غیاث الدین جشمیدزواره اى
(اوایل قرن دهم)
عنوان مقاله: مفسّرى گمنام
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
زادگاه، خاندان
شهر زواره در 135 کیلومترى شمالى شرقى اصفهان و 15 کیلومترى اردستان قرار دارد. یاقوت حموى اندکى قبل از هجوم مغولان نام این دیار را «اُزواره» در کنار کویر مرکزى ایران ضبط کرده است.
«عمران قدیم این شهر در جهت شرقى بود که مسجدها، قلعه سنگى و برج نقاره خانه با دو دروازه بنکویه و بنچیره یا برج معروف نقاره خانه در آن گرفته اند. جزء غربى که زمانى با دروازه اى به نام بنبویه به سوى شمال غربى گشوده مى شد شامل باغ ها و کشتزارها محصور در باروى شهر بود[1].»
بر حسب وقف نامه اى که قدیمى ترین سند وقفى در منطقه اصفهان به شمار مى رود و متن آن به زبان عربى مى باشد، احمد بن محمد بن رستم بن مطیار قرشى معروف به «بو على رستمى» عامل خراج اصفهان، زواره را در آغاز قرن چهارم هجرى با چند آبادى دیگر بر اولاد پسر و سپس بر فرزندان دختر خود نسل بعد از نسل وقف کرد، بر همین اساس گروهى از سادات طباطبا که از اصفهان براى سکونت و تصرف موقوفه به زواره کوچیده بودند، در محله امیران که بین کوى باغبازان و باغ بو قرار داشت، اقامت گزیدند[2].
خانواده
در محله دشت زواره خانواده اى از نسل سید بهاء الدین حیدر زندگى مى کردند که نزد اهالى به خوشنامى شهرت داشتندپدر خانواده در قرائت قرآن با رعایت آداب ویژه مهارت ویژه اى داشت. او به علاقه مندان نیز فراگرفتن این کلام جاوید را آموزش مى داد. وى در زمین هاى کشاورزى و باغ کوچک خود به کار مشغول بود و با افرادى که در محل پارچه و انواع ظروف نخى تولید مى کردند، همکارى داشت بخشى از مواد اولیه این صنایع بومى ویدى یعنى پنبه در زمین هاى زراعتى او به دست مى آمد.
یادآور مى شود پس از آن که پنبه به صورت رشته هایى در مى آمد براى آن که بتواند در دستگاه قرار گیرد باید در اصطلاح اهل محل شو داده شود تا استحکام خود را حفظ کند، او و همکاراتش بر اثر حرارت دادن برخى اندامهاى حیوانات حلال گوشت چون پوست و مانند آن مایعى چسبنده و لزج (شبیه چسب موکت) به دست مى آوردند و نخهاى پنبه اى را با ادوات سنتى به آن آغشته مى کردند تا مقاوم گردد، این برنامه به شواخى یا گازرى معروف بود[3].
شکوفایى با شکوه
سید گازر در چنین خانواده ایى در نیمه قرن نهم هجرى دیده به جهان گشود. وى مقدمات علوم را نزد پدرش که قارى قرآن بود و مکتب خانه داشت فرا گرفت و درستین نوجوانى با تحصیل در کاشان و اصفهان علوم اسلامى را عمیق تر فرا گرفت و از این رهگذر به منابع تفسیرى و قرآنى دست یافت.
سید گازر حزء استادانى که از مشخصات آنها آگاهى نداریم بر برخى دانشهاى دینى در فقه، حدیث و کلام دست یافت و خود در زواره محفل درسى تشکیل داد.
او تلاشى کرد فرا گیران را با مفاهیم قرآنى آشنا کند. در ضمن وقتى در تفسیرهاى علماى سلف بررسیهایى به عمل آورد، دو نکته را مورد توجه قرار دادیکى آنکه تفاسیر گذشته یا به زبان عربى بودند و استفاده از آنها براى عموم مردم فارسى زبان میسر نبود، یا اینکه فارسى آنقدر مشکل و دشوار بودند که استفاده از آن سخت مى نمود، دیگر آنکه در تفاسیر اصل جدایى ناپذیرى قرآن از عترت فراموش شده یا در حاشیه قرار گرفته بود. بدین لحاظ ضمن تدریس و تربیت شاگردان در پى موقعیتى بود که تفسیرى ساده، روان و شیوا براى افراد فارسى زبان به نگارش در آورد و برخى شاگردان را هم که استعداد این کار را دارند، تشویق کند در این راه گام نهند.[4]
نورى در تاریکى
بهترین ایام زندگى سید گازر هم زمان با حکومت تیموریان بود، مؤسس این سلسله امیر تیمور گورکانى در حملات و فتوحات خود، احترام سادات، علویان و دانشمندان شیعه را حفظ مى کرد. برخى مورخان خاطر نشان نموده این تکریم مصالح سیاسى و منافع اجتماعى را تعقیب مى کرد و موضع شیعه پسند آنان براى حفظ متصرفات و جلوگیرى از قیام شیعیان بود[5].
از گفت گوى تیمور با رئیس سادات هنگام فتح نواحى شمالى ایران بر مى آید که او نه تنها شیعه نبود، بلکه با اهل این مذهب دشمنى هم داشته[6]، البته وى پیش از آنکه به دنبال اختلافات مذهبى باشد، براى رسیدن به قدرت افزون تر مى کوشید پیروان اهل بیت را تحریک نکند. شاهرخ جانشین او نیز ارادت خود را به خاندان پیامبر حفظ کرد.
