اشاره
قم از شهرهاي كهن ايران است كه در باب فضيلت و اهميت آن روايات بسياري آمده است. گزارشهاي تاريخي حكايت از آن دارد كه مسلمانان در سال 23 قمري اين شهر را فتح كردند.[1] اشعريان اولين گروه از شيعيان بودند كه در قم مسكن گزيدند. بعد از آنان، فرزندان ائمه (علیهم السلام) و امامزادگان نيز اين شهر را براي اسكان انتخاب كردند. بدين ترتيب، قم مأمني براي شيعيان و دوستان و فرزندان امامان معصوم (علیهم السلام) گرديد. بعدها اين شهر مركز علوم اسلامي و پايگاه نشر و ترويج فرهنگ علوي و جعفري شد و امروزه ام القُراي جهان اسلام به شمار ميآيد.
خاندان اشعريان
اشعريان خاندان عربتبار از مردم قم بودند كه به تشيع معروف بودند و از ميان آنها رجال و دانشمندان شيعي فراوان برخاستهاند؛ يكي از آنان فقيه و محدث والامقام، سعد بن عبدالله اشعري (متوفي 301ق) است.
اين خاندان در اصل از اعراب قحطاني يمن بودند و چون نياي بزرگ ايشان به نام «ادر»، به هنگام تولد، سري پر مو داشت، به اشعر يعني پر مو شهرت يافت و اين نام در فرزندان وي ماند. نخستين كس از اشعريان كه به آيين اسلام درآمد مالك بن عامر بود. وي در مدينه به حضور پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) رسيد و در ميان مسلمانان موقعيت والايي يافت. در دوره اسلامي، شماري از اشعريان به كوفه آمدند و شايد از دلايل هجرت آنان به كوفه كه مركز شيعيان بود، تمايل آنها به تشيع بوده است. اشعريان در قيامهاي شيعي عراق شركت ميكردند و گروهي از افراد اين خاندان در سپاه مختار ثقفي و عبدالرحمن بن محمد اشعث حضور داشتند. گويا پس از سركوبي قيام ابن اشعث و سختگيري حجاج بن يوسف ثقفي بر شيعيان كوفه بود كه گروهي از اشعريان به رهبري عبدالله، احوص و پسران سعد بن مالك، كه همگي در قيام ضد اموي عبدالرحمن شركت داشتند، به قم آمدند. به همراه آنان شماري از اشعريان كوفه، از جمله فرزندان سائب بن مالك اشعري كه از نزديكان مختار بود، نيز به قم كوچيدند. اشعري ها در ترويج مذهب تشيع در ناحيه قم كوششهاي فراواني كردند و گروهي از بزرگترين رجال شيعه از ميان ايشان برخاستهاند. شمار محدثان اشعري را بيش از صد تن دانستهاند. برخي از ايشان با ائمه اطهار (علیهم السلام) در تماس بودند و بيواسطه از آنان حديث نقل ميكردند؛ چنانكه دوازده تن از فرزندان سعد بن عبدالله اشعري در شمار راويان حديث از امام صادق (علیه السلام) بودند. اشعريان پس از استقرار در قم، در آباداني آن كوشيدند و در حفظ اين شهر از تهاجم مهاجمان، با اهل شهر همكاري ميكردند. اشعريان، مظلومان آل علي (علیه السلام) را پناه ميدادند؛ به گونهاي كه بعد از مازندران و گيلان، قم بيشترين سادات و علويان پناهنده و فراري از ستم امويان و عباسيان را در خود جاي داد؛ امروزه تنها در قم و محدوده اطراف آن مزار نزديك به چهارصد نفر امامزاده وجود دارد. چون نفوذ اشعريان در ناحيه قم بالا گرفت، فرمانروايان محلي ناحيه، از آنان راهنمايي ميجستند و در دشواريها به آنان رجوع ميكردند. نخستين مسجد جامع قم را ابوالصديم حسين بن علي بن آدم بن عبدالله اشعري در بيرون شهر بنا نهاد. گروهي از اشعريان در شمار علماي روزگار خويش بوده و كتابهايي نوشتهاند كه برخي از آنها در رديف امهات كتابهاي ديني شيعه به شمار ميآيند. آنها در طول زمان توانستند قم را به يكي از مراكز علمي مهم شيعه تبديل كنند. اين دانشگاه بزرگ اسلامي، صدها، محدث، فقيه و مفسر را تربيت و به جامعه اسلامي تقديم كرده است.[2]
سعد بن عبدالله اشعري
يكي از رجال بزرگ و مشهور در ميان خاندان اشعريان، محدث بزرگ و فقيه نامدار، ابوالقاسم سعد بن عبدالله اشعري قمي، ملقب به شيخ الطائفه است، كه در قرن سوم هجري ميزيسته است. از تاريخ تولد اين محدث والامقام خبري در دست نيست و در كتابهاي رجالي از محل تولد او هم سخني به ميان نيامده است، ولي از آنجا كه وي از محضر استاداني چون احمد بن محمد بن خالد برقي (م 274ق) و علي بن مهزيار اهوازي استفاده كرده و نيز جمعي از فرزانگان نامدار و راويان معروف شيعه همانند ابوالحسن علي بن حسين بابويه قمي، ثقةالاسلام محمد بن يعقوب كليني و گروهي ديگر افتخار شاگردي وي را داشتهاكند، تولد وي تقريبا در ميانه زمان امامت حضرت امام هادي (علیه السلام) يعني حوالي سال 235 ق مي باشد.
