محقق ثانی
متوفاى 940 ق.
عنوان مقاله: مقتداى شیعه
نویسنده: محمد جواد نورمحمدى
تولد
آفتاب قرن نهم از نیمه گذشته بود که در یک خانواده صمیمى در روستاى «کَرَک» از روستاهاى جبل عامل لبنان کودکى به دنیا آمد. سال 865 یا 870 بود که خانه ساده «عزالدین حسین» به نورجمال کودکى شیعى نورانى شد. پدرش نام وى را «على» گذاشت و او با نشانى از تشیّع در اولین قدمهاى زندگى پیش رفت و «نورالدین» لقب گرفت. دوران کودکى او به پاس مراقبت مادر و تلاش پدر بخوبى گذشت و محیط خانواده اسلامى آنان در او تأثیر شگرفى گذاشت.
تحصیل
على بن عبدالعالى([1]) اندک اندک پاى به سن نوآموزى گذاشت و درس و مدرسه را شروع کرد و پس از آموزشهاى ابتدایى به حوزه علمیه کَرَک و در جرگه دانش پژوهان علوم اسلامى وارد شد. درس و بحث و مطالعه از او طلبه اى جوان و دوست داشتنى ساخت و با تقواى الهى بر گزمه هاى سپاه شب پرستان حمله برد و به تهذیب نفس همگام با تحصیل همت گماشت. پس از آن به روستاى «مِیْس» رفت و با تلاش پیگیر، از استادان آن حوزه شناخته شد. شهید ثانى یکى از شاگردان آن حوزه بود که «شرایع الاسلام» و «قواعد» را نزد او فراگرفته است.([2])چندى نیز در «جبع» لبنان به تحصیل مشغول بود و پس از آشنایى و به دست آوردن تجارب و علوم در حوزه علمیه «جبل عامل» رهسپار حوزه «دمشق» شد. آنگاه از دمشق راهى «بیت المقدس» شد و لختى از زمان را نیز به تحقیق و دانش اندوزى در شهر «الخلیل2» گذراند و سپس بار خود را بسته، رهسپار مرکز حوزه اهل سنت در «مصر» گردید. این سفرها و دیدار حوزه هاى گوناگون از او مردى حزیم و دانشمندى خوش اندیشه ساخت و شخصیت او را چنان زیبا ترسیم کرد که عاقبت یکى از بزرگترین دانشمندان قرن دهم به شمار آمد و به «محقق ثانى»، «مولاى مروّج»، «محقق کَرَکى» و «شیخ علایى» شهرت یافت.
در کشور مصر از دانشمندان زیادى بهره جست و محضر فرزانگان آن دیار را غنیمت شمرد. گوهر جان به متاع ناچیز دنیا نفروخت و سخت در راه تکامل و معرفت کوشید و در این مدت نیز موفق به گرفتن اجازه از علماى اهل سنّت شد. (در بخش استادان به تنى چند از آنان اشاره خواهیم کرد.)
زندگى علمى على بن عبدالعالى که در این زمان از دانشمندان بلند مرتبه جبل عامل بود زیبا و شیرین و مسأله آموز مى گذشت. او درپى ورود به سرزمینى تازه توشه اى از خرمن اندیشمندان آن سامان بر مى گرفت و باز سوار بر گرده سفر، بار و بنه به سویى دیگر مى کشید و این بار حوزه مصر را به سوى عراق و حوزه نجف اشرف ترک گفت و به سرزمین ولایت و آستان امامان معصوم وارد شد.
استادان
على بن عبدالعالى فروغ معرفت و فقیهى جان بر کف براى شیعه شد ولى این میوه شیرین به آسانى به دست نیامد. از لبنان تا مصر واز مصر تا نجف، حضور در حلقه هاى درس و تحقیق و استفاده از محضر استادان دلسوز و با معرفت بود که توانست جوانه علم و تحقیق را در وجودش بارور کند و درخت تناور فقاهت و دیانت را در جانش به بار بنشاند و ما به پاس خدمت آن اسوه هاى علم و عمل به یادکردِ تنى چند از آنان بسنده مى کنیم.
