فعالیتهاى سیاسى
1. همراهى با جنبش مشروطیت
آقازاده در جنبش مشروطیت، همچون پدر به این جریان معتقد بود.
2. مخالفت با اقدامات دولت
براى نشان دادن نمونه اى از تلاش هاى آقازاده و روحانیون طراز اوّل مشهد، پیش از سلطنت رضا شاه، به ارائه سندى به تاریخ 8/11/1303ش (سه ماه قبل از به سلطنت رسیدن رضاخان) مى پردازیم. این سند که گزارش کنسولگرى ایران در بصره است، حاکى از آمدن حاج آقا حسین قمى به عتبات عالیات است.
«مشارالیه از طرف آقا حاجى میرزا محمّد آیت الله زاده خراسانى آمده و مشغول تهییج و تسمیم افکار علما است... و از جمله انتقاداتى که بر دولت حاضره مى نماید، راجع به فوج پهلوى است و به طبقات اهل علم گفته است دولت مى خواهد آیین زردشتى را در مملکت رواج و مذهب اسلام را ضعیف نماید.»[17]
این موضوع به خوبى نشان مى دهد که آقازاده قبل از سلطنت رضا خان، خطراتى که اسلام را تهدید مى کرد آگاهى داشت و در رفع آن مى کوشید.
3. حمایت از علماى اصفهان
وقتى آیت الله نورالله اصفهانى، از روحانیون طراز اوّل ایران، در اعتراض به سیاست هاى دولت دست به مهاجرت زد، بسیارى از علما از این اقدام حمایت کردند و درصدد پیوستن به او بودند.
علماى خراسان هم از اقدام علماى اصفهان حمایت کردند. در گزارش نصرت الدوله به تیمورتاش آمده است:
«از مشهد ,تلگرافاتى رسیده که آقازاده و آشتیانى از آنجا خیلى اقدام مى کنند. تلگرافى هم در جواب متحدالمآل به رئیس الوزاء داده اند که گویا بدو سخت است ولى هنوز ندیده ام. در هر حال قسمت مشهد محتاج به دستور اکید شماست که باید از آن غفلت نفرمایید.»[18]
4. انتقاد از دولت
یکى از اقدامات آقازاده که نشان از عمق بینش سیاسى او دارد، اعتراض نسبت به اقدام دولت براى گرفتن وام از کشورهاى خارجى در سال 1328هـ.ق. است. او طى تلگرافى به مجلس و دولت، از این اقدام آنان به شدت انتقاد نمود. متن این تلگراف که در روزنامه «حبل المتین» به چاپ رسید، چنین است:
«مجلس شوراى ملّى شیدالله ارکانه ـ
هیات وزراء عظام - ادامت شوکته ـ
تمام این خون ریزى ها و از جان گذشتن ها براى حفظ بیضه اسلام و وطن عزیز بود. لهذا امروز بر تمام مسلمین و ایرانیان واجب است که براى یک وجب خاک عزیز خون آلود ایران، از جان و مال بگذرند و نگذارند بیش از این دست پلیتیک (=سیاست) اجانب در این مملکت، دراز و دامان ناموس وطن، زیاده بر این آلوده گردد... از قرار مسموع براى مصارف فورى دولت، امروز پنج کرور تومان وجه لازم شده، معلوم نیست چرا اولیاى دولت، فقط راه به دست آوردن این وجه ناقابل را، قرض کردن از خارجه با آن شرایط جانگداز که یک مرتبه قلم به هستى ایران مى کشد، دانسته اند. وزراى ممالک خارجه براى مصارف فوق العاده مملکت خود، آن وجه را با ترتیبات صحیحه از داخله خود جمع آورى کرده، ملت هم با کمال میل مى دهد. چه شده که اولیاى دولت، این موقع را مغتنم نشمرده و تا حال فکرى براى جمع آورى اعانه از داخله نکرده اند؟ آیا در میان سى کرور ایرانى، نمى توان با تدابیر عملیه و این حسن توجه امروزه رؤساى روحانى، و رغبت خود ملت، پنج کرور دریافت ]کرد[ که هر یک روى هم رفته پنج تومان داده که بیست و پنج کرور براى رفع احتیاجات دولت فراهم گردد؟ و به این ننگ، زیر بار قرض خارجه نرویم؟ و این نوع استقراض از خارجه به مراتب معایبش بیشتر از قرض سابق است که پشت استقلال ایران را شکسته و ما را به این روز سیاه افکنده.»[19]
5. مخالفت با رضاخان
آقازاده از طرف مردم سبزوار به مجلس مؤسسان راه یافت.
