تولد
شیخ ابراهيم رياضي، از روحانيهاي بنام نجفآباد، در سال 1279ش مطابق 1317ق در اين شهر ديده به جهان گشود.[1]
پدر
ميرزا محمد، پدر شيخ ابراهيم، از كشاورزان نجفآباد و از ارادتمندان عالم اين شهر، سيد حسين سجادي بود. اين عالم وارسته افتخار شاگردي ميرزاي بزرگ شيرازي، محمد كاظم يزدي و آخوند خراساني را داشت. ارادت ميرزا محمد به اين دانشمند، باعث آشنايي بيشتر وي با مسائل و احكام ديني شد.[2]
پيش از طلبگي
ابراهيم ده ساله بود كه پدر خود را از دست داد. بعد از آن به همراه برادر بزرگترش مشغول رسيدگي به باغ و دام شد. چون كار و زحمت برادر بزرگ زياد بود، با رفتن ابراهيم به مكتب مخالفت كرد. اصرار ابراهيم براي رفتن به مكتبخانه سودي نبخشيد و حتي به خاطر اصرارش تنبيه هم شد.
با اين حال، چندين بار به بهانه بازي به مكتبخانه رفت، ولي با پنهانكاري نيز نتوانست تحصيل كند و اين رويه تا حدود هيجده سالگي او ادامه داشت. در همين سن، خانه را ترك كرد و به شوق تحصيل، به اصفهان رفت.[3]
حوزه علميه اصفهان
ميرزا ابراهيم كه در اصفهان غريب بود، با زحمت توانست جايي براي استراحت و غذايي براي قوّت گرفتن پيدا كند. امكانات حوزههاي علميه، به اندازهاي نبود كه اوضاع زندگي طلاب را به خوبي سامان دهد؛ به طوريكه گاه ميرزا ابراهيم كاهوهاي پلاسيده را كه دور ريخته بودند، ميخورد.
در اين شرايط، عنايت پروردگار متعال شامل حال او شد و توانست جاي مناسبي پيدا و تحصيل خود را آغاز كند. وي به مدت نه سال دروس مقدمات و سطح را در نزد استادان حوزه اصفهان فرا گرفت.[4]
استادان اصفهان
- ميرزا محمدصادق مدرس اصفهاني(متوفای1348ق): ميرزا محمدصادق، پسر ميرزا حسين نايبالصدرو از استادان برجسته حوزه اصفهان بود كه پدرش از شاگردان برجسته شيخ انصاري و ملا علي كني بود. وي مدت كوتاهي به قم هجرت كرد. در مدت اقامتش در قم، چنان در جامعه علمي حوزه تأثيرگذار بود كه هنگام بازگشت به اصفهان، بسياري از علماي حوزه متأثر شدند و از او خواهش كردند كه در قم بماند، ولي ايشان نپذيرفت. از جمله علاقهمندان به ايشان، امام خميني(ره) بود.[5]
- آقا شيخ محمد حكيم خراساني(م 1355ق): ايشان از فلاسفه و عرفاي بزرگ حوزه علميه اصفهانو از شاگردان برجسته آخوند كاشي بود. وي تا آخر عمر در مدرسه صدر اصفهان ساكن بود و در نهايت زهد، روزگار ميگذراند. شيخ ابراهيم شرح منظومه را نزد ايشان فرا گرفت.[6]
- مير سيد علي آيت نجفآبادي(معروف به مجتهد): وي پسر سيد حسين و از نوادگان ميرزا محمد مؤمن(مؤلف كتاب تحفه حكيم مؤمن) است. او در محضر استاداني چون آخوند خراساني، سيد محمدكاظم يزدي، سيد محمد فشاركي، شيخ هادي تهراني و مير زينالعابدين مازندراني شاگردي كرده است. مير سيد علي آيت نجفآبادي يكي از استادان برجسته حكمت و كلام در حوزه اصفهان بود كه كمتر كسي به جامعيت ايشان ديده ميشد. او صاحب حاشيه بر حاشيه آقا ضياءالدين عراقي بر كفاية الاصول آخوند خراساني است.[7]
- آقاي شيخ محمود مفيد (م 1382ق): او در اصفهان، تهران و مشهدتحصيل كرد و در مدرسه صدر بازار و چهارباغ اصفهان تدريس ميكرد. در حوزه اصفهان نيز به تعليم فقه، اصول، رياضي، هيئت، حكمت، كلام و فلسفه، اشتغال داشت. اهل حال بود. و در بقعه آقا محمد بيدآبادي، واقع در قبرستان تخت فولاد اصفهان، دفن است.[8]
