سیّد حسین ترک کوه کمرى
(متوفاى1299 قمری)
عنوان مقاله: مدرس پارسائی
نویسنده: محمد الوانساز خوئی
کوه کمر
روستاى کوه کمر، یکى از روستاهاى استان آذربایجان شرقى است که در دهستان زنوزق بخش مرکزى شهرستان مرند واقع شده است. این آبادى، موطن آباء و اجدادى آیت الله سیّد حسین کوه کمرى است. آن جا، یکى از مناطق ییلاقى و خوش آب و هواى مرند است. کوه کمر، در 20 کیلومترى شمال شرق زنوز از توابع شهرستان مرند قرار دارد .
روستاى یاد شده، در جوار کوه و بقعه ی زنجیر (سلطان سنجر؟) و چشمه پُر آب و گواراى «داش چشمه» واقع شده است. در صد مترى این چشمه ی جوشان، چشمه ی آب «کس» که به «آب مور» معروف و یک چشمه ی معدنى است، قرار دارد. [1]
بیش تر ساکنان این روستا، از نسل سیّد حسن بابا هستند. چند خانواده غیر سیّد نیز در این روستا زندگى مى کنند که در اصطلاح محلى به آنان «غریبه» مى گویند . اهالى روستا مذهب اثنا عشرى دارند و به شغل کشاورزى و دامدارى مشغول اند.
از تاریخ شکل گیرى روستا اطلاعى در دست نیست، ولى احتمال مى رود که با سکونت سیّد حسن بابا [2] در آن جا این روستا شکل گرفته و رفته رفته به صورت دهى آباد در آمده است . [3] در چند سده ی پیش ، خانواده هاى مختلفى از این سلسله به شهرهاى همجوار مانند خوى و تبریز و اهر کوچیده اند.
نسب نامه
نسب نامه ی آیت الله سیّد حسین کوه کمرى ، با سى و یک [4] واسطه به امام زین العابدین، علیه السلام، منتهى مى شود . این شجره نامه که با ظرافت خاص و دقیق نوشته شده ، هم اکنون در نزد بازماندگان وى موجود است . متن نسب نامه ی شریف ایشان چنین است :
السیّد حسین بن السیّد محمّد بن السیّد حسین بن السیّد محمّد بن السیّد حسن بن السیّد حیدر بن السیّد شمس الدین بن السیّد امین بن السیّد نورالدین بن السیّد شمس الدین بن السیّد اسمعیل بن السیّد محمّد بن السیّد علی بن السیّد عباس بن السیّد فخرالدین بن السیّد هاشم بن السیّد حسن بن السیّد على بن السیّد فخرالدین بن السیّد شرف الدین بن السیّد شمس الدین بن السیّد محمّد المصری الملقب بالحجازی بن السیّد شجاع الدین بن السیّد محمود بن السیّد سلیمان بن السیّد عقیل بن السیّد احمد بن السیّد حسن بن السیّد على بن السیّد حسین بن السیّد جعفر [5] بن السیّد علی بن على الحسین السجاد علیه السلام . [6]
آیت الله سیّد ابراهیم علوى خویى در شجره نامه استخراجى خود ، شجره ی آیت الله کوه کمرى را در کم تر از بیست واسطه، به امام سجاد، علیه السلام، مى رساند [7] که به نظر مى رسد خالى از اشکال نباشد .
ولادت
عالم عامل زاهد، آیت الله سیّد حسین کوه کمرى [8] معروف به «سیّد حسین تُرک و «سیّد تُرک» ، [9] عموى پدرى آیت الله سیّد محمّد حجّت کوه کمرى ، اوّلین شخصیت علمى و فقهى از خاندان کوه کمرى است که بنا به نوشته ی آیت الله حاج ملاّ على خیابانى تبریزى و آیت الله سیّد محسن امین و حاج شیخ محمّد شریف رازى، در روستاى اَرْوَنَقْ [10] و بنا به تصریح آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانى و شیخ محمّد حرزالدین، در کوه کمر [11] دیده به جهان گشود . [12]
تحقیق مطلب در خصوص محل ولادت وى این است که خاندان آن مرحوم چند قرن قبل از تولد وى از کوه کمر به هریس و خوى و تیل مهاجرت کرده اند، امّا چون همه ی سادات هَریس، به کوه کمر معروف اند، برخى چنین تصور کرده اند که زادگاه آن فقیه وارسته، کوه کمر بوده است.
