شهرهاى مجاور آن در موضوعات مختلف فقهى و اعتقادى به بحث و مناظره پرداخت. مشهورترین آن ها، مناظره با فاضل هروى([36]) در سه جلسه طولانى است. جلسه اول در منزل عالم بزرگ سید محسن رضوى، جلسه دوم در مدرسه شادخ در جوار حرم مطهر على بن موسى الرضا(علیه السلام) و جلسه سوم در مکان دیگرى بوده است که نام آن ذکر نشده است. در هر سه جلسه، عالمان سنى و شیعه بسیارى ناظر بر گفت و گوى بین وى و فاضل هروى بودند.
موضوع این چند جلسه، امامت بلا فصل امیرالمؤمنین على(علیه السلام)، بى اساس بودن اجماع در سقیفه، عدم تقید ابوبکر، عثمان، عمر و دیگر خلفاى بنى امیه و بنى عباس نسبت به دستورات و خواسته هاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، بى اعتبار بودن بیعت ابوبکر، مناقب اهل بیت(علیهم السلام)ظلم هاى خلفا بر اهل بیت(علیهم السلام)، مطاعن خلفا، لزوم شناخت امام زمان در هر زمانى و... بوده است.
از مجموع این مناظرات به دست مى آید که ابن ابى جمهور، شخصیتى علمى، کامل و محیط بر اصطلاحات، مسائل و مطالب علوم مختلف اسلامى مثل تفسیر، فقه، اصول فقه، تاریخ، کلام و محیط بر مبانى فقهى و کلامى اهل سنت است و نیز بر شبهات موجود در جامعه اسلامى آن روز و بر شبهه افکنان، اشراف کامل داشته و توانایى کافى براى ارائه جواب هاى منطقى، متقن و جامع در مقابل آن شبهات داشته است.
نکته جالب اخلاقى که در مناظرات او با فاضل هروى به دست مى آید این است که او، در هیچ مناظره اى شروع کننده نبود بلکه با درخواست طرف مقابل به بحث و گفت و گو مى پرداخت و به دور از هر گونه تعصب نابجا، در تمام آن مناظرات، اخلاق اسلامى، ادب در گفتار و حفظ شؤون علمى و اجتماعى طرف گفت و گو را رعایت مى کرد و در صورت غلبه بر طرف مناظره، به تحقیر و استهزاء نپرداخته، بلکه با سکوت او سکوت مى کرد تا فرصت دفاع داده باشد و اتمام حجت صورت گیرد.
در این جا ذکر قسمتى از مناظره اش با فاضل هروى که در منزل سید محسن رضوى برگزار شد خالى از لطف نیست:
ابن ابى جمهور: درباره حدیث شریف «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتةً جاهلیة» چه مى گویى؟ آیا آن را (از نظر سند) صحیح مى دانى یا خیر؟
فاضل هروى: بله
ابن ابى جمهور: پس بگو امام تو کیست؟
فاضل هروى: از این حدیث، معناى خلاف ظاهر شده است و منظور از «امام»، «قرآن» است یعنى: اگر کسى بمیرد و قرآن را نشناسد، مثل مردگان زمان جاهلیت است.
ابن ابى جمهور: اگر منظور از امام، قرآن است، پس بایستى شناخت و یاد گرفتن قرآن، بر همه مسلمانان واجب عینى باشد که کسى چنین نگفته است.
فاضل هروى: منظور تمام قرآن نیست، بلکه حمد و سوره است چرا که صحیح بودن نماز بستگى به آن دو دارد، که همه اتفاق نظر دارند که آن دو را باید یاد گرفت.
ابن ابى جمهور: پیامبر(صلى الله علیه وآله) در این حدیث «امام» را به «زمانه» اضافه کرده است یعنى: «امام زمانش» را بشناسد و این دلیل بر آن است که در هر زمانى، امامى مخصوص است و مردم مکلفند آن امام را بشناسند و اگر منظور از امام، فاتحة الکتاب بود، تخصیص امام به «زمانش» بى فایده بود.
فاضل هروى: بنا بر مقتضاى این روایت (آن طور که شما معنى مى کنید) در این زمان بین من و شما فرقى نخواهد بود.
