سیدمحمدحسین شهرستانی
(1255 - 1315قمری)
مرزبان عقیده
احسان فتاحی اردکانی
علامه ی بزرگ و نابغه ی سترگ، ضیاء الدین سید محمدحسین حسینی مرعشی شهرستانی از سادات حسینی مرعشی[1] در روز پانزدهم شوال 1255 قمری در کرمانشاه به دنیا آمد.
خاندان
جدش سید محمدحسین حسینی مرعشی از عالمان کربلا بود که بعد از ازدواج با دختر میرزا محمدمهدی موسوی شهرستانی (فقیه کربلا) به «شهرستانی» معروف شد[2].
کتاب جلیس الابرار در شرح مشکلات اخبار به عربی و انیس الاخیار در شرح مشکلات اخبار به فارسی که مختصر کتاب جلیس الابرار است[3] و معادن التحقیق در اصول فقه از آثار او است. او دو فرزند داشت: یکی سید محمدتقی (1307 قمری)[4] پدر سید میرزا علی (متوفای 1355) و دیگری سید محمدعلی[5].
پدرش، فقیه گرانقدر سید محمدعلی شهرستانی(متوفای 1287 قمری) از شاگردان سید محمد مجاهد است که آثار ارزشمندی مانند الاجماعیات، الکشکول[6]، شرح تبصره، نتیجة الفکر فی الولایة علی البکر[7]، رساله در نماز جمعه[8]، رسالة فی برّ الوالدین[9]، حجیة المظنة ، کتاب الطهارة[10]، نجوم الفرقان[11]، رسالة فی قرائة المأموم غیر المسبوق[12]، الاعتکافیة[13]، الرسائل الاصولیة شامل مباحث حقیقت شرعیه و صحیح و اعم و استعمال مشترک در بیشتر از یک معنا و مشتق و دوازده فرع از فروع استصحاب[14] از خود به یادگار گذاشته است.
گفتنی است آقا محمود بن آقا محمدعلی کرمانشاهی، نوه وحید بهبهانی در سال 1257 قمری به او اجازه اجتهاد داده است[15].
میرزا محمد علی از پدرش محمد حسین شهرستانی و سید محمد مجاهد و حاج شیخ محمدتقی اصفهانی (صاحب کتاب هدایه المسترشدین) و سید محمد قصیر روایت می کند. او برای فرزندش محمدحسین، میرزا ابوالحسن کلهر، سید محسن بحرانی، میرزا محمد همدانی اجازه ی روایت صادر کرده است[16].
مادرش فاطمه خانم، دختر آقا احمد کرمانشاهی از زنان مؤمن و با تقوا بود.
آقا احمد کرمانشاهی نیز با خاندان شیخ محمدحسین اصفهانی (صاحب فصول الاصول) و شیخ محمدتقی اصفهانی (صاحب حاشیه بر معالم) دو تن ـ از عالمان نامی در اصول فقه شیعه ـ وصلت داشته است[17].
با توجه به این مقدمات روشن می شود که سید محمدحسین شهرستانی که در این مقاله در صدد بیان احوال او هستیم، از طرف پدر به سید محمدحسین شهرستانی داماد سید محمدمهدی شهرستانی می رسد و دختر شهرستانی مادر بزرگ پدری او است. آقا احمد کرمانشاهی جدّ مادری او است چنان که از طریق مادری به خاندان شیخ محمدتقی اصفهانی می رسد.
دایی شهرستانی، شخصی به نام محمد ابراهیم کرمانشاهی بوده است. او عالمی فاضل بود[18].
شهرستانی در احوالات خود می نویسد:
«زمانی که حقیر در کرمانشاه متولد شدم، والدم در سفر بود. خال(دایی) مذکور (مراد محمدابراهیم است) به ایشان نوشت که خداوند مولودی به شما عطا کرده که با شما مفاخره می کند. می گوید: منم حسین و پدرم علی و مادرم فاطمه و جدم احمد و خالم ابراهیم! سید محمدحسین این نکته را به بیان دایی اش اضافه می کند: بلی و برادرم حسن و پسرانم علی و زین العابدین و دخترانم سکینه و فاطمه»[19].
تحصیلات
سید محمدحسین از هفت سالگی مشغول به تحصیل شد[20]. او مقدمات را در کرمانشاه گذراند و در مدتی کوتاه، قرآن را حفظ کرد. او در زمان تحصیل، کتاب صمدیه و الفیه را ـ که از کتب درسی حوزه های علمیه است ـ از حفظ کرد و بر کتاب الفیه شرحی نوشت. تحصیل و حفظ این کتب در حالی بود که سیزده بهار از عمرش بیش تر نگذشته بود. او دوره ی مقدمات را توانست در عرض سه سال به پایان برساند[21].
بعد از آن، سید محمدحسین به کربلا رفت و در حوزه ی درسی پدر بزرگوار خود شرکت کرد. او در سال 1282 قمری توانست از پدر اجازه روایت بگیرد.
استاد مهم دیگر او شیخ محمدحسین فاضل اردکانی است. او با این که یکی از کوچک ترین شاگردان این استاد بود، استاد به او احترام زیاد می گذاشت و تا او در درس حاضر نمی شد، درس را شروع نمی کرد[22].
