ملا فتح الله کاشانى
متوفاى حدود 988 هـ .ق.
عنوان مقاله: مفسر پرتلاش
نویسنده: محمّد عابدى
زندگى نامه
ملا فتح الله کاشانى، مفسر بزرگ عهد صفوى، در یکى از دهه هاى آغازین قرن نهم هجرى قمرى در کاشان به دنیا آمد([1]). پدرش شکرالله([2]) نام داشت. ملا فتح الله بعد از رشد و ازدواج([3]) با فقر و ندارى زندگى را مى گذراند. در کتب تراجم از این شخصیت بزرگ با عناوین گوناگونى یاد شده که برخى از آن ها چنین است: المولى المفسر([4])، فقیه، متکلم، عالم کامل جلیل([5])، متبحر در تمام علوم دینى([6])، عالم به لغات و ادبیات و اصول و جامع معقول و منقول([7]).
دوران حیات ملافتح الله کاشانى، یعنى سال هاى حدود 900 تا 988 هـ .ق. دوران مهمى از نظر دگرگونى تاریخ مذهبى ایران است. وى با سه پادشاه صفوى شاه اسماعیل (908هـ .ق.)، شاه طهماسب (984 ـ 930 هـ .ق.) و شاه اسماعیل دوم (985 هـ .ق.) معاصر است. شاه اسماعیل در سال 907 هـ .ق. در تبریز مراسم تاجگذارى را برگزار کرد و اولین شاه صفوى شد. نخستین اقدام او، رسمیت بخشیدن به مذهب تشیع بود. این اقدام شیعیان ایران را که صدها سال تحت فشار بودند خوشحال کرد. نخستین کسى که در این دوره، به عنوان شیخ الاسلام([8]) مطرح شد، على ابن عبدالعال محقق کرکى (متوفاى 940هـ .ق.) است که استاد على بن حسن زواره اى و او استاد ملافتح الله کاشانى است. خود محقق در پى احساس نیاز شدید جامعه شیعه، کتاب هاى پرحجم و متنوعى نوشت و حرکتِ علمى مؤثرى را پایه گذارى کرد که توسط شاگردانش پى گرفته شد. در یک نگاه کلى، دستگاه حکومت براى استقرار تشیع دست به کارهایى زد که اجراى جدى امر به معروف و نهى از منکر، به کارگیرى عالمان و فقیهان در تثبیت مبانى مذهب، بخشیدن مالیات شهرهاى پیشقدم در تشیع، احداث بناى مقابر امام زادگان و بناهاى مذهبى از جمله آن هاست. هم چنین نهضت تألیف و ترجمه که گروه هایى از عالمان را در چند نسل پى در پى با خود همراه کرد، از برکت همین حرکت ها است.
از تبار مفسران نور
کتاب هاى تاریخى و تراجم از چگونگى زندگى، خانواده و فرزندان ملافتح الله سخن نگفته اند. برخى این ناشناختگى را به دلیل روحیه زهدگرایى، انزواطلبى و فقر او دانسته اند:
در کتاب «لباب الالقاب الاطیاب» آمده است:
«و من کسى را ندیدم که به احوال او در میان بزرگان علما اشاره کند... آن چه شایسته شگفتى است این است که چنین فاضل کاملى چگونه ممکن است حالش از علما مخفى بماند و در شمار فضلا از او یاد نشود... انگیزه ناشناخته ماندن وى (و احوالاتش) فقر و ندارى است».([9])
البته در بین عالمان قرن یازده کاشان از مردى به نام على رضا بن فتح الله کاشانى نام برده شده است که به دلیل نداشتن اطلاعات کافى، انتساب وى به فتح الله جاى تحقیق بیشتر دارد.([10]) آن چه ما را به فرزندان و نوادگان با واسطه وى راهنمایى مى کند، اظهارات آیت الله ابوالحسن شعرانى در مقدمه بر تفسیر منهج الصادقین ملافتح الله است. بر طبق این سخنان در نسل هاى بعدى مى توان فرزندان ملا فتح الله را جست و جو کرد.([11])
«در آخر کتابى مختصر در قرائت از کتب قدیم خانواده ما، جد هفتم این حقیر ملا نعمت الله، اجازه روایت این کتاب را به میرزا حسن نام، از اولاد ملا صالح مازندرانى داده است و اسناد خود را مسلسلاً بالاباء به ملا فتح الله صاحب تفسیر مى رساند. و این نسخه را تبرکاً نگاه مى داشتند.»
این سخنان بیانگر این است که: 1 ـ جد هفتم آیت الله شعرانى، ملا صالح مازندرانى است. 2 ـ ملا صالح از فرزندان (چند نسل بعد) ملا فتح الله است.
در تبارنامه آیت الله شعرانى نیز که در مجله نور علم به چاپ رسیده و از مصاحبه وى براى نگارش آن استفاده شده چنین آمده است:
«میرزا ابوالحسن تهرانى، فرزند محمد، فرزند ملا غلام حسین، فرزند مولى ابوالحسن مجتهد، فرزند ملا ابوالقاسم فرزند عبدالعزیز، فرزند محمدباقر، فرزند نعمت الله تهرانى... و از نوادگان ملا فتح الله کاشانى.»([12])
به این ترتیب مى توان فرزندان و نوادگان باواسطه وى را چنین برشمرد:
1. ملا نعمت الله
2. محمدباقر
3. عبدالعزیز
4. ملا ابوالقاسم
5 ـ ابوالحسن مجتهد تهرانى. وى در سال 1200 هـ .ق. به دنیا آمد و از عالمان پرهیزکار تهران بود. در شهرهاى تهران و اصفهان تحصیل کرد و آن گاه براى تکمیل علوم به عراق رفت و نزد سید على طباطبایى (صاحب ریاض) و... به تحصیل ادامه داد و بعد از اخذ درجه اجتهاد به تهران برگشت. میرزا ابوالحسن در سال 1272 هـ .ق. وفات یافت.
6. آخوند غلام حسین. وى فرزند ابوالحسن و از علماى تهران بود. وفات او در سال 1313هـ .ق. روى داد و پیکرش در نجف اشرف به خاک سپرده شد.