ابوالقاسم بابرو ابوسعید نیز این شیوه را ادامه دادند. سلطان حسین بایقرا که از سال 873 هجرى تا 911 ق و زمان روى کار آمدن صفویه حکمران این سلسله بود، چنان براى شیعیان و علماى این مذهب تکریم قائل گردید و در جهت اقتدارشان کوشید که برخى مورخان او را پیرو مذهب تشیع دانسته اند، ولى در منابع تاریخى تیموریان به این گرایش تصریح نگردیده است[7].
اصولا به رغم برخى سخت گیریها این عصر را باید زمان گسترش تشیع تلقى کرد، با این وجود جوامع سنى مذهب در اکثر نقاط پراکنده بودند و در دستگاه حکومتى هم نفوذ داشتند و با فاصله گرفتن از دولت مرکزى این افراد بر فشارهاى سیاسیی علیه شیعیان مى افزودند.
اختناق و کنترل شدید آنان سبب گردید بسیارى از دانشمندان شیعه راه تقیه را پیش گیرند و در این شیوه چنان پیش روند که متهم به گرایشهاى سنى گرى شوند.
سید گازر نیز با این وضع تاریک و آشفته روبه رو بود. از یک طرف جامعه اکثریت که در محل سکونتش از شیعه دل خوشى نداشتند، او را اذیت مى کردند و ازسوى دیگر کارگزاران سیاسى و نایب الحکومه تیمورى که تمایلات سُنیان را تعقیب مى نمود، او را در تنگنا قرار مى دادند، او که مى خواست در قالب کوششهاى تفسیرى، فرهنگ اهل بیت را ترویج کند و باالهام از احادیث ائمه هدى تفسیر مأثور را احیا کند به شدت از این وضع رنج مى برد، چرا که تبلیغ مستقیم فرهنگ عترت به شیوه متعارف و مرسوم خالى از خطرات فراوان نبود، زیرا این روش با عقاید اکثریت در تضاد بود وقتى سلطان حسین بایقرا - حاکم تیمورى - شهامت آن را ندارد که گرایشهاى شیعى خود را بروز دهد[8] و به خاطر مصالح و رعایت احتیاط به آن تظاهر نمى کرد، دیگر تکلیف علمایى چون سید گازر مشخص است.
از سوى دیگر آن سید مظلوم و عالم وارسته که آگاهى متعهد و فرهیخته اى عاشق اهل بیت بود، نمى توانست نسبت به وظیفه اى که دارد و ضرورتى که احساس کرده، خاموش بماند، لذا براى حفظ مذهب و پیشبرد مکتب تشیع حداقل در قلمروى که مى زیست تلاش کرد روش مخفیانه اى را پیش گیرد که حساسیت دشمنان را برنینگیزد. این موضوع را اولین بار فخرالدین على بن حسن زواره اى شاگرد برجسته سید گازر در یکى از آثار خود فاش نمود.
استاد سید محمد محیط طباطبایى مى نویسد:
«وجود پشت مشهد در پس باروى زواره، حکایت از وجود مجتمع و مشهدى از شیعه درون حصار مى کند که در یورش مغول به سبب انتساب به شیعه ویران شد و مردم آن هم پراکنده شدند و بعد از تجدید بناو وضع اداره و تصرف، باز مشهد و مجتمع شیعه اى بود که از بیم تعدى جماعت همشهرى خود در حال خفه و تقیه مى زیستند. این موضوعى است که على بن حسن مترجم و مفسر زواره در ترجمه فارسى احسن الکبار از قول سید غیاث الدین جمشید مفسر زواره اى، استاد خود، که پیش از قیام شاه اسماعیل صفوى در زواره مى زیست نقل مى کند[9].»
این محقق در جاى دیگر یادآور مى شود:
«مردم زواره در آغاز قیام شاه اسماعیل زودتر از محال نزدیک به آن جا، در اظهار تشیع همت گماشته بودند. وجود دو مفسر نامدار یکى غیاث الدین جمشید گازر و دیگرى شاگرد نامدارش على بن حسن زواره اى از اهمیت نقشى حکایت مى کند که زواره در عهد شاه اسماعیل و پسرش شاه طهماسب در نشر مذهب تشیع به عهده داشته است. سید غیاث الدین جمشید که پیش از قیام شاه اسماعیل در مضیقه مخالفان به سر مى برد، از محنت ایام سلف براى شاگرد خود، على مفسر، سخن گفته و نشان داده است که شیعه ى آن عهد در نهانى به سر مى بردند[10].»
بنابراین غیاث الدین جمشید به دلیل دفاع و پاسبانى از مکتب علوى و حمایت از حریم خاندان عصمت و نشر دانش ائمه هدى تا قبل از آنکه سلسله شیعى صفویه روى کار آید، از سوى افراد مخالف که مروج مذهب دیگرى بودند، در فشار بود و شرایط آشفته آن عصر به او اجازه نمى داد درجلسات علنى و فعالیتهاى علمى و فرهنگى آشکارا به ترویج معارف تشیع اهتمام ورزد.
