آقا ضیاء الدین عراقى
(1278 ـ 1361 هـ .ق.)
عنوان مقاله: فروغ اجتهاد
نویسنده: حبیب الله سلمانى آرانى
على، معروف به ضیاء الدین، فرزند آخوند ملاّ محمّد کبیر سلطان آبادى (عراقى) در سال 1278 هـ.ق. در محلّه حصار قدم سلطان آباد (اراک) قدم به عرصه وجود نهاد. ملاّ محمّد، پدر آقا ضیاء (1210 ـ 1290 هـ.ق.) در عصر خود عالمى بزرگوار و فقیهى وارسته بود و در میان شاگردان آیت الله آقا محسن عراقى علاء المحدثین (1247 ـ 1325 هـ.ق.) منشى خاص آخوند خراسانى و آیت الله آقا سید محمّد شفیع الدین جاپلقى (متوفا: 1280هـ.ق.) مقام و مرتبهاى بلند در علم بود و به تقوا و پرهیزکارى شهرت داشت. در اجازهاى که آقا شفیع به وى داده، او را به عنوان «عالم فاضل و محقق مدقق و از رؤسا و قضات مورد وثوق و اطمینان» یاد کرده است.([1])
آیت الله اراکى (1312 ـ 1412 هـ.ق.) از قول پدر خویش نقل مى کند:
«آخوند کبیر ارتزاقش از یک قطعه زمینى در اطراف سلطان آباد(اراک) بود که زراعت مى کرد و نان سال خود و اهل عیالش از همان قطعه زمین بود. یک وقت که حاصل آن زمین را در خرمن گاه جمع کرده بودند، در اطرافش هم خرمنهایى بوده است، کسى عمداً یا سهواً آتش روشن مى کند، باد هم بود و آتش افتاده بود توى خرمنها خرمن گاه است و خشک، به محض افتادن آتش خرمنها آتش مى گیرد. این خرمن، آن خرمن، تا آتش همه خرمنها را مى گیرد. کسى به آخوند مى گوید: چه نشستهاى! نزدیک است خرمن شما آتش بگیرد. آخوند ملاّ محمّد تا این را مى شنود عبا و عمامه را بر مى دارد و قرآن را و به بیابان رو به آتش و در دستش هم قرآن مى گوید: اى آتش! این نان خانواده و اهل عیال من است تو را به این قرآن قسم! به این خرمن متعرض نشو. پدرم گفت: تمام آن قبه ها که اطراف بود، خاکستر شد و این یکى ماند. هر کس که مى آمد، انگشت به دهان مى گرفت و متحیر مى شد که این چه جور مانده؟! خبر نداشتند، من خبر داشتم. پدر مرحوم آقا ضیاء همچو شخصى بوده است.»([2])
تحصیلات
آقا ضیاء الدین که داراى هوشى سرشار و استعدادى فوق العاده بود، مقدمات علوم اسلامى را نزد پدر و سایر علما، در زادگاهش فرا گرفت و در سال 1302 هـ.ق. براى ادامه تحصیل، راهى اصفهان گردید و در مدرسه صدراقامت گزید. آیت الله العظمى اراکى(رحمه الله) درباره انگیزه سفر آقا ضیاء به اصفهان مى گوید:
پدر مرحوم آقا ضیاء در هشتاد سالگى فوت کرددر حالى که فرزندش، آقا ضیاء 12 سالش بوده و غیر از ایشان دو دختر هم داشتند. حاج صمصام الملکى بود متمول و ارباب ملک و املاک و لکن از علوم هم بى اطلاع نبوده است.
مرحوم آقا شیخ فرمودند: در کربلا که بودم، در مدرسه حسن خان کربلا درس مى گفتم. صمصام الملک براى زیارت آمده بود، یک هفته آمد در درس من نشست، و در آن هفته از استصحاب بحث مى کردیم و کلمه «لاتنقض الیقین بالشّک» را مى گفتیم. آخر هفته که شد، گفت: قربان آن لب و دهنى شوم که یک کلمه به این کوتاهى از آن بیرون آمده و ما یک هفته است بحث مى کنیم، یک همچو آدمى بوده، بىا طلاع از علمیات نبوده، منتها ارباب ملک و املاک بود. به همان طرز سابق که مى آمد خانه آخوند ملاّ محمّد کبیر، پدر مرحوم آقا ضیاء عراقى و با او صحبتهاى علمى داشت، بعد از فوت آخوند هم مى آید، به خیالش که فرزند آخوند به جاى پدرش نشسته.در آن وقت، آقا ضیاء 24 ساله بود. صمصام الملک فرعى عنوان مى کند. آقا ضیاء نمى تواند از عهده بر آید. حاج صمصام الملک دست روى دست مى زند و مى گوید: آه! در خانه آخوند بسته شد! پدرم نقل کرد که آقا ضیاء فرمود: این مثل یک کاسه آب گرمى بود که به سرم ریخته شد. از همان مجلس که حرکت مى کند، مى رود به اصفهان و بعدش هم به نجف، و مى ماند تا آقا ضیاء مى شود و همین یک کلمه «آه درِ خانه آخوند بسته شد.» باعث شد تا او به طور جدّى و مصمّم به درس و بحث پرداخت و به کمالات علمى و معنوى دست یافت. آقا ضیاء الدین شش سال در حوزه علمیّه پررونق اصفهان، از محضر استادان بزرگوارى، همچون آیات عظام: 1 ـ آقا سید محمّد هاشم چهار سوقى (1235 ـ 1318 هـ.ق.)