- حاج شيخ محمدحسن عالم نجفآبادي: شيخ محمد حسن عالم، متولد نجفآبادبود. وي براي تحصيل به اصفهانهجرت كرد و از محضر استاداني چون سيد محمدباقر درچهاي، آخوند كاشي و جهانگيرخان قشقايي بهره برد. ايشان تأليفاتي در زمينه فقه و اصول دارد و كتاب فضيلة السيادة از او به چاپ رسيده است. آيتالله اميني دربارهاش ميفرمايد: مرحوم حاج شيخ محمد حسن عالم نجفآبادي، مردي بود بسيار پاك و منزه و اهلالله و زاهد و خوشاخلاق و مهربان. به آنچه ميگفت علي التحقيق عمل ميكرد، ايشان يكي از مجتهدين و علماي بزرگ بود، ولي منبر ميرفت... و سهم امام اصلاً مصرف نميكرد.[9]
حوزه علميه قم
شيخ ابراهيم رياضي پس از گذراندن سطح در اصفهان، به قم هجرت كرد و 9 سال در آن شهر اقامت داشت و از بزرگان و استادان آن ديار بهره برد.
استادان قم
آيات عظام:
- حاج شيخ عبدالكريم يزدي(1267-1355ق): آيتالله حائري مؤسس حوزه علميه قمو مدرس درس خارج فقه و اصول در اين حوزه بود. شيخ ابراهيم از محضر اين استاد بزرگوار استفاده كرد.[10]
- سيد محمد حجت(م 1372ق): آقا سيد محمد حجت فرزند سيد علي، در كوهكمر تبريزچشم به جهان گشود. تحصيل را در آذربايجان آغاز نموده و بعد از مدتي به نجف اشرف هجرت كرد. ساليان زيادي از بزرگان آن ديار بهره برد. در سال 1349 به قم مسافرت نمود و در آن شهر مسكن گزيد و به تدريس مشغول شد. آثار زيادي از وي برجا مانده مانند: مدرسه علميه حجتيه و آثار متعدد مكتوب.
آنچه از قرائن برميآيد، روابط بسيار گرمي بين ايشان و شيخ ابراهيم رياضي وجود داشته است.[11]
- ميرزا محمد همداني(م 1365ق): ميرزا محمد در همدانمتولد شد. در همدان از محضر حاج شيخ علي دامغاني و شيخ علي گنبدي استفاده كرد. پس از مدتي راهي تهران شد و از حوزه درس شيخ علي مدرسي، شيخ عبدالنبي نوري و حاج ملامحمد هيدجي سود جست. سپس در قم از محضر آيتالله حائري بهره برد. در آنجا حوزه درس تشكيل داد و فضلاي قم از علميت و بيان زيباي ايشان استفاده ميكردند. شيخ ابراهيم نيز از استفادهكنندگان محضر اين استاد بود.[12]
- شيخ محمدعلي قمي(م 1358ق): وی تحصيل را در قم آغاز كرد، سپس به تهرانو از آنجا به نجف رفت. از محضر آخوند خراساني، حاج آقا رضا همداني، سيد محمدكاظم يزدي، آقا شيخ هادي تهراني و ميرزاي شيرازي استفاده كرد. در سال 1349 به قم بازگشت و از ياوران آيتالله حائري شد. مرحوم رياضي از درس خارج اصول ايشان بهره ميبرد.[13]
- شيخ محمدعلي شاهآبادي(م 1369ق): وي در اصفهانمتولد شد. در نزد پدر، برادر بزرگش شيخ احمد مجتهد و ميرزا محمدهاشم چهارسوقي به تحصيل پرداخت. سپس به تهران رفت و از محضر بزرگان آن سرزمين از جمله ميرزا حسن آشتياني، ميرزا هاشم گيلاني و ميرزا ابوالحسن جلوه بهره برد. پس از مدتي به نجف هجرت كرد و از درس آخوند خراساني، شيخ الشريعه اصفهاني، ميرزا حسين خليلي و ديگران سود برد. در بازگشت به ايران، در تهران مسكن گزيد و در سال 1347ق به قم هجرت كرد.[14]
- حضرت امام خميني(م 1368ش): شيخ ابراهيم از امام خميني سن بيشتري داشت، ولي فلسفه را نزد ايشان تكميل كرد.[15]
- آقا شيخ محمد باقر كرماني: از علومي كه به شيخ ابراهيمرياضي نسبت داده شده، تحصيل رياضيات و نجوم است، كه شايد اين درسها را از محضر آقا شيخ محمدباقر كرماني استفاده كرده باشد. او هرگاه به قم ميآمد، در منزل ايشان ساكن ميشد.[16]
اشتغال در قم
شيخ ابراهيم رياضي در قم، در كنار تحصيل، اشتغالاتي در اداره امور حوزه علميه هم داشت؛ مانند تقسيم شهريه آيتالله حائري براي طلاب اصفهان و در مديريت حوزه نيز امين شيخ عبدالكريم حائري بود.