استعدادهاي اين اختر درخشنده آسمان قم در همين شهر شكوفا گرديد. پدر او نيز از راويان و محدثان شيعه بود. كانون خانواده كه سرشار از عطر دلانگيز معارف ناب اهل بيت (علیهم السلام) بود، چنان وي را مجذوب ساخته بود كه از همان آغازين سالهاي جواني، به فرهنگ انسانساز امامان شيعي هدايت شد. محدث بزرگوار سعد بن عبدالله، همانند رجال اشعريها در فقه و روايت و حديث تخصص داشت. التزام شديد آنان، به پيروي صحيح و به دور از غلو و انحراف از مذهب اهل بيت (علیهم السلام) بود. تلاش و جديت دانشمندان اين خاندان در عرصه حديث و فقه به حدي بود كه از پرداختن به ديگر علوم بازماندند و تعداد بسيار و حجم زيادي از كتابهاي حديث و فقه، تأليف اشعريان بوده است.[3]
اساتيد بلندآوازه
يكي از دلايل رشد و بالندگي اين فقيه و محدث عاليمقام، داشتن استادان برجسته بوده است. وي به تحصيل علم و گردآوري حديث اشتياق فراواني داشت و همّت بلندش براي كسب معارف، او را بر آن داشت تا ضمن سفر به شهرهاي مختلف، از علوم و معارف دانشمندان نامدار و برجسته بهره گيرد. سعد بن عبدالله اشعري از مكتب علمي استادان برجستهاي بهره برده است كه عبارتند از:
- ابو علي حسن بن عرفه بغدادي، محدث و اديب و صاحب آثاري در حديث (متوفي 257ق)؛
- محمد بن عبدالملك الدقيق( متوفي 266ق)؛
- ابا حاتم محمد بن ادريس رازي(متوفي 277 ق)؛
- عباس الرقعي(ترقفي)؛
- ابو مقاتل ديلمي(نقيب ري): اين شخصيت از ياران امام هادي(علیه السلام) و مؤلف كتاب الاحتجاج في الامامة، شامل حديث و بحثهاي كلامي است؛
- ابو مقاتل ضرير: از شاعران بزرگ زمان خويش بود كه قصيدهاي مشهور درباره حسن بن زيد، داعي كبير كه در طبرستان (مازندران) قيام كرد و از سال 250 تا 270ق حكومت ميكرد، سروده است؛
- احمد بن محمد بن خالد برقي(متوفي 274 ق): وي از راويان معروف شيعه و از اصحاب دو امام همام جواد الائمه(علیه السلام) و هادي (علیه السلام) است كه بالغ بر صد كتاب فقهي، تاريخي، رجال، انساب و غيره را تأليف كرد. او در قم كرسي تدريس داشت و شاگردان بزرگي را تربيت كرده است.
- و 9. علي بن مهزيارو ابراهيم بن مهزيار: اين دو تن از شخصيتهاي برجسته شيعه و داراي آثار و خدمات بسيار بودهاند؛
- ابو ايوب مكي.
شاگردان نامدار
سعد بن عبدالله اشعري در كنار تحصيل و فعاليتهاي گسترده علمي، با تشكيل مجلس تدريس نيز موفق شد شماري از برجستگان نامدار شيعي را در مكتب علمي خويش تربيت كند.وي دانشهاي مختلفي را كه از محضر استادان و دانشوران نامدار عامه و خاصه (سني و شيعه) فرا گرفته بود، سخاوتمندانه در اختيار دانشپژوهان قرار داد. اسامي شماري از شاگردان وي از اين قرار است:
- ابوالحسن علي بن حسين بن موسي بن بابويه قمي(متوفي 329 ق): وي پدر شيخ صدوقو در زمره پركارترين محدثان شيعي است كه عطش درونياش را از درياي دانش و تقواي بسياري از محدثان و فقهاي بزرگ، از جمله سعد بن عبدالله اشعري قمي سيراب كرد و به افتخار نقل حديث از آنان نايل گشت. او بيشترين حديث را از محدثان و راويان شيعي نقل كرده است. ابن بابويه در زمان غيبت صغراي امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ ميزيست و مورد وثوق نائبان خاص آن حضرت بود.[4]
- محمد بن يعقوب كليني(متوفي 329ق): وي در روستاي كليندر اطراف ري تهران متولد شد و از دانشمندان معروف و محدثان عاليمقام به شمار ميآيد كه آثار ارزشمندي از جمله كتاب كافي يكي از چهار كتاب مهم و مادر شيعه، از وي به يادگار مانده است.[5]
- جعفر بن محمد بن قولويه قمي: وي از دانشمندان بزرگ شيعه و صاحب تأليفات متعدد و ارزشمند است. كتاب كامل الزياراتاز جمله آثار گرانبهاي وي است و در بين فقهاي بزرگ جايگاه ويژهاي دارد.
