محمّدفاضل ایروانى
(1232 - 1306قمری)
عنوان مقاله: فقیه وارسته
نویسنده: محمد الوانساز خوئی
زادگاه
شهر تاریخى ایروان تا انعقاد قرارداد ننگین گلستان در تاریخ 29 شوال المکرم 1228 قمری یکى از شهرهاى ایران محسوب مى شد. هم اکنون پایتخت کشور جمهورى ارمنستان است.
بنا به مدارک تاریخى، ایروان، در گذشته، مرکز فرهنگ غنى شیعه بوده است. وجود مدارس علوم دینى، تحصیل و تدریس معارف جعفرى و وجود فقیهان و عالمان برجسته اى مانند آیت الله میرزا عبدالکریم ملاّباشى ایروانى ،[1] آیت الله ملاّ حسن ایروانى ،[2] آیت الله سیّد على ایروانى[3] و ده ها شخصیت بارز دیگر، دلیل بر مدعاى ما است.
خاندان
خاندان ایروانى یکى از خاندان هاى علمى و فقهى و زعامت و مرجعیت شیعه در ایران و عراق و قفقاز شوروى سابق است. این طایفه از ذریه ی آخوند ملاّ محمّدباقر ایروانى، فرزند میر فتّاح است. بانى نهضت علمى در این خاندان، همان آخوند ملاّ محمّدباقر ایروانى است که پس از او فرزندان و نوادگانش این راه ارزشمند را ادامه دادند. اطلاعات ما درباره ی ایشان خیلى کم است و تنها به وجود دو فرزند فقیه از ایشان خلاصه مى شود.
نام فرزندان او چنین است:
آیت الله ملاّ محمّد فاضل ایروانى (شخصیت مورد نظر ما).
آیت الله ملاّ على اصغر ایروانى.
برادر و برادرزادگان
آیت الله ملاّ على اصغر ایروانى برادر آیت الله فاضل ایروانى در ایروان به دنیا آمد و مقدمات علوم دینى را در آن جا آموخت. بعد از آن در سال 1242 قمری در جنگ هاى ایران و روس شرکت کرد.
او سپس به حوزه ی علمیه ی قزوین رفت و از حوزه ی درسى آیت الله ملاّ محمّد صالح برغانى و در حکمت و فلسفه از محضر آیت الله آخوند ملاّ آقا حکمى کسب فیض کرد و در علوم معقول و منقول به حدّ اجتهاد رسید و بعد از آن به مجاورت در عتبات عالیات موفق گردید. [4]
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در خصوص تبحّر ایشان در خطابه و وفاتش مى نویسد:
مولى على اصغر ایروانى برادر عالم ربانى (آیت الله فاضل ایروانى) در سلک وعّاظ و محدّثین از طراز اوّل معدود بود و هم به شرف مجاورت عتبات عالیات استسعاد داشت. در یک هزار و سیصد، راجعاً عن حرم الله، در دارالهجرة، وفات یافت و در ظلّ قبّه ائمه بقیع، علیهم السلام، به خاک رفت.[5]
از این عالم ربانى چهار دختر به نام هاى سکینه خاتون، حلیمه خاتون و زوجه ی حسن صالح آبادى و زوجه ی حاج محمّدعلى نخجوانى به جای ماند.[6] دو فرزند علمى و فقهى بر جاى مانده است:
1 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالحسین ایروانى
آیت الله حاج شیخ عبدالحسین ایروانى در کربلا به دنیا آمد و در آن شهر به فراگیرى علوم اسلامى پرداخت. او سپس در شهر مقدس نجف اشرف از محضر عمویش آیت الله فاضل ایروانى و آیت الله شیخ زین العابدین مازندرانى و علامه محمّد صالح برغانى استفاده کرد و مدارج عالى اجتهاد را در پیش آنان سپرى کرد.
ایشان از خطباى بزرگ عراق و شیفته ی خطابه و سخنورى بود.
آثار او چنین است:
الف) وجیزة المقام فی الحلال و الحرام.
ب) وجیزة الفیلیة فی الامور السیاسیّة.
ت) وجیزة الناصریة فی الاحکام الشرعیه.
او در سال 1314 قمری یا 1315 قمری در حدود 65 سالگى درگذشت و در وسط وادى السلام به خاک سپرده شد.[7]
اسامى فرزندان و نوادگانش که همگى از روحانیون و خطبا هستند، چنین است:
1/1 ـ شیخ احمد ایروانى[8] و فرزندش شیخ محمّد ایروانى.
2/1 ـ شیخ طاهر ایروانى حائرى[9] و دو فرزندش شیخ شریف ایروانى و شیخ سعید ایروانى.
3/1 ـ شیخ محمّد صادق ایروانى[10] و فرزندش شهید شیخ محمّد على ایروانى .[11]
4/1 ـ آیت الله میرزا على آقا ایروانى[12] و فرزندش آیت الله میرزا یوسف ایروانى.[13]
5/1 ـ بى بى خانم، زوجه ی پسر عمویش میرزا محمود ایروانى. بعد وفات او، به عقد برادر همسرش شیخ مرتضى ایروانى درآمد.[14]
2 ـ علاّمه حاج شیخ موسى ایروانى.
ایشان عالمى خطیب و شاعر و ادیب بود. وی، از قدرت بینایى محروم بوده است. ذکاوت و استعداد او فوق تصور بوده و چندین ماه در کربلا سکونت مى کرد و چندین ماه در نجف اشرف.
