علاّمه سیّد محمّدحسین فضل الله
(متولّد: 1354ق.)
عنوان مقاله: فروغ جهاد
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
تبار و خاندان
یکى از امتیازات خاندان فضل الله، این است که نسبت آنها به حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام)مى رسد. این طایفه، به آل فضل الله معروفند. سید نجیب الدّین فضل الله، از مشاهیر برجسته لبنان به شمار مى رفت که عمر با برکت خویش را براى نشر فرهنگ قرآن و عترت سپرى کرد[1].
وى در سال 1325 ق. داراى فرزندى شده و او را عبدالرّؤف نامید. این سیّد، در سنین جوانى از لبنان به نجف اشرف عزیمت کرد و پس از گذرانیدن مقدّمات و سطح حوزه، نزد مشاهیرى چون: میرزا فتّاح شهیدى، سیّد ابوالحسن اصفهانى و سیّد عبدالهادى شیرازى، تحصیلات عالى خود را با موفقیت پشت سرگذارد و پس از رسیدن به فضل و کمال، همراه با برادر خویش، سیّد محمّدسعید، در برخى مدارس نجف اشرف به تدریس پرداخت امّا با ارتحال سیّدمحمّدسعید، وى به جبل عامل بازگشت و تلاش علمى و فرهنگى فوق العاده اى را پى گرفت.
وى به دلیل وارستگى، اخلاص و خودسازى، در منطقه مورد اشاره، به عنوان نمونه عالى اخلاق و عرفان معروف گردید[2].
تولّد و کودکى
هنگامى که سیّد عبدالرؤف در یکى از محلاّت نجف روزگار مى گذرانید، نور معنوى بارگاه حضرت على(علیه السلام) بر کلبه این سیّد پرهیزکار پرتو افشانى مى نمود. عبدالرؤف که مدت سى سال در این دیار اقامت داشت، با فرا رسیدن ماه بابرکت شعبان، طبق سنوات قبل با عبادت و دعا، روح و روان خویش را معطر مى ساخت تا خود را براى ایّام ماه مبارک رمضان مهیا سازد.
نوزده روز از شعبان سال 1354 ق. گذشته بود که در خانه سیّد عبدالرؤف کودکى دیده به جهان گشود که او را محمّدحسین نامیدند و با تولّد وى، شادمانى خانواده اش مضاعف گشت. سیدمحمّدحسین، همراه با پرورش هاى پر بار پدر، از همان دوران کودکى به خواندن، نوشتن و تلاوت قرآن روى آورد. هر روز که مى گذشت، اشتیاق وى به فراگیرى معارف دینى فزونى مى یافت. او در نه سالگى، ضمن مطالعه برخى آثار تاریخى و ادبى، فراگیرى مقدّمات درس هاى حوزوى را آغاز کرد و نیز مشتاقانه مجلات مصرى، لبنانى و مطبوعات عراقى را مطالعه مى نمود. این گونه پى گیرى هاى توأم با شوق و علاقه، ذوق ادبى و قدرت نویسندگى او را از دوران نوجوانى شکوفا ساخت.
در محضر استادان
سیدمحمّدحسین در نجف اشرف از حوزه درسى این استادان بهره مند گردید:
1. سیّد عبدالرئوف
وى پدر سیّدمحمّدحسین بود و درس هاى مقدماتى را به محمّد حسین تعلیم داد[3].
2. حاج شیخ مجتبى لنکرانى
وى از پرورش یافتگان مشاهیرى چون محمّد جواد بلاغى، عبدالکریم زنجانى، سیّدابوالحسن اصفهانى، میرزاى نائینى، ضیاء الدّین عراقى و غروى اصفهانى بود[4]. سیّدمحمّد حسین، جلد دوم کفایة الاصول را از وى فرا گرفت.
3. سیّدمحمّد روحانى
سیدمحمّد حسین یک دوره بحث خارج اصول را نزد وى آموخت.
4. آمیرزا حسن بجنوردى
فضل الله در ایّام تابستان و در روزهاى پنج شنبه و جمعه، در درس این استاد حاضر مى شد و در بحث هاى قواعد فقیّه وى شرکت مى کرد و از این استاد بزرگ استفاده علمى مى نمود[5].
5. آیت الله سیّد ابوالقاسم خویى
موقعى که آیت الله خویى در نجف حوزه درسى منعقد کرد، علاّمه فضل الله فرصت را مغتنم شمرد و بیشترین درس ها را نزد وى خواند. این درس ها عبارت بودند از: دو دوره کامل اصول فقه، کتاب بیع و خیارات، مکاسب، کتاب تقلید و طهارت و بخشى از کتاب صلاة. بحث هاى[6]منظّم، عمیق و منسجم آیت الله خویى و نیز روحیه دقّت و تحقیق وى، براى سیدمحمّدحسین فضل الله جاذبه فراوانى داشت.
6. شیخ حسین حلّى
وى از برجسته ترین شاگردان میرزاى نائینى بود که علاوه بر توانایى علمى، روح و روان خویش را به پارسایى، فروتنى و زهد آراسته بود و با وجود آن که از مراجع معاصر، در مرجعیّت، کمى نداشت، از ریاست و امور شرعى اجتناب مى کرد. او مدرسه سیّارى بود که از آموختن و یاد دادن هیچ گاه مضایقه نمى کرد. سیّد محمّد حسین فضل الله حدود سه سال از او بهره برد و علاوه بر این، در بحث هاى اخلاقى مرحوم حلّى که همه ساله در ماه مبارک رمضان منعقد مى گردید، حاضر مى شد[7].
