قیام مردم تهران به رهبرى میرزا مسیح
در روزگارى که میرزا مسیح مشغول آگاهى بخشیدن به مردم در امور شرعى و اجتماعى بود به موجب بى کفایتى و سستى دربار و اختلاف شاهزادگان و عیّاشى فتحعلى شاه قاجار و نیز به سبب ویژگیهاى جغرافیایى و اقتصادى، ایران به پهنه ریاست بازى جهانى کشیده شد و آلت دست توسعه طلبى، غارت، تجاوز و تهاجم بیگانگان گردید. میرزا مسیح که به نیرنگها و دسیسه هاى قواى سلطه طلب واقف بود، با بیانات افشاگرانه خویش مردم را نسبت به سیاستهاى حیله گرانه متجاوزان آگاه مى ساخت و از اینکه سیاستمداران قاجار در غفلت و بى خبرى و عیاشى به سر مى بردند بسیار نگران بود. روسها از ضعف و نابسامانى و اختلاف شاهزادگان ایران سوء استفاده کرده، در تجاوزات پى در پى خود بخشهایى از ایران را به قلمرو خود افزودند و معاهده هاى ننگینى را به کشور ایران تحمیل کردند. از جمله آنها معاهده ننگین ترکمنچاى است که در پنجم شعبان 1243 بین ایران و روس بسته شد و چون زنجیر گرانى براى مدت تقریباً یک قرن سیاست و اقتصاد ایران را خدشه دار کرد و آثار نکبت بار فرهنگى و نظامى فراوانى به بار آورد.([1]) در تحمیل غرامت سنگین ناشى از جنگ با ایران،الکساندر گریبایدوف نقش موثرى داشت.([2]) او با رفتار سراسر نخوت و پرتکبرى که داشت مأموریت یافت که به عنوان وزیر مختار به ایران آمده، ماده سیزدهم عهدنامه ترکمنچاى را که با اصرار خود در آن گنجانیده بود، عملى سازد. یادآور مى شود که برطبق این برنامه باید همه کسانى که از دو سو در جنگ اسیر شده اند - خواه از نبرد اخیر و جنگهاى سابق - به فاصله چهار ماه باز پس گردانده شوند.([3])گریبایدوف که در تاریخ یکشنبه 5 رجب 1244 ق. براى استرداد اسراء و دریافت غرامت به ایران آمد مى خواست به ضرب و زور و از سر غرور و جاه طلبى هرچه سریع تر کار خود را انجام دهد. به همین بهانه به تحقیر و توهین مردم پرداخت و نسبت به شیعیان و علماى دینى رفتار بدى از خود بروز داد. او بدون اینکه لحظه اى در فرجام کار خویش اندیشه کند با گستاخى تمام به بهانه جستجوى گرجیان و روسهاى پناهنده، به حریم خانه هاى مسلمین تجاوز کرد و در پى تعقیب زنان گرجى برآمد، غافل از آنکه بسیارى از این زنان در زمان آغا محمد خان قاجار به ایران آورده شده و در پى حقانیت اسلام و تشیع و موقعیت مذهبى جامعه ایران مسلمان شده و ازدواج کرده و صاحب چندین فرزند شده بودند.([4]) حاج میرزا حسن حسینى فسایىمى نویسد... : «(گریبایدوف) اسراى گرجستان و ارمنستان را که از زمان قدیم در حرمسراى دولت و ارباب شوکت صاحب اولاد بودند از فرط غرور مطالبه مى نمود.»([5])
