عبدالحسین تهرانی (1222- 1286قمری)
عنوان مقاله: شیخ العراقیین
نویسنده: احمد رشیدی شادباد
ولادت و تحصیلات
در سال 1222 هجری قمری[1] در یکی از محلّات تهران[2] فرزندی متولد شد که او را عبدالحسین[3] نام نهادند. بعدها به شیخ العراقین[4]معروف شد. وی فرزند مرحوم علی تهرانی است.[5]
درباره ی دوران کودکی و محل رشد و تربیت و تحصیلات ابتدایی، در منابع، مطلبی یافت نشد. ایشان تحصیلات عالیه اش را در نجف سپری کرد و در حدیث و رجال و فقه و اصول[6] و ادبیات صاحب نظر بود. در حفظ شعر عربی هم موفقیت های شایانی به دست آورده بود.
اساتید و مشایخ
پس از هجرت به نجف اشرف در حوزه ی نجف، در محضر عده ای از مشایخ ـ که از جمله ی آنان ـ حسن بن جعفر کاشف الغطاء ـ مشکور بن محمد بن صقر حولاوی (متوفای سنه ی 1273) و عیسی بن حسین، (معروف به زاهد) ـ و محمدحسن بن باقر النجفی صاحب جواهر بود ـ تلمذ کرد.[7]
شاگردان
عده زیادی از فضلا و علما، از محضر ایشان استفاده کرده اند. از جمله ی آنان شیخ نوح بن شیخ قاسم قرشی جعفری (متوفای سنه ی 1300 در سماوه) و شیخ محسن بن شیخ محمد حائری معروف به ابن الحب (متوفای سنه ی 1305) و ابو محاسن محمد بن عبدالوهّاب بن داوود همدانی (صاحب فصوص الیواقیت فی التواریخ) هستند.[8]
از فرزندان و نزدیکان صاحب نام و تصاویر ایشان و دوستانش، در منابع چیزی نیامده است.
شیخ العراقیین
شیخ عبدالحسین بن علی تهرانی حائری، معروف به شیخ العراقین، شیخ الاجل افقه الفقهاء و اعقل الحکماء و افضل العلماء ربانی، شیخ عراقین تهرانی، نادره ی دهر و اعجوبه ی زمان خود، در دقت و تحقیق و جودت فهم و کثرت حفظ و احاطه به فقه و حدیث و رجال و لغت، حامی دین و دافع شبهه های ملحدان، استاد شیخ محدث اعظم نوری، «نوّرالله مرقده»، بوده است.
توصیف صاحب فهرس التراث
مؤلّف کتاب فهرس التراث، درباره ی مرحوم شیخ عبدالحسین تهرانی می گوید:
او علّامه ی فقیه الحاج[9] بود. آن زمان شیخ ما (شیخ نوری، نورالله مرقده) از محضر ایشان کسب علم کرد. از جمله علوم حدیث و درایه و رجال را از محضر ایشان استفاده کرد. او به شیخ نوری اجازه ی اجتهاد داده است.
مرحوم تهرانی بعد از زمانی به نجف اشرف کوچ می کند و از محضر علمایی مانند صاحب جواهر استفاده کرد. صاحب جواهر به ایشان اجازه ی اجتهاد می دهد.