فاضل اردکانی در شعبان سال 1287 قمری اجازه ی روایتی برای شهرستانی صادر کرده است[23].
آیت الله مرعشی نجفی از طریق آیت الله میرزا علی شهرستانی و میرزا محمد هندی از سید محمدحسین شهرستانی روایت می کند[24].
شهرستانی، استاد خود فاضل اردکانی را بر دیگر اساتید ترجیح می دادند و با این که او شاگرد شیخ انصاری نیز بوده است، فاضل اردکانی را از شیخ انصاری اعلم می دانستند. آیت الله حاج شیخ مرتضی حائری از قول پدر خود حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی نقل می کند که مرحوم شهرستانی، بالای سر مبارک حضرت سیدالشهداء، علیه السلام، قسم یاد کرده است که فاضل اردکانی از شیخ انصاری استاد الفقهاء ، اعلم است[25].
سید معزّ الدین محمدمهدی بن حسن حسینی قزوینی حلی(متوفای 1300 قمری) از دیگر کسانی است که به او اجازه روایت داده است[26]. او این اجازه را در سال 1292 قمری برای شهرستانی نوشته است و شهرستانی صورت این اجازه را در کتاب زوائد الفوائد آورده است[27].
میرزا باقر یزدی یکی دیگر از اساتید سید محمد حسین بود. او استاد سید در هیئت و نجوم بود. میرزا غلام هروی استاد حساب و هندسه و عروض او بود[28].
سید محمدحسین این دوران خود را این چنین بازگو می کند:
«هنگامی که به حد تمییز و قوه ی تشخیص رسیدم، به قرائت قرآن مشغول شدم و در زمانی اندک آن را از حفظ کردم. بعد از آن به خواندن بعضی از کتاب های فارسی و عربی مشغول شدم. در این میان به همراه پدر علامه ام، به زیارت مشهد رفتم و بعد از یک سال و خرده ای که بازگشتم، دوباره به درس مشغول شدم و کتاب صمدیه و الفیه را از بر کردم. بعد از آن در حالی که سیزده ساله بودم، به کربلا مشرف شدیم و در آن جا به بحث و مذاکره علمی مشغول شدم و نحو و بیان و منطق و سایر مقدمات را در ظرف سه سال به پایان بردم و کتاب فوائد و مهجه در نحو، تسهیل [المشاکل] و صیغ مشکله در صرف نوشتم و بسیاری از شواهد مغنی را که به صورت شعر بود، شرح کردم و بعد از آن مهذب التهذیب در منطق را تألیف کردم. بعد از آن به خواندن اصول فقه مشغول شدم و در طی مدت شش سال، حاشیه بر قوانین تا اواسط بحث تقلید نوشتم. بعد از آن به مباحثه ی فلسفه و کلام و حساب و هیئت و هندسه و دیگر علوم پرداختم و کتاب غایۀ المسئول و تحقیق ادلة الاحکام در اصول فقه نگاشتم. بعد از آن مشغول علم فقه شدم و کتاب سبیل الرشاد و هدایۀ المقتصد در شرح کفایۀ الاحکام در این زمینه نوشتم»[29].
مؤلف کتاب نجوم السماء، شیخ انصاری را به عنوان یکی از اساتید سید محمدحسین شهرستانی معرفی کرده است و گوید از او اجازه داشته است[30]. این مطلب در جای دیگری نیامده است و خود شهرستانی نیز در آثار خود بدان اشاره ای نمی کند. اگر گفته ی نجوم السماء صحیح باشد با توجه به این که شیخ انصاری در سال 1381قمری وفات کرده است، باید استفاده از محضر او پیش از این تاریخ و پیش از دریافت اجازه از پدرش باشد.
مرجعیت
سید محمدحسین شهرستانی بعد از وفات استادش فاضل اردکانی بر کرسی تدریس و مرجعیت تقلید تکیه زد و مورد توجه عموم قرار گرفت.
شاگردان
سید محمدحسین شهرستانی از همان ابتدا مورد توجه طلاب علوم دینی قرار گرفت و بسیاری از طلاب در دروس او حاضر می شدند. از جمله کسانی که در دروس او شرکت می کردند، می توان به این افراد اشاره کرد.
1 ـ سید علی شهرستانی (1344 قمری)
او فرزند سید محمدحسین شهرستانی است. در دروس کلام و حکمت و حساب و هیئت پدرش شرکت کرد. بعد از آن، عازم نجف اشرف شد و در دروس ملا حبیب الله رشتی و فاضل ایروانی حاضر شد. بعد از آن به سامرا رفت و در دروس میرزای شیرازی شرکت کرد. سید علی بعد از آن به کربلا بازگشت و به تدریس و تألیف مشغول شد. مرجعیت کربلا بعد از پدر به او رسید و در مدت عمر خود توانست حدود پنجاه کتاب و رساله تألیف کند[31].
