اشاره
آيتالله سيد يوسف مدني تبريزي، از جمله علماي پركار در حوزه تدريس و تدرس و از استوانههاي علمي حوزه علميه قم است كه سالها افتخار مجاورت حرم كريمه اهل بيت، حضرت فاطمه معصومه را داشت و در سايه الطاف و عنايات خاصه آن حضرت، مشغول انجام وظايف ديني و شرعي خود بود. آنچه در اين نوشتار مختصر عرضه ميشود، خلاصهاي است از زندگينامه پربركت آن عالم فرزانه، كه تقدیم میگردد.
گفتني است كه متن موجود در واحد انديشمندان صدا و سيماي قم كه از مصاحبه صوتي، به صورت گفتاري پياده شده بود، با توجه به عنايت معظم له و برخي اعضاي دفتر ايشان به اين نوشتار، مطالب اين واحد و ديگر منابع مورد استفاده، با كمي دخل و تصرف نقل شده است. بر اين اساس، از پديدآورندگان آنها عذر تقصير دارم.
ولادت
در سال 1307ش در منطقهاي خوش آب و هوا و عالِمخيز، تولد نورسيدهاي، خانواده خود را غرق در سرور و شادي كرد. پدر، نام فرزند دلبندش را همراه با اجراي آيين ديني و شرعي، سيد يوسف نهاد.
او با دو برادر خود، در خانوادهاي متدين و مؤمن تربيت شد و روز به روز پيشرفت ميكرد.
پدر ايشان، حاج سيِّد قاسم حسيني، فرزند حاج سيد عيسي از سادات بزرگوار حسيني بود كه علاوه بر زهد و پارسايي، از ثروتمندان و خيّران بازار نيز به شمار ميآمد[1] و در ميان همسايهها و فاميل، به دستگيري از مستمندان و نيازمندان مشهور بود.[2] وي حمايت علمي از فرزندش سيد يوسف را از اهم امور خود قرار داد و او را روانه مدرسه دولتي ميكرد، ولي با توجه به اينكه شوق بيشتري به علوم ديني داشت، فرزندش را با تأكيد فراوان وادار كرد تا مشغول تحصيل علوم ديني و حوزوي شود.[3] خود استاد در اين باره ميفرمايد: در زمان رضاشاه، مشغول علوم جديده بودم و تا كلاس ششم درس خواندم، ولي بعد از آن، پدرم گفت: بايد برويد طلبه بشويد و بنده با اصرار و اجبار پدرم طلبه شدم.[4]
تحصيلات
سيد يوسف مدني در 16 سالگي، با حمايت و راهنمايي پدر، وارد حوزه علميه تبريز شد و هشت سال با جديت تمام، فراگيري ادبيات عرب را به صورت تخصصي ادامه داد تا اينكه خود به تدريس ادبيات پرداخت و شاگرداني نيز تربيت كرد. وي فقه و اصول را تا كفاية الاصول در تبريز فرا گرفت و از استادان معروف و نامي آن شهر كسب فيض ميكرد.
سپس عازم شهر علم و اجتهاد، قم شد و ضمن تحصيل در قم از سطوح عالي تدريس را نيز در زمينههاي مختلف ادامه داد. استاد با همت عالي در محضر مراجع بزرگوار شيعه، همچون آيتالله العظمی بروجردي، محقق داماد و امام خميني (اعلي الله مقامهم) كسب فيض كرد و با جديت، مشغول تحصيل و تدريس و تأليف بود. در نتيجه اين تلاشهاي شبانهروزي، به درجه عالي اجتهاد نائل گرديد.[5]
از جمله امتيازات دوران تحصيل سيد يوسف، اين است كه پدرش تا زنده بود، اجازه نداد فرزندش از وجوهات شرعي استفاده كند.[6]
استادان
- حاج ميرزا محمود حميدي(جامع المقدّمات، سيوطي و جامي)
- حاج ميرزا علياصغر باغميشهاي(حاشيه ملا عبدالله)
- حاج سيّد ابراهيم دروازهاي(جلد اول و دوم شرح لمعه)
- حاج شيخ حسين شنب غازاني(رسائل شيخ انصاري)
- 5. حاج ميرزا فتّاح شهيدي(مكاسب شيخ انصاري)
- حاج ميرزا محمّد مجاهدي(جلد اول كفاية الاصول)
- حاج آقا سيد محمدباقر سلطاني بروجردي(جلد دوم كفاية الاصول)
