میرزا حسن کرمانشاهى
(1250-1336ش0)
عنوان مقاله: مدرّس حکمت
نویسنده: اسماعیل محمّدى
زندگى
کرمانشاه در همه اعصار، گذرگاه کربلا ومیقات عاشقان حسینى (علیه السلام) بوده است و در چشم اندازى دیگر، بسیارى از عالمان و اندیشمندان جهان اسلام در این دیار نشو و نما کرده و زیسته اند که از آن میان، عارف و حکیم بزرگ الهى، مرحوم میرزاحسن کرمانشاهى است. او در علم و اخلاق، اسوه اى ممتاز به شمار مى رود و بزرگان علم و دانش، او را بسیار ستوده اند.
آن بزرگوار، در سال 1250 در کرمانشاه متولّد شد[1].
البته بنابر نقلى دیگر تاریخ ولادت وى دقیق روشن نیست امّا وفات وى که در هشتاد یا نود سالگى بوده است، تولّدش را بین سال هاى 1246 - 1256 نشان مى دهد.[2]
میرزاحسن کرمانشاهى، دوران کودکى و نوجوانى را در کرمانشاه گذراند. دانش هاى مقدماتى را از برخى استادان آن دیار فراگرفت و سپس به تهران مهاجرت کرد.[3]
دیرى نپایید که وى مدارج علمى را در تهران طى نمود و به مرتبه استادى رسید. مراتب علمى وى، به گونه اى بود که در تدریس پاره اى از علوم، بى نظیر بود. آن چه در زندگى این بزرگوار حائز اهمیت است، کثرت علم، شاگرد پرورى و روحیه زهد و قناعت اوست که اعجاب همگان را برانگیخته است.
استادان
استاد سیّدجلال الدّین آشتیانى مى نویسد:
«از قرارى که استادم آقامیرزا احمد آشتیانى مى فرمود، آقا میرزا حسن کرمانشاهى مدتى به درس مرحوم حکیم متألّه، آقامیرزا حسن نورى، حاضر مى شده است».[4]
در خصوص زندگى تحصیلى میرزاى کرمانشاهى، از استادان او کمتر نام برده اند که در همین خصوص، مى توان پژوهشى در خور توجه انجام داد.
از دیگر استادان وى، مى توان به آقا على نورى و حکیم سیّد ابوالحسن جلوه ى زواره اى اشاره کرد.
حکیم کرمانشاهى و شاگرد پرورى
مهمترین ویژگى حکیم کرمانشاهى، شاگرد پرورى و توان بالاى او در تدریس برخى از متون بود که در عصر خود، کسى همپاى او نبوده است.
بسیارى از بزرگان، در مجلس تدریس او زانوى ادب بر زمین زدند تا از خرمن حکمت و اخلاق او خوشه چینى کنند. آوازه مکتب حکیم کرمانشاهى چنان بود که حتى پس از وفات او، بسیارى از دانشمندان براى درک مکتب حکیم کرمانشاهى، در جست جوى شاگردان او برآمدند تا آن چه را آنان از استاد آموخته بودند، به اینان بیاموزند تا آن جا که وى را رکن انتقال فلسفه به فلاسفه متأخر شمرده اند. شاگردان بسیارى در مکتب میرزاحسن کرمانشاهى درس آموختند که در میان آنان، چهره هاى شاخصى از دانشمندان عالم تشیّع مشاهده مى شود.
استاد سیّد جلال الدّین آشتیانى، بزرگترین فیلسوف مشائى معاصر، در پاورقى «شرح بر زاد المسافر» مى نویسد:
«آقا میرزا حسن کرمانشاهى، از بزرگترین فلاسفه مشائى در اعصار اخیر که در حکمت ذوقى و فلسفه به سبک ملاّصدرا و عرفانیات به سبک محیى الدّین و اتباع او، صاحب حظّى وافر و در علوم ریاضى و طب متداول قدیم، استاد و در تدریس بعضى از مباحث اسفار، مانند جواهر و اعراض و سفر نفس این کتاب، بى نظیر بود[5]».
استاد سیّد جلال الدّین آشتیانى در جایى دیگر چنین مى نگارد:
«همه اساتید عصر، اقرار داشتند که معاصران مرحوم آقا میرزا حسن، مباحث نفس اسفار و امور عامه این کتاب و کتب مشائیه را نمى توانند مانند وى تدریس کنند[6]».
