شیخ راغب حرب
(1362ش)
عنوان مقاله: رهنماى مقاومت
نویسنده: مرتضى عبدالوهابى
زادگاه
پیشینه تشیّع در جبل عامل به روزگارى برمى گردد که ابوذر غفارى صحابى برجسته پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) به شام و جنوب لبنان تبعید شد. او به جبل عامل رفت و بذر تشیع را در آن سرزمین کاشت.[1] به این ترتیب عالمانى بزرگ در این دیار پرورش یافتند که چهره حقیقى اهل بیت(علیهم السلام) را به مردم شناساندند. محمد بن مکّى بن حامد جزّینى جبل عاملى از جمله این پرورش یافتگان مکتب تشیع است. در عصر صفوى بسیارى از عالمان جبل عامل همچون: محقق کرکى، شیخ بهایى و... به ایران مهاجرت کردند.[2]
دور افتادگى جغرافیایى جبل عامل از مرکز حکومت و حمایت خانواده هاى برجسته شیعه استمرار فرهنگ شیعه و جذب شیعیان از دیگر بخشها به آنجا را در پى داشت.[3]
تولّد
راغب حرب[4] در سال 1372ق در روستاى جبشیت و در خانواده اى فقیر به دنیا آمد. خانه ابو راغب محل رفت و آمد افراد مذهبى از جمله آیت الله محمدمهدى شمس الدین و آیت الله سیّد محمدحسین فضل الله بود. ابوراغب کشاورز متدینى بود که هر ساله زکات محصولش را پرداخت مى کرد و به تدیّن و تقوى معروف بود. ابومالک، عموى شیخ راغب حرب، پس از استقرار در جبشیت نقش اساسى در گسترش فرهنگ اسلامى داشت. او کتابهاى مهم اسلامى را از کویت مى آورد و شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید را بارها مطالعه کرده بود. مادرش هم حتى قبل از تولد فرزندش علاقه داشت یکى از فرزندانش علوم دینى را فراگیرد. راغب یک سال بعد از ازدواج پدر و مادرش به دنیا آمد و دوران کودکى را در زادگاهش گذراند.
تحصیلات
راغب از هفت سالگى وارد دبستان شد. او بسیار باهوش بود. زمانى که معلمانش از هوش و استعداد وى نزد پدر و مادرش تعریف کردند، ابوراغب بسیار خوشحال شد. مادرش زبان فرانسوى را زبان استعمار مى دانست و این عقیده در وجود فرزندش نیز شکل گرفت. در روستاى جبشیت تا مقطع دبستان وجود داشت و عالم دینى تاثیرگذارى هم نبود. با این حال حضور نیروهاى نظامى سوریه که در آن جا پایگاه نظامى داشتند، فضاى سیاسى خاصى ایجاد کرده بود. مادر راغب فرزندش را در ده سالگى براى ادامه تحصیل به نبطیه فرستاد.
راغب در طول تحصیل علاقه بسیارى به بحث و گفت و گو در مدرسه از خود نشان مى داد. وى که از همان دوران نظام لبنان را قبول نداشت و پرچم این کشور را رمز سلطه فرانسه و نشان استعمار مى دانست، در 15 سالگى به تحصیل علوم دینى علاقمند شد.
سفر به بیروت
راغب به شوق تحصیل دینى در سال 1389ق. (1348ش، 1969م) عازم بیروت شد و به حوزه علمیه «المعهد الشرعى الاسلامى» در شرق بیروت رفت که علامه سید محمدحسین فضل الله[5] تشکیل داده بود. علامه فضل الله پس از بازگشت از نجف، فعالیتهاى علمى، فرهنگى و اجتماعى گسترده اى را در لبنان آغاز کرده بود که از جمله آنها تأسیس حوزه علوم دینى «المعهد الشرعى الاسلامى» بود. وى رسائل، مکاسب و کفایه و خارج اصول و فقه را تدریس مى کرد و بسیارى از شخصیتهاى جنبش مقاومت اسلامى لبنان تربیت شده این مدرسه هستند. راغب حرب نیز از نخستین طلاب این مدرسه بود.[6]
در بیروت آرزوهاى دینى، اجتماعى و سیاسى مهمى در روح راغب حرب شکل گرفت و براى تحقق آنها به صورت هماهنگ تلاش مى کرد. او به مسائل مسلمانان فکر و جریان فلسطین را دنبال مى نمود. تا اینکه به ادامه تحصیل در نجف اشرف شوق پیدا کرد.
