ملاّمحمّداسماعیل خواجویى
متوفّاى: 1173 هـ .ق.
عنوان مقاله: مدافع ولایت
سیّد عبّاس رفیعى پور علویجه یکى از مفاخر جهان تشیّع، محمّد، معروف به اسماعیل([1]) مازندرانىِ اصفهانى و مشهور به «خواجویى» است.
زادگاه
محمّداسماعیل اهل مازندران بوده و احتمالاً زادگاه وى نیز همان منطقه بوده است امّا مشخص نیست که از کدام شهر این استان سرسبز مى باشد.
در هیچ یک از آثارش نیز دیده نشد که وى از محلّ تولّد و اجداد خود نام برده باشد. او در بیشتر آثارش، خود را مازندرانى معرفى کرده است.([2])
شهرت وى به «اصفهانى» به این سبب بوده است که محلّ رشد، مراحل تحصیلات و تألیفات وى در شهر اصفهان بوده است.
شهرت خواجویى
شهرت او به «خواجویى» نیز بدان سبب بوده که وى در سال (1133 هـ .ق.) به محلّه «خواجو» که در آن هنگام خارج از شهر اصفهان بوده ـ هجرت کرده است.([3]) از نوشته هاى کُهن استفاده مى شود که این محله را قبل از حکومت صفویه، «باغ کاردان» و «طرازآباد» مى نامیده اند و در عهد صفویه و پس از آن گاهى «خواجو» و زمانى «خواجه» گفته شده است.
سبب این نامگذارى ظاهراً سکونت جمعى از خواجه سرایان حرم سلاطین سلجوقى یا صفوى در این ناحیه بوده است و «خواجه» در اثر کثرت استعمال به «خواجو» تبدیل شده است.([4])
استادان و مشایخ
نام تمامى استادان و مشایخ علاّمه خواجویى در دسترس نیست امانامِ برخى از آن ها بدین شرح است:
1. شیخ محمّدجعفر بن محمّدطاهر خراسانى اصفهانى (متولّد 1080 هـ .ق.)
این شخصیّت بزرگوار صاحب کتاب «الاکلیل» است و در علم رجال و درایه مشهور بوده است. محقّق خوانسارى در کتاب روضات الجنّات آورده است که: احتمال دارد ملاّ محمّداسماعیل خواجویى، رجال و درایه را نزد وى تحصیل کرده باشد.([5])
2. شیخ بهاءالدّین محمّد اصفهانى، (متوفّاى 1137 هـ .ق.) مشهور به فاضل هندى.
3. شیخ حسین ماحوزى بحرانى.
مرحوم خواجویى از ایشان اجازه روایى داشته است. محدّث نورى، سلسله اجازات بزرگان را به علاّمه خواجویى و سپس به شیخ حسین ماحوزى مى رساند.
رویدادها
از رویدادهاى مهم عصر ملاّ محمّداسماعیل خواجویى، فتنه افغانها در ایران و به ویژه در اصفهان بود.
در سال (1122 هـ .ق.) افغانها به ایران حمله کردند و سیزده سال بعد یعنى در سال (1135 هـ .ق.) کاملاً بر ایران مسلّط شدند. حاکمیت متجاوزان افغان تا سال (1142 هـ .ق.) طول کشید. در این مدتِ بیست و دو ساله بر اثر بى کفایتى زمامداران ایران و درنده خویى متجاوزان، سرزمین ایران در فقر و فلاکت به سر مى برد و همه جا ناامنى و جنایت حاکم بود. این عالم جلیل القدر در متن این بحران، با غم و رنج و بلاى خانمان برانداز افغانها گرفتار بود و هیچ راه نجاتى برایش فراهم نبود.
برخى از عالمان حوزه علمیه اصفهان در فراز و نشیب این حوادث، یا به شهادت رسیدند، یا مفقود الاثر شدند و یا از آن جا براى همیشه کوچ کردند. مراکز علمى و فرهنگى اصفهان توسط مهاجمان ویران گردید و کتابهاى کتابخانه هاى بزرگ این شهر تاریخى به عنوان سوخت در حمامهاى اصفهان به کار گرفته شد. کتابخانه هاى کوچک، یا محبوس ماند و دچار آفت شد یا در زمین و باغچه منازل دفن گردید، یا طعمه زاینده رود شد، یا محراب مساجد از اوراق آن ها پر شد و یا به صورت قاچاق از کشور خارج گردید.
علاّمه خواجویى با وجود این حوادث، با همّت والا موفّق به تحصیل، تدریس و تألیف و پژوهش شد و در کوران آن وقایع مصیبت بار، توانست اثر مهمّى به نام «چهل حدیث» بنگارد. وى در خصوص زمان و مکان تألیف این کتاب تحقیقى چنین مى نویسد:
این کتاب را در زمان و مکانى گرد آوردم که دیده ها و دلها پریشان مى گشت و خون مؤمنین ریخته مى شد و عِرض و ناموس مردم هتک مى گردید و اموال و اولاد مردم به غارت و اسیرى مى رفت و دریاى انواع ظلم و ستم موج مى زد و ابرهاى پى در پى ناراحتى ها و غمها سایه افکنده بود، زمان هرج و مرج و فتنه بود، همه مضطرب و ناراحت و فکرها مشغول و مشوّش بود، در چنین حالى بود که این کتاب را تألیف نمودم.([6])
بعد از شکست افغانها، مجدداً اصفهان به یک مرکز علمى تبدیل شد و از نو جان گرفت. یکى از عالمان پرتلاش و علاقه مند در بازسازى این حوزه، ملاّ محمّداسماعیل خواجویى بوده است.([7])
از منظر دانشوران
برخى از مورّخان و دانشوران درباره شخصیّت و ویژگى هاى خواجویى اظهارنظر کرده اند که به آن ها اشاره مى کنیم:
سیّد محمّدباقر خوانسارى چنین نوشته است:
عالم جلیل مولانا اسماعیل خواجویى، عالمى است بارع و حکیمى است جامع و ناقدى است بصیر و محققى است نحریر. از اجلاّى متکلّمین و فقهاى اذکیا است. داراى هوش سرشار، فطرتى شریف، نفسى سلیم، هیبتى عظیم و روحى قوى استو نیز قلبى پاک، درونى تزکیه شده، زهدى فراوان و اخلاقى پسندیده دارد و مستجاب الدّعوة و بى ادّعا مى باشد و در دیده پادشاهان و اعیان عظیم و سربلند است.