بعد از چند سال به تهران باز می گردد و به یکی از علمای نامدار آن دیار و مرجع بزرگ دینی زمان ناصرالدین شاه قاجار، معروف می شود. ناصرالدین شاه، توجه خاصی به ایشان داشت و همان موقع ایشان را وصی خود قرار می دهد. شیخ عبدالحسین تهرانی بعد از مدتی از ناصرالدین شاه در خواست رسیدگی به مرقدهای امامان مدفون در کربلا و کاظمین و سامرا و نجف اشرف را می کند. ناصرالدین شاه، ثلثی از بیت المال را در اختیار ایشان قرار می دهد تا خود مرحوم شیخ تهرانی به آن ها رسیدگی کند. ایشان به سامرا سفر می کند و قبّه ی امامین عسکریین، علیهما السلام، را در سال 1270 هجری با آن ثلثی که در اختیار داشت، تذهیب (طلا کاری) می کند و به نحو احسن، تکلیف خودش را انجام می دهد. بعد از اتمام تذهیب قبّه ی امامان عسکریین، علیهما السلام، به کاظمین هجرت می کند و در آن جا ماندگار می شود.[10]
آثار فعالیت های اجتماعی
مؤلّف کتاب سرگذشت تهران در ویژگی های معماری مسجد و مدرسه ی شیخ عبدالحسین تهرانی می نویسد:
مسجد شیخ عبدالحسین تهرانی (معروف به مسجد آذربایجانی ها) واقع در بازار، مسجدی است که خود آن مسجد با طرح مشتمل بر مقصوره و گنبدی در ضلع جنوبی و طاق نماهای متناسب کوچک در جوانب دیگر و شبستانی در ضلع شرق که با کاشی و آجر مزین شده است. در غرب مسجد شیخ عبدالحسین، مدرسه ی قدیمی علوم دینی با وسعتی نسبتاً زیاد و با همین نام قرار داشت که صحن آن به شیوه ی چهار ایوان ترتیب یافته و اتاق ها و غرفه های محل سکونت طلاب را در اطراف صحن ترتیب داده اند. منبَّت بسیار عالی و ممتاز و کاشی کار خشتی هفت رنگ خود طرح و زیبایی سر در مدرسه ی شیخ عبدالحسین از آثار هنری مورد توجه قرن سیزدهم (هجری قمری) به شمار می رود.[11]
دیگر فعالیّت های اجتماعی
میرزا محمدحسین شهرستانی در کتاب الفوائد الرضویه للقمی، در وصف احوالات این مرحوم چنین فرموده است:
در سنه ی 1280 هجری برای تعمیر صحن مطهر به کربلا آمد و مجاور حرم حسینی گردید. تذهیب جدید مبارک و بنای صحن و کاشی ایوان حجره ها و توسعه ی صحن شریف از سمت بالای سر مقدّس، به مباشرت ایشان شده و بعد از چندی به جهت تذهیب قبه ی عسکریین، علیهما السلام، به سامرا رفت. بعد از اتمام کار در کاظمین چندی مریض شد و در سال 1286 که مطابق است با کلمه ی مبارکه «غفور» وفات یافت.
قبرش در کربلا در حجره ی متصّل به درب سلطانی است و جمیع کتاب های خود را وقف بر طلاّب کرد.[12]
وصایت از امیرکبیر
از جمله آثار اسلامی اجتماعی دوران قاجار، مسجد آذربایجانی ها (یا مسجد ترک ها) است که به همراه حوزه ی علیمه ی با شکوه در کنار هم ساخته شده اند.
این مسجد از ماتَرَکِ میرزا تقی خان امیرکبیر، صدر اعظم با کفایت دوران قاجار (ناصرالدین شاه) ساخته شده است. بعد از مرگ امیرکبیر با نظر دقیقی که در شناسایی مردم، بویژه روحانیان داشت، در میان تمام علمای مرکز، شیخ عبدالحسین را وصی خود قرار داد.
امیرکبیر در اواخر عمر، ثلث اموال خود را برای کارهای عام المنفعه و ردِّ مظالم وصیت کرد، همانند همه ی مسلمانانی که جداً معتقد به روز قیامت و حساب و کتاب و جزا هستند و این عقیده در زندگی آنها اثر می گذارد.
مسجد و مدرسه ی مرحوم حاج شیخ عبدالحسین تهرانی که اکنون در بازار تهران مورد استفاده مسلمانان است، از همین ثلث امیرکبیر ساخته شده است. البته در زمان صدارت خویش زمین آن را خریده و نقشه ی ساختمان را هم تهیه کرده بود، ولی مهلت پیاده کردن نقشه را نیافت و طبق وصیت او بعد از مرگش، وصیّ او حاج شیخ عبدالحسین تهرانی آن را ساخت.
