شیخ محمّد نهاوندى
(1291 ـ 1371ق.)
نویسنده: على مصباح
موقعیّت نهاوند
نهاوند، یکى از شهر هاى استان همدان مى باشد. این شهر، در جنوب غربى این استان واقع شده است و با شهرهاى ملایر، بروجرد، تویسرکان و نور آباد همسایه مى باشد.
نهاوند، صاحب یکى از قدیمى ترین تمدنهاى ایران اسلامى است و از سال 21 هجرى قمرى به بعد، یکى از مهم ترین مراکز اسلامى در ایران به شمار مى آمد. مردم این شهر تحقق آرمانهاى خود را در اجراى احکام اسلام مى دانستند و به عنوان یکى از شهر هاى شیعه نشین در جهان اسلام شناخته شد.
ظهور علما و دانشمندان بزرگى، همچون آیت الله شیخ على اکبر نهاوندى، آیت الله میرزا آقا حجت نهاوندى، آیت الله ملا على نهاوندى، آیت الله میرزا عبد الرّحیم نهاوندى و آیت الله محمّدبن عبدالرحیم نهاوندى و... بیان گر عظمت معنوى این شهر و پاى بندى مردم این دیار، به سیره اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام)مى باشد[1].
پــدر
آیت الله محمّد نهاوندى، فرزند آیت الله حاج شیخ عبدالرحیم نهاوندى مى باشد. حاج شیخ عبدالرحیم، در سال 1237 ه.ق. در نهاوند و در خاندان علم و تقوى دیده به جهان گشود. پدرش میرزا نجف مستوفى نهاوندى از بزرگان عصر خویش و ملقب به «زین العلماء و المفسّرین» بود و پدربزرگ وى، میرزا محمّد على نهاوندى معروف به شیرازى نیز ا ز علماى عصر خود بود.
میرزا عبدالرحیم از همان آغاز به کسب علوم اسلامى پرداخت و به شعر و ادب نیز توجهى خاص مبذول داشت، چنان که او را به عنوان ادیبى بزرگ و شاعرى با احساس مى شناختند. وى در ابتداى عمر در تحصیل حسن خط کوشید و بعد از فراگیرى خوشنویسى، براى تحصیلات علوم دینى به بروجرد رفت. دروس معمولى حوزه را در آن دیار گذراند، سپس به قصد کسب فیض بیشتر و رسیدن به مقامات عالى، طایر عزمش قصد پرواز به نجف اشرف نمود و در درس شیخ الفقهاء و المجتهدین شیخ محمّدحسن نجفى (1266 ق.) (صاحب جواهر ) حاضر شد و از خرمن علم و فضلش، خوشه ها چید و بعد از وفات این عالم عامل، در سلک شاگردان حوزه درس و بحث شیخ مرتضى انصارى (1298 ق.) در آمد و از انوار علم و فضل آن بزرگوار نیز بهره هاى وافر برد تا این که پس از سى سال تلاش و کوشش و کسب فیض از محضر بزرگان و سیر و سلوک عارفانه و مدتها تدریس و امامت جماعت در آن دیار، در سال 1289 ق. به عزم زیارت امام، على بن موسى الرّضا(علیه السلام) به ایران بازگشت و به تهران وارد شد وى به اصرار جمعى از بزرگان در این شهر اقامت گزید و حدود دوازده سال در مدرسه مروى، به دعوت ملاّعلى کنى(1306 ق.)، به تدریس پرداخت. او در نهم ربیع الثّانى سال 1304 ق. در سن 67 سالگى در همان شهر به رحمت ایزدى پیوست و پیکر مطهّرش به شهر مقدّس قم، منتقل گردید و در صحن بزرگ حرم حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) به خاک سپرده شد[2].
میرزا عبد الرحیم داراى دو فرزند بود که عبارتند از:
1. آیت الله شیخ محمّد حسن نهاوندى که فرزند ارشد او بود و در حدود سال 1276 ق. متولّد شد.
شیخ محمّد حسن، از مراجع تقلید و اساتید حوزه علمیه مشهد مقدّس بود. او از شاگردان آیت الله میرزاى شیرازى(1321 ق.) بود و در اوایل قرن 14 هجرى در رأس حوزه علمیه مشهد قرار داشت. وى خدمات ارزنده اى به جهان تشیّع نمود و سرانجام در سال 1329 ق. در مشهد مقدّس وفات یافت[3].