به سوى نجف
راغب در سال 1391ق (1350ش، 1971م) عازم نجف اشرف شد. به اجتهاد میل نداشت. علم را با عمل و خدمت به مردم مى خواست. مى کوشید تا درسش را به سرعت تمام کند و به جبشیت بازگردد. او سه سال در نجف بود. تابستان سال 1392ق (1351ش، 1972م) در نجف اشرف با دختر عمویش ازدواج کرد و دو عالم بزرگ، سید محمدحسین فضل الله و محمدمهدى شمس الدین در مراسم عقد حاضر شدند.
راغب در نجف بر استفاده از تقویم هجرى اصرار داشت، به گونه اى که حتى اگر از سال میلادى سؤال مى شد، به قمرى جواب مى داد. به مراسم عاشورا توجه ویژه اى داشت و بارها از نجف براى زیارت امام حسین(علیه السلام) به کربلامى رفت و گاه این مسیر طولانى را پیاده طى مى کرد.
در سه سالى که در نجف اشرف بود، منطق، نحو، بلاغت و اصول فقه را فراگرفت و در تابستان 1394ق. به لبنان بازگشت، در حال تحصیل اوایل کفایه و اواسط لمعه بود. در منطقه سن الفیل بیروت خانه اى اجاره کرد، ولى مدتى بعد دوباره به نجف برگشت، البته زیاد آنجا نماند و آن مدت را هم با فقر و سختى گذراند.[7]
آشنایى با سید عباس موسوى
این آشنایى به روزهاى اقامت وى در نجف اشرف باز مى گردد. آن چه موجب این دوستى در نجف و استحکام روز افزون آن گردیدوحدت فکرى آن دو نفر بود. وجه تمایز راغب حرب و سید عباس از دیگر عالمان تنها به خاطر فقه یا درک خاص آنان از پدیده اشغالگرى دشمن صهیونیست نبودبلکه این دو عالم مجاهد، دانش و اندیشه خود را به مدرسه سیّارى تبدیل کردند و در میان امت مسلمان به حرکت درآمدند و احکام اسلام درباره اشغالگران و اتحاد در برابر دشمنان را به مسلمانان آموزش دادند و در این مسیر مواضع دلیرانه و صریح اتخاذ کردند، در اعتقادات خود پایدار ماندند و در بسیج جوانان در راه ارزشها کوشیدند.[8]
جناب سید على اکبر محتشمى پور سفیر سابق جمهورى اسلامى ایران در سوریه مى گوید:
«در نجف اشرف از همه کشورهاى اسلامى و عربى و از کشورهاى مختلفى مثل عراق، لبنان، ایران، افغانستان، هندوستان، پاکستان و حتى برخى از کشورهاى آفریقایى و کشورهاى جنوب خلیج فارس مثل کویت، بحرین، عربستان و سایر کشورها طلاّب زیادى مشغول تحصیل بودند و با امام رفت و آمد داشتند. منتها در میان طلاب و دانشجویان علوم اسلامى، لبنانى ها خیلى برجسته تر و شاخص تر از دیگران بودند. آن ها داراى فرهنگ غنى و پویا و خوش فکر بودند. مسائل روز را خوب درک مى کردند. در آن زمان مرحوم شهید سید عباس موسوى[9] در نجف اشرف تحصیل مى کرد. البته شیخ راغب حرب که شیخ مقاومت اسلامى نامیده مى شد و به شهادت رسید، در نجف بود و برخى دیگر از چهره ها و شخصیت ها و طلاب لبنانى که در نجف اشرف زیاد بودند. آن ها که شاخص بودند و روحیه و فضاى فکرى خاص و نزدیک به حضرت امام (ره) و نهضت ایشان داشتند، همان هایى بودند که نام بردم و رفت و آمدهایى با امام داشتند. منتها بر اساس تفکر و اندیشه حضرت امام در درس سایر مراجع از جمله شهید سید محمدباقر صدر هم شرکت مى کردند.»[10]
بازگشت به لبنان
راغب حرب در سال 1394ق بر اثر فشارهاى حزب بعث عراق به لبنان بازگشت و ضمن ادامه تحصیلات حوزوى در مدرسه برج حمود، به برپایى جلسات هفتگى براى تربیت جوانان پرداخت. سال بعد عازم روستاى «الشرقیه» شد و از سال 1398ق (1357ش، 1978م) در زادگاه خود جبشیت به عنوان روحانى محل مستقر گردید.[11]