نادرشاه با آن سطوت و صولتى که داشت به کسى از علماى عصر خود اعتنایى نداشتامّا در مقابل شخصیّت والاى علاّمه خواجویى خاضع بود و اوامر و دستورات وى را بى چون و چرا اجرا مى کرد. این خود نتیجه زهدى بود که از خوراک و نوشیدنى و لباس، به اندکى بسنده مى کرد و از غیر خدا قطع نظر داشت و در آنچه مى کرد، قصد قربت مى نمود.
این شیخ جلیل القدر متأسفانه در نابسامانى مى زیستهزمانى که به جهت استیلاى افغانها بر ایران، علم و دین یارى نمى شد و روزگارى بود که ناموس و خون و اموال شیعیان در همه جا مخصوصاً اصفهان حلال شمرده مى شد و احترامى نداشت. این امور سبب شد که نام این مرد بزرگ در میان اصحاب به فراموشى سپرده شود و بدین جهت تاریخ ولادت، استادان و شاگردان ایشان نامعلوم بماند و آثار ارزشمندش مفقود گردد.([8])
شیخ عبدالنّبى قزوینى از معاصران علاّمه خواجویى مى نویسد:
ـ... علاّمه خواجویى یکى از دانشمندان و فرزانگانى است که تا عمق علوم و معارف رسید و میان علما مشهور به فضل گشت، هر عالم و جاهلى شخصیّت والاى وى را شناخت. او زمان تحقیق کامل را به دست گرفته، به طورى که هر فاضلى بدان اعتراف نموده است.
او یکى از پهلوانان کلام و فحول علم مى باشد و زیادى فضلش گویاى امواج دریاهاست و کوههاى سربه فلک کشیده در مقابل علم و فهمش همچون نقطه اى مى باشد.
از یکى از ثقات و بزرگان شنیدم که ایشان کتاب شفاى ابن سینا را سى مرتبه ملاحظه فرموده، یا به خواندن و یا به تدریس و یا به مطالعه. از دیگرى شنیدم که گفت: از شفاى من چند ورق افتاده بود، علاّمه خواجویى آن را از حفظ بیان فرموده، سپس آن را با نسخه اصلى مقابله نمودم، کاملاً صحیح بود، مگر در یک حرف یا دو حرف که تفاوت داشت.
همه کتب حکمت و کلام و اصول پیش وى بسیار آسان بود، تا آنجا که مورد تعجّب علما و دانشمندان و فرزانگان قرار گرفت، آن ها با خود چنین مى گفتند: (انّ هذا لشىء عجاب، انّ هذا لشىء یراد.)
آن بزرگوار در حکمت، تسلّط کامل و معرفت تامّ داشت. در فقه، تفسیر، حدیث و در تمام این گونه علوم، صاحب تحقیق بود و آیتى عظیم از آیات الاهى و حجّتى از حجج بالغه الاهى بود. با این همه، به عبادت اشتغال بسیار داشت. زاهد، گوشه نشین و عزلت گزین بود. از مردمانى که براى دنیا، تحصیل علم مى نمودند نفرت داشت. در عمل به سنّتهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)دقیقه اى فروگذار نمى کرد و اخلاص بسیار به ساحت حضرات ائمه اطهار(علیهم السلام) داشت.
در محکم نمودن عقاید راستین اصرار شدید مى ورزید و داراى همّت بلند در اجراى حدود الاهى بود.([9])
میرزا ابوالحسن غفّارى (متوفّا 1207 هـ .ق.) در کتاب «تاریخ گلشن مراد» به قلم بلیغ خود، درباره علاّمه خواجویى چنین نگاشته است:
سالک مسالک حقّ جویى، ملاّ اسماعیل خواجویى، ترجمان مقالات اهل یونان و متحتّم کمالات نوع انسان، شهباز بلند پرواز عالم نفوس و عقول، طایر فرّخ پر و بال منازل عروج و مراحل وصول، محقّق دقایق علوم و مدقّق حقایق رسوم، مشهور فى الآفاق، افتخار اهالى فارس و عراق، زیبنده مسند افادت و فروزنده مجلس شریعت، واقف به تسبیح گفتن شب و روز، عارف به معارف هشت و چهار (ائمه اطهار(علیهم السلام)) منکر آثار تکلّف و تصلّف. اگر چه آن عالى جناب در جمیع علوم ماهر بودند، لیکن به جهت ممارست مطالب حکمیّه و دقایق عقلیّه در زمره حکماى مشهور و به آن عنوان در نظر و زبان مردم معروف بودند.