رکن انتقال فلسفه به طبقات متأخر
میرزا حسن، شاگرد میرزاابوالحسن جلوه[7]است و از ارکان انتقال فلسفه به طبقات متأخرتر به شمار مى رود. وى شاگردان زیادى تربیت کرد که یکى از آنان، فیلسوف فاضل، سیّد موسى زرآبادى[8] مى باشد.
شاگردان حکیم کرمانشاهى عبارتند از:
1. آقامیرزا احمد آشتیانى.
2. آقامیرزا مهدى آشتیانى.
3. آقاشیخ مهدى امیرکلایى.
4. آقا شیخ محمود مفید.
5. آقابزرگ حکیم شهیدى رضوى.
6. سیّدابوالحسن قزوینى.
7. ابوالحسن میرزاى قاجار حیرت.
8. دکترسیدابوالفضل معتمد هاشمى.
9. آقااحمدبن هادى بن محمودبن آقامحمّدعلى کرمانشاهى.
10. آقاشیخ اسدالله ایزدگشسب گلپایگانى.
11. آقامیرزا حبیب الله ذوالفنون عراقى.
12. آقامیرزا حسن شرف الملک.
13. سیّدحسین بن سیّد محمود قمى طباطبایى.
14. آقاشیخ حسین بن هادى رانکوهى لنگرودى.
15. مرحوم حسینقلى مستعان
16. آقاسید صدرالدّین هاطلى کوهپایى اصفهانى.
17. آقا ضیاء الدّین درّى اصفهانى.
18. حاج ملاّعباسعلى کیوان قزوینى.
19. آقاشیخ عبدالنبى کجورى.
20. فاضل بن حسین بن حسن لنکرانى.
21. آقامیرزا فضل الله خان آشتیانى.
22. میرزا لطفعلى صدرالافاضل متخلص به دانش.
23. آقا شیخ محمّد بن حبیب الله جولستانى.
24. آقاشیخ محمّد بن احمد خندق آبادى کاشانى.
25. سیّدمحمّد فاطمى قمى.
26. شیخ محمّدتقى آملى.
27. آقا شیخ محمّد کاظم تربتى.
28. سیّد محمّدکاظم عصار تهرانى.
29. سیّد مرتضى لنگرودى.
30. میرزامحمود آشتیانى.
31. سیّدموسى زرآبادى قزوینى.
32. میرزا هادى خان حائرى مازندرانى.
33. آقاسید یعقوب انوار شیرازى[9]
سید جلال الدّین آشتیانى در زندگى نامه خود مى نویسد:
«شرح شمسیه را خدمت آیت الله حاج میرزا عبدالجواد جبل عاملى اصفهانى که (به تمام معنى مرد خدا بود)، قرائت کردم سپس به معرفى مرحوم آقا میرزا مهدى آشتیانى، خدمت مرحوم حاج شیخ مهدى مازندرانى که در معقول، از تلامیذ آقامیرزا حسن کرمانشاهى و آقا شهاب الدّین تبریزى و در منقول، از شاگردان حاج شیخ فضل الله نورى و آقا سیّد عبدالکریم مدرّس و آقا سیّد محمّد کاظم یزدى و شیخ الشریعه اصفهانى بود، شروع به قرائت شرح منظومه حکیم سبزوارى و مکاسب شیخ اعظم انصارى نمودم و تا اواخر الهیات منظومه و قسمت زیادى از شوارق را و بعد قسمتى از امور عامه اسفار را نزد آن مرحوم فرا گرفتم[10].»
همچنین او وقتى از مرحوم حاج سیّد ابوالحسن رفیعى قزوینى یاد مى کند، خوشه چینى وى از بوستان علم حکیم کرمانشاهى را یادآور مى شود و مى نویسد:
«آقاى حاج سیّد ابوالحسن (قزوینى)... . داراى هیبت و وقار خاصى بود.
پیشانى بلند ] و [، نظرگیر داشت. خوش صحبت و با اطّلاع و نیک محضر بود.
تاریخ ایران را بعد از دوران اسلام، حفظ داشت. بحارالانوار مجلسى را مکرر مطالعه کرده بود... در فلسفه در بین اساتید تهران، آقامیرزا حسن کرمانشاهى ـ اعلى الله مقامه ـ را درک کرده بود. سفر نفس اسفار و الهیات شفا را از قرار اظهار خود و مرحوم آقامیرزا محمود آشتیانى، نزد آقا میرزا حسن قرائت کرده بود[11]».
استنساخ از حواشى حکیم کرمانشاهى
علاّمه حسن زاده آملى در بیانى با اشاره به خاطرات گذشته، بهره بردارى و استنساخ از نوشته هاى حکیم کرمانشاهى را یادآور مى شود.
