ابن فهد حلى
متوفاى 841 ق.
عنوان مقاله: شمع سحر سوز
نویسنده: محمد جواد نورمحمدى
تولد و کودکى
سـال 757ق بـود و سالها از حمله وحشیانه مغـول گذشته امـا زخـم آن همـچنان بـاقى بـود. شهرهاى اسـلامى به ویـرانه تـبدیل گشـته بود ولى حـله به تدبـیر عـالمان آن دیـار از این حـملات در امان مانده، در آرامشى نسبى به سـر مى بـرد
حله اکنون یکى از شهرهاى استان بابِل است و در گذشته هاى دور به آن جامعان مى گفتند. این شهر را «سیف الدوله صدقه» یکى از پادشاهان آل مزید که از سلسله هاى شیعه به حساب مى آمدند در محل جامعان بنا نهاد و حله نامید. تا سال 547 حکومت حلّه به دست بنى مزید بود و پس از آن مدتى در دست عباسیان، زمانى در قلمرو ایلخانان و هنگامى در سیطره آل جلایر به حساب مى آمد.
فارغ از هیاهوى دنیاپرستان در شهر حله در منزل یکى از شیعیان بنام شیخ شمس الدین مـحـمد بن فـهد کـودکى به دنـیا آمـد که نامش را احـمد نهـادند. احـمد در خـانه سـاده و زنـدگى باصفاى شیخ شمس الدین محمد روحانى شیعى پا به جهان نهاد و رشد و نمو را شروع کرد.
بیشترین مدت حیات احمد بن محمد بن فهد حلّى در زمان حکومت جلایریان بوده است. جلایریان از سال 740ق تا سال 813ق بر حله حکومت مى کردند. بنیانگذار این سلسله شیخ حسن چایلکانى بود که پس از او سلطان اویس و سپس سلطان حسین و سلطان احمد بر حله حکومت کردند. ابن فهد حلى 56 سال از مدت 84 سال حیات خود را در زمان آل جلایر بسر برده و در حله بوده است.
احمد کم کم رشد کرد و دوران کودکى را در حلّه پشت سر گذاشت و در خانواده شیعى خود و در پرتو مهر و محبت پدر و مادر هر روز تعلیمى تازه مى یافت و جانش از زلال احکام اسلام در خانواده اى این چنین نورى تازه مى گرفت پس از آن به سن تحصیل رسید و چون دیگر فرزندان حله به مکتب خانه رفت و خواندن و نوشتن را آموخت.([1])
چنانکه گفتیم به تدبیر عالمان حلّه حوزه علمیه حـلّه و شهر از گزند مغـول در امـان مـانده بود و اکنون که ابن فهد در سنین جوانى است یکى از حوزه هاى پرقدرت شیعى به حساب مى آید. احمد بن فهد پس از فراگیرى خـواندن و نوشـتن به حـوزه علمیه حلّه رفته وتحصیل علوم اسلامى را شروع کرد. او جدى و مصمّم به درس خواندن پرداخت و با تقوا و پرهیزگارى توفـیق بیشترى براى ادامه تحصیل یافت. سالها مى گذشتند و ابن فهد سـخت مشغول تحـصیل شده و دوره هاى عـلوم اسلامى را پشت سر مى گذاشت تلاش پى گیر و زحـمت شبانه روزى از او عـالمى بزرگ و فقـیهى سـترگ سـاخت که در آسـمان حــلّه درخـشید.
استادان
احمد بن فهد سالها در مکتب استادان خود علم و معرفت اندوخت و خود را به زیور صلاح و ادب آراست. استادان او در این مدت عبارت بودند از :
1 - على بن محمد بن خازن حایرى
2 - شیخ احمد بن متوّج بحرانى : او عالمى بزرگ و عارفى کامل، مفسّر و شاعر بوده است.
3 - ضیاءالدین ابوالحسن على بن محمد بن مکى، فرزند شهید اول.
4 - على بن یوسف بن عبدالجلیل نیلى.
5 - بهاءالدین على بن عبدالکریم بن عبدالحمید نسّابه : او را از بزرگترین استادان ابن فهد شمرده اند. وى شاعر و عالمى عامل و صاحب مقامات معنوى و کرامات بوده است.
6 - سید جمال الدین بن اعرج حسینى.
7 - فاضل مقداد : از متکلمان بزرگ شیعه.