2 ـ میرزا جهانگیرخان قشقایى (1243 ـ 1328 هـ.ق.)
3 ـ میرزا ابوالمعالى کلباسى (1247 ـ 1315 هـ.ق.)
4 ـ آخوند ملاّ محمّد کاشى (1249 ـ 1333 هـ.ق.) دروس سطح عالى فقه، اصول، کلام و فلسفه را آموخت و در اواسط سال 1307 هـ.ق. به عراق مهاجرت نمود و ابتدا، به شهر سامرّا که از مراکز اجتماع طلاب مهاجر و دار العلم آن زمان بود، رفت. مدتى را به خیال و عنوان این که در مسند قضا نشسته، به رتق وفتق(حل و فصل) امور مردم گذراند. پس از چند ماه، ناگهان از این خیال و علاقه به مسند منصرف شد و با شنیدن آوازه و شهرت میرزا حبیب الله رشتى، سامرّا را ترک و به سوى نجف حرکت کرد و تا آخر عمر در آن حوزه کهن و مهم و پایگاه و مرکز علم، ماندگار شد.
استادان
1 ـ میرزا حبیب الله رشتى (1234 ـ 1312 هـ.ق.) مدفون در نجف: و از شاگردان بزرگ و پرآوازه شیخ انصارى بود. کتاب «بدایع الافکار» وى در علم اصول معروف است. شیخ انصارى دربارهاش فرمود: «من درس را براى سه نفر مى گویم: میرزا محمّد حسن شیرازى، میرزا حبیب الله رشتى و آقا حسن تهرانى.» آقا ضیاء حدود 4 سال در درس میرزا حبیب الله رشتى شرکت کرد.([3])
2 ـ آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانى(1255 ـ 1329 هـ.ق.) مدفون در نجف: او از شاگردان برجسته شیخ انصارى و میرزاى شیرازى بود. «کفایة الاصول» مهمترین کتاب اوست. که بیش از صد نفر تاکنون بر آن حاشیه زدهاند و یا به آن شرح نوشته اند. آخوند خراسانى از رهبران بزرگ مشروطیت بود.([4])
3 ـ سید محمّد کاظم طباطبایى یزدى (1247 ـ 1337 هـ.ق.) مدفون در نجف: او از مراجع بزرگ تقلید شیعه در قرن 14 بود. وى از شاگردان میرزاى شیرازى و اثر مهم او «عروة الوثقى» مى باشد که مراجع تقلید بعد از ایشان، بر این کتاب فقهى حاشیه زده اند.([5])
4 ـ میرزا حسین خلیلى (1230 ـ 1326 هـ.ق.) فرزند میرزا خلیل تهرانى مدفون در نجف: او از شاگردان شیخ انصارى و صاحب جواهر و از یاران آخوند خراسانى و شیخ عبدالله مازندرانى در رهبرى نهضت مشروطه بود.
5 ـ ملافتح الله شریعت اصفهانى، معروف به شیخ الشریعه (1266 ـ 1339 هـ.ق.): او از فقها و مراجع بزرگ شیعه بود.
6 ـ سید محمّد طباطبایى فشارکى.
7 ـ میرزا ابراهیم محلاتى شیرازى.
آقا ضیاء الدین پس از سالها تحصیل، به درجه اجتهاد نائل آمد و در این دوره پیوسته مورد احترام استادانش بود و به کسى که دریایى از علم و دانش و معارف دینى در سینهاش نهفته است، شهرت داشت.
تدریس
آقا ضیاء الدین در تمام دوران تحصیل به تدریس نیز اشتغال داشت و از برترین مدرسین و سرآمد استادان هم عصر خود بود. او پس از وفات استادش، آخوند خراسانى، حوزه تدریس مستقلى تشکیل داد و به عنوان مدرسى بزرگ، محققى مدقق، متفکرى صاحب نظر و مسلط بر آراء و اندیشه هاى فقهى و اصولى گذشته، شهرت یافت. فضلا و محققان فراوانى گرد او آمده و از سرچشمه علوم و کمالاتش جرعه ها نوشیدند و سیراب شدند. دقت نظر و احاطه علمى او به ویژه در تدریس علم اصول که با نقد و بررسى آراء و نظریات دیگران انجام مى گرفت، فوق العاده بود. این امر باعث شهرت و برترى او بر دیگران شد و وى را در شمار مجدّدان علم اصول قرار داد.
وى در 30 سال تدریس خود که تا پایان عمر او به طول انجامید، چند دوره اصول فقه و یک دوره فقه کامل که اکثر آن بر اساس بحثهاى فقاهتى و تألیفات حاج آقا رضا همدانى (1250 ـ 1322 هـ.ق.) بود، را تدریس کرد و حاصل آن پرورش صدها مجتهد بود که هر یک از آنها در شهرهاى مختلف، منشأ آثار خیر و برکات فراوانى گردیدند.
وسعت اطلاع و احاطه و تسلط بر خود در ابحاث و مناقشات علمى، حسن بیان و القاء مطالب و نکات، عنایت به آراء و اندیشه هاى گذشته و شاگردان، صاحب نظر و مشکل گشا در مشکلات علمى و کثرت شاگردان و برخوردار بودن آنان از حرّیت فوق العاده در طرح مسائل، از ویژگى هاى تدریس اوست. او آنچه را تدریس مر کرد، مى نوشت، با آن که بعضى درسها را بارها گفته و نوشته بود.