- 8. آيتالله العظمي بروجردي(ره) (خارج فقه)
- آیت الله العظمی سيد محمد محقق داماد (ره) (خارج فقه)
- آيتالله العظمي امام خميني(ره) (خارج اصول).[7]
همچنين ايشان، منظومه ملا هادي سبزواري و بخشي از اسفار مرحوم ملا صدرا را نزد علامه سيد محمدحسين طباطبايي(ره) فرا گرفت و خود در اين مورد فرموده است:
ايشان در مسجد سلماسي، كتاب اسفار تدريس ميفرمودند كه من تقريباً چهار پنج ماه شركت كردم، ولي بعدها ديدم به صلاح نيست و نرفتم. آن موقع آقاي جوادي آملي (حفظه الله) هم به درس ايشان ميآمدند. منظومه ملا هادي سبزواري را هم به صورت خصوصي پيش ايشان تلمذ كردهام.[8] مرحوم علامه طباطبايي مدتي-كه حالا يادم نيست چقدر طول كشيد-در مسجد مدرسه حجتيه، تفسير تدريس ميفرمودند كه من هم شركت ميكردم. اما نتوانستم در همه جلسات تفسير الميزان شركت كنم.[9]
استاد درباره مرحوم شهيدي نيز ميفرمايد:
[ایشان] استاد مكاسب بنده در تبريز و از شاگردان صاحب عروه، مرحوم سيد يزدي، و نماينده خاص مرحوم آقاي سيد ابوالحسن اصفهاني در تبريز بودند. ايشان عالمي به تمام معنا و واقعاً آبروي آذربايجان و تبريز بود. علمايي كه از اطراف و اكناف، بخصوص از نجف و قم به تبريز ميآمدند، آنجا با مرحوم آقاي شهيدي تماس ميگرفتند. ايشان هم خيلي بحّاث بودند و وقتي كه با وي بحث ميكردند، ميديدند كه عجب! چه فقيه خوبي است. خيلي جايگاه خوبي داشتند. يعني همه ميدانند آقاي شهيدي خيلي مرد باسواد و عالمي بود. بعضي از مسائلي را كه ميگفت، خلاف مشهور بود و بعضي از اهل علم كه اعتراض ميكردند ميفرمود: چرا به من اعتراض ميكنيد؟ بياييد مباحثه كنيم. ... اينطور ملايي بود. حرف منطقي هم هست. نحوه تدريسشان متني بود. متن مكاسب و رسائل بود و بعدها درس خارج را شروع كردند.[10]
تأليفات
معظم له از ابتداي تحصيل، هر كتابي را كه تدريس ميكرد، شرح و حاشيه بر آن مينوشت و بعد از بررسي، هر جا صلاح ميدانست، آن را چاپ ميكرد.[11]
آثار چاپ شده:
- الفوائد الادبية: اين كتاب، اولين تأليف معظم له درباره ادبيات عرب است كه در سنين جواني در تبريز نوشته شده است.
- توضيح المطوّل: استاد در ايام جواني، شرحي بر مطول مينويسد كه مورد استقبال علما قرار ميگيرد و علامه سيد محمدحسين طباطبايي(ره)، هم تقريظي بر آن كتاب مينويسد... [12]. جالب است كه مرحوم علامه در اين تقريظ، از شدت تعجب، به عمر شريف و با بركت خود قسم خورده است كه اين كتاب يكي از شاهكارهاي علمي است كه طلبه مبتدي به وسيله آن، علمش را كامل ميكند و اساتيد، از نكات و ظرايف آن منتفع ميشوند.[13] استاد در اين باره فرموده است:
آن موقع، مرحوم آقاي طباطبايي در كوچه ارك يك منزلي اجاره كرده بود. شرح مطول را كه نوشتم، خدمت ايشان بردم كه آقا! لطف كنيد به اين كتاب تقريظي بنويسيد. فرمودند: فلاني! من به اين زودي نميتوانم، اما مطالعه ميكنم و بعد از مدتي به شما پس ميدهم. كتاب، هشت نه ماه خدمت ايشان ماند و بعد از اين مدت، تقريظ را نوشته بودند كه به بنده فرمودند: تقريظتان حاضر است و بنده رفتم و آن را از خدمت ايشان گرفتم.[14]
- درر الفوائد في شرح الفرائد: اين كتاب شريف كه شرح اجتهادي رسائل شيخ اعظم انصارياست، در هفت جلد جمعآوري و چاپ شده است.
