حسین شب زنده دار
(متولد 1308ش، 1347ق.)
عنوان مقاله: مفسّر پرهیزکار
نویسنده: حبیب الله سلمانى آرانى
اشاره
شهر کنونى جهرم، مرکز شهرستان جهرم، در فاصله 180 کیلومترى جنوب شیراز در استان فارس قرار دارد. این شهر پربرکت داراى مردمى با استعداد، غیور و شجاع و دانش دوست است. اهالى جهرم در دوستى اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) و اطاعت از آنان در درجه ممتازند و به همین جهت از آغاز نهضت امام خمینى (ره) تا پیروزى انقلاب اسلامى و پس از آن در صحنه هاى مختلف اجتماعى ـ سیاسى درخشیده اند و این شهرستان از جمله یازده شهرى بود که قبل از پیروزى انقلاب اسلامى در آن حکومت نظامى برقرار شد. مردم این دیار پیرو اسلام و مکتب تشیّع هستند و سابقه اسلام در این شهر به سال 20 هجرى قمرى برمى گردد.[1]
از این خطّه فرهنگى مذهبى، بزرگانى برخاسته اند که در عرصه هاى گوناگون علمى آثار مفید و با ارزشى از خود به یادگار گذاشته و براى مردم منشأ خیرات فراوانى شده اند. از ناموران جهرم درگذشته شهاب الدین فسوى (قرن دهم هجرى)، شیخ کمال الدین جهرمى (944ق.)، میرزا نصیرالدین جهرمى (1191ق.)، ملاّ محمدباقر جهرمى (1255ق.)، محمدتقى امیرالشعراى جهرمى (1344ق.) و در دوران معاصر آیات و اعلام آقایان سید على اکبر آیت اللّهى (1340ش.)، سید ابراهیم حق شناس (1360ش.)، سید حسین آیت اللّهى و در حال حاضر حضرات آیات سید عبدالرسول شریعتمدارى، شیخ حسین شب زنده دار و شیخ على کریمى جهرمى هستند که از استادان و برجستگان حوزه علمیه قم به شمار مى روند.[2]
در این مقاله خوانندگان با احوال و ویژگى هاى عالم پرهیزکار آیت الله آقاى حاج شیخ حسین شب زنده دار آشنا مى شوند.
تولد و خانواده
در آغاز بهار و نخستین روزهاى سال 1308 شمسى (8 شوال 1347) در خانه کربلایى احمدواقع در محله قدیمى سنان جهرم، پسرى دیده به جهان گشود. پدر و مادر وى که از شیفتگان پیامبر و آل او(علیهم السلام)بودند نامش را «حسین» نهادند.
کربلایى احمد و برادرش حاج قنبر با همسر و فرزندان در یک خانه ساده زندگى مى کردند. هر دو کاسب جزء و ساده بودند که روزانه کالاهاى مورد نیاز روستاییان را از شهر تهیه مى کردند و براى فروش به روستا مى بردند. آنان ضمن گذران امر معاش از این راه احکام دینى و مسائل شرعى را نیز به روستاییان مى آموختند. این دو برادر در جهرم و قسمتى از حومه آن به صلاح و تقوا و درست کارى در معامله با مردم و مناعت و قناعت طبع مشهور بودند و در ارادت و اخلاص ویژه اى که نسبت به اهل بیت(علیهم السلام)داشتند، زبانزد اهالى بودند. قمر خانم مادر حسین نیز از زنان شایسته محل بود و او نیز همچون همسرش به کمالاتى آراسته بود و علاقه فراوانى به پیشوایان دین داشت. این مادر وقتى حسین کودک بود و آسیبى به چشمانش وارد شده بود، با کمک خواهرانش بسیار از او مواظبت و پرستارى کرد. در سفرى که براى پابوسى حضرت رضا(علیه السلام) به مشهد رفتند، حسین را نیز با خود بردند و پدر و مادر در جوار قبر آن حضرت ضمن دعا و زیارت، با توسّلات خالصانه خود، شفاى چشم فرزند را از خدا خواستند. به برکت این حضور و دعاهاى آنان چشم کودک شفا یافت و مادر به شکرانه سلامتى فرزند در گوش حسین حلقه آویخت و او را به عنوان غلام حضرت رضا(علیه السلام) مفتخر ساخت.[3]
تحصیلات و استادان
حسین بین 6 تا 7 سالگى به مکتب خانه محل زادگاهش رفت. خواندن و نوشتن، قرائت قرآن و برخى از آداب و رسوم و احکام شرعى را آموخت. استعداد و حافظه خود را در مکتب خانه به معلم و عشق و علاقه درونى براى ادامه تحصیل و یادگیرى علوم دینى را در خانه نشان داد. پدر و مادر هم با خشنودى فرزندشان را به ادامه تحصیل تشویق و در حدّ توان از وى حمایت کردند.
تحصیل در جهرم
نوجوان جهرمى که عاشق علم و دانش بود و به خاطر ارتباط و ملازمت پدر با اهل علم و مردان حق، علاقه شدیدى به روحانیان و عالمان دینى پیدا کرده بود، با آنان ارتباط و مراوده برقرار کرد و با راهنمایى آنان در مدرسه خان (زمانیه)جهرم حجره گرفت و مشغول تحصیل شد.
او مقدمات علوم، ادبیات، مقدارى از مسائل فقهى و شرعیات و آداب و اخلاق را از حجج اسلام آقایان سید حسین شریعتمدارى(1351ش.)، میرزا محمد نمازى (1364ش.)، سید حسن موسوى نائینى (1369ش.)، شیخ على اکبر ناصرى (1368ش.)، سید محمد احمدى (1356ش.)، سید محمد رضا اصفهانى(1362ش.) به ویژه آیت الله سید ابراهیم حق شناس (1360ش.) و آقا شیخ عطاءالله حقدان(1330ش.) به خوبى فراگرفت. با اتمام دروس این دوره، عطش فراگیرى و کسب بهره هاى علمى و معنوى در او بیشتر شد.
وى مى خواست به حوزه بزرگ شیراز برود، اما با موانعى مانند نامساعد بودن وضع مالى پدر، سختى تحمّل جدایى از پدر، عمو و سایر بستگان، فراق مادر از دست رفته و مسائلى دیگر رو به رو شد.
بر سر این دو راهى و براى رفع و رهایى از این مشکل به منزل عالم برجسته شهر حضرت آیت الله آقا سید على اکبر آیت اللّهى رفت و از ایشان درخواست استخاره نمود. آقا قرآن را گشود از قضا استخاره بد آمد. تازه جوان دلداده علم با شنیدن کلمه «بد» حالش دگرگون گردید و همانجا به زمین افتاد و بى هوش شد. خدمتگزار آقا او را به هوش آورد و چون عهده بسته بود به مقتضاى استخاره عمل کند، سفرش را براى مدّتى به تعویق انداخت، ولى همچنان امید عزیمت به شیراز را داشت. پس از مدتى با پدر و عمو نزد آیت الله آقا سید ابراهیم حق شناس که او هم از عالمان بزرگ شهر محسوب مى شد رفت و استخاره خواست. این بار استخاره خوب آمد و آرزوى نوجوان برآورده گردید. پدر و عمو هم تسلیم مقتضاى استخاره شدند.