بنابراین محل تولد حضرت آیت الله العظمى سیّد حسین کوه کمرى، روستاى هَریس است. آن روستا با مردم متدیّن و باصفایش شهرت دارد. این روستا در دامنه جنوبى کوه هاى میشو و در ضلع شمال شرقى دهستان تیل واقع شده است. [13]
آن مولود مسعود، دوران کودکى را تحت سرپرستى مادرى پرهیزگار و مومن در زادگاه خویش سپرى کرد . آیت الله ملاّ على واعظ خیابانى در این باره مى نویسد:
... در عنایت تامه مادر گرامى اش پرورش یافته و آن مخدّره صالحه در تربیت و تغذیه آن وجود مسعود، کمال مراقبت و تمام مواظبت مسلوک داشته و به نیکوتر وضعى و خوشتر وجهى حضانت نمود، حتّى این که هرگز در حال جنابت او را شیر نمى داد، بلکه بعد از غسل و تحصیل طهارت شیر مى داد.از اثر آن طهارت واقعیّه، این فضائل نفسیه و کمال معنوى و پاکى ذات مقدّس به ظهور پیوست. [14]
مهاجرت به تبریز و عراق
ایشان پس از نشو و نما در زادگاهش و کسب اولیات علوم ادبى، به حوزه ی علمیه ی تبریز رفت و در حوزه ی آن سامان درس هاى سطوح را از محضر آیت الله میرزا احمد مجتهد تبریزى [15] و پسرش آیت الله میرزا لطف على مجتهد امام جمعه [16] به خوبى فراگرفت و سپس براى تکمیل دروس راهى عتبات عالیات گردید و در شهر مقدس کربلا از محضر آیت الله شریف العلماء مازندرانى ، آیت الله سیّد ابراهیم قزوینى صاحب ضوابط، آیت الله شیخ محمّد حسین اصفهانى ، صاحب فصول و در نجف اشرف از خدمت آیت الله شیخ على کاشف الغطاء ، شیخ اعظم شیخ مرتضى انصارى، آیت الله شیخ محمّد حسن نجفى ، صاحب جواهرالکلام استفاده برد و چندى بعد مجلس درس را فقط به شیخ انصارى اختصاص داد.
امین شیخ انصارى
سیّد در زمان استادش شیخ مرتضى انصارى درس استادش را برای تعداد زیادى از فضلا تقریر مى کرد و استادش علم و تقوایى که در او سراغ داشت، از او تجلیل مى کرد تا جایى که احتیاطات و بعض امور را به او محول کرد. [17]
اجازات
متأسفانه از مشایخ سیّد، اطلاعى به دست نیامد، امّا ایشان به چند نفر اجازه داده که نام آنان بدین قرار است:
1 ـ سیّد محمّد تقى طالقانى (اجازه ی اجتهاد) [18]
2 ـ سیّد مرتضى جزائرى (علم الهدى) [19]
3 ـ شیخ احمد تفرشى نجفى [20]
4 ـ شیخ على اکبر نهاوندى، [21]
5 ـ شیخ محمّدعلى خونسارى نجفى [22]
6 ـ ملاّ احمد کوزه کنانى تبریزى [23]
7 ـ میرزا ابوطالب زنجانى [24]
8 ـ ملاّ محمّد فاضل شربیانى. (شرح حال ایشان به قلم این نویسنده در جلد نهم این مجموعه آمده است).
9 ـ سیّد حسن کاشانى [25]
10 ـ ملاّ على نهاوندى [26]
حوزه درسى سیّد
ایشان در زمان استادش شیخ انصارى کُرسى تدریس بزرگى برپا کرد و به علت وسعت اطلاعات و خبرویت در تدریس فقه و اصول مشهور گردید. و معروف است که نزدیک به هفتصد و یا هشتصد [27] نفر از فضلا در درسش حاضر مى شدند، ولى به جهت احترام به شیخ درسش را مقدمه درس استاد قرار داده بود. اهتمام و جدیت عجیبى در درس و بحث داشت و کلاس درس را به ندرت تعطیل مى کرد.
