مولانا العلّامة علی بن صفدر بن صالح الرّضوی القمی

No image

مولانا العلّامة علی بن صفدر بن صالح الرّضوی القمی

از اکابر علماء ربّانیّین و اعاظم فقهاء و مجتهدین و افاخم اساطین دین و مشیّد ارکان شریعت حضرت سیّد المرسلین مقتفی آثار آبائه الطّاهرین وانموذج کرامات اجداده المعصومین جمال العارفین و ثمال الصّالحین نارده‌ی اتقیاء روزگار و باقعه صلحاء اعصار و امصار و آیت رحمت حضرت غفّار از زهّاد و مفخر نسّاک و عباد آیة الله فی العباد و نوره المضیئ فی البلاد و حجّته علی الحاضر و الباد رجل الرّجال و واحد الآحاد قلم بی زبان در وصف همچو نور الهی چه بر نگارد و لسان سلک در ثناء چنین قدوه‌ی قدسیان چه سراید مگر این که به قول بعضی از شعراء تمثل نماید:

هزار بار بشستم دهان به مشک و گلاب          هنوز نام تو برون مرا نمی شاید

به همین سبب در اوان تحریر حالات باهرالآیات آن ملکی صفات قدسی سمات چنین در خاطر فاتر این بنده‌ی قاصر محظور گردید که ترجمه‌ی آن سلاله‌ی حضرت اشرف کائنات مرا بالمرّه در معرض تسطیر نیاورم و مدح آن آیت رحمت الهی بر زبان قلم نرانم زیرا که الفاظ و عبائر قاصر است از این که از کُنه رفعت و جلالت آن برگزیده حضرت ربّ العزّة تعبیر توان نمود یا عقده‌ی لا ینحلّ مدحت شأن به ناخن فکر رسا توان گشود لکن به خود گفتم که این خیال از جاده‌ی عقل و حکمت دور و نزد ارباب خرد متروک مهجور است چه پر واضح که معانی و اوصاف مقول بالتّشکیک است خداوند علیّ اعلا را موجود می‌خوانند و ذرّات و حشرات را هم موجود می‌دانند پس این اشتراک که گاهی مایه‌ی اشتباه و اختلاط می‌شود مقتضی این نباشد که اطلاق بر فرد کامل یا اکمل ننماید و این قاعده است مسلّم عند الجمهور که ما لایدرک کلّه لا یترک کلّه و این مثلی است مشهور که انّ المیسور لا یسقط بالمعسور بالجمله علی سبیل الاختصار برنبذی از احوال خیر مآل آن قدوه‌ی ارباب کمال اقتصار نموده می‌شود جناب سیّد بزرگوار از سلسله جلیله‌ی رضویّه زاکیه و شجره‌ی طیّبه طاهره نقویّه سامیه‌ی نامیه می‌باشند.

نسب شریفشان به بیست و سه واسطه به حضرت امام همام ابی جعفر بن محمد بن علیّ التّقیّ الجواد سلام الله علیه می‌رسد، واز اولاد بقیّة العترة الطّاهره ذی الحسب الشّریف و النّسب المنیف جناب السیّد الاجلّ السیّد حسین القمی می‌باشند.

ایشان از بلده‌ی طیّبه دارالمؤمنین قم وارد شهر کشمیر شدند مزار شریفشان در همانجا واقع است اهل آنجا به زیارت مرقد منوّرش می‌روند.

و در نسب شریف جناب سیّد حسین قمی موافق شجره شان بدین نمط است.

سیّد حسین بن سیّد محمد بن سیّد احمد بن سیّد منهاج بن سیّد جلال سیّد قاسم بن سیّد علی بن سیّد حبیب بن سیّد حسین بن ابی عبدالله السیّد احمد نقیب قم ابن سیّد محمد الاعرج بن السیّد احمد بن السیّد موسی المبرقع ابن الامام الهمام ابی جعفر محمد بن علیّ التقیّ الجواد علیه آلاف التّحیّة و السّلام.