وى عوامل انحراف و تباهى را مادّیگرى، نبود شخصیتهاى متفکّر، روشن نبودن قوانین و دستاوردهاى اسلام مى دانست، بنابراین تصمیم گرفت ماهیت اسلام واقعى را که مطابق قرآن کریم است، آشکار سازد و شیوه هاى تربیتى اسلامى را در پیش گیردشیوه هایى که توانایى خود در بناى یک شخصیت بااراده و مخالف لاابالى گرى و پوچى را به اثبات رسانده بود. او مایل بود با علم به احکام شرعى انسانها را هدایت کند تا در همه کارها خدا را در نظر بگیرند و در راه رضاى او گام بردارند و خود را از خشم و غضب او دور نگه دارند.[12]
دیدار با امام موسى صدر
راغب در فکر تجدید حیات اسلام و تأسیس حزبى بود که نامش را «حزب الطلیعة الثورة الاسلامیة» گذاشته بود. او همراه بعضى از دوستانش به دیدار امام موسى صدر شتافت. خود در این خصوص مى گوید:
«امام صدر به گرمى از ما استقبال کرد. دکتر چمران هم پیش او بود. هنگامى که موضوع تنظیم حرکت اسلامى پیش آمد، امام صدر پیمان میثاق را بیرون آورد و گفت این پیمان ملى حرکت محرومین است و شما جزو اوّلین کسانى هستید که از آن اطلاع پیدا مى کنید.»[13]
راغب حرب پس از قرائت متن پیمان توسط امام صدر گفت: در این اساس نامه به اسلام تصریح نشده است! امام صدر جواب داد: این میثاق ملى است. راغب گفت: «از قوم عربى یاد شده است. امام صدر پاسخ داد: ما در محیط عربى زندگى مى کنیم، پس لازم بود به آن اشاره شود.[14]
همکارى با جنبش امل
با اعلام «حرکة المحرومین» توسط امام موسى صدر در سال 1354 ش. شهید راغب حرب همراه دوستان و مریدان خود همکارى با آن را در منطقه نبطیه آغاز کرد. حجت الاسلام سید ابوذر عاملى از همرزمان و همکاران شهید چمران در موسسه صنعتى جبل عامل در این خصوص مى گوید:
«... ما بعد از تشکیل حرکت امل با شیخ راغب حرب آشنا شدیم. شیخ راغب حرب با ما همکارى زیادى داشت. بارها با ایشان به روستاهاى منطقه نبطیه رفتیم تا جلسات هفتگى جوانان حرکت امل را اداره کنیم. شیخ راغب حرب صداى خیلى زیبایى داشت. به همین جهت در تمامى جلسات قرآن را خود تلاوت مى کرد. این بخش از برنامه در حدود نیم ساعت طول مى کشید. بعد از آن مسائل فرهنگى و سیاسى مطرح مى شد...»[15]
در میدان عمل
میدان عمل راغب در نبطیه جزئى از میدان عمل اسلامى او در لبنان بود. حرکت اسلامى او در بسیارى از حرکات اسلامى اثر گذاشت. اوّلین کار راغب در جبل عامل امر به معروف و نهى از منکر اهل شهر بود. کار اصلاح و تربیت مردم در خلال مواعظ، خطبه ها و دروس و در نماز جماعت، همان کارى بود که در جبشیت انجام داده بود. مدتى در منزل خانواده همسرش ساکن بود. سپس در خانه جدّش و بعدها در منزل وقفى براى عالم دینى ساکن شد. مسجد، خانه محبوب او بود. به نماز در آن اصرار مىورزید، تبار خود را در آن جا پیدا مى کرد. قرآنهاى قدیمى را که اوراق آنها از بین رفته بود، جمع آورى مى کردو به صحافى مى سپرد. ابتداى امر در سخنرانى مشکل داشت. مات و مبهوت مى شد. گاهى از روى ورق مى خواند، ولى سرانجام بر اثر استقامت و تکرار، از خطباى نامى شد. علاقه بسیارى به قرآن کریم داشت. در ابتداى خطبه و درس، آیات قرآن را مى خواند تفسیر آیات را بیان مى کرد. به کودکان و جوانان اهمیت مى داد.