از هم بحثهاى آقا ضیاء، مى توان از شیخ عبدالله گلپایگانى (1328 ـ 1370 هـ.ق.) که فقیهى فاضل و مجتهدى دقیق بود، نام برد. از ویژگى هاى دوره تدریس آقا ضیاء در نجف این بود که در این برهه در حوزه علمیّه نجف شخصیتها و رجال برجستهاى مشغول تدریس و تربیت طلاب بودند. بهترین طلاب در این زمان که به طور مستقیم و غیر مستقیم از استادان اثر مى پذیرفتند، شاگردان آقا ضیاء بودند. از چهرههاى سرشناس و معاصر آقا ضیاء مى توان به آیت الله سید ابوالحسن اصفهانى(1277 ـ 1365 هـ.ق.) شیخ محمّد حسین اصفهانى، معروف به کمپانى (1296 ـ 1361 هـ.ق.) و میرزاى نائینى (1355 ق.) اشاره کرد.
فقه و اصول در عصر آقا ضیاء
آقا ضیاء الدین و معاصرانش در دورهاى جدید از علم اصول و فقه قرار داشتند که مؤسس آن وحید بهبهانى (1117 ـ 1205 هـ.ق.) بود.
تحقیقات اصولى انجام شده در این دوره با پژوهشهایى که در حدود یازده قرن قبل انجام گرفته بود، در مقایسه از لحاظ کم و کیف، ترجیح داشت و تألیف کتابهایى نظیر «فرائدالاصول» شیخ انصارى و «کفایة الاصول» آخوند خراسانى گویاى این مدعاست.
آقا ضیاء، محمّد حسین اصفهانى و دیگران تحولى را که شیخ انصارى پس از وحید بهبهانى به وجود آورده بود، تداوم بخشیدند و علم اصول فقه را به حد کمال رساندند.
در فقه نیز این دوره از عالى ترین دورههاى اجتهاد به حساب مى آید. این دوره فقه با شیخ انصارى (1214 ـ 1281 هـ.ق.) آغاز مى شود. او و شاگردان مستقیم و غیر مستقیمش در راه تکمیل فعالیت فقهاى دورههاى قبل، سعى و کوشش وافر نمودند و اجتهاد را به اوج کمال و ترقى رسانیدند. شیخ انصارى با دقت نظر و تحقیقات خویش، راه استنباط صحیح را نشان داد. کتابهاى به جا مانده از او، به ویژه دو اثر مهم و گرانسنگ «مکاسب» و «رسائل» از کتابهاى سطح عالى حوزه هاست که هنوز تدریس مى شود.
شیوه آقا ضیاء الدین در تدریس نیز همان شیوه شیخ انصارى بود. او در بحثهایش از عناصر مشترک اجتهادى و قواعد اصولى استفاده مى کرد هر جا نام بزرگمردان و احیاگران در کتابها و بحث در بین دانشمندان شیعى در احیاى علم اصول ونقش آنان درتحول این علم ذکر مى گردد، نام آقا ضیاء الدین عراقى در کنار آنان جلب توجه مى کند. هر جا بحث از علم اصول است، صحبت از آقا ضیاء نیز هست.
شاگردان
از برکات وجودى آقا ضیاء الدین در طول سالهاى متمادى تدریس، تعلیم و تربیت صدها عالم، فقیه و دانشمندانِ نام آورى است که از مجالس درس و بحث سراسر فضل و دانش او بهرهها بردند. مجتهدان ایران و عراق با واسطه یا بى واسطه، از شاگردان او هستند. در میان شاگردان او به چهرههایى برخورد مى کنیم که از نظر علم و تقوا، نسبت به دیگران در افق بالاترى قرار دارند. اینک به معرفى شمارى از آنها مى پردازیم:
1 ـ آیت الله سید محسن حکیم (1206ـ 1390 هـ.ق.) مدفون در نجف: او از مراجع بزرگ شیعه بود که دو دوره در درس اصول آقا ضیاء شرکت کرد. وى آثار فراوان فرهنگى و دینى در عراق و... از خود به یادگار گذاشته و تألیفات او بالغ بر 50 عنوان است.
2 ـ آیت الله سید محمّد تقى خوانسارى(1305 ـ 1371 هـ.ق.) مدفون در قم: آقا ضیاء بارها مقام این شاگردش را ارج نهاده و گفته بود: «... مقام و نگهدارى شئونات آقاى خوانسارى را مانند علماى متأخر برخود فرض مى دانم.»
نماز باران او در قم معروف است نماز جمعه را در قم احیا کرد. فتواهاى او در ملى شدن صنعت نفت و کمک مسلمانان جهان به مردم فلسطین و شرکت در انتخابات دوره هفدهم مجلس شورامشهور است.
3 ـ آیت الله سید احمد خوانسارى (1309 ـ 1405 هـ.ق.) مدفون در قم: وى بیشترین استفاده هاى علمى را از آقا ضیاء نمود. کتاب «جامع المدارک» از مهمترین آثار فقهى اوست.