جهانگیر میرزا هم در تاریخ خود آورده است که گریبایدوف زنان اهل اسلام را به زور و با حالتى توأم با ضرب و جرح به خانه خود برده، شبها نگهدارى مى کرد, که این اعمال او در نظر اهل اسلام ناپسند آمد.([6])
از این بدتر آنکه زنان را در داخل سفارت وادار کردند تا از مذهب خود دست برداشته، اسلام را ترک کنند ولى آنان که از روى انگیزه هاى دینى و علاقه درونى، مذهب تشیع را براى خود برگزیده بودند با این تقاضا بشدّت مخالفت ورزیدند و به وسیله ذکر و دعا و خواندن قرآن آن هم با صداى بلند و به صورت جمعى تنفر خویش را از سفیر و همراهان اعلام داشته، کوشیدند فریاد استغاثه خود را به گوش علماى شهر برسانند.([7])
حوادث اسفناکى که از سوى گریبایدوف و همکاران وى روى داد و ضمن آن اهالى مؤمن تهرانى تحت فشارهاى سخت قرار گرفتند از نظر علماى ایران خصوصاً مجتهد ژرف اندیش و فقیه وارسته، میرزا مسیح تهرانى دور نبود و سکوت کارگزاران دربار قاجار نسبت به این وقایع اسف انگیز او را بشدت عصبانى نمود و به موجب بیانات افشاگرانه او و دیگر علماى مقیم تهران، شهر یکپارچه جوش و خروش گردید و حمیّت مذهبى و تعصب دینى زمینه هاى اقتدار شایان تحسینى را به وجود آورد. مردم و روحانیان با همبستگى بى نظیر، براى سوزانیدن ریشه این تجاوز آماده شدند و علما وظیفه خود دیدند که از شرف دینى در مقابل آن شقاوت پیشگان دفاع کنند. طبیعى بود که مردم به سراغ مجتهدى مى روند که پیشتر با سخنان خردمندانه خود مخالفت خویش را با تجاوز و سلطه اعلام کرده بود و او کسى غیر ازمیرزا مسیح نبود. وى که نمونه کاملى از مراجع عامل، عالیقدر و زاهد بود موفق شد شکوه مذهب تشیع را به استکبار نشان دهد و غبار شرم و درماندگى از رخسار مردم شکست خورده ایران بزداید. حامدالگار مى نویسد:
مقابله اى که بین مردم به رهبرى میرزا مسیح و سفارت روس به وقوع پیوست حالتى از جنگ و ستیز با دربار قاجار را به همراه داشت زیرا حکومت بیش از پیش در معرض اتهام، خیانت و همکارى باقدرتهاى بیگانه بود.([8])
سرانجام روز حادثه فرا رسید و مردم مسلمانتهران با هدایت علماى شیعه و فتواى میرزا مسیح مجتهد در روز ششم شعبان 1244 ق. در مسجد جامع شهر اجتماع کردند و از این کانون توحید و تقوا به سوى لانه فسادگریبایدوف روانه شدند تا حکم اسلام و فتواى میرزا مسیح را مبنى بر آزاد نمودن زنان مؤمن از دست سفیر شقى و بدرفتار، به اجرا درآورند. هدف میرزا مسیح در این ماجراى شکوهمند تنها موضوع چند زن گرجى و مشابه آن نبود بلکه مسأله اصلى بقاى اسلام بود و نفى هر گونه سلطه و تجاوز. هنگامى که گروهى از شیعیان در منزل خویش آسایش ندارند و کارگزاران قاجار هم ذلیلانه به چنین آشفتگى تن داده اند براى روحانى برجسته اى چون میرزا مسیح تکلیفى بالاتر از این قیام وجود ندارد.