رضا خان قبل از به قدرت رسیدن با شرکت در مراسمهاى مذهبى و دیدار با علما و مراجع بزرگ شیعه، با ظاهرسازى خود را اهل دین و وفادار به مذهب نشان مى داد، لذا رابطه بیشتر عالمان دینى با رضا خان، قبل از روى کار آمدن وى، تیره و تار نبود.
آقازاده نیز همچون برخى از علماى دیگر در جشن تاج گذارى رضا شاه در تاریخ 4/2/1305ش شرکت داشت. در این جشن، نمایندگان روحانیون از ایالات و ولایات گوناگون حضور داشتند. از ایالت خراسان هم شیخ محمّدآقازاده به این جشن دعوت شده بود.[20]
گفته مى شود در مراسم تاج گذارى، رضا خان از آیت الله آقازاده مى خواهد تاج سلطنت را بر سر رضا خان بگذارد، و چون ایشان این کار را نمى کند، رضا خان خود تاج را بر سر مى گذارد.[21]
عملکرد رضا خان پس از به قدرت رسیدن و مخالفت صریح با احکام اسلامى و محدود کردن عالمان و مراجع بزرگوار شیعه و اجراى طرح ننگین و استعمارى کشف حجاب، باعث رویارویى عالمان تیزبین با او گردید. آقازاده نیز از سال 1310ش. به بعد، از مخالفان سرسخت رضا خان به شمار مى رفت.[22]
6. مقابله با حزب دمکرات مشهد[23]
در مجموعه اسناد مستشارالدوله، سندى از یکى از مأموران امنیتى هست که گویاى طرح ترور آیت الله آقازاده توسط حزب دمکرات مشهد مى باشد. مأمور امنیتى (ابوالقاسم محمودزاده) در این نامه از حزب دمکرات مشهد به نام «شعبه فتنه و فساد» یاد و عقیم کردن طرح ترور آقازاده[24] را خدمتى مقدس به ایران مى داند.[25] او مى نویسد:
«کابینه سابق معلوم الحال بر خلاف قوانین عالم، محض ترویج مسلک دمکرات و عناد ورزیدن با هر صاحب مسلک مستقیم فدوى را احضار، به پشت گرمى نیت خالص جواب قانونى داده تا کنون در مشهد توقف نموده، هیچ خدمتى به وطن مقدس خود نکرده باشم، جلوگیرى تا حدى که ممکن بوده از اقدامات خانه برانداز شعبه فتنه و فساد در اینجا نموده ام. از قبیل ترور کردن حضرت حجت الاسلام آقازاده دام ظله که حیدرخان ملعون مأمور بود و جلوگیرى کردیم و از این طور اقدامات آنها.
خادم ملت و دولت ابوالقاسم محمودزاده، نقش امنیه، 26/ربیع الاول/1329.»[26]
7. قیام مسجد گوهرشادهنگامى که رضا خان از سفر ترکیه برگشت و خواست فرهنگ بى حجابى را بین زنان ایرانترویج دهد، عالمان بیدار و مردم انقلابى، به این اقدام گستاخانه به شدت اعتراض نمودند.