ابن ابى جمهور: خیر (من با شما مساوى نیستم) چه این که مراد از روایت، امامى است که با دلایل (بسیار) او را شناخته و به او اعتقاد دارم ولى تو همچون اعتقادى ندارى.
فاضل هروى: آن امامى که تو بر امامت او اعتقاد دارى، هرگز او را نمى بینى، جا و مقام او را نمى دانى، فتواى مسائل را از او نمى توانى بپرسى و در دین از او بهره نمى برى، از این رو حال من و تو با هم مساوى است.
ابن ابى جمهور: هرگز آن حدیث دلالت ندارد بر این که باید جا و محل اقامت آن امام را دانست و فتواى مسائل را از او شنید. بلکه این قدر دلالت مى کند که باید او را شناخت. الحمدلله من او را مى شناسم و دلیل هاى روشنى بر وجوب وجودش، امام بودنش، لزوم متابعت او، امکان ملاقات با او، و این که روزى ظهور خواهد کرد، دارم ولى تو این عقیده را ندارى.
فاضل هروى: من در طلب شناخت امام هستم. شنیده ام که در ولایت یمن مردى دعواى امامت مى کند، مى خواهم خود را به او برسانم و هرگاه دیدم که در ادعایش صادق است، از او تبعیت خواهم کرد.
ابن ابى جمهور: پس شما در این زمان (که هنوز امام را نشناخته اى) از مردمان جاهلیت هستى و اگر بمیرى در زمره مردگان زمان جاهلیت محشور مى شوى. چرا که شناخت امام زمانت را عملاً نپذیرفته اى و به وجود او در هر زمانى باور پیدا نکرده اى.
در این هنگام فاضل هروى از جواب بازماند و دیگر سخن نگفت.([37])
ابن ابى جمهور احسائى مى گوید: بعد از جریان مناظره در سه جلسه و درماندن او نسبت به مطالب و سؤال هاى من، دیگر با وى ملاقات نکردم ولى بعد از چند روز سید محسن رضوى او را دیده بود و مى گفت: فاضل هروى را در مذهب تشیع متردد یافتم چرا که مى گفت:
«من قصد زیارت حسین بن على(علیه السلام) را دارم. اگر راستى گفته هاى شما بر من ظاهر شد، در این صورت از مذهب اهل سنت برائت جسته، مذهب تشیع را اختیار خواهم کرد.»
پس از آن دیگر از وى اطلاعى حاصل نکردم.([38])
تألیفات([39])
ابن ابى جمهور کتاب ها و رساله هاى متعددى در زمینه هاى فقه، اصول، روایت و امثال آن ها در طول زندگى علمى خود به رشته تحریر درآورد. مهم ترین ویژگى این آثار آن است که وى بنا بر نیاز مناطق مختلف و یا نیاز مسلمانان دست به تألیف آن زده است. از این رو بیشتر آن ها را بنا بر درخواست عالمان و فقیهان و اندیشمندان بلاد اسلامى نگاشته است که در ذیل برخى از آثار به این نکته اشاره خواهد شد.
1. الاقطاب الفقهیه و الوظائف الدینیه على مذهب الامامیه
وى در این کتاب، قواعد فقهى را بنا بر ترتیب خاصى شبیه قواعد شهید و با عنوان «قطب» در ابتداى هر قاعده آورده است که علاوه بر ذکر فروع قواعد، به ادله و مآخذ آن ها نیز اشاره مى کند. و از گفتار وى در ابتداى این اثر به صراحت برمى آید که آن را بعد از کتاب «عوالى اللئالى» نوشته است.([40])
2. الانوار المشهدیه فى شرح الرساله البرمکیه فى فقه الصلوة الیومیه
این کتاب شرح رساله برمکیه، با موضوع نمازهاى یومیه است که آن نیز نوشته ابن ابى جمهور است.
3.اسرار الحج
این رساله را در سال 901 هـ .ق. نگاشت و در سال 1324 هـ .ق. در ضمن یکى از آثار او به نام «الجلى لمرآة المنجى» به چاپ رسید.([41])
4. الرسالة البرمیکه فى فقه الصلوة الیومیه
5. التحفة الحسینیه فى شرح الرسالة الالفیه که شرح بر «رساله الفیه» شهید اول است.