8 - جلال الدین عبدالله بن شرفشاه.
9 - حسن بن ابى الحسن دیلمى : او عارفى بلند مرتبه و از محدثان والامقام امامیه بوده است. مشهورترین اثر او «ارشادالقلوب» است. گفته اند او در فقه و حدیث و عرفان و سیره نگارى نیز از مردان سرشناس شیعه بوده است.
10 - نظام الدین على بن عبدالحمید نیلى([2]).
معرفت قدسى
ابن فهد در محضر استادانش همگام با علوم ظاهرى و ابعاد علمى به پالایش روح و تهذیب نفس پرداخت و از معرفت الهى «در مکتب حقایق» و «پیش ادیب عشق» بهره ها برد و راهبرى توانا شد. او در پرتو «مراقبت» و «محاسبت» فروغى تابناک یافت و زندگى اش نمـونه یک موحـد والاتبار شـد. اوقاتش غـرق در مشاهدات توحیدى و جذبات الهى مى گذشت و به مقامى رسید که در وصف نگنجد. عارف کامل علامه میرزا على آقا قاضى طباطبایى - استاد عرفان علامه طباطبایى و بسیارى از بزرگان - درباره اش چنین فرموده است :
سه نفر در طول تاریخ عارفان به مقام «تمکّن در توحید»([3]) رسیده اند : سید بن طاووس، احمد بن فهد حلى و سید مهدى بحرالعلوم - رضوان الله علیهم -.
شاگردان
در آن زمان حوزه علمیّه حلّه جوششى خاص داشت و ابن فهد از نام آوران حوزه حلّه به شمار مى آمد. او در مدرسه «زعیّه» حلقه تدریس داشته و شاگردانى تربیت کرده است. در این جا به یادکردى از آنان مى پردازیم.
1 - ابن طى مؤلف کتاب «مسائل ابن طى» : از شرح حال او چنین به دست مى آید که وى بیشتر به موجب فزونى معرفت آن بزرگ، شیفته و در خدمت ابن فهد بوده است.
2 - ابن عشره : فقیهى وارسته بوده که از حالات روحى او بسیار نوشته اند. او در پایان عمر براى خود قبرى فراهم آورد و پس از فوت در همان قبر دفن شد.
3 - احمد بن محمد بحرانى
4 - ابن راشد قطیفى
5 - شیخ شمس الدین محمد حولانى عاملى
6 - ظهیرالدین بن على عیناثى عاملى
7 - شیخ عبدالسمیع بن فیاض اسدى
8 - على بن هلال جزائرى : او از بزرگترین استادان محقق ثانى بوده است.
9 - على بن فضل بن هیکل
10 - سید محمد بن فلاح موسوى حویزى
11 - سید محمد نوربخش
12 - شیخ مفلح بن حسن صیمرى
13 - عزالدین حسن بن احمد بن فضل مارونى عاملى
14 - شمس الدین بن عزالدین بن ابى القاسم الحسینى.([4])
تألیفات
کتابهاى ابن فهد نگارستانى است که از قلم رنگ گرفته و مجموعه اى از کتب و رسایل را پدید آورده است. گنجینه اى که دانشمندان بزرگوار شیعه در طول حیاتشان جمع آورى کرده اند میراثى پرارج است که باید آن را پاس داشت و تلاششان را ستود. در این میان حتى دشمنان نیز نتوانسته اند از مدح و ستایش اینان دم فرو بندند. و بلکه خود از آنها بهره فراوانى برده اند. در اینجا به ذکر شمارى از تألیفات ابن فهد مى پردازیم.
1 - الاوعیة والفتوم
2 - استخراج الحوادث (رساله فوق برداشتهایى است از حدیث حضرت امیر(علیه السلام) که در آن خبر از حمله مغول و ظهور سلسله صفویه داده است.)
3 - اسرارالصلاة
4 - بغیة الراغبین
5 - تاریخ الائمه
6 -التحصین فى صفات العارفین (این اثر یکى از متون ارزنده عرفانى است که در آن ضمن بررسى موضوع عزلت و گمنامى از دیدگاه معصومین آن را یکى از صفات نیک و از شرایط کمال دانسته است.)