2. آیت الله حاج شیخ محمّد نهاوندى
وى در پانزدهم رجب سال 1291 ق. در نجف اشرف متولّد شد. کودکى و نوجوانى اش در سایه تربیت پدرى ادیب و با تقوى گذشت.
چهار ساله بود که به همراه پدر به قصد زیارت حضرت رضا (علیه السلام) به مشهد آمد. پدر وى به هنگام بازگشت از مشهد، به تقاضاى روحانیون و علماى تهران در این شهر ساکن شد.
او در سال 1304 ق. در سن سیزده سالگى، پدرش را از دست داد و سرپرستى او به عهده برادر بزرگوارش، شیخ محمّد حسن قرار گرفت.
هجرت
شیخ محمّد، فقه، اصول و حکمت را نزد علماى تهران و برادرش به پایان رساند و با اشتیاق تمام به ادامه تحصیل همّت گماشت. وى در سال 1317 ق. به اتّفاق برادرش تهران را به قصد مشهد ترک نمود و در حوزه درس برادرش و دیگر عالمان و بزرگان آن دیار حاضر شد و بهره ها برد و در همان تاریخ، بعضى از مراجع و استادان بزرگوارش، اجتهاد وى را تصدیق نمودند.
شیخ محمّد، در سال 1244 ش. به قصد تکمیل تحصیلات دینى و استفاده از محضر بزرگان از مشهد آهنگ مهاجرت به کربلا و نجف کرد.
وى ابتدا مدتى در کربلا در جوار مرقد مطهّر سیّد الشهداء (علیه السلام) اقامت نمود و از درس آیت الله سید اسماعیل صدر اصفهانى استفاده کرد، سپس به نجف اشرف هجرت نمود و از استادان فقه و اصول این حوزه بهره ها برد و توشه ها اندوخت تا آنجا که از شاگردان به نام آخوند خراسانى (1329 ق.) - صاحب کفایة الاصول - گردید.
او مدتى نیز در سامرا از درس آیت الله میرزا محمّد تقى شیرازى استفاده نمود و پس از طى مراحل عالى و کمالات اجتهادى در علوم عقلى و نقلى، در اواخر سال 1330 ق. به علت کسالت و سکته قلبى برادرش، به مشهد بازگشت و در همان شهر ساکن شد.
آیت الله نهاوندى ایّامى را به تدریس در مدرسه علمیه میرزا جعفر و تألیف کتاب و پاسخ به مسایل و مشکلات دینى مردم اختصاص داد. وى از شاهدان عینى به توپ بستن حرم مطهّررضوى در سال 1330 ق. بود و در آخرین صفحات کتاب «زبدة المصایب» خود، ضمن مدح امام رضا(علیه السلام) به این رویداد ناگوار چنین اشاره کرده است:
امام هشتم فرخنده زاده موسى *** که طاعتش ز حق، اوّل فریضه اهم است
ولى مطلق حق، حکمران عالم قدس *** امیر ملک عرب، شاه کشور عجم است
نهاوندى پس از این ابیات، با دلى پردرد و جانى سوخته، به حادثه تکان دهنده به توپ بستن و تاراج حرم از سوى قواى رو س، چنین اشاره مى کند:
تنها مگر تو نیى حکمران ملک وجود *** مگر نه ز امر تو، امر زمانه منتظم است
زخاک توس، به چشم پرآب سربردار *** نگر که لشگر اسلام، سرنگون علم است
اساس شرع، ز جور مسیحیان بر باد *** بناى دین، ز جفاى صلیب منهدم است
به صحن و قبّه نورانیت،رسیده ز توپ *** چه صدمه ها که دل جنّ و انس منهدم است
آیت الله نهاوندى با مسایل سیاسى بیگانه نبود. با آیت الله سیّد ابوالقاسم کاشانى(1381 ق.) روابط نزدیکى داشت و هر گاه به تهران مى رفت، به منزل ایشان وارد مى شد[4].
استادان
1. آیت الله حاج شیخ محمّد حسن نهاوندى(1276-1329ق.).
همان گونه که ذکر شد، وى برادر شیخ محمّد نهاوندى بوده است.
2. آیت الله سیّد اسماعیل صدر اصفهانى.