7. آیت الله سیّدمحمود شاهرودى
سیدمحمّد حسین به مدّت دو سال از درس هاى خارج فقه و اصول آیت الله شاهرودى بهره برد.
8. آیت الله سیّد محسن حکیم
وى در مسجد عمران نجف تدریس مى کرد و سیدمحمّد حسین فضل الله موفق شد به مدت یک سال و نیم از این حوزه پربار درسى برخوردار گردد.
تأثیر پذیرى طلبه جوان را از این استاد، مى توان در ابتکارات فکرى، تلاش هاى اجتماعى و مجاهدت علمى مشاهده نمود[8].
9. صدراى قفقازى (شیخ صدرا بادکوبه اى)
وى پس از تحصیل نزد آیت الله نائینى و شیخ محمّدحسین اصفهانى، در شمار مدرسان شهر نجف قرار گرفت و به تدریس سطح حوزه و نیز مبانى فلسفى و عقلى روى آورد و این روند را چهل سال ادامه داد تا آن که به عنوان استاد برجسته حکمت شهرت یافت.
10. سیّدمحمّد سعید فضل الله
این شخصیت بزرگوار که عموى سیّدمحمّد حسین فضل الله است، در تکوین شخصیت علمى و فکرى فرزند برادر، تأثیرى بسزا داشت چنانکه خود چنین گفته است:
«بر اثر مجالست با عمویم، نکات بسیارى را آموختم و او در شکوفایى و پرورش هاى اخلاقى من کوشا بود موقعیّت علمى متمایزى داشت ولى به دلیل زهد و تقوا، از شهرت اجتماعى بیزار بود».
سید محمّد سعید نیز در ایّام نوجوانى و جوانى سیّدمحمّد حسین، به وى گفته بود که تو آینده اى درخشان خواهى داشت.
سیدمحمّد سعید در سال 1337 ق. به نجف اشرف مهاجرت کرد و نزد میرزا محمّدحسین نائینى، میرزا فتّاح شهیدى، سیّدابوالحسن اصفهانى و سیّد عبدالهادى شیرازى به تحصیل پرداخت و سرانجام خود به درجه اجتهاد نایل آمد[9].
کوشش و رویش
علاّمه فضل الله همگام با تعلیم و تعلّم در نجف، از عرصه هاى اجتماعى و فرهنگى و کوشش هاى ادبى ـ تبلیغى غافل نبود. در حالى که یازده بهار از سن او نگذشته بود، همراه با پسر خاله اش، شهید سیّد محمّد مهدى حکیم مجلّه اى به نام «ادب» تهیه مى کرد که اگر چه به طبع نمى رسید، ولى به صورت دست نویس در اختیار علاقه مندان قرار مى گرفت.
جماعة العلماء نجف اشرف، حرکت ارزشمندى بود که توسط عالمان شیعه، در زمان کودتاى عبدالکریم قاسم بنیان نهاده شد. اگر چه علاّمه فضل الله به هنگام پایه گذارى آن، دوران جوانى را پشت سر مى گذاشت، امّا با این جماعت، همکارى داشت. نشریه الاضواء، که زیر نظر این هیئت بررسى و نظارت طبع مى شد، از مجلات این گروه بود، اعضاى هیئت تحریریه این مجله دانشمندان جوانى بودند که با شهید سید محمّد باقر صدر و علاّمه فضل الله ارتباط داشتند. با انتشار این مجله و ارائه دیدگاه هاى فکرى و سیاسى، روح اسلامى و حمّیت دینى در جامعه آن روز، تقویت گردید.[10]
علاّمه فضل الله در این باره مى گوید:
«به همراه شهید سیّد محمّدباقر صدر، شیخ محمّدرضا جعفرى، شیخ عبدالهادى فضلى و شیخ محمّدکاظم حلفى که کارهاى فنى و ادارى مجله را عهده دار بود، این مجله را پایه گذارى کردم. شهید صدر، سرمقاله هاى آن را با عنوان «رسالتنا» مى نوشت و من سرمقاله دومى را با عنوان «کلمتنا» مى نوشتم و این مقالات را حتى پس از توقف نوشته هاى آن شهید، به مدت 6 سال ادامه دادم که بعدها به صورت کتابى به طبع رسید.»
و همچنین مى گوید:
«به اعتقاد من، ارزش مجله الاضواء، به این بود که توانست محیط ساکن و را کد نجف را از یک تحرّک اسلامى ـ سیاسى برخوردار سازد. این برنامه، از سوى آیت الله سیّدمحسن حکیم ـ که مخارج مجلّه را نیز تأمین مى کرد ـ مورد حمایت و تأیید قرار گرفت و احتمالاً ارزش نشریه مذکور بدان بود که تلاش هاى خود را با مطرح کردن مسائل و درخواست هاى مردمى، ادامه مى داد و از این جهت، با واقعیت هاى محیط اطراف خود هماهنگى داشت[11].»
همدلى، و همکارى علاّمه فضل الله و شهید صدر، علاوه بر زمینه هاى فرهنگى، در امور سیاسى نیز ادامه یافت. یکى از این برنامه ها، تأسیس حزب الدعوة الاسلامیه است که در دگرگونى فکرى جامعه، پاسدارى از ارزش هاى دینى، رسیدگى به مصالح امّت اسلامى و مبارزه با رژیم بعثى، تأثیرگذار بود.
در این همکارى هاى سازنده و ارزنده، شهید صدر به نقش علمى و فرهنگى علاّمه فضل الله پى برد و به همین دلیل، موقعى که وى عازم لبنان بود، گفت: «آنها که از نجف رفته اند، ضرر کرده اند جز علاّمه فضل الله که اگر در این شهر مى ماند، زیان مى دید[12].»