سيد علي هاشمي درباره اين كتاب اين گونه نوشته است:
اينجانب ... در مورد اين كتاب به خيلي از اساتيدم مراجعه كردم و مطالبش را مورد مباحثه قرار دادم تا اينكه خودم و بلكه از بعضي از مراجع تقليد به من اين توصيه ميشد كه اين كتاب خيلي براي رسيدن به مقامات والاي علمي مؤثر است و مؤلفش با ديد اجتهادي علمي به اين كتاب دقت كرده است.[15]
و بنا به فرموده خود معظم له، «مرحوم بروجردي در حوزه درسشان به شاگردان توصيه ميكردند كه از مطالعه اين شرح غفلت ننمايند». گفتني استكه استاد به خاطر تأليف اين كتاب، از محضر آيتالله بروجردي جايزهاي هم كسب كرد» كه داستان آن را چنين نقل ميفرمايد:
سالي يك مرتبه به منزل مرحوم آقاي بروجردي ميرفتم. روزي از اصحابش سؤال كردم كه آقاي بروجردي كي سر حال هستند؟ قبل از ظهر يا بعد از ظهر؟ گفتند: قبل از ظهر خسته ميشوند، ولي بعد از ظهر حالشان مساعد ميشود. آن موقع مجرد بودم و خيلي كار ميكردم و جلد اول شرح رسائل را نوشته و چاپ كرده بودم. بنده نامهاي با اين مضمون به آقاي بروجردي نوشتم: حضرت آيتالله، اينجانب سيد يوسف مدني تبريزي، ساكن حجره شماره فلان، در مدرسه حجتيه، يك چنين ناقابلي شرحی براي رسائل نوشتم. اگر مورد پسند باشد، تعقيب كنم و جلدهاي بعدي را چاپ كنم؛ والاّ به همين جلد كفايت كنم. ... نوشته بودم: دو صفحه انتظار مطالعه دارم. ايشان كتاب را گرفت. (نور چشمش خيلي قوي بود) و آن را مطالعه كرد و روي جلدش يك چيزي نوشت. فهميدم كه مورد پسندشان واقع شده است. آمدم، ديدم كه نوشته: فلاني! قبضي به فلاني بدهيد. همه اين را ميدانند كه در اثر اين كار، سر و صدا بلند شد.[16]
اين كتاب در سال 1408ق در چاپخانه علميه، توسط مكتبة بصيرتي منتشر شده است.
- حاشيه بر عروة الوثقي: معظم له ميفرمايد: «مرجع تقليد را با رساله توضيح المسائل نميتوان شناخت، بلكه به وسيله حاشيهاي كه بر عروة الوثقي نوشته، شناخته ميشود».[17] اين كتاب در دو جلد است و چاپ دومش در سال 1411ق در چاپخانه علميه انجام شده است.
- منهاج الاحكام: اين كتاب استدلالي در مورد احكام نكاح و طلاق نگاشته شده و علاوه بر احكام، اجراي صيغ عقود، با گستردگي تمام بيان شده است.[18] چاپ ششم اين كتاب در سال 1429ق به امر دفتر معظم له، چاپخانه دانش، چاپ شده است.
- الارشاد الي ولاية الفقيه: اين کتاب در سال 1406ق در چاپخانه علميه چاپ شده است.
- رساله توضيح المسائل: چاپ اول آن در سال 1411ق بوده است.
- مختصر الاحكام: اين كتاب، خلاصهاي از توضيح المسائل است. چاپ هفتمش در سال 1430ق بوده است.
- المسائل المستحدثة: در اين كتاب در پنجاه موضوع فقهي، به هزاران مسئله شرعي مستحدثه و مبتلا به ويژه مسائل پزشكي جواب داده شده است.[19] استاد درباره اين كتاب فرموده است:
... هفت هشت سال پيش، آيتالله اميني به من زنگ زد كه فلاني چهل تا مسئله درباره اخلاق پزشكي هست كه از جامعه مدرسين سؤال كرده ام و شما اينها را جواب بدهيد. گفتم: حاج آقا اين مسائل مشكل است. من مسائل طهارت و نجاست را زودتر ميتوانم جواب بدهم. گفت: نه، كار خودتان است. خودش اينجا آورد. ديدم بله مسائل مشكلي است، ولي جوابهايشان را با دليل و دقيق نوشتم و تحويل دادم.[20]
چاپ يازدهم اين كتاب در سال 1431ق انجام شده است.
- الفوائد القمية: اين كتاب درباره مسائل عبادي، از جمله قرآن، دعا و ذكر و ... بوده و بيشتر، علما و فضلا مورد خطاب ايشان قرار گرفتهاند. چاپ اول اين كتاب در سال 1426ق بوده است.