- احمد بن محمد بن يحيي عطار: وي از شاگردان بنام سعد بن عبداللهو نيز استاد شيخ صدوقبوده است.
- ابو يعلي حمزة بن قاسم علوي عباسي: وي از راويان بزرگ و صاحب آثار روايي، و معاصر با شيخ صدوق بوده است.
كمالات و ويژگيها
سعد بن عبدالله اشعري ويژگيهاي منحصر به فردي در عرصههاي علمي و فرهنگي داشته است:
در محضر آفتاب
ديدار و ملاقات آن بزرگوار با دو امام همام حضرت امام حسن عسكري (علیه السلام) و امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ مورد توجه و بحث قرار گرفته و آن را تأييد كردهاند.[6] اين محدث نامدار شيعه ميگويد:
سؤالات زيادي يادداشت كرده بودم تا از احمد بن اسحاق قمي بپرسم؛[7] زيرا او بهترين همشهري من و نزديكترين دوست امام حسن عسكري (علیه السلام) بود. وقتي به دنبال او رفتم، معلوم شد به قصد سفر به سامرّا از شهر خارج شده است. بيدرنگ به راه افتادم. در بين راه، او را ملاقات و علت ديدار با او را بيان كردم و گفتم طبق معمول پرسشهايي آوردهام كه جواب بگيرم. وي در حالي كه از اين ديدار خوشحال بود، به من گفت: خوب شد آمدي. همراهم باش؛ زيرا من به شوق ديدار مولايمان امام حسن عسكري (علیه السلام) به سامرا ميروم و سؤالاتي درباره تأويل و تنزيل قرآن دارم. با هم برويم و پاسخهايمان را از منبع وحي بگيريم؛ زيرا اگر به محضر آقا برسي، با دريايي از شگفتيهاي تمامناشدني و غرائب بيپايان روبهرو خواهي شد. وقتي وارد سامرا شديم، يكراست به منزل امام حسن عسكري (علیه السلام) رفتيم و بعد از كسب اجازه، يكي از خدمتگزاران، ما را به داخل منزل راهنمايي كرد. وقتي وارد شديم، صحنهاي ديدم كه زيبايياش را نميتوانم مجسم كنم. چشمم به جمال دلآراي حضرت افتاد كه رخسارش مانند ماه شب چهارده ميدرخشيد و كودكي بر زانويش نشسته بود كه در زيبايي به ستاره مشتري شباهت داشت. به حضرت سلام كرديم. آقا مشغول نوشتن نامه بود، با مهرباني جواب فرمود و ما را به حضور پذيرفت. احمد بن اسحاق امانتها را تقديم كرد. امام حسن عسكري (علیه السلام) رو به فرزندش كرد و فرمود: فرزندم، هداياي دوستان و شيعيانت را تحويل بگير. كودك لب به سخن گشود و عرضه داشت: آقاي من، آيا سزاوار است دستهاي پاكم را به سوي اين هداياي آلوده كه حلال آن به حرامش مخلوط شده است دراز كنم؟ امام به احمد فرمود: اي فرزند اسحاق، محتويات كيسه را خالي كن تا فرزندم حلال را از حرام جدا سازد. احمد كيسهها را يكي پس از ديگري بيرون آورد و آن كودك، آنها را با نام صاحب سكه و محل سكونت و مقدار سكهها، چگونگي به دست آوردن آن مال و علت حلال و حرام بودنش مشخص فرمود. در اين ميان، مهر كيسهها را ميشكست و احمد كه آنها را باز ميكرد، همانطور مييافت كه آن كودك فرموده بود تا اينكه كيسهها تمام شد. امام حسن عسكري (علیه السلام) فرمود: راست گفتي فرزندم. آنگاه حضرت خطاب به احمد گفت: اي پسر اسحاق، تمام اين پولها را جمع كن و به صاحبانشان برگردان يا سفارش كن به آنها برسانند. ما نيازي به آنها نداريم. فقط پارچه آن پيرزن را بياور. احمد كه آن پارچه را در خورجين جا گذاشته بود، به بيرون از خانه رفت تا آن را بياورد. امام حسن عسكري (علیه السلام) رو به من كرد و فرمود: اي سعد، تو براي چه آمدهاي؟ عرض كردم: احمد مرا به زيارت شما تشويق كرد. حضرت فرمود: مسائلي را كه ميخواستي بپرسي چه شد؟ گفتم: آقا، همچنان بدون جواب ماندهاند. فرمود: از نور چشم من سؤال كن و به كودك خردسال اشاره كرد. من پرسشهايم را مطرح كردم و جوابهاي كافي از او گرفتم. از امام ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ پرسيدم: مولاي من و اي فرزند مولايم، چرا خداوند به پيامبرش موسي فرمود: «فَاخْلَعْ نَعْلَيْك إِنَّك بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًي»[8] كفشهايت را در آور كه اينجا مكاني مقدس است. علماي فريقين گمان ميكنند كه چون كفشها از پوست حيوان مردار بود، خداوند چنين فرمود. حضرت فرمود: هركس چنين نظري بر موسي داده، بر آن حضرت دروغ بسته و نبوت او را نشناخته است. موسي در آن مكان مقدس با پروردگارش مناجات كرد و گفت: خدايا محبتم را به تو خالص كردهام و قلبم را از غير تو شستهام و چون موسي علاقه بسياري به اهل و خانوادهاش داشت، پروردگار فرمود: «اخلع نعليك» اگر دوستي تو با من خالص و قلبت از تمايل به غير من پاكيزه است، محبت خانوادهات را از دلت پاك كن. از امام درباره تفسير كلمه «كهيعص» پرسيدم. فرمود: معناي اين حروف از خبرهاي غيبي است كه خداوند، بندهاش زكريا را بر آن آگاهي داد. سپس آن را بر پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) باز گفت. تأويل آن چنين است كه روزي زكريا از پروردگارش خواست تا اسمهاي پنجگانه را به او بياموزد. جبرئيل آنها را به او ياد داد و از آن پس زكريا هرگاه نام محمد، علي، فاطمه و حسن را به خاطر ميآورد، نگرانياش برطرف ميشد، اما هر زمان كه نام حسين را بر زبان جاري ميساخت، روحش پريشان و اشك از ديدگانش سرازير ميشد. سبب را از پروردگارش پرسيد. جبرئيل به او خبر داد كه «كاف» به اسم كربلا اشاره دارد. «ها» به معناي هلاكت عترت است و «ياء» به يزيد؛ كسي كه به حسين (علیه السلام) ستم ميكند، اشاره دارد. «عين» به معني عطش و «صاد» به معناي صبر امام حسين (علیه السلام) است. زكريا تا سه روز از عبادتگاهش بيرون نيامد و گريست. پرسشهاي ديگري را نزد حضرت ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ مطرح كردم و ايشان نيز جواب فرمود تا اينكه وقت نماز رسيد. در اين موقع امام حسن عسكري (علیه السلام) با فرزند گرامياش برخاسته، آماده نماز شدند. من نيز از خدمت آنها اجازه گرفتم و به دنبال احمد بن اسحاق رفتم. او را ديدم كه گريه ميكند. سبب را پرسيدم. گفت: پارچه امانتي را كه امام از من خواست گم كردهام. گفتم: غمگين نشو و واقعيت را به حضرت بگو. او رفت و لحظهاي بعد در حالي كه صلوات ميفرستاكد و شادي در صورتش موج ميزد برگشت. پرسيدم: چه شد؟ گفت: پارچه امانتي زير پاي امام پهن بود و حضرت روي آن نماز ميخواند.[9]
اين حكايت نشان ميدهد كه با امامان معصوم (علیهم السلام) ديدار كرده و جريان ملاقات وي، مورد تأييد دانشمندان علم رجال و حديث قرار گرفته است؛ هرچند برخي نيز ترديد دارند و اين موضوع را مورد نقد قرار دادهاند.[10]
مناظرههاي علمي
سعد بن عبدالله اشعري از جمله دانشمندان بزرگ شيعي است كه به مناظرههاي علمي علاقه و اشتياق فراواني داشت و همواره براي اثبات موضوعهاي گوناگون اعتقادي و ديني با علماي بزرگ عامه، بحث و جدل و مناظره ميكرد. او براي به دست آوردن حقايق علمي به برخي از شهرهاي بلاد اسلامي سفر كرد و به مجالس و محافل علمي علاقه زيادي نشان ميداد. خود نيز چنين محافلي تشكيل ميداد و براي نشر فرهنگ تشيع و نقد مكتبهاي غير شيعي، زحمات فراواني را متحمل گرديد. او در اين باره مينويسد: اشتياق فراواني به جمعآوري كتابهاي شامل مباحث دقيق داشتم. علاقهام به اين جهت بود كه دانشهاي مفيد را بياموزم و مسايل پيچيده را در نشستهاي علمي با مخالفان مطرح سازم. اعتقاد كامل به مذهب اماميه داشتم. به راحتي و سلامتي و امنيت خود نميانديشيدم و بيشتر به نقد ديدگاههاي آنان در مباني ولايت و خلافت پرداخته، از ستمهاي پيشوايان آنها سخن ميگفتم.
سعد بن عبدالله اشعري به مناظرههاي حضوري با دانشمندان ديگر فرقهها اكتفا نكرد، بلكه كتابهايي براي اثبات حقانيت شيعه نوشت كه نشان ميدهد وي اهل بحث و استدلال و مناظره بوده است.