6. المسالک الجامعیه فى شرح الالفیه الشهیدیه
این کتاب نیز شرح دیگرى است بر رساله الفیه شهید اول که نسخه اى از آن در کتابخانه آستان قدس رضوى دیده شده است.
7. تحفة القاصدین فى معرفة اصطلاح المحدثین
8. بدایة النهایه فى الحکمة الاشراقیه
9. رسالة معین الفکر فى شرح کتاب الباب الحادى عشر
10. شرح على رسالة معین الفکر
این کتاب همان «معین المعین» است که شرح رساله معین الفکر خود اوست.
11. رسالة کاشف الحال عن احوال الاستدلال
کتابى است در باب اجتهاد که داراى یک مقدمه و پنج فصل و یک خاتمه است. ابن ابى جمهور آن را در سال 880 هـ .ق. در مشهد مقدس نوشته است. نسخه اى از آن در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران و نیز کتابخانه آستان قدس رضوى دیده شده است.
12. رسالة فى العمل باخبار اصحابن
13. رسالة المناظرة مع الفاضل الهروى
این رساله حاوى مناظراتى است که ابن ابى جمهور با عالمان اهل سنت، به ویژه فاضل هروى در مشهد مقدس در مسأله امامت و اثبات حقانیت على(علیه السلام) و دیگر مسائل اعتقادى در خصوص امامت داشته است. این رساله به طور جداگانه توسط مؤلفان و به عنوان ضمیمه در کتاب هاى مؤلفین دیگر بارها به چاپ رسیده است، از جمله کتاب نامه دانشوران که در آخر جلد سوم آن، آن مناظرات را به تفصیل ذکر کرده است.([42])
14. رسالة زاد المسافرین فى اصول الدین
موضوع این کتاب، علم کلام است که به درخواست سید محسن رضوى به رشته تحریر درآمده است.
15. کشف البراهین
این کتاب شرح کتاب زادالمسافرین است که در سال 888 هـ .ق. در مشهد مقدس و باز بنا به درخواست سید محسن رضوى نگارش کرده است.
16. درر اللئالى العمادیه فى الاحادیث الفقهیه
موضوع آن، روایات و اخبار است و در سال 899 هـ .ق. در مشهد مقدس تألیف آن را شروع و در سال 901 هـ .ق. به پایان رساند. این کتاب داراى یک مقدمه، سه فصل و یک خاتمه است.
17. نثر اللئالى فى الاحادیث و الاخبار
18. رسالة التحفة الکلامیه
این رساله داراى دو مقاله است مقاله اول در موضوع منطق است که با یک مقدمه و دو فصل آمده و مقاله دوم در مباحث علم کلام است که داراى چند مقدمه و پنج باب و یک خاتمه است.
19. المجلى فى المنازل العرفانیه و سیره
20. المجلى لمرآة المنجى
ظاهراً این دو کتاب در واقع یکى هستند و موضوع آن، فلسفه، عرفان و قواعد سیر و سلوک و خلاصه اى در تهذیب اخلاق است که مؤلف در سال 896 هـ .ق. آن را نگاشته است. این کتاب نیز از یک مقدمه و دو فصل و یک خاتمه تشکیل شده که در مقدمه آن، برخى از قواعد علم منطق مثل صناعات خمس و نیز تعریف علم کلام، موضوع و مبادى و غایت علم کلام و نیز برخى از اصطلاحات فلسفى مثل وجود، عدم، علت، معلول، مواد ثلاث، حدوث، قدم، تقابل و امثال آن ها را آورده است و در فصل اول و دوم کتاب به اثبات واجب الوجود از طریق ادله کلامى و فلسفى و نیز ذکر مباحث افعال خداوند پرداخته و در آخر آن ها به مسئله امامت اشاره کرده و به فضائل و مناقب اهل بیت(علیهم السلام) اشاره و سپس به مطاعن خلفاى سه گانه مى پردازد. خاتمه کتاب به کیفیت سیر و سلوک عرفانى به سوى خداوند تبارک و تعالى، شرایط سیر و سلوک، مقامات و مراتب سیر و سلوک، تقوا و مراتب آن، درجات سالکان به سوى خداوند، خطرهایى که بر سر راه آنان است و وصایایى که وى براى رهروان این راه دارد، اختصاص یافته است.