کار دوم او برپایى نماز جمعه بود. پیش از آن نماز جمعه تنها در برج البراجنه بیروت به امامت دکتر محمد صادقى تهرانى اقامه مى شد. ابتدا از طرح نماز جمعه استقبال نشد، چون بعضى از فقهاى شیعه وجوب نماز جمعه را در زمان حاکم عادل (امام معصوم یا تالى تلو او در عصر غیبت) معتبر مى دانستند. گاهى 5 یا 7 نفر براى نماز جمعه حاضر مى شدند تا آنکه به تدریج جمعیت نمازگزاران افزایش یافت. نماز جمعه با وجود کمى علما در منطقه فرصتى مناسب براى تجمع مؤمنان، جداى از فضیلت و ثواب آن، بود. نماز جمعه ثمرات بسیارى داشت، از آشنایى مؤمنان با یکدیگر، همکارى در بعد اجتماعى، مطرح شدن شئون سیاسى مختلف در منبر نماز جمعه و رشد جماعت مؤمنان و تربیت آنان در مجالس.
راغب سالها بعد و با اشغال جنوب لبنانتوسط اسرائیل، به اقامه نماز جمعه ادامه داد و اعتقاد داشت یکى از پیامهاى اصلى نماز جمعه این است که به مسلمان بیاموزد با دشمن متجاوز همکارى نکنند و روز جمعه از مهم ترین روزهایى است که با بهره گیرى از آداب آن، مى توان جامعه را بر اساس اصول و معیارهاى صحیح ساخت و به صفوف مسلمانان انسجام بخشید.[16]
سفر به ایران
راغب حرب در خرداد ماه 1361 براى شرکت در کنفرانس نهضتهاى رهایى بخش عازم ایران شد. برنامه هاى این سمینار که نمایندگان بیش از 350 هیئت نزدیک به صد کشور اسلامى، آسیایى و آفریقایى در آن شرکت داشتند، یک هفته به طول انجامید. این هئیتها به دعوت واحد نهضتهاى آزادى بخش سپاه پاسداران انقلاب اسلامى به ایران مسافرت کرده بودند.[17]
حمله اسرائیل به لبنان با برگزارى کنفرانس هم زمان بود. ارتش رژیم صهیونیستى با هدف اخراج رزمندگان فلسطینى از لبنان، روى کار آوردن رئیس جمهور مسیحى طرفدار اسرائیل و کاستن از قدرت نظامى و سیاسى سوریه در لبنان تهاجم گسترده اى را از زمین، هوا و دریا به 0این کشور آغاز و به خاطر عقب نشینى فلسطینیها و جنبش امل تا دروازه هاى بیروتپیشروى کرد. منطقه شیعه نشین «ضاحیه» تنها منطقه اى در بیروت بود که ارتش اسرائیل نتوانست وارد آن شود و این موضوع باعث گردید مجموعه هاى اسلامگرا بتوانند محل امنى براى حفظ اسلحه و نیروهاى خود داشته باشند.
در کنفرانس تهران 79 شخصیت روحانى و غیر روحانى از لبنان شرکت کرده بودند. مهم ترین شخصیتهاى اصولى حاضر در کنفرانس علامه سید محمد حسین فضل الله، شیخ راغب حرب و شیخ صبحى طفیلى بودند. شرکت کنندگان لبنانى خواستار کمک فورى ایران به مردم لبنان گردیدند.[18]
ادامه مقاومت
شهید راغب حرب پس از کنفرانس به جنوب لبنان بازگشت تا از جریان به طور کامل مطلع شود. جماعت مسلمین و اغلب مسلمانان به دنبال راحتى بودند. شعله مقاومت ملى لبنان را راغب حرب براى اول بار در جبل عامل برافروخت و مقاومت در همه مساجد و در مراسم مذهبى خصوصاً در عاشورا رشد کرد. اولین گامى که راغب در جبشیت برداشت، اعلام احکام دینى در خصوص وجوب جهاد و دفاع از اسلام در مقابل دشمن بود.