به سوى لبنان
از آن جا که آیت الله سیّدمحسن حکیم و آیت الله خویى، علاّمه فضل الله را به عنوان وکیل خویش در کشور لبنان برگزیده بودند و نیز بنا به توصیه پدر و اصرار جمع کثیرى از شیعیان این سامان، علاّمه فضل الله در سال 1385 ق. پس از بیست سال استفاده از محضر مشاهیر نجف اشرف به لبنان، مهاجرت کرد.
نخستین منطقه اى که وى در آن سکونت گزید، نبعه نام داشت جایى که اگر چه در قلب مناطق مسیحى نشین لبنان قرار دارد، اما اکثریت آنها شیعه هستند. این ناحیه، در ضلع شرقى بیروت قرار دارد. طى سالهاى 1396 و 1397 ق. نبعه تحت محاصره فالانژها قرار گرفت و با اشتغال و سقوط نبعه توسط نیروهاى شبه نظامى افراطى، علاّمه فضل الله به جبل عامل آمد و در این سرزمین به فعالیّت هاى اجتماعى و آموزشى روى آورد و بعد به منطقه ضاحیه جنوبى بیروت آمد و در این سامان، تأسیس و اداره برخى مؤسسات فرهنگى، تعلیمى و خیریه را در رأس برنامه خود قرار داد.
بئرالعبد، بخشى از منطقه ضاحیه بیروت است که اکثریتى شیعه دارد. این ناحیه، پس از رانده شدن شیعیان از منطقه نبعه و دیگر نواحى، محل سکونت طوایف شیعى گردید.
علاّمه فضل الله، از سال 1397 ق. در این جا اقامت گزید. اهمیت و شهرت بئرالعبد، به دلیل وجود مسجد امام رضا(علیه السلام) و تلاش هاى فرهنگى ـ تبلیغى نیروهاى مستقر در آن است مکانى که به مسجدالثّوره معروف است و بئرالعبد را همچون قم، پرآوازه ساخته است[13].
فعالیّت هاى آموزشى وتربیتى
علاّمه فضل الله به هنگام تحصیل در نجف، ضمن استفاده از درس استادان حوزه نجف، خود نیز کفایة الاصول رسائل، و لمعه تدریس مى کرد و چون به لبنان عزیمت کرد، علاوه بر تدریس در مساجد، مدارس و بعضى مراکز تبلیغى، در منزلش نیز طلاّب علوم دینى را آموزش مى داد و حتى در ایّام تعطیل نیز تدریس را ادامه مى داد. او به محض استقرار در نبعه، حوزه درسى تشکیل داد و جمعیّت خانواده برادرى (جمعیة اسرة التّاخى) را تشکیل داد که شامل مسجد، حسینیه، حوزه علمیه و درمانگاه بود. وى همواره با پشتکار خاصى به صورت یک حرکت گسترده علمى ـ فرهنگى فعالیّت مى کرد و جلسات هفتگى مستمرّى در بیروت و اطراف آن برگزار مى کرد و نیز امامت جماعت مسجد امام رضا(علیه السلام) را در بئرالعبد پذیرفت. وى در این باره مى گوید:
در این منطقه، حوزه علمیه اى به نام «المعهد الشرعى الاسلامى» تأسیس کردم که بسیارى از علما و روحانیونى که ازآن فارغ التحصیل شده انددر مراکز تبلیغى و سیاسى ـ اجتماعى لبنان مشغول به کارند.
در این مدرسه تا سطح و مکاسب تدریس مى شود و علاّمه فضل الله، تدریس خارج فقه و اصول را عهده دار شده است و نیز رسائل، مکاسب و کفایه را تدریس مى کند.
پس از آن که وى به ناحیه ضاحیه آمد، فعالیّت هاى آموزشى را پى گرفت و حوزه علمیه اى بنیان نهاد و نیز سرپرستى حوزه هاى علمیه شهرهاى صور، بیروت و بعلبک را پذیرفت. علاّمه فضل الله در این مراکز، علاوه بر تدریس، از طریق نمایندگان خودبه امور رفاهى، آموزشى و سکونتى طلاّب رسیدگى مى کند و بودجه لازم آموزشى و کمک هزینه تحصیلى آنان را تأمین مى نماید.
در بعلبک و صور با سرپرستى وى، دو حوزه علمیه ویژه خوهران، مشغول فعالیّت هستند.
او در جنوب لبنان نیز مدرسه القرآن الکریم را تأسیس کرد که هدف آن، تعلیم قرآن، آموزش تجوید و نیز چگونگى حفظ قرآن و فراگیرى علوم قرآنى مى باشد.
تأسیس نُه مرکز آموزشى پیشرفته، شامل دبیرستان و مراکز فنى و حرفه اى با شانزده هزار دانش آموز، از دیگر کوشش هاى علامه فضل الله است و برخى از این مدارس، ویژه دختران است.
شاگردان
علاّمه فضل الله در حوزه هاى گوناگون نجف، لبنان و سوریه به تربیت افرادى همّت گمارد که عدّه اى از آنان هم اکنون در سمت هاى آموزشى، فرهنگى، سیاسى و اجتماعى مشغول فعالیّت هستند و برخى نیز به فیض شهادت نایل آمده اند. گروهى از شاگردان وى عبارتند از:
1. شیخ رضا از مشاهیر علمى و اجتماعى لبنان و مدرّس برخى از حوزه هاى شیعى این سرزمین است.