این کتاب بارها چاپ شده است و در تهران در سال 1324 هـ .ق. با چاپ سنگى نیز به چاپ رسیده است.
کتاب «المجلى فى المنازل العرفانیه و سیرها» احتمالاً با کتاب هایى که با این موضوع به ابن ابى جمهور نسبت داده اند مثل «جمع الجمع»، «جامع الجمیع فى الکلامین و الحکمتین و التصوف»، و «مجلى السرائر»، یکى باشند.
مهم ترین اثر
از آثار متعددى که از ابن ابى جمهور احسایى به جا مانده است، کتاب «عوالى اللئالى العزیزة فى الاحادیث الدینیه» در بین دانشمندان علوم مختلف اسلامى به ویژه محدثان و فقیهان از شهرت بیشترى برخوردار است. آنان در کتاب هاى روایى، اخلاقى، فقهى و امثال آن به این کتاب ارزشمند استناد کرده و یکى از منابع روایى به حساب آورده اند.([43]) حتى سید نعمت الله جزایرى شرحى بر آن نوشته و نام آن را «جواهر العوالى» نام نهاده است.
این اثر، بارها به چاپ رسیده است که مهم ترین آن چاپ کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى در قم در سال 1403 هـ .ق. در 4 جلد است که در مقدمه آن خلاصه اى از زندگى علمى ابن ابى جمهور هم ذکر شده است.
موضوع کتاب، اخبار و روایاتى است که در موضوعات مختلف دینى وارد شده است و مشتمل بر یک مقدمه و دو باب و یک خاتمه است و خود مقدمه حاوى ده فصل است که نویسنده آن در فصل اول طرق روایت خود از مشایخ و نیز اجازه نامه هایى را که به شاگردان خود داده به نگارش درآورده است.
دفع شبهه از کتاب عوالى اللئالى
ابن ابى جمهور از جمله دانشمندانى بود که در فضایى به ترویج افکار علمى و مذهبى خود پرداخت که جو فرهنگى، مذهبى و علمى حاکم بر زمان، از آنِ بسته ذهنان، تنگ نظران، مخالفان مذهب اثنا عشرى بود.
او در چنین وضعیتى عزم خود را جزم و منطق خود را استوار کرده، پیامبرگونه معارف حیات بخش را در جامعه اسلامى به کام تشنگان حقیقت رسانده و جامعه اسلامى را در حد امکان از گزند آسیب هاى مذهبى، افکار التقاطى، باطل و انحرافى که از ناحیه مخالفان مذهب در بلاد مختلف از جمله شرق ایران به تهدید عقاید مردم مسلمان مى پرداخت، با جدیت کامل و تحمل رنج هاى فراوان، بیمه کرد. و اما برخى از آیندگان به جاى تجلیل و تقدیر از تحمل مشقات و زحمات طاقت فرساى او، ناخواسته شخصیت علمى و معنوى او را آماج تیرهاى تکفیر و طعن قرار داده اند.
و اما عالمان و فقیهان بزرگ اسلامى همچون میرزا حسین نورى طبرسى([44])و آیت الله مرعشى نجفى و دیگران از شخصیت علمى و معنوى او تجلیل به عمل آورده، از تمام طعن ها و شبهه هایى که در مورد آثار ابن ابى جمهور وارد شده است جواب گفته اند. آیت الله مرعشى نجفى در این خصوص، رساله اى نگاشته و نام آن را «الردود و النقود» نهاده است که در مقدمه کتاب «عوالى اللئالى» به چاپ رسیده است.