در زهد و ورع و تقوا و دورى از ارباب دولت و بى طمعى از ملوک و امرا، ضرب المثل بودند، مدّت العمر بعد از فراغ از تحصیل علوم مشغول افاده مى بوده اند.([10])
شاگردان
بسیارى از دانشوارن اصفهان از محضر وى استفاده کرده اند که نام برخى از آنان به شرح ذیل است:
1. میرزا ابوالقاسم مدرّس خاتون آبادى([11])(1271 ـ 1215 هـ .ق.).
2. ملاّ محراب گیلانى اصفهانى (متوفّا 1217 هـ .ق.).
3. میرزا محمّدعلى بن میرزا مظفر.
4. آقا محمّد بیدآبادى (متوفّا 1298 هـ .ق.).
5. ملاّ مهدى نراقى([12]) (متوفّا 1209 هـ .ق.).
شیخ عبّاس قمى مى نویسد:
المولى اسماعیل... مستجاب الدّعوة، مسلوب الادعاء یروى عنه العالم الجلیل المولى مهدى النّراقى (صاحب مشکاة العلوم)([13]).
ویژگى ها:
هنگامى که افغانها بر اصفهان سیطره پیدا کردند، حوزه هاى علمیّه تعطیل شد. عالمان، استادان و شاگردان آن ها براى در امان ماندن از فتنه افغانها به روستاهاى مجاور اصفهان کوچ نمودند. در این هنگام ملاّ محمّداسماعیل در اصفهان ماند و سبب دلگرمى برخى از عالمان اصفهان شد. وى توانست با صلابت، تحقیق و پژوهش را در اوج ظلم و ستم بیگانگان ادامه دهد و در عصر خود به عنوان سمبل استقامت و مرجعى والامقام و محبوب، نزد مردم اصفهان و سایر شهرهاى مذهبى قرار گیردبه گونه اى که مردم از مقام معنوى وى استمداد مى جستند و او را مردى مستجاب الدّعوة و مقرّب عندالله مى دانستند.([14])
احترام به سادات
آن بزرگوار محبت بسیارى نسبت به سادات و اولاد حضرت زهرا(علیها السلام) داشت و کمال اخلاص خود را نسبت به آنان ابراز مى نمود. او داراى مقامات بلند و کرامات باهره بود.([15])
از مرحوم خواجویى درباره احترام به سادات و سخن رسول الله(صلى الله علیه وآله) که فرموده است:
اکرموا اولادى الصّالحون لله و الطالحون لى گرامى بدارید اولاد مرا! شایستگان آن ها را براى خدا و غیر شایستگان را براى من!
پرسیدند که آیا این مطلب از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)است؟
ایشان با استناد به نظر دانشوران شیعه نوشت:
این حدیث را علماى امامیه به عبارات متقاربه ]نزدیک به هم[ از آن حضرت نقل کرده اند و صاحب «لوامع الهیّه» در مباحث کلامیه چنین نقل کرده است: اکرموا صالحهم لله و طالحهم لأجلى.([16]) و در جامع الاخبار، ص 140 موجود است. و در مستدرک الوسائل فقط یک کلمه «احبّوا» به جاى «اکرموا» آمده است. روایت چنین است: قال رسول الله(صلى الله علیه وآله): احبّوا اولادى، الصّالحون لله و الطّالحون لى.([17])
مرحوم خواجویى مى نویسد:
پیرامون این موضوع در کتاب «فواید» مبسوط بحث کرده است.([18])
آثار
ملاّ محمّداسماعیل خواجویى در طول زندگى مشقّت بار خود به تحقیق و پژوهش پرداخت و حوادث ناگوار، این عالم نستوه را از تألیف باز نداشت.
برخى از آثار دقیق و تحقیقى وى در فقه، اصول، حدیث، رجال، حکمت، کلام و... در اوج هجوم افغانها به ایران، به ویژه اصفهان به رشته تحریر در آورده است.
صاحب «روضات الجنّات» تعداد آثار ایشان را یکصد و پنجاه اثر ذکر کرده است امّا صاحب «حدیقة الشّعرا»، آثار محققّانه مرحوم خواجویى را سیصد اثر مى داند.
خواجویى بر بیشتر کتابهاى حوزوى حاشیه دارد.([19])
بررسى آثار گران سنگ این فقیه فرزانه نشان مى دهد که بخش مهمّى از این آثار به صورت دست نوشته در گوشه کتابخانه ها مهجور مانده و هنوز به زیور طبع آراسته نشده است. اخیراً به کوشش محقّق پرتلاش سیّد مهدى رجایى، حدود هشتاد اثر از آثار ارزشمند مرحوم خواجویى جمع آورى و به ترتیب ذیل چاپ و منتشر شده است:
1. بشارات الشیعة
این اثر یکى از بهترین آثار مرحوم خواجویى است که در سال (1155 هـ .ق.) درباره شیعه تألیف شده و شامل 8 فصل است: فصل اوّلمعنى شیعه. دوممراتب شیعه. سومفضل شیعه. چهارمشیعه اگر در رختخواب بمیرد، شهید است. پنجمفقط طاعات شیعه قبول است. ششمفوائد حب آل محمّد. هفتماقرار که شهادتین فقط از شیعه قبول است. هشتمولایت خاندان عصمت و طهارت(علیهم السلام)افضل از جمیع ارکان اسلام است.
2. ذریعة النّجاة من مهالک تتوجّه بعد المماةکه در فضایل حضرت امیرالمؤمنین وائمه اطهار(علیهم السلام) است.