على بن هلال جزایرى (بزرگترین استاد محقق ثانى)، محمد بن داوود بن مؤذّن جزّینى، شمس الدین محمد بن خاتون عاملى، سید حیدر عاملى، احمد بن على عاملى، زین الدین جعفر بن حسام عاملى، شمس الدین محمد بن احمد صهیونى، که جملگى از استادان شیعى اویند. علاوه بر این از ابى یحیى زکریا انصارى(متوفى 926ق) و کمال الدین ابراهیم بن محمد بن ابى شریف قرشى (متوفى 923ق) از علماى اهل سنت نیز بهره برده است.([3])
تلاش مصلح
محقق کرکى در نجف اشرف بر کرسى تدریس نشسته بود که پیکى از دربار ایران و شاه اسماعیل صفوى رسید و او را براى تلاش و کار به دربار ایران دعوت کرد.او دید از این فرصت مى تواند براى سرفراز گردانیدن شیعیان و رساندن فرهنگ ناب تشیّع به جامعه استفاده کند. این تصمیم بسیار مهم و حساس مى توانست مسیر زندگى او و شیعیان را عوض کند. به همین دلیل آن را پذیرفته، در سال 916 ق. در جنگ هرات به شاه اسماعیل صفوى پیوست. در این حال او در حدود 50 بهار از عمر خود را گذرانده و پاى به عرصه مبارزه و تلاش، آن هم در محیط بسیار حساس دربار صفوى گذاشته بود. تأثیر او و دیگر عالمان شیعه در هدف بخشى به سلسله صفوى بود که تفکّر آنان را تصحیح مى کرد. گویند شاه تهماسب به محقق مى گفت :
«شما به حکومت و تدبیر امور مملکت سزاوارتر از من مى باشید. زیرا شما نایب امام زمان - سلام الله علیه- هستید و من یکى از حُکّام شما هستم و به امر و نهى شما عمل مى کنم.»([4])
در واقع وجود کسانى چون شیخ لطف الله میسى، شیخ على منشار (پدر زن شیخ بهایى) شیخ عبدالصمد (پدر شیخ بهایى)، سید ماجد بحرانى، شیخ حر عاملى و شیخ بهایى در طول دوره صفویه تا اندازه اى توانست جلو انحرافات بیش از حد آنان را بگیرد و تشیّع را مذهب رسمى کشور گرداند و مردم و صاحبان حکومت عالمان الهى را محترم بشمارند.البته ریشه خانوادگى صفویان نیز در این طرز تفکّر سهیم بود و نباید آن را از نظر دور داشت.
یکى از بخشهاى حساس زندگى محقق کرکى انتخاب او به عنوان شیخ الاسلام رسمى کشور ایران و دادن اختیارات به اوست که وظیفه وى را بیش از پیش سنگین کرد و از طرفى این فرمان نشانگر عظمت او در میان شاهان صفوى به مثابه یک رهبر شیعى است. ما به لحاظ اهمیّت این رویداد بخشى از متن فرمان شاه تهماسب را در اینجا مى آوریم :
«فرمان مبارک شاهى جارى شد که :
بلند گردانیدن پرچم شریعت نبوى را از بنیادهاى کامکارى مى دانیم و زنده کردن مراسم دین سید پیامبــران و روش امامان (علیهم السلام)را از جمله مقدمات ظهور امام زمان مى شمـاریم. و بـدون تردید سرچشمه و راه تحقّـق یافتن این مقصود جز پیروى و اطاعت عالمان دین نیست و بخصوص در این زمان با وجود عالى مقامـى که به آستـان ائمـه هـدى پا نهـاده، ختم مجتهدین، وارث علوم سید پیامبران و نگهبان آیین امیرالمؤمنین،قبله تقواپیشگانِ با اخلاص و پیشواى دانشمندان، مقتداى مردم، نایب امام زمان - سلام الله علیه - على بن عبدالعالى. مقرّر فرمودیم که سادات و اشرافِ ایران، وزرا و سایر ارکان دولت، ایشان را مقتدا و پیشواى خود دانسته، در تمام امور اطاعت و فرمانبردارى به تقدیم رسانند. و نیز هر کس از دست اندرکاران امور شرعیّه و از لشکریان حکومت را عزل کند، برکنار خواهد بود و هر که را مسؤول کند، مسؤول خواهد بود و مورد تأیید است.