آنان مقدمات سفر را فراهم ساختند و هنگام عزیمت به شیراز بدرقه اش نمودند. آیت الله شب زنده دار در این باره مى نویسد:
«... امّا همه اینها یک طرف و دعا و توسّل خالصانه و متضرّعانه پدر عزیزم به هنگام سوار شدن و خداحافظى که با عموى بزرگوار و جمع زیادى از همشیره ها و فامیل و دوستان که براى بدرقه آمده بودند، طرف دیگر... همین دعا بحمدالله کار خود را کرد که در شیراز یکى از بزرگ ترین نعمتهاى الهى که براى ابد مایه افتخارم شد، نصیبم گشت و آن شاگردى ولىّ خدا مرحوم آیت الله آقاى حاج شیخ ابوالحسن حدائق اصطهباناتى (ره) در مدرسه مبارکه منصوریهبود.»[4]
در شیراز
شب زنده دار جهرمى براى مدتى در مدرسه مقیمیه و پس از آن در مدرسه منصوریه شیراز اقامت گزید و به تحصیل مشغول گردید. در این دوره کتابهاى درسى رایج در معانى و بیان، فقه و اصول و کلام و عقاید را نزد استادان و بزرگان حوزه علمیه شیراز حجج اسلام آقایان ملاّ محمدجواد دارابى ملاّ احمد دارابى، سید على خفرى و حضرات آیات آقایان بهاءالدین محلاّتى (1401ق.)، شیخ ابوالحسن حدائق(1388ق.) و سید عبدالعلى آیت اللّهى آموخت.
در پایان این دوره سه ساله به دستور آیت الله حدائق که محبت سرشارى به آقاى شب زنده دار داشت، مجلس جشنى در باغ مدرسه منصوریه برگزار گردید و آیت الله حدائق ضمن اهداى عبا و عمامه به آقاى شب زنده دار با دستان مبارکش عمامه بر سر وى گذاشت و او را به لباس مقدّس روحانیت مفتخر نمود.[5]
آیت الله شب زنده دار در یادداشتهاى خود مى نویسد:
«پس از آنکه با لباس روحانیت به جهرم آمدم به قدرى مرحوم پدرم خرسند شد و بعد از آن احترام دیگرى به من مى گذاشت که وجداناً مرا شرمنده مى کرد. مثلاً آن وقتها جهرم مثل بسیارى از جاهاى دیگر برق نداشت، شبها کوچه ها تاریک بود... گاهى مى خواستیم با پدرم شبها جایى برویم، مى فرمود: من باید جلوى تو چراغ بِکشم! من مى گفتم: مگر چنین چیزى مى شود که پدر جلوى فرزند چراغ بِکشد. با این عبارت جواب مى داد: تو عمامه دارى و طلبه هستى....» پدرم براى عموم علماى اسلام احترام قائل مى شد و عملاً نیز نشان مى داد. وقتى مى دید فرزندش در لباس آنهاست، بیشتر احترام مى کرد...»[6]
در قم
وى که حدود هجده بهار از عمرش را پشت سر گذاشته و متون دروس دوره سطح متوسطه را خوانده بود، تصمیم گرفت، براى ادامه تحصیلات عالى به قم مهاجرت کند. این بار نزد استادش آیت الله حدائق رفت و از وى درخواست استخاره کرد وقتى استاد قرآن را گشود آیه (هنا لک الولایة لله الحقّ هو خیر ثواباً و خیر عقبا...)[7] آمد. مضمون استخاره آینده اى روشن و سرنوشتى سعادتمند در این دنیا و رسیدن به مقامات عالى و اجر و ثواب الهى بسیار در آخرت را نوید مى داد. وى پس از این استخاره در آغاز سال تحصیلى 1365ق. (1326ش.) با اجازه پدر و استاد به قم مهاجرت نمود. نخست در مدرسه فیضیه و پس از مدتى در مدرسه حجتیه سکونت گزید و به تحصیل مشغول گردید. او قسمتى از درسهایى را که در دوره سطح متوسطه نخوانده بود، نزد آیت الله شهید محمد صدوقى (1401ق.) خواند. سپس فراگیرى متون دروس سطح عالى را شروع کرد. «رسائل»، «مکاسب» و «کفایة الاصول» در فقه و اصول را نزد آیات آقایان شیخ محمد تقى بهجت، شیخ مرتضى حائرى (1406ق.)، سید رضا بهاءالدینى (1418ق.)، سید محمدباقر سلطانى طباطبایى (1418ق.)، شیخ عبدالجواد اصفهانى (1407ق.)، میرزا محمد مجاهدى تبریزى (1380ق.)، آقا سید رضا صدر (1415ق.) و شیخ عبدالرزاق قاینى(1414ق.)، «شرح تجرید و شوارق» در کلام و حکمت را در محضر آیت الله سید احمد خوانسارى (1405ق.) و... خواند و دوره سطح را به پایان رسانید.
پس از آن خود را براى استفاده از مباحث دوره خارج آماده کرد. آقاى شب زنده دار سالها به طور مرتب و منظم و مجدّانه در دروس خارج فقه و اصول آیات عظام آقایان حاج سید حسین بروجردى (1380ق.)، سید محمد محقق داماد(1388ق.)، شیخ محمد على اراکى (1415ق.)، امام خمینى (1409ق.)، سید محمد رضا گلپایگانى (1414ق.)، شیخ عباسعلى شاهرودى (1383ق.) حاضر شد و همزمان در درس تفسیر استاد علاّمه سید محمد حسین طباطبایى (1402ق.) حضور یافت و ضمن مباحثه، تقریر برخى از دروس یاد شده را نگاشت واز آن پس در شمار فضلا و اساتید زبده حوزه قرار گرفت. آقاى شب زنده دار، در سالهایى که در حلقه دروس خارج شرکت مى کرد، به خاطر دریافت سریع مطالب، پشتکار و حافظه قوى، پیوسته از صحبتهاى پدرانه استادان بهره مند مى گشت.[8]
تدریس
آیت الله شب زنده دار از استادان برجسته حوزه علمیه قم به شمار مى رود و سابقه تدریس حوزوى ایشان به چهل سال مى رسد. وى در مدرسه خان جهرم و منصوریه شیراز کتابهایى را که خوانده بود، براى داوطلبان درس داد و از سالى که به حوزه علمیه قم وارد شد، متون آموخته شده را تدریس کرد. بیشتر تدریس او در قم طى چند دوره شامل مباحث فقهى و اصولى از «لمعتین»، «مکاسب»، «قوانین الاصول» و «اصول الفقه» براى طلاّب داوطلب در مساجد اعظم، امام حسن عسکرى (علیه السلام)، مسجد نو و مدارس حقانى، رضویه، گلپایگانى و بحث تفسیر و اخلاق در مدرسه فیضیه و مسجد حضرت معصومه (علیها السلام) به صورت آزاد و عمومى بود.
وى در تدریس بیانى شیرین و شیوا داشت و براى تفهیم و انتقال درست مطالب به مخاطبان از الفاظ و قالبهاى ساده استفاده مى نمود. از امثال و نمونه ها نیز بهره مى گرفت و موقع پاسخ دادن به پرسشهاى درسى و حلّ مشکلات علمى، تحمّل به خرج مى داد و با جوابى درخور، سؤال کننده را قانع مى کرد.
