ویژگى هاى اخلاقى
آیت الله محسنى در پرتو عنایات خاصه پروردگار و برخوردارى از ویژگیهاى اخلاقى به موفقیت هاى چشمگیرى در عرصه هاى علمى، سیاسى و... رسیده است. در این قسمت به برخى از مُحسّنات اخلاقى وى اشاره مى کنیم:
برنامه ریزى
نظم و برنامه ریزى در تحصیل، تحقیق و امورات اجتماعى زمینه رسیدن به اهداف مورد نظر را فراهم نمود. وى برنامه ها و وظایف خود را پس از بازگشت به وطن چنین برشمرد:
«وظایف روزانه من پس از فراغت از تحصیل و مراجعت به قندهار امور زیر بود:
الف) تحقیق و تألیف
ب) تدریس علوم دینى، تبلیغ و ارشاد مؤمنین
ج) مصالحه و قضاوت در بین مردم و حل منازعات آنها
د) اخذ وجوهات شرعیه
هـ.) کمک و مساعدهاى مالى به فقرا و نیازمندان
و) ساختن مدرسه، مسجد و اماکن دینى و ارشادى
ز) اقامه نماز جماعت
ح) پاسخ به سؤالات و نیازهاى شرعى مردم.»
استفاده از فرصت ها
معظم له از فرصت هایى که در زندگى اش پیش مى آمد، استفاده بهینه مى نمود. هیچ گاه وقت خود و دیگران را با بیهودگى ضایع نمى نکرد بخصوص در مورد تحصیل که تمام ذهن خود را متوجه آن ساخته بود و سعى مى کرد شرایط را به نفع خود تغییر و از آن به درستى استفاده کند. مثلاً به بهانه پیش آمدهاى شخصى حضور در کلاس درس و تدریس را فراموش نمى کرد. خودش در این مورد مى گوید:
«پدرم وقتى به نجف اشرف جهت زیارت و ضمناً دیدن من آمده بود، وقتى تصمیم گرفت به زادگاهش برگردد از من پرسید: تا کاظمین با من مى روى؟ گفتم؟ نه پدر! با احترام شما تا همین گاراژ نجف مى روم چرا که من درس دارم و از خود زندگى دارم، من باید درس بخوانم. امروز به خاطر شما درس را ترک کنم و فردا به خاطر دیگرى، آینده من چه مى شود؟ و بالاخره تا گاراژ وى را همراهى کردم و خدا حافظى نمودم.
یک روز هم در نجف مى خواستم درس بگویم که نامه اى از قندهار به دستم رسید. نوشته بودند که مادر پدرم فوت کرده و من خیلى او را دوست مى داشتم. زیرا او مرا در کودکى روى زانوى خود مى نشاند و قصه هاى شیرین مى گفت. و در ضمن نوازش به فراگیرى علوم دینى تشویق مى کرد و من از همان زمان تصمیم گرفتم بروم درس دینى بخوانم. یکى از طلبه ها گفت: بهتر است امروز به احترام او درس را تعطیل کنید. گفتم: این درست نیست مادر پدر من فوت کرده پس به شما چرا ضرر برسد و لذا درس را تعطیل نکردم.
همچنین در قندهار دخترم فوت کرد. وقتى از مراسم دفن او به مدرسه علمیه برگشتم به مدرسى رفتم تا درس بگویم و به طلبه ها گفتم: این یک قضیه شخصى است، به شما مربوط نیست و از این رو این قضیه نباید باعث تعطیلى درس شود.»[30]
نکته زیر گویاى همین حقیقت از منظر نگارنده است:
«در تاریخ 20/12/1385 ایشان را در منزلش ـ قم ـ ملاقات کردم. در ضمن توصیه به استفاده بهتر از فرصت و وقت را غنیمت شمردن مى گفت: «من در مدت 18 ساعت موفق شدم یک کتاب را بنویسم و اغلب در وقت مسافرت ـ چه داخل هواپیما، ماشین و... ـ بى کار نیستم و قلم را بر زمین نمى گذارم و برخى از کتب را در حال مسافرت نوشتم».»[31]
پشتکار
یکى از بستگان نزدیکش مى گوید:
«شب و روز در سختى و راحتى بیکار نیست. به عنوان نمونه ایشان کتاب جامع الاحادیث المعتبره را در کابل در شرایطى نوشت که آن شهر از چهار طرف زیر موشک و گلوله هاى مختلف قرار داشت و مرتّب از آسمان موشک مى بارید.»[32]
احتیاط در مصرف بیت المال
آیت الله محمد آصف محسنى قندهارى در دوران طلبگى و بخصوص در دوره جهاد مقدس، بسیار در مورد بیت المال احتیاط مى کرد و کارمندان دفتر و فرماندهان نظامى را به صرفه جویى در بیت المال سفارش مى نمود و مى گفت:
«در شرایط سخت جهادى و بحران اقتصادى که امروز دامنگیر ملت شده است، نباید در مصرف بیت المال زیاده روى کرد.»
یکى از همکاران ایشان مى گوید:
«من در سال 1358 ش. در تهران، در یکى از تشکل هاى سیاسى و فرهنگى که تحت نظر آیت الله محسنى اداره مى شد، فعالیت مى کردم. هرگاه خود ایشان در دفتر مى آمد، مى گفت: امروز مجاهدین در افغانستان بیش از ما نیاز به غذا دارند و لذا باید صرفه جوئى کنیم. دستور مى داد: سیب زمینى را با آب و روغن بپزند و خود در کنار همه مى نشست و غذا مى خورد و به ما طلبه ها که فعالیت مى کردیم مى گفت: شما لازم نیست حقوق دریافت کنید زیرا
اولاً: برنامه هاى جهادى اجازه آن را نمى دهد که ما در این شهر آرام، در دفتر نشسته و با انجام کار کوچکى حقوق دریافت کنیم.