7. شیخ محمد تهرانى. وى پدر میرزا غلام حسین است و در سال 1346 هـ .ق. از دنیا رفت.([13])
8. میرزا ابوالحسن تهرانى. او در سال 1320هـ .ق. در تهران متولد شد و نزد پدر و استادانِ معروفى همچون میرزا مهدى آشتیانى، میرزا محمود قمى و حبیب الله ذوالفنون درس خواند. ادامه تحصیلاتش را در قم پى گرفت و از محضر شیخ عبدالکریم حائرى و عبدالنبى نورى بهره برد. در 26 سالگى پدر را از دست داد. در نجف نیز تحصیل کرد و در اوج استبداد رضاخان به ایران برگشت و به تألیف، تدریس و... پرداخت. از نکات جالب توجه در آثار وى، رویکرد به تفسیر است موضوعى که گویا در این نسل وظیفه اى ویژه تلقى مى شده و هر فردى از این تبار به آن نظر داشته است. علاوه بر علوم حدیث، فقه، اصول، فلسفه، کلام، نجوم، تاریخ و... وى در علوم قرآن نیز این تألیفات و تحقیقات را از خود به یادگار گذاشت:
1. حاشیه بر مجمع البیان
2. تصحیح تفسیر صافى (نوشته ملامحسن شاگرد فتح الله کاشانى) 3. حواشى و تعلیق ها بر تفسیر منهج الصادقین ده جلد و...([14]) وى در هفتم شوال 1393 هـ .ق. وفات یافت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنى به خاک سپرده شد.
معاصران
در عصرى که ملافتح الله زندگى مى کرد، به دلیل همزمانى با دگرگونى عظیم تاریخى و رویکرد صفویان به گسترش مذهب تشیع، عالمان زیادى فرصت رویش یافتند. برخى از این عالمان که معاصر ملافتح الله و اهل کاشان بودند، عبارتند از:
ابراهیم کاشانى([15])، سلطان کاشانى([16])، میرتقى الدین کاشانى([17])، جعفر بن محمدباقر کاشانى([18])، جلال الدین مسعود بیدگلى([19])، ملاحافظ کاشانى([20])، قاضى حبیب الله کاشانى([21])، حسن بن شمس الدین کاشانى([22])، حسن بن بهاءالدین (تاج الدین) قاسانى([23])، حسین ملا مسعود کاشى([24])، شمس الدین بن بهاءالدین کاشانى([25])، صدرالدین علوان کاشانى([26])، على (غیاث الدین) بن کمال الدین حسینى کاشانى([27])، على (قاضى ضیاءالدین) کاشان([28])، سید على بن سید فخرالدین حسینى کاشانى([29])، محمد بن عبدالرحیم کاشانى([30])، سعید مظفر بن محمدحسین شقایى کاشانى([31]) و یحیى عمادالدین کاشانى([32]).
در محضر آفتاب
به دلیل فاصله زیاد تاریخى و نیز شفاف نبودن تاریخ زندگى این مفسر بزرگ، اسامى استادان وى در هاله اى از ابهام قرار دارد. با این حال روشن است که وى مراحل تحصیل و بالندگى علمى را در همان کاشان گذرانده و اخبارى دال بر این که او براى تحصیل به شهرهاى قزوین و اصفهان ـ که شهرهاى علمى آن روزگار بودند ـ رفته باشد در دست نیست. تنها استاد وى که نامش در تاریخ جاودان مانده، فخرالدین على بن حسن زواره اى است که در سایه آثار ترجمه اى قرآنى و غیرقرآنى فراوانش در عصر ترجمه، نامش در کتاب هاى تراجم ثبت و احوالاتش بیان شده است.
على بن حسن زواره از دانشمندان بزرگ زمان شاه طهماسب اول است، وى مفسر و از نخستین کسانى بود که در تأیید مذهب تشیّع کتاب هایى به زبان فارسى ترجمه کرد. وى در اصفهان نزد محقق کرکى، شیخ على بن عبدالعالى و سید غیاث الدین جمشید زواره اى و امیر عبدالوهّاب بن على بن حسین استرآبادى تحصیل کرد. آثارى از وى برجاى مانده است، مانند:
1. تفسیر فارسى ترجمة الخواص «تفسیر زوارى». 2. شرح نهج البلاغه. 3. ترجمه کشف الغمّه در سال 938هـ .ق. 4. ترجمه احتجاج طبرسى. 5. اعتقادات صدوق. 6. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى(علیه السلام) 7. مجمع الهدى فى قصص الانبیاء. 8. تحفة الدعوات فى اعمال السنة. 9. لوامع الانوار الى معرفة الائمة الاطهار. 10. مرآة الصفا. این آثار فارسى اند... .([33])
وى پرچمدار ترجمه در عصر صفوى بود و برخى از کتاب هایش را نیز به آنان تقدیم کرده است.
على بن حسن علاوه بر تفسیر، در ردیف مترجمان حرفه اى این عصر جاى دارد. او در کنار توجه به ترجمه، به تدریس نیز مى پرداخت و ملا فتح الله از جمله ثمرات مکتب اوست که همچون استاد خود شیوه فارسى نویسى و ترجمه متون حدیثى و تاریخى را براى جامعه شیعى ایران ادامه داد. علاوه بر این ملافتح الله از طریق وى اجازه روایت از محقق کرکى را نیز به دست آورد.
این موضوع به گونه اى جدى گرفته شد که شاهان خود پیگیر امر ترجمه و تألیف بودند و تقاضاهاى متعددى از آنان جهت ترجمه در تاریخ ثبت شده است. همین طور نهضت تألیف زندگانى، افکار و اندیشه هاى امامان شیعه در این دوره به شدّت گسترش یافت. مشهورترین عالم، فقیه و مفسر در این دوره على بن حسن زواره اى، استاد ملا فتح الله کاشانى است. وى به واقع مترجم رسمى این دوره است و در کنار تدریس به ترجمه آثار عالمان شیعه و نیز فارسى نویسى تفسیر و... پرداخته است.
ملافتح الله در چنین شرایطى که به دلیل گسترش اندیشه شیعه، نیازهاى جدیدى احساس مى شد در جامعه علمى حضور یافت و به ایفاى نقش پرداخت. بنابراین شخصیت علمى او را در این دوره باید محصول نیازهاى شیعیان در عرصه هاى مختلف علمى دانست. به گونه اى که چند نسل پى درپى براى رفع این نیاز، نهضت ترجمه و فارسى نویسى را پى گرفتند.
