سیّد محسن اعرجى
متوفّاى: 1227 هـ .ق.
عنوان مقاله: آیت عروج
نویسنده: على احمدى
مقدمه
سیّد محسن اعرجى یکى از عالمان بزرگ شیعه در قرن سیزدهم هجرى است. هم زمان با این مرجع عالیقدر، عالمان بسیار بزرگى چون: سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم، سیّد مهدى شهرستانى، ملاّ محمد مهدى نراقى و شیخ جعفر کاشف الغطاء ظهور کردند. به همین دلیل قدر و منزلت سیّد محسن اعرجى پوشیده مانده و رجال شناسان به ابعاد زندگى وى نپرداخته اند.
سیّد حسن صدر رساله اى به زبان عربى، به نام «تذکرة المحسنین» و سیّد حسن موسوى کاظمینى (متوفّا 1354) رساله اى به نام «ذکرالمحسنین» به زبان عربى درباره زندگى سیّد محسن اعرجى نگاشته اند.
رساله «ذکرالمحسنین» به همّت سیّد محمّدعلى کاظمینى بروجردى، در خاتمه کتاب «وسایل الشیعة الى احکام الشریعة» تألیف سیّد محسن اعرجى، چاپ شده است.
بیشتر مطالب این مقاله از این رساله گرفته شده است، امید است خداوند مؤلّف بزرگوار آن را غریق رحمت فرماید.
خاندان
آل اعرجى از قدیمى ترین و بزرگ ترین خاندانهاى علمى شیعى، در ایران، عراق و لبنان هستند. نسب این خاندان به عبیدالله اعرجفرزند حسین اصغر، پسر امام زین العابدین(علیه السلام)مى رسد.([1])
سیّد حسین اصغر با کنیه ابو عبدالله، فرزند امام زین العابدین(علیه السلام)، از فضلا، محدّثان و عالمان عصر خود بوده است. وى از عمه اش فاطمه، دختر امام حسن(علیه السلام) و برادر خود امام باقر(علیه السلام)حدیث نقل مى کند. در تاریخ آمده است که وى از بندگان مقرّب خدا و مستجاب الدّعوة بوده است. چهار پسر به نامهاى (عبیدالله اعرج، عبدالله، على، ابومحمّد حسن و سلمان) داشت که نسل او را در تاریخ ادامه دادند. وى سال (157 هـ .ق.) در مدینه فوت کرد و در قبرستان بقیع به خاک سپرده شد.([2])
عبیدالله اعرج (جدّ اعلاى آل اعرج) کنیه اش ابوعلى، نوه امام زین العابدین(علیه السلام)، مادرش خالد، نوه مصعب بن زبیر بن عوام بود.
چون یکى از پاهاى وى لنگ بود به اعرج مشهور و معروف شد.
در تاریخ آمده است که خلیفه عبّاسى ابوالعبّاس سفّاح، بسیار او را تکریم مى کرد و قطعه زمینى را در اطراف مداین (شهرى در کشور عراق) به او داد که درآمد سالیانه آن هشت هزار دینار بود.([3])
از این خاندان، عالمان بزرگى برخاسته اند و خدمات شایانى به اسلام و مسلمانان انجام داده اند که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1. سیّد جعفر اعرجى (1274 ـ 1332)
وى از نوادگان سیّد راضى، برادر سیّد محسن اعرجى، عالم، مؤلّف، محقّق و مورّخ، از نسب شناسان معروف بوده است. وى بیش از 60 کتاب درباره اسلام و نسب شناسى تألیف کرده است که به نام برخى از آن ها اشاره مى کنیم: «ریاض الاقحوان»، «مناهل الضّرب فى انساب العرب»، «الاربعین حدیثا»، «الاعتقادات»، «زادالمسافر»، «الدُرّة الابدیَّة فى نسب الاعرجیه»، «الصراط الابلج فى انساب بنى اعرج و... .([4])
2. سیّد عبدالکریم اعرجى (1304)
وى از نوادگان سیّد راضى، برادر سیّد محسن اعرجى، فقیه و اصولى و از شاگردان محمّدحسین کاظمى، شیخ هادى تهرانى، سیّد مجدّد شیرازى و میرزا حبیب الله رشتى بود.
از آثار اوست: «تعلیقات على رسائل الشیخ انصارى فى الاصول»، «البنود المنظمّة فى حلّ رموز القوانین»([5])
نسب
نسب سیّد محسن اعرجى با بیست واسطه به حضرت امام زین العابدین(علیه السلام) مى رسد.