- كتاب القضاء: در اين كتاب با نگاه اجتهادي، بحث قضاوت و قضات بررسي شده است.[21]
- الفوائد المدنية: اين كتاب هم در موضوعات مختلفي تدوين شده است، از جمله: تفسير، منطق، اخلاق، احكام و تاريخ و مسائل متفرقه زيادي كه از معظم له سؤال شده و ايشان جواب داده است. چاپ دوم كتاب و كتاب القضاء در سال 1430 ق بوده است.
- قواعد الاصول: در اين كتاب، قاعده اصولي يكصد و پانزده قاعده اصولي در مباحث عقليه، بررسي و در اوايل آن، در بابي به عنوان «العجب ثم العجب» شرايط اجتهاد و مجتهد مطرح شده است.[22] چاپ دوم اين كتاب در سال 1429ق به همت دفتر معظم له در چاپخانه دانش بوده است.
- كتاب الجهاد في بيان حكم اقسامه.
- كتاب الدفاع في بيان حكم اقسامه.
- رسالة في حكم المفسدين في الارض.
- رسالة في المحارب في بيان احكام اقسامه.
- رسالة في اقسام القتل.
- رسالة في قاعدة لاضرر.
- رسالة في علم غيب الائمة تفصيلاً.[23]
- چهار مسأله مورد ابتلا.[24]
- كتاب الحدود و القصاص و الديات و الشهادات و الشركة. استاد علت تأليف اين كتاب را مبتلا به بودن مسائل حدود و قصاص و ديات در عصر حاضر و درخواست مكرر مؤمنان ذكر كرده است. چاپ اول اين كتاب در سال 1431 ق انجام شده است.
- مناسك حج و عمره: چاپ ششم اين كتاب در سال 1426ق بوده است.
- مسائل متفرقه در رابطه با اعمال حج و عمره. چاپ دوم اين كتاب در سال 1426ق بوده است.
- مناسك عمره مفرده. چاپ دوم اين كتاب در سال 1419ق انجام شده است.
- منتخب الاحكام في الحج و العمرة. چاپ اول اين كتاب در سال 1428ق بوده و چهار كتاب قبلي در چاپخانه دانش، به همت دفتر معظم له، چاپ شده است.[25]
آثار چاپ نشده:
- شرح حاشيه ملا عبدالله
- شرح معالم الاصول
- شرح مكاسب
- شرح كفاية الاصول(در دو جلد).[26]
آيتالله مدني علت چاپ نكردن بعضي از آثار و شروح خود را، تدريس نشدن آنها در حوزههاي علميه بيان كرده است و در مورد شرح مكاسب ميفرمايد:
مرحوم آقاي شهيدي، استاد مكاسب من بود و يك حاشيه خيلي عالي براي مكاسب نوشته است كه براي همه افراد مبتدي، منتهي و اواسط فايده دارد. لذا بعضي از حاشيه ايشان، بنده حاشيه خودم را چاپ نكردم. از شرح مطولم هم فقط دو جلدش چاپ شد و اگر همهاش را چاپ ميكردم و در حدود بيست جلد ميشد؛ و چون از متن درسي بودن خارج شد، من هم بقيه مجلداتش را چاپ نكردم؛ چون شرح يك كتاب، موقعي مطلوب است كه آن كتاب تدريس شود. بقيه مجلدات منهاج الاحكام را هم كه در يك جلد چاپ شده، اگر من آنها را چاپ كنم، در حدود بيست جلد ميشود، فعلاً سرم خيلي شلوغ است و مقتضي براي چاپ كردن آنها نيست؛ و الاّ بقيه مجلدات آن را هم چاپ خواهم كرد.[27]
همبحث و همحجره
بيشتر، همحجره من يك نفر به نام حاج محسن ايزدي ـ خدا رحمتش كند ـ كه در تبريز در مدرسه حسن پادشاه و در قم در مدرسه حجتيه، در حدود بيست سال با ايشان همحجره و هممباحثه بودم و هممباحثهام بيشتر ايشان بود. البته با ديگران هم كم و بيش بوديم، مثلاً مدتي با آقاي مسائلي اردبيلي همحجره بوديم، يكي از رفقا هم كه فاميلش آقاي رحمتخواه بود، سه نفر همحجره بوديم.