سید اسماعیل در سال 1258 ق. در اصفهان دیده به جهان گشود و پس از گذراندان دروس مقدماتى حوزه، به نجف اشرف مهاجرت نمود. بعد از مدتى جهت استفاده از درسهاى آیت الله میرزاى شیرازى به سامرا رفت و پس از رحلت میرزا، وارد حوزه علمیه کربلا شد و در این ایّام، مردم نزد ایشان آمده و درخواست انتشار رساله عملیه نمودند و آیت الله صدر اصفهانى هم رساله عملیه اش را براى مشتاقان منتشر ساخت. وى پس از سالها تلاش و کوشش و تربیت شاگردان بسیار، در سن 80 سالگى در 12 جمادى الاولى سال 1338 ق. در شهر کاظمین دیده از جهان فرو بست و به ملکوت اعلى پیوست[5].
3. آخوند خراسانى ( آیت الله ملاّ کاظم خراسانى ).(1255-1329 ق.)[6].
4. آیت الله سیّد محمّد کاظم یزدى (1248-1337 ق.)[7].
5. آیت الله میرزا محمّد تقى شیرازى(1258-1338 ق.)[8]،
6. آیت الله حاج شیخ حسن على تهرانى.
حاج شیخ حسن على تهرانى، فرزند حاج محمود تبریزى، از دانشوران قرن چهاردهم هجرى در مشهد رضوى بود. وى در شهر تهران متولّد شدو پس از خواندن مقدّمات و قسمتى از متون فقه و اصول، جهت ادامه تحصیل، به نجف اشرف مهاجرت نمود و از بزرگانى همچون، ملاّعلى نهاوندى و میرزا محمّد تقى شیرازى استفاده علمى نمود.
شیخ حسن على، بعد از مرگ میرزاى شیرازى(1312 ق.) در سال 1314 ق. به تهران برگشت، امّا مخالفت هاى او با رژیم قاجار موجب شد تا مورد اذیت و آزار قرار گیرد و به همین دلیل براى همیشه زادگاه خویش تهران را به قصد مشهد مقدّس ترک کرد و سال ها با پارسایى زیست و به تدریس فقه و اصول اهتمام ورزید و کراماتى از او به ظهور رسید.
سرانجام این عالم ربانى، صبح روز شنبه 14رمضان 1325 ق. به سراى ماندگار شتافت و پیکر پاکش در صفّه قوام شیرازى که پنجره آن به توحید خانه حرم امام رضا (علیه السلام) گشوده مى شود، به خاک سپرده شد[9].
7. شیخ اسماعیل ترشیزى.
شیخ اسماعیل از علماى معروف زمان خود بود. او نزد میرزاى شیرازى بزرگ در سامرا درس خواند و با شیخ حسنعلى تهرانى، روابط دوستانه اى داشت. در مشهد، به قضاوت و تدریس مشغول و در مسجد گوهرشاد، امام جماعت بود، در میان مردم از محبوبیت خوبى برخوردار بود و در سال 1320 ق. درگذشت[10].
8. حاج شیخ حسین بن خلیل خلیلى.
میرزا حسین در سال 1230 ق. متولّد شد و در نجف اشرف مشغول تحصیل فقه و اصول گردید و نزد بزرگانى چون برادرش ملاّعلى خلیلى، شیخ محمّدحسن نجفى (صاحب جواهر)، شیخ انصارى و. و میرزا خلیل طبیب تهرانى کسب علم نمود. او در کنار تحصیل به تدریس فقه و اصول مشغول بود.
وى از بعضى از علماى هم عصر خویش اجازه روایت داشت.
میرزا حسین، آخوند خراسانى و شیخ عبدالله مازندرانى، معروف به آیات ثلاث، بودند. میرزا حسین خلیلى از مقامات معنوى بالایى برخوردار بود.
او بعد از وفات میرزاى شیرازى، مرجع تقلید بعضى از شهرهاى شیعه نشین شد.
فرزندان وى، شیخ محمّد تقى، شیخ محمّد، شیخ مهدى، محمود و محمّد علىبودند[11]
9. شیخ عبدالله بن محمّد نصیر مازندرانى.
وى از مراجع و رهبران مشروطیت ایران بود. در سال 1219 ق. متولّد شد و پس از گذراندن مقدّمات، براى تکمیل تحصیلات به عراق رفت و در کربلا و نجف از محضر بزرگانى چون حاج شیخ زین العابدین مازندرانى،(1309 ق) فاضل ایروانى (1306 ق) و میرزا حبیب الله رشتى(1312 ق) استفاده نمود و به درجه اجتهاد نائل آمد.