ویژگیهاى اخلاقى و معنوى
روح بلند پرواز و ناآرام آیت الله شب زنده دار همواره در پى صاحب دلى بود که مایه تسلّى او باشد و وى را به کمال برساند، لذا از همان آغاز تحصیلاتش در جهرم و پس از آن در شیراز و قم با کوششى بى وقفه توانست از میان استادان و مربیان با شخصیتهایى چون آیات عظام حق شناس، حدائق، امام خمینى و شیخ مرتضى حائرى ارتباطى ویژه داشته باشد و از محضر پر فیض آنان به توفیقات و مواهبى الهى دست یابد. این ارتباط ها موجب شد در مسیر زندگى ارشاد و راهنمایى شود، خوب درس بخواند، خوب بفهمد و به درستى به آموخته هایش جامه عمل بپوشاند.
آیت الله شیخ على کریمى جهرمى از اساتید حوزه علمیه قم و از دانشمندان ارزنده در عرصه قلم و بیان در دست نوشته اى که پیرامون استاد گرانقدرش آیت الله شب زنده دار نگاشته است، مى نویسد:
«عبد صالح و خالص پروردگار حضرت آیت الله جناب آقاى حاج شیخ حسین شب زنده دار جهرمى از جمله علماى صالحین و از اتقیاى بارعین است. او نمونه اى از علماى سلف است که پیشروى هاى مادّى و حرکت هاى قهرى جامعه به سمت و سوى مادّیات و مسابقه مردم زمان در تشریفات و تعیّنات زندگى، او را از حرکت به سوى خدا و معنویات، ساده زیستى و زهد، مناعت طبع و ایثار، حسن خلق و مکرمت هاى اخلاقى باز نداشت و همواره با اعتقاد کامل به معتقدات دینى خود به راه خود ادامه داد.
به حق او انسانى خدا دوست، خداجو و خداپرست و معتقد به مبانى و به جهان ابدیّت است. طلب علم و تدریس، محراب و منبر و استادى در حوزه علمیه قم براى او حجاب نشد. این عناوین را ابزار دانست و هدف اصلى و عمده خود را خدا و جلب رضاى حق و خدمت به آستان مقدّس حضرت بقیة الله امام زمان (عج) قرار داد.
او که از آغاز کار دلداده علم و دانش و کسب فضایل بود با هر یک از علماى بزرگوار جهرم به نوعى خود را مرتبط کرده و از کمالات آنان بهره گرفت.
در شیراز با شخصیت گرانقدر، معنوى و روحانى حضرت آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق آشنا و بهره هاى فراوانى از او برد... .
وقتى به قم مشرف شد در طول سالهاى تحصیل و در مسیر تهذیب نفس، خداوند موفقیتهایى به ایشان داد که در علمیّت و فضل جلوه نمود و در کنار آن تهذیب و صفاى دل و جان و تقیّد به آداب شرع، ملکه تقوا در وجودشان رسوخ کرد و مورد توجه دوستان و آشنایان قرار گرفت.»[9]
تعظیم بزرگان
از خصوصیات این عالم بزرگوار این است که علاوه بر رعایت مراتب ادب در گفتار و رفتار نسبت به علما، محصلین و همه اهل ایمان، احترام ویژه اى ابراز مى دارد.
«روزى در خدمت ایشان بودم به مناسبتى نام مرحوم آیت الله سید صدرالدین صدر به میان آمد. ایشان اظهار کرد که عکسى از ایشان دارم من تصور کردم که چه عکسى است؟ وقتى آن را آوردند عکس کوچکى بود که از روزنامه جدا کرده بودند و ایشان نگهدارى کرده بود. عکس را بوسید و در جاى خود قرار داد... نیز دیدم که تکیه گاه مرحوم آیت الله العظمى آقاى گلپایگانى را در بیت ایشان مى بوسید و خود ایشان نقل کرد که روزى از کوچه اى که منزل آیت الله العظمى بروجردى در آن واقع است مى گذشتم توفیقى دست داد که درب منزل ایشان را بوسیدم... .»[10]
او در برابر بقاع و امامزادگان و قبور علماى بزرگ تواضعى عمیق دارد و در مقابل قبور امامان معصوم(علیهم السلام)از جمله قبر مطهر حضرت على بن موسى الرضا (علیه السلام) تعظیم وى وصف ناشدنى است.[11]
حجت الاسلام و المسلمین آقاى حاج شیخ محمد مهدى شب زنده دار درباره پدر و استادش چنین مى گوید:
«پدرم به همه بستگان و اقوام از کوچک و بزرگ احترام مى گذارد و از پدر و مادر و استادانش بسیار یاد مى کند و موفقیتهایش را مرهون اخلاص و دعاهاى خیر آنان مى داند.»[12]
آقاى جلال الدین آتشى ابراز مى کند:
«در مقابل و حضور استادانش چه در ایام تحصیل و چه بعدها سکوت را بر سخن گفتن و سئوال کردن ترجیح مى داد و سراپا گوش بود. تا چیزى را از او سئوال نمى کردند، جواب نمى داد.
علاوه بر آنکه در سالهاى دفاع مقدس به جبهه ها مى رفت و براى رزمندگان سخن مى گفت، هرگاه با رزمندگان دیدار داشت، دست و صورت و حتى پوتین آنان را مى بوسید و مى گفت من بر این بوسه ام افتخار مى کنم. دست و روى مبلغان اسلام را نیز وقتى از تبلیغ باز مى گشتند، مى بوسید...»[13]
سالهاست که دوست، همشهرى و هم درس و هم بحث آیت الله شب زنده دار، یعنى آیت الله سید عبدالرسول شریعتمدارى به علت بیمارى در منزل بسترى است. وى همه روزه از ایشان عیادت مى کند و ساعتى را با ایشان صرف مباحث علمى مى نماید.
آیت الله شب زنده دار در تعظیم از استادانش پیرامون ویژگیها و خصایص اخلاقى و تأثیر گذار آنان چنین مى نویسد:
خاطراتى از عالم تأثیرگذار
«در زمان کودکى من مرحوم آیت الله سید على اکبر آیت اللّهى[14] نماز جمعه را با شکوه متناسب اقامه مى فرمود. او به حق عالمى متعبّد و وارسته و متصلّب و محکم در امر دین بود و لذا مردم هم ارادت و اعتقادى بسیار عمیق به او داشتند و از نشانه هاى کمال ارادت آنها که با چشم خود هنگام ارتحال آن عالم بزرگ دیدم، این که جمعى از مؤمنان گرد جنازه محترم ایشان که در صحن مقبره پدر عالى قدرش بعد از غسل و نماز گزارده شده بود تا صبح سینه زده و عزادارى نمودند...
خطبه هاى نماز جمعه را آن مرد پاک با وقارى خاص و طمأنینه اى لایق مى خواند. براى انجام آن وظیفه الهى تجمّلى مخصوص با خضاب و لباس و دلى نورانى که موجب تأثر موعظه شان در قلوب مستعد و آماده بود، مى خواندند...
اعتراف مى کنم لذّتى که آن وقت از استماع خطبه جمعه برده ام تا این لحظه در کامم باقى مانده است و هنوز شیرینى معنوى آن را احساس مى کنم.
غیر از شرکت در نماز جمعه، خاطره هایى دیگر از معظم له دارم که بعضى آنها به طور حتم در زیر بناى عقیدتى من سهم وافر داشته و تا کنون هم دارد و بدون تردید براى دیگران نیز مؤثر بوده است...»[15]
دلبستگى به آیت الله حق شناسآیت الله شب زنده دار ارادت ویژه به استادش آیت الله حق شناس[16] دارد و در بعضى از نوشته هایش از آن بزرگوار به استاد عزیزتر از جانم تعبیر مى کند و در مناسبتهاى مختلف به یاد آن بزرگوار مى افتد و نکته اى از ایشان نقل مى کند. مقام استاد در نظرش به حدّى است که گاهى در مقام توسّل و دعا و عرض حاجت به درگاه الهى، خدا را به ایشان و دردها و آلام درونى وى سوگند مى دهند و این مطلبى است که براى بنده نقل کرده اند.