مرحوم آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در شرح حال او مى نویسد:
... مرحوم شیخ موسى، مکفوف است که مکرّر از عتبات عالیات به تبریز آمد و رونقى تمام و شهرتى وافر نمود و در اکثر مجالس با ما هم منبر بود و متتبّع و با اطّلاع و واعظ و محدّث و مورّخ بودند و خوب قصاید عربیّه مشجیه به لحن مى خواند و شخص جسیم و بسیم و ظریفى بود، رحمة الله علیه . [15]
از ایشان دو دختر به نام هاى شریفه خانم و راضیه خانم (همسر شیخ محمّد صادق ایروانى) به یادگار ماند.[16]
ولادت
استادِ استادان، آیت الله ملاّمحمّد ایروانى[17]مشهور به «فاضل ایروانى»[18] فرزند مرحوم ملاّ محمّدباقر ایروانى به سال 1232 قمری[19] در شهر ایروان و در بیت دیانت و روحانیت چشم به هستى گشود و در زادگاه خویش رشد کرد و پرورش یافت. در همان شهر با خواندن و نوشتن آشنا شد و برخى از علوم ادبى را در آن جا فراگرفت.[20]
مهاجرت به ایران
ایشان در حالى که هنوز به حدّ بلوغ نرسیده بود ـ پس از استیلاى دولت روس بر آن منطقه ـ رهسپار ایران گردید و حوزه ی علمیه ی قزوین را براى تحصیل خویش انتخاب کرد و در محضر انور استاد والامقام آیت الله حاج ملاّ عبدالکریم ایروانى[21] به تحصیل پرداخت.[22] شاگرد فاضلش آیت الله حاج میرزا ابوالقاسم امین الشرع خویى در خصوص تحصیل ایشان در قزوین از زبان استادش مى نویسد:
این بنده از قول آن جناب شنیدم که مى فرمود: هنگامى که در مدرسه قزوین تحصیل مى کردم، هنوز به سنّ رشد و بلوغ نرسیده بودم که در مدرسه، تدریس شرح لمعه مى کردم و همان وقت قوه ی اجتهاد و استنباط را داشتم.[23]
مهاجرت به عراق
او پس از کسب فیض از استادان فاضل در مدرسه ی علمیه ی قزوین، راه کشور عراق را در پیش گرفت و در حالى که چهارده سال داشت[24] وارد کربلاى معلى گردید و در جوار مرقد مطهر حضرت سیّدالشهداء، علیه السلام، به مدت چهار سال از محضر آیت الله سیّد ابراهیم قزوینى (نویسنده ی کتاب ضوابط الأحکام و دلائل الأحکام) استفاده کرد[25] و پس از آن به نجف اشرف رفت و در جلسات درسى شیخ اعظم شیخ مرتضى انصارى و آیت الله شیخ محمّد حسن نجفى (صاحب جواهر)[26] و آیت الله شیخ حسن کاشف الغطاء[27] حاضر گردید و در اندک مدتى در بین شاگردان شیخ انصارى از همه پیشى گرفت و یکى از ارکان علمى جلسات ایشان شد.[28]
مشایخ اجازه
آیت الله فاضل ایروانى از چند از علماى بنام شیعه، اجازه روایى[29] دارد. اسامى آنان بدین قرار است:
شیخ اعظم شیخ مرتضى انصارى؛
آیت الله شیخ محمّد حسن نجفى؛
آیت الله شریف العلماء مازندرانى؛ [30]
آیت الله سیّد ابراهیم قزوینى (صاحب ضوابط)؛ [31]
آیت الله ملاّ عبدالکریم ایروانى؛ [32]
آیت الله میرزا جعفر طباطبایى حائرى؛[33]
خود معظم له نیز به برخى از علما و فضلاى آن روز نیز اجازه نقل حدیث داده است. نام آنان چنین است:
سیّد احمد بن محمّدباقر بهبهانى حائرى ؛[34]
سیّد حسن صدر ؛ [35]
سیّد على جزائرى ؛[36]
شیخ على محاویلى نجفى ؛ [37]
شیخ محمّدباقر بیرجندى قائنى خراسانى ؛[38]
شیخ میرزا عبدالحسین مشکینى (مشهور به امام )؛ [39]
مولی محمّدمهدى بنابى حائرى ؛ [40]
میرزا على اکبر اردبیلى ؛ [41]
میرزا محمّدباقر ایروانى نجفى ؛ [42]
میرزا هدایت الله قزوینى شهیدى ؛ [43]
میرزا یحیى امام جمعه خوئی.[44]
مرجعیت
آیت الله فاضل ایروانى پس از ارتحال شیخ اعظم شیخ مرتضى انصارى و آیت الله سیّد حسین تُرک کوه کمرى به مرجعیت شیعه رسید و ریاست مذهبى بدو منتهى شد. ایشان در ایران، عراق، هند، ترکیه، روسیه، قفقاز شهرت تام داشته و مرجع تقلید اغلب شیعیان آن کشورها بود. اموال بسیارى به محضر او مى رسید و او در ضروریات طلاب علوم دینى و دیگر مصارف شرعى صرف مى کرد. [45] مشهور است که آیت الله فاضل ایروانى اوّلین کسى است که شهرّیه داد. قبلا وجوه شرعیّ به صورت تقسیمى[46] در بین طلاّب بوده و نه به صورت شهریّه و همه ماهه.[47]
شاگردان
یکى از برنامه هاى منظم و دقیق معظم له که از سنین نوجوانى تا آخر عمر مبارکش ترک نگردید، تدریس دروس حوزوى است که بنا به اظهار خود ایشان قبل رسیدن به سن بلوغ در حوزه ی علمیه ی قزوین به تدریس لمعه اشتغال داشت[48] و پس از عزیمت به عتبات عالیات در زمان استادش مرحوم شیخ مرتضى انصارى، محفل علمى داشت. پس از وفات استادش، مجلس درس ایشان یکى از دروس مهم حوزه ی علمیه ی نجف اشرف را تشکیل مى داد. او اصول را شب ها در صحن مطهر امیرالمومنین على، علیه السلام، و صبح ها فقه را در مسجد شیخ طوسى ایراد می کرد و جمع کثیرى از فضلا در آن شرکت مى کردند.[49]
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى درباره ی احاطه ی ایشان بر مطلب و اطلاعات وافر ایشان مى نویسد:
تبحّر و احاطه و جامعیّت این عالم یگانه و فاضل فرزانه در اطراف عالم و بسیط محیط معروف و مشهور بود و در مجلس درس همواره از دیگر علوم و فنون عنوان و استشهاد مى فرمود و نظایر مطلب را بیان مى نمود.