اعتمادالسلطنة در خصوص تدریس بعد از شیخ ایشان مى نویسد:
آقاى سیّد حسین کوه کمرى، علاّمه ی اقران و محقق دوران بود. در میان تلامذه ی بزرگ شیخ الطائفه مرتضى انصارى، عدیل حجت الاسلام میرزاى شیرازى بود. بعد از وفات مشارالیه مجلس درس او در نجف اعتبار به هم رسانید و در اصول و فقه، اسلوبى سلیس و مشیى با اقتصاد داشت. به همین جهت شاگردان وى از سایر مجتهدان بیش تر است. [28]
اسامى برخى از شاگردان فاضل او چنین است:
1 ـ ابوالفضائل سیّد عزیزالدین زنجانى (پدر بزرگ آیت الله سیّد عزالدین زنجانى) [29]
2 ـ سیّد ابراهیم دامغانى [30]
3 ـ سیّد احمد دماوندى [31]
4 ـ سیّد جعفر قزوینى [32]
5 ـ سیّد حسن علوى سبزوارى [33]
6 ـ سیّد حسن کاشانى [34]
7 ـ سیّد حسین آل طالقانى [35]
8 ـ سیّد زکریا قزوینى [36]
9 ـ سیّد صالح مجتهد اردبیلى [37]
10 ـ سیّد عبدالکریم لاهیجى [38]
11 ـ سیّد عبدالله بهبهانى [39]
12 ـ سیّد عبدالمجید گروسى، [40]
13 ـ سیّد على ایروانى [41]
14 ـ سیّد على جزائرى شوشترى [42]
15 ـ سیّد فتّاح سرابى [43]
16 ـ سیّد محمّدتقى طالقانى [44]
17 ـ سیّد محمّدتقى طباطبایى تبریزى [45]
18 ـ سیّد محمّدجواد آقامیرى دزفولى [46]
19 ـ سیّد محمّد شریف تقوى شیرازى [47]
20 ـ سیّد مرتضى موسوى خلخالى [48]
21 ـ شهید میرزا ابراهیم دُنبُلى خویى، [49]
22 ـ شیخ احمد تفرشى نجفى [50]
23 ـ شیخ اسماعیل برغانى [51]
24 ـ شیخ حسین جواهرى [52]
25 ـ شیخ حیدرعلى فروشانى اصفهانى [53]
26 ـ شیخ دخیل حچامى [54]
27 ـ شیخ عبدالرزاق انصارى دزفولى ، [55]
28 ـ شیخ عبدالصمد دیزجى زنجانى ، [56]
29 ـ شیخ عبدالهادى مازندرانى [57]
30 ـ شیخ على تبریزى [58]
31 ـ شیخ على جواهرى بعلاوى [59]
32 ـ شیخ على منتفکى [60]
33 ـ شیخ محمّدباقر دماوندى [61]
34 ـ شیخ محمّد سن ممقانى [62]
35 ـ شیخ محمّدحسین قائنى [63]
36 ـ شیخ محمّدحسین قمشه اى کبیر [64]
37 ـ شیخ محمّدصادق نراقى [65]
38 ـ شیخ محمّدصالح استرآبادى [66]
39 ـ شیخ محمّد طه نجف تبریزى [67]
40 ـ شیخ محمّد على خونسارى نجفى [68]
41 ـ شیخ میرزا محمّد همدانى جولانى [69]
42 ـ ملاّ ابوطالب خویى [70]
43 ـ ملاّ احمد ترشیزى [71]
44 ـ ملاّ احمد شبسترى [72]
45 ـ ملاّ احمد کوزه کنانى تبریزى [73]
46 ـ ملاّ احمد مراغى [74]
47 ـ ملاّ على دماوندى [75]
48 ـ ملاّ على علیارى تبریزى [76]
49 ـ ملاّ محمّد فاضل شربیانى [77]
50 ـ میرزا ابوطالب زنجانى [78]
51 ـ میرزا ابوطالب زنجانى تهرانى [79]
52 ـ میرزا جواد مجتهد تبریزى [80]
53 ـ میرزا حبیب الله هاشمى خویى [81]
54 ـ میرزا حسن مجتهد تبریزى [82]
55 ـ میرزا حیدرعلى علیارى تبریزى، [83]
56 ـ میرزا موسى تبریزى [84]
مقررین درس سیّد
تعدادى از شاگردان فاضل وى ، درس هاى استاد خویش را به رشته تحریر درآورده اند. نام آنان به قرار زیر است:
1 ـ الخلل ، میرزا محمّد على چهاردهى .
2 ـ غایۀ المألول فى کشف معضلات الاصول ، میرزا موسى تبریزى .
3 ـ مفتّاح النجاح و ذریعة الفلاح ، ملاّ محمّد مومن خراسانى معروف به «مسأله گو» .