التبیان فی تفسیر غریب القرآن[32]، التحفة العلویة فی الآفاق الرضویة[33]، تحفة المؤمنین رساله عملیه فارسی[34]، التذکرة فی شرح التبصرة[35]، ترجمة کشف الریبة[36]، خیر الزاد رساله عملیه که چاپ شده است[37]، رجم الشیاطین فی التبری عن اعداء الدین[38]، الصحیفة النبویة[39]، فوائد الطب و مجرباته فارسی[40]، قبلة البلدان[41]، کشف الحجاب فی شرح خلاصة الحساب[42]، کنز الحساب[43]، کنز الفوائد که شبیه کشکول است[44]، نصایح فارسی[45]، نصرة الشریعة فی الاستنصار لمذهب الشیعة در ردّ نصیحة الشیعة که یکی از علمای اهل سنت نوشته است[46]، وظائف الجوارح[47] از آثار او است.
آقا بزرگ تهرانی نسخ بعضی از این کتب را در کتابخانه ی او دیده است[48].
آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی از شاگردان او در درایه بوده است[49].
2 ـ شیخ موسی بن جعفر حائری قرمیسینی(حدود 1340 قمری) صاحب کتاب الاجازات. شهرستانی بر کتاب الطهاره او تقریظی نوشته است[50]. او در رثای استادش مرثیه ای سروده است[51]. آقا بزرگ تهرانی از طریق او از شهرستانی روایت می کند[52].
3 ـ سید شمس الدین محمود مرعشی پدر آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی[53]
4 ـ غلام علی مرندی (متوفای حدود 1345 قمری)[54]
5 ـ ابوالمحاسن شیخ محمدحسن بن حماد بن محسن جناجی(1344 قمری) که وزیر معارف عراق بوده است[55].
6 ـ شیخ عباس قزوینی[56]
7 ـ سید آقا حسن (1348 قمری)[57]
8 ـ سید حشمت علی بن حاج جماعت علی(1353 قمری)[58]
9 ـ سبط الحسین الجائسی بن رمضان علی لکنهوی(1374 قمری)[59]
10 ـ شیخ کاظم بن صادق معروف به شیخ کاظم هر(1333 قمری)[60]
سفر به مشهد و تهران
سید محمدحسین بعد از وفات استادش فاضل اردکانی و در سال 1305 قمری برای زیارت امام رضا، علیه السلام، عازم مشهد مقدس شد. در بازگشت از این سفر به تهران رفت [61]. در تهران مورد استقبال پر شور مردم و رجال دولتی قرار گرفت. ملا علی کنی که بزرگ علمای تهران بود نهایت تجلیل و تکریم از شهرستانی می کند و اقامه ی نماز جماعت خود را در مدرسه ی مروی بر عهده ی ایشان می گذارد. این سفر در زمستان و در ماه رمضان سال 1306 قمری بوده است. در نماز جماعت او، طبقات زیادی از مردم حضور می یافتند، به گونه ای که صف نماز گزاران از مسجد تجاوز می کرد و به داخل صحن می رسید[62].
آقا بزرگ تهرانی خود شاهد این صحنه ها بوده است و گزارشی کوتاه از این سفر او داده است[63]. او به غیر از امامت جماعت، در مدرسه ی میرزا حسین خان صدر قزوینی، تدریس می کرد[64].
سید محمدحسین بعد از چندی اقامت در تهران به کربلا بازگشت و به تدریس و تألیف و ارشاد و رسیدگی به حوائج مردم پرداخت.
سید محمدحسین به غیر از این سفر سفری به بیت الله الحرام نیز داشته است و گزارش سفر خود را در سفرنامه ی حجاز آورده است. آقا بزرگ تهرانی این کتاب را در کتابخانه ی آل شهرستانی در کربلا دیده است[65].
مبارزه با انحرافات اعتقادی
شیخیه، یکی از گروه هایی است که بعضی اعتقادات انحرافی دارند. یکی از انحرافات این گروه که به دست حاج محمد کریم خان کرمانی (متوفای 1288قمری) بنیان گذاشته شد، اعتقاد به رکن رابع است. به گفته ی او انسان علاوه بر اعتقاد به خدا و رسول باید به رکن رابع هم معتقد باشد و مصداق رکن رابع در نظر او، خودش است. شیخیه برای بیان اعتقادات خود از فلسفه بسیار استفاده می کردند و کسانی که اطلاعات اندکی از فلسفه داشتند، به راحتی فریب این گروه می خوردند. عالمان و فلاسفه معاصر حاج محمد کریم خان به منظور جلوگیری از انحراف مردم، با او مناظراتی داشتند. سید محمدحسین شهرستانی که در کلام و فلسفه اطلاعات وسیعی داشت، به راحتی می توانست اشتباهات فلسفی و اعتقادی و برداشت های حدیثی آنان را به دست آورد. او به منظور جلوگیری از رواج شیخیه، همگام با دیگر عالمان، به ردّ شیخیه و حاج محمد کریم خان کرمانی پرداخت و مبانی اعتقادی و فلسفی آنان را نقد کرد. او چند کتاب در ردّ این گروه نوشته است. تنبیه الانام علی مفاسد ارشاد العوام یکی از این کتاب ها است. او در این کتاب، صد مطلب از مطالب انحرافی کتاب ارشاد العوام را برشمرده است و بعد از بیان این صد مورد، متذکر می شود که مطالب انحرافی این کتاب بسیار بیش تر از این تعداد است. او این کتاب را در سال 1293 قمری نوشته است[66].