اکثر مردم مازندران از ایشان تقلید مى کردند. او در حوادث سیاسى، همراه و همفکر آخوند خراسانى و میرزا حسین خلیلى بود.
تألیفات ایشان عبارتند از:
1. اهبه العباد لیوم المعاد(رساله).
2. حواشى بر جامع عباسى
3. رساله اى در وقف.
4. حاشیه اى بر متاجر[12].
10. على بن محمّد حائرى یزدى.
حائرى در یزد متولّد شد و براى تحصیل علوم دینى به اصفهان رفت. او از شاگردان شیخ محمّد تقى اصفهانى بود. وى بعد از مدتى تحصیل، به کربلا مهاجرت نمود و نزد فاضل اردکانى تا وصول به مقام اجتهاد، تحصیل نمود سپس به ایران بازگشت و درمشهد مقدّس اقامت گزید و به تدریس و اقامه جماعت و وظایف شرعیه اشتغال داشت. او در هنگام واقعه ى به توپ بستن حرم مطهّر رضوى (علیه السلام) به وسیله روس ها به ناچاربه یزد منتقل شد و در سال 1330 ق. به رحمت حق پیوست[13]
11. ملاّ لطفعلى که استاد اخلاق شیخ محمّد نهاوندى بود.
تألیفات
1. تفسیر «نفحات الرحمان فى تفسیر القرآن».
این اثر ارزنده و جاودانى، در چهار جلد رحلى با چاپ سنگى است که شامل تفسیر تمام قرآن کریم مى باشد و حاصل تلاش و کوشش مجدّانه و مشتاقانه او است زیرا این تفسیر، ابتدا با چهار سال تلاش به اتمام رسید امّا در یک آتش سوزى ناگهانى، سوخت و شیخ محمّد، با عزمى راسخ و تلاشى مجدّد به نوشتن درباره این تفسیر گران سنگ پرداخت و آن را به نحو مطلوب تر و شایسته ترى به پایان رسانید. یکى از ویژگى هاى این کتاب، استفاده از زبان فارسى و عربى مى باشد بدین صورت که در ابتداى هر صفحه از کتاب، چند سطر به زبان فارسى در توضیح آیات آمده است و سپس با زبان عربى، تفسیر آیات به صورت بسیار مفصل و با توجه به موضوعات ادبى، عرفانى و... به رشته تحریر در آمده است.
این تفسیر، جامع مسائل مرتبط با قرآن، مانند عرفان، اسباب نزول آیات، بیان نظم قضایا و اتفاقات، کلمات قرآنى، کشف معظلات و شرح اشارات مى باشد.
در تفسیر گران سنگ «نفحات الرحمان» ابتدا مقدمه سپس چهل «طرفه» و یک «خاتمه» آمده است طرفه ها اشاره به علوم قرآنى و مقدمه اى جهت آشنایى با علوم قرآنى است و خاتمه نیز اشاره به منابع مورد استفاده در تفسیر مذکور دارد تفسیر آیات از ابتداى سوره حمد تا پایان سوره ناس به شیوه «قال-اقول» شروع شده است بدین صورت که با آوردن کلمه قال، نظرات مفسرین سابق و هم عصر خود را آورده است و با آوردن کلمه اقول، پاسخ آن نظرات رابیان نموده است.
نسخه اى از این تفسیر در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى در قم موجود مى باشد[14].
2. ضیاء الابصار فى مباحث الخیار.
3. سراج النهج در مسائل عمره و حج.
4. حاشیه اى بر کتاب صلاه مرحوم آیت الله العظمى شیخ عبدالکریم حائرى.
5. خلل الصّلاة.
6. زبدة المصائب که دیوان شعرى است در مصیبت هایى که بر اهل بیت(علیهم السلام) وارد شده است این دیوان در سال 1374 ش. توسط انتشارات نهاوندى به چاپ رسید.
اشعار
شیخ محمّد نهاوندى، فقیهى وارسته بود و در تمام عمر شریفش، به اهل بیت علیهم السلام، محبت مى ورزید. در رثاى ائمه(علیهم السلام) به سرودن مصیبت نامه اى به نام زبده «المصائب» پرداخت و در لابلاى اشعار وى، عشق و علاقه تابناک او به ساحت مقدّس ائمه هویدا مى باشد .