و بالجمله جناب سیّد علامه اسکنه الله فی دارالکرامة ابتداء در کشمیر تحصیل علوم رسمیّه و کتب درسیّه پیش والد ماجد خود نموده در سیه‌ی یک هزار و دو صد و سی و نه از هجرت نبوی عنان همّت به سوی سفر عتبات عالیات عرش درجات منعطف فرموده در سنه‌ی اربعین و مأتین بعد الالف وارد شهر فرخ آباد گردیده و از آن جا به خدمت والد ماجد خود مکتوبی نوشتند متضمّن استرضای ایشان و متحتّم بودن خود به رفتن عتبات عالیات چنانچه بعضی عبارات شریفه است این است: قبله‌ی بنده جناب شما معلوم دارید که احقر در صحّت صلوة و سایر اعمال مفروضه بزرگان و فضلاء کشمیر تیقّن خاطر نیست جای خود و امثال خود زیرا که در طایفه امامیّه به غیر از مجتهدین و مقلّدین و اخبارییّن مع قطع نظر عن بطلان احدی الطّائفتین قسمی دیگر نیست و عمل نمودن بر کتب اموات بالاجماع از ممنوعات است،

و ان سلّم علی خلاف بینهم فلا یخفی انّ القائل بالعمل بالکتب منهم شاذّ و نادر، و القول به ضعیف متروک عندالاصحاب ولاریب انّ التّکلیف فی زمان الغیبة امّا الاجتهاد او الرّجوع الی من اتّصف به من الاحیاء علی مه حقّقه الشّهید فی الذّکری و غیره من السّلف مدّعیا علیه الاجماع المتواتر و قوّاة المرحوم المیرزا ابوالقاسم فی القوانین و قد حکموا قطعا بفساد اعمال من لم یکن عمله بالاجتهاد و التّقلید و ان کان علیه مطابقا لما هو المأمور به فی نفس الامر فضلا عمّا لم یطابق المامور به و کیف ان نحکم بمطابقة عمل مثل هذا العامل المخلص القائم اللّیل اذا لم یکن مجتهدا و لا مقلّدا بما هو مطلوب الشّارع فانّه خائف الشّارع فی اوّل الفروض الّذی هو الاجتهاد او الرّجوع الی أهله.

فیا ابت انّی ذاهب الی ربّی سیهدین فادع الله ربّک و تضرّع الیه لیلا و نهارا فی مسئلتک ایّاه تعالی ان یعطینی علما و یقینا و یجعلنی للحق معینا و یزیدنی مغرقه و فقها فی الدّین و ان یجعلنی من الصّالحین و کلنی فی امری الی من و کل الیه ابراهیم ولده اسماعیل سلام الله علیهما و فوّض امری الیه انّه رؤف بالعباد و ایّاک ان تکون محزونا فی ذلک بل ینبغی ان تستبشر بذلک فإنّ ذلک من عزم الامور.

بنده را انشاءالله رفته و رسیده تصوّر بفرمائید دل مبارک اندک قوی نموده و خاطر مقدّس راجع داشته متوجّه به دعا در درگاه احدیّت باشید که در اندک زمانی از آن جناب مراجعت خواهم کرد و ان شآء الله تعالی به خدمت شما خواهم رسید.

و در شهر ذی الحجة الحرام سنه‌ی مذکور داخل ارض مقدّس خامس آل عبا گردیده مشغول به تحصیل مدارج عالیه‌ی استنباط و اجتهاد گشتند اولا در خدمت سیّد المجتهدین رئیس الاصولیّین شریف العلماء مولانا محمد شریف تلمیذ العلّامة آقا سیّد علی صاحب صاحب شرح کبیر که در فنّ اصول و فقه یگانه‌ی آفاق و بحرالعلوم علی الاطلاق.