4 ـ آیت الله سیدابوالقاسم خوئى (1317 ـ 1413 هـ.ق.) مدفون در نجف: او از مراجع بزرگ عالم تشیع و داراى تألیفات فراوانى در فقه، اصول، تفسیر و رجال بود و مراکز بزرگ علمى ـ فرهنگى در نقاط مختلف جهان تأسیس کرد. وى به تربیت شاگردان بسیارى که هم اکنون در سراسر جهان پراکنده اند، همت گماشت.
5 ـ آیت الله سید محمود شاهرودى (1301 ـ 1394 هـ.ق.) مدفون در نجف: آقا سیدابوالحسن اصفهانى و آقا ضیاء الدین عراقى او را «ذوالشهادتین» مى خواندند. وى رساله هایى در موضوعات گوناگون فقهى، اصولى، ادبى و رجالى نوشته و درسهاى اصول و فقه آقا ضیاء و نائینى را تقریر نموده است.
6 ـ آیت الله سیدعبدالله شیرازى (1309 ـ 1405 هـ.ق.) مدفون در مشهد مقدس: وى 13 سال در درس آقا ضیاء شرکت نمود. آقا ضیاء دربارهاش فرمود:
«من ایشان را براى آینده نجف اشرف ذخیره نموده ام و ایشان امید علمى آینده من است.»
7 ـ آیت الله سیدعبدالهادى شیرازى (1305 ـ 1383 هـ.ق.) مدفون در نجف: وى از مراجع شیعه بود که تحت تربیت پسر عموى پدرش میرزاى بزرگ شیرازى رشد علمى نمود و کتاب «دارالسلام» از آثار فقهى اوست.
8 ـ آیت الله سید محمّد رضا گلپایگانى (1316 ـ 1414 هـ.ق.) مدفون در قم: وى داراى تقریرات و تألیفات فراوان در فقه و اصول بود. ایشان مؤسسات و مدارس علمیه فراوانى را به یادگار گذاشت و شاگردان بسیارى را که هم اکنون برخى از آنها در مسئولیتهاى بزرگ به نظام جمهورى اسلامى خدمت مى کنند، تربیت نمود.
9 ـ آیت الله محمّد هادى میلانى (1313 ـ 1395 هـ.ق.): فرزند سید جعفر مدفون در مشهد مقدس از مراجع عظام تقلید شیعه که داراى تألیفات فقهى و اصولى بود و حوزه علمیّه مشهد را احیا و شاگردان فاضل و دانشمندى را تربیت نمود.
10 ـ آیت الله سید شهاب الدین مرعشى(1315 ـ 1411 هـ.ق.) مدفون در قم: وى از مراجع تقلید تشیع بود که حدود 148 اثر علمى به صورت کتاب، رساله و مقاله، در علوم مختلف از خود بجاى گذاشت. او کتابخانهاى عظیم و منحصر به فرد از لحاظ داشتن نسخه هاى خطى، تأسیس کرد که مورد استفاده دانش پژوهان است. وى از آقا ضیاء چهار اجازه اجتهاد و چند فقره نامه خصوصى دارد.
11 ـ آیت الله آقا میر سید على یثربى کاشانى(1311 ـ 1379 هـ.ق.) مدفون در کاشان: وى از مراجع تقلید شیعه و از شاگردان ممتاز آقا ضیاء و از استادان امام خمینى(قدس سره) بود.
آقا ضیاء به او فرمود: «تو براى من به منزله مالک اشتر براى على(علیه السلام) هستى.»
و نیز فرمود: «در میان تلامذه سید فشارکى، میرزا سید على یزدى لب خندقى بود که استاد موقع حرکتش وى را با اشک بدرقه کرد و از جدایى او هنگام بازگشت به ایران سوخت. در میان شاگردان من نیز شما موقعیت خاصى دارى و مرا به جدایى و فراق خود مبتلا به حسرت مى نمایى.»([6])
12 ـ آیت الله شیخ محمّد تقى بهجت، وى از مراجع تقلید شیعه و ساکن قم و از شاگردان آیت الله محمّد حسین اصفهانى و آقا ضیاء الدین عراقى است و داراى تألیفات و تقریراتى در فقه و اصول مى باشد. حاشیه وى بر «ذخیرة العباد» آیت الله غروى اصفهانى یک دوره فقه استدلالى است.
برخى از شاگردان آقا ضیاء عراقى پس از وفات وى به شهرهاى مختلف کوچ کردند و در عرصه تدریس و تحقیق، یافتههاى علمى خود را با قلمى پر مایه به رشته تحریر و تقریر در آوردند و طلایه دار حوزههاى علمیه در محل سکونت خود بودند، که از آن جمله اند:
1 ـ آیت الله میرزا هاشم آملى (1323 ـ 1413 هـ.ق.) مدفون در قم: وى از شاگردان آقا ضیاء بود که مدت 30 سال از محضر او بهره برد. وى تقریرات مباحث اصول استاد را در کتاب «بدایع الافکار» گردآورده است.
2 ـ آیت الله آقا شیخ محمّد تقى بروجردى (متوفا: 1391 هـ.ق.): وى هم از شاگردان خصوصى آقا ضیاء بود و تقریرات اصول استاد را به نام «نهایة الافکار» نوشت.
3 ـ آیت الله آقا شیخ على مشکاة (1319 ـ 1410 هـ.ق.) مدفون خمینى شهر اصفهان: از چهره هاى پارسا و برجسته حوزه علمیّه اصفهان است که از اصول آقا ضیاء، مباحث الفاظ و در فقه، مبحث ولایت فقیه را تحریر کرده است.