از نجف نوشته بودند که تحریر و تقریرات و ضبط بیانات آقاى فاضل ایروانى به واسطه تنوّع و توسّع ممکن نیست.[50]
اسامى برخى از شاگردان ایشان چنین است:
سیّد احمد مستنبط تبریزى؛ [51]
سیّد اسدالله اشکورى ؛ [52]
سیّد على جزائرى شوشترى ؛ [53]
سیّد على کوه کمرى ؛ [54]
سیّد محمّد تقى خویى نجفى ؛ [55]
سیّد محمّد تقى طالقانى ؛ [56]
سیّد محمّد شریف تقوى شیرازى ؛ [57]
سیّد محمّد شریف رضوى شیرازى ؛
شیخ ابراهیم سالیانى نجفى ؛ [58]
شیخ ابوالحسن فقیهى قزوینى ؛[59]
شیخ احمد تفرشى نجفى ؛[60]
شیخ اسماعیل خویى ؛[61]
شیخ باقر دزفولى کاظمى ؛[62]
شیخ باقر کاظمى تسترى ؛ [63]
شیخ عبدالحسین ایروانى (برادر زاده معظم له)؛[64]
شیخ عبدالصمد ارونقى تبریزى ؛[65]
شیخ عبدالغنى بادکوبى ؛ [66]
شیخ محرم على طارمى ابهرى زنجانى ؛ [67]
شیخ محمّدباقر بیرجندى قائنى خراسانى ؛[68]
شیخ محمّدجواد ایروانى (فرزند معظم له) ؛[69]
شیخ محمّد حرزالدین نجفى ؛ [70]
شیخ محمّدحسن آل یس ؛ [71]
شیخ محمّدحسن میانه اى ؛ [72]
شیخ مرتضى عاملى (نظام الدین) ؛ [73]
شیخ میرزا عبدالحسین مشکینى مشهور به امام ؛ [74]
شیخ میرزا محمّد همدانى جولانى ؛ [75]
شیخ هادى تهرانى؛[76]
ملاّ احمد شبسترى؛[77]
ملاّ احمد کوزه کنانى ؛ [78]
ملاّ عبدالکریم ایروانى ؛ [79]
ملاّ محمّد على نخجوانى ؛[80]
ملاّ مهدى آرانى؛ [81]
میرزا ابوالحسن انگجى ؛ [82]
میرزا ابوالقاسم اردوبادى ؛ [83]
میرزا جواد مجتهد تبریزى ؛ [84]
میرزا حبیب الله رشتى ؛ [85]
میرزا حسن علیارى تبریزى ؛ [86]
میرزا صادق آقا مجتهد تبریزى ؛ [87]
میرزا على اکبر اردبیلى ؛ [88]
میرزا محمّدباقر ایروانى نجفى ؛
میرزا محمّدحسن زنوزى ؛[89]
میرزا محمود شیخ الاسلام تبریزى ؛ [90]
میرزا هدایت الله قزوینى شهیدى ؛
میرزا یحیى امام جمعه خوئی؛
میرزا یوسف مجتهد تبریزى ؛ [91]
زندگى فاخرانه
مرحوم آیت الله فاضل ایروانى بسیار فاخرانه زندگى مى کرد و داراى خدم و حشم بود، ولى مرحوم آیت الله شیخ محمّد حسن مامقانى بسیار فقیر و تهى دست بوده، و زمانى که از او پرسیدند: این که یک روحانى آن طور با رفاه زندگى مى کند و یک روحانى تا این حدّ تحت فشار اقتصادى باشد، چه گونه باید توجیه شود؟ فرمودند: او عزّت اسلام است و من زهد اسلام هستم.[92]
احترام آیت الله مامقانى به آیت الله فاضل ایروانى
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى مى نویسد:
در حال حیات مرحوم فاضل ایروانى یکى از منسوبان ما از مرحوم آیت الله آقا شیخ حسن مامقانى، رحمة الله علیه، مسئله اى استفتا کرده بود . ایشان در جواب نوشته بودند که: مادامى که آقاى فاضل در حال حیات است ، از ما استفتا نکنید که صحیح نیست ما اظهار رأى بکنیم .