و منجمله مشایخ و اساتذه خاتم المجتهدین الشّیخ مرتضی الانصاری بودند استکمال اصول و فقه نمودند و هم به خدمت عالمین عاملین کاملین حضرت شیخ موسی و جناب شیخ علی نجلین کریمین جناب شیخ المشایخ العظام جناب شیخ جعفر صاحب کشف الغطاء طیّب الله مراقدهم و خدمت جناب سیّد سند جناب سیّد مهدی بن مولانا سیّد علی الطّباطبائب طاب ثراهما استفاده فرموده و در اواخر در مجلس درس جناب خاتم المجتهدین آیة الله فی العالمین الشّیخ محمد حسن نجفی صاحب جواهر الکلام حاضر شده تکمیل فقه استدلالی فرموده و مدت دوازده سال تقریبا مجاورت مراقد مطهره‌ی آباء طاهرین خود اختیار نمودند منتظم الدّوله حکیم مهدی علیخان وزیر پادشاه جمجاه نصیر الدّین حیدر به خدمتگذاری جناب سیّد مفاخرت و مباهات می‌نمود وقتی که والد ماجد آن بزرگوار تکلیف مراجعت به وطن خود فرمود جناب شیخ المشایخ العظام صاحل جواهر الکلام مانع شدند و فرمودند که اوّلا برخی در فروع فقهیه تصنیف و تألیف بکنید بعد از آن بروید چنانچه جناب سیّد سبب تأخیر مراجعت به وطن همین عذر به خدمت والد ماجد خود نوشتند و مکتوبی که مرقوم داشتند چون مشتمل بر بعض احوال آن جناب بود نقل بعض مضامین آن مناسب می‌نماید خلاصه اش این که من اوّل در کربلای معلّی مشغول به مدارسه علوم دینیّه بودم و اکنون در نجف اشرف هستم و شغلی غیر از مذاکره با علماء اعلام و مباحثه خدمت کرام مشایخ ندارم و لله الحمد علی هذه العطیّة الجریلة و النّعمة الجمیلة و احباب اطیاب خیال نکنند که من دنیا را فراموش کرده ام نجف اشرف هر چند که وادی غیر ذی زرع است و سوای صحرای ریکستان و قبرستان صلحاء از آب و گیاه اثری پیدا نیست لکن مع ذلک از برکات و معجزات حصرت سیّد اوصیا معدن علما و مجمع فضلا عرب و عجم من جمیع البلاد مسکن عباد مخلصین و عباد خاشعین گردیده و این ارض مقدّسه به نوعی روح افزا و به مثابه‌ی جاذبة القلوب است که بسیار نادر است که کسی بعد از ادراک لذّت مجاورتش راضی بر جدای آن بشود و با وجود آن که هر مجلسی از مجالس قدسش از برای اهل مماثل محافل جنان است و هر گوشه‌ی از آن نزد ارباب قلوب رشگ روضه‌ی رضوان بعض احیان مفارقت احباب برای حقیر آرامی و قراری نمی ماند قدر وطن کس داند که به غربت گرفتار شده باشد و قدری از این کاسه چشیده باشد و بعد از چند سطر تحریر می‌فرماید: قبله‌ی من این چند گاه است که مجلس بحث شیخنا الاکرام و مولانا الاعظم قدوة العلماء الرّاسخین و اسوة الفقها المتفقّهین و افضل المتأخرّین النّحریر المدقّق الشّیخ محمد حسن دامت افاداته و مجلس بحث شیخ المشایخ العظام افقه الفقهاء الاعلام خاتم المجتهدین مرجع المحقّقین المولی الاجل الاکرم الشّیخ علی بن الشّیخ جعفر المرحوم حاضر می‌شوم. انتهی ملخّصا.

آخر الامر در آن جا مشتغل به تصنیف و تألیف شدند و بسیاری از کتب تألیف فرمودند، من جمله آن است: معیار الاحکام فی شرح شرایع الاسلام و آن اقلّ قلیل نوشته شد و آن چه نوشته از سواد به بیاض نرسیده.

و من جمله آن است: کفایة المستفید فی مباحث الاجتهاد و التّقلید که اکثر آن افادات شریف العلماء است چنانچه خود در دیباجه‌ی کتاب می‌فرمایند که:

هذه فوائد و فرائد معلّقة علی اعناق مخدّرات مباحث الاجتهاد و التّقلید استخرجناها من بحار افکار استادنا الشّریف ادام الله ایّام افاداته.

و من جمله آن است ازالة الشبهات فی بیان دلالة النّهی علی الفساد فی العبادات او المعاملات. و از جمله‌ی مصنّفات شریفه‌ی آن جناب است: کاشف القناع عن حجیّة الاجماع. و از آن جمله کاشف الغمّة فی اصالة برائة الذّمة فیه فوائد نفیسة فی التّردّد الشّرطیة و الجزئیّة و فی نفی الجرح.