ارزش و جایگاه نوشته هاى آن حکیم بزرگ که آثارش در دست خواص دست به دست مى شد تا نسخه بردارى شود، از این یادآورى علامه حسن زاده به خوبى روشن مى شود.
علاّمه حسن زاده آملى در این باره مى گوید:
«یک روز، من خدمت مرحوم آقا میرزا احمد آشتیانى، براى عرض ارادت و احوال پرسى رسیده بودم روز تعطیل بود (پنج شنبه یا جمعه). در آن نشست، ایشان از استاد خود مرحوم میرزا حسن کرمانشاهى صحبت مى کرد و از حالات او مى گفت. مرحوم آقامیرزا احمد آشتیانى، از بزرگان علم و ادب بود پسر مرحوم آقامیرزا محمّدحسن آشتیانى و خودشان از علماى طراز اوّل تهران بود (مرحوم علاّمه طباطبایى به بنده فرمود: زمانى که من و اخوى (آیت الله آقا سیّدمحمّد حسن الهى قاضى)، به نجف رفته بودیم، در نجف آن روز، آقاى آشتیانى بلامنازع، اسفار مى گفت) بعد از چند دقیقه، ایشان بلند شد و به کتابخانه خودشان رفت و حواشى مرحوم استاد کرمانشاهى را بر اسفار آورد و به من فرمود: شما این نسخه را ببرید استنساخ کنید[12]».
مشرب فلسفى حکیم کرمانشاهى
به یقین، مهمترین ویژگى حکیم کرمانشاهى،تبحر خاص و ویژه او در فلسفه بوده که او را از سایر هم عصران خود متمایز ساخته است. در این میان، گروهى به بررسى مشرب فلسفى او پرداخته اند. آقاى صدوقى سُهامى نویسد:
«معروف شده که ایشان متمایل به مشرب مشائیه، بلکه او را خاتمة الحکماءالمشائین هم گفته اند ولى مرحوم سیّدجلال الدّین آشتیانى، این نظریه را از اغلاط دانسته اند بلکه گفته اند او آخرین فیلسوف مشائى نبود».
دلایلى که مرحوم آشتیانى بر این امر آورده اند از این قرار است:
1. استادان او همه در حکمت متعالیه استاد بودند.
2. وقتى که آقامیر شهاب الدّین نیریزى و آقا میرزا هاشم قدس الله روحه در سال هاى 1331 و 1332 جهان خاکى را ترک نمودند، شاگردان این دو استاد، سفر نفس اسفار و قسمتى از الهیات را قرائت نکرده بودند... و برخى مستعدّان و مشتاقان دیگر، بدون کوچک ترین درنگ، ملتجى به استاد علاّمه میرزا حسن کرمانشاهى شدند.
تدریس سفر نفس و الهیات، از عهده کسى بر مى آید که در حکمت متعالیه استاد ماهر باشد[13]».
استاد منوچهر صدوقى سها، نظریه مرحوم سید جلال الدّین آشتیانى را نمى پذیرد و پاسخ آن را چنین مى دهد:
«ملحض ایّام افادات عالیات این است که اولاً جناب میرزاى کرمانشاهى، تدریس اسفار و فصوص مى فرموده است و ثانیاً آن هم به نحوى که مورد قبول بزرگان عصر بوده باشد و ثالثاً این معنى، دلیل است بر رسوخ آن بزرگ در حکمت متعالیه و عرفانیات و این هر سه سخن حق است بلاریب و لکن چنانکه پدیدار است، دلیل عدم تضلّع جناب میرزا به حکمت مشائیه نیست بالاخص که برخى دیگر از تلامیذ طراز اوّل آن بزرگ که در عرض برخى از بزرگان دیگر از تلامیذ معظم له که حضرت استاد آشتیانى دامت برکاته تنصیص به نام نامى آنان فرموده اند، در شمارند. استاد عظیم الشأن خویش، جناب میرزا را تلویحاً اعظم حکمت مشائیه به عصر خویش دانسته اند چنانکه مرحوم مبرور، آقا ضیاءالدّین درّى آورده است که: «تعلیقات شریفش که در طبیعیات و الهیات شفا است و فعلاً نزد نگارنده موجود است، تسلّط آن مرحوم را بر فهم کلمات شیخ به خوبى مى رساند[14]».