بدین جهت دور از چشم اغیار در نقاطى دور افتاده جلساتى تشکیل مى داد و فضایل اهل بیت را براى شاگردان مشتاق بازگوى کرد. به تشویق وى برخى شاگردان تصمیم گرفتند با مُساعد شدن شرایط و رفع تنگناها اندوخته هاى خود را از طریق تالیف کتاب و ترجمه برخى آثار مفید در اختیار فارسى زبانان شیفته اهل بیت قرار دهند.
چنانچه فخرالدین زوارى این مهم را تحقق بخشید و در عصر شاه طهماسب صفوى از نخستین کسانى بود که در طریق شیعه کتابهاى را تدوین کرد یا به فارسى برگردانید[11].
شاگردان
همانگونه که اشاره گردید فشارهاى سیاسى حاکم بر ایران قبل از صفویه براى علمایى چون سید غیاث الدین، بسیار مشکل آفرین بود و این روند موجب گردید زندگى، اندیشه و کارنامه آموزشى این مفسر ژرف اندیش در هاله اى از گمنامى باقى بماند و از وضع شاگردان وى اطلاع کامل و کافى به دست نیاید.
این در حالى است که بنابر نقل مورخان شاگردان متعددى از محضرش بهره برده اند[12].در ذیل بر حسب برخى قرائن تاریخى و کاوش در منابع رجالى و فهرست ها، تعدادى از تربیت یافتگان مکتبش را معرفى مى کنیم:
1 - فخر الدین على بن حسن زوارى: وى بر حسب آنچه در برخى آثارش ذکر کرده از محضر سید گازر استفاده هاى زیادى کرده و به تشویق وى به نگارش تفسیر ترجمة الخواص و تألیف آثارى در حدیث و تاریخ اهل بیت روى آورده است[13].
2 - ملا حافظ زوارى: فاضل عالم و از بزرگان فقها به شمار مى رفت که پس از استفاده از درس سید گازر در اصفهان از محضر درسى على بن عبدالعال کرکى محقق ثانى، بهره برد و به تالیفاتى دست زده، مولف ریاض العلما مى نویسد:
«به اثرى از او دست نیافتم، ولى وى منسوب به زواره واقع بین اصفهان ویزد است که من این آبادى را دیده ام.[14]»
3 - میرصبرى زواره اى: میر روزبهان صبرى از فاضلان و شاعران غزل سراى عصر شاه طهماسب است که پس از فراگیرى تحصیلات مقدماتى در زواره، به اصفهان رفت. او در دانشهاى متعددى از قبیل تفسیر، فقه و کلام مهارت داشت و خط رانیکو مى نوشت و قرآن را خوش مى خواند، مدتى در مسجد جامع اصفهان ضمن آموزش چگونگى تلاوت قرآن برخى نکات تفسیرى و کلامى را طبق عقاید شیعه براى علاقه مندان بازگو مى کرد.
در غزلهاى او عرفان اسلامى موج مى زند[15].
شعله شوق تو مى سوزاند دل دیوانه را *** شمع مى داند که چون درمان کند پروانه را
اى اجل چندان امانم ده که یک باردگر *** از فروغ وصل روشن سازم این ویرانه را
4 - مسعود بن حیدر حسینى زوارى: از خوشنویسان در خط نسخ و نستعلیق قرن دهم هجرى و ادیب دانشور معاصر شاه طهماسب صفوى است که کتاب کنزالعرفان فى فقه القرآن فاضل مقدار سیورى حلى را به خط زیباى خود نوشته.
5 - کمال الدین حسین زواره اى: فرزند سید احمد و از خوشنویسان خط نسخ در قرن دهم هجرى است، از آثار خطى او مجموعه اى است در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى که آن را در سال 974ق هنگام مسافرت به عربستان و آفریقاى شرقى با خط زیباى خود استساخ کرد.[16]
6 - شاه على زواره اى: شاه على فرزند عمادالدین بن شاه على زواره اى از ادبیان، دانشوران و هنرمندان قرن دهم هجرى است.از آثار خطى او که هنر و ذوق خوشنویسى او را به اثبات مى رساند، استنساخ کتاب ارشاد الاذهان الى احکام الایمان از علامه حلى است.
7 ـ ملا جلال سپهرى زواره اى: شاعرى است دانشور و ادیبى عارف از قرن دهم هجرى که در برخى تذکره ها از قبیل یدبیضا، آفتاب عالم تاب، نگارستان سخن و روز روش با میرزا بیک سپهرى برادر زاده خواجه جهان اشتباه شده و هر دو شاعر را با عنوان سپهرى زواره اى معرفى کرده اند.
تقى الدین کاشانى او را شاعرى زواره اى معرفى کرده که گاهى در کاشان و در مواقعى در اصفهان مى زیست، طبع روان داشت که با اخلاق نیکو و سیرت پسندیده ترکیب نموده و با این ویژگى نزد معاصران مشهور گردیده بود. وى مى افزاید این ادیب گرانمایه در فنون شعرى و دقایق و حقایق آن بین اقران نظیر نداشت. این سروده از اوست.