وى در این رساله مى گوید:
بر هر باوجدان و منصفى روشن است که یکى از بهترین کتاب هاى روایى، کتاب عوالى اللئالى است که مؤلف آن، عالم بزرگوار، محدث متکلم، عارف متألف، جامع علوم نقلى و عقلى، پژوهش گر نقّاد، شیخ ابوجعفر محمد بن ابى جمهور احسایى هَجَرى از عالمان قرن دهم هجرى، احادیثى کوتاه از کتاب هاى روایى که از نظر سند، صحیح و از نظر دلالت، صریح و روشن هستند را در آن کتاب جمع آورى کرده و آن ها را با شیوه اى نیکو ترتیب داده است.
ولى متأسفانه این گوهر گران بها و نادر، در کنج کتابخانه ها مخفى مانده، نام و ذکر آن کمرنگ شده، خوراک موریانه ها شده و کسى از آن احوالى نمى پرسد که علت آن نقد و شبهه هایى است که برخى از عالمان اسلامى به مؤلف و کتاب مذکور وارد کرده اند.
ایرادهایى که بر این کتاب وارد شده است عبارتند از این که: کتاب، حاوى روایاتى است که موافق با مذهب تشیع نیست، مرسل هستند و هیچ روایت سنددارى در آن ذکر نشده است، روایاتى در آن آمده است که مطالب عرفانى را تأیید مى کند، حاوى مطالبى است که غلوّ را مى رساند، برخى از آن روایات از طرق اهل سنت و مخالفان تشیع نقل شده است.
و اما نقدهایى که بر خود ابن ابى جمهور وارد کرده اند عبارتند از این که: او از غلات است، از عرفا و صوفیه است، در زمره فلاسفه قرار دارد، در نقل روایات سهل انگار است و هر جا چیزى را ببینید، آن را نقل مى کند، او اخبارى مسلک است و... .
این ایرادها و طعن ها هیچ کدام بر این داشنمند بزرگ اسلامى وارد نیست چرا که در کتاب عوالى اللئالى خبر و روایتى پیدا نشده است که با اصول مذهب تشیع مخالف باشد و اگر احادیثى در کتاب آمده است که مطالب و مسائل عرفانى را تأیید مى کند، باید گفت که این روایات در سایر کتاب هاى معتبر روایى نیز وارد شده است.
و اما این که او صوفى است این نسبتى است که در حق او به ظلم داده شده است چه این که فرق بین عرفان اسلامى با تصوف که اعمال و افکار آن ها با معارف دینى تناسب ندارد، کاملاً روشن است و از طرفى اگر او فیلسوف است، این مسئله او را از وثاقت ساقط نمى کند چه این که بسیارى از بزرگان عالم تشیع فلسفه را در حد اعلى فراگرفته و در عین حال، کسى آن ها را غیر موثق و غیر قابل اعتماد ندانسته است از جمله: شیخ مفید، شریف رضى، محقق طوسى، علامه حلى، میرداماد، فاضل سبزوارى، مولا على نورى، مولا اسماعیل خواجوى اصفهانى، شیخ بهایى، قاضى سعید قمى، ملا صدرا، فیض کاشانى و دیگران که جامع علوم عقلى و نقلى بودند. پس اگر دانستن فلسفه موجب فسق کسى است پس باید تمام آن ها را فاسق دانست و کسى چنین نگفته است.
و اما این که او را اخبارى دانسته اند، باید گفت که با مراجعه به آثار او به خوبى مى توان دریافت که او مذاقى متوسط بین اصولى و اخبارى (اصول نقلى) دارد و بنا بر فرض این که اخبارى مسلک هم باشد، این موجب عدم حجیت آنچه او روایت کرده نمى شود چه این که در این صورت به روایات کلینى، صدوق، نویسنده قرب الاسناد، مجلسى و شیخ حر عاملى نیز نباید اعتنایى نمود.([45])
وفات و مدفن
تاریخ دقیق وفات ابن ابى جمهور احسائى مشخص نیست و شرح حال نویسان هر کدام بنا بر تحقیقات خود سال هاى متفاوتى را به طور تخمین معرفى کرده اند. از این رو سال هاى 901، 877 و یا 878 هـ .ق. را سال وفات وى دانسته اند.([46])
و اما حضرت آیت الله مرعشى نجفى(رحمه الله)، که در این زمینه داراى تخصص و دقت بیشترى است، سال وفات او را 940 هـ .ق. معرفى مى کند.([47]) گرچه این تاریخ هم، تخمینى است ولى نزدیک به واقع است چرا که ابن ابى جمهور هم عصر با فقیه بزرگ على بن هلال کرکى (متوفاى 940 هـ .ق.) است و ابن جمهور چند سال قبل یا بعد از او وفات یافته است به هر حال سال وفات او را حدود (940 هـ .ق.) مى توان معرفى کرد.