دورانى که براى ایّام تبلیغى ماه مبارک رمضان و ماه محرم و صفر به جهرم مى آمد با آنکه خانه پدرى ایشان بود و دوستان و رفقا نیز مقدم ایشان را در خانه هایشان ارج مى نهادند، نوعاً در اوقات فراغت در منزل استادش آیت الله حق شناس و کنار آن مرد بزرگ به سر مى برد. گویا بهترین لحظات عمر خود را زمانى مى دانست که در حضور آن بزرگوار باشد. از این رو شبهاى بسیارى را پس از پایان منبر و سخنرانى به خانه وى مى رفت و در آنجا استراحت مى کرد.
شگفت انگیز آنکه این رابطه روحى دو طرفه به حدّى است که گاهى در عالم خواب استاد بزرگوار خود را مى بیند و در رؤیا اشارات و الهاماتى از ایشان مى گیرد. نامه هایى که میان استاد و شاگرد ردّ و بدل شده و برخى از آنها را بنده مشاهده کرده است، گویاى کمال صمیمیت این دو بزرگوار نسبت به هم است.
بهر حال شخصیت آن مرد بزرگ در جان و وجود ایشان نفوذ کامل کرده است و از این رهگذر، ادب و کمال، ایثار و تواضع و اخلاص در عمل و مزایاى برجسته دیگرى که آن بزرگوار داشت، به ایشان منتقل شده است.[17]
عباى کهنه
آیت الله شب زنده دار درباره حضرت آیت الله شیخ ابوالحسن حدائق[18] که از استادان وى در شیراز بود و روحانیان بزرگوار شیراز به مقامات معنوى او اعتراف داشتند، چنین یاد مى کند:
«در همان اوائل طلبگى نخستین بار اسم و وصف مرحوم آیت الله حدائق (قدس سره) استاد گرانقدرم را از استاد عزیزتر از جانم مرحوم آیت الله حق شناس (رض) شنیدم. فرمود: آیت الله محلاتى در کوچه آقاى، آقا شیخ ابوالحسن (حدائق) را ملاقات مى کند، در حالى که محاسن ایشان از آب وضوتر بوده، آقاى محلاتى براى تبرّک ترى محاسن آقاى حدائق را مى گیرد و به صورت خود مى مالد و باز شنیدم گاهى که حضرت آیت الله محلاتى براى نماز جماعت صبح ایشان در مسجد علمدار (شیراز) شرکت مى فرمود، آن روز را بر این توفیق اظهار شادمانى مى کرد.
از آن وقت دیگر دل من پر مى زد که کى باشد من هم خدمتشان برسم که لطف خفى الهى شامل شد هم از درس ایشان بحمدالله بهره بردم و هم شرکت در نماز جماعت ایشان که در بقعه مدرسه منصوریه با کمال خشوع و خضوع انجام مى دادند، نصیبم شد و هم از مواعظ دلپذیر او که معمولاً از نهج البلاغه بود و با لحن مخصوص که همان وقت بیش از همه خود او تحت تأثیر کلمات مولى الموحدین امیر المؤمنین (علیه السلام) قرار مى گرفت، بیان مى فرمود، مستفیض مى شدیم و همین الان نواى ملکوتى او که از نهج البلاغه راجع به فناى سریع دنیا تذکر مى داد، در گوشم طنین انداز است. گاهى او را در حرم مطهّر حضرت احمد بن موسى (شاه چراغ) دیده ام که کنار ضریح ایستاده بودند و طورى زیارت مى خواند و توسل مى جست که گویا آن حضرت را مى بیند و مطالب خود را عرضه مى کرد.
با آنکه آن زمان چند درس از صبح تا ظهر مى فرمود، ولى زیارت عاشوراى ایشان با صد لعن و صد سلام در هر روز ترک نمى شد...
اطاقى در مدرسه داشتند که مطالعات درسشان را معمولاً شبها بعد از نماز آنجا انجام مى دادند و گویا هر شب بعد از مطالعه براى زیارت حضرت شاه چراغ (علیه السلام) چون فاصله زیادى با مدرسه نداشت، مشرف مى شدند.»[19]
به خاطرم مى رسد که یک وقت فرمود: هر بار موفق شده ام کتاب حج شرح لمعه را درس بگویم، بعداً به حج مشرف شده ام.
شنیدم که مرحوم شهید آیت الله دستغیب و جمعى دیگر تشییع جنازه ایشان را با پاى برهنه انجام داده اند. مرحوم آیت الله حدائق به صلواتى به تعبیر خودشان ملهم شده بودند که آن را در مجالس مؤمنین مى خواندند و جمله هاى آن شبیه جمله هاى توحیدى ماه شریف ذیحجه است. مثلاً اللهمّ صلّ على محمد و آل محمد عدد احرف القرآن... عدد کلمات القرآن.... . خود ایشان در ارتباط با برکات این صلوات مى فرمود: یک بار از طریق کویت با جمعى به حج نیابتى مشرف شدیم که چند مشکل برایمان پیش آمد.
یک: اصل پولى که به من داده بودند، هنوز به کویت نرسیده بودیم، تمام شد.
دوم: آن سال گذرنامه براى حج نمى دادند.
سوم: جمع زیادى از حجاج به آنجا آمده بودند و کسانى که در راه به ما مى رسیدند مى گفتند: در اثر کثرت جمعیت جا براى تازه واردها نیست مگر کنار خیابان ها بمانید.
آقاى حدائق فرمود: من با رفقا به این صلوات متوسّل شدیم و رسم بر این بود که هر جمله اى که مى خواندم همه رفقایمان صلوات مى فرستادند تا اینکه وارد دروازه کویت شدیم. در همان بدو ورود خانمى از خانه اش بیرون آمد و جلو راننده دست بلند کرد و به راننده گفت: حجاج را بیاور منزل ما. راننده به طرف مسافران رو کرد و گفت: این خانم دعوت مى کند که به منزل او وارد شویم، قبول کنیم؟ همه پذیرفتند. آنجا منزل وسیعى بود همه به آنجا رفتیم و مشکل اوّل حل شد. طولى نکشید شوهر آن زن آمد و وقتى از ورود ما با خانه اش باخبر شد، از خانواده اش تشکر کرد که حاجى هاى محترم را جا داده است. همه سرگردان بودند که کار گذرنامه به کجا مى کشد و نکند به حج نرسیم. باز همان توسّل به صلوات را ادامه دادیم تا اینکه خبر رسید که به تمام حجاج گذرنامه مى دهند. مشکل دوم هم حل شد. دو برادر دیگر که در کاروان دیگرى از شیراز بودند و با ما آشنا بودند و خبر از توسّل ما داشتند، آمدند نزد من و گفتند: خواب دیدیم که حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) شما را در آغوش گرفته و فرمودند: فرزندم کارت را درست کردیم. وقتى که این عنایت و لطف حضرت امیر (علیه السلام) مخصوصاً با ذکر کلمه فرزندم را مى گفت، کمال بهجت و سرور بر ایشان دست مى داد. سرانجام آن دو برادر عرض مى کنند چون کار همه به برکت توسّل شما حل شد. شما حق ندارید از کویت که خارج مى شویم تا برگشتن به شیراز یک شاهى پول خرج کنید و آنها نمى دانستند که من اصلاً پولى ندارم، ولى فرمودند: نه تنها این دو برادر متکفّل تمام مخارج من شدند، بلکه مثل دو خدمتگزار کارهاى مختلف مرا انجام مى دادند.... مشکل سوم هم به این آسانى حل شد... .