سیّد محسن بن سیّد حسن بن سیّد مرتضى بن شرف الدّین بن نصرالله بن زرزور بن ناصر بن منصور بن ابى الفضل النقیب عمادالدّین موسى بن على بن ابى الحسن محمّد بن عماد بن الفضل بن محمّد بن احمد البریر بن محمّد بن الاشتر الاعرجى الکاظمى بن عبیدالله بن على بن عبیدالله بن على بن الصالح بن عبیدالله بن الحسین الاصغر بن الامام على زین العابدین.([6])
ولادت
سیّد محسن در خانواده اى روحانى، در شهر بغداد، دیده به جهان گشود. پدرش سیّد حسن از روحانیان حوزه علمیّه و مادرش زنى علویه و پاکدامن بود.
از تاریخ تولّد او اطّلاع دقیقى در دست نیست.
تحصیلات
سیّد محسن پس از گذارندن مراحل کودکى و نوجوانى به کسب و تجارت روى آورد و در بغداد، مشغول تجارت شد. وى در کنار تجارت، لغت عرب و علوم عربى را تدریس مى کرد و تا چهل سالگى در این حرفه مشغول فعّالیت بود و پس از آن براى کسب معارف علوم دینى به نجف اشرف هجرت کرد. وى در نجف اشرف پس از اتمام مقدّمات در درس آیات عظام و دانشوران بزرگ حوزه نجف شرکت کرد.
استادان
1. وحید بهبهانى (1118 ـ 1205هـ .ق.)([7])
2. سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم (1113 ـ 1212)([8])
3. شیخ جعفر کاشف الغطا (1154ـ1227 هـ .ق.)([9])
سیّد محسن اعرجى از این استادش اجازه روایت داشت.
4. شیخ سلیمان بن معتوق عاملى. (متوفّا 1227هـ .ق.).
وى در جبل عامل متولّد شد و نزد استادانى چون، سیّد محمّد بن ابراهیم بن شرف الدّین موسوى (جدّ اعلاى آل شرف الدّین) کسب فیض کرد و موفّق شد از او اجازه روایت دریافت کند. شیخ سلیمان همراه سیّد صالح، پسر استادش، به علّت وقوع فتنه جزّار در سال (1198 هـ .ق.) به عراق هجرت کرد.
وى از استادان سیّد صدرالدّین عاملى نیز به شمار مى آید.
سیّد عبدالله شُبّر افتخار شاگردى در محضر وى را دارد. شیخ سلیمان در سال (1227 هـ .ق.) در کاظمین به دیار باقى شتافت و همان جا به خاک سپرده شد.
سیّد محسن اعرجى در سال (1186 هـ .ق.) به دنبال شیوع بیمارى طاعون در نجف اشرف،([10])به همراه خانواده اش، از نجف هجرت کرد و پس از ریشه کن شدن این بیمارى، به نجف برگشت.([11])
شاگردان
بسیارى از طلاّب و فضلا توانستند از محفل پربار درس سیّد محسن اعرجى استفاده کنند. مهم ترین شاگردان سیّد محسن عبارتند از:
1. سیّد محمّدباقر شفتى (1175 ـ 1260 هـ .ق.)
وى موفّق شد از استادش سیّد محسن اعرجى اجازه روایت دریافت کند.
2. سیّد عبدالله شبّر کاظمى (1188 ـ 1242 هـ .ق.)
وى فرزند سیّد محمّدرضا شبّر کاظمى، و صاحب تفسیر وزین شبّر است.([12])
3. شیخ محمّدعلى بلاغى (متوفّا 1234هـ .ق.)
او فقیه، اصولى و شاعر و از شاگردان سیّد محسن اعرجى، بهبهانى حائرى، سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا بود. در حوزه فقه و اصول، کتابهایى را به رشته تحریر درآورد که از آن جمله است: «جامع الاقوال فى الفقه» «شرح القواعد للشّهید» «مطارح الانتصار و نتایج الافکار» «شرح تهذیب الاصول»، 3 جلد و «کتابى درباره فقه» در 20 جلد.([13])
4. شیخ عبدالحسین اعسم، (1157 ـ 1247 هـ .ق.)
وى فرزند شیخ محمّدعلى و از مشاهیر آل اعسم، محقّق، فقیه، شاعر و ادیب است. او از شاگردان سیّد محسن اعرجى، سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم و شیخ جعفر کاشف الغطا است. شیخ عبدالحسین داراى تألیفات زیادى است. از جمله: «ذرایع الافهام الى احکام شرایع الاسلام» «فقه استدلالى»، 3 جلد شرح منظومه برادرش که در باب مواریث و اطعمه و اشربه نگاشته شده است «منسک حج تامّ» «رسالة فى الصلاة» «الروضة فى الشعر»، قصیده اى است که به ترتیب حروف هجا در ندبه و فراق حضرت مهدى (عج) سروده است که با این بیت شروع مى شود:
أرى کفک ابتلت بقائمة العضب *** فحتام حتام انتظارک بالضرب
وى در سن نود سالگى در سال (1246 هـ .ق.) در نجف اشرف فوت کرد و در صحن غروى کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.([14])
5. سیّد صدرالدّین عاملى ([15])
6. شیخ محمّدتقى اصفهانى، صاحب حاشیه بر معالم
7. سیّد هاشم پسر سیّد راضى
برادر زاده سیّد محسن اعرجى. و از عالمان کاظمین در اوایل قرن سیزدهم بود. رجال شناسان او را فقیه، فاضل و صاحب مناقب و مکارم دانسته اند. وى در حوزه کاظمین تحصیل نمود و اکثر درسها را نزد عمویش سیّد محسن، خوانده است.