4 ـ آیت الله آقا میرزا على غروى علیارى (1319 ـ 1416 هـ.ق.): وى در اصول، مبحث استصحاب و در فقه، کتاب الزکوة آقا ضیاء الدین را تقریر نموده است.
نیز آیات عظام: سید آقا موسوى خلخالى (متوفاى: 1324 هـ.ق.)سید ابوالحسن شمس آبادى (1326 ـ 1396 هـ.ق.)سید یحیى مدرسى یزدى (1321 ـ 1383 هـ.ق.)شیخ محمّد حسین خیابانى سبحانى (1299 ـ 1393 هـ.ق.)شیخ محمّد على قدسى محلاتىشیخ محمّد على اشرفى شاهرودى (1307 ـ 1394 هـ.ق.)سید صدر الدین صدر (1299 ـ 1373 هـ.ق.) و سید عبدالحسین طیب (1312 ـ 1412 هـ.ق.) تقریرات اصول و فقه آقا ضیاء را به رشته تحریر در آورده اند.
عدهاى از شاگردان او در مسائل اجتماعى و مبارزات سیاسى پیشگام بودند و علیه دشمنان اسلام و مسلمین، با قلم و قدم مبارزه کردند که از آن جملهاند:
1 ـ آیت الله سید ابوالقاسم کاشانى (1304 ـ 1381 هـ.ق.) مدفون در شهر رى: در اجازه روایى که آقا ضیاء به وى داده، او را به عنوان «حمایت کننده حوزه مسلمین و جهاد کننده در حفظ احکام دین ترویج کننده شریعت جدّش...» خطاب نموده است.
2 ـ آیت الله شیخ محمّد غروى کاشانى (1313 ـ 1398 ق.) مدفون در کاشان.
3 ـ آیت الله میرزا محمّد باقر آشتیانى (1323 ـ 1404 هـ.ق.)
4 ـ آیت الله شیخ محمّد حسن سه چارى اصفهانى(1325 هـ.ق.)
5 ـ آیت الله شیخ محمّد رضا مظفر (1322 ـ 1383 هـ.ق.)
6 ـ آیت الله شیخ بهاء الدین محلاتى (1314 ـ 1401 هـ.ق.)
7 ـ آیت الله شیخ محمّد حسین نجفى (1321 ـ 1409 هـ.ق.)
8 ـ آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازى (1330 هـ.ق.) امام جمعه سابق مشهد.
9 ـ آیت الله سید حسام الدین فال اسیرى شیرازى(1316 هـ.ق.)
ویژگى هاى اخلاقى
آقا ضیاء به بلند همت بودن، تواضع، فروتنى، خوش اخلاقى و زهد که سرآمد فضایل اخلاقى اند، معروف و از نظر هوش و فکر، دقّت و نظم، ذوق سلیم و حسن معاشرت و پرهیز از تکلّف براى معاشران و مراجعان، زبانزد عام و خاص بود. بدین جهت شاگردانش او را بسیار دوست مى داشتند. او در وادى مبارزه با نفس، همه هم طرازان علمى (فقهى ـ اصولى) را از خود برتر مى دانست.
هرگاه مرجعى از دنیا مى رفت، با آن که صلاحیت مرجعیّت را از هر حیث دارا بود، این امر را به سایران و مراجعان را به دیگران حواله مى داد و مُبلّغ آنان نیز بود.
پس از استادان و مراجع قبل و به دلیل کثرت مراجعات در عراق و ایران، وى بر رساله عملیه آقا شیخ عبدالله مازندرانى (1256 ـ 1330 هـ.ق.) حاشیه زد تا مقلدین از نظراتش استفاده کنند.
او در معاشرت با شاگردان، ضمن احترام به آنها ظرایف و نکات لطیفى به کار مى برد. شاگردان هم او را بسیار دوست مى داشتند و نهایت ادب و احترام را نسبت به او رعایت مى کردند. جلساتش با آن که خودمانى بود، براى شاگردان نوعى تربیت عملى و آثار فراوانى در برداشت.
یکى از مزاحهایى که از او نقل مى کنند، این است که مى گفت: «اگر درس صبح گفته شود، هم استاد مى فهمد و هم شاگرد و اگر عصر گفته شود، فقط استاد مى فهمد چه مى گوید و هر آینه اگر درس شب گفته شود، نه استاد مى فهمد و نه شاگرد.»
آقا ضیاء الدین عشق وافرى به اهل بیت(علیهم السلام)، به ویژه امام حسین(علیه السلام) داشت. او مجلس روضه خوانى مفصلى را در ایّام محرم در منزلشان برقرار مى ساخت. در این مجلس که اکثر علما و طلاب و استادان حوزه شرکت مى کردند، آقا ضیاء منبر مى رفت و از روى مقتل براى اهل مجلس مصیبت مى خواند و بسیار مى گریست و اهل مجلس را مى گریاند.([7])
از نگاه دیگران
آقا بزرگ تهرانى در کتاب «نقباء البشر» چنین مى نویسد:
«او شیخ ضیاء الدین، فرزند ملاّ محمّد عراقى نجفى، مجتهدى محقق و از بزرگان و دانشمندان زمان است،... پس از غروب این خورشید، پسرش «آقا ضیاء الدین» طلوع کرد و به پدر اقتدا کرد و همان راهى را پیمود که پدرش پیموده بود و خدا خواست تا از نظر شهرت و فضل، بر پدر برترى یابد و در زمره صاحب نظرانى قرار گیرد که تعدادشان انگشت شمار و رأیشان پذیرفته و محضرشان محل رجوع خاص و عام باشد.