3. الفوائد فى فضل تعظیم الفاطمیّینرساله اى است مبسوط در فضیلت فرزندان حضرت فاطمه(علیها السلام).
4. رسالة منیرة الفرقة النّاجیة عن غیرهممجموعه مطالب اعتقادى در بیان برخى از احکام مخالفان شیعه است.
5. رسالة فى تحقیق و تفسیر النّاصبىتحقیقى در معنى ناصبى است.
6. طریق الارشاد الى فساد امامة اهل الفساددرباره ادله اى که بر جواز لعن غاصبان حقوق اهل بیت(علیهم السلام) است.
7. رساله أینیّة.
8. رساله در توجیه مناظره شیخ مفید با قاضى عبدالجبّار معتزلىدرباره خلافت امیرالمؤمنین(علیه السلام).
9. تذکرة الوداد فى حکم رفع الیدین حال القنوةمقاله اى است استدلالى در خصوص استحباب بالا بردن دستها در حال قنوت.
10. رسالة فى شرح حدیث الطّلاق بید من أخذ بالسّاقمقاله اى است استدلالى درباره روایتى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و این که آیا وکیل و، ولىّ در طلاق به منزله زوج است یا خیر.
11. رسالة فى حرمة النّظر الى وجه الأجنبیّةمقاله اى است تحقیقى در عدم جواز نظر به چهره نامحرم، مگر مواردى که استثنا شده است.
12. رسالة خُمسیةمقاله اى است مبسوط در بیان احکام خمس و مصارف آن در زمان غیبت.
13. رسالة فى أقلّ المدّة بین العُمرَتینمقاله اى است استدلالى در جواز توالى در عمره مفرده.
14. رسالة فى الرضاعمقاله اى استدلالى در جواز نکاج بین دو خواهر و برادر رضاعى.
15. رسالة فى جواز التعویل على أذان الغیر فى دخول الوقتاین مقاله استدلالى در مورد داخل شدن وقت است به هر نشانى که حاصل شود، از جمله: اذانِ مؤذن، صداى خروس، زنگ ساعت و غیره، اگر چه علم براى او حاصل نشود.
16. رسالة فى حکم الاستیجار للحجّ من غیر بلد المیّتمقاله اى است درباره نیّت نیابت در حج.
17. رسالة فى حکم الاسراج عند المیت ان مات لیلمقاله اى است در عدم استحباب روشن نمودن شمع و چراغ در شب اوّل نزد مرده.
18. رسالة فى شرح حدیث توضؤوا مما غیرت النّارتحقیقى است در خصوص این که وضو گرفتن با آب گرم شده با آتش جایز است یا خیر؟.
19. رسالة فى حکم الغسل فى الارض الباردة مع الماء البارداین مقاله درباره حکم غسل در مکان سرد با آب سرد است.
20. رسالة فى افضلیة التّسبیح على القرائة فى الرکعتین الاخیرتیناین مقاله در بیان افضل بودن قرائت تسبیحات اربع در رکعت سوم و چهارم بر خواندن حمد است.
21. رسالة فى تحقیق وجوب غسل مسّ میّتمقاله اى است تحقیقى در مورد مسئله وجوب غسل مس میت.
22. رسالة فى حکم شراء ما یعتبر فیه التّذکیهمقاله اى است استدلالى درباره خرید و فروش گوشت و پوست و هر آنچه تزکیه در آن معتبر است.
23. رسالة فى حکم لبس الحریر للرجال فى الصّلاة و غیرهاین مقاله درباره جواز پوشیدن لباس حریر خالص براى زنان و اطفال و کراهت آن براى مردان مگر در حال ضرورت و جنگ است.
24. رسالة فى حکم الغسل قبل الاستبراءاین مقاله اى در بیان حکم غسل جنابت قبل از استبراى منى از مجراى بول است.
25. رسالة فى وجوب الزّکاة بعد اخراج المؤونةاین مقاله استدلالى در وجوب پرداخت زکات غلاّت بعد از کنار گذاشتن مؤنه سال است.
26. الفصول الاربعة فى عدم سقوط دعوى المدعى بیمین المنکراین مقاله استدلالى درباره عدم سقوط دعوى مدّعى با قسم خوردن منکر است.
27. رسالة فى صلاة الجمعة(ردّ بر رساله الشّهاب الثّاقب فیض کاشانى) به صورت قال اقول (گفت و گفتم).
28. رسالة فى شرح حدیث (ما من احد یدخله عمله الجنّة و ینجیه من النّار)در این مقاله ثابت کرده است که این روایت مخالف قرآن و روایات معتبر و مردود است.
29. رسالة فى شرح حدیث (لو علم ابوذر ما فى قلب سلمان لقتله) این مقاله درباره حدیث مذکور و علّت قتل است.
30. رسالة فى حدیث (أعلمکم بنفسه أعلمکم بربّه)هر که خود را بیشتر شناخت، خدا را بهتر شناخته است.
31. رسالة شرح حدیث (لایموت لمؤمن ثلاثة من الاولاد فتمسّه النّار الاّ تحلة القسم)این روایت در کتابهاى روایى شیعه یافت نشد.
32. رسالة شرح حدیث (انّهم یأنسون بکم فاذا غبتم عنهم استوحشوا)این تحقیق درباره حدیث امام صادق(علیه السلام) و چگونگى انس گرفتن مردگان با زندگان هنگام حضور سر قبر آن ها و وحشت مردگان هنگام دور شدن زندگان است.