واقعه اعتراض آیت الله شیخ محمّد تقى بافقى به خانواده پهلوى که با وضعیت زننده اى در حرم حضرت معصومه(علیها السلام) حاضر شده بودند و کتک خوردن وى توسط رضاخان در فروردین 1306 و ماجراى اعتراض حاج آقا نورالله اصفهانى که از اصفهان آغاز گردید و در قم به اوج خود رسید، هیچ یک نتوانست منظور روحانیون را در برابر اقدامات رضا خان برآورده سازد، زیرا از یک سو مرجع مسلم جهان تشیع آیت الله شیخ عبدالکریم حائرى یزدى از هیچ یک از این دو رویداد (طبق مصالحى) حمایت صریحى نکرد و از سوى دیگر در دى ماه 1306 حاج آقا نورالله اصفهانى در قم دار فانى را وادع گفت.
این دو پیش آمد سبب شد روحانیان مخالف، از قم امید برگیرند و متوجه مشهد شوند که پس از قم مهم ترین شهر مذهبى ایران شمرده مى شدبه خصوص که در مشهد علماى طراز اوّل همچون حاج آقا حسین قمى و آقازاده، برخلاف شیخ عبدالکریم حائرى، از هر گونه حرکتى بر ضد رضاخان حمایت و با تمام قدرت، با دین زدایى او مخالفت مى کردند.[27]
همزمان با این اقدامات، عالمان و مردم مشهد نیز نسبت به وضعیت نابهنجار اجتماعى، اعتراض کردند. علما و مجتهدان مشهد همچون میرزا محمد آقازاده، حاج آقا حسین قمى و سید یونس اردبیلى جلسات متعددى برگزار کردند و توطئه حجاب زدایى و موضوع اجبارى شدن کلاه بین المللى و برپایى جشنها و مجالسى همچون جشن مدرسه شاپور شیراز که گروهى از دختران جوان با گیسوان نمایان به رقص و پایکوبى پرداخته بودند را بررسى و این اقدامات را محکوم نمودند.[28]
در این زمان آقا حسین قمى که براى مذاکره با رضا خان به تهران رفته بود، بازداشت و به باغى در اطراف رى انتقال داده شد.
بیش از 150 نفر از معتمدین مشهد، طى تلفن و تلگراف به مرکز، خواهان آزادى آقا حسین قمى شدند، ولى سرهنگ پاکروان همه آنها را دستگیر و زندانى کرد.[29]
در این زمان بود که قیام خودجوش مسجد گوهر شاد به وقوع پیوست و شهادت نزدیک به دو هزار نفر حرکت ضد رضاخانى را سرعت بخشید.
پس از به خاک و خون کشیده شدن مردم مشهد توسط دژخیمان رژیم، تمام دست اندرکاران و محرکین اصلى این واقعه دستگیر شدند. استاد محمد تقى فلسفى خطیب مشهور ضمن خاطرات خود مى گوید:
«همزمان نیز تعداد کثیرى از روحانیون و شخصیت هاى مؤثر در برپایى قیام و شورش مردمى از جمله میرزا محمّد آقازاده، سید عبدالله شیرازى، سید على اکبر خویى، سید یونس اردبیلى و آقا شیخ هاشم قزوینى، دستگیر و روانه زندان ها شدند.»[30]
به اعتقاد گروهى از دست اندرکاران، آقازاده، به خاطر تهیه مقدماتى که به واقعه گوهرشاد منجر گردید، از عوامل فعال و مؤثر شناخته مى شد.[31]
پس از غائله مسجد گوهرشاد، على اکبر نوایىبه تاریخ 25/4/1314ش به سرپرستى شهربانى خراسان منصوب شد. وى تصمیم گرفت ریشه روحانیون بانفوذ از جمله آقازاده را بخشکاند.[32]
