گذشت که مرحوم حاج ملا محمّدصادق، در ادبیات ماهر و چیره دست بود و مقامات حریری و کتاب قاموس را از حفظ داشت ـ با این که کتاب قاموس، کتاب مراجعه است و کتاب حفظ نیست ـ و این، برای کمتر کسی از علما و دانشمندان اتفاق افتاده است. آیت الله سید موسی شبیری زنجانی می فرمود:
روزی حاج ملا صادق به تهران رفت و در مجلس فرهاد میرزا شرکت کرد. معروف است که فرهاد میرزا اعلام کرده بود که هر کس از گفتار و نوشتار من، خطا و اشتباه بگیرد، من به او یک لیره طلا خواهم داد. در این حال، فرهاد میرزا چیزی را نوشت و به خادمش داد به او گفت: این را نزد حاج ملا علی کنی ببر و بگو: آقا آن را به خاتم خود ممهور کند.
حاج ملا صادق فرمود: حضرت والا! لطفاً یک لیره طلا مرحمت بفرمائید، چون ممهور غلط است و صحیح آن، مُهر است. مُهر کلمه فارسی است و بر وزن اسم مفعول عربی در نمی آید.
فرهاد میرزا گفت: شما صحیح می فرمایید. من چند روزی است ناخوشم و متوجه گفتار خود نبودم. الآن هم که می آمدم، خاک شیر خوردم. حاج ملا صادق فرمود: لطفاً یک لیره دیگر مرحمت بفرمایید، چون خاک شیر غلط، و خاکشی ـ یعنی آمیخته با خاک ـ صحیح است.
فرهاد میرزا گفت: شما درست می فرمایید. آقا من از این که تاکنون شما را ندیده و از علم و فضل شما آگاه نبوده ام، احساس غَبن ـ به سکون باء ـ می کنم.
حاج ملا صادق فرمود: آقا! لطفاً یک لیره ی دیگر مرحمت بفرمایید. چون غَبْن ـ به سکون باء ـ مختص به معاملات است، اما در ضرر موارد علمی، باید غَبَن ـ به فتح باء ـ گفته شود.
حاج فرهاد میرزا گفت:
آقا! مثل این که تا شما لیره های ما را تمام نکنید، دست از سر ما بر نمی دارید.
نواده ی ایشان، حجت الاسلام دکتر علی اکبر صادقی هم گفته است[12]:
«در یکی از سال ها که فرهاد میرزا به قم آمده بود، بر حسب عادت، اظهار علاقه کرده بود که با علما و فضلای قم دیداری داشته باشد. بدین منظور، اعتضادالدوله (حاکم قم) جمعی از اهل علم و فضل و ادب را دعوت می کند، در این جلسه، جدّ ما مرحوم حاجی ـ که جوان هم بود ـ حضور داشته است.
همان طور که مشهور است، فرهاد میرزا دوست داشته کلمات دشوار را مطرح سازد تا مراتب علمی دیگران را بیازماید.
در آن مجلس، شاهزاده دو سؤال لغوی و علمی را مطرح می کند که مرحوم جدّ ما به سؤال نخست پاسخ می دهد. در این بین قهوه می آورند. فرهاد میرزا سؤال دوم را از قصیده ای عربی از شیخ بهایی که در آن لغزی درباره ی مناسک حج مطرح شده، در میان می گذارد.
چون پرسش اول را کسی به جز ملا محمدصادق پاسخ نداده بوده، طبعاً روی سخن شاهزاده در مورد سؤال دوم هم با او بوده است.
مرحوم حاجی می گوید: حضرت والا اجازه می فرمایند قهوه را بنوشم و پاسخ عرض کنم یا نه؟
فرهاد میرزا می گوید: قهوه را میل بفرمایید. یک هفته هم وقت دارید که جواب بدهید.
حاجی می فرماید: پس با اجازه ی حضرت والا، قبل از صرف قهوه پاسخ را عرض می کنم. بلافاصله نصف صفحه از کتاب قاموس را از حفظ می خواند و مقصود شیخ را توضیح می دهد.
فرهاد میرزا به قدری از این قوت حافظه و احاطه ی مرحوم حاجی لذت می برد که به اعتضادالدوله و سایر حاضران که در میان آنان، مقامات عالی و بزرگان قم هم بوده اند، می گوید:
شنیده ام ایشان با این مراتب فضل، با قناعت هم زندگی می کنند، چرا باید شما وسائل رفاه و آسایش او را فراهم نسازید که بتواند با فراغ خاطر به کسب علم و تکمیل فضائل خود بپردازد؟
در همان مجلس، رییس خاندان بیگدلی، یک حبّه از قریه ی معروف جمکران را به مرحوم حاجی هبه می کند و اعتضادالدوله نیز آن قسمت را مدت پنج سال از دادن مالیات معاف می سازد، و از آن تاریخ گشایش شایان توجهی در خاندان ما به وجود می آید[13].