او داراى تألیفاتى در اصول و فقه است از جمله آنهاست: «حواشى على الشرایع»، «رسالة فى التّقلید»، «مناسک حج»، «رسالة فى حجیّة الکتاب»، «رسالة فى الردّ على من قال بمطلق الظّن» و...([16])
8. سیّد ابراهیم اعرجى.
از نوادگان سیّد راضى اعرجى است. وى داراى تألیفاتى است از جمله کتاب «الفقه الاسلامى الکبیر» که در چهارده جلد نگاشته است. او در سال (1247 هـ .ق.) بر اثر ابتلا به بیمارى طاعون درگذشت.([17])
سفر حج
در طول تاریخ شیعه، اکثر عالمان شیعه توفیق تشرف به خانه خدا و به جا آوردن مناسک حج را داشته اند. آیت الله سیّد محسن اعرجى نیز در سال (1199 هـ .ق.) به همراه استادش، شیخ جعفر کاشف الغطا، سیّد محمّدجواد، صاحب «مفتاح الکرامة» و شیخ محمّدعلى اعسم، به مکّه مکرمه مشرف شد.([18])
کرامات
1. عدّه اى از سادات کاظمین به حضور سیّد محسن اعرجى رسیدند و از او درخواست کردند تا براى یکى از تجار بغداد حواله اى یادداشت کند تا خمس مالش را به آن هابدهد. سیّد محسن هم نوشت و به آن ها داد. سادات نزد تاجر آمدند و حواله را به او دادند. تاجر که از مریدان سیّد محسن بود، به محض این که فهمید نامه از کیست، آن را بوسید و بر دیدگان گذاشت و مبلغ مذکور را به آن ها تقدیم کرد و در دفتر محاسبات خود، یادداشت کرد.
این تاجر شریکى داشت، پس از واقعه در روزى از روزها که دفتر را ورق مى زد، مشاهده کرد که شریکش بدون اجازه او مبلغى را به عنوان خمس به سادات داده است، ناراحت شد و به تاجر گفت: من در این مبلغ با تو شریک نمى شوم و باید خودت همه آن ها را بپردازى. تاجر هم قبول کرد.
شب آن روز شریک در خواب دید، امام على(علیه السلام) به ا و فرمود:
تو حواله فرزندم محسن را قبول نکردى؟ بگیر این هم سهم تو! نصف مبلغ را بگیر.
پس، از خواب پرید و با کمال تعجّب مشاهده کرد مقدارى پول در دامنش ریخته شده است. وى پس از این خواب از عملش پشیمان شد.([19])
2. زائرى براى زیارت امام جواد و امام هادى(علیهما السلام) به کاظمین مشرف شد. هنگامى که به شهر رسید متوجّه شد پولى که براى خرجى سفر با خود برداشته است، نیست و دزدان آن را به غارت برده اند. ناراحت و غمگین به حرم مطهّر کاظمین پناهنده شده و شروع به دعا کردن نمود. در همان حال سیّد محسن اعرجى به او نزدیک شد و دستش را به طرف وى دراز کرد و مبلغى را در دستش گذاشت. زائر که متعجب شده بود به سیّد گفت: چه کسى به تو خبر داد که پولهایم به سرقت رفته است؟ غیر از خدا هیچ کس نمى دانست. سیّد محسن در حالى که به قبر مطهّر اشاره کرد، فرمود: صاحب این قبر به من خبر داد.([20])
3. شیخ زین العابدین سلماسى مى گوید:
شبى از شبها، در خواب دیدم، برخى از علماى بزرگ در منزل سیّد محسن اعرجى اجتماع کرده اند و سیّد محسن اعرجى در صدر مجلس نشسته و با آن ها گفت و گو مى کند. پس از لحظاتى سیّد محسن به آن ها گفت: نمى خواهیم برویم. با این جمله همگى بلند شدند و به طرف حرم مطهّر کاظمین حرکت کردند، و از باب قریشى خارج شدند و به طرف بیرون شهر حرکت کردند، سیّد محسن به من گفت: برگرد. در جواب گفتم: دوست دارم همراه شما باشم. سیّد محسن فرمود: حالا وقت آمدن تو نیست، تو و پسرم سیّد کاظم برگردید. علّت را پرسیدم،جواب داد: ما مى رویم ریشه عامل فساد در دین را قطع کنیم. گفتم: منظورتان چه کسى است؟ جواب داد: شیخ احمد احسایى.([21])
در این لحظه از خواب پریدم و فرداى آن روز سراغ شیخ احمد را گرفتم، گفتند به زیارت خانه خدا رفته است و پس از مدّتى خبر مرگ او به گوشم رسید. شب وفات او همان شبى بود که من آن خواب را دیده بودم.([22])
ویژگى ها
1. تقیّد به آداب نماز
از خصوصیات سیّد محسن اعرجى این بود که نماز را طول مى داد و در انجام فرایض عجله نمى کرد. هنگامى که به عنوان امام جماعت مى ایستاد نیز نماز را طولانى به جا مى آورد و سوره هاى طولانى مى خواند و در قنوت نماز بسیار دعا مى کرد. در محراب نماز، متکایى گذاشته بودند که سیّد محسن بین دو نماز به آن تکیه مى داد و خستگى در مى کرد.