علاوه بر این ملا فتح الله از طریق على بن حسن، از ضیاءالدین محمد بن محمود از مقدس اردبیلى اجازه روایت دارد و نقل حدیث مى کند.([34]) در ریاض العلما نیز عنوان مى شود که وى از شیخ على کرکى (محقق کرکى) توسط على بن حسن زواره اى روایت نقل مى کند.([35])
زندگى و آثار علمى
ملافتح الله سراسر زندگى اش را وقف بر آوردن نیازهاى علمى جامعه خود کرد و به پیروى از استادش على بن حسن، علاوه بر تدریس و ارشاد، به فعالیت هاى علمى در بخش ترجمه و تألیفات فارسى روى آورد. ویژگى فعالیت هاى علمى وى، رویکرد ویژه به قرآن در دو بخش ترجمه و تفسیر اعم از فارسى و عربى است. البته وى ترجمه حدیث و دعا و... را نیز از نظر دور نداشت.
آثار به جاى مانده از وى داراى تاریخى روشن و مربوط به دهه هاى آخر عمر اوست و به عبارت دیگر محصول علمى متقن و قابل اعتنا از این شخصیت است زیرا آنچه نوشته حاصل تحصیلات طولانى او و نتیجه علمى تمام عمرش است. آقا بزرگ در الذریعه، تاریخ اتمام زبدة التفاسیر را ـ که به تصریح خود ملا فتح الله بعد از دو تفسیر فارسى نوشته شده ـ سال 977([36]) بیان مى کند. بنابراین مى توان آغاز تألیف آن تفاسیر را به طور معمول مربوط به دهه قبل از آن یعنى سال هاى 960 تا 977 دانست. همچنین آثار غیرقرآنى وى نیز عموماً بدون تاریخ بوده و ممکن است برخى از آن ها قبل از آثار قرآنى نگاشته شده باشد. با این مقدمه به معرفى آثار علمى وى مى پردازیم:
الف: آثار قرآنى
1. تفسیر بزرگ «مَنهج الصادقین فى الزام المخالفین».([37])
این تفسیر که به تصریح مؤلف در سال 984هـ .ق. بخشى از آن (تا سوره انفال) به پایان رسیده، حجیم ترین و ارزنده ترین اثر مؤلف است. از لحاظ تاریخى، تفسیر «منهج» اولین اثر تفسیرى ملا فتح الله است که به تدوین و جمع آورى آن دست زده است، هر چند به رغم اولین اثر بودن، به نظر مى رسد اتمام آن بعد از اثر دیگرش (سوم) «زبدة التفاسیر» باشد.
این تفسیر در 5 جلد بزرگ و اخیراً در 10 جلد معمولى به چاپ رسیده است. نخستین چاپ آن مربوط به سال 1284 در تهران و بعد 1296 در 3 جلد و 1314 تبریز است و سرانجام با تعلیقه و تحشیه استاد شعرانى بارها چاپ شده است.([38])در الذریعه پیرامون این اثر مى خوانیم:
«فارسى و بزرگ است، در سه مجلد بزرگ. از آنِ مفسر فتح الله فرزند شکرالله کاشانى است... که چاپ شده است. وى برخى از بخش ها یعنى سوره انفال را در سال 984 به پایان برده و این نسخه با این تاریخ در کتابخانه استاد ما آیت الله شیرازى در سامرا وجود دارد.»([39])
شاید با توجه به همین تاریخ که در پایان سوره انفال ذکر شده برخى معتقدند این تفسیر ناقص بوده و بعدها توسط داماد وى به پایان رسیده است.
«گفته مى شود تفسیر فارسى معروفش هنگام وفات او ناتمام بوده که دامادش بعد از وفات او، آن را تکمیل کرد.»([40])
ب: ضرورت تألیف از زبان ملا فتح الله
ملا فتح الله، علم قرآن را علم اصلى شریعت مى دانست و معتقد بود، دانستن آن براى مسلمانان در هر دوره اى ضرورى است. از این رو است که در هر دوره اى به این نیاز علمى، به گونه اى پاسخ داده اند. اما عموم مردم توان استفاده از بسیارى کتب موجود را نداشتند. وى کتاب هایى را که پیرامون تفسیر نگاشته مى شد، به دلایل زیر فاقد کارایى لازم مى دانست:
1 ـ متن عربى داشتند.
2 ـ تفاسیر فارسى پیچیده بودند. این امر به دلیل پرداختن بیش از حد به لغات، مأخذ مشتقات، ذکر تمام وجوه ترکیبات، بیان قرائت هاى دوگانه و نادر، شرح دلایل هر یک از قاریان و سخنان غیر مطمئن بود.
3 ـ برخى کتاب هاى فارسى موجود نیز در استفاده از زبان فارسى قدیم، چنان دچار افراط شده و واژه هاى نامأنوس و شیوه ها و عبارت هاى سنگین به کار برده بودند که براى مخاطب فارسى زبان آن دوره فهمیدنى نبود.
4 ـ برخى چنان مختصر بودند که فایده اى به خواننده نمى رساند.
5 ـ آن دسته از تفاسیر هم که از عیوب مذکور خالى بودند، از حیث اعتقادى دچار انحراف بودند هر چند عباراتشان رسا و زیبا بود. ملا فتح الله در این باره مى نویسد:
«تفسیر کاشفى اگر چه به جواهر عبارات بلیغه و لآلى الفاظ فصیحه مُحلّى بود، اما چون که موافق روش مخالفین و مخالف مذهب ائمه صادقین صلوات الله علیهم اجمعین بود، از نظر اعتبار به مثابه مار زرنگار مى نمود، چه ظاهر آن مزین بود به نقوش جمیله و باطنش مملو از سموم عقاید قاتله و با وجود این در غایت ایجاز و اختصار.»([41])
ج: هدف و شیوه تفسیرى
آسیب شناسى تفاسیر موجود، ملا فتح الله را که عالمى مفسر و مسلط به تاریخ، حدیث، کلام و فقه بود، بر آن داشت که دست به تألیف اثر جدید در تفسیر بزند. البته روحیه مبارزه با عقاید انحرافى از جمله عقاید اهل سنت را که در دوران گذشته به کتب تفسیر نفوذ کرده بود، نباید از نظر دور داشت. وى هدف و شیوه خود را چنین توضیح مى دهد:
در تفسیرى که مبنى باشد بر حل معانى قرآن بر طبق قرائت سبعه و متعرض قرائت دیگر نشود و به جهت تطرق اختلاف در آن ها و محتوى باشد بر:
1 ـ ذکر اسرار و نکات و اسباب نزول آیات.