آيتالله حائري، ميرزا مهدي بروجردي و شيخ ابراهيم رياضي را براي نظارت بر امور مدارس قم و اوضاع و احوال طلاب قرار داده بود، تا امر تحصيل و معاشرت طلاب به خوبي انجام پذيرد.[17]
نتيجه تحصيلات و زندگاني
شيخ ابراهيم در نامهاي به مؤلف كتاب آثار الحجة، نتيجه تحصيلاتش را اين گونه بيان ميكند:
يقين به وحدانيت خداوند، جامع هر كمال و منزه از هر عيب و نقص و حقانيت محمد و آل محمد (صلوات الله عليهم) و كليه دستورات اسلامي و بعث جسماني در قيامت و آنكه تقوا موجب رستگاري دنيا و آخرت، و خوشبيني و خيرخواهي شغل عاقل است. والسلام[18]
بازگشت به نجفآباد
شيخ ابراهيم رياضي در سال 1314ش به نجفآباد بازگشت و كمككار شيخ احمد حججي، عالم شهر شد. او در چند اتاقي كه در كنار مسجد به طلاب مبتدي اختصاص داده شده بود، مشغول تدريس گرديد.[19]
ازدواج
اندكي پس از بازگشت به نجفآباد، با دختر يتيمي ازدواج كرد. مقدمات اين ازدواج را شيخ احمد حججي فراهم ساخت.[20]
فرزندان
ميرزا ابراهيم داراي سه پسر و سه دختر گرديد كه يكي از پسران ايشان به نام حيدرعلي (كاظم) طلبه است. وي متولد سال 1316ش است. دروس سطح و خارج را در قم، در نزد آيات عظام: بروجردي، مكارم شيرازي و شهيد مفتح گذارنده است. در سال 1342ش به نجفآباد بازگشت و در شهر خود مشغول به تدريس در آموزش و پرورش گرديد. هماكنون نيز بازنشسته است و به پژوهش در علوم اسلامي اشتغال دارد.[21]
در فراق همسر
همسر شيخ ابراهيم پيش از او دار فاني را وداع گفت. اين امر باعث پريشاني شيخ شد كه عاطفه عميق وي را به همسرش نشان ميدهد به گونهاي كه فرزند شيخ در جايي بيان كرده است؛ يكي از دلايل سكته پدرش، مرگ همسرش بود.
شيخ ابراهيم بعد از فوت همسرش نقل كرده است:
يك شب ناراحت وارد خانه شدم و هر چه كردم نتوانستم بخوابم، فكرم مشغول بود. همسرم پرسيد: چه شده؟ مشكلي پيش آمده است؟ گفتم: نه. گفت: بايد بگويي! گفتم: براي مخارج مدرسه سه هزار تومان بدهكارم و ديگر توان پرداخت آن را ندارم، درها به رويم بسته شده است. همسرم گفت: خانه ما چقدر ميارزد؟ گفتم: دو هزار تومان. گفت: باغ را چند ميخرند؟ گفتم: هزار تومان. گفت: همه را بفروش و قرضت را ادا كن! من در يكي از اتاقهاي خانه فلاني مينشينم و شما كار ساختمان مدرسه را ادامه بده.