شیخ جعفر «کشف الغطا» که نماز را پشت سر سیّد محسن اعرجى مى خواند، روزى به سیّد گفت: اى آقاى من، ما، در نماز تو شرکت مى کنیم، نمازت در هنگام جماعت طولانى است مگر امر نشده به اینکه در نماز جماعت رعایت ضعیفان شود؟
سیّد محسن جواب داد: آیا در نماز جماعت از من ضعیف تر کسى هست؟
شیخ جعفر گفت: به خدا قسم همانا قوّت ایمان تو از قوّت شیر بالاتر است. تو قوى ترین جماعتى نه ضعیف ترین.([23])
2.زهد
اکثر عالمان شیعه به تبعیت از اهل بیت، در نهایت زهد و ساده زیستى زندگى مى کردند، سیّد محسن اعرجى نیز نسبت به زخارف دنیا بى اعتنا و بسیار زاهد بود. سیّد صدرالدّین عاملى، شاگرد سیّد محسن، نقل مى کند که: همه عالمان عصر سیّد محسن، بر زهد وى غبطه مى خوردند. او زاهدترین و عابدترین افراد بود. در کتابهاى رجالى نقل شده است که از شدّت زهد، شمعدانى نداشت که شمع را روى آن بگذارد به ناچار آن را روى خشت یا کلوخى مى گذاشت.([24])
3. خویشتن دارى
سیّد محسن اعرجى با وجود این که از مال دنیا چیزى نداشت ولى هر پولى را قبول نمى کرد و در این رابطه بسیار محتاط بود. میرزا حسین، فرزند میرزا خلیل تهرانى نجفى، از پدرش نقل مى کند: فتحعلى شاه قاجار شاه ایران، چهارصد تومان همراه ملاّباشى براى سیّد محسن اعرجى فرستاد. ملاّباشى به کاظمین آمد و سراغ سیّد محسن را گرفت، مردم او را به منزل سیّد راهنمایى کردند. ملاّباشى به درب منزل سیّد محسن آمد و در زد، فرزند سیّد محسن درب را باز کرد و سراغ سیّد محسن را گرفت. فرزند سیّد محسن پیغام ملاّباشى را رساند و برگشت و به او گفت: آقا فرمودند حالا وقت ملاقات نیست. ملاّباشى گفت: به ایشان بگویید چهارصد تومان هدیه از طرف شاه ایران براى ایشان آورده ام. سیّد محسن پیغام فرستاد که به او بگویید برگردد. و او را به حضور نپذیرفت. ملاّباشى که بسیار تعجّب کرده بود و دنبال راهى مى گشت که هر طور شده هدیه را به او دهد لذا به مردم گفت: چگونه مى توانم او را ببینم؟ آنها گفتند: منتظر بمان هنگامى که براى اقامه نماز از منزلش بیرون مى آید کارت را بگو.
به محض این که چشم سیّد محسن به ملاّباشى افتاد گفت: قبول نمى کنم، قبول نمى کنم. مرا با اموال سلطان چکار؟ سپس به ملاّباشى اشاره کرد و فرمود: این اموال مال فقراست نه مال تو، این آقا (حاج مشکى) وکیل فقراست، پولى که براى من آورده بودى به ایشان بده تا به فقرا بدهد.
ملاّباشى چهارصد تومان به او داد و از زبان سیّد محسن اعرجى روى کاغذ نوشت:
هدیه سلطان فتحعلى شاه قاجار به دستم رسید، خداوند ملکش را پایدار گرداند.