مقرر شده آنچه از مستمرى سالهاى قبل از محل ضرب سکّه باقى مانده بدون درنگ به ایشان برسانند و سکّه مدینة المؤمنین «حلّه» را نزد نمایندگان ایشان ببرند و بدون نظر ایشان از ضرب سکّه خوددارى نمایند و از مخالفت با این دستورات بپرهیزند.([5])
محقق در ایران با حمایت صفویان تلاش زیادى کرد و براستى از مروجان آیین توحید و تشیّع بود. در آن روزگارى که ایران اوضاع نابسامانى داشت کسانى چون محقق ثانى بودند که مردانه در میدان به تلاش مى پرداختند. عمق فاجعه و نابسامانى در امور مذهبى را باید در گفته هاى یکى از نویسندگان جستجو کرد که آورده است :
«در آن اَوان مردم از مسائل مذهب حق جعفرى و قوانین آن اطلاعى نداشتند و شیعیان از دستورات دینى خود بى خبر بودند. زیرا از کتب فقه امامیه چیزى در دست نبود و فقط جلد اوّل "قواعد علامه حلّى" بود که از روى آن تعلیم و تعلّم مسائل دینى صورت مى گرفت.»([6]) در این زمان بود که او قلم به دست گرفت و بر غناى حوزه ها و اندیشه هاى علوم دینى افزود و در ترویج دانش آل محمد(صلى الله علیه وآله)کوشش کرد. شرح قواعد و رسائل و کتابهاى زیادى که در زمینه هاى اخلاقى، عبادى و اقتصادى و اجتماعى نگاشته درپى انجام این مهم صورت گرفته است.
درباره اقدامات اجتماعى و مذهبى محقق کرکى جاى سخن بسیار است و ستایشى در خور از این فرزانه خطّه جبل را مى طلبد و براستى باید به این رسول مکتب تشیّع آفرین گفت و از او و اندیشه اش به نیکى یاد کرد. در آن زمان «اَشْهَدُ اَنَّ عَلیّاً ولى الله و حَىّ عَلى خَیْرِ العمل» که از آمدن سلطان طغرل بیک سلجوق در سال 450 تا این تاریخ (906 ق.) چهار صد و پنجاه و شش سال بود که برطرف شده بود، در سایه اقتدار صفویان و درایت محقق به اَذان ضمیمه شد و بر مأذنه ها گفته شد.»([7])
یکى دیگر از اقدامات محقق را حسن بیک روملو چنین آورده است : «محقق در جلوگیرى از فحشا و منکرات و ریشه کن کردن اعمال نامشروع و رواج دادن واجبات الهى و دقت در وقت اقامه نماز جمعه و جماعت و بیان احکام نماز و روزه و دلجویى از علما و دانشمندان و رواج دادن «اذان» در شهرهاى ایران و همچنین قلع و قمع مفسدین و ستمگران کوششهاى فراوان و نظارت شدیدى را به عمل آورد.»([8])
از آنجا که سخن در عرصه تلاش محقق ثانى به درازا مى کشد از سر اختصار به مواردى اشاره مى کنیم. از نظرگاه تأثیر صفویه در ایران باید گفت به واقع اگر درایت و توانمندى محقق نبود صفویه موفق به انجام آن همه کارهاى ارزشمند نمى شد و این پیروزى را باید به حساب سعى توانفرساى عالمان دینى گذاشت. درباره اصلاح ساختار اخلاقى جامعه آن روز آمده است :
«شاه تهماسب با کمک محقّق کرکى بدعتها را برداشت و شرع را رواج داد. شیره کش خانه ها، شرابخانه ها، مرکز فحشا و فساد را ویران کرد و نیز منکرات را از بین برد و آلات لهو و قمار را بشکست.»([9])
آرى این اقدام بود که غبار مسموم گناه را از خانه و کاشانه مردم زدود و دیو معصیت را قتل عام کرد.