ویژگى ها
استاد منوچهر صدوق سها به نقل از مرحوم سیدابوالحسن حسینى قزوینى نقل مى کند که جناب میرزا حسن کرمانشاهى معروف بود به «فهم کلمه الشیخ ] ابن سینا [ بهتر از همه» و نیز از قول حاج شیخ محمّد على لواسانى چنین نقل مى کند:
«آن بزرگ، قالبى مى داشتى نحیف و عینک بر دیده مى نهادى».
همچنین وى از قول مرحوم سیّد محمّد کاظم عصار[15] نقل کرده که مرحوم میرزا حسن کرمانشاهى «چنان اسیر پنجه درویش مى بوده است که خود مى فرموده به تحت قبّه قم، فقیرتر از من نیست و با این همه، پیوسته خوشرو مى بوده است و گاه هم که آهى از نهاد بر مى آورده است، از آن نور مى بارید[16]».
مرحوم درّى در توصیف وى آورده است:
«قطع نظر از مقامات علمى، بسیار عفیف النفس و پاکدامن و وارسته از دنیا و مقبل به آخرت ]بود[ با این که معیشتش در نهایت سختى مى گذشت، در مدّت عمرش به احدى ظهار عسرت ننمود و به همان حقوق مدرسه قناعت فرمود[17]».
خاطره اى از میرزا حسن کرمانشاهى
زندگى این حکیم بزرگوار، در عین غناى علمى، با فقر مادى همراه بود. قناعت و زهد او، چنان بود که در حوادث روزگار، همانند کوه استوار بود و تندباد مشکلات زندگى در قامت استوار او تأثیرى نداشت.
در کتاب تاریخ حکما و عرفا به نقل از کیوان قزوینى چنین نقل شده است:
«گاهى به حوالى عید، میرزا، اثاث البیتى مى فروخت تا تدارک لوازم عید کند. به او گفتند:مقدارى از علم خویش را بفروشید به... ..
گفت: چون شود؟
گفتند: شما مى شوید با پول و بى علم و او مى شود بى پول و با علم !
فرمود: اگر چنین است، نمى فروشم[18]».
سلمان عصر
استاد سیّدجلال الدّین آشتیانى در مقدمه کتاب تمهیدالقواعد در شرح حال آقا میرزا محمود، یکى از استادان بزرگ علوم عقلى مى نویسد:
«مرحوم آقامیرزا حسن کرمانشاهى، فیلسوف متألّه آن عصر نیز مبتلا به تنگدستى بود و معاش خود و عائله خود را از حقوق مختصر مدرّسى، که از مدرسه سپهسالار قدیم[19] مى گرفت، تأمین مى نمود ولى شدّت ایمان و کثرت زهد آقامیرزا حسن کرمانشاهى، مانع از تأثیر فقر در روحیات او بود چون در تقوا و زهد و ایمان واقعى، سلمان عصر و ابوذر دوران به شمار مى رفت[20]».
آثار
حکیم کرمانشاهى داراى آثار و نوشته هایى بوده که ـ تعلیقات بر طبیعیات و الهیات شفا، نمونه اى از آنهاست.
همچنین وى حواشى فراوانى بر اسفار و شرح اشارات و شفا نوشته است و گویا رسائلى مستقل نیز داشته است که از بین رفته است.
استاد سیّد جلال الدّین آشتیانى در کتاب منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران به برخى از آثار وى اشاره کرده است[21].
مدح امام حسین(علیه السلام) در یک قصیده بلند[22]
قصیده اى چاپ نشده در یکى از کتاب هاى کتابخانه آیت الله العظمى گلپایگانى در قم موجود است که سراینده اش را حسن کرمانشاهى دانسته اند.
این قصیده، از حیث نظم و محتوا، بسیار ارزشمند و در مدح امام حسین(علیه السلام) و به زبان فارسى سروده شده است گرچه پاره اى از ابیات آن عربى است.
این قصیده، 201 بیت و در 15 صفحه دست نویس مى باشد. آغاز قصیده چنین است:
اى خون تو راغیر خدا هیچ بهانه *** وى رحمت حق را به همه خلق بهانه
هر کس به زبانى زغمت نوحه سراید *** بلبل به نواخوانى و قُمرى به ترانه
جز بهرعزاى تو نباشد که نماید *** مرغ سحرى ناله به آهنگ شبانه
باران ز سحاب و ز زمین چشمه و انهار *** از چشم و زبان در غم تو گشته روانه
نمونه اى از ابیات عربى آن چنین است:
ماالکعبه فى العشق، سوى حضرتک القدس *** از نام تو صد نامه برند اهل فطانه
داعیة بدا فى اسمک العارف جهرا *** ما انطق فى ذلک بالصدق لسانه
در ضمن، وى در اشعار خود از حروف ابجد بهره برده، و پاره اى از نکات را در نظر داشته است مانند این بیت:
ماالکعبه فى العشق، سوى حضرتک القدس *** از نام تو صد نامه برند اهل فطانه
در این بیت، مقصود از الکعبه، امام حسین(علیه السلام)است زیرا حروف ابجد «حسین» 128 و حروف ابجد «الکعبه» نیز 128 مى باشد.