کام اغیار چو شیرین به شکر خند کنى *** تلخکامان غمت را به چه خرسند کنى
طرح یارى مکن اى دوست میان من و غیر *** این دو سر رشته یکى نیست که پیوند کنى
اى سپهرى تو و صبر از رخ جانان، هیهات *** مگر این کار به توفیق خداوند کنى
8 ـ مولانا محمد مرشدى:برادر مولانا جلال سپهرى است: تذکره نویسان او را مردى کم سخن، صاحب حال و عارف معرفى کرده اند و افزوده اند: در اکثر علوم متداول عصر خویش مهارتهایى داشت و دانشهاى غریبه را خوب مى دانست. به دلیل فضایل اخلاقى و پرداختن به امور عبادى و سرودن اشعارى شیوا اعم از غزل، قصیده و رباعى مردم به وى ارادت و علاقه دارند.
مرقد وى بنا به نقل برخى مورّخان در محله یادگیر زواره و نیز طبق پاره اى اقوال در خیابان اصلى روبرو مدرسه راهنمایى است. سرورده اى از او چنین است:
یک دهم بى درد دل، بى دیده تر نگذرد *** نگذرد یک شب که آب چشمم از سر نگذرد
تا ز پیش چشم من پنهان شد آن خورشید رو *** کم شبى باشد که آه من زاختر نگذرد
بردر اهل از دستخاک شو چون مرشدى *** هر که داند قدر عشق از خاک این در نگذرد[17]
در وصف دیگران
شرح حال نگاران و مورخان در آثار خود نام این مفسر را به صورت «سید گازر»، سید غیاث الدین جمشید گازر، مولا جمشید زوارى و میرزا جمشید» ضبط کرده اند.
اولین کسى که این شخصیت را معرفى کرده و نامش را در محافل حوزوى و علمى مطرح ساخته، شاگردش على بن حسن زواره اى است، وى مى نویسد:
«بنده ضعیف را استادى بود که او را سید غیاث الدین جمشید مى گفتند، او از سادات زواره بود و فضل و کمال بسیارى داشت[18].»
میرزا عبدالله افندى اصفهانى ذیل شرح حال ملاّ على بن حسن زواریى از او به عنوان مفسر یاد کرده است.[19]
شیخ آقا بزرگ تهرانى او را مؤلف اثرى به نام تفسیر جمشید دانسته و افزوده است: از برخى فهرست ها بر مى آید که او همان سیدگازر مؤلف تفسیرى تحت همین عنوان است.
وى در خاتمه یکى بودن این دو نام را مورد توجه قرار مى دهد[20]میرزا محمد باقر موسوى خوانسارى[21]و دکتر سید محمد باقر حجتى نیز همین نظر را دارند.[22] محیط طباطبایى مى نویسد.«غیاث الدین جمشید گازر زواره اى کتاب تفسیرى داشته که بعدها با تفسیر مفسر دیگرى مشتبه گردید.
او در آغاز قیام شاه اسماعیل یعنى هفتاد سال بعد از مرگ غیاث الدین جمشید منجم مى زیست[23] دکتر محمد شفیعى استاد دانشگاه تهران که پژوهش هاى جدیدى درباره تفسیر گازر به عمل آورده است، ضمن بررسى سبک نگارش و تفسیرى او، از وى به عنوان دانشور شیعه در قرن نهم و دهم هجرى یاد مى کند که با محقق کرکى معاصر بود.[24]
ابوالقاسم رفیعى مهر آبادى مى نویسد: «از بزرگان مشاهیر مفسرین شیعه در سده دهم است که عده زیادى از محضرش استفاده و کسب کمال کرده اند[25].»
غیاث الدین زواره اى و ابوالمحاسن جرجانىمحیط آغشته به اختناق و تنگناهاى سیاسى که این مفسر با آن مواجه بود. از یک طرف، و نیز اهتمام وى به پژوهشهاى تفسیرى و تربیت طلاب و اخلاص، وارستگى و زهد بسیارى موجب گردید نه تنها از شرح حال وى آگاههاى اندکى در اختیار باشد، بلکه نامش و آثارش با برخى اشخاص و تالیفات دیگر اشتباه شود. او حتى در آغاز و انجام تفسیر به دلیل رعایت اصل تقیه یا از روى صدق و خلوص نامش را نیاورده است به همین دلیل نامش با مفسّر دیگرى به نام جرجانى یکى شده است.
مشخصات تفسیر
سید گازر دو تفسیر داشت که یکى از آنها به نام تفسیر میرزا جمشید معروف بود، ولى در دسترس نیست، اما در بسیارى از فهرست هاى نسخه هاى خطى و کتب تراجم معرفى شده است، شیخ آقا بزرگ تهرانى،[26]، مدرس تبریزى، محیط طباطبایى، دکتر محمد شفیعى و استاد مرتضى شفیعى اردستانى به این نکته تصریح کرده اند[27].
دومین اثر تفسیرى این دانشور گمنام همان جلاء الاذهاب است که به تفسیر گازر معروف مى باشد و همانگونه که اشاره کردیم با تفسیر دیگرى اشتباه شده است.
از محتواى تفسیر بر مى آید که مؤلف شیعه بوده و تلاش داشته است تفسیر خود را موافق اخبار اهل بیت و خاندان عصمت بنویسد، در مقدمه مى گوید: «از بخشنده دل و جان و بخشانیده انس و جان مدد خواستم به توفیق و یارى وى این کتاب را در تفسیر قرآن تالیف کردم و در آن جمع کردم از تاویل آیات و تفسیر مشکلات آن چه بزرگان دین و پیشوایان اهل یقین بر محک عقل زده اند و از قعر بحر «و الراسخون فى العلم» یافته اند و از سبب نزول آیات آن چه معتمدان روایت کرده اند و سیاق آیات و ظاهر آن را که بر آن دلیل است، اختیار کردم و به هر آیتى و علامتى اخبار و احادیث و مناقب و فضایل اهل بیت(علیهم السلام) آن چه لایق آن بوده باشد نوشتم تا چشم بینندگان را نور بود و دل محبان اهل بیت را سرور و الحمدلله رب العالمین» پس از این مقدمات مولف هفت فصل قبل از شروع تفسیر با کمال اختصار نوشته است.