محدّث جزایرى مى نویسد :
«من بعضى از فرمانها و دستورهایى را که محقق ثانى به حکّام و زمامداران نواحى کشور نوشته، دیده ام همه دربردارنده قوانین عدالت پیشه اى و چگونگى برخورد مسئولین با مردم و راجع به اخذ مالیات و مقدار آن است و در آنها دستور داده شده در هر شهر و دهى باید پیشنمازى تعیین شود تا با مردم نماز گزارد و احکام دینى و مراسم اسلامى را به آنها بیاموزد.»([10])
درباره تلاش این مصلح بزرگ در احسن التواریخ آمده است :
بعد از خواجه نصیرالدین طوسى هیچ کس مانند محقق ثانى در راه اعتلاى مذهب شیعه و مرام ائمه طاهرین (علیهم السلام) سعى و کوشش به عمل نیاورده است.([11])
تلاش محقق به اینها نیز پایان نمى یابد بلکه او اهتمام فراوانى در شکوفایى حوزه هاى علمیه داشت. او هر ساله از شاه تهماسب هفتاد هزار دینار شرعى مى گرفت تا به مصرف تحصیل دانشجویان علوم اسلامى برساند و از این راه مبانى اعتقادى تشیّع را استحکام بخشد.
دیگر از خروشهاى الهام بخش «احیاگر جبل» اصلاح روش صوفیانه صفویان بود. زیرا آنان با تصوّف پیوندى ناگسستنى داشتند و دچار انحرافاتى شده بودند. شهید مطهرى نقش محقق و عالمان دین را در کنار سلاطین صفوى چنین تبیین مى کند :
«فقهاى جبل عامل نقش مهمى در خط مشى ایران صفویه داشتند... . صفویه درویش بودند. راهى که ابتدا آنها بر اساس سنت خاص درویشى خود طى مى کردند اگر با روش فقهى عمیق فقهاى جبل عامل تعدیل نمى شد... به چیزى منتهى مى شد نظیر آنچه در علویهاى ترکیه و شام هست. این جهت تأثیر زیادى داشت در اینکه اولاً روش عمومى دولت و ملت ایرانى از آن گونه انحرافات مصون بماند و ثانیاً عرفان و تصرف شیعى نیز راه معتدل ترى طى کند. از این رو فقهاء جبل عامل از قبیل محقق کرکى و... حق بزرگى بر گردن مردم این مرز و بوم دارند.»([12])
در سال 929 ق. محقق مناصب رسمى را رها کرد و دست از کار اجتماعى شست و به درس و بحث در حوزه نجف مشغول شد. شاید یکى از دلایل کناره گـیرى او فـشارهایى بـود که از طرف مخالفان وى وجود داشت والبته اوضاع اجـتماعى و مذهـبى ایـران آن روز نیز این نظر را تقویت مى کند. او در نجف مدت شش سال به تدریس و پرورش طالبان علوم و تشـنگان دانش آل محمد(صلى الله علیه وآله)پرداخت و حوزه نجف از آبشار اندیشه اش بهره ها برد و پس از آن در سال 935 ق. دیگربار به کار اجتماعى روى آورد و در این زمان شاه تـهـماسب پسر شاه اسماعیل اوّل بر تخت نشسته و موقعیّت حساس جدیدى پیش آمده بود. چرا که درپى نفوذ بیشتر بیگانگان مخالفان داخلى تحرّک زیادترى داشتند.