آیت الله نهاوندى در شعر، «تجلّى» تخلص مى نمود و اشعار فارسى و عربى وى، داراى سبکى روان و ساده، همراه با مضامینى پر محتوا و قافیه اى موزون مى باشند.
مرثیه اى که معمولا به مناسبت شهادت حضرت فاطمه (علیها السلام) در مجالس سوگوارى خوانده مى شود از این عارف عاشق مى باشد و آن این مرثیه است:
على چون جسم زهرا را کفن کرد *** شقایق را نهان در یاسمن کرد
دو نور دیده اش از ره رسیدند *** به زارى جانب مادر دویدند
خود افکندند، بر آن جسم رنجور *** عیان شد، معنى نورٌ على نور
که اى مادر تلّطف کن خدارا *** بغل بگشا و در بر گیر مارا
یتیمان را نوازش از وفا کرد *** ز نعش مادر، ایشان را جدا کرد
به روى نعش مادر، حال ایشان *** نموده قدسیان را دل پریشان
به چرخ، افغان ایشان شورش انداخت *** که آن شورش، قیامت را عیان ساخت[15].
سجایاى اخلاقى
آیت الله نهاوندى، انسانى متواضع، فروتن، زنده دل و با نشاط بود و زندگى خود را با سادگى سپرى مى کرد و از تبذیر واسراف پرهیز داشت و هیچ قیدى نسبت به نوع غذا یا چگونگى استراحت خویش نداشت.
از ایشان، داستان ها و وقایع به یاد ماندنى بسیارى به یادگار مانده است که به گوشه هایى از آن ها اشاره مى گردد:
الف) عشق به علم و عالم
شیخ محمّد نهاوندى تا اواخر عمر، به قدرى تشنه علوم و معارف الهى بود که اگر مطالب تازه اى مى شنید، فورى آن را یادداشت کرده استفاده مى نمود. وى در میدان بحث مردى صبور و مبارز و در مصاحبت، فردى بسیار ملایم و آرام بود در زندگى، عاشق مطالعه و تحقیق بودو اکثر اوقات خود را به مطالعه و تکمیل تألیفات خود مى گذراند. او نسبت به اهل علم، ارادت خاصى داشت و به سادات اهل علم فوق العاده احترام مى گذاشت[16].
ب) توجه به قرآن و ائمه اطهار(علیهم السلام)
یکى از خصوصیات بارز آیت الله نهاوندى توجه و عنایت خاص به کتاب هدایت گر و انسان ساز قرآن بود او حافظ کل قرآن بود و هنگام استراحت، قرآن را در ذهن خود یاد مى کرد. وى هفت سال از عمر پربرکت خود را صرف نگارش تفسیر قرآن نمود.
تقیدشان نسبت به زیارت ائمه معصوم(علیهم السلام) و برگزارى مجالس عزادارى و روضه خوانى و اعیاد مذهبى مثال زدنى بود[17].
ج) روابط اجتماعى و زندگانى داخلى
یکى دیگر از سجایاى اخلاقى وى که از فرزندشان و حضرت آیت الله حسنعلى مرواریدنقل شده، این است که وى، فردى بسیار متواضع و از حیث زندگانى داخلى، بى نهایت ساده و بى آلایش بود و با وجود آن که مردم همواره به او مراجعه مى کردند، در تمام عمر خویش، با کمال قناعت زندگى کرد[18].
د) مواظبت در تصرف سهم امام
شهید محراب آیت الله سیّد عبدالحسین دستغیب، از ایشان چنین نقل مى کند:
«مرحوم حاج شیخ محمّد نهاوندى، شبى در عالم رؤیا مى بیند در مشهد رضوى (علیه السلام) مى باشد و به زیارت آن حضرت نائل شده، در سمت بالاى سر حضرت، چهره نورانى امام زمان «عج» را مشاهده کرده و به خاطر خود مى گذراند حال که از آقایان مراجع اجازه تصرف در سهم امام زمان (علیه السلام)را دارد، از خود ایشان نیز اجازه بگیرد. خدمت حضرت مشرف شده، پس از بوسیدن دست مبارک، حضرت مبلغى را جهت تصرف به ایشان اجازه مى دهند.