کاغذ را به سیّد داد تا امضا کند وقتى سیّد از محتواى نامه با خبر شد به شدّت ناراحت شد و به ملاّباشى فرمود: دروغ مى گویى! تو هم از عُمّال اویى! آیا من براى دوام سلطنت ظالمى دعا مى کنم؟ آنگاه دستور داد بنویسد: چهارصد تومان از طرف سلطان فتحعلى شاه واصل و به فقرا اهدا گردید.([25])
4. رسیدگى به فقرا
یکى از خصوصیات نیکوى سیّد محسن که آن را از اجداد طاهرینش به ارث برده بود، کمک به نیازمندان و فقرا بود. با وجود این که وى لحظه اى بیکار نبود و مدام در حال تدریس، تألیف یا تحصیل بود، از این مهم غافل نمى شد و در حدّ توان به فقرا خدمت مى کرد. شیخ زین العابدین سلماسى در این رابطه خاطره ذیل را نقل کرده است:
همراه پدرم میرزا ابراهیم براى زیارت امام جواد و امام کاظم(علیهما السلام) رفتیم. پس از زیارت، به دیدار سیّد محسن اعرجى رفته و پس از احوال پرسى به منزلگاهمان برگشتیم، پدرم طبقى خرماى اعلا به یکى از خدام داد تا براى سیّد محسن ببرد. پس از مدّتى خادم برگشت و گفت: طبق خرما را به سیّد دادم و او به خادمش دستور داد تا آن را براى فلان منزل ببرند.
پدرم طبقى دیگر براى سیّد محسن فرستاد، این بار هم سیّد محسن طبق را به کس دیگرى هدیه داد، پدرم براى سومین بار طبق خرما را به خادم داد و گفت: از طرف من به سیّد محسن بگو که راضى نیستم این طبق را به کسى بدهى!
پس از لحظاتى خادم آمد و گفت: پیغامتان را به او رساندم ولى سیّد محسن بسیار ناراحت شد و بار دیگر هم آن را به فقیرى هدیه داد.([26])
5. احترام به استاد
یکى از رموز موفقیت عالمان دینى، احترام فوق العاده آنان به استاد است. احترام به استاد اثر وضعى عمیقى بر پیشرفت در درس و اخلاق شاگردان داشته و دارد.
سیّد محسن اعرجى به استادان خود احترام مى گذاشت و هنگامى که به حضور آن ها مشرف مى شد با حالت خضوع و خشوع برخورد مى کرد. شیخ محمّدحسن آل یاسین در این باره مى گوید:
سیّد محسن هر روز که از اوراد و اذکار روزمره خود فارغ مى شد به ناحیه اى که شیخ جعفر کاشف الغطا، استادش، در آن جا سکونت داشت مى رفت و برایش دعا مى کرد و به منزلش برمى گشت. وى این عمل را همیشه انجام مى داد چه وقتى که استادش در آن جا حضور داشت و چه وقتى که براى امورى به ایران مسافرت مى کرد.([27])
همین رابطه شاگرد با استاد، باعث شد که شیخ جعفر کاشف الغطا علاقه زیادى به سیّد محسن نشان دهد. هنگامى که سیّد محسن فوت کرد، شیخ جعفر در ایران حضور داشت، هنگامى که به کاظمین برگشت و خبر فوت شاگردش را شنید بسیار ناراحت شد و بر سر مزارش حاضر شد و خود را روى قبر او انداخت و به شدّت گریه کرد و در همان حال فرمود:
مرگم نزدیک شده است، تا کنون هم که زنده مانده ام با دعاى سیّد محسن بوده است. آنگاه به اطرافیان گفت: من به زودى زود به سیّد محسن ملحق خواهم شد.
و همان طورى که خودش گفته بود نتوانست فراق شاگردش را تحمّل کند و پس از شش ماه دار فانى را وداع گفت.([28])
ذوق شعرى
سیّد محسن اعرجى علاوه بر این که به عنوان فقیه و عالم اصولى در کاظمین معروف بود و توانست سالیانى دراز در حوزه علمیّه کاظمین را رونق بخشد، ذوق شعرى نیز داشت. مجموع اشعار وى، در دیوان شعرش موجود است. وى قصیده اى طولانى و غراء در رثاى امام على(علیه السلام)سروده است که به قصیده «دالیه»([29])معروف است.
ابیاتى از این قصیده:
دموع بدى فوق الخدود خدودها *** و نار غدا بین الضلوع و قودها([30])
اتملک سادات الانام عبیدها *** و تخضع فى اسر الکلاب اسودها
و تبتزّ اولاد النبى حقوقها *** جهاراً و تدمى بعد ذاک خدودها
و یمسى حسین شاحط الدّار دامیاً *** یُغفّره فى کربلا صعیدها
و اسرته صرعى على التّرب حوله *** یطوف بها نسر الفلاة و سیّدها
قضوا عطشاً یا للرّجال و دونهم *** شرایع و لکن ما ابیح ورودها
اشک هایى بر گونه آشکار مى شد و آتشى در درون سینه ها پدید آمد.