همچنين نقل ميكرد: «از بازار پارچه ميخريدم، به همسرم ميدادم و او لباس ميدوخت و من لباسها را به طلاب ميدادم».[22]
در سخن شهيد بهشتي
شهيد بهشتي در يك سخنراني به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهري، درباره مردمي بودن حاج شيخ ابراهيم فرمود:
خدايش رحمت كند آقا شيخ ابراهيم را؛ ايشان از فضلاي برخاسته از قم بود؛ عالمي ارزنده و خدوم و مردمي كه اين مدرسه علميه فعلي نجفآباد را ايشان ساخته و براي اينكه با هزينه كمتر ساخته بشود، سنگها و آجرها را ميآوردند سر خيابان ميريختند و قبل و بعد از نماز، خود ايشان با مردم، اينها را پاي كار ميآوردند. از ويژگيهاي ايشان، مردمي بودنش بود. دوستان نجفآبادي براي من نقل ميكردند كه حاج شيخ هميشه در خدمت به مردم آماده است. گاهي اتفاق ميافتاد كه زن و شوهري نصف شب دعوايشان ميشد. همه آنها كه در منزل [بودند]، حريف نميشدند كه دعوا را بخوابانند. بالاخره يك نفر در ساعت دو بعد از نيمه شب ميآيد در منزل حاج شيخ را ميزند.
ايشان در خواب [بودند]، بيدار ميشوند و ميآيند دم در. به او ميگويند: «خانه كربلايي علي دعواست بين زن و شوهر. برويم اينها را آشتي بدهيد!» ايشان نميگفت: صبح. ميگفت: برويم. لباسش را ميپوشيد، ميآمد وارد خانه ميشد، با رويي گشاده و خندان ميگفت: «فعلاً چاي را درست كنيد ببينيم!» مينشست پاي سماور يك چاي خودش ميخورد، يك چاي به آنها ميداد. زن و شوهر را باهم آشتي ميداد. دعوا را تمام ميكرد و بلند ميشد ميرفت خانه. اگر روحاني در متن جامعه زندگي ميكند و با وجدان جامعه رابطه برقرار ميكند، براي اين است كه به راستي با مردم زيست ميكند.[23]
مبارزه با بهائيت
عدهاي از مردم نجفآباد به خدمت آيتالله العظمي بروجردي كه مرجعيت شيعه در آن زمان به عهده ايشان بود، ميرسند و تقاضاي يك روحاني پاكسرشت و دانا ميكنند. ايشان نقل ميكند: آن وقت كه بنده از بروجرد به قصد تحصيل علوم اسلامي به اصفهان آمدم، از خوردن گوشتهاي نجفآبادي پرهيز ميكردم؛ چرا كه نجفآباد مشهور به شهر بهائيان بود و ما براي اينكه گوشتهايي را كه ذبح بهائيان است نخوريم، از همه گوشتهاي نجفآباد پرهيز ميكرديم. حالا ميبينيم، شما آمدهايد درخواست روحاني ميكنيد. اين مسئله نشان از يك تحول در آن منطقه دارد. چه كسي اين تحول را ايجاد كرده است؟ آنان گفتند: دو عالم فرزانه و پروا پيشه، حاج شيخ احمد حججي و آقا شيخ ابراهيم رياضي. آيتالله بروجردي براي آن دو عالم بزرگ، طلب رحمت و مغفرت كرد.[24]
خدمات
- ساخت حوزه علميه: در سال 1320ش شيخ ابراهيم رياضي كار ساخت مدرسه نجفآباد را با كمك مالي و انساني مردم آغاز كرد. حتي خود او هم براي ساخت مدرسه كارگري ميكرد و براي پيشبرد كار، از مرجع تقليد، سيد ابوالحسن اصفهانياجازه گرفت تا مقداري از سهم امام را صرف ساخت مدرسه كند. كار ساختمان مدرسه پنج سال به طول انجاميد و مدرسه در سال 1325ش به انجام رسيد. اين مدرسه كه بعدها مدرسه علميه الحجة ناميده شد داراي مساحت تقريبي 700 متر، 26 حجره، 2 مدرس از دو طبقه، يك شبستان بزرگ و يك كتابخانه است.