نقش روايات در احكام دين
حديث پيامبر و اهل بيت معصوم آن حضرت، يكي از اركان مهم چهارگانه شيعه است كه به همراه قرآن، عقل و اجماع، در شناخت و فهم و استخراج احكام از معادن غني اسلامي، نقش انكارناپذيري دارد. فقها با موازين صحيح و اشراف كاملي كه دارند، بر اساس رواياتي كه سند و مضمون آنها با عقايد و مباني عميق فقهي شيعه مغايرت نداشته باشد، فتوا ميدهند. با نگاهي گذرا به روايتهاي اشعري، درمييابيم كه وي در نقل رواياتي كه مورد استناد فقهاي شيعي قرار گرفته، سهم بزرگي دارد. روايات فراوان او در كتب اربعه شيعه، بالغ بر 770 حديث است كه در كتاب وسايل الشيعه شيخ حُر عاملي ذكر شده است. بيشتر اين روايات، از امامان معصوم (علیهم السلام) درباره احكام طهارت، صلوة، صوم، حج و... نقل شده است. همچنين مجموعه روايتهاي سعد در كتابهاي اربعه شيعه (كافي، تهذيب، استبصار، من لايحضره الفقيه) و در سلسله سند آن نزديك 1142 حديث است. در بحار الانوار، وسايل الشيعة و ديگر كتب روايي، نام سعد بن عبدالله به عنوان راوي مورد اعتماد و عالمي برجسته، همچون خورشيد ميدرخشد. در رواياتي كه وي نقل كرده است، موضوع تاريخ و فرقه ها، برجستگي خاصي دارد. هرچند سعد بن عبدالله فقيه بود و مهارت ويژهاي در آموختن فقه داشت، بايد اعتراف كرد كه وي علامهاي جامع نيز بود و در دكانشهاي رايج عصر، همانند رجال، كلام، تاريخ، تفسير و... مهارت داشت.[11]
سعد در سلسله نور
برخي از رواياتي كه نام مبارك سعد بن عبدالله اشعري در آنها به ثبت رسيده، از اين قرار است:
يك ـ امام صادق (علیه السلام) به نقل از رسول اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در فضيلت نماز فرمود: «ما مِنْ صَلاةٍ يحضر وَقتها الاّ نادي ملك بين يدي الله ايّها الناس قوموا الي نيرانكم التّي أوْقَدتُمُوها علي ظُهورِكم فَاطفئوها بِصَلاتكم»[12]؛ هرگاه زمان برپايي نماز فرا برسد، فرشتهاي ندا ميدهد: اي مردم، بپاخيزيد و با برپايي نماز، آتشهايي را كه به وسيله گناهانتان برافروختهايد، خاموش سازيد.
دو- امام صادق (علیه السلام) از قول رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ، درباره ارزش جهاد فرمود:
جبرئيل بر من نازل شد و گفت: اي محمد، هر كس از امت تو در راه خدا بجنگد و در اين راه بلايي به او برسد يا دچار سردردي شود، خداوند براي او پاداش شهادت مينويسد.
سه- امام باقر (علیه السلام) فرمود: قتل دو گونه است: قتلي كه كفاره گناهان است و قتلي كه موجب بالا رفتن مرتبه ميشود. جنگ نيز دو گونه است: نبرد با كفار براي آنكه به اسلام روي آورند و جنگ با گروهي كه به مسلمانان تجاوز كنند.[13]
چهار- او از حضرت باقر (علیه السلام) اين گونه روايت ميكند: اسلام بر پنج امر استوار است: اقامه نماز، اداي زكوة، حج، روزه و ولايت، خداوند به جز ولايت در چهار امر ديگر رخصت داده است... و در حديثي ديگر از امام كاظم (علیه السلام) نقل ميكند كه فرمود: خداوند در همه اوقات نماز اين مردم، مخالفان عترت را نفرين ميكند؛ زيرا آنان حقوق ما را پايمال و ولايتمان را تكذيب كردند.[14]
با بررسي اين روايات به روشني درمييابيم كه سعد عالمي مورد اعتماد و والامقام بود كه به خاندان عصمت و طهارت (علیهم السلام) عشق ميورزيد و در راه احياي فرهنگ آنان، از هيچ تلاشي فروگذار نبود.