آیا باید سروران بشریت در بند بزرگان قرار گیرند و شیران به اسارت سگان درآیند؟
و حقوق فرزندان پیامبر سلب شود و گونه هاى آنان آشکار خونین گردد و...
سیّد محمّد، نوه سیّد حیدر کاظمى قضیه اى نقل مى کند که نشان مى دهد، این قصیده مورد قبول امام على(علیه السلام) واقع شده و ایشان این قصیده را پذیرفته اند. وى نقل مى کند:
هر هفته روزهاى پنج شنبه یا جمعه براى امام حسین(علیه السلام) مجلس روضه خوانى تشکیل مى دادم. روزى از روزها، روضه خوان مجلس تأخیر کرد به حدّى که حاضرین خواستند جلسه را ترک کنند، پس از ساعتى، روضه خوان آمد. پس از مراسم، عدّه اى علّت تأخیرش را پرسیدند در جواب گفت: امام على(علیه السلام) را در خواب دیدم که به من امر کردند قصیده دالیه سیّد محسن بغدادى([31]) را بخوانم. از خواب بیدار شدم و پس از پرس جو از دوستان آن را یافتم و با خود عهد کردم تا آن را حفظ نکنم در جلسه حاضر نشوم، لذا دیر شد.([32])
از دیدگاه بزرگان
شیخ جعفر کاشف الغطا در سفرى که به ایران داشت، با فتحعلى شاه قاجار دیدار کرد. در این دیدار، شیخ به شاه گفت:
به مردم ایران بگویید در اذان به جاى «اشهد انّ على ولىّ الله» بگویند «اشهد انّ امیرالمؤمنین على ولىّ الله» زیرا صرف شهادت بر ولى خدا بودن درباره امام على کافى نیست، سیّد محسن اعرجى هم ولى الله است.([33])
شیخ عبّاس قمى، سیّد محسن اعرجى را با این صفات ستوده است:
سیّد سند، عالم، محقّق، مدقّق، فقیه نبیه، ناقد، زاهد.([34])
سیّد محمّدباقر خوانسارى درباره فضیلت سیّد محسن اعرجى مى نویسد:
خدا او را رحمت کند، او با فضیلت ترین عالمان عصر خود و از مفاخر روزگارش است.([35])
دکتر محمّدهادى امینى خلف صالح علاّمه امینى، مؤلّف اثر ماندگار «الغدیر» درباره سیّد محسن اعرجى مى نویسد:
فقیه، اصولى، مدقّق و از اعلام علما در عصر خودش، عباراتش در غایت فصاحت و بلاغت است. طورى مى نوشت که انگار خطیب بر منبر سخنرانى مى کند.([36])
آثار
1. وسائل الشیعة الى احکام الشریعة
سیّد محسن اعرجى همان طور که در مقدمه کتاب نگاشته است، این کتاب را براى راحتى طلاّب تألیف نموده است.
موضوع این کتاب درباره فقه است. اعرجى در این کتاب ابواب مختلف فقه را با بیانى شیوا، همراه با استدلال بررسى مى کند.
این کتاب توسط سیّد حسن، پسر سیّد محسن اعرجى، تصحیح شده است و براى اوّلین بار در تبریز در سال (1320 هـ .ق.) در 318 برگ بزرگ، به چاپ رسید. و در سال (1364 هـ .ش.) توسط انتشارات کتابفروشى مصطفوى و با همّت آیت الله محمّدعلى کاظمینى بروجردى از احفاد آیت الله سیّد محسن اعرجى تجدید چاپ شده است.
2. دررالبهیة فى الفقه الامامیة
این کتاب به نظم است در سال (1371 هـ .ق.) در تهران به چاپ رسیده است.([37])
3. المحصول فى الاصول
این کتاب را درباره علم اصول نگاشته است و حاوى مقدمه و پنج باب به نامهاى (الکتاب المجید، السّنة، الغراء، اجماع الامّة، العقل الراجع الیهما، الاجتهاد و التقلید) است.
در 21 صفر 1224 هـ .ق. یعنى سه سال قبل از فوت مؤلّف، کار نگارش این کتاب پایان یافته و بعدها چاپ شده است.([38])
4. المهذّب الصافى مسمّى به «الوافى فى شرح وافیه» ملاّ عبدالله تونى.