و حال آن که آقاى شیخ در آن زمان مجتهد مسلّم و صاحب رأى و مرجع تقلید بودند. [93]
تاثیر فتوای آیت الله فاضل ایروانى
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى مى گوید:
شخص موثّقى از اقوام ما نقل کرد که بعد از این که رساله ی عملیّه آقاى فاضل ایروانى در تبریز طبع شد ، من مقدار کثیرى حمل کرده به نجف بردم . در خانقین ضبط کردند که باید تفتیش بشود و یکى از آن رساله ها برداشته ، پیش قاضى بردیم .
چون قاضى رساله را گشود ، احکام اموات آمد که مذکور بود واجب است تجهیز میّت مسلم، خواه سنّى و خواه شیعه .
قاضى خیلى خوش وقت شد . گفت : این عالم بسیار خوش عقیده بوده است، اسم این شخص چیست ؟
گفتم : ملاّ محمّد ایروانى مرجع تقلید ما است .
دفتر خود را برداشت ، اسم او را ثبت کرد که فلان عالم از شیعه در رساله خود سنّى و شیعه را در احکام تجهیز مساوى دانسته و رساله ها را ردّ نمودند و قاضى نفهمیده بود که این مسئله بین علماى امامیّه اتّفاقى است .[94]
آیت الله فاضل ایروانى از منظر یک زائر
آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى مى نویسد:
شخص موثقى نقل نمود که چون به نجف رسیدم ، شب در نماز آقاى فاضل حاضر بودم. زوّار بعد از نماز اطراف آقا جمع شده ، مسائل مى پرسیدند .
آقا تسبیح برداشته مشغول تعقیب شد. چون همه از استفتا فارغ شدند ، آقا تسبیح را بر زمین گذاشته، همه ی مسایل مختلفه آن جمع را یک به یک جواب داد. باز تسبیح را بر داشته مشغول ذکر شد . [95]
کتابخانه ی شخصى
علاقه و حرص وافر به مطالعه و اشتغالات علمى فراوان در طول شبانه روز و تبحّر کافى در علوم مختلف علوم اسلامى، سبب ایجاد کتابخانه ی مفصل و معظمى گردید که حاوى کتاب هاى نفیس در علوم انسانى و اسلامى بود.
امین الشرع خویى مى نویسد:
بعد از وفات آن جناب که کتب او را در صحن به حراج ریخته و مدت یک ماه فروش آن کتاب ها طول کشید، این بنده اکثرى از آن کتاب ها را مطالعه نمودم. اوّلا همه جور کتاب را داشتند و اکثر آن ها را به خط خودشان حاشیه نوشته و تحقیقات و تصرفات داشتند، حتى کتب نحویه و طب و حکمت و کلام و هیئت، همه را حاشیه نوشته بودند. قرارش بر این بود که هر کتاب که به دست ایشان مى رسید از سر تا پا مطالعه نکرده، ول نمى کردند، حتى یک وقتى در کشتى خدمت ایشان بودیم. دو روز مدت راه ما کشید تمامى آن دو روز کتابى مطالعه مى کردند. فرصتى کرده به آن کتاب نظر کردم. دیدم شرح تصریف تفتازانى است که هى مطالعه مى کردند. التذاذ غریبى از تحصیل علم داشتند.[96]
آثار علمى
احاطه بر متون علمى، ادبى، فقهى، اصول، ... و تخصص و جامعیت در علوم عقلى و نقلى، سبب گردید که آثار سودمند و ارزشمندى از ایشان به یادگار بماند. شیخ آقا بزرگ تهرانى آنها را در الذریعه معرفى و تصریح کرده که نسخ خطى بعضى از آن ها در نجف اشرف پیش فرزندش شیخ محمّد جواد ایروانى است. فهرست آن ها چنین است:
1 ـ حاشیه بر قوائد [97]
2 ـ حاشیه بر تفسیر بیضاوى[98]
3 ـ رساله عملیّه [99]
4 ـ اجتماع الامر و النهى [100]
5 ـ المکاسب المحرمه [101]
6 ـ البیع [102]
7 ـ اصول الفقه [103]
8 ـ الاجتهاد و التقلید [104]
9 ـ الاجزاء [105]
10 ـ الاستصحاب [106]
11 ـ اصالة البرائة [107]
12 ـ التعادل و الترجیح[108]
13 ـ حجیتة المظنة [109]
14 ـ رسالة فی صلاة الجماعة [110]
15 ـ تعلیقه بر رسائل[111]
مدرسه آیت الله ایروانى
یکى از مدارس معروف حوزه ی علمیه ی نجف اشرف، مدرسه ی آیت الله ایروانى است که در زمینى به مساحت 300 متر مربع در سال 1307 قمری در محله (عماره) نجف اشرف و در جنب منزل مرحوم آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانى احداث گردید.
بانى مدرسه، مرحوم حاج مهدى ایروانى است. این مدرسه، با راهنمایى و امر حضرت آیت الله فاضل ایروانى بنا شد و خود بانى، پس از وفات در کنار دَرِ شمالى مدرسه، در مقبره ی اختصاصى به خاک سپرده شد.
بنا بر نظر مؤسس، پس از احداث مدرسه، تولیت آن به آیت الله فاضل ایروانى سپرده شد و بعد از او هم در دست فرزندان وى قرارگرفت.
در یکى از نزاع هاى تاریخى بین دو قبیله عرب به نام هاى زُگُرت و شُمُرت، مدرسه ی ایروانى که از طرف قبیله زُگُرت به عنوان سنگر مورد استفاده قرار گرفته بود، به شدت آسیب دید و تخریب گردید. پس از آن جریان اندوه ناک مرحوم آیت الله حاج میرزا على ایروانى خرابى هاى مدرسه را بازسازى کرد و آن مرکز علمى دوباره فعالیت علمى خویش را باز یافت.