کتاب دیگر او در ردّ شیخیه، تریاق فاروق در فرق بین شیخیه و متشرعه است که آن را در سال 1301 قمری نوشت[67].
او در ردّ شیخ احمد احسائی که شیخیه خود را به او منسوب می کنند نیز کتبی نوشته است. از جمله کتاب المراصد علی شرح الفوائد که ردّ بر کتاب شرح فوائد شیخ احمد احسائی است[68].
او به غیر از مبارزه با شیخیه، به ردّ نصارا نیز پرداخته است. کتاب سبیل النجاة و طریق النجاة دو کتاب او در ردّ نصارا است[69].
او در ردّ دهریین نیز کتابی با عنوان آیات بینات نوشت[70].
الحجة البالغة و النعمة السابغة در اثبات وجود امام زمان[71]، جنة النعیم و الصراط المستقیم فی الامامة[72]، الآیات المحکمات فی دفع الشبهات[73]، نورالمبین فی اصول الدین[74] رساله در اثبات عدم تحریف قرآن[75] از کتاب های دیگر شهرستانی در اثبات عقاید حق شیعه و دفع شبهات است.
آثار و تألیفات
سید محمدحسین شهرستانی آثار زیادی از خود به جا گذاشته است. ایشان از کثرت آثار به شیخ بهایی زمان معروف بود[76]. در مقدمه ی کتاب اشک روان بر امیر کاروان به مناسبت صدمین سالگرد درگذشت شهرستانی، صد اثر از او را بر شمرده است[77]. این آثار در موضوعات فقهی، اصولی، اعتقادی، تفسیری، حدیثی، شعر، ریاضیات، هیئت جدید و قدیم، علوم غریبه، اخلاق، مناجات است. در این جا در هر موضوع مهم ترین آثار او را بر می شماریم.
اصول فقه
1ـ العناصر در حاشیه بر قوانین[78]
2ـ اصل الاصول در تلخیص الفصول[79]
3ـ تحقیق الادلة[80]
4 ـ حجیة المظنة [81]
5 ـ دلیل الانسداد[82].
6 ـ غایة المسئول و نهایة المأمول فی علم الاصول
این کتاب، یکی از مهم ترین کتاب های شهرستانی است. این کتاب در واقع تقریرات درس استادش فاضل اردکانی است. او در ابتدای این کتاب می نویسد:
«این کتاب را هنگام قرائت نزد حبر وحید، متبحر فرید، استاد فاضل، عالم عامل، ابوالفضائل و الفواضل، قطب فلک تحقیق و مرکز دائره ی تدقیق، هم نام جدّ و یکی از دو سبط پیامبر، صلی الله علیه وآله، ملا محمدحسین اردکانی نوشتم و نام آن را غایه المسئول و نهایه المأمول نهادم»[83].
در حاشیه ی همین صفحه، این نکته را خاطر نشان می کند که در این کتاب، تنها به آن چه مدقق اردکانی آن را تقریر کرده اند، اکتفا کرده ام. بدین منظور او از ذکر آرای خود در این کتاب، پرهیز کرده است.
او در پایان کتاب نیز متذکر این نکته می شود که این کتاب، بیانات استادش است[84].
این کتاب بعد از نوشتن بسیار مورد پسند استادش فاضل اردکانی قرار گرفت به گونه ای که استادش برای خود نسخه ای از آن تهیه کرد و آن را از دیگر کتب اصولی مقدم می داشت و در دور دوم خارج اصول به آن نظر می کرد. شروع این کتاب، در روز پنج شنبه ربیع الثانی سال 1273 قمری و انجام آن در شوال 1281 قمری پایان پذیرفت[85].
این کتاب در دو جزء نوشته شده است[86] و در سال 1308 قمری در یک جلد به چاپ رسید. در میان صاحب نظران، این کتاب، یکی از کتاب های مهمی است که در دوره ی بعد از وحید بهبهانی نوشته شده است[87]. به علت اهمیت این کتاب، انتشارات آل البیت لاحیاء التراث این کتاب را از چاپ سنگی آن افست کرد.
فقه
1 ـ سبیل الرشاد شرح بر نجاة العباد صاحب جواهر که به فارسی است و تا بحث تیمم نوشته است[88]،
2 ـ شوارع الاعلام فی شرح شرائع الاسلام که تا کتاب حج در سه مجلد نوشته شده است[89]،
3 ـ هدایة المسترشد فی شرح کفایة المقتصد[90]،
4 ـ رسالة فی الید و انها سبب الضمان[91]،
5 ـ الدرّ النضید فی نکاح الاماء و العبید که در رابطه با اجرای قانون آزادی بردگان در حکومت عثمانی نوشته شده است[92].
6 ـ النور المبین فی احکام الدین که رساله ی عملی فارسی او در طهارت و نماز و زکات است و در سال 1312 نوشته است[93]. میرزای شیرازی در ابتدای این کتاب، رجوع به او را اجازه داده است.