و از جمله‌ی مصنّفات آن جناب است کتاب الفوائد العلویّة فی المسائل الفقهیّة ضاع منه اوّله و وجد منه مسلک الثّانی.

و از آن جمله است تحقیق الثّواب فی مباحث الاستصحاب.

و از آن جمله رساله‌ی وجیزه فی بیان حجیّة المراسیل و عدمها.

و از آن جمله است رساله در تداخل اسباب که به امر بعض مشایخ خود شروع در تألیف آن نموده امّا به اتمام نرسیده و مظنّه آن که پیش از جناب سیّد کسی در این باب تألیف نکرده باشد اما حیف است که نوبت اتمامش نرسیده در دیباجه‌ی آن رساله می‌فرمایند:

هذه رسالة فی تداخل الاسباب و الکلام فی فصول الأوّل فی اجتماع اسباب الکفّارات الثّالث فی اجتماع اسباب الحدود و التّعزیرات و الرّابع فی بیان اجتماع القصاص و الفوائد المتفرّقة شرعت فیها علی سبیل الاستعجال مع تشتّت البال و قلۀ البضاعة و اختلال الحال امتثالا لامر من طاعته حتم و هو شیخنا الاعظم و استاذ الاکرم قدوة الفقهاء و المجتهدین و اسوة العلماء الرّاسخین فی احکام سیّد المرسلین عماد الاسلام و المسلمین زین المتأخّرین و ملاذ المتحقّقین العلّامة الفهّامة ادام الله ایام افاداته الخ الی غیر ذلک من افاداته.

و در جمله‌ی مصنّفاتی که به خطّ شریف جناب سیّد مرحوم است رساله‌ی یافته شده در حجّت مظنّه‌ی انسداد ابواب یقین و جواز عمل بر اخبار آحاد امّا بودن رساله‌ی مذکوره مصنّفات آن مرحوم به حدّ جزم نرسیده بلکه محتمل است لهذا در عداد مصنّفات آن جناب نشمردم، جناب سیّد اعلی الله مقامه اگر چه معلوم نیست هرگز خواهش اجازه از مشایخ کرام و اساتذه‌ی عظام خود بسبب شدت زهد و ورع و احتیاطی که داشتند ننموده باشند. چنانچه مسموع گشته که اجازه صاحب جواهر را آگاهی به کسی حتّی به مخصوصین هم نشان ندادند لکن جناب شیخ المشایخ العظام صاحب جواهر الکلام اجازه برای جناب سیّد تحریر فرموده اند که بسیار جلالت قدر و علوّ مرتبه شان در فضل و کمال و اجتهاد از آن ظاهر می‌شود چنان چه بعضی عبارات اجازه‌ی مذکور در این جا ثبت کرده می‌شود می‌فرماید:

امّا بعد فمن لطف الله الجلّی انّ قدّر حضور ولدنا و قرّة اعیننا التّقی النّقی و المهذّب الصّفیّ جناب السّیّد علی الکشمیری عندنا للتّدریس و قرائة علینا جملة وافرة فی الفقه مع جمّ غفیر من الطّلبة المحصّلین و العلمآء الرّاغبین فکان بحمدلله شانه کالقمر البازغ فیها بینهم حاضر البدیهة سریع الانتقال معتدل الذّهن جیّد القریحة و قد اقترحت علیه کتابة فی بعض المسائل و رایتها مضافا الی ما کتبه فی غیر ذلک فی مواضع متفرّقة فوجدته و الحمدلله ذا فکرة ساطعة و طریقة لامعة و تحقیقات باهرة و تنبیهات زاهره حسن المدخل و المخرج یعرف اذا طار کیف یقع و اذا وقع کیف یطیر یدخل الی الشّئ من بابه و یخرج منها خالیا عن الخرافات و التّدقیقات الخارجة عن حدّ الاعتدال، فاثلج ذلک منه فؤادی واقرّ عینی والحمدلله اوّلا و آخرا و لا غرو فإنّه فرع من الشّجرة المحمّدیّة غصن من الدّوحة الهاشمیّة الّتی اصلها ثابت و فرعها فی السّمآء وکلّ خیر فی العالم و غیره من ثمراتها و برکاتها و هو الجدیر تثنّی له الوسادة و الحریّ بتفصیل مداده علی الشّهادة و بان تفرش له الملائکة اجتحتها و تظلّله باظلّها و کان مع ذلک حمید السّیرة طیّب السّریرة ذا ورع ظاهر و صلاح وافر و تقوی فائقة و معرفة رائقة فاجبت ادراجه فی السّلسلة المبارکة المیمونة المنتهیة الی العروة الوثقی الّتی لا انفصام لها و هی محمّد و اهلبیته.