با حمله اسرائیل در سال 1361ش (1982م)به لبنان و اشغال این کشور، در جنوب لبنان علمایى مانند سید عبدالمحسن فضل الله، شیخ راغب حرب، شیخ حسین سرور و دیگران از روستاهاى خود پس از اشغال بیرون نیامدند. شیخ راغب حرب به انتفاضه مردمى دست زد.[19]
آشنایى بیشتر با انقلاب اسلامى ایران
راغب حرب در همان سال بار دیگر به ایران سفر کرد. هدف او آشنایى با انقلاب اسلامى ایران بود. او وارد شهر قم شد و چند ماه در این شهر مقدس به سر برد. وى در کنگره ائمه جمعه و جشنهاى دهه فجر سال 1361 شرکت کرد و در هفته قدس براى تبلیغ انقلاب اسلامى به کشورهاى عربى و آفریقایى مسافرت کرد.[20]
آیت الله حاج شیخ على کورانى عاملى که در سفر دوم راغب حرب به ایران همسفر ایشان بود، در این خصوص مى گوید:
«من و شیخ راغب حرب در کنفرانس ائمه جمعه شرکت کردیم. شهید بزرگوار در تهران جهت اهداى خون به رزمندگان اسلام به یکى از پایگاه هاى انتقال خون مراجعه کرد. آن گاه عازم اهواز و منطقه عملیاتى جنوب شدیم. سابقه آشنایى ما به قبل از پیروزى انقلاب اسلامى ایران برمى گردد. در سال 1398ق (1357ش، 1978م) مدتى در درس تفسیر اینجانب که در منزلمان در شهر صیدا در جنوب لبنان برگزار مى شد شرکت کرد. ایشان از علاقمندان و طرفداران انقلاب اسلامى ایران بود. قبل از پیروزى انقلاب در برگزارى اولین تظاهرات در بیروت همزمان با روز عاشورا و در حمایت از انقلاب اسلامى با ما همکارى داشت.»[21]
دستگیرى و شکنجه
نیروهاى اشغالگر افزایش نقش روحانیون و اقدام آنان براى بسیح مردم علیه اسرائیل را دریافتند. از برجسته ترین این روحانیون راغب حرب بود که حرکت بسیج عمومى را در جبشیت علیه اسرائیل آغاز کرد. اشغالگران تلاش کردند بر او فشار آورند. یک افسر اسرائیلى براى گفت و گو با وى به خانه اش رفت، اما او از دست دادن با افسر خوددارى کرد. راغب حرب در آن زمان جمله اى گفت که بعدها شهرت یافت:
«مواضع ما سلاح ماست و دست دادن با دشمن به معناى به رسمیت شناختن اوست.»[22]
جبیشت از اولین روستاهایى بود که با تعالیم وى رو در روى اسرائیل ایستاد و تمام کالاهاى اسرائیلى را تحریم کرد و زن و مرد در بیرون راندن مزدوران صهیونیست کوشش فراوان کردند، اسرائیل که متوجه شده بود پیروى کردن مردم از شیخ براى آنها گران تمام مى شود و شیخ هم رادمردى سخت و انعطاف ناپذیر است و افکارش بدون شک اهداف اسرائیل و آمریکا در لبنان و منطقه را پایمال خواهد کرد، تلاش کرد به گونه اى نهضت نوپاى انقلابیون لبنان را سرکوب کند، به گونه اى که دیگران بهراسند و از صحنه نبرد منزوى و خارج شوند.[23]
نیروهاى صهیونیستى شب جمعه 28 اسفند سال 1361 (8 مارس 1983م) منزل شیخ راغب حرب امام جمعه جبشیت را با زره پوش محاصره و او را دستگیر و به مکان نامعلومى منتقل نمودند. پس از انتشار خبر دستگیرى امام جمعه جبشیت که در عین حال عضو هیئت شرعى مجلس عالى اسلامى شیعیان لبنان بود، اهالى جبشیت پس از اعتصاب و تظاهرات در مسجد شهر تحصن کردند. پس از آن اهالى روستاهاى نبطیه دست به اعتصاب زدند و مؤسسات و مدارس و مغازه ها تعطیل شد. با اعتصاب سراسرى مردم نبطیه، نیروهاى اسرائیل در جنوب لبنان به حال آماده باش درآمدند. اول فروردین 1362 مسلمانان شهر نبطیه طى تظاهراتى ضمن محکوم کردن اشغال جنوب لبنان توسط صهیونیستها و دستگیرى شیخ راغب حرب و دیگر مردم جنوب لبنان، خواستار آزادى امام جمعه جبشیت شدند. 2 فروردین 1362 (11 مارس 1983) علماى جنوب لبنان تحصن خود را به عنوان اعتراض به دستگیرى شیخ راغب حرب در حسینیه نبطیه آغاز کردند و طى بیانه اى خواستار آزادى امام جمعه شهر جبشیت شدند. در پى اعتصابات در نبطیه و جبشیت مردم منطقه بعلبک نیز دست به اعتصاب زدند و مغازه ها، مدارس و ادارات دولتى را تعطیل کردند. مردم شهرهاى جنوب لبنان به خیل عظیم اعتصاب کنندگان پیوسته و سرانجام شیخ راغب حرب پس از 17 روز اسارت عصر روز یک شنبه 14 فروردین 1362 (25 مارس 1983) آزاد شد. او پس از آزادى گفت: نیروهاى صهیونیست چشم مرا بستند و دست بسته یک شب در شهر نبطیه نگه داشتند. آنها گفتند مى خواهند مرا به زندان انصار منتقل کنند، ولى مرا به صیدا بردند. بعد به مدرسة الشجره مرکز فرماندار نظامى اسرائیل در شهر صور بردند. آنجا بازداشت بودم تا روزى که مرا آزاد کردند. صهیونیستها در بازجویى نظر مرا درباره صلح، شناسایى متقابل و مصلحت اسرائیل پرسیدند. پاسخ من این بود که هر انسان مصلحت خود و وطنش را مقدم مى داند.