ثانیاً شما در خانه هاى خود هم باشید، غذا مى خورید و این جا غذاى شما را دفتر مى دهد. همین طور دفتر کرایه ماشین شما را در خلال انجام مأموریت تبلیغى و خدمات در راستاى جهاد مى پردازد. از این رو دیگر به حقوق نیاز ندارید.»[33]
یکى از همکاران جهادى ایشان مى گوید:
«در خردادماه سال 1363 که دفاتر حرکت اسلامى در زمینه هاى سیاسى، نظامى و فرهنگى فعالیت بسیار چشمگیرى داشت، ما چند نفر در دفتر قم مشغول فعالیت بودیم. آیت الله محسنى اجازه نمى داد کسى غذاى ظهر (نهار) را در دفتر بخورد و براى صرف نهار همه به منزل خود مى رفتیم تا اینکه جمعیت زیاد و کار بیشتر شد. یک نهار بسیار مختصر (اغلب سیب زمینى) تهیه مى شد. روزها به این صورت مى گذشت که روزى آیت الله محسنى مرا خواست و فرمود: دو زن جلوى منزل (دفتر) هستند، آنها را با ماشین به منزلشان برسان. من بیرون رفتم تا ماشینى کرایه کرده و آن دو زن را به منازلشان برسانم ولى دیدم ماشین دفتر در بیرون پارک شده است. آن دو زن را به آن ماشین سوار کردم و به خانه هایشان رساندم. آیت الله محسنى وقتى برگشتم، پرسید: خیلى زود آمدى، با چه وسیله اى آنها را رساندى؟ گفتم: با ماشین دفتر. با شنیدن این حرف، بسیار ناراحت شد و فرمود: چرا از ماشین متعلق به بیت المال استفاده کردى؟ گفتم: آنها مهمان شما بودند. گفت: آنها مادر و خاله من بودند و آنها را مى بردى و کرایه ماشین را از خودم مى گرفتى، لذا مرا به پرداخت جریمه نقدى محکوم و آن پول را به حساب بیت المال واریز کرد.»[34]
معظم له حتى در مسافرت هاى خارج از کشور صرفه جویى در بیت المال را فراموش نمى کرد. خود در این باره اظهار داشته است:
«بعضى وقت ها پاکستان بودم و مى توانستم به هتل بروم و یک اتاق اجاره کنم و راحت بخوابم. باور کردنى نیست که من در بین جاده هاى شهر کراچى پاکستان و با وجود آن پشه هاى لعنتى که دارد، مى خوابیدم. همین عبا را روى سرم مى کشیدم و در حقیقت زورم مى آمد که بروم هتل و با دادن 300 کلدار[35] شب را به راحتى بخوابم. از این خجالت مى کشیدم که مجاهدین جان برکف در سنگرهاى جهاد با آن سختى و نیازهاى اقتصادى شب را به صبح برسانند و ما در خارج راحت باشیم.»[36]
روحیه ضد استکبارى
آیت الله محسنى از مشکلات جهان اسلام به درستى اطلاع داشت. وى در مصاحبه هاى رادیو ـ تلویزیونى، کنفرانس ها، میزگردها و سخنرانى ها و... به دفاع از مبارزات حق طلبانه ملت هاى مسلمان، بخصوص افغانستانمى پرداخت و حضور غاصبانه اروپاییها و غربیها را در خاورمیانه و آسیا و... محکوم مى نمود و با توجه به نفوذ حساب شده و گسترده غربیها در نهادهاى مختلف دولتى افغانستان، موضع ضد استکبارى گرفته و حضور توجیه ناپذیر آنان را تحت سؤال قرار مى داد. در یکى از مصاحبه ها با رادیوى بى. بى. سى وقتى خبرنگار در مورد حضور نظامى آمریکا در عربستان و عراق و حضور غربیها و هم پیمانهایشان در افغانستان پرسید، پاسخ داد:
«انگلستان چه مى خواست که به عراق آمد؟ الآن بِلِر مى گوید: این وحشى گرى است که یک نفرى در مترو نشسته و به هیچ جا مربوط نیست. بمب منفجر شده و او کشته مى شود. وحشیانه تر از آن عمل توست. براى چه به عراق آمده ده هزار نفر را کشتى؟ امروز امنیت عراق صد مرتبه از دوره صدام حسین پلیدتر است، چرا آمدى و این کشتار بى رحمانه را به راه انداختى؟ این را به این خاطر به شما گفتم که شما از رادیو بى. بى. سى هستید.»[37]
یکى از خبرنگاران از ایشان مى پرسد: «در صورت ارائه طرحى از طرف امریکا براى اداره سیاسى و نظامى کشور افغانستان، پس از طالبان، آیا شما موافقت مى کنید یا نه؟» در پاسخ مى گوید:
«هرگز! چون اداره امور بایستى با آراى عمومى گذاشته شود و قدرت آینده و هر سیستمى در کشور باید واجد ویژگى و بایستگى هاى قانونى و دینى باشد و از این جهت هر طرحى که از جانب بیگانگان و غیر مسلمانان ارائه گردد، چون با مشروعیت اسلامى منافات دارد، فاقد ارزش خواهد بود.»[38]