ساختمان امامزاده زید در تهران نیز از آثار آن مرحوم (امیرکبیر) است.[13]
مرحوم تهرانی (معروف به عراقین) هم از حالّ الوصایه ایشان، مسجد و مدرسه ای عالی برای تربیت طلاّب بنا نهاد که امروز به مسجد و مدرسه ی شیخ عبدالحسین یا مسجد آذربایجانی ها معروف است. در علت نامگذاری گفته شده که چون ترک زبانان در ایام محرّم در آن مسجد عزاداری و روضه خوانی بر پا می کنند که به مسجد ترک ها نیز شهرت دارد.[14]
احیای مرقد مختار رحمة الله علیه
مدتی مرقد مختار، رضوان الله علیه، به صورت خرابه و مندرس بود، بلکه اثری از آن نبود. دست های مرموز و غافل، مرتب در کار بودند تا نسل به نسل، شخصیت مختار را بکوبند. درباره ی کوبیدن او، حدیث ها جعل کردند و با دسیسه های مختلف خواستند از مقام و شأن او بکاهند. علی رغم این نقشه بازی ها، بالاخره، حق آشکار شد و خداوند بعضی از صالحان از اولیای خود را بر آن داشت که در مورد قبر مختار به جست وجو کنند. از میان این مردان کنجکاو و حق جوـ چنان که بسیاری از علمای محقّق ما که تألیفاتی درباره ی کوفه و قبور اطراف آن و امور دیگر مربوط به آن نوشته اند، تصریح می کنندـ علامه ی بزرگ و مجاهد شیخ عبدالحسین تهرانی مشهور به «شیخ العراقیین» در این باره به جست وجوی عمیق پرداخت. وی وقتی که برای زیارت عتبات عالیات به عراق مشرف شد و تصمیم بر تجدید و تعمیر بناهای عتبات گرفت، با کمال جدیّت در نواحی مسجد کوفه از مرقد مبارک مختار جویا شد تا آن را پیدا و تعمیر کند.
در صحن حضرت مسلم که ساختمانش به مسجد اعظم کوفه چسبیده، بالای دکه و سکوی بزرگ و پیش روی حرم هانی، علامتی از قبر مختار بود. به دستور او آن را کندند. دیدند در زیر آن علامت حمّامی ظاهر شد. برای او معلوم شد که آن جا محل قبر مختار نیست.
این عالم بزرگوار مجدداً به جست وجو و تفحّّص پرداخت تا آن که علامه ی کبیر سیّد شریف رضا، فرزند مرجع بزرگ و محقق عالی مقام، سیّد بحرالعلوم به او گفت: «پدرم وقتی که از کنار زاویه ی شرقی، عبور می کرد، می گفت: سوره ی فاتحه را نثار روح مختار در این جا بخوانیم. او و همراهانش سوره ی فاتحه را می خواندند و می فرمود: همین جا محل قبر مختار است.».
وقتی که شیخ العراقین این مطلب را شنید، دستور داد همان محل را کندند، دیدند سنگی پیدا شد که روی آن نوشته بود: «هذا قبر المختار بن عبید الثقفی».
شیخ بزرگوار، قبر مختار را به این وسیله شناخت و دستور داد آن را تعمیر کردند. اینک بنای قبر در خارج محوطه ی مسجد اعظم کوفه، کنار دیوار قبله قرار گرفته است. سال تعمیر این قبر با این کیفیت حدود سال 1258 هجری بوده است.
در کتیبه دربی که از آن به طرف قبر مختار می روند، نوشته شده: «قد امر السید مهدی بحرالعلوم والشیخ جعفر کاشف الغطاء بان یشهدا هذا ضریحاً للمختار وعیّنا هذا الموضع قبراً له؛ به دستور بحرالعلوم و کاشف الغطاء، ضریح مختار شناخته شد و این دو بزرگوار قبر مختار را که همین محل است، تعیین کردند.».
این جریان را جماعتی از بزرگان علمای محقق ما نقل کرده اند. از جمله ی آنان شیخ بزرگوار آیت الله شیخ میرزا حسین و فرزند حاج میرزا خلیل تهرانی نجفی و استاد کبیر و علامه ی محقق، شیخ محمّدعلی غروی اردوبادی در کتاب خود سبک النضارفی المختار به سندی که منتهی به شیخ العراقین می شود، است.[15]
آثار علمی
شیخ عبدالحسین در 30 سالگی (سال 1252 هـجری) کتاب المصباح النّجاة فی اسرار الصلاة و سرّ الاستغفار بین السجدتین، را تألیف کرده. بعداً کتاب المبکی را نوشته است.[16] علاوه بر این ها آثار علمی دیگری هم دارد که ما چند تا از آن را ذکر می کنیم:
1ـ کتاب الاجازاة[17]
2 ـ ترجمه ی نجاة العباد[18]
3ـ طبقات الروات[19]
مرحوم شیخ تهرانی، توان علمی در سرودن شعر و ادبیات فارسی داشتند که دو بیت از شعر فارسی ایشان را که در سال 1274 هجری نوشته شده است، می آوریم.