راويان نور
سعد بن عبدالله اشعري از شخصيتها و رجال برجسته و نامداري نقل روايت ميكند كه عبارتند از:
- ابو علي محمد بن عبدالله بن ابي ايوب مكي2. ابراهيم بن اسحاق بن ابراهيم 3. ابراهيم بن محمد ثقفي4. ابراهيم بن مهزيار 5. ابراهيم بن هاشم 6. احمد بن ابي عبدالله برقي 7. احمد بن حسن بن علي بن فضال 8. احمد بن حسين (دندان) 9. احمد بن حسن بن صقر 10. احمد بن سعيد 11. احمد بن علي بن عبيد جعفي 12. احمد بن محمد بن بکر رازي 13. احمد بن محمد بن عيسي اشعري 14. احمد بن محمد بن مطهر 15. احمد بن هلال 16. اسحاق بن يعقوب 17. اسماعيل بن محمد تغلبي 18. ايوب بن نوح نخعي 19. جعفر بن سهل الصيقل 20. جعفر بن محمد غزاري 21. جميل بن صالح 22. حسن بن حسن الافطس 23. حسن بن ظريف 24. حسن بن حسين لؤلؤي 25. حسن بن علي بن عبدالله 26. حسن بن علي بن فضّال 27. حسن بن علي بن نعمان 28. حسن بن عيسي علوي 29. حسن بن موسي الخشاب 30. حسن بن نضر 31. حسين بن بندار صرمي 32. حسين بن عبدالصمد 33. حسين بن عبيدالله 34. حسن بن علي زيتوني 35. حسين بن محمد 36. حماد بن عثمان 37. حماد بن يعلي 38. حمزة بن يعلي 39. سعد بن داود 40. سلمة بن خطاب 41- سندي بن محمد بزاز 42. صالح بن ابي حماد 43. عباد بن سليمان 44. عباس بن سعد الارزق 45- عباس بن معروف 46. عبدالله بن جعفر حميري 47. عبدالله بن محمد بن عيسي 48- علي بن حكم 49- عبدالله بن موسي المفتي 50. علي بن اسماعيل 51. علي بن بديل 52. علي بن حديد 53. علي بن حماد بغدادي 54. علي بن خالد 55. علي بن سليمان 56. علي بن محمد بن قتيبة 57. علي بن محمد رازي 58. علي بن محمد بن اسحاق اشعري 59. علي بن مهزيار 60. عمرو بن عثمان 61. عمران بن موسي 62. فضل بن عامر 63. قاسم بن محمد اصبهاني 64. محمد بن احمد علوي 65. محمد بن احمد بن يحيي 66. محمد بن اسماعيل بن بزيع 67. محمد بن جزك 68. محمد بن حسن 69. محمد بن حسين بن ابي خطاب 70. محمد بن خالد طيالسي 71. محمد بن صالح 72. محمد بن عبدالجبار 73. محمد بن عبدالحميد 74. محمد بن عبدالله رازي 75. محمد بن عرفة 76. عمر بن سعيد 77. محمد بن عيسي بن عبيد يقطيني 78. محمد بن الوليد خزاز 79. موسي بن حسن 80. هارون بن مسلم 81. هيثم بن ابي مسروق نهدي 81. يعقوب بن يزيد 82. جاموراني رازي و...[15]
شخصيتهايي كه از سعد روايت كردهاند:
- ابن مقبره قزويني، 2. احمد بن محمد بن يحيي العطار، 3. جعفر بن محمد بن قولويه(با پدر و برادرش)، 4. حمزه بن قاسم، 5. علي بن بابويه، 6. علي بن عبدالله الوراق، 7. علي بن محمد بن ابي عبدالله، 8.محمد بن حسن بن وليد، 9.محمد بن حسن بن صفار، 10.محمد بن موسي بن متوكل، 11.محمد بن يحيي، 12.كلينيو...[16]
آثار و تأليفات
سعد بن عبدالله اشعري، مفسري عاليمقام، محدثي فداكار و فقيهي پرهيزكار از خاندان اشعري بود كه يافتههاي علمي خويش را در قالب تأليفات و روايات، به جهان اسلام عرضه كرده است. او كتابهاي بسياري تأليف كرده كه تنها برخي از آنها به نجاشي رسيده است؛ از جمله كتاب عظيمي به نام كتاب الرحمة كه شكامل چند كتاب است. نجاشي اين كتاب الرحمة را شامل 31 كتاب (موضوع مستقل) ميداند، ولي شيخ طوسي آن را شامل چهارده كتاب دانسته است.[17] نجاشي و شيخ طوسي هر دو كتابهاي سعد را نام بردهاند، اما گاه در نامهاي آنها تفاوتي ديده ميشود. اينك نام كتابها را براساس رجال نجاشي ياد كرده، به موارد اختلافي نيز اشاره ميكنيم. 1.كتاب الوضو (الطهارة در فهرست شيخ) 2. كتاب الصلاة 3. كتاب الزكاة 4. كتاب الصوم 5. كتاب الحج 6. كتاب جوامع الحج 7. كتاب الضياء في الرد علي المحمدية و الجعفرية! 8. كتاب الامامة (احتمالاً يكي از دو كتاب است كه شيخ طوسي با عنوان الضياء في الامامة آن را نقل ميكند.) 9. كتاب فرق الشيعة (مقالات اماميه در فهرست) 10. كتاب مناقب رواة الحديث 11. كتاب مثالب رواة الحديث 12. كتاب فضل قم و كوفه 13. كتاب فضل ابيطالب و عبدالمطلب و ابي النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) (در فهرست: في فضل عبدالله و عبدالمطلب و ابيطالب) 14. كتاب بصائر الدرجات (در فهرست، اين كتاب 4 جزء است). گويا سعد اين كتاب را به پيروي از كتاب بصائر الدرجات تأليف محمد بن حسن صفار قمي معاصر خود تأليف كرد و موضوع آن هم فضايل و مناقب ائمه اطهار (علیهم السلام) است. اصل آن كتاب در دسترس نيست و آنچه كه اكنون موجود است مختصري از آن است كه توسط شيخ حسن بن سليمان حلي، شاگرد شهيد اول انتخاب كرده است. 15. كتاب المنتخبات (در فهرست حدود هزار ورقه است). نجاشي از كتابهايي ياد كرده كه در فهرست شيخ طوسي ديده نميشود ناكم اين كتابها از اين قرار است: 16. كتاب الرد علي الغلاة 17. كتاب ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابهه 18. كتاب فضل الدعا والذكر 19. كتاب المتعة 20. كتاب الرد علي علي بن ابراهيم بن هاشم في معني هشام و يونس 21. كتاب قيام الليل 22. كتاب الرد علي المجبرة 23. كتاب فضل العرب 24. كتاب فضل النبي (صلی الله علیه و آله و سلم) 25. كتاب الدعاء 26. كتاب الاستطاعة 27. كتاب احتجاج الشيعة علي زيد بن ثابت في الفرائض 28- كتاب النوادر 29- كتاب المزار 30. كتاب مثالب هشام و يونس 31. كتاب مناقب الشيعة.