ایشان در سجده آخر نماز غالب اوقات با حالت تضرّع مى خواندند: یا خفى الالطاف. نجّنا برحمتک ممّا نحذر و نخاف
گاهى که کسى زبان به مدح ایشان مى گشود، این جمله از امیر مؤمنان (علیه السلام) را مى خواند:
انّى اعلم بنفسى من غیرى و ربّى اعلم بى من نفسى من به خود از غیر داناترم و پروردگارم به من از خودم داناتر است.
ایشان به اینکه دائماً با وضو باشد، مقید بود و مى فرمود:
«سابقاً که با قافله از اصطهبانات به شیرازمى آمدم، دزدها قافله را زدند و اموال را بردند. بعد از رفتن آنها صاحبان مال جمع شدند ببینند چه مانده و چه برده اند. وقتى رسیدگى کردیم، دیدم از اثاث من هیچ برده نشده است. این از برکت آن است که من مقیدم همشیه با طهارت باشم و همان وقت هم با وضو بودم.»[20]
مرحوم آیت الله آقاى حاج شیخ غلامحسین شرعى[21] از مرحوم آقاى حاج محمدحسین احسن، منشى مرحوم آیت الله العظمى بروجردى وقت ملاقات گرفت و به من فرمود:
«در خدمت آیت الله حدائق براى دیدار با آیت الله بروجردى باشید. موقع عصر بود. رفتیم و آقاى احسن راهنمایى کردند و شرفیاب شدیم. از طرز برخورد بسیار احترام آمیز معلوم بود که مرحوم آیت الله العظمى بروجردى از مقام معنوى مرحوم آیت الله حدائق مطّلع هستند. آن زمان براى آیت الله بروجردى بلند شدن براى احترام به اشخاص بسیار مشکل بود، ولى همین که مرحوم آقاى حدائق وارد اتاق شد، ایشان آماده احترام شدند و هر چه مرحوم آقاى حدائق استدعا کردند، نپذیرفتند و با کمک مرحوم آقاى سید محمد حسن، آیت الله زاده معظمشان و آقاى احسن که زیر بازوى آقا را گرفتند، بلند شدند و چون معمولاً در اطاق خصوصیشان عمامه معمولى سر نمى گذاشتند و مقدارى پارچه مشکى به دور سرشان بود و نیز بدون عبا بودند، دستور داد عمامه و عبا آوردند و پوشید. پس از تعارفات و احوالپرسى، پرسیدند شما با صاحب حدائق نسبت دارید؟ که جواب دادند نسبتى نداریم. دوباره به هنگام مرخص شدن از خدمتشان باز با همان زحمت و کمک آقایان مذکور احترام فرمودند و برخاستند. بعداً هم مبلغى وجه محترمانه به وسیله آقاى احسن به نام آقاى حدائق به منزل اینجانب فرستادند.»
...
«در آن ایّامى که تازه سعادت تلمذ و شاگردى ایشان نصیبم شده بود، در همان اطاقى که درس مى دادند، فرمود: بر شماها واجب عینى است که طلبه باشید و ادامه تحصیل بدهید...»
...
«مکرر مى دیدم که در بقعه مدرسه منصوریه بعد از نماز که مأمومین همه مى رفتند، ایشان با کمال خضوع مدّتى در سجده بود و با صداى بلند با خداى خود مناجات مى کردند.»
...
«هر وقت به شیراز مى رفتم، براى دست بوسى در منزل یا در مدرسه منصوریه شرفیاب خدمتشان مى شدم و همیشه با اصرار مى فرمودند حیّاً و میتاًمرا فراموش نکنید و بحمد الله هر روز او را یاد مى کنم.»
...
«در یکى از مسافرتهاى ایشان به قم که هوا سرد بود و عبایى که همراه داشتند نازک بود و من عباى زمستانى همراه داشتم، آن عبا را به ایشان تقدیم کردم و عباى ایشان را برداشتم. البته بعداً ایشان ظاهراً عبا خریدند و عباى مرا برگردانیدند و آن عباى دیگر را هم نگرفتند که آن عبا را براى تبرّک نگاه داشته ام، چون عبادتهاى بسیار و زیارتهایى با این عبا انجام داده اند، ولى خیلى کهنه و مندرس شده و قبلاً براى بعضى از نمازهایم مى پوشیدم و به خانواده ام سفارش کرده ام که لااقل قطعه اى از آن را در کفنم بگذارند....»[22]
تعهد و تقیّد دینى
از دیگر ویژگیهاى آیت الله شب زنده دار تعهد و پایبندى به دستورات دین و اخلاق اسلامى است که به نمونه اى از آن اشاره مى شود.
«ایشان طبق روایاتى که راجع به مهرالسنّه و کم گرفتن مهریه وارد شده در ازدواجهایى که در مورد دخترانشان واقع شده، به این موضوع تقیّد داشت که مهریه از مهرالسنّة حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا (علیها السلام) تجاوز نکند. در یکى از این موارد که خود شاهد بودم، هنگام تعیین و قرارداد ازدواج ایشان گفتند: که مهر، مهرالسنّة باشد از ناحیه همراهان داماد خواهش شد که اجازه بدهید مقدارى سکّه هم ضمیمه شود. ایشان صریحاً نهى کردند. یکى از نزدیکان داماد در دست نوشته قرارداد عقد نوشت: مهرالسنة و پنجاه سکه بهار آزادى، ایشان هنگامى که نوشته را مطالعه کردند، قلم برداشته و روى پنجاه سکّه را خط کشید و فرمود:
اگر خواستند بعد برایشان بخرید، ولى نه جزء مهریه...
این چنین است که خداوند متعال دلهایى را متوجه او نموده و کم نیستند کسانى که از عمق جان او را دوست دارند و براى او دعا مى کنند و از دیدنش روحیه مى گیرند....»[23]
ترویج و تبلیغ دین
آیت الله شب زنده دار اهتمام ویژه اى به تبلیغ و ترویج دین دارد و همواره مى کوشد مردم را با معارف و حقایق مذهبى آشنا سازد.