4 ـ رسالة فى الاجارة ، میرزا محمّد همدانى جولانى .
5 ـ تقریرات الاصول ، سیّد محمّد تقى طباطبایى تبریزى .
6 ـ بشرى الوصول الى اسرار علم الوصول ، شیخ محمّد حسن ممقانى .
7 ـ تقریرات درس اصول ، ملاّ احمد شبسترى .
8 ـ تقریرات ابحاث الکوه کمرى ، علاّمه حاج میرزا حبیب الله هاشمى خویى ، نویسنده ی منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة .
9 ـ تقریرات دروس مرحوم سیّد حسین کوه کمرى ، سیّد محمّد جواد آقامیرى دزفولى.
10 ـ تقریرات دروس مرحوم سیّد حسین کوه کمرى ، شیخ محمّد صالح استرآبادى .
11 ـ تقریرات دروس آیت الله سیّد حسین کوه کمرى، ملاّ محمّد فاضل شربیانى.
12 ـ تقریرات دروس آیت الله سیّد حسین کوه کمرى، ملاّ على نهاوندى.
مرجعیت شیعه
بعد از وفات شیخ مرتضى انصارى، آیت الله میرزا محمّدحسن شیرازى و آیت الله سیّد حسین کوه کمرى، هر دو به مرجعیت شیعه رسیدند، امّا بیش تر شهرهاى آذربایجان و ایروان و تفلیس در اعمال شرعى رجوع به سیّد کردند. مرحوم واعظ خیابانى و شریف رازى هر دو به نقل از مجله ی المرشد درباره ی مرجعیت آن دو مى نویسد:
در زمان شیخ انصارى مشرف به ریاست روحیه، سیّدنا المترجم و قرین وى علاّمه مجدد شیرازى بودند و بعد از شیخ، هر دو، متصدى حکومات شرعیه و متحمل رجوعات دینیه شدند و آن چه شایسته و سزاوار مقام ایشان بود از مناعت و جلالت، حیازت کردند. پس از اصقاع عالم و بلاد بعیده، ایشان را اراده نمودند و هر گرسنه و تشنه، از فاضل علم و جمیل اخلاق و بسط ید ایشان مستفید و مستفیض گشتند تا این که سیّدنا المترجم به رحمت حق پیوست و مجدد شیرازى به ریاست دینیه و دنیویه مستقلاً قیام فرمود. [85]
زهد و اخلاص سیّد
ایشان گذشته از مقام علمى و فقهى در زهد، تقوا، ایثار، گذشت، تواضع، علوّ طبع، حُسن اخلاق و هضم نفس، نادره ی دوران بود و تاکنون کم تر نظیرى براى او دیده و شنیده شده و از قوه ی حافظه و سداد او چیزهایى نقل شده که از خوارق عادت است. [86]
آیت الله شهید شیخ مرتضى مطهرى در بیان مقام زهد ، اخلاص در عمل، بى علاقگى ایشان به دنیا مى نویسد :
مى گویند : مرحوم آیت الله سیّد حسین کوه کمرى که شاگردان صاحب جواهر و شیخ انصارى و مجتهد مشهور بود و حوزه ی درسى معتبرى داشت . هر روز طبق معمول در ساعت معیّن به یکى از مساجد نجف مى آمد و تدریس مى کرد . چنان که مى دانیم حوزه ی تدریس خارج اصول ، زمینه ی ریاست و مرجعیّت است و مرجعیّت براى یک طلبه به معناى این است که یک مرتبه از صفر به بى نهایت برسد ... على هذا طلبه اى که احتمال مرجعیّت دارد ، مرحله ی حسّاسى را طىّ مى کند . مرحوم سیّد حسین کوه کمرى در چنین مرحله اى بود .
یک روز آن مرحوم از جایى ـ مثلا از دیدن کسى ـ برمى گشت و نیم ساعت بیش تر به وقت درس باقى نمانده بود ، فکر کرد در این وقت کم اگر بخواهد به خانه برود به کارى نمى رسد، بهتر است برود به محل موعود و به انتظار شاگردان بنشیند . رفت و دید هنوز کسى نیامده است، ولى در یک گوشه ی مسجد، شیخ ژولیده اى با چند شاگرد نشسته و تدریس مى کند . مرحوم سیّد حسین سخنان او را گوش کرد. با کمال تعجّب احساس کرد که این شیخ ژولیده بسیار محقّقانه بحث مى کند . روز دیگر راغب شد عمداً زودتر بیاید و به سخنان او گوش دهد آمد. و گوش کرد و به اعتقاد روز پیشین افزوده گشت . این عمل چند روز تکرار شد و براى سیّد حسین یقین حاصل شد که این شیخ از خودش فاضل تر است و او از درس این شیخ استفاده مى کند و اگر شاگردان خودش به جاى درس او به درس این شخص حاضر شوند ، بهره بیش ترى خواهند برد . این جا بود که خود را میان تسلیم و عناد و ایمان و کفر و میان آخرت و دنیا مخیّر دید .