نجاشي پنج كتاب اول را كتابهايي ميداند كه موافق مكتب شيعه است و احتمالاً اين به آن دليل است كه وي تنها به احاديث شيعه اهتمام نداشته، بلكه از اهل سنت نيز حديث ميشنيده و احاديث فريقين را در كتابهاي خود ذكر كرده است. صدوق، كتاب الرحمة را از كتابهاي مشهوري دانسته كه مورد اعتماد و مرجع است و در مشيخه من لايحضره طريق خود را به سعد آورده كه بيانگر اين است در تأليف من لايحضره الفقيه از كتاب يا كتابهاي سعد سود جسته است. به هر حال، سعد بن عبدالله بيش از سي عنوان كتاب در موضوعات مختلف فقه، كلام، تفسير و رجال و... نوشته كه تعداد اندكي از اين آثار، در لابهلاي كتابهاي روايي و حديثي موجود است. تنها كتابي كه تا كنون به صورت مستقل چاپ شده، المقالات و الفرق است كه به تازگي نسخهاي از آن به دست آمده و پس از اصلاح، اضافات و توضيحات يكي از پژوهشگران محترم به زيور چاپ آراسته شده است.[18]
علامه مجلسي در بحار الانوار چگونگي تأليف كتابش را چنين بيان كرده است: رساله قديمهاي را پيدا نمودم كه در آغاز آن آمده بود جعفربن محمد قولويه قمي خبر داد كه ابوالقاسم سعد اشعري; خبر داد و او بود كه مصنف اين رساله بود. علامه مجلسي در اين رساله، حديث را تفصيل داده است و ترتيب آن را تغيير داده و طبق ابواب تقسيم كرده و پارهاي اخبار را در اين بين افزوده است. آنگاه در جلد 92 بحارالانوار، از صفحه 60 تا 77، بخشي از اين رساله را آورده است. در آن جلد چنين آمده است:
رساله قديمهاي پيدا نمودم از ابوالقاسم سعد بن اشعري كه در آن رساله، از امام صادق (علیه السلام) روايت ميكند كه خداوند متعال ميفرمايد:
«كنتم خير امة اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تومنون بالله» (آل عمران، آيه 110)
امام به قاري و خواننده اين آيه فرمود: واي بر تو! آيا بهترين امت، فرزند رسول خدا را ميكشند باز بهترين امت هستند؟ عرض كرد: فدايت شوم پس تفسير آيه چيست؟ فرمود: مقصود خداوند اين است: آیا در آیه شریفه به مدح و ستایش خداوند در مورد آنها توجه ندارید که (امر به معروف و نهي از منكر مينمايند و ايمان به خدا دارند) پس مدح خداوند برای امت(ائمه) دلیلی بر آن است که همه امت را اراده نکرده بلکه منظور خداوند متعال خواص از امت (ائمه) میباشند.[19]
اين نوع تفسير و تأويل درباره آيه 92 سوره نحل، آيه 49 سوره يوسف، آيه 14 سوره سبأ، آيه 128 سوره آل عمران، آيه 17 سوره هود، آيه 14 سوره نبأ، آيه 143 سوره بقره، آيه 74 سوره فرقان، آيات 64 و 65 سوره نساء، آيه 60 سوره نور ، آيه 79 سوره زخرف، آيه 41 سوره ابراهيم، و دهها آيه ديگر در آن رساله وجود دارد.[20]
حكومتهاي عصر اشعري
سعد در عراق با چند تن از حاكمان عباسي معاصر بوده است. ياران و شيفتگان علوم ائمه (علیهم السلام) از هر گونه ارتباط با معادن علم نبوي و علوي (علیه السلام) منع ميشدند. شايد به همين دليل، نجاشي مينويسد: سعد اشعري از امام حسن عسكري (علیه السلام) روايتي ندارد. از سوي ديگر، دوران حيات سعد بن عبدالله اشعري در ايران، مقارن بود با دستيابي طاهر، سردار ايراني به حكومت ايالات شرقي جهان اسلام. طاهر كه به مأمون در مبارزه با برادرش امين ياري رساند، حكومت ايالات شرقي اسلام را از جانب خليفه به دست آورد. او سلسله طاهريان را بنيان نهاد و تا سال 261ق بر اين نواحي با استقلال نسبي حكومت