جمعیتى که به فرمان میرزا مسیح از مسجد جامع به سوى سفارت روس حرکت کرد در آغاز بیش از هزار نفر نبود ولى وقتى به در سفارت رسیدند رقم آنان به صد هزار نفر بالغ گردید. آنان با خشم و هیجان، خواسته بر حق و منطقى خود را مبنى بر آزادسازى زنان مطرح کردند امّا گریبایدوف به جاى بردبارى در مقابل مسلمانان خروشان دستور داد تا به وسیله تیراندازى جواب آنها را بدهند. براثر این تیراندازى نوجوان 14 ساله اى که بین جمعیت بود به شهادت رسید! مردم خشمگین جسد او را به مسجدى در آن حوالى برده، بر سر نعشش به سوگوارى پرداختند و براى گرفتن انتقام به سوى سفارت یورش بردند و با هجوم دسته جمعى در سفارت را باز کردند و با افراد سفارت درگیر شدند. بر اثر این نبرد خونین که در یک طرف گروهى مهاجم و مسلح و در سوى دیگر عده اى مسلمان معتقد بودند 80 نفر از مردم در راه دفاع از حق و ایستادگى در مقابل تجاوز و اجراى حکم اسلامى و عملى ساختن فتواى مجتهدى مبارز به شهادت رسیدند و 38 نفر از ساکنان سفارت کشته شدند که در بین آنان جنازه گریبایدوف دیده مى شد.([9])
دولت روسیه در همین ایام بر سر مسأله اداره سرزمینهاى تصرف شده عثمانى در بالکان و حقوق مسیحیان یونان با قواى عثمانى در حال نبرد بود و در چند مورد هم از عثمانیها شکست خورده بود و چون در قیام مردم علیه سفارتروس تنها «مالتسف» دبیر اول سفارت از گزند حادثه جان سالم بدر برده و رفتار تحریک آمیز گریبایدوف را در دربار روس روشن کرده بود، از این نظر مصلحت ندید در این خصوص پافشارى نموده، درگیرى تازه ایجاد نماید. از همین رو بر آن شدند که روش ملایم ترى در پیش بگیرند.البته از سوى تزار روس درخواست شده بود که رهبر قیام (میرزا مسیح) دستگیر و تبعید شود که متأسفانه دربار ذلیل ایران بر طبق درخواست روسها تصمیم به تبعید میرزا مسیح گرفت. وقتى خبر تبعیدمیرزا مسیح درتهران پیچید بار دیگر توفانى از خشم مردم برانگیخته شد.
تظاهرات وسیعى صورت گرفت و موج انسانها از معابر و خیابانها به راه افتادند و مخالفت خود را با این برنامه اعلام کردند. مزدوران قاجار به جاى عملى ساختن خواسته مردم، به حملات وحشیانه اى علیه آنان پرداخته، به ضرب و جرح مسلمانان اقدام کردند. سرانجام در هشتم صفر 1245 ق. میرزا مسیح را به مسجد شاه (مسجد امام خمینى کنونى) در تهران آوردند و وى را مجبور ساختند تا در انظار عمومى با مریدان و خانواده خود وداع کند، امّا به دلیل خشم و اعتراض اهالى تهران در آن روز موفق نشدند میرزا مسیح را به تبعید بفرستند و این ماجرا چند روزى به تعویق افتاد و در روز بیستم صفر 1245 این مجتهد خیراندیش شهر تهران را به مقصد عتبات عالیات ترک کرد. وى در یکى از آثار خود به ماجراهاى سخت و سراسر رنج دوران تبعید اشاره دارد.
[1] - تاریخ اجتماعى و سیاسى ایران، سعید نفیسى، ج2، 179 - 189, عصر بى ,,خبرى یا تاریخ امتیازات در ایران، ابراهیم تیمورى، ص239.
[2] - همان مأخذ، ج2 ص177.
[3] - تاریخ سیاسى و دیپلماسى ایران، على ,,اکبر بینا، ص250.
[4] - ایران و جهان از قاجاریه تا پایان عهد ناصرى، عبدالحسین نوایى، ج2، ص272.
[5] - فارسنامه ناصرى، حاج میرزا حسن حسینى فسایى، تصحیح و تحشیه منصور رستگار فسایى، ج2، ص737.
[6] - تاریخ نو، جهانگیر میرزا، ص121.
[7] - ناسخ ,,التواریخ، جزء دوم، سلاطین قاجاریه، ص27.
[8] - نقش روحانیت پیشرو در جنبش مشروطیت، حامدالگار، ترجمه ابوالقاسم سرى، ص143.
[9] - تاریخ ایران از ابتداى قرن نوزدهم تا سال 1858 میلادى، آگرانتوسکى و... «ترجمه کیخسرو کشاورز»، ص237.