روز دیگر که شاگردان آمدند و جمع شدند ، گفت : رفقا امروز مى خواهم مطلب تازه اى به شما بگویم . این شیخ که در آن کنار با چند شاگرد نشسته، براى تدریس از من شایسته تر است و خود من هم از او استفاده مى کنم . همه با هم مى رویم به درس او!
او از آن روز در حلقه ی شاگردان شیخ ژولیده که چشم هایش اندکى تراخم داشت و آثار فقر از او دیده مى شد، در آمد . این شیخ ژولیده پوش، همان است که بعدها به نام حاج شیخ مرتضى انصارى معروف شد که اهل دزفول است و استاد المتأخرین .
شیخ در آن وقت تازه از سفر چند ساله ی خود به مشهد و اصفهان و کاشان برگشته و از این سفر توشه ی فراوانى برگرفته بود ، مخصوصاً از محضر مرحوم حاج ملاّ احمد نراقى در کاشان . چنین حالتى در هرکس باشد ، مصداق «أسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّه» است .
یادآورى مى شود که پس از شیخ انصارى ، شیعیان ترک زبان، مقلّد مرحوم کوه کمرى شدند . [87]
تراوشات علمى
سیّد حسین کوه کمرى به غیر از تقریرات اساتیدش در فقه و اصول، آثار قلمى دیگری دارد که متأسفانه به علت بدى خطى که داشته، استنساخ آن ها غیر مقدور گردیده است. [88] مرحوم واعظ خیابانى با استناد به قول شاگرد فاضل ایشان آیت الله شیخ محمّد حسن ممقانى درباره ی تألیفات وى مى گوید:
آن ها به قدر یک ظرف بزرگ مملوىّ که حملش مشکل باشد، بود، ولى به واسطه ی ضعف خطّ و عدم روابط در ذیل صفحات، تدوین آن ها صعب و ضایع گردید. [89]
فهرست آثار علمى و قلمى ایشان بدین قرار است :
1 ـ وسیلة النجاة
2 ـ الاجارة
3 ـ الارث
4 ـ استصحاب
5 ـ الزکاة
6 ـ القضا ء[90]
7 ـ الرسالة العملیة [91]
8 ـ الذخیرة ، (حواشى بر قواعد شهید اوّل)
9 ـ تقریرات درس استادش آیت الله سیّد ابراهیم قزوینى
10 ـ حاشیة فرائدالاصول [92]
11 ـ حاشیة النخبة (عربى ، تهران ، 1329 ق)
12 ـ مناسک حج
13 ـ رسالة فی مقدمة الواجب [93]
14 ـ الخلل فی الحجّ (ناتمام است.) [94]
15 ـ الصلاة [95]
16 ـ رسالة البرءة [96]
17 ـ بعض الرسائل الفتوائیة [97]
18 ـ اجوبة المسائل المتفرقة [98]
19 ـ تقریرات دروس فقهى و اصولى استادش شیخ انصارى [99]
20 ـ حواشى بر قواعد شهید اوّل [100]
وفات
آیت الله سیّد حسین تُرک کوه کمرى ، در سال 1291 قمری به فلج یا سلّ [101] مبتلا گردید و ناصرالدین چند نفر پزشک متخصص از ایران براى معالجه ی او فرستاد، ولى معالجات آنان سودى نبخشید. با وجود این، تدریس را دو یا سه سال آخر حیاتش ترک نکرد و سرانجام در حدود هشتاد سالگى، نداى حقّ را در ظهر روز شنبه 23 رجب المرجب 1299 قمری[102] در نجف اشرف لبیک گفت.
پس از تشییع شایسته و اقامه ی نماز میت توسط شاگرد باوفایش آیت الله شیخ على جواهرى بعلاوى، در منزل خود واقع در محله ی عماره یا محله ی المشراق [103] که در مقابل مقبره آیت الله شیخ محمّدحسن نجفى (نویسنده ی جواهرالکلام) بود ، به خاک سپرده شد .