2 ـ احادیث سید البریّات.
3 ـ اخبار و قصص و حکایات ائمه هدى.
4 ـ فضل سور و آیات.
5 ـ وجه ارتباط و اتصال آن به یکدیگر.
6 ـ بیان مسائل فقهیه در ضمن تبیین آیات احکام.
7 ـ مناقب اهل بیت(علیهم السلام).
8 ـ حاوى بر رفع شبهات مخالفان و ابطال مذهب ایشان.
9 ـ اعتدال در بیان اعراب و لغت.
10 ـ نگارش سخنان ارباب تحقیق.([42])
نامگذارى کتاب
نیاز شیعیان از یک سو و انحرافات اعتقادى حاصل از صدها سال تحمیل عقاید غیر شیعى از سوى دیگر، انگیزه اصلى براى گرد آورى و تدوین کتابى با این حجم بزرگ بود. از این رو مفسر کاشانى، به صراحت این انگیزه را «مقصد اقصى و مطلب اعلا» بیان مى کند و مى نویسد:
چون مقصد اقصى و مطلب اعلا از این منتخب، ایضاح طریق ائمه صادقین است، به حجج واضحه و الزام مخالفین بر براهین باهره، از این جهت مسمى شد به «منهج الصادقین فى الزام المخالفین.»
نمونه اى از تفسیر ملافتح الله
ملا فتح الله در سراسر کتاب با عقاید مخالفان شیعه، با روش هاى علمى و صحیح مبارزه مى کند و تفسیر او گویاى این تلاش هاست. سه نمونه از تفسیر او چنین است:
(فتولّى عنهم و قال یا قوم لقد ابلغتکم رسالة ربى و نصحت لکم و لکن لاتحبون الناصحین)([43])
صالح از ایشان روى برگردانید وقتى ناقه را کشتند و گفت از روى تحیر، اى گروه من به خداى که من برسانیدم به شما پیغام پروردگار خود را که به اداى آن مامور بودم و نصیحت کردم به شما وقت دعوت ولیکن دوست نمى دارید و پیروى نمى کنید نصیحت کنندگان را که از راه مهربانى شما را به ایمان مى خوانند و از اتباع نفس و شیطان منع مى کنند... .
ثعلبى به اسناد خود مرفوع به اسانید معتبره به حضرت رسالت(صلى الله علیه وآله) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
یا على «اتدرى من اشقى اولین» اى على مى دانى که بدبخت ترین پیشینیان چه کسى است. امیرالمؤمنین(علیه السلام) فرمود: که الله و رسوله اعلم. رسول(صلى الله علیه وآله) فرمود که: «عاقر الناقه» یعنى اشقى الاولین آن کسى است که ناقه صالح را پى کرد. بعد از آن فرمود که: «اتدرى من اشقى الاخرین» آیا مى دانى که بدبخت ترین پیشینیان کیست، فرمود که الله تعالى و رسوله اعلم. فرمود که: «قاتلک» آن کشنده تو است. و در روایت دیگر فرمود که «اشقى الاخرین من یخضب هذه من هذه «و اشاره به محاسن و سر آن حضرت فرمود... .([44])
(یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک...)([45])
...نزد بعضى از اعاظم اهل سنت و اجماع اهل البیت، این آیه در غدیر خم نازل شده و از جمله على بن الواحدى، ثعلبى، ابن عباس... ابن مردویه... . ثعلبى آورده است که چون حکایت نصب شاه اولیا منتشر شد و این قصه مشهور گشت حارث بن نعمان فهرى برناقه اى نشست و متوجه مدینه شد از براى آن مجادله نماید به حضرت رسالت پناه و با او مناقشه کند در نصب على بن ابى طالب(علیه السلام)... .([46])
(الذین انْ مکناهم فى الارض اقاموا الصلوة و اتوا الزکوة و امروا بالمعروف و نهوا عن المنکر و لله عاقبة الامور([47]))... از حسن و مَکْرَمَهْ مرویست که این متمکنان همه امت مرحومه اند و فتاده و ضحّاک گفته اند که اصحاب پیغمبرند و از ابى جعفر صلوات الله علیه منقولست که «نحن هم» والله آن ها ماییم و چه منصب امامت و عظمت و حکومت نامزد ماست و رتبه علم و مزیّت فضل و طهارت و تقوى و سایر صفات کمال لازم احوال ما...([48])
منهج الصادقین از نگاه بزرگان
مرحوم علامه شعرانى مى نویسد:
بیشتر تفسیر بیضاوى و بسیارى از نکات تفسیر کشاف را درج کرده. از تفسیر مجمع البیان نقل کرده است، نه از شواهد و حجت ها و تحقیقات علمى، بلکه از قصص و تواریخ موجود در آن. از تفسیر نیز به تفسیر تبیان، ابوالفتوح و گازر مراجعه کرده و گاه سخنان عرفانى از بزرگان و مشاهیر متصوفه نقل کرده است، مانند «شرح التصوف و قشیرى و ابوعبدالرحمن سلمى و امثال ایشان... مؤلف در نقل عبارات دیگران گاه از خود توضیحات و شروح و شواهدى افزوده است و در این گونه موارد باید آن را نقل به معنى شمرد. چنان که در بیان حکم متعه، عبارتى از شرح لمعه آورده بسیار طولانى تر از اصل. در تقریر اصول دین و عقاید شیعه و مسائل مناسب آن چنان متین و مستحکم و صریح و معقول سخن مى راند که گویى از مردم دو قرن پیش تر است، مانند فاضل مقداد و شهید و... لذا مى توان اقوال او را در این مباحث حجت دانست.([49])
آیت الله شهید مطهرى نیز مى نویسد:
تفسیر منهج الصادقین به زبان فارسى است... و تا سى چهل سال اخیر یگانه تفسیر فارسى متداول بود.([50])
2 ـ خلاصة المنهج
این کتاب که مختصر و شامل مباحث ضرورى است، بعد از تالیف منهج الصادقین نگاشته شد و مانند خود منهج الصادقین بین اهل تراجم معروف است:
«تفسیر (خلاصة المنهج) به فارسى نیز از اوست. این تفسیر از تفسیر اولش مختصرتر و در سه مجلد (شش جلد) است»([51])
«تفسیر منهج الصادقین و خلاصة المنهج که بخشى از آن را در سال 984 به پایان رسانده از اوست»([52]).