معمم شدن و داستاني از درس خواندن استاد
در تبريز، تا لمعتين را خوانده بودم، ولي عمامه نگذاشته بودم؛ چون خيلي خوب نبود كه مثلاً لمعهخوان عمامه بگذارد. وقتي كه رسائل و مكاسب را شروع كردم عمامه گذاشتم و شيرينيخوران مفصلي انجام شد؛ چون پدرم ثروتمند و بازاري بود. عمامهام را حضرت آيتالله آقاي حاج ميرزا قاسم گرگري گذاشتند و مرحوم آيتالله العظمي ميرزا محمود دوزدوزاني هم حضور داشتند. آيتالله حاج ميرزا محمود كه از علماي نجف و ساكن تبريز بود، متولي مدرسه حسن پادشاه و صاحب رساله بود. ايشان خيلي به من محبت داشت و به اولادش گفته بود: «مثل آن سيد درس بخوانيد؛ آن سيد را ببينيد كه آرام و قرار ندارد»! در طول بيست و چهارساعت، روزي دو سه ساعت ميخوابيدم. تمام رفقا ميخوابيدند، ولي من نميخوابيدم. وقتي هم كه رفقا ميگفتند بيا استراحت كن! ميگفتم: نه، پدر من مخارجم را تأمين ميكند كه درس بخوانم؛ من هم بايد در قبال آن، درسم را با جديت تمام بخوانم. چيز عجيبي بود درس خواندن من. الان هم در تبريز معروف است؛ عاشقانه و با جديت تمام درس ميخواندم، آرام نداشتم. مدرسه حسن پادشاه مسكن من بود و در مدرسه طالبيه، صادقيه و حاج صفرعلي تدريس ميكردم. يعني مدرّس اكثر كلاسهاي ادبيات را در آن مدارس، بنده عهدهدار بودم. ديگران هم تدريس ميكردند، ولي بيشتركلاسها با من بود.[28]
شاگردان
- شيخ يعقوب جعفري(جعفرينيا) مؤلف تفسير شريف كوثر: وي در 11 بهمن 1325ش در مراغه به دنيا آمد و از 6 سالگي در يكي از مكتبخانههاي قديمي شهر قرآنفرا گرفت. پس از آن، در حوزه علميه مراغه به تحصيل ادبيات فارسي و عربي و متون درسي پرداخت و تا كتاب معالم الاصول را در آنجا خواند. وي در سال1342ش به حوزه علميه قم عزيمت كرد و در سطح عالي از محضر آیات عظام: میرزا محسن دوزدوزاني، سيد يوسف مدني، میرزا يدالله دوزدوزاني، شیخ محمدتقي ستوده، شیخ ناصرمكارم شیرازی، شیخ جعفر سبحاني و سيد رضا صدر استفاده كرد. همچنين استادان ايشان در دروس خارج كه حدود پانزده سال ادامه داشت، عبارت بودند از حضرات آيات عظام: شيخ هاشم آملي، سيد مرتضي فيروز آبادي، شيخ كاظم تبريزي و سید محمدرضا گلپايگاني. و نيز از دروس آیات عظام: ميرزا جواد تبريزي و وحيدخراساني هم استفاده كرده و در دروس عقلي از شهيد مفتح و آیت الله انصاري شيرازي و علامه حسن زاده آملي بهره برد.[29]
- میرزا عمران عليزاده: وي در پانزدهم رمضان سال1350ق، در روستاي غريبدوست(نزديك ميانه) چشم به جهان گشود. در سال 1327ش پدرش او را براي ادامه تحصيل به تبريزآورد و در منزل مرحوم ميرزا فتاح آخوندي سكونت داد. وي روزها به مدرسه حسن پادشاه ميرفت و درس و بحث ميخواند و نزديك غروب برميگشت. پس از چند ماه در مدرسه منزل گرفت و مشغول فراگيري مقداري از سيوطي و جامي از محضر آقا سيد موسي و آقاي سيد يوسف مدني شد. در سال 1335ش به قم مهاجرت كرد و علاوه بر يادگيري دروس متداول، در جلسات تفسير علامه طباطبايي هم حاضر شد. وي طي عمر شريف و پربركتش، حدود 47 عنوان كتاب نوشت كه مهمترينشان ترجمه نهج البلاغه در سه جلد است. از ايشان مجموعهاي صوتي هم در تفسير قرآن كريم به زبان تركي (آذري) به جا مانده است. او از آيتالله خويي، حسن قمي، سيد محمد شيرازي، جواد تبريزي، سيد محمد روحاني، مكارم و علي غروي اجازهنامه تصدي امور حسبيه و نمايندگي داشت و سرانجام، روز شنبه، چهاردهم آذر سال 1388 در تبريز دار فاني را وداع گفت.[30]
ازدواج و فرزندان
معظم له درباره ازدواج خود ميفرمايد:
... پدرم اصرار داشتند كه ديگر سن شما ميگذرد و بايد ازدواج كني، من هم دروس سطح را كه تمام كردم و به قم آمدم، موقعي كه درس خارج شركت ميكردم تصميم گرفتم كه ازدواج كنم. قبلاً علما اينطور بودند كه وقتي تحصيل را تمام [ميكردند] يا در شرف اتمام بود، به فكر ازدواج ميافتادند. علم آفات زيادي دارد ... . طلبههاي عصر ما به فشار زندگي عادت ندارند. حاج آقا رضا همداني با دامادش آشيخ علي (اين را از اساتيد شنيدهام) شبها لحافدوزي ميكردند و روزها هم كه تدريس ميكردند. مرحوم آيتالله محمدحسين طباطبايي صاحب تفسيرالميزان، منزلي در كوچه ارك اجاره كرده بود و زندگي خوبي نداشت. اواخر، يك ساختماني روبهروي مدرسه حجتيه بود (الان آنجا را درمانگاه قرآن و عترت كردهاند) كه صاحبش آنجا را به آيتالله خميني داده بود و در اختيار ايشان بود. من به آقاي طباطبايي عرض كردم كه آقا، شما اينجا را كه سيصد هزار تومان قيمت دارد، را بخريد. از كوچه ارك كه به آنجا آمده بود، اجاره كرده بود. گفتم كه من با امام خميني صحبت ميكنم كه صد تومانش را هم نگيرد و به دويست هزارتومان به شما بدهد. گفت: والله من اين مقدار پول را هم ندارم، حالش را هم ندارم كه به صورت نسيه بخرم و بعد بازار مسكن افت كند و نتوانم بدهيام را تمام و كمال بدهم، بعدش هم ميگويند آقاي طباطبايي مقروض است!
استاد در 25سالگي با دختر حاج عباس (كه مردي متدين و بازاري بود و استاد، خود را از جهت پدرزن، آدم خوشبختي ميداند) ازدواج كرد. ثمره ازدواج ايشان پنج فرزند است كه دو پسرشان در بازار، مشغول فعاليتند.[31]
مسافرتها
«بنده به استثناي مكه و مدينه و چند شهر ايران، از جمله: مشهد ، قم، تبريز، اهر، مرند و ... شهرهاي ديگر را به خاطر نداشتن حوصله نرفتهام».[32]
سجاياي اخلاقي
حضرت استاد در اخلاق اسلامي، زهد، تقوا، طهارت، تعالي روح، دانش، حكمت، اخلاص، پاكي نيت، تواضع، تبحرعلمي، سعه صدر، عزم استوار در افتا، بزرگواري، شخصيت روحي و جميع فضايل و كمالات، بسيار مشهور بود. حسن برخورد با علما و مراجعهكنندگان و حفظ آبرو و شخصيت روحانيان به ويژه در حين مراجعه به محضر ايشان، زبانزد عام و خاص است. عطش علمي و شوق وافر و روح تشنه و سيرابناپذير، از ابتداي تحصيل، خواب راحت را از چشمان آن مرحوم ربوده و شبانهروز، وقت گرانمايه خود را در تحقيق و استنباط، سپري كرده است. ايشان همه مراجعات داخل و خارج كشور و پاسخ سؤالات را، به ويژه مسائل مستحدثه روز را به تنهايي و بدون آنكه جلسه استفتاء و لجنهاي، داشته باشد، پاسخ ميداد.[33]
دعا و توسّل
استاد براي دعا، توسل و گريه بر مصائب اهل بيت پيغمبر (علیهم السلام) اهميّت زيادي قايل بود و ميفرمود: اكثر اوقات، من مشكلاتم را با دعاي مؤمنين حل ميكنم. معظم له، در مناسبتهاي مختلف (مثل ماه مبارك رمضان، محرم، صفر و روزهاي وفات و شهادت ) كه درس تعطيل ميشد، از شاگردانش درخواست دعا ميكرد و ميفرمود: از شما التماس دعا دارم؛ مطالبي كه مورد نظر من است فراموش نكنيد و من هم شما را دعا ميكنم. معظم له به افرادي كه عازم بيتاللهالحرام يا زيارت پيغمبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) ميشدند، التماس دعا ميگفت و ميفرمود: حتماً مرا فراموش نكنيد.[34] مراسم اعياد، تولد و شهادت امامان معصوم (علیهم السلام) سالهای سال بود كه با حضور ايشان در دفترشان برگزار ميشد.
بيرغبتي به دنيا
معظم له با زهد و بيرغبتي به دنيا زندگي ميكرد و خود را از تجملات و تشريفات زندگي به دور نگهداشته و در هيچ شرايطي گرفتار تشريفات دنيوي نشده بود.