از آغاز ذکاوت و نبوغ و هوش سرشار و اطلاعات و معلومات، قدرت فهم و فراگیرى آقا ضیاء براى استادان و دیگران شناخته شد و لذا از ابتداى امر تحصیل، استادانش به نظر بزرگى، به او مى نگریستند و از وسعت اطلاع و یادگیرى اش به این مفهوم پى برده بودند که روزى آقا ضیاء بر اریکه تدریس در سطوح بالا و علوم مختلفه خواهد درخشید.
پس از وفات شیخنا الخراسانى... آوازه او در دو سوى طنین افکند و در ردیف بزرگترین مدرسین و علما قرار گرفت و به تحقیق، دقّت اصالت رأى و ژرفنگرى و احاطه به آراى گذشتگان، شناخته شد...
در علم اصول که خود در تسلّط به آن شهرت چشمگیر داشت، علماى برجسته معاصر و متأخر از او هر یک به عظمت علمى و رژفاى قواى عقلانى و ملکه نادرهاش اعتراف نموده اند. چراغ منبر درس او بیش از 30 سال در نجف روشن و پرتو افشان بود و در این خلال عده زیادى مجتهد و فاضل و عالم و صاحب نظر از محضرش به جامعه تقدیم شد. اغراق نیست اگر او را مجدّد و زنده کننده علم اصول بنامیم. او ضرب المثل سعه صدر و بقیة السلف (یادگار گذشتگان) در مواهب عظیمه و کمالات نادره است. بین من و او مودّت و علاقه تامّى بود که در خلال تماس و دوستى باوى حسن اخلاق، پاکیزگى دل و تقوا و پارسایى و اخلاص و خیر دوست بودن وى را یافتم... گاهى که به نجف اشرف جهت زیارت مى رفتم، مرا میهمان مى نمود. زندگانى اش بین علم و عمل و تدریس به پایان رسید و هیچ گاه از تدریس دست بر نداشت و تا آخر عمر بر این اریکه، حافظ مبانى خود بود.»([8])
آیت الله العظمى آقا میرزا هاشم آملى:
«ارتباط مرحوم آقا ضیاء عراقى با من بیش از ارتباط یک استاد و شاگرد بود. حتى، ما شاگرد خانگى آقا ضیاء بودیم. ما در درس ایشان سر حرف را مى آوردیم تا بفهمیم مطلب استاد چیست؟
او در علم اصول دانشمندى فرهیخته و پیشوایى است که به او اقتدا مى کردیم و در علم فقه راهنمایى که بوسیله او به معارف بلند و محکم دینى دست مى یافتیم.»([9])
سید محمّد مهدى اصفهانى که از شاگردان آقا ضیاء بود، در کتاب «احسن الودیعه»، در توصیف استادش مى نویسد:
«آقا ضیاء الدین عراقى «دام البارى برکاته» خداوند برکات وجود او را مدام، زمانه را به وجود شریف او منور فرماید، از اعاظم مراجع امامیه و بزرگترین فقها و مدرسین علوم دینیه مى باشند. بیش از 150 نفر از طلاب علوم و محصلین عرب و عجم از دانشجویان فقه و اصول در محضر شریفش حاضر مى شوند و از لطائف بیان و فصاحت زبان وجودت تقریر و حسن تحریر وى استفاده مى کنند و خود صاحب عنوان هم به همین مزایا بر دیگر اکفاء خود برترى جسته و با جمع متشتتّات علوم در بین فحول علماى وقت رتبه برترى را حائز گردیده اند.
او شخصى است مبرّز در علوم عقلیه و مفاهیم آن، دنیا را یکسره پشت پا انداخته و خداى را در جمیع احوال ناظر دانسته و جز در راه معبود یکتا قدمى برنداشتند. خلاصه، آن عالم ربّانى و پیشواى اهل زمان خود یکتا سوار میدان جمله «شَهِدَ بفضله الموافقِ و المخالف» مى باشد.»([10])
آیت الله میرزا غلامحسین جعفرى همدانى:
«به نجف وارد شدم... در درس خارج اساتید وقت حوزه حضرات آیات: سید ابوالحسن اصفهانى، مرحوم آقا ضیاء عراقى، آقا شیخ محمّد حسین اصفهانى و آقاى نائینى حاضر مى شدم. پس از فوت مرحوم آقا ضیاء، هیچ فقهى جز فقه آقا سید ابوالحسن نرفتم. درسهایى را که شرکت کرده ام، نوشته ام اصول مرحوم اصفهانى و دو دوره اصول مرحوم آقا ضیاء عراقى. مرحوم آقا ضیاء عراقى بیان فوق العاده اى داشت.