و اجزت له ان یروی عنّی جمیع ما وصل الیّ من العلوم بالقراءة و السّماع و الاجازة و المناولة و الوجادة عقلیّة و نقلیّة و فرعیّة والسّیر و التّفسیر و التّاریخ و غیر ذالک ممّا صنّف فی الاسلام و اثره العلمآء الاعلام من سائر العلوم من منثور و منظوم ان یروی عنّی جمیع ما جری به قلمی وقاة به فمی و حرّره کلمی من کتب و رسائل و اجوبة مسائل و تقریرات و دلایل فإنّی اروی جمیع ذلک عن مشایخ الکرام و اساتیذی العظام بطرق متعدّدة منها: ما رویته عن شیخنا الاکبر المحقّق المدقّق فیلسوف زمانه الشّیخ جعفر قدّس سرّه عن شیخه و استاده المستغنی عن التّوصیف و التّعریف السیّد محمد مهدی الطباطبائی تغمّده الله برحمته واسکنه بحبوحة جنّته الی آخر ما قال طاب ثراه،

و هم در آخر اجازه می‌فرماید: فاجزت له ادام الله توفیقه ان یروی عنّی جمیع ذلک اجازة عامّة له و لمن شاء مشترطا علیه ما اشترط علیّ هؤلآء موالیّ و ساداتی صلوات الله علیهم اجمعین و ما اشترط علیّ مشایخی قدّس الله نفوسهم و طهّر رموسهم من تقوی الله و من التّثبّت و التّوقّف و شدّة الفحص و عدم التّسرّع و کثرة التّدبّر و النّظر من مزایا الاحتمالات ینظر الاسباب فانّها هی العمدة فی هذا الشّأن عند اولی الالباب و شدّة الاحتیاط مادام اعتبار المرجوح ممکنا و الاخلاص الصّدق فی النّیّة و العمل فانّ ذلک قلادة الامر و الاکثار من ذکر الدّار الآخرة فانّه یسدّد الفاکرة و یجلوالقوّة الباصرة،

و ان لا ینسانی من الدّعآء فی مظانّ الاستجابات و ان یجرینی علی خاطره الشریف فی الحیوة و الممات و کتب بید العاثر القاصر محمد بن المرحوم الشّیخ باقر قدّس سرّه.

و جناب شیخ محمد حسن صاحب جواهر مرحوم خطّی که به جناب سیّد بعد از وفات والد مرحوم آن جناب اعنی آقا سیّد صفدر شاه رحمه الله فرستاد در آخر آن این عبارت نوشته:

ثمّ لا یخفاک انّه حیث ان منّ الله علیک بحسن التّوفیق و التّسدید و منحک بالفضل و التّأیید ان تجتهد فی تعلیم المهدیّین و ارشاد المضلّین و تسدید الملّة و الدّین فانّها من وظایف المجتهدین و سیاسة الائمّة الطّاهرین و ان تصرف همّتک فیما یرضی الله و تخلّص نفسک فی طاعة الله و تجهّد فی تحصیل القربات و نیل السّعادات و لا تقطع عنّا اخبارک علی الدّوام و التّلسم.