7 ـ الشرح المبین در جواب رساله المتن المتین
تاج العلماء سید علی محمد نقوی رساله ای نوشت در این که دود، روزه را باطل نمی کند و نام آن را المتن المتین گذاشت. او به هنگام مسافرت به عتبات، آن را به فاضل اردکانی عرضه کرد. شهرستانی در ردّ این رساله، الشرح المبین نگاشت و تاج العلماء در جواب، رساله ی التعلیق الانیق نوشت[94].
تاریخ
1 ـ اشک روان بر امیر کاروان
این کتاب، ترجمه خصائص الحسینیة مرحوم شوشتری است. او این کتاب را بعد از بازگشت از سفر مشهد و در تهران نوشته است. او در ابتدای این کتاب انگیزه ی خود را از ترجمه ی این کتاب چنین ذکر می کند: «حقیر سراپا تقصیر، از ابتدای عمر که به هفت سالگی رسیدم تاکنون که سنین آن به پنجاه رسیده، همواره مشغول تحصیل علوم بودم و هیچ وقت از این مرحله نیاسوده، از هر سفره ای توشه ای گزیده، از هر خرمنی خوشه ای چیده، در هر فنی از فنون تصنیفی و تألیفی نموده ام: از صرف و نحو و منطق و بیان و کلام و حکمت الهی و ریاضی و اصول و فقه و رجال و حدیث و تفسیر و دعوات و غیر آن. و چون تأملی نمودم دیدم که اصل مطلب از من فوت شده، چیزی در مراثی امام شهید به قالب تألیف نریخته ام. و این خیال در اثنای سفر زیارت حضرت امام ثامن، علیه السلام، عارض گردید.
به هنگام مراجعت از آن ارض اقدس به تهران و توقف در ایام زمستان، اسباب و کتبی که موجب تیسر تألیف تازه باشد، میسر نبود. لهذا به خاطر قاصر رسید که کتاب خصائص الحسین، علیه السلام، را که در این باب، اجلّ و انفع کتب مراثی است، ترجمه ی فارسی نمایم تا موجب عموم انتفاع خلق از عوام و خواص گردد»[95].
او در این کتاب، ضمن ترجمه، گاه مطلب کتاب را اصلاح یا تکمیل می کند و در مواردی مطلب را توضیح می دهد وگاهی نیز اشکالی مطرح و بدان پاسخ می دهد و گاهی نیز بر مطلب کتاب اشکال و می کند.
نکاتی که او در این کتاب مطرح کرده است با عنوانِ «مترجم می گوید»، کاملاً از مطالب کتاب جدا شده است[96].
او در ابتدای کتاب، به این نکته اشاره می کند و می گوید: «شاید در اثنای ترجمه، شرحی و نکته ای مزید بر آن گردد که سبب تکمیل فاید ه ی آن باشد و به این وسیله، اسم خود را در دفتر ذاکران آن سرور داخل کرده باشم و به وسائل شریفه آن جناب فائز گردم.»[97]
این کتاب یکی از اولین ترجمه های کتاب خصائص الحسینیۀ است[98]. نام اصلی این کتاب، دمع العین علی خصائص الحسین، است، ولی با نام اشک روان بر امیر کاروان با تحقیق مناسب به چاپ رسیده است.
تفسیر
البرزخیه در تفسیر آیات مربوط به عالم برزخ[99]
رسالة فی «هنّ مصدقات»[100].
حدیث
الاربعون حدیثاً مع الشرح و البیان[101]
شرح حدیث من حفظ علی امتی اربعین حدیثاً درایۀ الحدیث[102]
منطق
1 ـ غایة التقریب یا مهذّب التهذیب که ارجوزه ای در منطق تهذیب است و در 287 بیت است[103]. این کتاب در سال 1374 قمری به نام منظومة التهذیب در 32 صفحه به چاپ رسیده است. این منظومه در مجله ی تراثنا، ش 3 ص 159 در سال 1406 قمری چاپ و تصحیح شده است.
صرف و نحو
1 ـ الفرائد در نحو[104]
2 ـ المهجة علی البهجة. حاشیه بر کتاب سیوطی در نحو است[105]
3 ـ تسهیل المشاکل[106]
4 ـ الصیغ المشکله[107]
علوم غریبه
رساله در علم کف شناسی[108]
رساله در علم کتف و شانه ی بینی[109]
رساله در رمل به فارسی و عربی
الطریق در رمل[110]
اصطلاحات الجفر[111]
هیئت و نجوم
مطالع البروج در هیئت قدیم[112]
نجم السماء در هیئت جدید[113]
الموائد در سیارات سبع و اورانوس و نپتون. به فارسی نوشته شده است[114]
مختصر فارسی هیئت خواجه نصیر[115]
اللباب فی الاسطرلاب[116]
شعر
نان و دوغ. در قبال نان و حلوای شیخ بهایی نوشته است. این کتاب در 56 صفحه به چاپ رسیده است[117]
خوان نعمت. در بیان نعمت های الهی که به چاپ رسیده است[118]
تخمیس غدیریۀ ملا مسیحا فسائی[119]
عسل مصفی در مواعظ[120].