متأسفانه در دوره ی حکومت ننگین صدام عفلقى، این مدرسه علمیّه با قدمت 106 ساله خود به دست عوامل مزدور حکومت بعث عراق تخریب و با خاک یک سان شد. [112]
از منظر صاحب نظران
شرح حال نویسان در نوشته هاى خود، ایشان را ستایش و موقعیت علمى و دینى و اجتماعى او را تمجید کرده اند. ما براى نمونه سه مورد از آن ها را متذکر مى شویم:
در مآثر و آثار گوید :
آخوند ملاّ محمّد ایروانى اصلا نجفى جواراً از جمله رؤساى مجتهدین درجه ی نخستین بود و در معقول و منقول و فروع و اصول، او را استادى اعظم و محقّقى مفخّم مى دانند . شهرتش ممالک اسلامیّه روس و ایران و عثمانى و هند، همه را، فرو گرفته است و به جلالت شأن و عظمت رتبه و علوّ مقام و رفعت مقدار بسیار کم نظیر بود و در اکثر علوم مانند فقه و اصول و رجال و فنون عقلانیّه، از صنادید اساتید معدود مى گردید . [113]
آیت الله امین الشرع خویى نیز مى گوید:
آن جناب شخصى سیاه چرده و ضعیف الاندام و لاغر و خفیف الجثّه و طویل اللحیه و القامه همى بودند ... آن حضرت خود عالمى بود نحریر و بحرى بود مواج از اکثر علوم مثل ریاضى و مجسطى و هیئت و نجوم و حکمت و کلام و طب و فقه و اصول و منطق بهره ی کامل و حظى وافر داشت.
... عالمى بدان سادگى و بى ساخته گى کم تر دیده مى شود، منزّه از لوث ریا و شائبه ی تزویر بود، مخصوصاً در محاورات و نماز جماعت خیلى بى تکلّف بودند و بى غایت، نسّاب بودند و انساب مردم را کما هو حقه مى شناختند و چون بعضى از زوار یا اهل ایران به خدمتش مى رسیدند از تمامى پدر و مادر و جدّ و جدّه اش خبر مى دادند. و در نماز جماعت به اقل واجب اکتفا کرده و به اختصار مى گذرانید.[114]
صدرالاسلام محمّد امین امامى خویى هم مى گوید:
ایشان که خداوند بر او رحمت کند، فقیه، اصولى، متکلم، ادیب، داراى ذهن تیز، قلب پاک، فهم عالى، فکر درست، سلیقه ی راست، راه نیک، خوش مجلس، محاوره دوست داشتنى، داراى خلق و خوى بزرگوارانه، در دوستى پا برجا، متقى، باورع و بسیار خوش اخلاق بود.
درک و فهم و ضبط مطالب او دقیق و نهایت سعى و تلاش در تحقیق و علم داشت و به انواع علوم از جمله حکمت متعالیه، طب، ریاضیات، ادبیات، معانى، بیان، منطق مسلط بوده و حافظ الفیه ابن مالک و متون نحوى و فقهى و اصولى بود.[115]
رحلت
سرانجام این زعیم بزرگ شیعه و فقیه اهل بیت، علیهم السلام، در صبح روز چهار شنبه دوّم ربیع الاوّل سال 1306 قمری[116] در نجف اشرف چشم از جهان فروبست و به ملکوت اعلى پیوست.[117] جسم پاکش در مدرسه اى که خود بنا کرده بود به خاک سپرده شد.
با انتشار خبر رحلت این عالم بزرگ اسلامى مجالس عزاء و سوگوارى در بیش تر شهرهاى اسلامى منعقد گردید و خطبا در منابر و شعرا در قصایدشان از خدمات ارزنده ایشان تجلیل کردند.[118] سیّد جعفر حلى قصیده ای طولانى در رثاى ایشان سروده است.[119] در عبارت «مذ ذاب قلب الدین» با حذف یاء طبق حروف ابجد ماده تاریخ وفات ایشان یعنى 1306 به دست مى آید.[120]
فرزندان و نوادگان
از آیت الله فاضل ایروانى سه فرزند فاضل و صالح به یادگار مانده که اسامى آنان بدین ترتیب است:
1 ـ میرزا محمود معروف به شیخ محمود ایروانى؛
2 ـ شیخ مرتضى ایروانى؛
3 ـ شیخ محمّدجواد ایروانى.[121]
آیت الله حاج شیخ محمّدجواد ایروانى در سال 1287 قمری در نجف اشرف دیده به جهان گشود و سطوح ابتدایى را در نزد شیخ عبدعلى حمایسى و شیخ حسن میرزا و شیخ ابراهیم سلماسى و خارج را از آیت الله ملاّ فتح الله شیخ الشریعه اصفهانى، آیت الله سیّد محمّد کاظم یزدى، آیت الله ملاّ محمّدکاظم خراسانى، فسلفه را از آیت الله سیّد حسین بادکوبه اى و ریاضیات را از آیت الله شیخ على محمّد نجف آبادى و آیت الله شیخ عبدالحکیم سبزوارى آموخت و از آیت الله سیّد ابوالحسن اصفهانى اجازه ی اجتهاد گرفت. از آثار او مى توان به تعلیقه بر خیارات شیخ انصارى و تعلیقه بر ریاض المسائل را نام برد. ایشان در سال 1382 قمری در نجف اشرف بدرود حیات گفت و در صحن مطهر علوى و در حجره ی شماره ی 53/1 به خاک سپرده شد. [122]
اسامى فرزندان آیت الله شیخ محمّدجواد ایروانى بدین قرار است:
1 ـ میرزا محمّد ایروانى. او در جوانى مرحوم شد.