بسیارى از عالمان دینى به جرم همراهى با نهضت، بازداشت و تبعید شدند. آقازاده هم توسط رئیس شهربانى و فرمانده لشکر شرق ارتش دستگیر و بازداشت شد.[33]
آقاى کاظم نجفى فرزند آقازاده درباره جریان دستگیرى پدرش مى گوید:
«حدود 14 سال داشتم. در منزل نشسته بودم، توى قسمت اندرونى و در این ضمن دیدم که پدرمون ساعت نه شب بود با حالت سراسیمه وارد قسمت اندرون شده، یک افسر شهربانى هم به دنبال ایشان آمدند تو، لباسش را عوض کرد و از همانجا ایشان را بردند و ما هیچ اطلاعى نداشتیم که کجا هستند و در چه حال هستند. بعد از چند روز اطلاع پیدا کردیم که از راه کویر ایشان را به یزد برده اند.»[34]
سرهنگ نوایى به خاطر کینه اى که نسبت به آقازاده داشت، او را در بازداشت خیلى اذیت کرد. مجتهدى، یکى از دامادهاى آقازاده مى گوید:
«زمانى ایشان مشغول خواندن قرآن بودند که با چکمه زده بود قرآن را پرت کرده بود.»[35]
«در اطاقى که بودند آب مى ریخته است که رطوبت داشته باشد و ایشان نتوانند استراحت کنند.»[36]
سرهنگ نوایى پس از بازداشت آقازاده در تاریخ 6/7/1314ش گزارشى به رضاخان فرستاد:
«در نتیجه اعزام مأمور به دهات اطراف معلوم گردید که احمد شوفر از طرف ارباب خود سید اسدالله بایگى که سابقاً ملا و فعلاً وکیل رسمى عدلیه و مستأجر قسمتى از املاک آستانه است، رعایا را در غائله مسجد به جهاد دعوت نموده، شوفر و چند نفر از رعایات جلب و طى تحقیقات اعتراف امروز وکیل مشار الیه توقیف و تحت تعقیب قرار گرفت. طبق اعتراف شوفر مذکور آقازاده مجتهد هم با برادرش در همان روز در خانه بایگى بوده اند به طور یکه شفاهاً عرض شد، این موضوع مى رساند که آقازاده هم بى اطلاع نبوده است.
رئیس شهربانى ناحیه شرق، سرهنگ نوایى»[37]
پس از این تلگراف، سرهنگ پاکروان طى تلگرافى اعلام کرد آقازاده نقشى در واقعه گوهرشاد نداشته است.[38] گزارش هاى ضد و نقیض باعث شد رضاخان در تاریخ 12/7/1314ش خواستار تحقیق بیشتر در این زمینه شود.[39] در پى این دستور سرهنگ نوایى با تحقیق مجدد این تلگراف را به رضا خان فرستاد:
«محرمانه ـ مستقیم
15/7/1314ش
عطف به نامه... این بنده بدون دلیل راپرتى تقدیم نمى نمایم.
اولاً اشخاصى که تحت تعقیب درآمدند از مریدان خاص او هستند.
ثانیاً دستگیرى این اشخاص، فوق العاده مشار الیه را متوحش ساخته که مشغول تشبثات است.
ثالثاً صبح جمعه که روز اوّل واقعه زد و خورد بوده، حاجى میرزا یحیى ناظر که فعلاً تحت تعقیب است، در منزل او بوده.
رابعاً روز شنبه که واقعه شدیدتر مى شود از صبح تا غروب منزل بایگى که در همان روز دوسیه شوفر جمعیت را خبر مى کنند، توقف داشته.
خامساً علاوه بر مراتب فوق خوشبختانه حاجى میرزا یحیى ناظر که فوقاً اشاره شد، یوم قبل صراحتاً اعتراف مى نماید که آقازاده، محرک من بود و به من گفت زارعین خود را به شهر بخواهم که من هم به وسیله میرآخور خود، آنها را به شهر خواستم. با این حال راجع به آقازاده تا امرى نرسد، اقدام نخواهد شد.»[40]