33. رسالة شرح حدیث (النّظر الى وجه العالم عبادة)این مقاله در مورد حدیث مذکور درباره فقیه و نگاه به چهره عالم است.
34. رسالة فى تفسیر آیة (فَاخْلَعْ نَعْلَیْکْ اِنَّکَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسْ)مقاله اى است پیرامون این که از حضرت حجّت (عج) پرسیدند از تفسیر این آیه و این که حضرت موسى(علیه السلام) چه پوشیده بوده که مأمور به جدا کردن آن شد.
35. رسالة فى تعیین لیلة القدرمقاله اى است تحقیقى در مورد تعیین شب قدر.
36. حاشیه على أجوبة المسائل المهنائیّهاصل کتاب، جوابِ سؤالهاى سیّد مهنا بن سنان مدنى است که علاّمه حلّى پاسخ داده است و مرحوم خواجویى حاشیه اى بر این جواب ها دارد.
37. رسالة عدلیةمقاله اى است مبسوط درباره معناى عدالت، ارکان عدالت و اعتبار عدالت در امام جمعه و جماعت.
38. رسالة فى نوم الملائکةپرسشى است از امام صادق(علیه السلام) که آیا ملائکه مى خوابند؟ حضرت فرمود: هیچ زنده اى نیست مگر آن که مى خوابد.
39. هدایة الفؤاد الى نبذ من احوال المعاددرباره این که آیا غیر از خدا، بقیه موجودات فانى مى شوند یا نه و آیا چیزى با خداوند باقى مى ماند یا نه.
40. رسالة فى بیان شجرة الخبیثهدرباره آیه (مَثَلُ کَلِمَةِ خَبیثَةِ کَشَجَرَةِ خَبیثَةِ اجتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الاَْرْضِ ما لَها مَنْ قَرار).
41. رسالة فى الجبر و التفویضشرحى است در مورد کلام امام على(علیه السلام) در نهج البلاغه (انّا لا نملک مع الله شیئاً و لا نملک الاّ ما ملکنا).
42. المسائل الخَمْسْمقاله اى است تحقیقى و علمى پیرامون پنج مسئله مختلف.
43. رسالة فى شرح حدیث (من احبّنا اهل بیت فلیعد للفقر جلباباً او تجفافاً)مقاله اى است پیرامون حدیث مذکور، از امام على(علیه السلام) در مورد این که اگر فردى محبت اهل بیت(علیهم السلام) را داشته باشد باید لباس فقر بپوشد.
44. رسالة فى تفسیر آیه (و کان عرشه على الماء)مقاله اى است درباره فرمایش امام صادق(علیه السلام) که در اصول کافى آمده است.
45. رسالة فى ذمّ سؤال غیرالله تعالىبحث درباره روایت رسول الله(صلى الله علیه وآله) است که به على(علیه السلام)فرمود: یا على ادخل یدى فى فم التِنّین الى المرافق احبّ الىّ من ان اسئل من لم یکن ثم کاناى على! اگر دستم را تا آرنج در دهان اژدها کنم برایم خوشایندتر از این است که دستم را بر نو کیسه دراز کنم.
46. رسالة فى احکام الطلاقمقاله اى است در مورد طلاق رجعى، حقیقت آن و این که عقد نکاح چگونه زایل مى شود.
47. رسالة فى شرح حدیث (لسان القاضى بین جمرتین من نار)مقاله اى است تحقیقى پیرامون حدیث مذکور که شیخ طوسى آن را در تهذیب آورده است.
48. رسالة فى ارث الزّوجةمقاله اى است علمى در مورد چگونگى ارث بردن زوجه از زوجاز املاک و ما ترک و جمع بین اخبار متعارض.
49. رسالة فى الحَبْوَةدرباره احکام حبوه مثل انگشتر، عصا، اشیاء قیمتى و آنچه پسر بزرگ به تنهایى به ارث مى برد.
50. رسالة فى حرمة تزویج المؤمنة بالمخالفدرباره ازدواج زن مؤمنه شیعه با مرد سنّى و بالعکس.
51. رسالة فى استحباب کتابة الشّهادتین على الکفنمقاله اى است تحقیقى پیرامون این که آیا مستحب است شهادتین و غیره بر کفن نوشته شود؟
52. رسالة فى حکم التّنفل قبل صلاة العید و بعدهاین مقاله درباره بیان حکم خواندن نماز نافله قبل از عید و بعد از آن است.
53. رسالة فى بیان عدد الأکفانمقاله اى است استدلالى در خصوص تعداد قطعه هاى کفن براى مرده.
54. رسالة فى جواز التّداوى بالخمر عند الضّرورةاین رساله که علاّمه خواجویى آن را براى سیّد محمّدطاهر تألیف کرده استدرباره این است که آیا خوردن شراب براى درمان بیمارى جایز است؟
55. رسالة فى حکم الحدث الاصغر المتخلّل فى غسل الجنابةمقاله اى است درباره این که آیا حدث اصغر در حین غسل، غسل را باطل مى کند یا نه؟
56. رسالة فى استحباب رفع الیدین حالة الدّعمقاله اى است در بیان استحباب بالا بردن دستها در حال دعا.
57. المسائل الفقهیه المتفرقهشامل سى مسئله فقهى و غیر فقهى است.
58. رسالة فى بیان علامة البلوغمقاله اى است علمى و استدلالى در مورد این که بلوغ در پسر و دختر با چه چیز محقّق مى شود.