متفرقات
تلویح الاشارة فی تلخیص شرح الزیارة[121]
التوحید[122]
زوائد الفوائد[123]
الموائد فی المتفرقات من الفوائد. به صورت کشکول است و مطالب بسیار گرانقدری در آن آمده است. بنا به نقل شیخ آقا بزرگ تهرانی، این کتاب نزد فرزند مؤلف میرزا علی شهرستانی بوده است که در هنگام سفر حج، در دست او از بین رفته است[124]
الصحیفة الحسینیة فی ادعیة سید الشهداء[125]
خیرة الطیور فی التفأل[126]
تاریخ الشهرستانی[127]
تذکرۀ النفس در مناجات و مراقبات[128]
الکرامات در کراماتی که در نجف و کربلا و سرداب مقدس رخ داده است[129]
صنعت جرّثقیل
صنعت المتحرک الدائم الحرکة[130]
شرح الحدید در شیمی جدید[131]
الخط در انواع خطوط[132].
از نگاه دیگران
حاج شیخ مرتضی حائری، قدس سرّه، درباره ی ایشان می نویسد: «از طرف مادر، از احفاد وحید بهبهانی است و از لحاظ حدت ذهن و قوت هوش و حافظه و سرعت انتقال، ممتاز بوده است و از مراجع تقلید و علمای بنام در آغاز سده ی چهارده بوده است.»[133].
آقا بزرگ تهرانی درباره او می نویسد: «از اعاظم علما و بزرگان علمای دین در زمان خود در کربلا بود[134].»
شیخ عباس قمی درباره ی او می گوید: «عالم فاضل جلیل محقق مدقق بی بدیل سید سند و رکن معتمد آمیرزا محمدحسین شهرستانی حائری صاحب تألیفات برتر.»[135].
محمدعلی مدرس می گوید: «از اکابر علمای امامیه اوایل قرن حاضر چهاردهم هجرت می باشد که حاوی فروع و اصول، جامع معقول و منقول، فقیه حکیم محقق مدقق ادیب شاعر ماهر اصولی، در فطانت و کثرت حافظه و حدت ذهن ممتاز، در کربلای معلی رییس مذهبی و مرجع تقلید جمعی وافر از شیعه بود[136].». آیت الله مرعشی نجفی درباره ی او می نویسد: «علامه در فنون مختلف» و او را اعجوبه روزگار در احاطه به فنون مختلف می خواند[137].
فرزندان
1 ـ میرزا علی شهرستانی که احوالات او در ذیل شاگردان گذشت.
2 ـ سید جعفر شهرستانی
او در علم فقه و علوم غریبه تألیفاتی داشته است. در امر استخاره ید طولایی داشته است، به گونه ای که حکایات عجیبی از او در این باره نقل است. او در اواخر عمر در مشهد سکونت گزید[138].
3 ـ زین العابدین شهرستانی
مؤلفان از زین العابدین شهرستانی چیزی ذکر نکرده اند، اما ظاهراً در حرم حسینی به اقامه ی نماز جماعت می پرداخته است[139]. فرزند او عبدالرضا شهرستانی(1418 قمری) از عالمان دینی بوده است و کتابی در شرعیت نوروز و سجده بر تربت امام حسین، علیه السلام، نوشته است[140]. سید محمدحسین دو دختر هم به نام های سکینه و فاطمه داشته است و یکی از دامادهای او به نام سید حسن بن اسماعیل قمی حائری (صاحب شرح بر تبصره و التحفة الحسینیة فی احکام الغیبة)[141] از علما بوده است.
وفات
سرانجام این عالم پر تلاش در روز پنج شنبه 3 شوال 1315 از دار دنیا رفت[142]. جنازه ی مطهر او را در بقعه ی آل شهرستانی در پشت مقبره ی شهدا در ایوان حسینی به خاک سپردند[143].
یادش به خیر و راهش پر رهرو باد.
[1] . نسب نامه ی سید محمدحسین با 31 واسطه به امام سجاد می رسد. نسب نامه ی او بدین شرح است: سید محمدحسین بن محمد علی بن سید محمدحسین بن سید محمدعلی بن سید اسماعیل بن محمدباقر بن محمدتقی بن محمدجعفر بن عطاء الله بن محمد مهدی بن امیر تاج الدین حسین بن عطاء الله بن علی بن امیر عبدالله بن محمد بن عبدالکریم بن عبدالله بن عبدالکریم بن امیر محمد بن سید مرتضی علیخان بن سید علیخان بن سید کمال الدین بن قوام الدین بن سید صادق بن سید عبدالله بن سید محمد بن ابوهاشم بن سید علی مرعشی بن سید عبدالله بن سید محمد بن سید حسن بن سید حسین اصغر بن زین العابدین.(ر.ک نقباء البشر، ج 2، ص 627؛ نجوم السماء، ج 2، ص 191؛ المآثر و الآثار، ص 179)
[2]. الکرام البرره فی القرن الثالث بعد العشره، آقا بزرگ تهرانی، مطبعه العلمیه نجف، 1374 قمری، ج 2، ص 414. گفتنی است خاندان شهرستانی از سادات موسوی هستند ولی خاندان سید محمد حسین مذکور از سادات مرعشی هستند و سادات مرعشی از سادات حسینی هستند.