ولایت فقیه
... باید در دل بذر حکومت مستضعفین را کاشت و براى عملى شدن آن گام برداشت. ما بر این عقیده ایم که فقیه جامع الشرایط باید بپاخیزد و به عنوان حاکم جامعه اسلامى مقتدر و استوار رهبرى را به دست گیرد و اسلام را به عنوان یک اندیشه مهم سیاسى و اجتماعى مطرح کند و آن را بسان نظام کاملى براى اداره جوامع بشرى عرضه کند. اختیارات حکومتى رسول الله را امامان معصوم یکى پس از دیگرى دارا هستند و فقیه جامع الشرایط نایب امام معصوم است و تمامى اختیارات حکومتى او را داراست.
این سخنان، اندیشه هاى فقیه سترگ، محقق کرکى بود. او این اندیشه بلند را در رساله نماز جمعه چنین بیان مى کند :
«فقها و دانشمندان امامیه اتفاق کرده اند که فقیه عادل امین که جامع شرایط فتوى باشد - فقیهى که از او به مجتهد در احکام شرعى تعبیر مى شود، نایب امامان شیعه است - در حال غیبت در تمام آنچه که یک امام در راستاى حکومت مى تواند انجام دهد والبته عده اى از اصحاب کشتن و جارى کردن حدّ را استثنا کرده اند.»([13])
گفته ها و اسوه ها
با همه این احوال و اینکه محقق دل در گرو تلاش اجتماعى داشت، نباید از احوالات درونى و لطافتهاى روحى او غفلت کرد. زیباییهایى که بر ساحل جان شیخ علایى، تنه زده بود و ما در اینجا اشاره اى گذرا به بخشى از آن داریم :
یکى از کسانى که به محقق ثانى حسد مى ورزید و از موقعیت او سخت آزرده روح بود محمود بیک مهردار یکى از نزدیکان و درباریان شاه صفوى بود. آتش درونى او را وادار کرد که با تنى چند از همدستانش محقق را در خانه به قتل رساند. وى یک روز قبل از اینکه موفق شود نقشه خود را عملى کند سرمست از نقشه پنهانى خود در میدان صاحب الامر تبریز به چوگان بازى مشغول و شاه نیز در حال تماشا بود. فارغ از این صحنه محقق بزرگ و شیخ الاسلام کشور در حال خواندن دعاى سیفى بود. پس از دعاى سیفى شروع به خواندن دعاى انتصاف مظلوم - منسوب به امام حسین - کرد. هنوز دعا تمام نشده بود که خبر آوردند محمد بیک مهردار از اسب به زمین افتاد، و لگدکوب اسبها گردیده و جان به ناچار تسلیم کرده است.([14])
و نیز نقل کرده اند روزى سفیر روم محقق کرکى را در دربار ملاقات کرد. سفیر زیرکانه گفت : تاریخ مذهب شما - منظورِ سفیر سال 906، تاریخ ظهور سلسله صفوى بود - بر اساس حروف ابجد مى شود «مذهب ناحق» و این ماده تاریخ خود گواهى است بر باطل بودن مذهب شما. محقق نیز بدون درنگ جواب داد ما عرب هستیم و زبان و ادبیات ما نیز عربى است و تاریخ مذهب ما بر اساس حروف ابجد، «مذهبنا حق» - یعنى مذهب ما حق است - مى شود. سفیر از این حاضر جوابى شیخ الاسلام غرق در اعجاب شد و سکوت اختیار کرد.([15])
على بن عبدالعالى در وادى وارستگى نیز امیر بود و مهر دنیا از دلش بریده بود. تقیّد عمیق و التزام فراوان به احکام اسلام داشت ولى با همه پاکى و زلالى و قناعت پیشگى و زاهدانه زیستن باز مى ترسید و از روز واپسین بیمناک بود. از همین رو وصیت کرده بود :