59. رسالة فى من ادرک الامام فى اثناءالصّلاةمقاله اى است در حکم کسى که امام جماعت را در اثناى نماز درک کند.
60. رسالة الهلالیّهمقاله اى است درباره چگونگى ثبوت هلال اوّل هر ماه.
61. رسالة الذّهبیّهمقاله اى است در مورد این که آیا در دست کردن انگشتر طلا و پوشیدن لباس طلا یا زربافت براى مردان جایز است یا نه و این که نماز خواندن با آن، چه حکمى دارد.
62. الفصول الأربعة فى من دخل علیه الوقت و هو مسافر فحضر و بالعکس و الوقت باق.
63. رسالة فى حکم ممن زنا بامرأة ثم تزوّج بابنتهمقاله اى است درباره کسى که با زنى زنا کرده سپس با دخترش ازدواج مى کند، که در این مورد، کلام محقّق سبزوارى را مورد نقد و بررسى قرار داده است و ایشان این نکاح را به نحو کراهت تجویز کرده اند.
64. رسالة فى شرایط المفتىمناظره اى است با یکى از استادانش که نام او را نبرده است و این که کسى مستحق منصب افتا نمى شودمگر آن که جامع جمیع شرایط باشد.
65. رسالة فى منجّزات المریضمقاله اى است استدلالى مبنى بر این که اگر شخصى در مرض موت وصیّت کند آیا وصیتهاى او منجّز است یا خیر؟ لازم به توضیح است که این مقاله در مجموعه دوم از مسائل فقهى نویسنده از شماره چهل و ششم تا شصت و پنج در سال (1411 هـ .ق.) چاپ و منتشر گردیده است.
66. الاربعون حدیثکتابى است علمى و تحقیقى در مورد مسائل فقهى. این اثر در سال (1412 هـ .ق.) به وسیله انتشارات کتابخانه مرحوم آیت الله خادمى در اصفهان چاپ و منتشر شده است.
67. الدّرر المتشطة من تفسیر الایات القرآنیهکتابى است که از مجموع آثار علاّمه خواجویى توسط سیّد مهدى رجایى استخراج شده و داراى نکات ارزشمند تفسیرى است که در سال (1412 هـ .ق.) به مناسبت برگزارى کنگره چهارم دارالقرآن الکریم در قم چاپ شده است.
68. مفتاح الفلاحاین کتاب درباره شرح دعاى صباح و شامل مباحث فلسفى و کلامى است. علاّمه خواجویى این اثر را در جوانى تألیف نموده و در آخر عمر با اصلاحاتى آن را تکمیل کرده است. این کتاب در سال (1414 هـ .ق.) به وسیله انتشارات بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى چاپ و منتشر گردیده است.
69. الفوائد الرّجالیّهاین کتاب درباره مباحث رجال و درایه و نقد و بررسى برخى از مسائل رجالى و سندى است که مورد توجّه محقّقان است. این اثر در سال (1413 هـ .ق.) توسط انتشارات آستان قدس رضوى چاپ و منتشر گردیده است.
70. التعلیقة على مشرق الشّمسین للشیخ البهائىکتابى است گران سنگ و حاشیه اى تحقیقى بر کتاب مشرق الشّمسین شیخ بهایى که در سال (1414 هـ .ق.) همراه متن آن به وسیله انتشارات آستان قدس رضوى چاپ و منتشر شده است.
71. التّعلیقة على مفتاح الفلاح للشیخ البهائىکتابى است بسیار جامع و داراى نکات ادبى و کلامى براى مجامع علمى. این اثر یکى از آثار مهم علاّمه خواجویى است و در سال (1415 هـ .ق.) همراه با متن آن توسط دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم چاپ و منتشر گردیده است.
72. جامع الشّتات فى النّوادر و المتفرقاتاین کتاب شامل مباحث تفسیرى، حدیثى، فقهى، اصولى، کلامى، رجالى، ادبى و غیره است که توسط دفتر انتشارات اسلامى جامعه مدرّسین حوزه علمیه قم چاپ شده است.
73. رساله اصول دین مبسوط (فارسى) که شامل مباحث اصول دین براى عموم مردم است. این اثر در سال (1415 هـ .ق.) توسط سیّد مهدى رجایى چاپ شده است.
74. رساله اصول دین کلیات (فارسى)شامل کلیات مباحث اصول دین است. این اثر توسط سیّد مهدى رجایى در سال (1415 هـ .ق.) چاپ و منتشر شده است.
75. ترجمه المناظرة المأمونیّةشرحى است فارسى درباره مناظره مأمون عباسى با عالمان عصر خود در مسئله اثبات امامت و فضائل حضرت على(علیه السلام). این حدیث در کتاب «عیون اخبار الرضا» از شیخ صدوق آمده است و علاّمه خواجویى آن را بسیار سلیس و روان شرح داده است. این اثر در سال (1415 هـ .ق.) توسط سیّد مهدى رجایى چاپ و منتشر شده است.
76. رساله نوروزیّهمقاله اى است فارسى در تعیین نوروز و برخى از آداب و اعمال اسلامى در این روز. این مقاله در دفتر چهارم میراث اسلامى ایران به وسیله کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى چاپ و منتشر شده است.
آن دسته از آثار علاّمه خواجویى که نام آن ها در کتابهاى رجالى آمده به شرح ذیل است.
77. رساله رضاعیّهاین اثر درباره شیر دادن زن به بچه دیگرى و مَحْرَمیَّتِ این بچه با فرزندان آن زن است.