2 ـ شیخ کاظم ایروانى . او اهل علم نبوده است.
3 ـ آیت الله شیخ محمّد تقى ایروانى.[123] وی در سال 1332 قمری به دنیا آمد و ادبیات عربى را پیش شیخ حسن حمزاوى، شیخ محمود اشکورى، شیخ صالح جعفرى، معالم و شرح لمعه را از میرزا محمّد مرندى و دروس خارج فقه و اصول را از آیت الله میرزا فتاح شهیدى و آیت الله شیخ موسى خوانسارى و آیت الله سیّد ابوالقاسم خویى استفاده کرد و خود سال هاى سال در حوزه ی علمیه ی قم تدریس سطوح عالى همّت گماشت. فرزندانش على ایروانى (دبیر)، پرفسور عبدالله ایروانى، شیخ محمّد باقر ایروانى، شیخ على ایروانى از روحانیون و فرهگنیان اند. [124]
[1] . عرشیان خاک نشین، محمّد الوانساز خویى، صص 33ـ36؛ بلوغ الامانى ، سیّد محمّد تقى حشمت الواعظین طباطبایى قمى، صص 353ـ356 ؛ دانشمندان آذربایجان ، محمّد على تربیت، ص 358 ؛ الفوائدالرضویه ، شیخ عباس قمى، صص 239ـ243؛ فرهیختگان آذربایجان، محمّد الوانساز خویى، خطى .
[2] . الکرام البرره، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 1، صص 295ـ296 .
[3] . بلوغ الامانى ، صص 344ـ346 ؛ مرزداران فقاهت ، محمود طیار مراغى، صص 139ـ140 .
[4] . بلوغ الأمانى، ص 251.
[5] . علماى معاصرین، ملاّ على واعظ خیابانى،
ص 21.
[6] . خاندان ایروانى، سیّد محمّد تقى حشمت الواعظین طباطبایى قمى، ص 126.
[7] . بلوغ الامانى، صص 259ـ260؛ خاندان ایروانى، صص 123ـ124.
[8]. معارف الرجال، شیخ محمّد حرزالدین، ج 2، ص 141؛ خاندان ایروانى ، صص 130ـ131 .
[9] . بلوغ الامانى ، صص 259ـ260 , خاندان ایروانى ، صص 132ـ133 .
[10]. خاندان ایروانى ، صص 134ـ136 .
[11] . بلوغ الامانى ، صص 253ـ256 .
[12] . خاندان ایروانى ، صص 26ـ65 ، 137ـ160 ؛ بلوغ الامانى ، صص 69ـ101 ؛ اثر آفرینان، ج 1، ص 333 ؛ معارف الرجال، ج 2، صص 140ـ142 ؛ گنجینه ی دانشمندان، شیخ محمّد شریف رازى، ج 4، ص 383 ؛ فهرست کتاب هاى چاپى عربى ، خان بابا مشار صص 298 ، 396 ، 628 ، 974 ، 1005 ؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى.
[13]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص 384 ؛ خاندان ایروانى ، صص 56ـ108 و 161ـ163 .
[14] . خاندان ایراونى، ص 124.
[15] . علماى معاصرین، ص 21؛ وقایع الأیام، ملاّ على واعظ خیابانى، ج 2، ص 622.
[16] . خاندان ایروانى، ص 128.
[17] . شهرت وى به صورت هاى ایروانى، فاضل ایروانى و ایروانى نجفى نیز آمده است.
[18] . صدرالاسلام امامى خویى در مورد لقب ایشان مى نویسد: عرّف المترجم بـ«الفاضل» من ایام تحصیله تقدیراً لمقام فضله و تشریفاً له و کان لایذکر فی الالسنة الاّ به و کان حقیقاً و مستحقاً لهذا اللقب الجلیل. (مرآة الشرق، ج 2، ص 1182).
[19]. برخى از کتاب ها از جمله مرآة الشرق، ج 2، ص 1182 ولادت ایشان را حدود 1242 قمری و دائرة المعارف تشیع تولد او را 1235 قمری ضبط کرده اند .
[20] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1182 .
[21] . فقیه بلند آوازه ، عالم ربانى حاج میرزا عبدالکریم ایروانى در روز نهم ذو الحجه سال 1220 قمری در ایروان پا به دنیا گشود . پدرش عالم فرهیخته و عارف واصل حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد ایروانى از بزرگان علماى آذربایجان بود . وى در کودکى به همراه پدر به ایران آمد و از اوان کودکى مشغول فراگیرى علوم ادبى و عربى گردید و سپس براى تکمیل معلومات به عتبات عالیات رفت و در شمار شاگردان آیت الله سیّد على طباطبایى (صاحب ریاض) و فرزندش آقا سیّد محمّد قرار گرفت و در اصول و فروع احکام اسلامى به مرتبه بلند اجتهاد و استنباط نایل آمد .
ایشان سپس به ایران آمد و در قزوین اقامت نمود و به تدریس کتاب شریف ریاض همّت گماشت و شاگردانى چون : آیت الله میرزا محمّد على ملاّ باشى (فرزندش) ، آیت الله ملاّ محمّد فاضل ایراونى ، آیت الله میرزا حبیب الله رشتى و آیت الله میرزا محمّد تنکابنى نویسنده قصص العلماء پرورش داد .