2. شهید شیخ راغب حرب
این روحانى به خون خفته، از شخصیت هاى مبارز و فعال منطقه و امام جمعه شهرک جبشیت بود که قبل از شهادت به دلیل مبارزه با صهیونیست ها و فراخوانى مردم لبنان به قیام علیه صهیونیست ها، توسط ارتش رژیم اشغالگر قدس دستگیر شد اما به دنبال اعتصاب گسترده و اعتراض و تحصن مردم لبنان، آزاد شد. او پس از رهایى، ستیز بر علیه اسرائیل را شدّت بخشید و به همین دلیل در تاریخ 28 بهمن ماه 1362 ش. توسط دشمن صهیونیستى به شهادت رسید[14].
3. شهید سیّد عباس موسوى
وى در سال 1371 ش. در شهرک بنى شیث از توابع بعلبک لبنان به دنیا آمد.
پس از تحصیلات مقدماتى، براى پى گیرى علوم دینى به نجف رفت و مراحل سطح خارج را در حوزه این شهر، نزد استادان برجسته اى چون آیت الله خویى و شهید صدر آموخت. در سال 1357 ق. در حالى که به مراتب عالى از علوم اسلام نایل شده بود، به لبنان بازگشت تا آن چه را آموخته بود، به مرحله عمل درآورد. سیدعباس موسوى، علاوه بر بهره مندى از افق اندیشه هاى علاّمه فضل الله، با تاثیر پذیرى از برنامه هاى آموزشى و علمى وى، حوزه علمیه اى در شعر بعلبک لبنان بنیان نهاد و در آن جا به تربیت طلاّب روى آورد و تمامى توان خویش را براى پیاده نمودن اندیشه ها و افکار امام خمینى(رحمه الله) در جامعه لبنان به کار گرفت. وى در صف مقدم جهاد علیه اشغال گران بود و با همکارى جمعى از عالمان، بویژه علاّمه سیّد محمّدحسین فضل الله و تعدادى از شاگردان خود، جنبش انقلابى حزب الله لبنان را تأسیس کرد. او در حالى که به عنوان دبیر کل حزب الله مشغول انجام وظیفه بود، در 27 بهمن ماه 1370 ش. در جنوب لبنان توسط دژخیمان صهیونیستى به شهادت رسید[15].
4. سیّدحسن نصرالله
این روحانى مبارز و پر شور، بعد از تحصیلات حوزوى به فعالیّت هاى سیاسى و مبارزاتى روى آورد و بعد از شهادت سیّد عباس موسوى از طرف شوراى رهبرى، به عنوان دبیر کل جنبش حزب الله برگزیده شد. او ارتباط صمیمى و بدون واسطه اى با فرماندهان و اعضاى حزب الله دارد و شخص باهوش، فروتن، خوش بیان و ساده زیست است.
کوشش هاى فرهنگى
محور تلاش هاى علاّمه فضل الله در این عرصه عبارتند از:
1. برپایى جلسات هفتگى تفسیر قرآن کریم و پاسخ به سؤالات شرکت کنندگان.
2. سخنرانى در شب هاى جمعه و خواندن دعاى کمیل وى با صدایى روح بخش و آوازى محزون این دعا را قرائت مى کند و تأثیر عمیقى بر مخاطبان مى گذارد.
3. برپایى نماز جمعه با شرکت حدود سى هزار نماز گزار در حومه بیروت.
4. برگزارى میزگردهاى فرهنگى ویژه بانوان که طى آن برخى از زنان اندیشمند لبنانى، مشکلات خانوادگى و فرهنگى بانوان را مطرح مى سازند و علاّمه فضل الله براى رفع دشوارى ها و مشکلات آنها راه حل ارائه مى کند.
5. تأسیس مرکز بزرگ اسلامى بیروت، شامل مسجد الامامین الحسنین(علیهم السلام)، سالن بزرگ اجتماعات حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) و مرکز فرهنگى تبلیغى و تحقیقاتى.
6. شرکت در مجامع، محافل و همایش هاى علمى و فرهنگى که در لبنان و برخى از کشورهاى اسلامى برگزار مى شود.
در عرصه هاى سیاسى
علاّمه فضل الله در نجف اشرف، همراه با تحصیل و تدریس، با شهید آیت الله سیّد محمّد باقر صدر در ایجاد حرکت سیاسى در عراق همکارى کرد.
همچنین وى از سال 1378 ق. در زمینه مسائل سیاسى با شخصیت هاى علمى و فرهنگى کشورهاى عربى و سرزمین هاى حوزه خلیج فارس ارتباط داشت و همواره مى کوشید در این برنامه ها با مرجع وقت شیعیان، آیت الله سید محسن حکیم، هماهنگى هاى لازم را انجام دهد.
وقتى او به لبنان رفت، سرپرستى حرکت اسلامى را عهده دار شد و در نخستین سال هاى تأسیس حزب الله، نام او با تشکیلات مزبور، ارتباط عمیقى یافت. در هنگام تأسیس حزب الله، کسانى که از گروه هاى اسلامى مختلف به آن ملحق شدند، وى را اسوه اى شمردند که تجلّى بخش باورهاى آنان است[16].
علاّمه فضل الله در اغلب مراسم اصلى و جلساتى که به دعوت حزب الله برگزار مى شود، به سخنرانى مى پردازد. وى در این باره مى گوید:
«این که وسایل ارتباط جمعى جهانى از من به عنوان مرشد روحى و معنوى حزب الله یاد مى کنند، ناشى از این است که اغلب این برادران مؤمن و مبارز، در نمازهاى جمعه و جماعت که به امامت من تشکیل مى شود و یا در درس ها و سخنرانى هاى من حاضر مى شوند و این حرکت که امروزه در شکل حزب الله مى باشد، ارشادهاى معنوى و مذهبى خود را از من دریافت مى کند.»