یک مطلب را به چند بیان مى گفت. ایشان هم فقه مى گفت و هم اصول، ولى عمده درس اصول ایشان بود. اصول فقه ایشان خیلى قوى بود.»([11])
محمّد حرز الدین، نویسنده کتاب «معارف الرجال» مى نویسد:
«شیخ ضیاء الدین بن شیخ محمّد عراقى نجفى، عالم متکلم اصولى و متخصص در علم اصول و تنها مدرس اصول در نجف که بسیارى از فضلا و طالبان علم از او استفاده علمى مى کنند. بین ما و او مصاحبت و دوستى و رفت و آمد بود و بسیار به دیدن یکدیگر مى رفتیم، عالمى آزادمنش در رأى و گفتار بود و به چیزهایى که اقران او به آن ملتزم بودند، او ملتزم نبود.»([12])
آیت الله العظمى خویى:
زمانى که در مجلس درس و بحث آقا ضیاء شرکت مى کرد، مى فرمود:
«دوست دارم مدرس شوم مثل مرحوم آقا ضیاء.»
و زمانى که درس اصول مى فرمود: ابتدا از آراى مرحوم آخوند و معاصران او از آقا ضیاء به عنوان «بعضالاساطین» یاد مى کرد.([13])
امام خمینى(قدس سره):
«روزى در درس اصول مطلبى را ایراد فرمودند. یکى از شاگردان عنوان کرد که آقا ضیاء هم بر این قول است. امام با حالتى خاص به او فرمود:
«نگو آقا ضیاء بگو آقاى آقا ضیاء الدین.»
امام براى آیت الله آقا ضیاء الدین قداست خاصى قائل بود و او را به حق، چراغ فروزان دین مبین مى دانست.([14])
آیت الله آقا شیخ عبدالرحیم سامت قزوینى:
«آقا ضیاء در تدریس خیلى پشتکار داشت و پر حوصله بود. به یاد دارم در مرض فوت ایشان با جمعى از دوستان به عیادت وى رفتیم. در همان حال گفت: راجع به فلان مسئله به نظر جدیدى رسیده ام که پس از رفع کسالت مطرح خواهم کرد که متأسفانه بهبود نیافتند و چشم از دنیا فرو بست. به خاطر همین شدت علاقه به تدریس و شاگرد پرورى بود که بارها مى گفت: خدا را شاکرم که مرجع نشدم و این مسئولیت به دوش من قرار نگرفت.»
آیت الله شیخ ابوالحسن شیرازى(رحمه الله) (امام جمعه سابق مشهد)
«من از شاگردان آخرین دوره درسى ایشان بودم. آقا ضیاء مرد خوش بیان و اصولى خوب و مسلّطى بودالبته در فقه به آن اندازهاى که در اصول مسلّط بودند مسلّط نبود و مرحوم آقا شیخ محمّد حسین از آقا ضیاء دقیق تر بود و این دقت به خاطر این بود که مرحوم آقا ضیاء به حکمت و معقول اشتغال نداشت، تنها اصولى بود.»([15])
آیت الله حاج شیخ على غروى علیارى(رحمه الله):
«مرحوم نائینى و همچنین عراقى و... با این که از اساتید بزرگ و جزء مراجع بودند، ولى مقلدان زیادى نداشتند و وجوهات کمى در اختیارشان بود...
از آیت الله آقا ضیاء الدین عراقى تقریر دروس زکات ـ صلح ـ رهن ـ قضا ـ وقف ـ غصب ـ اجاره ـ بیع ـ خیارات ـ مقدارى از خمس ـ منجزات مریض ـ قواعد و یک دوره اصول را نوشته ام...
... همچنین مرحوم آقا ضیاء با این که شاگرد مرحوم آخوند بود و هم دوره و همدرس آقا سید ابوالحسن اصفهانى، ولى راضى نشد در نجف رساله اش را چاپ کنند. شاگرد وى، مرحوم آیت الله آقا شیخ حسن علامّى در کرمانشاه رساله آقا ضیاء را چاپ کرده بود.»([16])
محمّد على مدرس تبریزى، مؤلف کتاب «ریحانة الادب» مى نویسد:
«آقا ضیاء الدین عراقى الاصل نجفى المسکن از اکابر و فحول علماى دینیه عصر حاضر ما که فقیه و اصولى و محدث و رجالى معقول و منقول از طراز اول مراجع علمیه اسلامیه و مرجع تقلید گروه انبوهى از فرقه محقّه و از تلامذه آخوند ملاّ محمّد کاظم خراسانى و بعضى دیگر از اجلّه بوده است. حوزه درس فقه و اصول او محل استفاده فحول عرب و عجم در لطافت بیان و طلاقت لسان و جودت تقریر و حسن تحریر گوى سبقت از دیگران ربوده و مقامات عالیه علمیه اش مسلّم یگانه و بیگانه و از مشایخ اجازه روایت و اجتهاد این نگارنده مى باشد.»([17])
آیت الله العظمى نجفى مرعشى(رحمه الله):
«استاد ما سلطان کشور فیض رسانى و پادشاه سریر تحقیق، پدید آورنده اندیشه هاى نوین، مؤسس مبادى علمى و ویراستار و پیراستار مبادى دانش، نشانه اسلام و آیت حق در میان خلق، آقا ضیاء الدین فرزند ملاّ محمّد کبیر «اکبر» عراقى (اراکى) سلطان آبادى که به ذکاوت بسیار و نبوغ اندیشه و وسعت شناخت و اطلاع معروف شد و به تدریس اشتغال ورزید، شاگردان و بسیارى از تشنگان علم و فضیلت به گرد او آمدند و نامش در اواسط علمیه بعد از آیت الله طباطبایى یزدى قرار گرفت. مجلس درس او بر سایر مجالس درس برترى داشت، به ویژه در علم اصول...»([18])
آیت الله محمّد واعظ زاده خراسانى:
«یکى از مدرسین نامور و مشهور آن زمان مرحوم آقا ضیاء الدین عراقى بود. آن مرحوم داراى بیانى عالى و روان بود و در پاسخ اشکالات گاهى تندى مى کرد و گاهى هم شاگرد را کتک مى زد تا جائى که این مسئله نُقل محافل طلاب مى گردید...»([19])
آثار و تألیفات علمى:
از جمله آثار علمى آقا ضیاء که در فقه و اصول نگاشته شده و باقى مانده است، عبارتند از:
1 ـ استصحاب العدم الازلى.