شيخ براي تدريس در اين مدرسه، از شيخ غلامحسين منصور،[25] سيد محمود مدرس[26] و شيخ نصرالله قضايي[27] دعوت كرد.[28]
- ساخت حسينيه اعظم: در زمان طاغوت، عاملان حكومت زميني به وسعت سه هزار متر مربع را كه بخشي از قبرستان بزرگ نجفآبادبود تصاحب و قبرهاي آن را خراب كردند. شيخ ابراهيم رياضيبا كمك مردم نيكوكار، توانست زمين را پس گرفته، به حسينيه تبديل كند.[29]
- مسجد صاحب الزمان (علیه السلام)
- ساخت مسجد صفا
- ساخت مسجد فاطميه
- توسعه مسجد كوچهشاه
- توسعه مسجد حاج شيخ احمد حججي
- حل دعاوي مردم: بعضي از پروندههايي كه ماهها در دادگاه معطل ميماند، شيخ ابراهيم در يك جلسه فيصله ميداد.
تأليف
از شيخ دستنوشتهاي باقي مانده كه بخش اول آن اخلاقي، بخش دوم درباره توحيد و شرك، و بخش سوم آيات توحيد فطري است.
در آغاز كتاب آمده است:
شبي از شبها سر به جيب تفكر فرو برده، با خودم گفتم: اين چه روزگاري است [كه] ما به سر ميبريم؟ در خيال مسافرت افتاده، فوراً تهيه اسباب ديده، حركت نمودم. و با زبان حال به خودم ميگفتم: مقصود از آمدن در دنيا چه بوده و اين خيالات واهيه كه در كله افراد بشر جاي گرفته چيست؟[30]
برنامه روزانه
سحرگاهان از خواب برميخاست، به نماز شب مشغول ميشد و اگر فرصتي باقي ميماند مطالعه ميكرد. هنگام اذان صبح زيارت عاشورا ميخواند. براي نماز صبح به مسجد ميرفت و با طمأنينه نماز را اقامه ميكرد. پيش از طلوع آفتاب راهي مدرسه ميشد و در يكي از حجرهها تفسير درس ميداد، كه عدهاي از طلاب و بازاريان شركت ميكردند. بعد از تفسير، چند درس ديگر هم تدريس ميكرد. دو ساعت مانده به ظهر به منزل بازميگشت تا استراحت كند، ولي همين زمان هم گاه صرف پاسخ دادن به سؤالات مردم و حل مرافعه ايشان ميشد. ظهر به مسجد ميرفت و بعد از آن مطالعه ميكرد. بعد ازظهر كه هوا كمي خنك ميشد، به مسجد ميرفت تا به وضع تحصيلي طلاب نظارت كند. هنگام اذان مغرب به مسجد شيخ احمد حججي ميرفت. به طور معمول بعد از نماز، مردم براي حل مسائل و دريافت پاسخ پرسشهاي خود به شيخ ابراهيم رياضي رجوع ميكردند. گاه اين مراجعات به اندازهاي طول ميكشيد كه وقتي شيخ به منزل بازميگشت، اهل خانه خوابيده بودند. در خانه غذايي را كه برايش كنار گذاشته شده بود، ميخورد و آماده خواب ميشد.[31]
شاگردان
مرحوم رياضي شاگردان متعددي داشت؛ از جمله شيخ موسي پيشنماززاده كه علاوه بر محضر مرحوم رياضي، از محضر سيد شهابالدين و سيد محمدرضا گلپايگاني هم بهره برده است.[32]
از ديگر شاگردان ايشان، مرحوم ابوالقاسم مسافري (امام جماعت مسجدي در نارمك تهران)، مرحوم حيدرعلي انصاري، مرحوم محمدعلي موحدي و سيد هادي طباطبايي ـ كه هنوز مشغول تدريس در مدرسه الحجة است ـ هستند.[33]
وفات
در ظهر پانزدهم صفر سال 1374ق مطابق 21 مهر 1333ش شيخ بعد از غذا مشغول مطالعه شد، كه ناگهان حالش تغيير يافت. براي او طبيب آوردند، ولي شيخ بر اثر سكته قلبي جان به جان آفرين تسليم كرده بود. وي را در حسينيه اعظم نجفآباد به خاك سپردند؛ در حالي كه خيل عظيمي از علاقهمندان او در مراسم دفنش حضور داشتند.[34]
سخن آخر
در انتهاي اين مقاله، از جناب حاج شيخ محمدجواد نورمحمدي، صاحب كتاب ارزشمند بنيانگذار بناي عشق تشكر ميكنم؛ زيرا عمده مطالب اين نوشتار، از كتاب ارزشمند ايشان استفاده شده است. از خداوند متعال توفيقات بيش از پيش ايشان را خواستارم.