پس از گذشت سالیان متمادى، (آیت الله نهاوندى) به مشهد مشرف شده و در سمت بالا سر، همان جایى که در خواب به حضور حضرت مشرف شدند، آیت الله العظمى بروجردى(1380 ق) را مشاهده کرده و به یاد خواب خویش مى افتد و همان پرسش را از ایشان مى نماید و در کمال شگفتى مى بیند، مبلغى که اجازه داده مى شود، همان مبلغى بوده که حضرت در خواب اجازه داده بودند و بدین گونه خوابش تعبیر مى شود[19].
ذ ـ مقام علمى شیخ محمّد نهاوندى در کلام مقام معظم رهبرى:
حضرت آیت الله العظمى خامنه اى رهبر معظم انقلاب اسلامى در بیان سابقه علمى ایشان مى فرمایند:
«... ما در مشهد از اوان کودکى با دو چهره ى علمى معروف نهاوندى آشنا شدیم، یکى مرحوم شیخ محمّد نهاوندى بود، پسر شیخ عبدالرحیم نهاوندى، که او هم از ملاّهاى بزرگ تهران بود. مرحوم شیخ محمّد نهاوندى از اعلام و اساتید مشهد بود، که پدر من پیش ایشان درس خوانده بود، صاحب «تفسیر نهاوندى» که چهار جلد است. ایشان شاعر خوبى هم بوده است. بنده ایشان را دیده بودم و با پدرم به منزل ایشان رفته بودیم، بسیار مرد فاضل، عالم، روشنفکر، مجتهد و متفننى بود.
دیگرى، مرحوم آقا شیخ على اکبر نهاوندى که در بین عامه ى مردم مشهد تقریباً شخص اوّل روحانى محسوب مى شد، الان هم شبستان نهاوندى مسجد گوهرشاد به اسم ایشان است...»[20]
وفات
حاج شیخ محمّد نهاوندى، پس از پنجاه سال تلاش در راه نشر فرهنگ و معارف اسلامى، در سن 79 سالگى در 25 ربیع الثانى سال 1371 هجرى قمرى دیده از جهان فروبست و در دارالضیافه رضوى (علیه السلام) واقع در حرم مطهّر حضرت ثامن الحجج مدفون گردید.
آقاى مروّج از تذکره نویسان، مادّه تاریخ وفات ایشان را بدین گونه به نظم آورده است:
رفت وى کم نما «وى» و بر گو *** از جهان رفت صاحب نفحات[21].
[1]. تماشاى جان، على اکبر افراسیاب پور، انتشارات عابد 7 ص 61-59.
[2]. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج7، ص326 ریحانه الادب، مدرّس، ج6، ص268-266.
[3]. مقدمه دیوان زبدة المصائب، حجت الاسلام على نهاوندى، به کوشش على افراسیابى، انتشارات نهاوندى.
[4]. مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ابراهیم زنگنهانتشارات آستان قدس رضوى، ص446-444/مقدمه دیوان زبده المصائب، ص12.
[5]. گلشن ابرار، ج3 ص 227-218 /ریحانه الادب، ج1، ص304 و ج3، ص421.
[6]. گلشن ابرار، ج 1، ص 443ـ431.
[7]. همان، ص450-445.
[8]. همان، ص457-451.
[9]. مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص103 اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، ج5، ص 214 علماى بزرگ شیعه، ص330-231.
[10]. مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص383 نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص144.
[11] - دایرة المعارف تشیّع، ج 7، ص 251 لغت نامه دهخدا، واژه حسین مرزداران فقاهت، ص 90
[12]. شرح حال رجال ایران، مهدى بامداد، ج2، ص277 اعیان الشیعة، ج8، ص69 لغت نامه دهخدا، واژه مازندرانى.
[13]. گنجینه دانشمندان، ج7، ص441.
[14]. مقدمه تفسیر نفحات الرحمان فى تفسیر القرآن، چاپ سنگى، 1357 ق.
[15]. دیوان زبدة المصائب، ص 13-12.
[16]. همان مشاهیر مدفون در حرم رضوى، ص 446.
[17]. مقدمه دیوان زبدة المصائب.
[18]. همان.
[19]. داستانهاى شگفت، سیّد عبدالحسین دستغیب،ص 178.
[20]. در سایه سار آفتاب، ص 29 (مجموعه بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار از استان همدان 15 / 4 / 83).
[21]. مقدمه دیوان زبده المصائب.