2 ـ احکام الرضاع.
3 ـ البیع.
4 ـ تعاقب الایدى.
5 ـ تعلیقات على رسائل الشیخ الانصارى.
6 ـ تعلیقات «فوائد الاصول» و الفوائد (تقریرات میرزا حسین نائینى) نوشته شیخ محمّد على کاظمى.
7 ـ حاشیه جواهر الکلام.
8 ـ حاشیه العروة الوثقى.
9 ـ حاشیه استدلالى به عروة الوثقى.
10 ـ حاشیه کفایة الاصول.
11 ـ حاشیه المکاسب.
12 ـ حجیة القطع (رساله).
13 ـ روائع الامالى فى فروع العلم الاجمالى.
14 ـ شرح التبصرة. شش جزء آن به تحقیق آیت الله معرفت در قم به چاپ رسید.
15 ـ الشرط المتأخر: (رساله)
16 ـ الصّلاة.
17 ـ قاعدة الحرج.
18 ـ قاعدة لاضرر.
19 ـ القضاء.
20 ـ اللباس المشکوک: (رساله).
21 ـ مقالات الاصول: (دو جزء)
22 ـ و رساله هایى در اجتهاد و تقلید، باب انسداد، اجرت بر واجبات، دعاوى، نیت، ادله نقلیه، و...
تقریرات درس اصول و فقه که به قلم شاگردانش تحریر شده، عبارتند از:
1 ـ بدایع الافکار: میرزا هاشم آملى، چاپ قم.
2 ـ نهایة الافکار: شیح محمّد تقى بروجردى، چاپ قم.
3 ـ نماذج (الاصول فى شرح مقالات الاصول: سید یحیى مدرس یزدى، چاپ قم.
4 ـ المحاکمات (بین الکفایه و اعلام ثلاثه) تقریرات بحث، شیخ محمّد طاهر آل شبیر خاقانى.
5 ـ تقریرات اصول، آیت الله سید محمود شاهرودى.
6 ـ تقریرات اصول، آیت الله شیخ غلامحسین جعفرى همدانى.
7 ـ تقریرات اصول، آیت الله سید عبدالرزاق نسّابه.
8 ـ تقریرات اصول، آیت الله شیخ محمّد على اشرفى شاهرودى.
9 ـ تقریرات اصول، سید محمّد رضا تبریزى.
10 ـ تقریرات اصول، آیت الله میرزا على مشکاة.
11 ـ تقریرات فقه، آیت الله میرزا هاشم آملى.
12 ـ تقریرات فقه، میرزا على مشکاة.
13 ـ ـ تقریرات فقه، میرزا على علیارى غروى.
14 ـ حاشیه بر مجمع الرسائل، سید محمّد باقر شیرازى.
15 ـ منتخب المسائل، احمدى یزدى.
وفات
و سرانجام این مشعل فروزان علم در شب دوشنبه 28 ذیقعده سال 1361 هـ.ق.، در نجف اشرف دعوت حق را اجابت نمود. در عزاى او، 3 روز درسهاى حوزه تعطیل و شاگردان به سوک او نشستند جنازه او با شکوه تمام تشییع و در حجره نزدیک (باب العماره) صحن مطهر امیرالمؤمنین(علیه السلام) به خاک سپرده شد. مجالس ترحیم فراوانى در عراق و ایران براى او برگزار کردند.
[1] - احسن الودیعه، ج 1، ص 132 و ریحانة الادب، ج 1، ص 240.
[2] - شمس الفقهاء، داوود نعیمى، ص18.
[3] - گلشن ابرار، ج 17، ص 378.
[4] - همان، ج 17، ص 431.
[5] - همان، ج 1، ص 445.
[6] - سیماى کاشان، ص 172 و آیینه دانشوران، ص 11.
[7] - نقل از آیت الله میرزا محمّد باقر آشتیانى(رحمه الله)، در گفتگو با حجت الاسلام آقاى معتمدى.
[8] - نقباء البشر، ج 3، ص 956.
[9] - مجله نور علم، ش 52، ص 198، مقدمه بدایع الافکار، میرزا هاشم آملى.
[10] - احسن الودیعه، ج 1، ص 109.
[11] - شمس الفقهاء، ص 170.
[12] - معارف الرجال، ج 1، ص 386.
[13] - شمش الفقهاء.
[14] - به نقل از آیت الله کریمى جهرمى.
[15] - مجله حوزه، ش 17، ص 24.
[16] - مجله حوزه، ش 64 ـ 63، ص 41 و....
[17] - ریحانة الادب، ح 1، ص 55.
[18] - الاجازه الکبیره، ص 65.
[19] - مجله حوزه، ش 41، ص 30.