«در آن زمان که ایشان حال منبر رفتن و تبلیغ و موعظه داشتند با سخنرانى هاى خود دلها را جذب کرده و به سوى اسلام، قرآن و مظاهر و شعائر و آداب اسلامى سوق مى دادند... سالهاى متعدد در ماه مبارک رمضان در سالن بزرگ امامزاده ابراهیم(علیه السلام) (جهرم) نماز جماعت اقامه مى کرد و پس از آن منبر مى رفت. جمعیت انبوهى از همه جاى شهر براى شرکت در نماز جماعت و استماع مواعظ دلنشین و راهنمایى هاى ایشان حضور پیدا مى کردند به طورى که بعد از سخنرانى راه عبور و خیابان مسدود مى شد و راستى چه اثرى روشن و نفوذى بلیغ در جان مردم و نسل جوان کرده بود. پس از منبر به سئوالات جوانان پاسخ مى داد و هیچ اظهار خستگى و بى حالى نمى کرد.»[24]
«جلسات متعدد براى زنان، جوانان، دانش آموزان دختر و پسر در مقاطع تحصیلى مختلف و به تفکیک تشکیل مى داد و اوّلین روحانى در شهر جهرم بود که به شبهات و سئوالات دینى آنان جواب مى گفت. برنامه هاى تفسیر قرآن براى عموم، جلسات سیاسى مذهبى براى علاقمندان از قشرهاى گوناگون برگزار مى کرد و توجه خاصّ به جوانان داشت...»[25]
تلاش براى رفع نیاز مردم
یکى از خصوصیات بارز آیت الله شب زنده دار، اقدام در جهت برآوردن حوائج طبقات مختلف است. در نعمتها و الطافى که نصیبش مى شود، بسیارى از افراد نیازمند را سهیم مى کند. در موارد متعددى واسطه ازدواج اشخاصى شده اند و اتفاق افتاده که براى موردى، چندین مرتبه مراجعه کرده است تا نتیجه بگیرد. مراجعاتى در امور علمى دارد. کسان بسیارى در مسائل مختلف فقهى، تفسیرى و روایتى به ایشان مراجعه مى کنند و در مراجعه اوّل یا در خلال یکى دو روز پاسخ خود را دریافت مى دارند. ایشان از اینگونه مراجعات و پرسشهاى وقت گیر استقبال مى کند و مراجعه کننده و پرسش کننده را صاحب حق بر خود مى شمارد.
... بسیار اتفاق افتاده است که براى حلّ مشکلات طلاّب نزد علما و بزرگان وساطت کرده و نابسامانیهاى زندگى آنان را رفع کرده است یا آنان به خاطر مورد اعتماد بودن وى، به وسیله ایشان مساعدتهاى لازم را کرده اند. مواردى پیش آمد که از سوى امام خمینى براى انجام کار یا ابلاغ پیامى خصوصى فراخوانده مى شد و ایشان به دنبال خواسته آن بزرگوار اقدام مى کرد.[26]
آیت الله شب زنده دار برخى اوقات حق التبلیغ و وجوهى را که اهالى جهرم در ایام محرم و صفر به وى اهدا مى کردند، بین طلاّب و مبلغانى که براى تبلیغ در مناسبتهاى یاد شده به منطقه مى آمدند، تقسیم مى کرد و خود براى برگشت به قم، از دوستانش قرض مى گرفت.[27]
حلم و تسلّط بر خود
آیت الله شب زنده دار در معاشرت با اشخاص و اصناف مختلف، حوصله عجیبى دارد و بر خود مسلّط است. سخن مخالف را تحمل مى نماید و اگر طرف مقابل پذیرش جواب داشت، او را با منطق و استدلال قانع مى سازد و گرنه با سکوت و آرامش به مطلب خاتمه مى دهد.
«آیت الله شب زنده دار را در دوران سخت انقلاب تحت فشار قرار مى دادیم و زیاد از او سئوال مى کردیم که چرا با سرعت حرکت نمى کند، گاه مى شد با ایشان قهر مى کردیم. اما او مطابق وظیفه خود پیش مى رفت. بعد از پیروزى انقلاب به خاطر سئوالات از او عذرخواهى کردیم. در جواب گفت: شما به وظیفه خود عمل کردید و تکلیف خود را انجام دادید....»[28]
مخالفت با هواى نفس
«... این عالم پارسا از مرحله خود گذشته و مسائلى که براى بسیارى از اشخاص حلّ نشدنى است، برایشان حلّ شده است. وى در خطّى گام بر مى دارد که در زمان ما دو نفر در آن مسیر گامهاى بلند برداشته بودندمرحوم آیت الله العظمى سید احمد خوانسارى و مرحوم آیت الله شیخ مرتضى حائرى. آیت الله شب زنده دار با شخصیت دوم کاملاً مرتبط بود و از افادات ایشان بهره مند مى شد. هرگاه در مجالس سوگوارى خاندان عصمت و طهارت یا نماز جمعه شرکت مى کند از نشستن در صدر مجلس یا جاى ویژه به کلى ابا دارد و میان مردم مى نشیند و موجب زحمت براى کسى نمى شود... .
وقتى در ایام تبلیغى در زادگاهشان جهرم عهده دار نماز جماعت بود، تقیّد نداشت که حتماً امام جماعت باشد... گاهى به مساجد دیگر مى رفت و به امام جماعت آن مسجد اقتدا مى کرد، هر چند از شاگردان خود ایشان بودند.»[29]
«آیت الله شب زنده دار در موضوع امامت و بحث معاد در حدّ یک کتاب معمولى مطلب نگاشته و براى چاپ آماده کرده بودند. وقتى متوجه شد کتابهایى پیرامون موضوعات یاد شده نوشته و چاپ شده است، از چاپ و نشر نگاشته هاى خود صرف نظر کرد.»[30]
«یک روز سر درس کلمه اى را در سطور اوّلیه متن کتاب اشتباه خواندند. یکى از طلاّب اشتباه را تذکر داد. روز بعد فرمود دیروز آن صفحه از درس را اشتباه خوانده و توضیح دادم, دوباره آن درس را تکرار کرد.»[31]
رضا و تسلیم
از حالات خوش و جلوه هاى معنوى آیت الله شب زنده دار تسلیم در برابر مقدّرات الهى است. مشکلات و سختیهاى فراوانى در زندگى ایشان بود که همه را از این رهگذر توجیه کرد و بر خود آسان نمود. یکى از جریانات تأثر انگیزى که براى ایشان پیش آمد، درگذشت دختر جوانشان بود که در فصل جوانى با داشتن فرزندان خردسال دچار بیمارى صعب العلاج گردید و ایام بیمارى خود را در منزل پدر گذراند تا اینکه پیش چشم ایشان دار فانى را وداع گفت، و به راستى این پدر بزرگوار و مادر گرامى اش چه امتحان خوبى نزد خدا دادند... .[32]
حفظ آبرو و شخصیت افراد
آنچه از دیر زمان برایم محسوس بوده و هست، اهتمام کامل وى بر حفظ شخصیت افراد است. او سعى دارد چیزى نگوید یا کارى نکند که به آبروى کسى خدشه وارد شود.
نام اشخاص را با احترام مى برد و بر این سیره حتى در غیاب افراد مواظبت دارد. بنده با ایشان بسیار معاشرت داشته ام. یک مورد ندیدم کسى را تحقیر کند و یا کوچک بشمارد و یا فرد و افرادى را به استهزاء و مسخره بگیرد.