ای خداوندا هفت سیاره
|
نیست ما را به جز گنه چاره
|
شکنم توبه کردمی صد بار
|
عفو فرماییَم دو صد باره[20]
|
سخن صاحب فهرس التراث
مرحوم تهرانی، کتابخانه ی بزرگی در کاظمین داشت که بیش تر کتاب های آن کتابخانه از نفائس مخطوطات آن مرحوم است. متأسّفانه بعضی از آثار این کتابخانه ی را در کتابخانه ی جیستربتی دیدم و خودم از این کتاب های مرحوم تهرانی، تصویربرداری کردم.[21]
اجازه ی اجتهاد استاد به شاگردان
میرزا حسین نوری، نورّالله مرقده، پس از کسب علم از مرحوم تهرانی اجازه ی اجتهاد می گیرد و شیخ محاسن محمد عبدالوهّاب همدانی حائری از مرحوم تهرانی اجازه ی روایت می گیرد.[22]
تاریخ وفات
شیخ عبدالحسین تهرانی پس از انجام دادن آن مرام عالی، مدتی در کاظمین مریض شد و در بیست و دوم رمضان سال هزار و دویست و هشتاد و شش، عازم جنان گردید. جنازه اش به کربلای معلّی انتقال یافت و در حجره ی متصل به باب سلطانی صحن مقدس حسینی مدفون گردید.
کلمه ی «غفور» که برابر با 1286 است، ماده تاریخ وفات او است.[23]
[1]. تراجم الرجال، ج2، ص 25، م 880؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 326.
[2]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13 326.
[3]. مستدرک الوسائل (الخائمه) ج 2، ص 114؛ تاریخ آداب اللغة العربیة، ج 4، ص 141؛ الکنی والالقاب، ج 2، ص 397؛ فوائد رضویه، ص 224؛ معارف الرجال، ج2، ص 34؛ اعیان الشیعه، ج 7، ص 438؛ ریحانة الادب، ج 3، ص 329.
[4]. موسوعة طبقات الرجال، ج 13، ص 326؛ معارف الرجال، ج 2، ص 34.
[5]. همان.
[6]. الفوائد الرضویه، للقمی، ص 224؛ فهرس التراث، ج 2، ص 167؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 326.
[7]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 326؛ معارف الرجال، ج 2، ص 35.
[8]. معارف الرجال، ج 2، ص 35؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 327.
[9]. فقیه الحاج به کسی اطلاق می گردد که زیاد قصد زیارت بیت خداوند متعال را می گدد.
[10]. فهرس التراث، ج 2، ص 167.
[11]. سرگذشت تهران، ص 129.
[12]. الفوائد الرضویه، للقمی، ص 224.
[13]. امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، اکبر هاشمی رفسنجانی، فروردین 1363، دفتر انتشارات، وابسته به جامعه ی مدرسین حوزه ی علمیه ی قم، ص 12.
[14]. ر.ک:سرگذشت تهران، ص 129 – 130، حسین شهید مازندرانی.
[15]. سیّد شهداء و یاران و خاندان وفادار او، ج 3، ص 437؛ سیمای کوفه، ص 256، مولف آیت الله سید عباس کاشانی.
[16]. تراجم الرجال، ج2، ص 25، م 880.
[17]. الذریعه، ج 1، ص 126، برقم 605.
[18]. همان، ج 4، ص 142 برقم 691.
[19]. ریحانة الادب، ج 3، ص 329.
[20]. تراجم الرجال، ج 2، ص 25، م 880.
[21]. فهرس التراث، ج 2، ص 167.
[22].. فهرس التراث، ج 2، ص 167؛ فوائد رضویه، ص 224؛ کرام البررة، ص 713؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج 13، ص 327.
[23]. ریحانة الادب، ج 3، ص 329؛ موسوعه طبقات الفقهاء، ج 13، ص 326.