[1]. محمدجواد نور محمدي، بنيانگذار بناي عشق
، ص 12.
[2]. همان، صص 11 - 12؛ محمد شريف رازي، گنجينه دانشمندان، ج 7، صص 314 – 315.
[3]. بنيانگذار بناي عشق، صص 13 - 14.
[4]. بنيانگذار بناي عشق، صص 14 - 15.
[5]. همان، ص 19؛ محمد شريف رازي، آثار الحجة، ص 372؛ عبدالكريم گزي، رجال اصفهان (تذكرة القبور)، صص 104 – 108.
[6]. بنيانگذار بناي عشق، ص 20؛ رجال اصفهان، صص 49 - 68؛ آثار الحجة، ص 372.
[7]. همان، صص 20 - 21؛ رجال اصفهان، ص 35؛ جمعي از پژوهشگران حوزه علميه قم، گلشن ابرار، ج 6، ص 121.
[8]. بنيانگذار بناي عشق، صص 21 - 22؛ سيد مصلحالدين مهدوي، بيان المفاخر، ج 2، ص 236.
[9]. بنيانگذار بناي عشق، صص 22 - 23؛ علي يزداني نجف آبادي، ديباچه ديار نون، صص 205-206.
[10]. گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 300؛ بنيانگذار بناي عشق، ص 24.
[11]. بنيانگذار بناي عشق، صص 24-25؛ جمعي از محققان حوزه علميه قم، ستارگان حرم، ج 1، ص 183.
[12]. سيدعليرضا ريحان يزدي، آينه دانشوران، صص 81–82؛ بنيانگذار بناي عشق، ص 28.
[13]. آثار الحجة، ص 372؛ آينه دانشوران، صص 78-79؛ بنيانگذار بناي عشق، صص 28-29.
[14]. رضا مختاري، سيماي فرزانگان، صص 84-86؛ آثار الحجة، صص 372-373؛ ديباچه ديار نون، صص 205-206؛ بنيانگذار بناي عشق، ص 23؛ گلشن ابرار، ج 2، ص 601.
[15]. آثار الحجة، صص 372-373؛ بنيانگذار بناي عشق، ص 24؛ گلشن ابرار، ج 2، ص 915.
[16]. بنيانگذار بناي عشق، صص 15-16.
[17]. همان، ص 17.
[18]. آثار الحجة، ص 373.
[19]. گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 300؛ بنيانگذار بناي عشق، ص 37.
[20]. بنيانگذار بناي عشق، ص 38.
[21]. مصاحبه با شيخ حيدر علي رياضي.
[22]. بنيانگذار بناي عشق، صص 54-55 (با تغيير).
[23]. سيماي فرزانگان، ص 368.
[24]. محمدجواد نور محمدي، حكايت پارسايي، ص 77.
[25]. شيخ غلامحسين منصوري از پيشنمازها و خطباي شهر نجفآباد بود و نقش مهمي در تشكيل جلسات ديني و مذهبي داشت. طلاب و محصلان، شيفته سخنان آن مرحوم بودند. (گنجينه دانشمندان، ج 7، ص 312).
[26]. سيد محمود مدرس از نوادگان سيد حسين موسوي بود و در مدرسه مرحوم رياضي مقدمات تدريس ميفرمود. (مصاحبه با شيخ حيدرعلي رياضي)
[27]. شيخ نصرالله قضائي، معروف به امام نجفآبادي، متولد شهر نجفآباد است. وي دوره سطح و خارج را در اصفهان گذراند و به اصرار مردم نجفآباد به آن شهر بازگشت. در نجفآباد به تدريس فقه، اصول و تفسير در مدرسه الحجة مشغول شد و بعد از درگذشت مرحوم رياضي، رياست مدرسه را به عهده گرفت. (ر.ك: گنجينه دانشمندان ، ج 7، ص 296).
[28] . بنيانگذار بناي عشق، صص 47-95.
[29]. همان، ص 97.
[30]. همان، صص 86-87.
[31]. همان، صص 50-53.
[32]. آينه دانشوران، ص 373.
[33]. مصاحبه با شيخ حيدرعلي رياضي.
[34]. بنيانگذار بناي عشق، صص 102-103.