علاقه مندان وى بر سر مزارش قبه عالى ساختند و شعرا و ادباى عصر از جمله سیّد محمّد سعید حبوبى و شیخ کاظم سبتى در رثایش شعر گفتند [104] و ماده ی تاریخ وفات «دَخَلَ الخُلْد» را براى او انتخاب کردند. [105] هم اکنون مقبره ایشان به نام خود او معروف است. [106]
به خاطر این که هنگام رحلت ایشان، اولادى از او باقى نمانده بود، همه ی کتاب ها خطى و چاپى اعم از تألیفات و تقریرات به آیت الله سیّد محمّد حجّت کوه کمرى (نواده ی برادریش) منتقل گردید و ایشان نیز ضمن استفاده از آن ها در مباحثاتش، به تحقیقات آن وحید عصر اشاره مى کرد. [107]
نپوسیدن بدن سیّد
بیست سال پس از وفات آیت الله سیّد حسین کوه کمرى، همسر علویه اش درگذشت و طبق وصیت وقتى مى خواستند او را در کنار سیّد دفن کنند، جسد سیّد تر و تازه ظاهر گردید! گذشت بیست سال هیچ تأثیرى در آن نگذاشته بود !
آیت الله شیخ آقا بزرگ تهرانى این جریان را از متولى پرهیزگار مقبره سیّد حسین کوه کمرى به نام ملاّ باقر نهاوندى نقل می کند و از قول او مى نویسد:
هنگامى که براى آن مخدره در کنار قبر مطهر سیّد لحد کندند، روزنه اى باز شد، از آن روزنه نگاه کردم، پیکر سیّد را تر و تازه دیدم، گویى همین الان دفن شده است.
سپس شیخ آقا بزرگ تهرانى مى افزاید:
آرى شایسته است که جسد پاک این بزرگان هرگز نپوسد؛ زیرا، اینان در همه ی عمر، بدن هاى خود را در کسب خشنودى پروردگار به زحمت انداخته اند، و تمام همّ و غمّ خود را در خدمت به شریعت مقّدسه و در حمایت از دین صرف کرده اند ... خوشا به حال آنان! وه چه بازگشت نیکویى دارند! [108]
[1]. نگاهى به تاریخ مرند، میر هدایت سیّد مرندى، ص 188.
[2]. مقبره مبارک سیّد جلیل القدر و صاحب کرامات متعدّد مرحوم سیّد تاج الدین حسن مشهور به «سیّد حسن بابا» در روستاى کوه کمر قرار دارد و مرقدش در آن دیار مورد توجه اهالى است . وى در سده نهم هجرى قمرى وفات کرد و در همان روستا به خاک سپرده شده است . متأسفانه حالات وى در جایى درج نشده است .
[3] . گفت وگو با آیت الله سیّد عبداللطیف قرشى .
[4]. علماى معاصرین، ملا على خیابانى، ص 3؛ گنجینه ى دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج 1، ص 307 شجره نامه ایشان تا امام چهارم، علیه السلام، را بیست و پنج واسطه نقل مى کند.
[5] . مرحوم آیت الله سیّد محمّد حجّت کوه کمرى در حاشیه ى این شجره نامه در مورد سیّد جعفر مى نویسد :
و الصحیح هو الحسن بن السیّّد على بن الإمام زین العابدین علیه السلام و هذا هو الحسن الأفطس بن على اصغر بن الإمام السجاد، علیه السلام .
[6] . فهرست کتب خطى کتابخانه سیّد محمّد حجّت کوه کمرى ، سیّد جعفر اشکورى، ص 17 .
[7] . شجره نامه استخراجى آیت الله سیّد ابراهیم علوى خویى ، موجود در نزد نگارنده .
[8]. اسم ایشان در کتاب هاى تراجم به صورت هاى «تبریزى کوه کمرى» و «تُرک کوه کمرى» نیز آمده است.
[9]. معارف الرجال، شیخ محمّد حرزالدّین، ج 1، ص 262؛ الکرام البرره، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 420.
[10] . علماء معاصرین ، ص 3ـ6 ؛ اعیان الشیّعه، سیّد محسن امین، ج 6 ، ص 146ـ147 ؛ گنجینه ى دانشمندان، ج 1، ص 308.