[3]. الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، دار الاضواء بیروت، چاپ دوم 1403، ج 2، ص 451.
[4]. احوالات او را در اعیان الشیعه، ج 9، ص 191 بیابید.
[5]. الذریعة، ج 2، ص 451.
[6]. الذریعة، ج 18، ص 75.
[7]. الذریعة، ج 24، ص 50.
[8]. الذریعة، ج 15، ص 76.
[9]. الذریعة، ج 11، ص 129.
[10]. الذریعة، ج 15، ص 186.
[11]. الذریعة، ج 24، ص 80.
[12]. الذریعه، ج 17، ص 56.
[13]. الذریعة، ج 2، ص 229.
[14]. الذریعة، ج 10، ص 242.
[15]. الذریعة، ج 15، ص 186؛ به الذریعه، ج 24، ص 82 هم مراجعه شود.
[16]. الذریعه، ج 11، ص 22.
[17]. مرآه الاحوال، آقا احمد کرمانشاهی، با تصحیح و حواشی علی دوانی، انتشارات امیر کبیر، 1370، ج 1، ص 48.
[18]. وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیر کبیر، 1362، ص 345.
[19]. نجوم السماء، میرزا محمد مهدی لکنهوی کشمیری، مکتبه بصیرتی قم، بی تا، ج 2، ص 195؛ وحید بهبهانی، ص 345.
[20]. اشک روان بر امیر کاروان، سید محمد حسین شهرستانی، مؤسسه مطبوعاتی دار الکتاب جزائری، قم 1380، ص 71.
[21]. مجله تراثنا، ش 3، ص 159.
[22]. مجله تراثنا، ش 21، ص 262.
[23]. الذریعة، ج 1، ص 179.
[24]. کتاب الزهد، حسین بن سعید کوفی، با تحقیق غلامرضا عرفانیان، چاپخانه العلمیه قم، 1399، ص 25 و 36.
[25]. سرّ دلبران، شیخ مرتضی حائری، دفتر نشر برگزیده، چاپ دوم 1377، ص 75.
[26]. معارف الرجال، شیخ محمد حرز الدین، کتابخانه مرعشی نجفی قم، 1405، ج 3، ص 111.
[27]. الذریعة، ج 11، ص 28 و ج 12، ص 59.
[28]. اعیان الشیعه، سید محسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت 1403، ج 9، ص 232.
[29]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.
[30]. نجوم السماء، ج 2، ص 191.
[31]. اعیان الشیعه، ج 10، ص 21.
[32]. الذریعة، ج 3، ص 331.
[33]. الذریعة، ج 3، ص 455.
[34]. الذریعة، ج 3، ص 474.
[35]. الذریعة، ج 4، ص 25.
[36]. الذریعة، ج 4، ص 130 و ج 18، ص 37.
[37]. الذریعة، ج 7، ص 284.
[38]. الذریعة، ج 10، ص 164.
[39]. الذریعة، ج 15، ص 24.
[40]. الذریعة، ج 16، ص 346.
[41]. الذریعة، ج 16، ص 287.
[42]. الذریعة، ج 18، ص 26.
[43]. الذریعة، ج 18، ص 150.
[44]. الذریعة، ج 18، ص 161.
[45]. الذریعة، ج 24، ص 168.
[46]. الذریعة، ج 24، ص 176.
[47]. الذریعة، ج 25، ص 114.
[48]. الذریعة، ج 2، ص 98.
[49]. شرح احقاق الحق، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، کتابخانه مرعشی نجفی، ج 1، ص 128.
[50]. الذریعة، ج 15، ص 187.
[51]. الذریعة، ج 3، ص 445.
[52]. الذریعةج 3، ص 481.
[53]. شرح احقاق الحق، ج 1، ص 128.
[54]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، کتابخانه مرعشی نجفی، قم 1414، ج 1، ص 423.
[55]. الذریعة، ج 9، ص 49؛ معجم المؤلفین، عمر کحاله، دار احیاء التراث العربی، بی تا، ج 9، ص 188.
[56]. تراجم الرجال، ج 1، ص 261.
[57]. مستدرکات اعیان الشیعه، سید حسن امین، دار التعارف للمطبوعات، بیروت، ج 5، ص 7.
[58]. مستدرکات اعیان الشیعه، ج 5، ص 144.
[59]. مستدرکات اعیان الشیعه، ج 5، ص 221.
[60]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 10.
[61]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.
[62]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232؛ نقباء البشر، ج 2، ص 628؛ نجوم السماء، ج 2، ص 194.
[63]. نقباء البشر، ج 2، ص 628.
[64]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.
[65]. الذریعه، ج 12، ص 186.
[66]. الذریعه، ج 4، ص 441.
[67]. الذریعه، ج 4، ص 171؛ اعیان الشیعه، ج 9،
ص 232.