دفتر ايشان نيز هيچگونه تجملاتي نداشت و همين سادهزيستي ايشان، مردم را به سوي معنويت هدايت ميكرد. بارها به ايشان پيشنهاد شد كه در ساير استانها، يا در كشورهاي اسلامي كه از ايشان تقاضا كردهاند، دفتري تأسيس كنند؛ ولي ايشان اين اجازه را نداد. حتي در قم صلاح نميديد دفتري براي ايشان مهيا شود؛ در نهايت، با اصرار علمايي كه در محضر ايشان هستند، اجازه دفتر قم را صادر كردند.[35]
دقت در فتوا
معظم له در همه مراحل علمي خود، حتي در كرسي فتوا، بسيار با دقت و تأمل مينگریست؛ چنانكه در استفتاءات، جواب را از حفظ نمي داد، بلكه به كتابهاي فتوايي خود مراجعه ميكرد و بعد از انديشيدن دقيق، جواب را ميفرمود.[36]
شجاعت و مبارزه با طاغوت
يكي از اوصاف بارز ايشان شجاعت بود. معظم له در مقابل طاغوتها به ويژه حكومت ستمشاهي ايستاد و آن را حكومت غير اسلامي و غير قانوني ميدانست و همواره با آنها در مبارزه بود. شيوه مخالفت معظم له، به صورت تأييد و امضاي بيانيهها و اعلاميههاي مراجع معظم تقليد و جامعه مدرسين حوزه علميه بود كه عليه دولت و شخص شاه صادر ميشد.[37]
معظم له براي اقامه و اجراي احكام شرعي، چه در مقام استدلال و چه در مقام فتوا، همواره با جديت و قاطعيت برخورد كرده و حكم خدا را بيان داشته است.[38] به عنوان نمونه ميتوان به نامه سرگشاده جامعه مدرسين حوزه علميه قم به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در تاريخ 02/07/1359 اشاره كرد كه تعدادي از علما و مراجع بزرگ، از جمله حضرت استاد امضا كردهاند.[39]
وعظ
مراجعهكنندگان به محضر مبارك ايشان، حتي با اندكي از مواعظ، چه در حد حديث و آيات روحبخش قرآن يا نكته و جملهاي، از محضر ايشان بهرهمند ميشدند.[40] ايشان حتي با پخش اوراق نصيحتي در اين زمينه، از كوشش و راهنمايي، فروگذاري نميكردند.[41]
توصيههاي استاد سفر کرده
«1ـ حضرات آقايان علماء (دامت بركاتهم ) بايد توجه داشته باشند به اينكه اوضاع و احوال زمان دائماً در تغيير و تحول است و اين تغيرات و پديدههاي نو، خواه ناخواه در جهات زندگي فردي و اجتماعي بشر اثر ميگذارد و چون شرع مقدس اسلام اختصاص به يك زمان محدود ندارد، بلكه در شئون زندگي و در كيفيت انجام وظايف ديني و داد و ستدها براي مردم وظيفه معين كرده است و مردم نبايد از آن تعدي نمايند؛ كه «و من يتعدّ حدود الله فقد ظلم نفسه».[42] بنابراين لازم است كه آقايان علما حكم شرعي مسائل مورد ابتلاي روز را كه سؤالات زيادي از آنها ميشود طبق موازين فقهيه و مقررات شرعيه جواب بدهند و در هر حال، مخصوصاً در جلسات علمي توجه داشته باشند كه اوضاع و احوال مكلفين و غيرهم را اعم از عبادات بالمعني الاخص و يا معاملات بالمعني الاعم را با فقه اسلامي تطبيق بدهند. اگر بنا باشد كه فقه اسلامي با اوضاع و احوال تطبيق داده شود، آن وقت فقه اسلامي از بين ميرود و در اين صورت خسارت جبرانناپذيري بر علم فقه وارد خواهد شد. رعايت اين موضوع بسيار ضروري است. علما نبايد به افكار جامعه و سازمانهاي غير اسلامي كه در عصر فعلي تشكيل داده شده و قوانيني در هر موضوع جعل مينمايند، اعتنا كنند و علماي اسلام بايد فعاليت كنند تا افكار جامعه و قوانين مجعوله از ناحيه سازمانها را با فقه اسلامي تطبيق بدهند...