5. سلالة الاجتهاد فى الفقه، منظومه اى در جمع اشباه و نظائر که به نام «الفقهیة المستطرفة» نیز مشهور است.([39])
5. فواید علم الرجال
6. کتاب فى الصّلاة
7. دیوان شعر([40])
8. ارجوزة در فقه موسوم به «الفیة فقهیّه»
9. اصالة البرائة
10. تلخیص الاستبصار
11. حواشى على وافى، از آثار ملاّ محسن فیض.
12. عدة الرجال
13. تزییف مقدّمات الحدائق، شرح مقدّمات حدائق.([41])
14. المعتصم، درباره علم اصول.
15. شرح معاملات الکفایة، از آثار محقّق سبزوارى.
16. تلخیص الاستبصار، از آثار شیخ طوسى.
17. رسالة فى مناظرة شیخ الطّائفة، صاحب کشف الغطا.
18. حواشى على کتاب الفیومى، معروف به مصباح المنیر.
19. اجوبة المسائل، پرسش و پاسخ فقهى.
20. غُرر الفواید و دُرر القلاید فى نفایس المسائل الفقیه، به صورت نظم و حاوى 1014 بیت شعر است.
فرزندان و نوادگان
سیّد محسن اعرجى چهار فرزند پسر داشت که همه آن ها روحانى و اهل علم بودند، فرزندان سیّد محسن عبارتند از:
1. سیّد کاظم
وى بزرگ ترین فرزند سیّد محسن، عالم و اصولى، از بزرگان شهر کاظمین بود. وى بیشتر دروس حوزه را در محضر پدرش فرا گرفت و در حوزه علمیه کاظمین به تدریس پرداخت. وى در سال (1246 هـ .ق.) به مرض طاعون فوت کرد.
2. سیّد على
3. سیّد حسن
ادیب، کامل و شاعر بود. و دروس حوزوى (فقه، اصول و کلام) را نزد پدرش فراگرفت. کتاب «جامع الجوامع» فى شرح کتاب الشرایع در 4 جلد از تألیفات اوست. وى در سال (1230 هـ .ق.) در مسیر بازگشت از سفر حج، دار فانى را وداع گفت.([42])
4. سیّد محمّد (متوفّا: 1303)، عالم و فاضل و از شاگردان حسن بن خنفر است.
اکثر نوادگان سیّد محسن نیز اهل علم بودند و توانستند چراغ علم و تقوا را در این خاندان روشن نگه دارند. سیّد محمّدعلى اعرجى، فرزند سیّد کاظم و نوه سیّد محسن اعرجى، فقیه و اصولى معروف کاظمین بود. وى در دروس حوزه را نزد جدش و سیّد عبدالله شبّر فراگرفت. او داراى تألیفاتى است، از جمله: «رسالة فى حجیة الظن»، «احکام الشریعة»، «فواید علمیّه» (کشکول).([43])
رحلت
سیّد محسن اعرجى در نود سالگى به مرض استسقا مبتلا شد و با همان مرض از دنیا رفت. سیّد عبدالحسین اعسم، شاگرد سیّد محسن اعرجى نقل مى کند:
براى ملاقات بر سیّد محسن وارد شدم، دیدم در گوشه اى نشسته است و در کنارش کتاب تذکره علاّمه، باز است و او کاغذى به دست دارد و مطالبى را یادداشت مى کند. و در همان حال گریه هم مى کند. به او گفتم: آقاى من، چرا گریه مى کنى؟ چرا با این حال مرض مى نویسى؟ در جوابم فرمود: گریه ام از این است که عمرم در علم اصول صرف شد و نتوانستم درباره فقه کتابى بنویسم. گفتم: شما که کتابهاى متعددى در باب فقه نگاشته اید. در حالى که گریه مى کرد، در جوابم فرمود: مگر نمى بینى که علاّمه در هر فنى از فقه کتابى نگاشته است.([44])
سرانجام این عالم ربّانى پس از نود سال زندگى پر افتخار و خدمت به اسلام و مسلمانان، در سال (1227 هـ .ق.) فوت کرد.
در تاریخ وفاتش، عبارات گوناگونى گفته اند از جمله:
1. بموتک محسن مات الصّلاح.
2. نعمت المدارس و العلوم لمحسن.
3. جنة الفردوس دار المحسن.([45])
شیعیان شهر بغداد و کاظمین به محض شنیدن خبر فوت سیّد محسن اعرجى، به طرف بیت آن مرحوم حرکت کردند. بازاریان با تعطیل کردن مغازه ها به جمعیت ملحق شدند.
شیعیان داغدار پیکر آن مرحوم را تشییع کردند، آنگاه فرزند بزرگ ایشان، سیّد کاظم اعرجى بر جنازه پدرش نماز خواند.