آیت الله فاضل ایروانى در حق استادش گفته بود:
وى از علماى مجهول القدر در ایران بودند و عیبى نداشتند جز اینکه به عمل کیمیاگرى و اکسیر آلوده شده بودند.
تألیفات او چنین است :
1 . حاشیه بر کتاب الطهارة ، تألیف استادش آیت الله سیّد طباطبایى ؛ 2 . اصالة البرائة ؛ 3 . قواعد النحو و الصرف فى لغة الفرس ؛ 4 . قوائد فارسى ، (تبریز ، 1262 قمری) ؛ 5 . رساله اى در قافیه ؛ 6 . مختصر العروض ، (تبریز ، 1262 قمری).
ایشان در 74 سالگى در شب چهار شنبه چهاردهم محرم الحرام سال 1294 قمری در تبریز رحلت نمود و در مقبره ملاّ باشى که خود قبلا آماده نموده بود به خاک سپرده شد . (عرشیان خاک نشین، صص 33ـ36؛ میراث اسلامى ایران (تذکرة المعاصرین)، امین الشرع خویى، ج 8، ص 415).
[22] . شایان یادآورى است که مرحوم امین الشرع خویى در میراث اسلامى ایران (تذکرة المعاصرین)، ج 8، ص 415 ایشان را از شاگردان شریف العلماء در قزوین یاد کرده که بعید به نظر مى رسد.
[23]. همان، ج 8، ص 415.
[24] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1182؛ الفوائدالرضویه،
ص 601.
[25] . الفوائدالرضویه، ص 601.
[26] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1182؛ الفوائدالرضویه ه، ص 601.
[27] . الفوائدالرضویه، ص 601.
[28] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1182؛ الفوائدالرضویه، ص 601.
[29] . شیخ محمّد حرزالدین اجازات ایشان از شیخ مرتضى انصارى و صاحب جواهر را اجازه اجتهاد ضبط کرده است. (معارف الرجال، ج 2، ص 362).
[30] . لازم به ذکر است که مرحوم صدرالاسلام محمّدامین امامى خویى در مرآة الشرق، ج 2، ص 1185 شریف العلماء را از مشایخ اجازه فاضل ایروانى یاد کرده که با محاسبه سال ولادت (1232 قمری) و تاریخ مهاجرت (1246 قمری) ایشان به عتبات عالیات و تاریخ وفات مرحوم شریف العلماء (1245 قمری) خیلى بعید به نظر مى رسد چون که قبل ورود او به کربلاء شریف العلماء دارفانى را وداع گفته بود، مگر با این فرض قبول کنیم که او قبل از مهاجرت به عراق و در سنین نوجوانى از طریق نامه از ایشان اجازه دریافت داشته بود.!
[31] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1184.
[32] . الاجازة الاکبیرة، سیّد شهاب الدین مرعشى نجفى، ص 155.
[33] . معارف الرجال، ج 2، ص 362.
[34]. الاجازة الکبیرة، ص 22.
[35]. المسلسلات فی الاجازات، سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 2، ص 103.
[36]. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 345.
[37]. الاجازة الکبیرة، ص 112.
[38]. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 9.
[39]. الاجازة الکبیرة، ص 76.
[40]. الاجازة الکبیرة، ص 215.
[41]. الاجازة الکبیرة، ص 114.
[42]. الاجازة الکبیرة، ص 31.
[43]. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 429.
[44]. الاجازة الکبیرة، ص 240.
[45] . ریحانة الادب، ج 4، ص 278؛ مرآة الشرق، ج 2، ص 1183.
[46] . شهریه حقوق ماهیانه اى است که مراجع تقلید براى اداره زندگى و تأمین معیشت براى طلاب مى دهند ولى تقسیمى هر چند وقت یک بار پرداخت مى شود.
[47] . بلوغ الاماغى، ص 219.
[48]. میراث اسلامى ایران (تذکرة المعاصرین)، ج 8، ص 415.
[49] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1183؛ معارف الرجال،
ج 2، ص 362.
[50] . علماى معاصرین ، ص 148 .
[51] . نقباءالبشر ، ج 1 ، ص 100 ؛ منار الهدى فى الانساب ، شیخ محمّد حسین اعلمى حائرى، ص 41 ؛ گنجینه ی دانشمندان ، ج 7 ، ص 287 ؛ بلوغ الامانى ، ص 168 ؛ آثارالحجة ، ج 2 ، ص 368 ؛معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، محمّد هادى امینى، ج 3 ، ص 1198 ؛ فرهیختگان آذربایجان ، خطى .
[52] . مرآة الشرق، ج 1، ص 150؛ نقباءالبشر، ج 1،
ص 138 .
[53] . نقباءالبشر، ج 4، ص 1485 .
[54] . شرح حال ایشان به قلم نگارنده در ستارگان حرم، ج 17، ص 99. 112 امده است.
[55] . مرآة الشرق ، ج 1 ، صص 352ـ354 ؛ مقدمه التحفة المرضیة ؛ فرهیختگان آذربایجان ، خطى .
[56] . نقباءالبشر، ج 1، ص 243 .
[57] . نقباءالبشر، ج 2، ص 835 .
[58]. مرآة الشرق، ج 1، ص 65؛ نقباءالبشر، ج 1،
ص 4.
[59] . نقباءالبشر، ج 2، ص 838 .
[60]. مرآة الشرق، ج 1، ص 128؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 97.