شیخ راغب حرب همان روز به شهر خود رفت. در میان استقبال هزاران نفر که شعار الله اکبر سر مى دادند، وارد جبشیت شد. به مسجد رفت و طى سخنانى گفت:
«من بسیار خوشحالم که با شما ملاقات مى کنم... بهترین جمله اى که مى توانم در اینجا بر زبان آورم کلمه «لا اله الا الله» است همچنان که مسلمانان هنگام پیروزى و ورود مکه آن را بر زبان آوردند.»[24]
راغب حرب پس از آزادى گفت:
«ادامه جنبش امل مردمى براى ثمر بخش بودن قیام همگانى و آزادى لبنان از وجود اشغالگران ضرورى است. وى افزود امیدوارم بتوانم با برادران مجاهد خود براى تحقق هدف هایمان با تمام وسایل موجود در راه صحیح گام برداریم. آزادى من به فضل خدا و تلاش مردم خداپرست که به مقابله با صهیونیست ها پرداخته اند، انجام گرفته و توکل بر خدا و تکیه بر خود بهترین وسیله براى رویارویى با دشمن و رسیدن به پیروزى است. صهیونیست ها از من خواستند در برابر آزادیم با آن ها همکارى کنم ولى من این پیشنهاد را رد کردم و به آن ها گفتم باید بدانید بدون هیچ شک و تردیدى به مبارزه خود علیه شما ادامه خواهم داد. صهیونیست ها درباره امام خمینى و این که به هنگام دیدارم از ایران با وى ملاقات کرده ام از من سؤال کردند که در جواب آن ها گفتم بله، الحمد لله از راهنمایى هاى ایشان برخوردار شدم. آن ها هم چنین درباره نقش امام خمینى و درجه پایبندى ما به رهبرى ایشان سؤال کردند. گفتم امام خمینى مرجع دینى ما محسوب مى شوند و از آن جایى که وى نائب امام مهدى مى باشد ما ملزم به اجراى امر و نهى ایشان مى باشیم.»[25]
خبرنگار روزنامه ملیت ترکیه طى مقاله اى در مورد دیدارش از لبنان خاطر نشان کرد:
«کسى که اسم وى بیش از دیگران در جنوب لبنان به گوش مى رسد شیخ راغب حرب است. تصاویر وى تمام در و دیوار جنوب لبنان را پوشانده است. از سازمان امل گرفته تا حزب الله لبنان و حتى سازمان جهاد اسلامى شیخ راغب حرب را از آن خویش مى دانند. اکثر سازمان هاى شیعه لبنان علاقه زیادى به شیخ راغب حرب نشان مى دهند و او را سایه امام خمینى در لبنان مى دانند.»