فصل اول: در تفسیر معانى مطالب قرآنى در چهار قسم فصل دوم: در این که مطالب قرآن از شش طرز بیرون نمى باشدفصل سوم: در بیان نامهاى قرآن فصل چهارم: در معنى سوره و آیه و معانى دیگرفصل پنجم: در بیان آنکه فهم قرآن منوط به دانستن تمام آیات استفصل ششم در معناى لفظ تفسیرفصل هفتم: در بیان و معناى استعاذه.
از امتیازات این تفسیر آن است که در استخراج مفاهیم قرآنى به منابع روایى اعتماد و استناد نموده استزیرا مؤلف بیم آن داشت که در دام تفسیر به راى گرفتار شود. از سوى دیگر به استناد حدیث ثقلین قرآن و عترت از هم تفکیک ناپذیرند و تمسک به قرآن و کسب هدایت از معارف این سرچشمه پر فیض وحى جزاز راه عترت و بیان امامان معصوم میسر نخواهد بود.
در عین حال مؤلف کوشیده است با بهره گیرى از عقل سلیم و اندیشه پاک و در سایه تتبع در منابع تاریخى و کلامى به بیان مقاصد قرآنى بپردازد.
انشاى این تفسیر بسیار خوب است و عبارات آن داراى فصاحت و بلاغت و به دور از لفظ پردازیهاى افراطى است. مطالب تاریخى را متذکر شده و بعضى از قرائتها را تذکر داده است و در مواقعى به اشعار عربى و فارسى تمثل جسته است. در ابتدا مفسر چند آیه از قرآن کریم را نقل و پس از آن به ترجمه و تفسیر آنها روى آورده است. و این تفسیر در غالب بخش ها، دو یا سه یا چهار برابر و در پاره اى جاها چند برابر آیات است[28].
تلخیص و تلفیق
تفسیر گازر حدود سه قرن بعد از تفسیر روض الجنان و روح الجنان تالیف شد. پژوهشگران عقیده دارند این اثر تحریرى است از تفسیر ابو الفتوح رازى و مؤلف در متن آن اصلاحاتى به عمل آورده، به گونه اى که شیوه نگارش، طریقه تدوین و تبویب و نحوه تنظیم مطالب با تفسیر مرجع تفاوت آشکارى دارد.
محدث ارموى به تشابه میان این دو اثر اشاره کرده و حسن نیت و پاک دلى مولف را در نگارش این اثر ستوده است.
و در پاسخ به برخى افراد که گفته اند این تفسیر نکته تازه اى ندارد گفته است:
«مصنف با این تلخیص و گزینش خدمت بسیار بر جسته اى نسبت به کتاب شریف آسمانى انجام داده است و مخصوصا با توجه به این که از عهده تلخیص و اختصار بر آمده و باید دانست که تلخیص و اختصار امرى بسیار مشکل و کارى بس شگرف است و در واقع نوعى از انواع نقل به معناست با تقید به قید قلت عبارت»
و درباره ى ارزش ادبى تفسیر گفته است.«این تفسیر یک فایده بسیار مهمى را نیز مشتمل مى باشد که براى فارسى زبانان از نقطه نظر ملیت و فرهنگ اهمیت شایان توجه و مقام به سزایى دارد و آن به فارسى سلیس و شیرین بودن آن است که تا حدى لطیف تر و شیرین تر از تفسیر شریف ابوالفتوح رازى است.»
شاید در نتیجه دقت و توجه بیشتر پخته و آسان تر و در بیان مراد و فهم مطلب روشن تر باشد.»[29]
دکتر آذر تاش آذر نوش، محقق و استاد دانشگاه و پژوهشگر پر تلاش متون عربى و اسلامى متذکر مى گردد: «کار تلخیص در این کتاب به راستى ستودنى است. مولف همه روایات حکایاتى را که به نظرش چندان مهم نمى نموده و نیز غالب بحثهاى لغوى و فقهى و نظایر آنها را به کنارى نهاده و بیشتر عبارات عربى را خواه آنها که ابوالفتوح ترجمه کرده و خواه آنها که بدون ترجمه آورده، حذف کرده است، از اشعار به ذکر برخى قطعات که به گمان مؤلف زیباتر بوده، بسنده شده است.
نکته شایان توجه آن که در هنگام خلاصه نگارى الفاظ و عبارات ابوالفتوح کمتر تغییر یافته اند، با این همه کتاب چنان انسجام دارد که خواننده هنگام مطالعه مطالب آن هیچ گاه احساس بریدگى و نا پیوستگى نمى کند و چون از مسایل اختلافى و جدال هاى لغت شناسان و عبارات مکرر عربى پیراسته شده، ناچار هیچ گاه موجب خستگى و ملال خواننده نمى شود[30].