[11] . الکرام البرره، ج 1 ، ص 420ـ423؛ معارف الرجال، ج 1، ص 262 .
[12] . طى تحقیقى که بعضى از محقّقان معاصر انجام داده اند ، محل ولادت ایشان روستاى «هریس» از توابع شبستر است . این روستا در دامنه ى جنوبى کوه هاى «میشو» و در شمال شرقى دهستان «تیل» واقع شده است .
[13] . مختصرى از تاریخ شبستر، محمّد جواد فرقانى، ص 58 .
[14] . علماى معاصرین ، ص 3 .
[15] . اعیان الشیعه، ج 3، ص 69 ؛ تاریخ و جغرافى دارالسلطنه تبریز، نادر میرزا، ص 117 ؛ الکرام البرره، ج 1 ص 102ـ103 ؛ دانشمندان آذربایجان ، محمّد على تربیت، ص 35 ؛ الماثر و الآثار، اعتماد السلطنة ، ص 173 ؛ معجم رجال و الفکر الادب فی النجف، ص 82 , دایرة المعارف تشیع، ج 4، ص 76 ؛ شهداءالفضیله، علّامه امینى، ص 547 ؛ رجال آذربایجان در عصر مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص 67 ؛ فرهیختگان آذربایجان، محمّد الوانساز خویى، خطى؛ نامداران تاریخ، میرزا عمران علیزاده، ج 2، ص 208ـ210 .
[16] . ریحانة الادب، ج 1، ص 325 ؛ علماى معاصرین ، ص 333 ؛ تاریخ و جغرافى دارالسلطنه تبریز ، ص 53 ؛ شهداءالفضیله ، ص 382 ؛ الکرام البرره، ج 1، ص 103 ؛ تراجم الرجال، ج 2، صص 312ـ313 ؛ مکارم الآثار، ج 5، ص 1688ـ1689 ؛ دایرة المعارف تشیع، ج 4، ص 87 ؛ نامداران تاریخ، ج 2، صص 250ـ252 ؛ فرهیختگان آذربایجان، خطى .
[17]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، شیخ مرتضى انصارى، ص 260.
[18] . نقباءالبشر، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ج 1، ص 243.
[19]. المسلسلات فی الاجازات، سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 2، ص 345.
[20]. مرآة الشرق، صدرالاسلام محمّد امین امامى خویى، ج 1، ص 128.
[21]. المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 377؛ گلشن ابرار، ج 3، ص 300. 293.
[22]. مرآة الشرق، ج 2، ص 923.
[23]. مرآة الشرق، ج 1، ص 134.
[24] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 355.
[25] . معارف الرجال، ج 1، ص 264.
[26]. علماى معاصرین، ص 4.
[27]. فوائد الرضویه، شیخ عباس قمى، ص 148؛ اعیان الشیعه، ج 5، ص 146؛ تعداد شاگردان او را بیش تر از 800 نفر گفته؛ علماى معاصرین، ص 4؛ الکنى و الالقاب، شیخ عباس قمى، ج 3، ص 126؛ گنجینه ى دانشمندان، ج 1، ص 308 آنان را تقربیاً 400 نفرگفته؛ مرآة الشرق، ج 1، ص 604 آنان را جمعى از اعلام یاد کرد.
[28]. المآثر و الآثار، ص 148.
[29] . تاریخ زنجان، سیّد ابراهیم زنجانى، ص 102.
[30] . الکرام البرره، ج 1، ص 4.
[31] . نقباءالبشر، ج 1، ص 89.
[32] . نقباءالبشر، ج 1، ص 288.
[33] . نقباءالبشر، ج 1، ص 384.
[34] . معارف الرجال، ج 1، ص 264.
[35] . نقباءالبشر، ج 1، ص 412.
[36] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 272.
[37] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 334.
[38] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 339.
[39] . الاجازة الکبیرة، سیّد شهاب الدین مرعشى نجفى، ص 414.
[40] . معارف الرجال، ج 1، ص 264.
[41] . علماى معاصرین، ص 88.
[42] . نقباءالبشر، ج 4، ص 1485 .
[43] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 303.
[44] . نقباءالبشر، ج 1، ص 243.
[45] . فهرست کتب خطى کتابخانه سیّد محمّد حجّت کوه کمرى ، ص 20 ، ش 6 .
[46] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 226.
[47] . نقباءالبشر، ج 2، ص 835 .
[48] . نقباءالبشر، خطى.