7 -الدرالفرید فى التوحید
8 -الدرالنضید
9 - رساله اى به اهل جزایر
10 - رساله اى در فضیلت نماز جماعت
11 - رساله اى مختصر در واجبات حج
12 - شرح ارشاد علامه حلى
13 - شرح الفیه شهید اول
14 - شرح نفلیّه شهید اول
15 - عدّة الداعى و نجاح الساعى (این کتاب از مشهورترین آثار ابن فهد حلى و یکى از مهمترین کتابها در ادعیه و اخلاق است. ابن فهد ابواب شش گانه کتاب را چنین تنظیم کرده است : ترغیب بر دعا، عوامل استجابت دعا، آداب و شرایط دعا کننده، شیوه هاى دعا، ذکر، تلاوت قرآن.)([5])
16 - مصباح المبتدى و هدایة المقتدى
17 -المقتصر من شرح المختصر
18 -المهذب البارع (این کتاب شرح مختصرالنافع محقق حلى است و از مهمترین کتابهاى فقهى ابن فهد به شمار مى آید. فقها و دانشمندان عرصه فتوا در کتابهاى فقهى خود از نظرات او و کتاب دقیق، عمیق پربار وى یاد کرده اند.)
19 -النجوم
زیبا نکته اى که در پایان تألیفات ذکر آن بجاست تلاش مداوم و پویاى این دانشمند و عارف شیعى قرن نهم است که تا دمادم مرگ به مجاهدت و تحقیق و تألیف پرداخته است. بخشى از کتابهایش نیمه تمام مانده و حتى برخى در میانه مطلب رها شده است. گویا مرگ را با آخرین مرکب قلم او قرابتى تمام بوده است. بعلاوه در میان اندیشه هاى مکتوب او به دو عنصر نماز و دعا توجه خاصى شده است و چیزى در حدود یک سوم تألیفات ایشان در این باره است. این راز ریشه در یافته ها و نهفته هاى روح پاک او دارد و نشان از درکى همراه با یافتن و مشاهده دارد.
سفر به جبل عامل
در سال 826 ق. احمد بن فهد سفرى به مناطق جبل عامل کرده او در این سفر 67 سال از عمرش گذشته و پس از تلاشها و زحمتها راهى این سفر گشته بود. در آنجا به روستاى جزین رفته، از فرزند شهید اول اجازه روایت دریافت کرد. اینکه او چرا و چگونه به این سفر رفته، مشخص نیست ولى شاید زیارت قبور پیامبران و حضور در نخستین قبله گاه مسلمین - بیت المقدس - و نیز دیدارى از عالمان آن دیار بخشى از اهداف سفر عارف حلّى بوده است.([6])
کرامتى در باغ نقیب
ابن فهد در سالهاى آخر عمر به کربلا هجرت کرد و در آن دیار خونرنگ مرجعى پرنفوذ و والامقام یاد شده است. بررسى استفتاءات مختلفى که از او شـده نشانگر والایى موقعیت و منزلت وى در آن زمان است. او از زیارت سید الشهداء(علیه السلام) و فیوضات آن پاک بهره مند بوده ادب محضر را هرگز از دست نداد. عشق، ادب و معرفت او نسبت به مقام نورانى ولایت او را به خضوعى غیر قابل توصیف واداشته بود. در این باره گفته اند : ابن فهد هرگز زمین کربلا را به قضاى حاجتش آلوده نکرد تا حرمت حرم را حفظ کرده باشد و حریم آن پاک و معطر بماند.([7]) آن معرفت کیش در کربلا براى اینکه اوقاتش در رابطه با مردم کمتر ضایع شود باغى داشت که به باغ نقیب علویان معروف بود و در آن، با تولید محصول پاکیزه اى که خود کشت مى کرد زندگى مى گذرانید. روزى در باغ بود که شخصى یهودى وارد شد و گفت : شما مى گویید پیغمبرتان گفته عالمان امت من از انبیاى بنى اسرائیل برترند؟ احمد بن فهد جواب داد. آرى! یهودى گفت : نشانه این ادّعا چیست؟ موساى کلیم عصا را اژدها مى کرد. در این حـال ابن فهد نیز بیلى که در دست داشت به زمین انـداخت و بى درنگ مارى مهیب شد! سپس آن را گرفته، دوباره به شـکل بیل درآمد. یهودى گفت : شما از این نظر در رتبه آنان هستید (نه برتر از آنان). ابن فهد گفت : براى موسى چنین خطاب آمد «لاتخف» (نترس) ولى ما نترسیده، آن را مى گیریم!([8])