نکته مهم در ترجمه هاى سید گازر آن است که در بسیارى جاها با قالبهاى دستورى انطباق دارند. در این صورت باید گفت گازر در میان مترجمان بزرگى که از قرن چهارم تا دهم معرفى شده اند، در شمار محدود کسانى است که بخشى از آیات الهى را نه به صورت معادل بابى و با حفظِ ساختار نحو عربى، که به زبان فارسى روان ترجمه کرده است.
گازر در این ترجمه از سه منبع بهره گرفته است: 1. ترجمه هاى رسمى ابوالفتوح رازى در آغاز تفاسیر 2. ترجمه هاى موردى در لا به لاى تفاسیر 3. دانش، ذوق وایتکار خودش که باعث مى شود گاه کلمات و عباراتى بر ترجمه هاى تفسیر گونه خود بیفزاید.
اینجاست که شخصیت ادبى و جنبه دانشورى سید غیاث الدین جمشید زواره اى اشکار و هویت تلاش فکرى و علمى او مشخص مى شود.
مولف چند جمله کوتاه درباره تفسیر یک بخش از آیه آورده و بدین سان موضوع را به آن چه پیش از آن ذکر کرده بود، پیوند مى دهد و آن گاه مى افزاید که پس خداوند در این باره چنین فرمود، گاه پندارى که هیچ گاه قصد ترجمه نداشته است، زیرا برخى جاها در دنبال آیه به توضیح و تفسیر بسنده مى کند و دیگر ترجمه اى نمى آورد. گاه نیز تنها بخش کوچکى از آیه یا عبارت مورد نظر ترجمه شده است.
دکتر آذر تاش آذر نوش عقیده دارد: «کلام قرآن در ترجمه سید گازر نسبت به ترجمه ابوالفتوح به ذهن فارسى زبانان نزدیک تر و قابل فهم تر مى باشد و از مقایسه بین این دو اثر روشن مى شود که سید گازر زواره اى به کمک برخى افزوده ها ترجمه خویش را قابل فهم و مقبول ساخته، دقت نسبى و زیبایى عبارات را نشان داده است. در نمونه هاى دیگر اگر چه عبارات فارسى تر شده اند کلمات عربى گردیده اند.»[31]
دکتر رجبعلى مظلومى که هویت مستقلى براى این تفسیر قائل است، مى نویسد:«درباره سبب نزول آیات، همه آن چه را مورد اعتماد بوده، اختصارا یاد کرده است در تفسیر هر آیه، مقدارى مناسب از اخبار و احادیث و مناقب اهل بیت را به دلیل ایجاد محبت و تقویت امر ولایت در خوانندگان بیان نموده است.
در مواردى که نظر مفسران اختلاف دارد، به اختصاریادى از آن ها مى کند و در مى گذرد و به سنجش نمى پردازد و در نقل اقوال مفسران خاصه و عامه اهتمام ورزیده اما از مفسران شیعه بیشتر نقل کرده است. گاه از عرفا و اهل اشارت و سیر و سلوک مطالبى آورده است، از بیان وقایع و حوادث مربوط به آیات کوتاهى نکرده و گاه داستانى دیگر نقل مى کند[32].»
نمونه اى از نثر تفسیر
در ذیل گزیده اى از این متن را از نظر علاقه مندان مى گذرانیم:
«حق سبحانه و تعالى نگاهبان جمله خلایق است و بر راه ایشان است و مرجع همه با وى است جایى که ایشان را هیچ گریزى نباشد از وى، از ایشان جز اطاعت نمى خواهد طاعت مى خواهد و به آن مى فرماید و از معاصى منع و نهى مى کند و ایشان را بر کار آخرت تحریض مى کند.
ایشان خود روى به دنیا آورده اند. پس اگر آدمى را خداى وى ابتدا کند و بیازماید به رسانیدن نعمت به وى، به آن که وى را گرامى گرداند و نعمت دهد، گوید که: خداى من، مرا گرامى گردانید و اگر وى را امتحان کند به آن که روزى بر وى تنگ گرداند، گوید: که خداى مرا اهانت کرد و خوار گردانید، کلا نه چنان است که وى مى گوید و مى پندارد.
رسانیدن نعمت به وى اکرام وى نیست و تنگ کردن روزى بر وى اهانت و خوارى وى نیست. بلکه این هر دو ابتلا و امتحان وى است اول به نعمت تا شکر نعمت مى کند یا کفران مى آورد.
دوم از براى آن تا بر فقر صبر مى کند و یا جزع و ناشکیبایى مى نماید. توان گرى از براى کرامت نیست و درویشى از براى اهانت نیست بل موجب حکمت و مقتضاى مصلحت است.»
در معرفى سوره فجر مؤلّف تفسیرگازر نوشته است:
«این سوره مکى است و سى آیت است رسول خداى گفت: هر که این سوره بخواند در ایام عشر ذى الحجه خداى تعالى وى را بیامرزد و هر که در دیگر روزها بخواند وى را ذور مى بود روز قیامت. امام صادق(علیه السلام) گفت: این سوره بخوانید در فرایض و نوافل که این سوره حسین على0ع) است. هر که این سوره بخواند با وى باشد در قیامت و در درجه وى در بهشت (خداى) تعالى قسم یاد کرده است و سوگند خورده به فجر و «فجر سپیدى» است مانند عمودى که در افق پیدا مى شود راست و این پیش از صبح باشد به افدک زمان» سپس بحث هاى روایى را درباره ى آیات این سوره مى آورد.[33]»
نسخه هاى تفسیر و طبع آن
قدیمى ترین نسخه خطى این تفسیر که به زمان تالیف آن نزدیک است، مربوط به سال 972 ق است که توسط شیر احمد تونى فرزند عمید الملک استنساخ شده است.