شهید شیخ راغب حرب طى مصاحبه اى که با خبرنگار مذکور در منزلش واقع در حوالى نبطیهداشت، اهداف مبارزه خود را این گونه بیان داشت:
«تا به امروز در مقابل صهیونیست ها که با اشغال اراضى و مناطقمان در تلاش نابود کردن ما هستند، با چنگ و دندان مقاومت کرده ایم و تا ریشه کن کردن آنان هم از پیر و جوان و کودک گرفته تا زنان به مقاومت خود ادامه خواهیم داد. ما مى دانیم که اشغال گران قدس در صورت عقب نشینى از این سرزمین ها این مناطق را به دریاچه اى از خون تبدیل خواهند کرد. نابودى آنان و قطع موجودیتشان از سرزمین هاى اشغالى فلسطین وظیفه تمامى مسلمین جهان ا ست. تا به امروز ما فقط در برابر نیروهاى اشغالگر قدس مقاومت کرده ایم بعد از این روش هاى دیگرى را به کار خواهیم برد. اگر همراه ما باشید طرز استفاده از این شیوه ها را خواهید دید، تنها هدف ما مسلمانان لبنانى و فلسطینى رهایى کامل بیت المقدس از چنگال صهیونیست هاست.»[26]
شرکت در کنفرانس جنایات صدام
شهید راغب حرب آخرین بار اواخر سال 1362ش براى شرکت در کنفرانس جنایات صدام که از سوى مجلس اعلاى شیعیان عراق در تهران برگزار شد، به ایران مسافرت و در این کنفرانس سخنرانى کرد که فرازى از آن چنین است:
«... شاید برخى از کسانى که در این جا گرد آمده اند فقط از طریق مطبوعات با جنایات صدام آشنایى مختصرى پیدا کرده باشند، لیکن ما خود گرفتار جنایات صدام بوده ایم. جنایات صدام منحصر به مردم عراق نیست و شامل حال همه مسلمین جهان مى باشد و من هر وقت درباره شهر نجف اشرف مى اندیشم، سابقه تاریخى آن در ذهنم مجسم مى گردد. نجف اشرف شهرى که گهواره علم و مرکز تجمع طلاب علوم و پرچمداران هدایت بوده در محاصره نیروهاى صدام قرار گرفته و تعداد قابل ملاحظه اى از علماى این شهر به شهادت رسیدند و برخى دیگر پیوسته تحت تعقیب مى باشند. ما هر کجاى دنیا قرار گرفته باشیم همواره اخبار جنایات صدام در حق ملت مسلمان عراق را دریافت مى کنیم...»[27]
شهادت
راغب حرب پس از بازگشت به لبنان به منطقه جنوب رفت و کار خود را دنبال کرد. اسرائیل که تمام نقشه هاى شوم خود را بر باد رفته مى دید، دست به جنایتى هولناک تر زد. نیمه شب جمعه 28 بهمن 1362 (16 فوریه 1984) در حالى که شیخ راغب حرب پس از اداى نماز و سخنرانى در مسجد جبشیت به خانه اش مى رفت، نیروهاى اشغالگر قدس سر راه ایشان کمین کردند و با رگبار مسلسل او را به شهادت رساندند. دو مرد دیگر نیز که همراه وى بودند به شدت مجروح شدند. به گفته خبرنگاران شیخ راغب حرب پیش از مرگ فریاد زد: الله اکبر آنها مرا کشتند.
پس از این حادثه جوانان جبشیت جنازه شیخ را به دوش گرفتند و در خیابانهاى شهرک به راه افتادند که ناگهان با آتش نیروهاى امنیتى اسرائیلى رو به رو و پنج نفر زخمى شدند. رادیو فالانژها نیز گزارش داد: نیروهاى اسرائیلى پس از این حادثه جبشیت را محاصره کردند. اسرائیل فکر مى کرد با کشتن شیخ راغب حرب و ایجاد رعب و وحشت در بین مردم مظلوم لبنان مى تواند جلوى گسترش انقلاب اسلامى را بگیرد، ولى چنین نشد.
شهید راغب حرب را در زادگاهش جبشیت به خاک سپردند. از این شهید بزرگوار 7 فرزند (5 دختر و 2 پسر) به یادگار مانده است.
ادامه راه شهید
پس از شهادت شیخ راغب حرب که شعارش «موضع گیرى سلاح است و دست دادن اعتراف» بودسید عباس موسوى از شهر نبى شیث در شرق بقاع به سوى جبشیت در قلب جبل عاملحرکت کرد و در آنجا مستقر گردید. عبایش را بر زمین گسترانید و لباس رزم بر تن کرد. سید عباس موسوى سالها بعد و در هشتمین سال روز شهادت راغب حرب (27 بهمن 1370ش) با همسر و کودکش و همراهى گروهى با ماشینى به جبشیت رفت. هنگام بازگشت از این سفر نیروهاى صهیونیستى با موشکهاى هدایت شونده الکترونیکى در کمین او نشستند و در یورشى وحشیانه اتومبیل حامل رهبر حزب الله را در دو راهى تفاحتا ـ جبل عامل هدف قرار دادند و او و چند تن از همراهان و نیز همسر و فرزند شش ساله اش را به شهادت رساندند.[28]
شهید سید عباس موسوى در مراسم بزرگداشت شیخ راغب حرب طى سخنانى ابعاد مظالمى را که از سوى دولت لبنان و رژیم صهیونیستى به مردم جنوب لبنان (جبل عامل) روا مى شد، تشریح کرد. این سخنرانى آخرین نطق سید عباس موسوى لحظاتى قبل از شهادتش بود.