به دلیل همین فعالیّت هاى تبلیغى و فرهنگى علاّمه فضل الله، در جهت رشد فکرى و سیاسى نیروهاى حزب الله و دیگر حرکت هاى شیعى لبنان بود که وى چهار بار مورد سوء قصد قرار گرفت و در واقع موقعیّت محورى وى در میدان هاى سیاسى ـ اجتماعى لبنان، خشم و نفرت دشمنان و منافقان را برانگیخت و مزدوران استکبار که توان تحمل چنین پرتوافشانى هایى را نداشتند، تصمیم گرفتند او را از میان بردارند که در این راه موفق نشدند.
افواج المقاومة اللبنانیة (حرکت المحرومین و جنبش امل) به منظور متشکل شدن جوانان لبنان، توسط امام موسى صدر و شهید دکتر مصطفى چمران و با استعانت از افق فکرى علاّمه فضل الله و مرحوم محمّدمهدى شمس الدّین بنیان نهاده شد. علاّمه فضل الله با سخنرانى و برگزارى، جلسات پرسش و پاسخ، معارف مفید وآموزنده را در اختیار جوانان قرار مى داد و با این زیر بناى فکرى، سازمانى شکل گرفت که در برابر دشمن صهیونیستى مقاومت مى کرد و در اتّحاد و همسویى نیروهاى انقلابى و رسیدگى به امور رفاهى و معیشتى شیعیان لبنان بسیار تأثیر گذار بود[17].
توجه به مسائل سرزمین هاى اسلامى
علاّمه فضل الله عقیده دارد که مسلمانان به لحاظ دور ماندن از یکدیگر و درک ننمودن زبان هم، به دلیل نفوذ استکبار جهانى، مشکلات زیادى دارند و براى رفع این دشوارى ها، باید بین عالمان و شخصیت هاى جهان اسلام دیدارها و گفت و گوهایى صورت گیرد و با روشى ارزشى و مبتنى بر اصول منطقى و به دور از گرایش هاى قومى و ملّى، بین این افراد که نخبگان و خواص مسلمانان هستند، تبادل نظرهایى صورت گیرد و از این رهگذر، سیر تفاهم، وحدت و انسجام نیروهاى مسلمان هموار گردد.
او براى رسیدن به این آرمان مقدّس، گام هایى برداشته، پیوسته از طریق کنگره ها و مجالس علمى، مسلمانان را به اتّحاد فراخوانده است و از فرزانگان سرزمین هاى اسلامى خواسته است که با هم گفت و گو کنند و به اختلافات دیرینه خاتمه دهند و بر محور اسلام ناب محمّدى با هم کنار آمده، فرصت را از دشمنان تفرقه افکن سلب کنند.
حامى انقلاب اسلامى
علاّمه فضل الله در مناسبت هاى گوناگون و موقعیّت هاى پیش آمده، از انقلاب اسلامى و بنیان گذار آن دفاع کرده و در زندگى عملى و برنامه هاى تبلغى ـ فرهنگى خویش، چنین ایده اى را مورد توجه قرار داده است. او عقیده دارد که یکى از محصولات انقلاب اسلامى، گسترش معنویّت در جهانى بود که مادیّت همه جاى آن را فراگرفته بود و امام خمینى به عنوان بنیان گذار نهضت اسلامى ایران، سیاست را با رسالت درآمیخت و به کشوردارى و سیاستمدارى و دفاع از محرومان، روح تازه اى بخشید. وى یادآور مى شود که ارزش انقلاب اسلامى در این است که توانست اسلام و تشیّع را به جهان برساند و مردم را از آن آگاه کند و گسترش پرتوهاى انقلاب اسلامى به اقصى نقاط جهان، سبب گردیده است که استکبار جهانى آن را از تابش بیندازد و نگذارد در جهان اسلام اثر کند و مى گوید:
«در تقویت جوّ اسلامى براى مقابله با استکبار جهانى مى کوشیم و در مجموع خود را خدمتگزارى کوچک مى دانم که سعى دارد در مسیر اسلام ناب محمّدى که امام خمینى آغاز گر آن بود، گام بردارم[18].»
به هنگام انتشار خبر ارتحال امام، علاّمه فضل الله اعلام کرد: در عصر حاضر، هیچ مصیبتى دردناکتر از رحلت امام خمینى براى مسلمانان جهان نمى باشد[19]. وى در خطبه هاى نماز جمعه در مسجد امام رضا(علیه السلام) (واقع در بئرالعبد)، ضمن برشمردن فضایل امام، ثمرات معجزه آساى حیات پر بار آن بزرگوار را مرهون ایمان راسخ و اراده استوار پیامبر گونه اش دانست که جهان را در بهت و حیرت فرو برده است[20]. در بخشى از پیام تسلیت وى به مناسبت رحلت امام، چنین آمده است:
«فاجعه رحلت امام که همه زندگى خود را در راه خدا صرف کرد، جانخراش بود. امام خمینى با حکمت و شجاعت وصف ناپذیر خود، خدمتى به اسلام کرد که در حجم همه جهان بود[21].»