نسخه اى به خط نسخ وى در کتابخانه آستان قدس رضوى نگه دارى مى شود.[34] نسخه هاى دیگرى از آن در کتابخانه مدرسه سلیمان خان مشهد، دانشکده الهیات معارف اسلامى مشهد، دانشگاه تهران، کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، کتابخانه مدرسه عالى شهید مطهرى، کتابخانه مسجد اعظم قم، کتابخانه آستانه شاهچراغ و نیز در برخى کشورهاى اسلامى چون مصر و عراق نگاهدارى مى شود.[35]
تفسیر گازر با تصحیح، تعلیقات و مقدمه مفصل مرحوم میر جلال الدین حسینى ارموىمحدث در ده جلد به سال 1337 ش از سوى انتشارات مهر آیین به زیور طبع آراسته شده است.
استاد محقق شیخ عزیز الله عطاردىفهرست هاى متفاوت این اثر را در یک جلد تنظیم و آن را مقتاح تفسیر گازر نام نهاده که به عنوان یازدهمین جلد تفسیر یاد شده، انتشار یافته است، مصحح انگیزه خود را در تصحیح و طبع این تفسیر چنین گفته است:
«اگر این کتاب شریف مربوط به قرآن مجید نمى بود و عارى از جنبه دینى و جهت معنوى مى گردید از نقطه نظر ادبى و جنبه زبان و فرهنگ فارسى بایستى طبع و نشر بشود زیرا همان مقام اهمیت و ارزش را که تفسیر شریف ابوالفتوح از این جنبه دارد، همان جنبه را این تفسیر نیز دارد و بدیهى است که اگر در این قبیل آثار که از متون مهم باستانى است بگوئیم که پایه ها و ستون هاى کاخ ادبیات فارسى به شمار مى رود. گزاف نگفته ایم بلکه درست مى باشد چنان که فردوسى نیست به شاهنامه اش گفته است:
پى افکندم از نظم کاخى بلند *** که از باد و باران نیابد گزند[36]همان گونه که سید گازر از تفسیر ابوالفتوح بهره هاى زیادى برده، مولى فتح الله کاشانى[37] در تالیف تفسیر منهج الصادقین تقلید کرده و آن را اساس کار خود قرار داده است.[38] البته مولف هیچ گونه تصریح و اشاره اى به این امر نکرده است، در تفسیر لوامع التنزیل و کتاب الفوز العظیم فى معرفة اهل الفهیم در حیات و فضایل و مناقب حضرت زهرا(سلام الله علیها) از این تفسیر مطالبى نقل و به نام آن اشاره گردیده است.[39]
رحلت و بازماندگان
از تاریخ دقیق رحلت این عالم وارسته اطلاعى است نیامد، ولى در پاره اى منابع بر حسب قرینه هایى، تاریخ فوت وى راسومین دهه از قرن دهم هجرى ذکر کرده اند. عقیقى بخشایشى زمان کوچ وى را به سراى باقى 988 ق ذکر مى نماید که طبق نقل کتب تراجم، این زمان تاریخ وفات مولا فتح الله کاشانى است که شاگرد على بن حسن زوارى مى باشد، و او که استادش سید گازر است تا سال 968ق در قید حیات بوده است.زیرا در این زمان کتاب لوامع الانوار را تألیف کرده است.[40]
مکان دفن سید گازر نیز مشخص نمى باشد، ولى اقوال محلى بر این باورند در قبرستانى که داخل حصار قدیمى شهر بوده، در جوار امامزاده یحیى دفن گردیده و اکنون در محله دشت زواره مکانى به نام و ملک غیاث الدین معروف است که عده اى مى گویند محل زندگى او بوده است. برخى دیگر گفته اند در همین مکان مدفون گردیده است.
از تعداد فرزندانش آگاهى هاى روشنى به دست نیامد. پاره اى مآخذ نوشته اند فرزندى به نام میر سامع الدین طباطبایى داشت که انسان خیّر و محترمى بود و در موطن خود زوارهمسجدى به نام مسجد سامع الدین بنا نموده که اگر چه در ستوات اخیر تعمیرات اساسى در آن گردید، ولى بقایایى از بناى اصلى آن قابل مشاهده مى باشد.[41]
بعضى منابع غیاث الدین میر میران را منسوب به وى مى دانند.[42]
سید حسن فرزند سید مرتضى فرزند احمد فرزند حسین فرزند سامع الدین فرزند غیاث الدین جمشید طباطبایى زواره اى از نوادگان سید گازر است که در منابع رجالى از او به عنوان فقیه و ادیبى نامدار یاد کرده اند.
وى از زواره به یزد مهاجرت کرد و پس از مدتى راهى عتبات عراق گردید و در کربلا اقامت گزید. او به دلیل زهد و پارسایى و کمالات علمى در این شهر نزد علما و اقشار مردم از احترام و عزت خاصى برخوردار بود.
آن فرزانه وارسته به سال 1315 ق در کربلا به دار بقا شتافت و در جوار بارگاه حضرت سید الشهداء به خاک سپرده شد.