[61]. بلوغ الامانى، ص 417.
[62] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، شیخ مرتضى انصارى، ص 206.
[63] . نقباءالبشر، ج 1، ص 205 .
[64]. بلوغ الامانی، ص 259.
[65] . مرآة الشرق ، ج 1 ، صص 806ـ808 ؛ نقباءالبشر، ج 3، ص 1131 ؛ فرهیختگان آذربایجان ، خطى .
[66] . نقباءالبشر، ج 3، ص 1149 .
[67] . دانشمندان آذربایجان، ص 410 .
[68] . مرآة الشرق، ج 1، صص 292ـ293.
[69]. شرح حال وی در آخر همین مقاله خواهد آمد.
[70]. شرح حال ایشان در مقدمه معارف الرجال آمده است.
[71] . مرزداران فقاهت، 225 .
[72] . اعیان الشیعه، ج 5، ص 321 .
[73] . اعیان الشیعه، ج 10، ص 119 .
[74] . ریحانة الادب ، ج 5 ، ص 319 ؛ زندگى و شخصیت شیخ انصارى ، ص 410 ؛ علمای معاصرین ، ص 179 ؛ معارف الرجال ، ج 1 ، 45 .
[75] . المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 213 .
[76] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 323.
[77] . علماى معاصرین 21ـ32 ؛ نقباءالبشر،ج 1، ص 85 ؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 5، ص 378 .
[78] . بلوغ الامانى ، ص 299ـ300 ؛ دانشمندان آذربایجان ، ص 31؛ مرآة الشرق، ج 1، ص 134 ـ 135؛ نقباء البشر، ج 1، ص 109؛ ریحانة ,,,,,,الادب، ج 5،
ص 102 .
[79]. عرشیان خاک نشین، ص 33 ـ 36.
[80]. بلوغ الامانی، ص 308.
[81] . الذریعه، ج 1، ص 272.
[82] . عرشیان خاک نشین ، صص 77ـ82 .
[83] . مرآة الشرق، ج 1، صص 219 ـ 222؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 62؛ ریحانة الادب، ج 1، ص 204؛ علماى معاصرین، ص 105؛ احسن الودیعه، ج 2، ص 86 .
[84] . نقباءالبشر، ج 1، ص 319.
[85] . گلشن ابرار، ج 1، ص 379.
[86]. نقباءالبشر، ج 1، ص 416.
[87] . اعیان الشیعه ، ج 7 ، صص 366ـ367 ؛ نقباءالبشر ، ج 3 ، ص 873 ؛ گنجینه ی دانشمندان ، ج 1 ، صص 236ـ238 و ج 4 ، ص 459 ؛ ستارگان حرم، ج 1، ص 113.
[88] . مرآة الشرق، ج 1، صص 154ـ157 .
[89] . علماى معاصرین ، ص 45 ؛ نقباءالبشر ، ج 1 ، ص 408 ؛ مرزداران فقاهت ، صص 229 ـ 230 ؛ زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 236.
[90] . مرآة الشرق ، ج 2 ، صص 1247 ـ 1248 ؛علماى معاصرین، ص 40 ؛ فرهیختگان آذربایجان ، خطى .
[91] . علماء معاصرین ، صص 114 ـ116 ؛ مستدرکات اعیان الشیعه ، ج 3 ، ص 329 ؛ فرهیختگان آذربایجان ، خطى .
[92] . بلوغ الامانى، ص 219.
[93] . علماى معاصرین، ص 22؛ وقایع الأیام، ج 2،
ص 621.
[94] . همان، ص 22؛ همان، ج 2، ص 621.
[95] . همان، ص 22؛ همان، ج 2، ص 621.
[96]. میراث اسلامى ایران (تذکرة المعاصرین)، ج 8،
ص 416.
[97] . الذریعه، ج 6، ص 173.
[98] . همان، ج 6، ص 43.
[99] . همان، ج 11، ص 218.
[100] . همان، ج 1، ص 268.
[101] . همان، ج 22، ص 151.
[102] . همان، ج 3، ص 192.
[103] . همان، ج 2، ص 209.
[104] . همان، ج 1، ص 272.
[105] . همان، ج 1، ص 274.
[106] . همان، ج 2، ص 25.
[107] . همان، ج 2، ص 115.
[108] . همان، ج 4، ص 204.
[109] . همان، ج 6، ص 278.
[110] . همان، ج 15، ص 62.
[111] . ریحانة الادب، اعتمادالسلطنة، ج 4، ص 279.
[112] . خاندان ایروانى، صص 49ـ52.
[113] . ماثر و آثار ، ج 1 ، ص 205 .
[114]. میراث اسلامى ایران (تذکرة المعاصرین)، ج 8، ص 415 و 416.
[115] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1183.
[116] . وفات ایشان در ریحانة الادب، ج 4، ص 279 شب چهارشنبه دوّم یا سوّم ربیع الاوّل یا ربیع الثانى 1306 قمری و در الذریعه، ج 2، ص 25 اوّل روز پنج شنبه سوّم ربیع الاوّل همان سال ذکر شده است.
[117] . علماى معاصرین، ص 21.
[118] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1184.
[119] . علماى معاصرین، ص 21.
[120] . مرآة الشرق، ج 2، ص 1184.
[121] . بلوغ الامانى ، ص 316 .
[122] . مشاهیر المدفونین فی الصحن العلوى الشریف،
ص 271.
[123] . بلوغ الامانى، ص 317.
[124] . بلوغ الامانى ، صص 318ـ321 .