آخر الامز از مشهدین مقدّسین کربلا و نجف مراجعت فرموده باز وارد شهر فرح آباد حرسه الله عن الشّر و الفساد گردیده به هدایت و هدم بنیان عبدة الاوثان و المشرکین مشغول بوده و در سنه‌ی اثنین و خمسین بعد الف و المأتین وارد لکهنو گردیده به عزلت گزینی و گوشه نشینی اکتفاء فرموده به عبادت الهی مشغول شده الحقّ که جناب سیّد عالی مقدار از نوادر اتقیاء و زهّاد روزگار بئده و در تحلّی به اخلاق فاضله و آداب کامله قصب السّبق از اکابر و امثال و اقران ربوده و در زهد و ورع و تقوی و خوف و خشیت الهی در زمان خود نظیر نداشت و در تزکیه‌ی نفس و صفات قدسیّه و اتّصاف به محاسن اخلاق و عادات و تخلّق به اخلاق الله و تأدّب به آداب اولیآءالله و اعلی درجه یقین و معرفت و غایت توکل و انقطاع به سوی حصرت معبود و مطاع وحید اقطار و اصقاع و امصار و ارباع بوده چه قدر حالات آن مفخر السادات منطبق است بر آنچه در بعض اخبار اهل بیت طاهرین در اوصاف علماء عاملین وارد گشته:

ذوکابة و حزن و سهر قد تحنّک فی برنسه و قام اللّیل فی خدمته یعمل و یخشی رجلا داعیا مشفقا مقبلا علی شانه عارفا باهل زمانه.

چنانچه جناب سیّد در شب‌ها اکثر بیدار می‌بودند و در وقت سحر مسجدی که در حوالی آن مسجد قبر والدین جناب سیّد می‌بود تشریف می‌بردند و گاهی به سبب تعبی که از بسیاری حاصل می‌شد پائین قبر والده‌ی ماجده‌ی خود بر زمین استراحت می‌فرمودندو بعد از ساعتی باز بر می‌خواستند و مشتغل به عبادت می‌شدند فما احقّه بقول السیّد الشّریف الرّضیّ قدّس الله ضریحه:

ابی دونکم هذا الّذی ما تعلّقت باذیاله الدّنیا و لا تبعاتها

فلا قطعها بعد ما ذاق طعمها فکانت ذعافا عنده طیّباتها

و چون والد ماجد این را قم رساله پشت دیوار همان مسجد اقامت داشت فرمودند که من در زمان طفولیّت بارها به زیارتشان مشرّف شده بودم و روزانه جناب شان مشتغل به تدریس می‌بود و جمعی از افاضل مثل آقا سیّد عبدالله مرحوم و ملّا محمد جواد مرحوم و عالمین عاملین اخوین جلیلین صاحب الرّیاستین الامیر عالی جاه طاب ثراه و الامیر و الاجاه رحمه الله و عالم وحید العصر آقا سیّد مهدی شاه طاب مرقده که صهر جناب سیّد طاب رمسه بودند و آقا سیّد محمد الجونفوری به مجلس درس می‌رسیدند و گل‌های افادات می‌چیدند اما اشتغال به تصنیف و تألیف نفرمودند بلکه از افتاء و قضا احتراز و اعتزال می‌فرمودند و اکثر مردمان را امر می‌فرمودند که عمل بر رساله‌ی جناب حاج محمد ابراهیم کرباسی اعلی الله مقامه می‌نمائید شاید فتاوی این رساله موافق رأی شریف جناب سیّد بوده یا این که موافق احتیاط بوده یا این که بناء علی التّخییر به سبب شدّت احتیاط ارجاع به سوی ایشان می‌نمودند والله اعلم بحقیقة الحال و کلّ تصانیف در مشاهد مقدّسه نوشته اند و بسیاری از امراء و اعیان و اکابر زمان که تمنّای شرف حصول ملازمت و قدم بوسی آن برگزیده‌ی درگاه باری داشتند جوق جوق از اطراف و اکناف حاضر خدمت قدسی منزلت گردیده اکتساب امتعه‌ی حسنات و اذخار کنوز مثوبات می‌نمودند و کرامات و محاسن عادات و حسن سلوک با خلق و حکایات زهد و ورع در مطاعم شهیّة و ملابس نفیسه بیشتر از آن است که به حیّز تسطیر در آید و آن چه به خدمت اقدس آن جناب از اموال و امتعه میرسید فورا صرف فقراء و مساکین می‌فرمودند بلکه بعض اوقات ارباب حاجات می‌ریختند و هر که هر چه دلش می‌خواست خودش بر می‌داشت.