2ـ… در حوزههاي علميه بايد علم فقه و علم اصول تقويت شود؛ خصوصاً به علم اصول اهميت بيشتر داده شود؛ چون اين علم مقدمه علم فقه است. چنانچه اگر فقيهي تسلط تامّ و بصيرت كامل به قواعد علم اصول و تطبيق مسائل فرعيه به آن نداشته باشد و در اين علم صاحب مبنا نباشد، در فقه، بصيرت تامّ نخواهد يافت و دچار تزلزل خواهد شد و قدرت استنباط و اجتهاد در صورتي ميسور است كه فقيه به مباني اصول و قواعد فقهيه آشنايي كامل داشته باشد، بعد از تكميل مقدمات علم التّصريف و النحو و لغة العرب و شرايط الادلّة از علم منطق مثل شناختن اشكال اقترانيه و استثنائيه. الان ميبينيد در حوزهها، اديب به معناي واقعي كم است و يا اينكه نيست و حال آنكه زمان سابق، در حوزههاي نجف اشرف، قم، مشهد، تبريز و ساير شهرستانها ادبايي بودند كه از مفاخر حوزهها به شمار ميرفتند. آقايان طلاب و محصلين علوم دينيه، بايد كتابهاي مورد توجه علماي سلف را مورد تدريس و تدرس قرار دهند. مثلاً از علم نحو: جامع المقدمات، سيوطي، جامي و مغني؛ و از منطق: حاشيه، شمسيه و شرح مطالع و از معاني: بيان و بديع مطوّل فقط، نه مختصر المعاني و غيره؛ و از كلام: باب حادي عشر و شرح تجريد؛ و از اصول: معالم الاصول، قوانين، رسائل قديم و كفاية الاصول؛ و از فقه: شرايع، لمعه، رياض المسائل و مكاسب. تا حال كتابهاي مذكوره مورد عنايت گذشتگان قرار گرفته و مراجع تقليد هم در درس خارج يكي از كتابهاي مزبور را عنوان ميكنند. فراموش نميكنم كه مرحوم حضرت آيتالله العظمي آقاي بروجردي ميخواستند كه كتاب مطوّل و قوانين را آقايان طلاب مورد تدرس قرار دهند. اين دو كتاب را جزء برنامه امتحانات حوزه علميه قم قرار دادند. اگر كسي در علوم ادبيات ضعيف باشد، در علم اصول و فقه هم ضعيف خواهد شد.آقايان طلاب و محصلين ! عمر عزيزتان را ضايع نكنيد. پشيماني بعدي سودي نخواهد داشت و سعادت بشر در دنيا و آخرت با عمل كردن به فقه اسلامي است؛ زيرا تمام كارها و كسبها، صنايع، اكتشافات، تجارت و زراعت، بهداشت، نظامات حكمراني، سياست اداره مملكت، فرهنگ و اقتصاد، همگي بستگي به علم فقه دارد و با توجه به اينكه اوضاع و احوال زمان هميشه در تغيير و تحول است و علم فقه اسلامي اختصاص به يك زمان ندارد و در تمام شئون زندگي براي مردم هر زماني مطابق همان زمان، وظيفه معين كرده است و تمام اوضاع و احوال را بايد با فقه اسلامي تطبيق داد. عرايضم را تمام كنم با نقل حديثي كه از نبي اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است :قال النّبي (صلی الله علیه و آله و سلم) : خُذِ العِلمَ مِن اَفواه الرِّجال و نَهي عَنِ الاَخذ ممّن اَخَذَ علمه من الدّفاتر و اَمَرَ (صلی الله علیه و آله و سلم) المُحادَثَةِ في العلمِ والمُباحَثَةِ فَانَّها تُفيدُ النَّفسَ استعداداً تامّاً لِتحصيلِ المَطالِبِ و استخراجِ المجهولات[43]».[44]
وفات
سرانجام آن عالم پرهیزگار پس از حدود 90 سال زندگی سراسر خير و برکت در روز يکشنبه 7 شعبان 1434ق، مصادف با 26 خرداد 1392ش بدرود حيات گفت و پيکر پاکش روز سه شنبه پس از تشييع باشکوه شاگردان، مقلدين و ارادتمندان؛ و اقامه نماز توسط حضرت آيت الله العظمی شبيری زنجانی در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.
به دنبال رحلت آن مرجع فرزانه، پیامهای تسلیتی از سوی مراجع عظام تقلید حضرات آیات عظام: صافی گلپایگانی، مکارم شیرازی، شیخ جعفر سبحانی، جوادی آملی، علوی گرگانی، نوری همدانی، موسوی اردبیلی، حسینی زنجانی، دوزدوزانی، گرامی و همچنین جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دکتر احمدی نژاد رئیس جمهور وقت، دکتر لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، آیت الله هاشمی رفسجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آیت الله دری نجف آبادی امام جمعه اراک، دکتر بیگی استاندار وقت آذربایجان شرقی و سائر مقامات کشوری و استانی و مجامع حوزوی و سیاسی صادر شد.