ملا فتح الله در مقدمه تفسیر «خلاصة المنهج» مى نویسد:
مطالعه آن ]تفسیر منهج الصادقین[ بر برخى از اهل اعیان که به جهت شواغل و موانع روزگار از تحصیل علوم و آداب محروم مانده بودند، متعسر بلکه متعذّر بود و نیز بواسطه کثرة قصص و اخبار، بعضى از مطالعه آن کِلال مى یافتند عنان توجه را به جانب انتخاب آن معطوف ساختند، اختصار بر ترجمه قرآنى نموده و در این ترجمه که مسمى بر خلاصة المنهج بعد از مطالعه، حذف و اضمار و بیان تخصیص و تعمیم و حقیقت و مجاز، اقوال مشهوره مفسرین در معانى قرآن که معتمد باشد در مذهب امامیه سمت تحریر خواهد یافت و از اسباب قصص و نزول انبیا و فضل سور و ثواب آیات بر وجهى که منقول است به اسانید صحیح به طریق «خیر الکلام ما قَلَّ» مذکور خواهد گشت... .([53])
تفسیر خلاصة المنهج، پس از دو بار چاپ در تهران و تبریز، توسط آیت الله حسن زاده آملى تصحیح و در سه مجلّد منتشر شد. وى به عنوان مصحح اثر مى نویسد:
کار اساسى ما در ضمن این تفسیر این بود، که مرحوم ملا فتح الله تفسیرش را مطابق روایت ابوبکر از عاصم تفسیر کرده و من چون دیدم که مرحوم ملا فتح الله، قرآن را به قرائت ابوبکر از عاصم اعراب و تفسیر کرده است، براى این که براى مردم ما اشتباه پیش نیاید و خیال نکنند که این مطابق قرائت حفص از عاصم است، تمامى اختلاف قرائت این دو بزرگوار را که از شاگردان عاصم هستند جمع آورى کرده ام.([54])
در کشف الحجب ضمن بیان این که ملافتح الله در کشمیر وفات یافته، از این کتاب هم یاد کرده و آوردن روایات عامه بودن اعلام آن را، از نقاط ضعف آن و منهج الصادقین دانسته است.([55])
3 ـ ترجمه قرآن کریم
ملا فتح الله علاوه بر تفسیر به ترجمه قرآن هم پرداخت. البته طبیعى بود که در ضمن تفسیر ناچار به ارائه ترجمه اى طبق تفسیر خود باشد. از این روى احتمال دارد این ترجمه هم زمان با تفسیر و یا بعدها نگاشته شده باشد. نکته مسلّم این که ترجمه مذکور به صورت مستقل چاپ نشده بلکه در حاشیه برخى کتاب ها دیده شده است. صاحب ریاض العلماء نوشته است:
«او ترجمه قرآن به فارسى دارد که مشهور است و بر حاشیه برخى قرآن ها به طور اختصار نوشته شده است.»([56])
صاحب ریحانة الادب نیز با توجه به این ذهنیّت که ممکن است این ترجمه مربوط به همان تفسیر باشد نه کتابى مستقل، مى نویسد:
«ترجمه قرآن به فارسى، و آن غیر از سه فقره تفسیر قرآن مذکور در ذیل است.»([57])
4 ـ زبدة التفاسیر
ملا فتح الله علاوه بر فارسى نویسى، تفسیرى را نیز به زبان عربى نگاشت که «زبدة التفاسیر» نام دارد. این تفسیر نیز داراى حجمى بزرگ است و مؤلف در نیمه ماه ذیقعده 977هـ .ق. آن را به پایان برده است. در ریاض العلما آمده است:
«این تفسیر نیز بزرگ است و نزدیک به هشتاد هزار سطر دارد و در دو مجلد قطور است. آن را بعد از دو تفسیر نوشت بنابر آن چه در اول تفسیر تصریح مى کند. من نسخه اى از آن را با خط شریف خودش در شهر اشرف از شهرهاى مازندران نزد مولى محمد المدرسى دیدم. در آن اخبار اهل بیت(علیه السلام) را آورده و در اکثر موارد از کشاف، تفسیر قاضى، مجمع البیان، الجوامع طبرسى نقل کرده است. کتابى داراى مطالب خوب و بافایده است.»([58])
آقا بزرگ نیز این کتاب را عربى و خطى مى داند که در تهران با فهرست مناسب چاپ شده است.([59]) وى مى گوید:
هر سه تفسیر وى در خزانه رضویه و غیر آنجا موجود است.([60])
1 ـ آثار غیر قرآنى
1 ـ شرح نهج البلاغه (تنبیه الغافلین و تذکرة العارفین)
نویسنده ریاض مى گوید:
شرح نهج البلاغه که تنبیه الغافلین و تذکره العارفین نامیده شده، فارسى و کتاب معروفى است و من در اصفهان، شیراز، هرات و جاهاى دیگر دیده ام.([61])
آقا بزرگ نیز در الذریعه ضمن معرفى این اثر مى نویسد:
آغاز شرح چنین است: الحمدلله الذى هدانا لهذا و ما کنا لنهتدى لولا ان هدانا الله.
در تهران با فهرست خوب چاپ شده است.([62])
بر خلاف آنچه گفتیم نویسنده کشف الحجب در دو جاى مختلف، از این نوشته یاد مى کند یک جا آن را شرح نهج البلاغه با نام «تنبیه الغافلین»([63])مى داند و جاى دیگر آن را ترجمه نهج البلاغه که با «الحمدلله...» آغاز مى شود ذکر مى کند.([64])
پیرامون این اثر باید گفت:
ملا فتح الله با توجه به همان نیاز سابق الذکر جامعه شیعى ایران و براى آشنایى بیشتر مردم با اندیشه هاى حضرت على(علیه السلام) به طرح و توضیح آن در قالب شرح پرداخت و کوشید به سؤالات و شبهات موجود با تکیه بر آن پاسخ دهد.