و من جمله کرامات جناب سیّد که به یک واسطه‌ی معتبر از جناب امیر کبیر عالم خبیر الا میرزا عالیجاه رحمه الله نقل شده که در عهدی که جناب سیّد مرحوم دارد کلکته شده بودند و کربلای محمد خان تاجر اصفهانی که بسیار خصوصیّت و ارادت با جناب سیّد داشتند در همان روز که جناب سابق الالقاب وادر کلکته شدند در خواب دیدند که جناب امام همام ثامن الائمة الکرام علیهم السّلام بر مسندی رونق افروزاند و در پهلوی آن حجّت الهی مردی نشسته و عمامه سبز بر سر بسته بر سر کربلای محمد خان از آن حضرت مسئله پرسید آن حضرت اشاره به مردی که در پهلوی آن حضرت بود نمود و فرمود که از سیّد بپرسی، چون کربلائی محمد خان بیدار شد صبح دید که جناب سیّد تشریف می‌آورد و همان کس است که حضرت حجّت اشاره به او در منام فرموده بود به مجرّد آن که نظرش بر جناب سیّد افتاد دوید دو دست پایش بوسید و به تعظیم و تکریم به کمال ارادت به مهمانداری مشغول گردید.

و نیز از جمله‌ی کرامات باهرات آن مقبول بارگاه حضرت قاضی الحاجات مسموع گشته که در بعضی اسفار در بعضی مقامات به جهت نماز یا امر دیگر امر به فرود آمدن و مقام کردن قافله فرمودند چون آن موضوع جای خوف بوده مردم اولا تأمّل نمودند آخر الامر امتثالا لامره الشّریف پائین آمدند از اتّفاق آن چه اندیشه داشتند به معرض ظهور رسید و صدای شیر در بیابان از دور مسموع گردید تمام اهل قافله خائف و ترسان شدند و نهایت اضطراب و اضطرار لاحق شان گردید چاره غیر از این ندیدند که همگی بالای درخت پناه گرفتند و به خدمت جناب سیّد هم بسیار التماس کردند که شما هم بالای تشریف بیاورید قبول نفرمودند بعض مخلصین که شاید برادر رضاعی شان بوده الحاح زیاد می‌کرد و خودش هم بالای درخت نمی رفت الا جناب سیّد رحمه الله اعتنای نمی فرمود آخر کار آن هم ناچار شده بالای درخت رفت و جناب سیّد تنها مانده مشغول نماز گشت تا این که شیری آمد و نزدیک مصلّای آن جناب ایستاد و تا زمانی توقّف نموده که جناب سیّد از نماز فارغ شده و روی خطاب به سوی شیر فرمود و کلماتی چند فرموده که محصّلش قریب به این معنی بوده که شما جماعت حیوانات مکلّف نیستید و معصیت الهی نمی کنید و از عقاب خداوند قهّار ایمن هستید ما‌ها گنه کار و مبتلای معاصی پروردگار می‌باشیم شیر سر به زیر افکند و نحو خضوعی به جا آورد بعد از آن مادّه اش آمد و هر دو جانب صحرا روانه گشتند.

نقل می‌کنند که بعد از رفتن شیر جناب سیّد بزرگوار اشخاص را که بالای درخت می‌بودند به جهت نماز ندا فرمود احدی جرأت نکرد که پائین بیاید تا این که وقت نماز مضیّق شد و جناب سیّد بسیار تأکید و تشدید می‌فرمود که به جهت نماز پائین بیائید لکن بر نماز منقضی گشت بعد از آن که روز بلند شد مردم از آن مقام حرکت کردند بعض رفقاء که همراه رکاب بودند پیراهنی که در جسم مبارک جناب سیّد بود او را تبرّکا گرفته وصیّت نمودند که از همان پیراهن کفنش بنمایند شخص دیگر کفش‌های شریف سیّد را به عنوان تیمّن و تبرّک برداشته و جناب سیّد مرحوم از اولاد ذکور دو تا پسر گذاشتند، یکی کوچک تر که سیّد حسن نام داشت در صغر سنّ بعد از انتقال حضرت مبرور فوت شد، و دیگر از اولاد امجاد آن برگزیده ربّ العباد سیّد السّند و الرّکن المعتمد ملاذ الانام و معاذ المسلمین و الاسلام فقیه اهل بیت علیهم السّلام مولانا السّیّد ابوالحسن طاب ثراه که ذکرش انشاءالله خواهد آمد داشت.