صدقه آبرو
نقل کرده اند که یکى از انسانهاى الهى در خـواب چنان دید که مجلسى باشکوه بر پا شده و هـمه عالمان شیعه در آن جـمع اند ولى ابن فهد حضور ندارد. در عالم خواب مى پرسد پس ابن فهد کجاست؟ مى گویند او در مجلس انبیا مقام گزیده است! آن عالم بزرگ مدتى بعد پس از دیـدار با ابن فهد خوابش را براى وى تعریف مى کند. آنگاه مى پرسد : شـما چه کرده اید که خلوت نشین محفل انس گشته و در مجلس پیامبران جاى گرفته اید؟ ابن فهد مى گوید : آنچه مرا بدان مقام رهنمون شد این بود که فقیر بودم و پولى نداشتم تا به آن صدقه داده، نیازمندى را دست گیرم. از همین رو مقام و آبرویم را صدقه دادم و از موقعیت خویش نیازمند را دستگیرى کردم.([9])
جدال پیروز
در سال 840 ق. در حالى که شیخ کامل حله 84 بهار را پشت سر گذاشته بود از طرف حکمران بغداد میرزا اسپند براى مناظره با علماى اهل سنت به بغداد دعوت شد. اسپند میرزا پسر قرایوسف از امراى سلطان محمدجـلایر بود. او و پـدرش دوازده سال بر بغـداد و اطراف آن حکومت کردند. اسپند میرزا در سال 836 به حکومت بغداد رسید و از زمان انجام این مناظره چهار سال از ایام زمامدارى اش گذشته بود. مجلس مناظره بر پاشد و ابن فهد و عالمان شیعى در یک طرف و بزرگان اهل سنّت در طرف دیگر به بحث نشستند. ابن مناظره ها پس از جدالى حسّاس در حضور سلطان به پایان رفت و ابن فهد حلى توانست حقانیّت تشیّع را به اثبات برساند. بدین ترتیب اسپندمیرزا حاکم بغداد مذهب شیعه را اختیار کرده، سکه به نام دوازده امام زد و مذهب شیعه را مذهب رسمى حوزه حکمرانى اش قرار داد.([10])
در حدیث دیگران([11])
مرغان رهیده از بند و پرستوهاى عاشقى که تابى کرانها پر کشیده در سرزمین دوست فرود آمده اند در وصف نگنجند، اما بى لطف نیست اگر نظر دیگران را درباره آنان بنگریم. میرزا حسین نورى درباره ابن فهد مى نویسد : «صاحب مقامات عالى در میدان علم و عمل و دارنده خصال روحى و باطنى اى که در کمتر انسانى یافت مى شود، جمال الدین احمد بن فهد حلى...»([12]) و نیز عارف الهى مولى محمد تقى مجلسى در اجازه اى از او به عنوان «شیخ ربانى و عالمى صمدانى»([13]) یاد مى کند. آرى، او پاکباخته اى از دیار خوبیها بود که در وصف او گفته اند : شهرت وى در فضل و استوارى نظر، ذوق، عرفان، زهد، اخلاق، خوف و اشفاق به اندازه اى است که ما را از هر گونه تعریفى درباره اش بى نیاز مى کند. او بین علوم معقول و منقول و نیز فروع و اصول دین جمع کرد و هر دو را به دست آورد.... لفظ و معنى ظاهر و باطن را درک... و علم و عمل را به بهترین شیوه در خود جمع کرده بود.([14]) محقق تسترى درباره اش فرموده است : «شیخ با افتخار جلیل، یگانه کامل، نیک بختى که روشنایى مسلمین و راهنمایى مؤمنین بود عالمى که پیشواى به وحدت رسیدگان و دلیر عرصه هاى مناظره با مخالفین و دشمنان بود.الگوى عابدان و نادره عارفان و زاهدان، پدر فضایل و نیکیها، جمال الدین احمد بن محمد بن فهد حلى قدس الله روحه»([15]).
غروب
سرانجام سال 841 ق. فرا رسید و از عمر احمد بن فهد 85 سال گذشته بود و آخرین لحظات زندگى شیخ بود. او مشتاق دیدار بى پرده دوست، آماده پرواز شده، بال گشود و غبار طبیعت را از روح خود زدوده چشم دوستان در فراق شیخ ترانه جدایى سرداد و گلاب اشک را مویه کرد. دوستداران شیخ جنازه را برگرفته، درمیان اندوه مؤمنان تا باغ نقیب علویین کربلا تشییع کرده، به خاک سپردند.