«همه نمازها و روزه هایم را قضا کنید و به نیابت از من حج خانه خدا بجا آورید.»([16])
آثار قلمى
از شیخ الاسلام بزرگ قرن دهم اندوخته هاى علمى فراوانى به جاى مانده و تألیفات گرانسنگى به نسلهاى پس از خود هدیّت کرده است. آثار قلمى آن بزرگوار عبارت اند از :
جامع المقاصد (شرح قواعد الاحکام)، منهج السداد (شرح ارشاد الاذهان علامه حلى)، حاشیه بر مختلف الشیعه علامه حلى، رساله جعفریّه، رساله اى در صیغه هاى عقود و ایقاعات، نفحات اللاهوت در لعن جبت و طاغوت، رساله اى در آب کُر، رساله اى در تعقیبات نماز، رساله غیبت، رساله نجمیّه، رساله اى در تعریف طهارت و رساله اى در احکام شیردادن، حاشیه برالفیّه و نفلیّه شهید اوّل، شرح الفیّه، حاشیه بر تحریر علامه حلّى، حاشیه بر «الدروس الشرعیه» شهید اوّل، حاشیه بر «الذکرى فى الفقه»، رساله اى در قبله، رساله اى در تسبیح، رساله اى در تقیّه، رساله اى در نماز و روزه مسافر، رساله اى در شنیدن دعواى مدّعى در دادگاه و راه استنباط احکام شرعى، حاشیه بر بخش میراث «مختصرالنافع»، رساله اى در اثبات رجعت، کتابى در ارث، حاشیه بر قواعد الاحکام، حدیث شناسى،المطاعن المحرمیّه، رساله اى در قبله خراسان، رساله اى در نیت و کتب و رسائل دیگر که به حدود 71 کتاب و رساله مى رسد.([17])
شاگردان
علاوه بر آثار علمى محقق بزرگوار، وى آبشار معرفت دیگرى نیز فراراه آیندگان قرار داده است و آن تربیت شاگردانى بود که هر یک مسئولیتى را در جامعه اسلامى به عهده گرفتند و کمبودى را در اجتماع برطرف کردند. از جمله شاگردان محقق ثانى مى توان به ناموران ذیل اشاره کرد :
شیخ على منشار عاملى (پدر زن شیخ بهایى)، شیخ محمد بن حسن عاملى نطنزى،سید محمد بن ابیطالب استرآبادى، على بن عبدالصمد عاملى، میر معزالدین اصفهانى،على بن عبدالعالى عاملى میسى، شیخ عبدالعباس بن عمارة الجزائرى، شیخ زین الدین فقعانى، احمد بن احمد بن ابى جامع معروف به ابن ابى جامع، شیخ نعمت الله بن احمد بن خاتون عاملى،ابراهیم بن على خوانسارى، جمال الدین بن عبدالله حسینى جرجانى، سید شرف الدین سماک عجمى، شهید ثانى، شیخ احمد بن محمد بن خاتون عاملى، امیر نعمت الله جزایرى، ظهیرالدین ابراهیم بن على المیسى، حسین بن على بن ابى السروال بحرینى، شیخ بابا، قاضى صفى الدین عیسى، حسین بن محمد بن مکى.([18])
خانواده کَرَکى
محقق ثانى داراى دو پسر و دو دختر بود که پسر اوّل او شیخ عبدالعالى نام داشت و از دانشمندان بزرگ عصر خود شناخته مى شد و در کاشان مقیم بود. پسر دیگرش شیخ حسن نام داشت. یکى از دختران محقق در جبل عامل ازدواج کرده است که فرزندى از این پیوند مبارک متولد شد که میرسید حسین حسینى نام داشت. او در اردبیل به تدریس و حل و فصل مشکلات مردم پرداخته، شیخ الاسلام آن شهر بوده است. دختر دیگرش در ایران با میرشمس الدین محمد استرآبادى ازدواج کرد و از آنان فرزندى عزیز به دنیا آمد که نامش را سید محمدباقر گذاردند. او در آسمان علم و معرفت ایران درخشید و به میرداماد معروف شد و همو استادِ صدرالمتألهین، فیلسوف بزرگ و بنیانگذار حکمت متعالیه بود.([19])