محل دفن وى به طور مطلق مجهول است([48]) و چیزى در این باره در کتاب هاى تراجم ذکر نشده است و بعید نیست که او بعد از سفر مشهد به زادگاهش «احساء» بازگشته و در آن جا وفات یافته باشد.
[1]. تاریخ دقیق ولادت ابن ابى جمهور از نظر روز و ماه و سال، مشخص نیست ولى از آن جایى که او همعصر با عالمان و فقیهانى همچو شیخ على بن هلال کرکى، شیخ عزّالدین عاملى و دیگر دانشمندانى که در نیمه دوم قرن نهم و نیمه اول قرن دهم هجرى مىزیستهاند، بوده، مىتوان حدس زد که وى در سالهاى پایانى نیمه اول قرن نهم هجرى و حدود 840 تا 850 هـ .ق. به دنیا آمده است.
[2]. أَحْسا، نام مرکز یکى از سه ایالت کشور بحرین است. بحرین از کشورهاى حاشیه خلیج فارس و در جنوب شرقى عربستان داراى سه ایالت قطیف (یا خط)، بحرین (یا جزیره اوال) و حساء، به مرکزیت شهر احساء است. نام قدیم این شهر، هَجَر (بر وزن صَفَر) از شهرهاى بزرگ اسلامى در صدر اسلام بوده. رشید هَجِرى از دوستان خاص و رازداران مخصوص على (ع) از این شهر برخاسته است. از أحساء در طى قرنهاى متمادى عالمان و فقیهان بسیارى برخاستهاند از جمله: على بن مقرب أحسایى، احمد السبعى أحسائى، احمد بن فهد بن ادریس أحسایى، ناصرالدین بن نزار أحسائى، جمالالدین حسن المطوع البحروائى أحسائى، سید هاشم بن حسین أحسائى و دیگران. (انوار البدرین، ص 382 تا 400 معجم البلدان، ج 1، ص 112 مراصد الاطلاع، ج 1، ص 402 الروض المعطار فى خبر الاقطار، ص 14 و...).
[3]. بحارالانوار، ج 0، ص 183 تنقیح المقال، ج 3، ص 151 انوار البدرین، ص 382 نامه دانشورى، ج 3، ص 379 الاقطاب الفقهیه، ص 10 (مقدمه) و...
[4]. بحارالانوار، ج 105، ص 7 الضیاع اللامع، ص 86 ریاض العلماء، ج 3، ص 327 و....
[5]. ریاض العلماء، ج 3، ص 327 اعیان الشیعه، ج 2، ص 124 و الضیاع اللامع، ص 1.
[6]. بحارالانوار، ج 0 ص 183 تنقیح المقال، ج 3، ص 151 ,,,نامه دانشوران، ج 3، ص 379 الاقطاب الفقهیه، ص 10 (مقدمه).
[7]. انوار البدرین، ص 398 فوائد الرضویه، ص 340.
[8]. امل الامل، ج 2، ص 253 و 280 مجالس المؤمنین، ج 1، ص 581 لؤلؤة البحرین، ج 2، ص 167 ,,,, الاجازة الکبیرة، ص 19، بحارالانوار، ج 1، ص 31 ریاض العلماء، ج 5، ص 115 فوائد الرضویه، ص 382 ریحانة الادب، ج 7، ص 331 و... .
[9]. و اما مرحوم آیت الله مرعشى نجفى در رساله «الردود و النقود»، از مقام علمى وى چنین یاد مىکند که: (مؤلف عوالى اللئالى)، عالمى بزرگوار، دانشمند با فضیلت، محدث متکلم، عارف متأله، زاهد با ورع، جامع علوم نقلى و عقلى، پژوهشگر نقّاد» است. (عوالى اللئالى، ج 1 رساله الردود و النقود، ص 2).