2 ـ کشف الاحتجاج
این کتاب ترجمه «احتجاج» شیخ طبرسى است که صاحب ریاض العلما (میرزا عبدالله افندى) آن را در اردبیل و خزانه شیخ صفى دیده است.([65]) ملا فتح الله در مقدمه اى که بر ترجمه خود نگاشته است. مى نویسد:
«فرمان لازم الاذعان برین شرف نفاذ یافته که این داعى بى بضاعت مطالب و مقاصد این کتاب شریف را به زبان فارسى به عبارتى که از تکلفات ارباب ریا مبّرا و از تصنیفات منشیانه که از آرایش سخنورى است معّرا باشد، از براى تعمیم فواید و تکثیر مواید خواص و عوام تقریر و تحریر نماید.»
وى کتاب را به نام شاه طهماسب نگاشته است([66]) و نسخه کتاب با شماره 387 در کتابخانه آیت الله مرعشى موجود است.([67]) نامى از این ترجمه در کتاب هاى «کشف الحجب» و «هدایة العارفین» به میان نیامده است.
3 ـ استنساخ کتاب الاستبصار
آقا بزرگ تهرانى در طبقات اعلام الشیعه از این کتاب نام برده مى نویسد:
از آثار ماندگارش بازنویسى مجلد کتاب استبصار است که به طور کامل با مشایخش به خط اوست و از نوشتن آن در 8 شعبان 973هـ .ق. فراغت یافته و امضایش ابن شکرالله فتح الله شریف است. این نسخه نزد عبدالحسین نخعى سبط شیخ ما (على خیگانى) در نجف است.([68])
وى در الذریعه نیز از این کتاب نام مى برد.([69])
عطر حضور (شاگردان)
حضور مفسرى بزرگ، پرهیزکار و پرتلاش، فرصتى مغتنم بود براى عالمان جویاى دانش و معرفت. از این روى شاگردان زیادى گرد وجود ملا فتح الله کاشانى جمع شدند و از خرمن دانش و معرفت و نیز سلوک و زهد وى خوشه چیدند. هر چند گذر ایام (بیش از یک قرن) نام خیلى از آن ها را از کتاب تراجم و تاریخ زدوده است، با این حال مى توان از شخصیت هاى زیر نام برد:
1 ـ رضى الدین شاه مرتضى. وى فقیه، متکلم، مفسر و ادیب بود. در کاشان حوزه تدریس داشت. در سال 950 متولد و در 1009 هـ .ق. در 59 سالگى وفات یافت. رضى الدین پدر ملامحسن فیض کاشانى بود.([70]) شاه مرتضى همچنین از شاگردان داراى اجازه روایت از ملافتح الله است.([71])
2 ـ ملا محسن کاشانى. محمد بن شاه مرتضى بن شاه محمود، ملقب به محسن و معروف به فیض کاشانى از عالمان بزرگ قرن یازده هجرى است. وى فقیه، محدث، مفسر، محقق، حکیم، متکلم، ادیب و همچنین شاعرى توانا بود. وى در طول عمر خود بیش از 150 کتاب تألیف کرد. این همه در سایه استفاده هاى علمى از محضر پدر سید ماجد بحرانى، ملاخلیل قزوینى، محمدتقى مجلسى، میر فندرسکى، بهاءالدین محمد عاملى، میرداماد، ملاصالح مازندرانى، ملاصدرا و همچنین ملافتح الله کاشانى بود.
وى با الهام از استادان خود از جمله ملافتح الله به نوشتن «صافى»، «اصفى» و «مصفى» روى آورد و راه استاد را این گونه ادامه داد. فیض در سال 1007 متولد و در 1091 هـ .ق. یعنى 84 سالگى در کاشان وفات یافت. از جمله امورى که نشان مى دهد او در تفسیر از ملا فتح الله الهام گرفته، این است که گرایش فلسفى استاد دیگرش ملاصدرا را در تفسیرش راه نداده و تفاسیرش معمولاً جنبه اجتماعى و روایى دارد.([72])
3. ملا مرتضى. وى دانشورى ادیب و برادر فیض کاشانى است. در بین راه مکه وفات یافت و همان جا دفن شد. ملا مرتضى که در سال 1010 ـ 1029 هـ .ق. وفات یافت، از شاگردان ملا فتح الله و صاحب کتاب «خلاصة الاقوال» است.([73])
4. محمد علم الهدى. (1039 ـ 1115 هـ .ق.) وى محمد، فرزند ملا محسن، کنیه اش «ابى الخیر» و ملقب به «علم الهدى» است و در کاشان متولد شد. علاوه بر مکتب ملا فتح الله، نزد پدر و عموهایش نیز تحصیل کرد و از ملاصدرا پدربزرگش و شیخ بهایى اجازه اجتهاد گرفت. وى بر وافى، کافى، صافى و شافى... تعلیقاتى دارد و کتاب هاى متنوّعى نیز از خود برجاى گذاشت. علم الهدى در 76 سالگى درگذشت و در کنار پدرش در کاشان به خاک سپرده شد.
وفات
ملافتح الله شریف کاشانى سرانجام پس از سال ها تلاش در عرصه تألیف و ترجمه و تربیت شاگردانى که جریان قرآنى مبارکى را در ایران به راه انداختند و مبارزه علمى با منحرفان در عرصه مذهب و اعتقاد پى ریختند، خود فقیرانه و زاهدانه در سال 988هـ .ق. وفات یافت. البته درباره سال وفات و نیز محل دفن وى اظهار نظرهاى مختلفى شده است که مى توان در دو دسته به آن اشاره کرد.
1 ـ در سال 988 هـ .ق. وفات یافت.
در «هدیة العارفین» این نظریه ارائه شده است و صاحب روضات الجنات نیز بر اساس تاریخ شعرى که به مناسبت رحلت وى سروده شده است. این نظریه را مى پذیرد.