[68]. الذریعه، ج 20، ص 299.
[69]. الذریعه، ج 12، ص 140؛ ج 15، ص 169.
[70]. الذریعه، ج 1، ص 46.
[71]. الذریعه، ج 6، ص 258.
[72]. الذریعه، ج 5، ص 161.
[73]. معجم المطبوعات النجفیة، محمد هادی امینی، مطبعة الآداب، نجف، 1385 قمری، ص 102.
[74]. الذریعه، ج 24، ص 375.
[75]. الذریعه، ج 11، ص 176.
[76]. مجله تراثنا، ش 21، ص 262.
[77]. اشک روان بر امیر کاروان، ص 53. 57.
[78]. الذریعة، ج 15، ص 349؛ در ابتدای این کتاب به شاگردی خود نزد فاضل اردکانی اشاره می کند.
[79]. الذریعه، ج 2، ص 168.3.
[80]. الذریعه، ج 3، ص 481.
[81]. الذریعه، ج 6، ص 277.
[82]. الذریعه، ج 8، ص 257.
[83]. غایة المسئول، سید محمد حسین شهرستانی، مؤسسه آل البیت، قم، ص 1.
[84]. غایة المسئول، ص 456.
[85]. غایة المسئول، ص 1 و ر.ک الذریعة، ج 16، ص 22.
[86]. غایة المسئول، ص 395.
[87]. تاریخ فقه و فقها، دکتر ابوالقاسم گرجی، انتشارات سمت، چاپ دوم 1377، ص 332.
[88]. الذریعة، ج 12، ص 138.
[89]. الذریعة، ج 14، ص 236.
[90]. الذریعة، ج 14، ص 36.
[91]. الذریعة، ج 25، ص 276.
[92]. الذریعه، ج 8، ص 81.
[93]. الذریعة، ج 24، ص 375.
[94]. احسن الودیعة، سید محمد مهدی موسوی کاظمی، دار الهادی بیروت، 1413، ج 1، ص 176؛ الذریعة، ج 19، ص 71.
[95]. اشک روان بر امیر کاروان، ص 71.
[96]. مطالب افزوده مترجم را در این صفحات می توانید بیابید: 91، 94، 97، 105، 140، 170، 179، 188، 199، 220، 223، 239، 246، 258، 266، 338.
[97]. اشک روان بر امیر کاروان، ص 71.
[98]. اشک روان بر امیر کاروان، ص 44.
[99]. الذریعه، ج 2، ص 86.
[100]. الذریعة، ج 25، ص 251.
[101]. الذریعة، ج 1، ص 415.
[102]. الذریعة، ج 8، ص 55.
[103]. الذریعة، ج 16، ص 11.
[104]. الذریعة، ج 16، ص 131.
[105]. الذریعة، ج 23، ص 288.
[106]. الذریعة، ج 4، ص 183.
[107]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.
[108]. الذریعة، ج 18، ص 86.
[109]. الذریعة، ج 17، ص 282.
[110]. الذریعه، ج 15، ص 164.
[111]. الذریعة، ج 2، ص 121.
[112]. الذریعة، ج 21، ص 145.
[113]. الذریعة، ج 24، ص 70.
[114]. الذریعة، ج 23، ص 213.
[115]. الذریعة، ج 16، ص 95.
[116]. الذریعة، ج 18، ص 280.
[117]. الذریعة، ج 24، ص 32.
[118]. الذریعة، ج 7، ص 275.
[119]. الغدیر، علامه امینی، دار الکتاب العربی، بیروت، 1397، ج 11، ص 372.
[120]. الذریعة، ج 15، ص 263.
[121]. الذریعة، ج 4، ص 430.
[122]. الذریعة، ج 4، ص 478.
[123]. الذریعه، ج 12، ص 59.
[124]. الذریعة، ج 23، ص 215.
[125]. الذریعه، ج 15، ص 17.
[126]. الذریعة، ج 7، ص 287.
[127]. الذریعه، ج 3، ص 260.
[128]. الذریعه، ج 4، ص 51.
[129]. الذریعه، ج 17، ص 290.
[130]. الذریعه، ج 15، ص 92.
[131]. الذریعه، ج 13، ص 210.
[132]. الذریعه، ج 7، ص 177.
[133]. سرّ دلبران، ص 77. 78.
[134]. نقباء البشر، ج 2، ص 627.
[135]. الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، موسسه الوفاء بیروت، 1403، ج 2، ص 376.
[136]. ریحانه الادب، محمد علی مدرس، کتابفروشی خیام، ج 3، ص 272.
[137]. شرح احقاق الحق، ج 1، ص 127.
[138]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232؛ شرح احقاق الحق، ج 1، ص 128.
[139]. فهرس التراث، سید محمد حسین حسینی جلالی، انتشارات دلیل ما، ج 2، ص 681.
[140]. الذریعه، ج 24، ص 435؛ فهرس التراث، ج 2، ص 681.
[141]. الذریعة، ج 3، ص 428؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 20.
[142]. نقباء البشر، ج 2، ص 628؛ اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.
[143]. اعیان الشیعه، ج 9، ص 232.