وى خطاب به مقام معظم رهبرى گفت:
«ما انتخاب شما به رهبرى انقلاب اسلامى ایران را ضمانت مؤکّد حفظ خط اسلام اصیل مى دانیم که فقیه بزرگ اسلام، حضرت امام خمینى ـ رضوان الله تعالى علیه ـ با فکر و جنبش و انقلاب، علیه همه مستکبران آغاز کرد[22].»
خدمات اجتماعى و اقتصادى
علاّمه فضل الله بر این باور مى باشد که وقتى ملتى در محرومیّت باشد و تحت فشار تبعیض و بى عدالتى باشد، طعم عزّت را درک نخواهد کرد و به علاوه راه زنده ماندن و عملى شدن احکام شرعى در میان اقشار گوناگون در این است که به افراد محروم و بى بضاعت رسیدگى گردد و براى رفاه اجتماعى، بهداشتى و معیشتى اقدام شود. به همین سبب، وى به موازات کار فرهنگى و تبلیغى، امور رفاهى و اقتصادى را با جدیّت پى گیرى مى کند.
علاّمه فضل الله براى رسیدگى به شیعیان محروم و مقاوم لبنان و رسیدگى به وضع یتیمان و فرزندان شهدا و توجه به مسائل بهداشتى، تحصیلى و رفاهى آنان، مؤسسه هاى خیّریه اى را تأسیس کرده است که عبارتند از:
1. مبرة الامام الخوئى (مستقر در بیروت ناحیه دوم)
2. مبرة الامام زین العابدین(علیه السلام) واقع در دره بقاع(حوالى شهر بعلبک).
3. مبرة الامام على بن ابى طالب(علیه السلام) در جبل عامل.
4. مبرة سیّدة مریم، جبل عامل ناحیه جویا.
5. مبرة سیّده خدیجه الکبرى(علیها السلام)، واقع در بیروت.
6. مبرة الحوراء زینب(علیها السلام) واقع در بقاع غربى، ناحیه سحمر.
7. بیمارستانى در جنوب لبنان، براى رسیدگى به امور درمانى، بهداشتى و پزشکى مردم این ناحیه.
8. مکتبه الخدمات الاجتماعیه.
مقام علمى و مرجعیّت دینى
علاّمه فضل الله در زمره عالمانى است که جهاد و اجتهاد را با یکدیگر توأم نموده است و براى تحقق آرمان هاى اسلامى تلاش مى کند و در لبنان و غالب کشورهاى عربى ومنطقه خاورمیانه، او را به ژرف اندیشى، اصول گرانى فرهنگى، پیشگامى در عرصه گفت و گو بین مذاهب اسلامى و ادیان دیگر، رهبرى فکرى مقاومت اسلامى لبنان و دفاع از انقلاب اسلامى ایران مى شناسند. وى قصد دارد به جهان بفهماند که اسلام دین جامع و کاملى است و امکان ندارد فردى مسلمان باشد و از اندیشه هاى معارض با دیانت پیروى کند. قدرت علمى، بیان منطقى و افق اندیشه هاى علمى علاّمه فضل الله از بحث ها، گفت و گوهاى فرهنگى، تدریس علوم مختلف اسلامى و تحقیقات دقیق و عمیق او روشن است.
خلق و خوى
1. فروتنى
علاّمه فضل الله با تمامى اقشار جامعه شیعه لبنان، ارتباط عاطفى و صمیمى دارد و مطابق درک و فهم آنان، مسائلى را مطرح مى کند که جنبه هاى ارشادى و تربیتى دارد. کودکان و نوجوانان یتیم فرزندان شهیدان را مورد نوازش و محبّت قرار مى دهد و پیوسته پى گیر امور رفاهى، آموزش و بهداشتى آنان است. با محرومان، درماندگان و افراد رنجیده و مصیبت دیده، همدردى مى کند. در برابر اعتقادات شاگردان، بردبارى نشان داده، با لطافت، ملایمت و رأفت، آنان را در بحث ها و گفت و گوها قانع مى سازد و برایش تفاوتى نمى کند که در کدام حوزه و در چه مقطع تحصیلى مشغول تدریس باشد.
با وجود احراز مقام علمى و رسیدن به درجه اجتهاد، تدریس هر درسى را عهده دار مى شود.
2. فداکارى
علاّمه فضل الله با آن مقام حوزوى که در نجف بدان دست یافت و پژوهش هاى پرمایه اى که در زمینه معارف دینى به عمل آورده است، مى توانست در جوار بارگاه حضرت على(علیه السلام)بماند و شهرتى علمى و آوازه اى مهم در جهان اسلامى به دست آورد اما مصالح جامعه لبنان را بر چنین موقعیتى برترى داد و چون آن اخلاص و فداکارى را از خود نشان داد، خداوند وى را در مسیر معرفت و حکمت یارى داد تا بتواند با این سرمایه معنوى، برطرف کننده ناهموارى ها و گرفتارى هاى امّت اسلامى باشد.
3. خودسازى و تهذیب نفس
وى که از سنین نوجوانى به تحصیل علوم دینى روى آورد، در تمامى شرایط و مقاطع تحصیلى، از تزکیه درون و تهذیب نفس غافل نماند و قبل از آن که جامعه را به رشد و تعالى فرا بخواند، خود عملاً در این مسر گام نهاد و بعد از آراسته گردیدن به خصال عالى و فضایل اخلاقى، خویشتن را براى تلاش هاى تبلیغى و فرهنگى مهیا نمود.
4. پیوند با خاندان عترت
وى با وجود انتساب به خاندان طهارت، به این پیوستگى اکتفا نکرد و کوشید در قدم اوّل، اشتیاق خود را به این بزرگواران ریشه دار سازد و با بصیرت و معرفت توأم گرداند و سپس با تأسّى به سیره و شیوه آن ستارگان فروزان، در طریق رشد و تعالى گام بردارد. همچنین راه قرآن و عترت را براى کوشش هاى ارشادى خویش برگزیده است.