پس از برگزارى مراسم باشکوه تشییع و خواندن نماز، جسد آن فقیه فقید در منزلش و در کنارِ مسجدى که در آن نماز مى خواند، مقابل درِ مدرسه اى که در آن تدریس مى کرد، به خاک سپرده شد.([46])
براى گرامیداشت یاد او، قبّه اى بر مزارش بنا شد. هم اکنون مزار او در کوچه جنب حرم مطهّر کاظمین توجّه هر بیننده اى را به خود جلب مى کند.
[1]. دائرةالمعارف تشیّع، ج 1، ص 145.
[2]. مناهل الضرب فى انساب العرب، سیّد جعفر اعرجى، ص 500.
[3]. مناهل الضّرب فى انساب العرب، ص 501.
[4]. دائرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 145.
[5]. رسالات الاسلامیة، ج 12، ص 222.
[6]. معارف الرجال فى تراجم الرجال، ج 2، ص 176.
[7]. همان، ج 1، ص 122. / ر. ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 277.
[8]. ر. ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 294.
[9]. معارف الرجال فى تراجم العلماء، ج 1، ص 152.
[10]. در سال 1186، طاعون سراسر شهر نجف اشرف را فراگرفت. اکثر مردم، براى حفظ جان، از این شهر هجرت کردند. علماى شهر نیز به همراه سید محمدمهدى بحرالعلوم از شهر خارج شدند، فقط سید مهدى قزوینى در نجف اشرف ماند و هجرت نکرد.
[11]. معجم الرجال الفکر فى النجف، ج 1، ص 161.
[12]. ر. ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 318.
[13]. معارف الرجال، ج 2، ص 316.
[14]. معارف الرجال فى التراجم، ج 2، ص 24.
[15]. ریحانةالادب، ج 5، ص 236.
[16]. رسالات الاسلامیة، ج 12، ص 437.
[17]. همان، ج 12، ص 29.
[18]. معارف الرجال، ج 2، ص 172.
[19]. وسایل الشیعة الى احکام الشریعة، ص 948.
[20]. همان، ص 949.
[21]. شیخ احمد احسایى فرزند زین العابدین احسایى در سال (1166 هـ ق.) در احساء به دنیا آمد. پس از دوران کودکى براى تحصیل علوم دینى راهى نجف اشرف شد و از محضر بزرگانى چون: وحید بهبهانى و سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم استفاده کرد.
وى سرسلسله فرقه ضالّه شیخیه است که عقایدى خلاف عقاید شیعه امامیه دارند.
به اعتقاد شیخ احمد احسایى و پیروانش، روح اهلبیت عصمت و طهارت پس از شهادت، در بدن فرد دیگر قرار مىگیرد و به این دنیا باز مىگردد. شیخ احمد احسایى این عقیده را از آیین هندو گرفته است.
اصول دین از نظر شیخ احمد، چهارتاست (توحید، نبوّت، امامت، اعتقاد به رکن رابع «شیعه کامل»).
شیخ احمد احسایى در سال 1246 فوت کرد. پس از مرگ وى سیّد کاظم رشتى که از شاگردان شیخ احمد بود، فرقه شیخیه را رهبرى کرد. (تاریخ جامع بهائیت).
[22]. وسایل الشیعة الى احکام الشریعة، ص 946.
[23]. همان، ص 950.
[24]. ریحانةالادب، ج 5، ص 236.
[25]. وسایل الشیعة، سیّد محسن اعرجى، ص 952.
[26]. همان، ص 951.
[27]. همان، ص 950.
[28]. همان، ص 951.
[29]. علت این که به قصیده «دالیه» معروف شده زیرا قافیه آن حرف «دال» است.
[30]. وسایل الشیعة الى احکام الشریعه، سیّد محسن اعرجى، ص 964.
[31]. بغدادى از القاب سیّد محسن اعرجى است.
[32]. همان، ص 949.
[33]. همان، 948.
[34]. فوائد الرضویة، ص 373.
[35]. روضات الجنّات، ج 6، ص 104.
[36]. معجم رجال الفکر و الادب فى النجف، ج 1، ص 161.
[37]. فهرست کتابهاى چاپى عربى،، ص 349.
[38]. الذّریعة، ج 20، ص 151.
[39]. همان، ج 12، ص 213.
[40]. مع علماء النجف الاشرف، سیّد محمّد غروى، ج 1، ص 368.
[41]. ریحانة الادب، ج 5، ص 237.
[42]. معارف الرجال، ج 1، ص 208.
[43]. رسالات الاسلامیه، ج 12، ص 281. / وسایل الشیعة الى احکام الشریعة، سیّد محسن اعرجى، ص 962.
[44]. وسایل الشیعة الى احکام الشریعة، ص 963.
[45]. مع علماء النجف الاشرف، ج 1، ص 638.
[46]. وسایل الشیعة الى احکام الشریعة، ص 964.