شهادت
سال 940 ق. فرا رسید و محقق باز به نجف اشرف بازگشته بود. در این دوران او سنى نزدیک به 75 سال داشت. کار و تلاش او را فرتوت و شکسته کرده و برف سفید پیرى بر رخسارش نشسته بود. تلاش ارزشمند و قابل ستایش او موجب کینه توزیهاى فراوانى نسبت به او گردیده بود و این حقد و حسدها هنوز ادامه داشت و هر لحظه جان پیر شیعى حوزه نجف را تهدید مى کرد. تا اینکه عاقبت در 18 ماه ذیحجه سال 940 همزمان با عید غدیر خبرى در نجف پیچید... ! آن خبر این بود که :
محـقق کرکى، شیخ الاسلام، به وسـیله زهر عده اى از متعصّبان اهل سنّت مسـموم شده و شـربت شهادت نوشیده است. آرى! نام وى در ردیف شهداى فضیلت ثبت گردید. پیکر آن عالم الهـى را در جـوار مرقد امـیرالمؤمنین(علیه السلام)بـه خاک سپردند و دفتر زندگى اش بسته شد ولى نـامش، یادش و میراث ماندگارش تا ابد زنده است. ماده تاریخ فوتش (سال 940) «مقتداى شیعه» را رقم زد.([20])
رحمت بى منتهاى پروردگار بر روح پاکش باد
[1] - در عرب رسم چنان است که پسر را به جد منسوب مى کنند یعنى على بن حسین بن عبدالعالى را على بن عبدالعالى مى گویند.
[2] -التنبیهات العِلیّه، شهید ثانى، تحقیق صفاءالدین بصرى، ص28 (چاپ اول آستان قدس رضوى، 1371ش).
[3] - فوائد رضویه، شیخ عباس قمى، ص341,المهاجرة العاملیّه، جعفر مهاجر، ص 121 و 122 بیروت، 1410ق.
[4] - مفاخراسلام، على دوانى، ج4، ص440.
[5] - ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، میرزا عبدالله افندى اصفهانى، ج3، ص455 - 460, روضات الجنات، سیدمحمدباقرخوانسارى،ج4،ص646, دین و سیاست در دوره صفوى، رسول جعفریان، ص410.
[6] - مفاخر اسلام، على دوانى، ج4، ص440.
[7] - احسن التواریخ، حسن بیک روملو، تصحیح عبدالحسین نوایى، ص85.
[8] - مفاخر اسلام، على دوانى، ج4، ص442.
[9] - حکیم استرآباد (میرداماد)، سید على موسوى مدرّس بهبهانى، ص11 و 12.
[10] - لؤلؤة البحرین، شیخ یوسف بحرانى، ص151.
[11] - احسن التواریخ، روملو، ذیل حوادث سال 931 ق.
[12] - آشنایى با علوم اسلامى، شهید مطهرى، چاپ جامعه مدرسین، 1362ش.
[13] - دین و سیاست در دوره صفوى، ص32, ص312، رسائل محقق کرکى، ج1، رساله سوم.
[14] - ریحانة الادب، میرزا محمد على مدرّس تبریزى، ج5، ص247 و 248.
[15] - ترجمه روضات الجنات، محمد باقر ساعدى، اسلامیه، ج5، ص168.
[16] - ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج3، ص445.
[17] -الذریعة الى تصانیف الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، چاپ اسماعیلیان قم.
[18] - امل الآمل فى علماء جبل عامل، شیخ حر عاملى، ج2، ص149, فوائدالرضویه، شیخ عباس قمى، ص419, مفاخر اسلام، على دوانى، ج4، ص434, مجموعه رسائل محقق کرکى(1 - 3)، تحقیق شیخ محمد حسّون، ج1، ص33.
[19] - شهیدان راه فضیلت، علامه امینى، ترجمه جلال الدین فارسى, فوائدالرضویه، ص133, مفاخر اسلام، ج4، ص449 و 450.
[20] - شهیدان راه فضیلت،... .