مفتى دین متین کاشف قرآن مبین *** واقف سرّ قدر عالم اسرار قضا
هادى وادى تفسیر که در حلّ کلام *** خاطرش بود زاسرار یقین پرده گشا
ملکى ذات و فلک مرتبه فتح الاسلام *** که بد از قوت او رایت اسلام پیدا
قدوه اهل فقاهت که بمصباح دروس *** همه را بود به ارشاد بحق راهنما
کرد پرواز به شهباز سبک جنبش عزم *** دل وسعت طلبش تا که از این تنگ فضا
فقها را چه ملاذى به جز آن قدوه نبود *** بهر تاریخ نوشتند «ملاذالفقهاء» 988([74])
آقا بزرگ تهرانى در الذریعه این نظریه را صحیح تر مى داند.([75])
2 ـ وفات وى در سال 997 هـ .ق. این نظریه توسط نویسنده کشف الحجب والاستار بیان شده است.([76])
درباره محل وفات نیز نظرات مختلفى ارائه شده است. مولف کشف الحجب محل درگذشت او را کشمیر مى داند.([77])مولف «لباب الالقاب» مقبره اش را در کاشان مى داند و مى نویسد این مقبره معروف و مورد زیارت عام و خاص است. آن گاه به مقبره اى که در همدان به وى نسبت داده مى شود، اشاره مى کند و مى نویسد ظاهراً آن مقبره مربوط به فرد دیگرى با این نام است.
وى در ادامه به موضوع زنده شدن دوباره ملافتح الله اشاره مى کند و مثل تراجم نگاران دیگر یادآور مى شود که این واقعه درباره صاحب مجمع البیان هم گفته شده و حداقل مشهور تاریخى این است که ماجراى مذکور در مورد طبرسى باشد.([78]) صاحب لباب الالقاب مى نویسد:
مشهور است که وى دچار سکته اى شد. گمان کردند مرده است. وقتى دفنش کردند، نذر کرد که اگر از این وضع رها شود، تفسیرى بنویسد. در این بین قبر کن به یادش مى آید چیزى را در قبر جا گذاشته است. مخفیانه قبر را مى کند. او را زنده مى یابد. به این ترتیب وى خلاص مى شود و به نوشتن تفسیر مى پردازد. این حکایت از شارح هادى، ابن صالح مازندرانى نقل مى شود.([79])
نکته اى که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که وى سوره انفال تفسیر منهج را در سال 984 به پایان رسانده و زبدة التفاسیر را نیز در نیمه ماه ذیقعده 977 به پایان برده است، از این روى موضوع زنده بودن وى تا این سال را نشان مى دهد و اختلاف ها تنها مربوط به بین سال هاى 997 ـ 988هـ .ق. (نه سال آخر زندگى وى) است.
[1]. سال وفات وى (977 یا 988 هـ .ق.) است. از این روى منطقى مىنماید که سال تولد وى را در حدود اوایل همین قرن یا اواخر قرن قبل آن بدانیم. در صورتى که اوایل قرن 9 را بپذیریم، وى در حدود 77 یا 88 سالگى درگذشته است.
[2]. هدایة العارفین، اسماعیل پاشا بغدادى، ج 1، ص 815 (فتحالله بن شکرالله الشریف القاشانى الشیعى الامامى).
[3]. صاحب لباب الالقاب در ص 82 از داماد وى سخن مىگوید.
[4]. الذریعه، ج 23، ص 194 و ج 7، ص 234 و ج 12، ص 22.
[5]. روضات الجنات، ج 5، ص 345.
[6]. ریحانة الادب، ج 5، ص 20، ید طولایى در تفسیر داشت. بحر بىپایان در تفسیر بود.
[7]. لباب الالقاب، ص 81.
[8]. مقام رسمىاى که بر اساس آن یکى از فقیهان، مسؤول رسیدگى به مسائل مذهبى، افتا و حلّ دعاوى بر پایه فقه شیعه بوده است.
[9]. «و لم ارمن تعرض لذکر احواله فى الرجال العلما... فمما یقضى به العجب ان مثل هذا الفاضل الکامل کیف یمکن یخفى حاله عن العلماء و لا یذکر عن عداد الفضلاء و بالجملة الداعى الى خفاء امر هذا العالم الفاضل هو الفقر و قلة الفواضل.» لباب الالقاب الاطیاب، ص 82، 81.
وى همچنین ملا فتحالله را برادر خواهر ضیاءالدین مىداند.
[10]. طبقات اعلام الشیعه، قرن 11، ص 411. از لحاظ موقعیت زمانى این امکان وجود داردکه وى فرزند همان ملا فتحالله مورد نظر باشد.
[11]. مقدمه تفسیر منهج الصادقین با پاورقى و تصحیح میرزا ابوالحسن شعرانى. کتابفروشى اسلامیه، ص 44.
[12]. نور علم، ش 51 و 50، ص 5 و 74.
[13]. مجله نور علم، ش 50 ـ 51، ص 76 و 75 گلشن ابرار، ج 2، ص 742.
[14]. کیهان فرهنگى، ش 9، سال دوم نور علم، ش 52 و 53 ص 195.
[15]. طبقات اعلام الشیعه (قرن 1) ص 5.
[16]. همان، ص 17.
[17]. همان، ص 34.
[18]. همان، ص 38.
[19]. تاریخ اجتماعى کاشان، ص 171.
[20]. طبقات اعلام الشیعه (قرن 1)، ص 45.
[21]. همان، ص 46.
[22]. همان، ص 56.
[23]. همان، ص 57.
[24]. همان، ص 69.
[25]. همان، ص 105.
[26]. همان، ص 109.
[27]. ریحانة الادب، ج 4، ص 257.
[28]. طبقات اعلام الشیعه (قرن 10) ص 158.
[29]. تذکرة الشعرا، امامت کاشانى، ص 186.
[30]. تراجم الرجال، سید احمد حسینى، ج 1، ص 517.
[31]. اعیان الشیعه، ج 6، ص 148.
[32]. طبقات اعلام الشیعه (قرن 10)، ص 275. براى مطالعه بیشتر رک: سیماى کاشان، ص 123.