آرامگاه آن مرد نامى از همان ابتدا مورد توجه مؤمنان و عالمان بود. نقل کرده اند آقا سید على طباطبایى (مؤلف کتاب «ریاض المسائل») بر زیارت قبر او مداومت داشته است([16]). قبر او اکنون در مدرسه اى از مدارس علوم دینى قرار دارد و زیارتگاه عام و خاص است.
«یادش جاودان باد و اندیشه و عملش اسوه زندگى ها»
«والسلام»
[1]- تاریخ الحله، شیخ یوسف کرکوش، نشر شریف رضى قم، ج 1 و 2.
[2]- ریحانة الادب، میرزا محمد على مدرس تبریزى، ج8، ص193 والمهذب البارع، ابن فهد حلى، تصحیح شیخ مجتبى عراقى ج1، ص18 و 19.
[3]- تمکّن در توحید که یکى از اصطلاحات عارفان است یعنى سالک بسوى خدا به توحید - که بالاترین سیر و کمال انسان است - برسد و حالات او در توحید خداى سبحان همیشگى، پیوسته و دائمى باشد. که این استقرار و ثبوت در توحید را تمکّن در توحید حضرت حق گویند.
[4]- طبقات اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ج4، بخش الضیاءاللامع فى القرن التاسع و بحار الانوار، علامه مجلسى، ج104 و 105 (اجازات بحار).
[5]- استاد علامه حسن زاده آملى فرموده اند : طلابى که مى خواهند در دعا دقت و تأمّل کنند در خدمت استادى اهل صفا کتابهاى دعا را بدین ترتیب درس بگیرند : اول مفتاح الفلاح شیخ بهایى، دوم عدّة الداعى ابن فهد حلى، سوم قُوّت القلوب ابوطالب مکى، چهارم اقبال الاعمال سید بن طاووس.
[6]- تعلیقه امل الآمل، میرزا عبدالله افندى اصفهانى، چاپ کتابخانه آیت الله مرعشى قم، ص 94 و 95.
[7]- تاریخ العلماء، محمد رضا حکیمى، چاپ بیروت، 1403، ص 31 و 32.
[8]- ترجمه عدّة الداعى، حسین فشاهى، چاپ کتابفروشى جعفرى مشهد، 1379 ق، ص 8.
[9]- تفسیر حمد و بقره شیخ محمد حسین اصفهانى، چاپ سنگى 1317ق، ص 199 و 200.
[10]- مجالس المؤمنین، قاضى نورالله شوشترى، اسلامیه 1354، ج 2، ص 368 - 370.
[11]- در زمان ابن فهد حلى دانشمندى دیگر با همین نام مى زیسته است که همنامى این دو عالم موجب اشتباهاتى شده است. نام هر دو ابن فهد است. هر دو از شاگردان «ابن متوّج» و هر دو شرحى بر «ارشاد» علامه حلى نوشته اند اما یکى اهل حلّه است و دیگرى اهل «احساء» از روستاهاى حله. شرح ارشاد ابن فهد حلى معروف به شرح ارشاد است ولى شرح ارشاد ابن فهد احسایى نامى دیگر دارد. ابن فهد حلى از معلمان اخلاق و سیر و سلوک است و جوششى در معرفت و اخلاق داشته ولى ابن فهد احسایى تنها در فقه استاد بوده است. «فهد» نام جد ابن فهد حلى است و نام پدر ابن فهد، احسایى. ترجمه روضات الجنات، محمد باقر ساعدى، اسلامیه 1356، ج 1، ص109 و 110.
[12]- مستدرک الوسائل، میرزا حسین نورى، چاپ رحلى، ج 3، ص 434.
[13]- بحار الانوار، علامه مجلسى، ج 107 (اجازات) ص 68.
[14]- روضات الجنات، سید محمد باقر خوانسارى، ج1، ص71، با دخل و تصرف.
[15]- مقدمه مهدب البارع، ص 13، به نقل از مقابس الانوار، شیخ اسدالله تسترى، ص 18.
[16]- ریحانة الادب، میرزا محمد على مدرس تبریزى، ج 8، ص 147،