متن این قصیده، با خط نستعلیق زیبا به سال 1301 ق. در دارالحکومه کرمانشاهان نگارش یافته است.
نشر معارف انسانى از سه عالم ربانى
استاد حسن حسن زاده آملى مى فرماید:
«از زمان حکیم بزرگ، استاد الحکماء و الفلاسفه، ملاّ على نورى مازندرانى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ تا کنون، هر چند علماى الهى که همه آنان و یا اکثرشان از شاگردان به واسطه یا مع الواسطه همین حکیم متألّه ملاّعلى نورى اند ] و [ بر کرسى شریعت غّراء، معارف حقه محمّدیه را بر نفوس مستعده، القا مى فرمودند و علم پرورى و عالم پرورى مى نمودند، لکن مرحوم ملاّعلى نورى و حکیم سبزوارى، در تعلیم حکمت متعالیه و تدریس کتب صدرالمتألهین و مرحوم آقامیرزا محمّدرضا قمشه اى و آقامیرزاهاشم اشکورى در تعلیم حقایق عرفانیه و تدریس صحف محیى الدّین عربى و مرحوم میرزاحسن کرمانشاهى در تعلیم حکمت مشاء وتدریس زبرشیخ رئیس، شاخص بوده اند و در شاگرد پرورى و نشر اصول معارف انسانى، ممتاز. هر یک در فن دیگرى، کمال تبحر را داشته است جز این که در یک سمت شهرت یافته است با حفظ این که و الذین اوتوا العلم درجات[23].
ارتحال
تهران در سال 1336ش. شاهد خاموشى یکى از ستارگان بلند آوازه تاریخ فلسفه بود.
حکیم و فیلسوف بزرگ میرزاحسن کرمانشاهى که سن او بین 80 تا 90 سال بود، جهان خاکى را ترک کرد و به عالم ملکوت صعود کرد.
نقل شده که پس از وفات وى، اوضاع مالى اش چنان بود که براى کفن و دفن معطل ماندند تا آن که آقامیرزا مهدى آشتیانى که از شاگردان او بود، عهده دار هزینه کفن و دفن وى شد[24].
[1]. ستارگان حرم، ج 9، ص 55.
[2]. ر. ک. تاریخ حکما و عرفا...، (چاپ قدیم)، منوچهر صدوقى سُها، ص 60.
[3]. ر.ک: همان، چاپ جدید، ص 433.
[4]. شرح مقدمه قیصرى، ص 32.
[5]. شرح برزاد المسافر، صدرالدّین محمّدبن ابراهیم شیرازى، به تحقیق سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص386.
.[6]. شرح مقدمه قیصرى، سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص
[7]. ر.ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 396.
[8]. ر. ک: همان، ج 3.
[9]. ر. ک تاریخ حکما و عرفا...، چاپ جدید، ص 439 ستارگان حرم، ج 9، ص 55.
[10]. مجله نگاه حوزه، شماره 51 - 52، ص 146.
[11]. همان، ص 148.
[12]. آیینه داران حقیقت، ج 1، ص 254.
[13]. تاریخ حکما و عرفا، چاپ جدید، ص 434.
[14]. همان، ص 435.
[15]. ر. ک: بزرگان مدفون در رى.
[16]. تاریخ حکما و عرفا، چاپ جدید، ص 435.
[17]. همان، ص 436.
[18]. همان.
[19]. این مدرسه، اکنون به مدرسه عالى شهید مطهّرى تغییر نام یافته است.
[20]. تمهیدالقواعد، ابن ترکه اصفهانى، به تصحیح و تعلیق استاد سیّدجلال الدّین آشتیانى، ص 17.
[21]. این جلد از «از آثار حکماى الهى در ایران» هنوز چاپ نشده است.
[22]. ضمیمه دیوان ملاّپریشان، از آثار خطى کتابخانه آیت الله العظمى گلپایگانى.
[23]. عرفان و حکمت متعالیه، علاّمه حسن زاده آملى، نشر الف لام میم، ص 71.
[24]. ر. ک: تاریخ حکما و عرفا، ص 440.