[49] . گلشن ابرار، ج 5، صص 241ـ250.
[50]. مرآة الشرق، ج 1، ص 128؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 97.
[51] . نقباءالبشر، ج 1، ص 164.
[52] . الکرام البرره، ج 1، ص 424.
[53] . نقباءالبشر، ج 2، ص 691.
[54] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 267.
[55] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 286.
[56] . نقباءالبشر، ج 3، ص 1131.
[57] . معارف الرجال، ج 1، ص 264.
[58] . مکارم الآثار، محمّدعلى (معلم حبیب آبادى)، ج 2، ص 508.
[59] . معارف الرجال، ج 2، 117؛ نقباءالبشر، ج 4، ص 1519.
[60] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 295.
[61] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 206.
[62] . نقباءالبشر، ج 1، ص 409؛ گلشن ابرار، ج 6، ص 63ـ74.
[63] . نقباءالبشر، ج 2، ص 638.
[64] . نقباءالبشر، ج 2، ص 635.
[65] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 275.
[66] . شرح حال علماى استرآباد (ضمن کتاب استرآباد نامه)، ص 197.
[67] . نقباءالبشر، ج 3، ص 961؛ گلشن ابرار، ج 8، صص 206ـ214.
[68]. مرآة الشرق، ج 2، ص 923.
[69] . المسلسلات فی الاجازات، ج 2، ص 213 .
[70] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 327.
[71] . نقباءالبشر، ج 1، ص 105.
[72]. احسن الودیعة، سیّد محمّد مهدى اصفهانى کاظمى، ج 1، ص 109 ؛ علماى معاصرین، صص 21ـ32 ؛ نقباءالبشر، ج 1، ص 85 ؛ گنجینه دانشمندان، ج 5، ص 378 .
[73]. مرآة الشرق، ج 1، ص 134.
[74] . ریحانة الادب، ج 4، ص 282.
[75] . میرزاى شیرازى، ص 164.
[76] . نقباءالبشر، ج 4، ص 1477؛ گلشن ابرار، ج 7، صص 176ـ183.
[77]. شرح حال ایشان به قلم نگارنده در همین مجموعه جلد 9 آمده است.
[78] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 355؛ گلشن ابرار، ج 7، صص 184ـ192.
[79] . مکارم الآثار، ج 5، ص 1597.
[80] . نقباءالبشر، ج 1، ص 319.
[81] . گلشن ابرار، ج 8، ص 214ـ222.
[82] . نقباءالبشر، ج 1، ص 387.
[83] . نقباءالبشر، ج 2، ص 691.
[84] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 316.
[85]. علماى معاصرین، ص 4؛ آثارالحجّة، شیخ محمّد شریف رازى، ج 1، ص 97.
[86]. علماى معاصرین، ص 4؛ آثارالحجّة، ج 1، ص 98.
[87] . عدل الهى ، مرتضى مطهرى، 347 .
[88]. الکنى والقاب، ج 3، ص 126, گنجینه ى دانشمندان، ج 1، ص 308.
[89]. علماى معاصرین، ص 4.
[90] . فهرست کتابخانه حجّت کوه کمرى ؛ ص 40 ،
ش 39 .
[91] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى ، ص 260 .
[92] . فهرست آستان معصومیه (س)، على صدرایى خویى، ج 2 ، ص 30 ، ش 419 .
[93] . علماى معاصرین ، ص 4 .
[94] . همان ، ص 4 .
[95] . همان ، ص 4 .
[96] . مرآة الشرق، ج 1، ص 605 .
[97] . همان ، ص 4 .
[98] . همان ، ص 4 .
[99] . زندگانى و شخصیت شیخ انصارى ، ص 260 .
[100]. علماى معاصرین ، ص 6 .
[101]. مخزن المعانى، شیخ عبدالله ممقانى، ص 47.
[102]. تاریخ وفات ایشان وقایع الأیام، ج 2، ص 615؛ نهم شعبان المعظم 1299 قمری ذکر شده است.
[103]. مخزن المعانى، ص 47.
[104]. الکنى و الألقاب، ج 3، ص 126, گنجینه دانشمندان، ج 1، ص 308, آثارالحجة، ج 1، ص 98.
[105]. الکرام البرره، ج 1، ص 422.
[106]. ریحانة الادب، ج 5، ص 106.
[107]. آثارالحجة، ج 1، ص 98.
[108]. الکرام البرره، ج 1، ص 422.