شهید راغب حرب در کلام امام
حضرت امام خمینى(قدس سره) در تاریخ 14 شهریور 1367، به مناسبت شهادت علامه سید عارف حسین حسینى رهبر شیعیان پاکستان پیامى خطاب به ملت مسلمان پاکستان و علماى اسلام ارسال داشتند. فرازى از این پیام مبارک به عنوان حسن ختام زندگى نامه شهید راغب حرب درج مى گردد:
«.... تا به حال یک آخوند دربارى یا یک روحانى وهابى را ندیده ایم که در برابر ظلم و شرک و کفر، خصوصاً در مقابل شوروى متجاوز و آمریکاى جهانخوار ایستاده باشد. همان گونه که یک روحانى وارسته عاشق خدمت به خدا و خلق خدا را ندیده ایم که براى یارى پابرهنگان زمین لحظه اى آرام و قرار داشته باشد و تا سرمنزل جانان علیه کفر و شرک مبارزه نکرده باشد و عارف حسینى این گونه بود و ملت هاى اسلامى حتماً دلیل این واقعه را دریافته اند که چرا در ایران مطهرى ها و بهشتى ها و شهداى محراب و سایر روحانیون عزیز و در عراق صدرها و حکیم ها و در لبنان راغب حرب ها و کریم ها و در پاکستان عارف حسینى ها و در تمامى کشورها روحانیون دردآشناى اسلام ناب محمدى(صلى الله علیه وآله) هدف توطئه و ترور مى شوند...»[29]
[1]. مهاجرت علماى شیعه از جبل عامل به ایران در عصر صفوفى، مهدى فراهانى منفرد، انتشارات امیر کبیر، ص 59.
[2]. همان، ص 68.
[3]. یک لبنان مقاومت، یک اسرائیل ادعا، حامد حجازى، انتشارات بقیة العترة، ص 24.
[4]. جهت تدوین زندگى نامه شهید از نرم افزار «شیخ الشهداء»، پایگاه اینترنتى حزب الله لبنان (www.mogawama.org) استفاده شد.
[5]. جهت اطلاع بیشتر از زندگى، آثار و افکار علاّمه فضل الله ر. ک. به: گلشن ابرار، ج6علامه سید محمدحسین فضل الله، فروغ جهاد، غلامرضا گلى زواره.
[6]. گلشن ابرار، ج 6، ص 532.
[7]. همان، ج 5، ص 498.
[8]. نرم افزار شیخ الشهداء.
[9]. نک: گلشن ابرار، مقاله غلامرضا گلى زواره
[10]. شاهد یاران، ش 11، ص 40.
[11]. عزّت شیعه، دفتر دوم، محسن کمالیان، على اکبر رنجبر کرمانى، انتشارات صحیفه خرد، ص 654.
[12]. روزنامه جمهورى اسلامى، 14 اسفند 1362، ص 11.
[13]. نرم افزار شیخ الشهداء.
[14]. همان.
[15]. عزّت شیعه، دفتر اوّل، همان، ص 155.
[16]. روزنامه جمهورى اسلامى، 4 اسفند 1362، ص 11.
[17]. همان، 19 خرداد 1361، ص 4.
[18]. سوره، ش 27، شهریور 85، ص 22.
[19]. همان، ص 21.
[20]. پاسدار اسلام، ش 27، ص 56 و 57.
[21]. مصاحبه نگارنده با آیت الله کورانى.
[22]. حزب الله لبنان، خط مشى، گذشته و آینده آن، شیخ نعیم قاسم، ترجمه محمدمهدى شریعتمدار، انتشارات اطلاعات، ص 135.
[23]. پاسدار اسلام، همان.
[24]. روزنامه جمهورى اسلامى، 4 اسفند سال 1362، ص 10.
[25]. همان، ص 11.
[26]. درس هاى از مکتب اسلام، ش 7، (سال 44)، ص 83، ص 502 و 503.
[27]. روزنامه جمهورى اسلامى، همان.
[28]. گلشن ابرار، ج 5، ص 511.
[29]. صحیفه امام، مجموعه آثار امام خمینى، ج 21، ص 120.