طبعاً انسانى خشک نیست و مزاج و شوخى در کلماتشان هست. محضرشان جاى غیبت افراد نیست. اگر کسى در حضورشان سخنى از دیگران گفت که متمایل به غیبت باشد، به سبک ملایم و به نحوى کار آن طرف را توجیه مى کند، بطورى که وجاهت و آبروى او حفظ شود و گوینده هم خجل و شرمسار نگردد و اگر راهى براى توجیه نیافت، در برابر آن گفتار سکوت مى کند و سخنى نمى گوید و گوینده هم راهى براى ادامه گفتار خود نمى بیند.[33]
مرید امام خمینى
آیت الله شب زنده دار از شاگردان درس خارج فقه و اصول امام و از ارادتمندان مخلص وى به شمار مى رفت. از ایشان نقل شده است:
«بعد از پیروزى انقلاب اسلامى شبهاى ماه مبارک رمضان در مسیر خود به سمت منزل ایشان در بین راه دعاى افتتاح را مى خواندم. درست وقتى جلوى بیت امام مى رسیدم، جمله یُهلک ملوکاً... بر زبانم جارى مى شد....»[34]
در سالهاى خفقان (42 به بعد) شاخص ترین فردى که امام خمینى و نهضت او را در جهرم به مردم معرفى کرد، آقاى شب زنده دار بود. ساواک و عوامل رژیم طاغوت در جهرم نیز به سه نفر از آقایان، آیت الله سید ابراهیم حق شناس(امام جماعت مسجد گازران)، آیت الله سید حسین آیت اللّهى (مرکز تبلیغى وى حسینیه کوى على پهلوان بود) و آیت الله شیخ حسین شب زنده دار (در حسینیه امامزاده ابراهیم (علیه السلام))حساسیت ویژه داشت.[35]
آیت الله شب زنده دار همچون دیگر استادان و فضلاى برجسته حوزه اعلامیه ها و بیانیه هایى را که علیه رژیم و به حمایت از امام و نهضت صادر و منتشر مى شد، امضا مى کرد و نیز در نامه ها و اطلاعیه هایى که از سوى طلاّب و فضلاى شیرازو استان فارس مقیم قم براى امام و یا دفاع از ایشان نگاشته و ارسال و منتشر مى گردید، نام و امضاى ایشان به چشم مى خورد.[36]
پس از پیروزى انقلاب اسلامى در سال 1358 وقتى امام خمینى به قم آمد، به منزل آیت الله شب زنده دار تشریف برد. آیت الله شب زنده دار هم گفت: که امروز رحمت خدا بر ما نازل شد. آیت الله شب زنده دار تا زمانى که امام در قم حضور داشت از جمله اصحاب هیئت استفتاى وى بود و برخى از روزها در کوچه اى که امام اقامت داشت، در کنار دیدار کنندگان، امام را زیارت مى کرد.[37]
از منظر بزرگان
* آیت الله آقاى حاج شیخ محمدعلى اراکى:
«... آقاى شب زنده دار شب زنده دار است و از افتخارات ماست.»[38]
حجت الاسلام و المسلمین محمدباقر موسوى همدانى:
«ترجمه مجلدات تفسیر المیزان را با مرحوم علاّمه هماهنگ کردم مگر دو جلد آخر آن را، وقتى براى هماهنگى این دو جلد به ایشان مراجعه کردم، حال ایشان مساعد نبود، فرمود: با آقاى شب زنده دار هماهنگ کن.»[39]
* مقام معظم رهبرى، آیت الله خامنه اى:
«آقاى شب زنده دار همیشه نو بود.»[40]
* آیت الله مکارم شیرازى:
«... آقاى شب زنده دار به یقین یکى از فضلاى برجسته حوزه علمیه قم است. ایشان مدرّس و محقّق خوبى است. از نظر تقوى و پرهیزکارى فردى کاملاً ممتاز است. من یقین دارم ایشان کسى است که عامل به تمام وظایف شرعیه مى باشد. بیان خوبى دارد و تدریس مباحث مختلفى از جمله مسائل اخلاقى دارند که بسیار مؤثر و مفید است. من دوست داشتم ایشان بیشتر در مباحث حوزه دخالت مى کرد. او روحى وارسته دارد که گاهى مانع دخالت او مى شود. ایشان مدتى در برنامه هاى مکتب اسلام با ما همکارى داشت. مقالات خوبى داشت و بحثهاى جالبى مطرح مى کرد. مى دانید که مکتب اسلام مجله اى بود که به هر کس مجال نمى داد در آن چیزى بنویسد اشخاصى که داراى برجستگیهایى بودند با آنجا همکارى داشتند و قلم مى زدند. در میان ما حجاب معاصرت هست. منظورم پرده اى است که جلوى چشم ما مى افتد و نمى گذارد ویژگیهاى معاصران خود را ببینیم، امّا وقتى از میان ما مى رود، مى فهمیم که جاى آنها خالى شده است و معلوم مى شود چقدر جاى وسیعى خالى شده است و تأسف مى خوریم که چرا در حیاتشان بیشتر از وجودشان استفاده نکردیم.
من امیدوارم که این حجاب معاصرت را کنار بزنیم تا شخصیتها را در حیاتشان معرفى کنیم تا در نتیجه بیشتر از وجود آنها استفاده شود.»[41]
* آیت الله شیخ جعفر سبحانى:
«... سخن گفتن درباره ایشان کار افرادى شایسته تر از اینجانب است، زیرا معرِّف باید از معرَّف اجلى باشد. در دوران شصت سالگى که من ایشان را مى شناسم، یعنى ایشان حدود سال 1326 شمسى بود که از شیراز وارد حوزه علمیه قم شدند و از همان روزها دو چیز در ایشان جلوه گر بود, یکى اخلاق فاضله و تواضع فراوان به گونه اى که در فیضیه براى دیگران سرمشق بود و اخلاق عالى او عملاً مى توانست افراد را تربیت کند. دوم تدریس ایشان در حوزه بود که طلاب را از بیانات خود بهره مند مى کرد. این دو مطلب را من در این شصت سال در ایشان درک کرده ام, اخلاق و تواضع، تدریس و تربیت.
بعدها به وسیله مقالات ارزنده خود در مجله مکتب اسلام مسائل متنوعى را مى نوشتند و خوانندگان را بهره مند مى ساختند. اگر مقالات ایشان جمع آورى شود، خودش یک کتاب ماندگارى مى شود. در درس فقه و اصول امام خمینى(ره) حضور داشتند و ما هم در محضرشان بودیم و گاهى از کلمات ایشان استفاده مى کردیم. من امیدوارم ان شاء الله در حوزه علمیه قم از این افراد تجلیل بیشترى بشود. شخصیتهایى که شصت سال است در قم هستند و علماً و عملاً نفیس اند...»[42]
* آیت الله جوادى آملى:
«... آقاى شب زنده دار علماً و عملاً از شخصیتهاى کم نظیر است و از این نظر امتحان خود را خوب داده است.»[43]
* آیت الله سید مجتبى موسوى لارى:
«در دیدارهاى مکررى که با آیت الله شب زنده دار داشتم از وجودشان جز رایحه تقوا و علم و فضیلت و ارزشهاى الهى و معنوى چیزى استشمام نکردم.»[44]
آثار
آیت الله شب زنده دار در کنار تمام فعالیت ها در عرصه نگارش هم آثار مفید و ارزنده اى به صورت تقریرات دروس خارج، شرح و حواشى بر برخى از تفاسیر و ادعیه و مقالات پربار در موضوعات گوناگون دینى نگاشته است که به آن ها اشاره مى شود
* تقریرات دروس خارج فقه و اصول امام خمینى:
* حواشى بر تفاسیر مجمع البیان و المیزان
* شرح دعاى مکارم الاخلاق
* مجموعه یادداشتهاى مدون شده پیرامون مسئله امامت
* مقالات متعدد در موضوعات اخبار غیبى و علوم دیگر قرآن، معاد و قیامت، آینده دنیا و... چاپ شده در مجله مکتب اسلام، مکتب تشیع، معارف جعفرى و...[45]
* مقاله «خاطره هایى از ثمرات درختى پربار» پیرامون شخصیت عالم مجاهد آیت الله سید عبدالحسین لارى[46]
* سلسله درسهاى اخلاق که در اوایل پیروزى انقلاب اسلامى در حوزه علمیه قم ایراد و سپس به صورت جزوات درسى توسط سازمان تبلیغات اسلامى قم تکثیر و توزیع شده است.