الغرض جناب سیّد در سنه‌ی یک هزار و دو صد و شصت و نه به مرض تب و سرفه و سل مبتلا شده بیست و پنجم ماه ربیع الاول سنه‌ی مذکور داعی حق را لبّیک اجابت گفت و روح پر فتوح آن صدر العلماء ربّانیّین هم صفیر کرّوبیّین روحانیّین شد و به جوار ملائکه‌ی مقرّبین و اعلام و علماء اعلام مثل اخوان کریمان حضرت سلطان العلماء و جناب سیّد العلماء طاب ثراهما با تبعی خود و جمعی از تلامذه‌ی جناب سیّد بر جنازه اش حاضر شده و جناب سلطان العلماء نماز خوانده مقبره که نوّاب منتظم الدّوله مرحوم و مغفور در آن مدفون است، مدفن آن معدن علوم رشک جنّات عدن گردید، و بعضی مردم گمان بردند که منشأ مرض سل همان است که روزی مشغول نماز بودند و در سجده دیواری بر آن جناب افتاد و بدن شریف مجروح شد اما زنده ماندند و صدمه که به سینه‌ی حقایق گنجینه رسید به سرفه و مرض سل انجامید والله یعلم به حقایق الامور.

عمر شریف جناب سیّد آن چه به خطّ شریف فاضل خبیر و بارع نحریر ملا احمد علی کشمیری که یکی از تلامذه‌ی جناب سیّد و هم از تلامذه‌ی جناب سیّد العلماء بوده نوشته دیده ام پنجاه و دو سال بود.

بنابراین ولادت جناب سیّد مرحوم تقریبا در سنه‌ی یک هزار و دو صد و هفده از هجرت بوده باشد، شعرای زمان در مراثی و تاریخ وفات آن جناب قطعات بسیار گفته اند چون ذکر همه موجب تطویل است لهذا بر سه قطعه اکتفا نموده،

یکی از نتائج افکار عالم ربّانی و فقیه صمدانی آقا سیّد محمد عباس شوشتری طاب ثراه که به طریق تلمیح نظم فرموده و آن این است:

انّ هذا مرقد الحبر الشریف الابجل الکریم الا ریحّی الا لمعی الاکمل

مثبت دین حنیف و حیدری و جعفری مبطل رای سخیف مالکی و حنبلی

آن چراغ راه عرفان نیّر برج علا صاحب زهد و ورع آقای ما سیّد علی

قد مضی من عندنا برّا تقیّا زاکیا عند خمس قد بقین من ربیع الاولی

عاش فینا لا یری فی نفسه من رفعة و هو عندالله ذو عزّ واعلی منزل

چرخ سرافکنده بر خاک از پی تاریخ گفت مهر حقّ شمع مزار پاک مولانا علی

قطعه تاریخ دگر

از منشدات شاعر ماهر سیّد علی کشمیری متخلّص به مدّاح و آن این است:

هادی را هدی آقای سیّد علی قبله‌ی ارباب معنی کعبه‌ی هر خاص و عامّ

گوهر بحر علوم و مصدر فضل و کمال پاک طینت نیک سیرت سیّد ذوالاحترام

شمع محراب عبادت سجده گاه عابدان نیّر برج سعادت مهر اوج احتشام

مژده ارجع الیناهاتفش ناگه رساند حالیا لبّیک گویان زینجهان برداشت کام

بیست و پنجم از ربیع الاول یوم الخمس کرد از دار فنا سوی بقا نقل مقام

از در جنّت پی تاریخ رضوان سر کشید گفت فردوس برین شد جای آن عالی مقام

قطعه‌ی دیگر از نتیجه‌ی فکر شاعر بلیغ میرزا احمد علی هندی

وادریغا رفت از باغ جهان          عندلیب بوستان شرع دین

حضرت سیّد علی شاه انام         پیشوا و رهنمای مؤمنین

آفتاب آسمان اجتهاد               پادشاه کشور حقّ الیقین

گفت تاریخ وفاتش مشهدی      آفتاب دین نهان شد در زمین

و بعض افاضل طائب تاریخ وفات آن سلاله‌ی آل غالب را از لفظ نور غائب 1269هجری استخراج نموده اند. انتهی.

موضوعات مرتبط
Powered by TayaCMS