[10]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 5.
[11]. بحارالانوار، ج 105، ص 7 روضات الجنات، ج 7، ص 32.
[12]. مقابس الانوار، ص 14 بحارالانوار، ج 0، ص 183 روضات الجنات، ج 7، ص 32 اعیان الشیعه، ج 5، ص 201 و بحارالانوار، ج 105، ص 9.
[13]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 8 الاقطاب الفقهیه، ص 21.
[14]. انوار البدرین، ص 398 فوائد الرضویه، ص 340 الکنى و الالقاب، ج 1، ص 192 و ریاض العلماء، ج 5، ص 28.
[15]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 6.
[16]. بنابر نقل برخى از منابع، «اوابلى» است. بحارالانوار، ج 105، ص 8.
[17]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 7.
[18]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 9.
[19]. همان، ص 6.
[20]. نامه دانشوران، ج 3، ص 379 و بحارالانوار، ج 0، ص 183.
[21]. وى در سال 877 هـ .ق. نجف اشرف را به قصد به جا آوردن حج ابراهیمى از طریق لبنان ترک کرد که بعد از زیارت مکه مکرمه و مدینه منوره به زادگاهش احساء بازگشت. (نامه دانشوران، ج 3، ص 379)
[22]. الاقطاب الفقهیه، ص 10.
[23]. نامه دانشوران، ج 3، ص 379.
[24]. دائرة المعارف الاسلامیة الکبرى، ج 2، ص 294.
[25]. بحارالانوار، ج 105، ص 4 لؤلؤة البحرین، ج 2 ص 166 (پاورقى).
[26]. الذریعه، ج 1، ص 241، فوائد الرضویه، ص 376.
[27]. همان.
[28]. همان، ج 1، ص 242.
[29]. بحارالانوار، ج 105، ص 17.
[30]. همان، ص 20.
[31]. همان، ص 19.
[32]. همان، ج 105، ص 18.
[33]. همان.
[34]. همان.
[35]. بحارالانوار، ج 105، ص 14.
[36]. با این که اصل مناظره و طرف مناظره به نام «فاضل هروى» داراى شهرت است ولى تا به حال مشخص نشده است که این دانشمند اهل «هرات» چه کسى بوده است و احتمال دارد که او احمد بن یحیى بن سعدالدین تفتازانى است که حدود سى سال قضاوت در شهر هرات را به عهده داشته است.(دائرة المعارف الاسلامیة الکبرى، ج 2، ص 294).
[37]. نامه دانشوران، ج 3، ص 386.
[38]. همان، ص 415.
[39]. ریاض العلماء، ج 5، ص 50، خاتمة مستدرک الوسائل، ج 1، ص 321 بحارالانوار، ج 105، ص 3 روضات الجنات، ج 7، ص 30 ریحانة الادب، ج 7، ص 332. و... .
[40]. الاقطاب الفقهیه، ص 34. (نسخه خطى از اثر این دانشمند در کتابخانه مرکزى دانشگاه تهران دیده شده است و نیز توسط کتابخانه موحوم آیت الله مرعشى نجفى در سال 1410 هـ .ق. با مقدمه و رسالهاى که آیت الله مرعشى در دفاع از عقاید و افکار ابن ابى جمهور به آن ضمیمه شده است، به چاپ رسیده است.).
[41]. همان، ص 18 (مقدمه) .
[42]. نامه دانشوران، ج 3، ص 379.
[43]. بحارالانوار، ج 1، ص 31.
[44]. خاتمة مستدرک الوسائل، ج 1، ص 331.
[45]. عوالى اللئالى، ج 1، رساله الردود و النقود، ص 5 تا 12 (با تلخیص).
[46]. ریحانة الادب، ج 7، ص 332 الذریعه، ج 13، ص 133 کشف الظنون، ج 2، ص 1928.
[47]. عوالى اللئالى، ج 1، ص 2، مقدمه.
[48]. همان طور که در مورد فرزندان و بازماندگان وى خبرى در کتابهاى تراجم یافت نمىشود.