[33]. وى متوفاى 960هـ .ق. است. براى مطالعه رک: اعیان الشیعه، ج 8، ص 186 الکنى و الالقاب ج 2، ص 300 الذریعة، ج 15، ص 159 و ج 7، ص 227 (احتمال مىدهد خلاصة الروضه ترجمه وى باشد) و ج 5، ص 315 (چهل حدیث ترجمه شهید اول که على بن حسن آن را براى محقق کرکى خواند اجازه گرفت و بعد وفات محقق ترجمه کرد در 19 ذى قعده 943هـ .ق.) ج 21، ص 355 و ج 25، ص 393 طبقات مفسران شیعه ج 2، ص 411 طرائف، ج 5 کشف الحجب، ص 132 ریحانة الادب، ج 5، ص 20 الکواکب، ص 501 فهرست کتابخانه سپهسالار، ص 225. فهرستى از ترجمههاى فارسى زوارهاى در برگ لغت نسخه 1081 مرعشى آمده است. (علل برافتادن صفویان، ص 383) احیاء الداثر، ص 152.
[34]. طبقات اعلام الشیعه، قرن 12، ص 177.
[35]. ریاض العلما، ج 5، ص 318 روضات الجنات، ج 5، ص 245.
[36]. الذریعه، ج 12، ص 22.
[37]. براى پرهیز از طولانى شدن بحث به روشهاى تفسیر، مشخصات فارسى نویسى و... پرداخته نشد. ر.ک: تاریخ ادبیات در ایران، ذبیحالله صفا، مجمع البیان و طبرسى، حسین کریمان تفسیر و مفسران، صالحى و ایازى، دهخدا و... .
[38]. طبقات مفسران شیعه، ج 2، ص 414 و ر.ک: کشف الحجب ص 568 و 208 و 133.
[39]. فارسى کبیر فى ثلاث مجلدات کبار للمولى المفسر فتحالله بن شکر الله کاشانى... و هو مطبوع و فرغ من بعض اجزائه ـ یعنى سورة انفال ـ سنة اربع و ثمانین و تسعمائة 984 و النسخة بهذا التاریخ فى خزانة (شیخنا شیرازى) بسامراء، الذریعة ج 23، ص 194.
[40]. «قد یقال ان تفسیره الفارسى المعروف کان ناقصاً عند وفاته و تممه صهره بعد وفاته. الباب الالقاب، ص 8203.
[41]. مقدمه تفسیر، منهج الصادقین، ج 1.
[42]. همان.
[43]. اعراف، 79.
[44]. منهج الصادقین، به تصحیح علىاکبر غفارى، ج 4، ص 60 و 61.
[45]. مائده، 68.
[46]. همان، ج 3، ص 5 و 274.
[47]. حج، 41.
[48]. منهج الصادقین، ج 6، ص 172.
[49]. منهج الصادقین، ج 2، ص 4 و 5.
[50]. خدمات متقابل ایران و اسلام، ص 461.
[51]. روضات الجنات ج 5، ص 345 ر،ک: ریحانه الادب، ج 5، ص 20، ریاض العلما، ج 5، ص 318.
[52]. طبقات اعلام الشیعه، قرن، 12.
[53]. خلاصة المنهج، ج 1، مقدمة.
[54]. کیهان فرهنگى سال اول، شماره 5، ص 14. وى در «هزار و یک نکته» نیز مطلبى پیرامون تصحیحات قبلى کتاب دارد. این کتاب با ویرایش جدید توسط دفتر تبلیغات اسلامى در آستانه انتشار است.
[55]. کشف الحجب، ص 1066.
[56]. ریاض العلما، ج 5، ص 19 و 318 روضات الجنات، ج 5، ص 345.
[57]. ریحانة الادب، ج 5، ص 20 هدیة العارفین، ج 1، ص 815.
[58]. ریاض العلما، ج 5، ص 19 و 318 روضات الجنات، ج 5، ص 6 و 45 ریحانة الادب، ج 5، ص 20 الذریعه، ج 12، ص 22.
[59]. الذریعه، ج 4، ص 447.
[60]. همان، ج 7، ص 234. یادآورى مىشود که آقاى شیخ محمدعلى احمدیان اصفهانى مسئولیت تحقیق و چاپ کتاب را بر عهده گرفته است (مجله حوزه، ش م، ص 50).
[61]. ریاض العلما، ج 5، ص 318 ریحانة الادب، ج 5، ص 20.
[62]. الذریعه، ج 4، ص 447. از این کتاب در فهرست سپهسالار، ج 2، ص 16 ـ 7 به نام شاه اسماعیل یاد شده است. (فهرست مجلس ج 11، ص 143)
[63]. کشف الحجب، ص 358 هدیة العارفین، ج 1، ص 815 نیز از این کتاب یاد شده است.
[64]. همان، ص 143.
[65]. ریاض العلما، ج 5، ص 318.
[66]. روضات الجنات، ج 5، ص 345 ریاض العلما، ص 318.
[67]. علل بر افتادن صفویان، رسول جعفریان، ص 408 هزار سال تفسیر فارسى، ص 700.
[68]. طبقات اعلام الشیعه، آقا بزرگ قرن 12، فتحالله کاشانى.
[69]. الذریعه، ج 23، ص 194.
[70]. معادن الحکمة... محمد علم الهدى، ج 1، ص 12ـ9. به نقل از گلشن ابرار، ج 1، ص 225.
[71]. طبقات اعلام الشیعه، قرن 12، ص 177.
[72]. علامه طباطبایى، میزان معرفت، احمد لقمانى، معادن الحکم ... محمد علمالهدى، ج 1، ص 9.
[73]. سیماى کاشان، ص 131، نقل از معادن الحکمة فى مکاتیب الائمه، علمالهدى محمد بن محسن بن مرتضى کاشانى، انتشارات جامعه مدرسین قم.
[74]. روضات الجنات، ج 5، ص 346.
[75]. «... اوسنة ثمان و ثمانین و تسعمأة... و الاصح الاخیر» الذریعه، ج 23، ص 194، ج 7، ص 234.
[76]. کشف الحجب والاستار، ص 143 و 208.
[77]. همان، 252 .
[78]. در روضات این نظریه تقویت شده است مقدمه تفسیر منهج الصادقین، ج 1، ص 64 لباب القاب، ص18. برخى هم معتقدند چنین مسئله اى درباره طبرسى بعید است و کوشیده ,,,,اند انتساب آن را به ملافتحالله تقویت کنند.
[79]. لباب الالقاب، ص 81.