كرد. در اين عصر، بابك خرّمدين در آذربايجان، و مازيار و حسن بن زيد در طبرستان قيام كردند و صفاريان در سيستان قدرت را به دست گرفته، به تدريج هرات و بلخ را در شمال، و كرمان و فارس را در غرب تصرف كردند. آنان در سال 251ق خراسان را از تسلط طاهريان خارج ساختند و با پيروزيهايي در گرگان و طبرستان، تمام نواحي شرقي و مركزي ايران را در اختيار گرفتند. آنگاه سامانيان در سال 287ق سيستان و خراسان را از صفاريان، و گرگان و طبرستان را از علويان گرفتند و تا مناطق ري و كرمان پيش رفتند. بنابراين، دوران حيات سعد بن عبدالله اشعري با تنشهاي سياسي و اجتماعي در ايران و عراق مصادف بود. با اين حال، وي از رسالت خود كه همانا نشر حديث و تأليف كتاب بود، دست نكشيد.[21]
در نگاه دانشمندان
سعد بن عبدالله نزد دانشمندان، محدثي والامقام به شمار ميآيد و جايگاه و منزلت او را تحسين كردهاند. شيخ طوسي و نجاشي، سعد را ستودهاند و شيخ او را توثيق كرده است. شيخ طوسي مينويسد: «او محدثي جليل القدر و مورد اعتماد بود. راوي اخبار و نويسنده چندين كتاب است.» شيخ در كتاب رجال نيز از وي به نيكي ياد ميكند و مينويسد: «سعد اشعري از اصحاب امام حسن عسكري (علیه السلام) و معاصر آن حضرت بود، اما به روايتش از امام (علیه السلام) دسترسي ندارم» سعد حدود 36 تأليف از خود بر جاي گذاشت. بزرگاني چون ابن شهرآشوب، مجلسي، علامه حلي، كشي نيز از سعد به نيكي ياد كردهاند.[22]
نجاشي نيز در رجال خود در آغاز باب سين، شرح او را آورده است و ميگويد:
«ابوالقاسم سعد بن عبدالله بن ابيخلف اشعري قمي، شيخ و بزرگ طائفه و فقيه و شخصيت معتبر آنان ميباشد. او از احاديث عامه مطالب فراواني را شنيده است و در طلب حديث، مسافرتها انجام داده است و با بزرگان اهل سنت مانند حسن بن عرفه، محمد بن عبدالملك دقيقي و ابوحاتم رازي و عباس ترقفي ديدار داشته است. او با امام حسن عسكري (علیه السلام) ملاقات نموده است. هر چند برخي از اصحاب ما اين ملاقات را تضعيف مينمايند و آن را جعلي ميپندارند. خداوند بهتر ميداند. وي تأليفات متعددي دارد؛ يكي از آنها ناسخ القرآن و منسوخه و محكمه و متشابه ميباشد»[23]
افول ستاره در قم
سعد بن عبدالله اشعري پس از ساليان متمادي خدمت به اسلام و نشر و ترويج فرهنگ علوي، در روز چهارشنبه 27 شوال سال 301ق به ديدار معبود شتافت و پيكر پاكش در قبرستان شيخان قم، نزديك قبر زكريا بن آدم اشعري و زكريا بن ادريس اشعري به خاك رفت.[24]
حديث نور
وي حديثي طولاني از امام علي (علیه السلام) نقل ميكرده است كه در خاتمه اين مقاله ميآوريم:
آن حضرت فرمود: بهترين وسيله براي نزديكي به بارگاه خداوندي چند چيز است:
ايمان به خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) ؛ اقامه نماز؛ اداي زكات؛ روزه ماه مبارك رمضان؛ انجام فريضه حج؛ پذيرش كلمه توحيد، تنها وسيله كسب قدرت براي تشخيص حق و باطل؛ صله ارحام؛ جهاد در راه خدا؛ كمك پنهاني به نيازمندان؛ انجام كارهاي خير. پس صدقه بدهيد زيرا خداوند صدقهدهندگان را ياري ميكند؛ پرهيز از دروغ؛ زيرا دروغ در مقابل ايمان قرار دارد. راستگو در ساحل نجات و بزرگواري است؛ امانتداري در مقابل كسي كه به شما اعتماد كرده است؛ معاشرت با كساني كه ارتباط با شما را قطع كردهاند و چشمپوشي بزرگوارانه از خطاي كسي كه به شما بدي كرده است.[25]