78. رساله تحقیق در حدیث سهو النّبى و ردّ صوفیان.
79. رساله بیان اجل محتوم و غیر محتوموى این مقاله را در پاسخ فردى نوشته است که درباره کشته شدن شخصى پرسیده: که آیا مقتول به اجل محتوم از دنیا رفته است؟
80. رساله اجوبة مسائل میرزا محمّد حفیظاین مقاله جواب پرسشهاى میرزا محمّد حفیظ از عالمان برجسته اصفهان است.
81. رساله تحقیق درباره کوه قافاین مقاله تحقیقى درباره کوه قاف، مکان و چگونگى آن نگاشته شده است.
82. رساله اخبار و احوال اَبُوالْهُذَیْلِ عَلاّف([20])
83. رساله وحدت وجود در ردّ صوفیان.
آثار فوق از شماره 77 تا 83 آماده چاپ و نشر است.
84. ابطال الزّمان الموهوم([21]) این مقاله در ردّ محقّق خوانسارى و دفاع از سیّد داماد است و در کتابى به نام «منتخباتى از آثار حکماى ایران» چاپ شده است.
85. اثبات الحرکةاین اثر در کتابخانه آستان قدس رضوى، به شماره 11198 وجود دارد.
86. اصول الدّیناین کتاب به زبان عربى نگارش یافته و به طور مفصّل در اصول دین به بحث پرداخته است.
87. الامامةدر الذّریعة([22])روضات الجنّات([23]) و کشف الاستارِ([24]) مرحوم صفایىآمده است که: این کتاب را در شهر اصفهان دیده است که مانند رسائل متکلّمین نوشته شده است.
88. تبصرة الاخوان فى بیان اکبریّة القرآناصل این کتاب به خط نویسنده در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى به شماره 3023 موجود است. این کتاب استدلالى، پاسخ به برخى شبهات درباره قرآن است.
89. جواز القراءة بالقرآت السّبع و جواز مَلِکِ یوم الدّیننام این مقاله در صفحه اوّل «رساله عدلیه»، ذیل فهرست آثار خواجویى آمده است.
90. الحاشیة على اربعین الشیخ البهائىاین کتاب، حاشیه بر اربعین شیخ بهایى است و شامل هفت هزار بیت بوده و پر از نکات دقیق و تحقیقى است.
91. الحاشیة على اصول الکافى علاّمه خواجویى در مقاله حکم غسل قبل از استبراى از منى و بعد از آن به این حاشیه اشاره کرده و به آن ارجاع داده است.
92. الحاشیة على تهذیب الاحکامدر الذّریعة([25]) آمده است که آقا بزرگ تهرانى این کتاب را در کتابخانه سلطان المتکلّمین به صورت غیر مدون دیده است.
93. الحاشیة على زبدة البیان للمقدس الاردبیلىعلاّمه خواجویى در بخشى از آثار خود بعضى از مطالب را به این کتاب ارجاع داده و در روضات الجنّات([26]) نام این اثر آمده است.
94. الحاشیة على مدارک الاحکام للسیّد محمّد العاملى در الذّریعة([27])، نام این اثر آمده است.
95. رسالة حدّ الیأس الحاصل للمرأةنام این مقاله در صفحه اوّل (رساله عدلیه) در لیست آثار علاّمه خواجویى آمده است.
96. الرّد على العلاّمة المجلسى فى جرح بعض الرّجال و تعدیل بعضنام این مقاله در صفحه اوّل «رساله عدلیه» در لیست آثار علاّمه خواجویى آمده است.
97. سقوط الوتیرة فى السفرمقاله اى است در مورد نماز وتیره.
98. شرح نهج البلاغهنام این کتاب در برخى از تراجم به چشم مى خوردشاید علاّمه خواجویى برخى از بخشهاى نهج البلاغه را در این اثر شرح کرده باشد.
99. رسالة فى الصلاةصاحب الذّریعة، این مقاله را در کتابهاى نوادگان مرحوم یزدى که از اصفهان خریدارى شده ملاحظه نموده است.
100. العقود الفضولى این اثر درباره عقدهاى فضولى است. نام این اثر در صفحه اوّل «رساله عدلیه» در فهرست آثار مترجم یاد شده است.
101. الغناء مقاله اى است استدلالى در حرمت غنا، و نقد و بررسى کلام محقّق سبزوارى، صاحب ذخیره و صاحب کفایه در مسئله حرمت غنا. نسخه اى از این اثر درکتابخانه دانشگاه تهران موجود است. و نام آن در الذّریعة([28]) و روضات الجنّات([29]) آورده شده است.
102. الفصول مقاله اى است درباره شُفعه. نام این مقاله در صفحه اوّل «رساله عدلیه» در فهرست آثار نویسنده آمده است.
103. فضل ما لا یؤکل لحمه این اثر در صفحه اوّل از «رسالة عدلیه» در فهرست آثار مترجم یاد شده است.
104. وجیزة فى ترجیح القول بتجوهر الأعراض و تجسم الأعمالنام این مقاله نیز در لیست آثار مرحوم علاّمه خواجویى در صفحه اوّل از «رساله عدلیه» به چشم مى خورد.
105. رساله از بعض مسائل ضروریّهاین اثر جواب برخى مسائل ضرورى است که از ایشان پرسیده شده است.
آثار فوق در کتابهاى رجالى نامبرده شده و على الظاهر هنوز به صورت دست نوشته در کتابخانه هاى شخصى و عمومى شهر اصفهان باقى مانده است.