5. شجاعت و صلابت
این اندیشمند بلند پایه، با غناى فکرى و مسلّح شدن به معارف قرآنى و روایى، در برابر مخالفین، منکرین و ملحدین ایستاده است و در موقعیتهاى حساس از استکبار جهانى، کشورهاى وابسته و برخى جریان هاى سازشکار و ضد اسلامى انتقاد کرده است.
اغلب جنبش هاى سیاسى و اجتماعى لبنان، با اندیشه هاى این متفکر تغذیه مى شوند و توسط وى رهنمود دریافت مى دارند. او مى کوشد ضمن جذب جوانان و سایر اقشار به سوى حقایق دینى، از طریق سخنرانى ها، گفت و گوها و بحث هاى علمى، با جهل و خرافه پرستى و اندیشه هاى منجمد به مقابله برخیزد و آداب و رسوم شیعیان لبنان را اصلاح کرده، در مسیر ارزش هاى الى قرار دهد. حمایت از مبارزان فلسطینى و لبنانى و پشتیبانى فکرى و معنوى از جبهه ستیر با رژیم اشغالگر قدس و دفاع از محرومان جهان، نمونه دیگرى از صلابت و استوارى وى مى باشد.
فقیه شاعر
علاّمه فضل الله براى اوّلین بار در ده سالگى ذوق شعرى و استداد ادبى خود را بروز داد و وقتى در این باره با عمویش سیّد محمّد سعید فضل الله مشورت کرد، او فرزند برادر را چنین نصیحت کرد:
عموزاده! به این شیوه ادامه بده زیرا کاوش هاى فقهى و قلّه هاى اجتهادى، به جویبارهایى که ذوق سالم در آنها جارى است، نیاز دارد به علاوه آشنایى با نظم ادبى، در فهم لغات و واژه هاى عربى بى تأثیر نیست. براى درک مفاهیم قرآنى و روایى ضرورت دارد مجتهد تا حدودى در مسایل ادبى مهارت داشته باشد و افزون بر آن، مباحث کلامى و اعتقادى، بى ارتباط با ادبیات نمى باشد و بدین گونه، علاّمه فضل الله ذوق شعرى خود را استمرار بخشید و آثارى در این موضوع تألیف کرد. خودش در این باره مى گوید:
«در فعالیّت هاى فرهنگى و ادبى نجف شرکت مى کردم و شعر هم مى سرودم ولى مى کوشیدم به گونه اى پى گیر جنبه هاى ذوقى باشم که این برنامه با درس هایم مزاحمت ومعارضه نداشته باشد.»
وى داراى 3 دیوان شعر مى باشد. اشعار علاّمه فضل الله از نظر محتوایى غالباً در فضایل اخلاقى، نصایح، پند و اندرز، مضامین دینى، حکمت هاى قرآنى و مدح و منقبت اهل بیت(علیهم السلام)است.
آثار
الف) پژوهش هاى قرآنى
1. تفسیر من وحى القرآن (25 جلد).
2. الحوار فى القرآن که با عنوان گفت گو و تفاهم در قرآن کریم، به فارسى ترجمه و چاپ شده است.
3. اسلوب الدعوة فى القرآن.
4. دراسات و بحوث قرآنیه.
5. مطارحات فى قضایاى قرآنیه.
6. من عرفان القرآن.
7. حرکت النبوة فى مواجهة الانحراف.
ب) مباحث فقهى و اصولى
8. فقه الشریعة (رساله عملیّه در 3 جلد).
9. المسائل الفقهیة (استفتائات و سؤالات فقهى).
10. الفتاوى الواضحه (تعلیقه بر رساله عملیّه شهید سیّد محمّد باقر صدر).
11. فقه الحیات که با عنوان فقه و زندگى به فارسى ترجمه به چاپ رسیده است.
12. مناسک حج.
13. کتاب النّکاح.
14. کتاب القرعة و الاستخاره.
15. کتاب الجهاد.
16. کتاب الصید و الذباحة.
17. رسالة الرضا.
18. کتاب الاجارة.
19. کتاب المواریث و الفرائض.
20. رسالة فى قاعدة لاضرر و لاضرار.
21. کتاب الیمین و العهد و النذر.
22. کتاب الوصیّة.
23. کتاب الاطعمه و الاشربه.
24. کتاب الطلاق.
25. کتاب القضاء.
26. فقه الشرکة.
27. فقه المراة.
28. صلاة الجمعه.
29. کتاب الطلاق و توابعه.
ج) اعتقادى، اجتماعى، فرهنگى و سیاسى
30. قضایا على ضوء الاسلام شامل سرمقاله هاى علاّمه فضل الله در مجله الاضواء است که در نجف انتشار مى یافت.
31. خطوط على طریق الاسلام که با عنوان گام هایى در راه تبلیغ، توسط دکتر احمد بهشتى ترجمه و چاپ شده است.
32. الاسلام و منطق القوّة.
33. مفاهیم الاسلامیّة العامّة.
34. تأمّلات فى آفاق الامام الموسى الکاظم(علیه السلام).
35. فى رحاب أهل البیت که با عنوان سیره اهل بیت به فارسى ترجمه و چاپ شده است.
36. فى رحاب الدّعاء الافتتاح.
37. فى رحاب دعاء الکمیل.
38. المشروع الحضارى الاسلامى.