آثارى چند از او به یادگار ماند که به برخى از آنها اشاره مى گردد:
1 - عظائم الا مور من علائم الظهور. 2 - ضیاء الانوار فى احوال خاتمه الائمة الاطهار.
3 - جوامع الاسرار فى معراج الرسول المختار، تالیف شده در سال 1288 ق
4 - معارج الوصول لحب الوصول. 5 - سوابغ النعم و آیة الکبرى فى احوال لیلة الاسرى.
از سروده هاى وى مى توان «حقایق المبانى» و «السرائر المستبصرة» را بر شمرد.[43]
چون سید گازر و پدرش از قاریان قرآن بودند، منسوبان به آنان، مشهور به طایفه قارى مى باشند که در زواره، تهران و اصفهان سکونت دارند.
[1]. زوارهاى که دیدهام، محیط طباطبایى، مجله باستانشناسى و تاریخ، سال دوم، شماره، اول، پائیز و زمستان 1366.
[2]. رونوشت وقف نامه احمد بن رستم، موجود نزد نگارنده.
[3]. پژوهشهاى محلى نگارنده.
[4]. آیینه پژوهش، ش 23، ص 514 - 513.
[5]. تشیع و تصوف، کامل مصطفى شیبى، ترجمه علیرضا ذکاوقى قراگزلو، ص 162.
[6]. تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، سید ظهیرالدین مرعشى، ص 426 - 430.
[7]. تشیع در خراسان در عهد تیموریان، عبدالمجید ناصر داورى، ص 143.
[8]. روضات الجنات فى اوصاف مدینه هرات، اسفزارى، به سعى محمد کاظم امام، ص 33 - 328.
[9]. زوارهاى که دیدهام، همان.
[10]. مقدمه دیوان محمد، به قلم سید محمد محیط طباطبایى، تهران، خیام، 1345.
[11]. تاریخ نظم و نثر در ایران و زبان فارسى تا پایان قرن دهم هجرى، سفید نفیسى، تهران، فروغى، 1373، ص 371.
[12]. تارخ اردستان، ابوالقاسم رفیعى مهر آبادى، تهران، 1342، ج 2، ص 272.
[13]. درباره ى این دانشمند شیعى بنگرید به کتاب گلشن ابرار، ج 4، ص 127 - 111.
[14]. ریاض العلماء، میرزا عبدالله افندى، ج اول، ص 160.
[15]. تذکره روز روشن، صبا، تصحیح و تحشیه محمدحسین رکن زاده آدمیت، تهران، کتابخانه رازى، 1343، ص 471,آتشکده آش، لطفعلى بیک آذر، ج 3، ص 957 - 956 گلزار جاویدان، محمود هدایت، ج 2، ص 791. هجرى، فیروز منصورى، ص 174.
[16]. خوشنویسان و هنر آفرینان اردستان، مرتضى شفیعى اردستانى، پیک زواره، 9 بهمن 1385 ،ش 54، ص 5 فهرست کتب خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، عبدالحسین حائرى، ج 10، بخش سوم، ص 1101.
[17]. همان، ص 153 ـ 152 و پژوهشهاى محلّى نگارنده.
[18]. لوامع الانوار، فخر الدین على بن حسن زوارى، نسخه خطى، مقدمه کتاب.
[19]. ریاض العلما، ج 3، ص 465.
[20]. شیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 4 ص 270.
[21]. شیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 4 ص 270.
[22]. چهارده مقاله و گفتار، دکتر سید محمد باقر، ص 21.
[23]. مجله گوهر، سال 16 (1357)، .
[24]. قهرماه 1357، ص 503.
[25]. آتشکده اردستان، ابوالقاسم رفیعى مهر آبادى، ج 2، ص 273.
[26]. الذریعه، ج 4، ص 270.
[27]. مجموعه مقالات کنگره ابوالفتوح رازى، ج اول، ص 215آینه پژوهش، ش 23، ص 43.
[28]. مقدمه تفسیر گازر، به قلم محدث ارموى.
[29]. همان.
[30]. تاریخ ترجمه از عربى به فارسى (از آغاز تا عصر صنوى)، دکتر آذر تاش آذرنوش، ص 228 - 227.
[31]. همان، ص 230.
[32]. تفسیر شیعه و تفسیر نویسان آن مکتب، دکتر رجبعلى مظلومى، ص 179 و 209 تا 210.
[33]. ن ک: هزار سال تفسیر پارسى، دکتر سید حسن سادات ناصرى و منوچهر دانش پرژه، ص 642 - 619.
[34]. فهرست نسخههاى خطى فارسى، احمد منزوى، ج اول، ص 40.
[35]. آینه پژوهش، ش 23، ص 46 - 45.
[36]. مقدمه مصحح تفسیر گازر، ج اول.
[37]. وى شاگرد على بن حسن زوارى مىباشد.
[38]. هزار سال تفسیر فارسى، ص 614.
[39]. شناخت نامه ابوالفتوح رازى، ج سوم، ص 102 - 100.
[40]. طبقات مفسران شیعه، عقیقى بخشایشى، ج دوم، ص 369 آینه پژوهش، 23، ص 47 لذریعه، ج 4، ص 270.
[41]. تاریخ اردستان، ج 1، ص 179.
[42].طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص 427 و 605.
[43]. القسم الاول من جزء الاول، ص 442 - 441.