* یادداشتهایى پیرامون شخصیت آیت الله سید ابراهیم حق شناس به نام «خاطره هایى از احوال استاد عزیزتر از جانم»
آثار فرهنگى، اجتماعى
کتابخانه عمومى اسلامى. پس از سال 1342ش در جهرم در خیابان منوچهرى (جمهورى اسلامى) که فعلاً پایگاه بسیج است تأسیس شد. این مرکز در آن سالها محل تجمع جوانان انقلابى و روشنفکر شهر بود و جلسات براى فعالیتهاى سیاسى و انقلابى در آن تشکیل مى شد و عوامل رژیم به این مرکز و افراد آن بسیار حساس بودند. صندوق قرض الحسنه اى هم زیر نظر ایشان تشکیل شد که پس از مدتى توسط ساواک تعطیل گردید.
شاگردان
از میان انبوه شاگردان آیت الله شب زنده دار مى توان به این افراد اشاره کرد: حجج اسلام حضرات آقایان على اکبر هاشمى رفسنجانى، سید حسن طاهرى خرّم آبادى، على کریمى جهرمى، شیخ حسین کرمانى، سید جمال الدین دین پرور، محمدمهدى موحدى کرمانى، قربانعلى درّى نجف آبادى، شیخ محمدجعفر امامى، شیخ محمدرضا آشتیانى، محمدجواد فاضل، محمدمهدى شب زنده دارو...
همسر و فرزندان
آیت الله شب زنده دار پس از سالها کسب بهره هاى علمى و معنوى در 25 سالگى با وساطت آیت الله آقا سید محمدکاظم آیت اللّهىشیرازى با صبیه آیت الله حاج شیخ غلامحسین شرعى دارابى (1391ق.) ازدواج کرد. این ازدواج زمینه مناسب دیگرى در رسیدن به کمالات معنوى براى ایشان فراهم آورد، زیرا آیت الله غلامحسین شرعى خود از عالمان برجسته حوزه علمیه قم و از استادان و مربیان مهذّب و مخلص به شمار مى رفت و ارتباط و مجالست با وى در کسب فضایل اخلاقى بسیار مؤثر بود. از دیگر ویژگیهاى این ازدواج صفا و صمیمیت بى مانند و احترامى است که بین این عالم و همسرش هست که در کمتر خانواده اى دیده مى شود. این برکات و تفضّلات الهى موجب رشد و تربیت صحیح نسل و پایدارى یک خانواده اسلامى است.
ثمره این ازدواج 9 فرزند 2 پسر و 7 دختر بوده است. نخستین فرزند ایشان حجت الاسلام و المسلمین آقاى شیخ محمدمهدى شب زنده دار از فضلا و مدرسان سطوح عالى و خارج حوزه و عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم مى باشد. فرزند دیگرشان آقاى محمد حسن شب زنده دار تاجر است.
دامادهاى آیت الله شب زنده دار هم عبارتند از حجج اسلام آقایان: 1 ـ حاج شیخ علیرضا اسلامیان. از مدرسان فاضل سطوح عالى و عضو جامعه مدرسین و مجلس خبرگان رهبرى دوره چهارم 2 ـ شیخ جعفر دافعیان 3 ـ شیخ على بمان خادم الحسینى 4 ـ شیخ محمد سعیدى نجفى 5 ـ سید محمد هادى صحیح النسب 6 ـ آقاى مجتبى افتخارى: دبیر آموزش و پرورش. 7 ـ آقاى احمد کریمى که از محققان حوزه و دانشگاه مى باشند.
[1]. لغت نامه دهخدا، حرف (ج)، ص 178.
[2]. اثرآفرینان جهرم، مجید رضا و عبدالحسین جهان مهین، ص 69 ـ 284.
[3]. آیت الله شب زنده دار پس از ذکر مطالب یاد شده در ادامه یادداشتهایش مى نویسد:... این حلقه تا اوایل طلبگى در گوشم بود که یکى از استادانم آن را بیرون آورد... .
[4]. دستنوشته هاى آیت الله شب زنده دار، با تصرّف اندک.
[5]. یادداشتهاى آیت الله شب زنده دار و مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ محمدمهدى شب زنده دار.
[6]. همان.
[7]. کهف، 45.
[8]. یادداشتهاى آیت الله شیخ على کریمى جهرمى و حجت الاسلام و المسلمین آقاى شیخ محمدمهدى شب زنده دار.
[9]. انسانى فرشته خصال، ص 1 ـ 9.
[10]. همان، ص 18 و 19.
[11]. همان.
[12]. مصاحبه با نگارنده.
[13]. مصاحبه با آقاى جلال الدین آتشى از دوستان و یاران و تربیت شدگان محضر آیت الله شب زنده دار.
[14]. آیت الله سید على اکبر آیت اللّهى متوفاى 25 محرم 1381 (1340ش.) مدفون در مقبره آقا در جهرم است.
[15]. مجموعه مقالات، کنگره بزرگداشت آیت الله سید عبدالحسین لارى، مقاله خاطره هایى از ثمرات درختى پربار، ص 9 و پاورقى آن.
[16]. آیت الله سید ابراهیم حق شناس متوفاى 26 ذیقعده 1401 (703/1360) و مدفون در قبرستان فردوس جهرم.
[17]. انسانى فرشته خصال، ص 12.
[18]. آیت الله حاج شیخ ابوالحسن حدائق متوفاى ربیع الاول 1388 (1349ش.) و مدفون در جوار بقعه حضرت شاهچراغ شیراز.
[19]. یادداشتهاى آیت الله شب زنده دار، ص 14 و 18 و... .
[20]. همان، ص 20 و... .
[21]. ستارگان حرم، دفتر 23، شرح حال ایشان به قلم نویسنده.
[22]. دستنوشته هاى آیت الله شب زنده دار، ص 27 و 28 و... .
[23]. انسانى فرشته خصالدست نوشته، ص 20.
[24]. همان، ص 22.
[25]. گفت و گو با آقاى جلال الدین آتشى.
[26]. انسانى فرشته خصال، ص 26.
[27]. مصاحبه با آقاى آتشى.
[28]. همان.
[29]. همان.
[30]. مصاحبه به آقاى آتشى.
[31]. حجت الاسلام و المسلمین آقاى محمد جعفر امامى از فضلا و محققان حوزه علمیه قم.
[32]. انسانى فرشته خصال، ص 30.
[33]. همان، ص 32.
[34]. نقل از آقاى جلال الدین آتشى جهرمى.
[35]. همان.
[36]. اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 146یاران امام، ص 41صحیفه امام، ج 1، ص 497 و 510نهضت امام خمینى، ص 804نهضت روحانیون ایران، ج 5، ص 106.
[37]. به نقل از آقاى آتشى.
[38]. نقل از آقاى جلال الدین آتشى جهرمى.
[39]. همان.
[40]. همان.
[41]. مصاحبه نویسنده با آیت الله مکارم شیرازى.
[42]. مصاحبه نویسنده با آیت الله سبحانى.
[43]. مصاحبه نویسنده با آیت الله جوادى آملى.
[44]. همان.
[45]. مکتب اسلام، سالهاى 3/4/5/6/7 (44 ـ 1339ش).
[46]. مجموعه مقالات کنگره بزرگداشت آیت الله سید عبدالحسین لارى، هیئت کنگره بنیاد معارف اسلامى، سال 1411ق.