39. فى آفاق الحوار الاسلامى ـ المسیحى.
40. دنیا الشّباب که با نام دنیاى جوان و نیز دریچه اى به دنیاى جوان، ترجمه و چاپ شده است.
41. دنیا المراة که حاوى گفت و گوهاى خانم سهام حیه با علاّمه فضل الله است و با نام دنیاى بانوان در ایران ترجمه و چاپ شده است.
42. شیوه همسردارى که با ترجمه لطیف راشدى به طبع رسیده است.
43. الحرکة الاسلامیة هموم و قضایا که با عنوان کیمیاى نظر، توسط اندیشه جوان ترجمه و چاپ شده است.
44. تأمّلات فى الفکر السیاسى الاسلامى.
45. الوحدة الاسلامیة بین الواقع و المثال.
46. اسألة و رُدود من القلب.
47. حدیث عاشورا.
48. على طریق الکربلاء.
49. رؤیا و مواتف.
50. یک صد سؤال و جواب.
51. الانسان و الحیات.
52. الجمعة منبر و محراب.
53. صرایح الارادات.
54. تحدّى الممنوع.
55. الزهرا(علیها السلام) القدوة، که با نام فاطمه زهرا(علیها السلام)در ایران ترجمه و چاپ شده است.
56. قضایاى اسلامى معاصر.
57. المعالم الجدیدة للمرجعیة الشیعه.
58. الندوه شامل سخنرانى ها، پرسش ها و پاسخ هاى هفتگى در حوزه علمیه مرتضى در سوریه است و تا کنون ده جلد آن چاپ شده است.
59. حرارات فى الفکر و السیاسة و الاجتماع.
60. من اجل الاسلام.
61. المقاومة الاسلامیّة.
62. الفقیه والامّة که شامل نگرشى براندیشه سیاسى امام خمینى است.
63. بینیات.
64. ارادت القوة.
65. الهجرة و الاقراب.
66. آفاق الروّح در دو جلد که شرحى بر صحیفه سجّادیه مى باشد.
67. تأمّلات اسلامیه حول المراة.
68. قرائة الجدید لفقه الحقوقى.
69. احادیث فى قضایا الاختلاف و الوحدة.
70. فى رحاب دعاء المکارم الاخلاق.
71. اسلام و فلسطین.
72. المرجع الشهید (درباره شهید سیّد محمّدباقر صدر).
73. شهید الصدر (مطالبى به مناسبت فرا رسیدن بیستمین سالگرد شهادت آیت الله سیّد محمّد باقر صدر).
74. التوبة عودة الى الله.
75. الصداقه و الصدّیق.
76. مسائل عقائدیة.
77. من عرفان... .
78. الدّین والاخلاق و القانون.
79. رسالة التآخى.
80. مع الحکمة فى خط الاسلام.
81. تأمّلات فى سیره العمل و العاملین.
د) ادبیات و شعر
82. دیوان فى ظلال الاسلام.
83. قصاید الاسلام و الحیات.
84. دیوان على شاطئى الوجدان.
85. فى ظلال الشهادة.
86. حرارت فى الادب و الشعر.
وفات
این عالم نستوه و مجاهد فی سبیل الله پس از سال ها تلاش علمی ، فرهنگی ، اجتماعی و سیاسی ، سرانجام ,,در 21 رجب المرجب ( چهار روز پیش از سالروز شهادت جد اطهرش ,,حضرت امام موسی کاظم (ع) ) در سن 75 سالگی بدرود حیات گفت. ,,
[1]. مجله حوزه، شماره 25 ص 29.
[2]. السیرة الذاتیه للمرجع الدّینیه، شیخ محمّد ادیب قبیسى، ص 4.
[3]. السیرة الذاتیه، ص 3 و 18.
[4]. در سایه کریمه، ناصر باقرى بیدهندى.
[5].حوزه، شماره 25، ص 41.
[6]. غروب خورشید فقاهت، غلامرضا اسلامى، ص 51 - 50حوزه شماره 25، ص 41.
[7]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، مرتضى انصارى، ص 501.
[8]. مجله حوزه، شماره 25، ص 41 السیدة الذاتیه، ص 9.
[9]. السیرة الذاتیه، ص 4.
[10]. زندگانى و افکار شهید صدر، سیّدکاظم حسینى حائرى، ص 80 - 81.
[11]. مجله حوزه، شماره 25، ص 42 و 66.
[12]. گزیده اى از شیوه هاى استدلالى علاّمه فضل الله، ص 5 السیرة الذاتیه، ص 18.
[13]. فرهنگ سیاسى لبنان، هـ علیزاده، ص 153 السیرة الذاتیه ص 6 ـ 7.
[14]. مجله شاهد، شماره 261، بهمن 1375.
[15]. مشاهیر سیاسى قرن بیستم، ص 425 - 426 روزنامه جمهورى اسلامى، 28 اسفند 1370 ش. شماره 3708.
[16].حزب الله، شیخ نعیم قاسم، روزنامه اطلاعات، شماره 228246.
[17]. لبنان به روایت امام موسى صدر و دکتر چمران، ص 28مجله پیام انقلاب، شماره 178، ص 42.
[18]. خطوط على طریق اسلام، محمّدحسین فضل الله، مجله حضور، شماره 23، ص 3612مجله بیان، شماره 11، ص 52.
[19]. شاهد بانوان، شماره 159 - 160 ص 59.
[20]. خورشیدى بى غروب، محمّد سپهرى، ص 26.
[21]. جهان در سوگ امام خمینى، ص 95.
[22]. امام و انقلاب...، ج دوم ص 191