مرحوم خواجویى در تألیف این آثار از محور قرآن و روایات ائمه(علیهم السلام) دور نشده و متکى به اصطلاحات نبوده و همیشه صبغه حقّ طلبى به خود گرفته است و این امر در آثارش مشهود است.([30])
نظرات فقهى
یکى از دانشوران معاصر علاّمه خواجویى، میر محمّد حفیظ فرزند میر محمّداشرف است که از محضر ملاّ محمّداسماعیل خواجویى استفتائاتى کرده است که جواب ایشان به میر محمّد حفیظ چنین است:
استغفار بعد از تسبیحات اربعة
استغفار بعد از تسبیحات و همچنین خواندن سوره بعد از حمد و سلام دادن آخر نماز، واجب نیست و لیکن احتیاط در قرائت کامله و سلام دادن در پایان نماز است، فخذ الحائط لدینک لتکون فى العبادات على یقینک و أُولى بل احوط در تسلیم، آن است که چنین گوید: السّلام علینا و على عبادالله الصّالحین، السّلام علیکم و رحمة الله و برکاته و قصد خروج ضرورى نیست.
قرائت بسم الله
در نمازهاى ظهر و عصر که حمد و سوره آهسته خوانده مى شود، قرائت بسم الله الرّحمن الرّحیم با صداى بلند مستحب است، خواه امام جماعت باشد یا نماز را فرادى بخوانددر دو رکعت اوّل باشد یا دو رکعت آخر و در عبادات نیّت قربت کافى است.
به دست آوردن فتواى مجتهد
مسائل خلافیّه را از مجتهد عادل باید اخذ کرد بلا واسطه و وسایط عادله و چون مجتهد در ولایتى نباشد بر اهل آن ولایت لازم است که مسائل خلافیّه ضروریه را نوشته بر فرد معتمدى داده تا به خدمت مجتهدى که در جاى دیگر است فرستند، از او التماس (درخواست) جواب نمایند و یا آنکه برخى مسافرت نموده و مسائل را بالمشافهه از مجتهد فراگیرند و به اهل آن دیار برسانند، به شرطى که با وصف دیانت و امانت خبیر و بصیر باشند.
اذان
اذان مطلقاً مستحب است، پس بناءً علیه چون مأمومین حکایت اذانى که در نماز جماعت گفته مى شود بکنند، فعل مستحبى کرده اند.
تیمم
در تیمم بدل از وضو و غسل، دو دفعه دست بر خاک زنند، لیکن ضربه اوّل که براى مسح پیشانى است به قصد وجوب است و ضربه دوم به نیّت استحباب و چون عذر غیر مرجوّ الزوال باشد، در اوّل وقت فضیلت، به تیمم نماز مى توان خواند.
نماز جماعت
در نماز جماعت چون صف دوم و سوم و همچنین در دو طرف یا یکى از طرفین از محاذات صف اوّل گذشته باشد، لیک گذشتها مشاهده صف اوّل نتوانند کرد و مع ذلک حکم به بطلان نماز ایشان مشکل است، چه ایشان در بعض احوال نماز رکوع یا سجود یا غیر آن مى توانند که مشاهده کنند کسانى را که مشاهده مى کنند اهل صف اوّل را و همین قدر براى صحت نماز کافى است.
غسل ارتماسى
در غسل ارتماسى خروج مرتمس به جمیع بدنه از آب ضرورى نیست، بل اگر به جمیع بدنه در زیر آب باشد و در همان حال نیّت کرده از آب برآید، غسل او صحیح است.
گرد و خاک نجس
چون گرد و خاکى از عین نجاست از زمین نجس با حرکت باد یا غیر آن بر بدن و جامه خشک نشیند، تطهیر آن ضرور نیست، بل مجرد تکانیدن و فوت کردن کافى است.
حقّ زمامدار زکات
مراد فقها از حقّ سلطانى که از آن زکات را وضع کرده اند، خراجى است که سلطان عادل یا جائر از اراضى خراجیه مى گیرد، به شرطى که از مقدار شرعى تجاوز نکند و زیاد نگیرد و الا زکات از آن زیاده موضوع نخواهد بود.
حقّ زوجه
بر تقدیرى که مضاجعه از حقّ زوجه باشد، چون زوجه حقّ خود را به زوج هبه کند، برائت ذمّه حاصل مى شود. و چون شبى که مضاجعه با اوست اگر زوج را مرخص کند که با دیگرى از حرائر او به سر برد، مى تواند.
خمس
در زمان غیبت صاحبنا ـ صلوات الله علیه ـ بر مالک واجب است که حصّه خمسیه او را به فقیه مؤتمن جامع الشرایط افتا رساند، تا آنچه مقتضاى رأى او باشد، بدان عمل نماید. و اگر خود بدون اِذنِ مجتهد مباشر شده، ایصال به ارباب استحقاق از سادات و غیرهم نماید، برىء الذّمه نخواهد بود.
به نمونه هایى از برخى استفتائات همراه با پاسخ آن ها اشاره مى شود:
علاّمه خواجویى در جواب آن ها چنین نوشته است:
«بسم الله الرحمن الرحیم و ما توفیقى الا بالله، نوشته مهر سربسته و اصل و بر مضامین آن اطّلاع حاصل شد، از مسائل ضروریه سؤال فرموده بودند.»
1. نجاست آب کمتر از کر
س: اگر آب کمتر از کر با نجاست ملاقات کند حکم آن چیست؟
ج: دلیل بر عدم نجاست خالى از قوّت نیست و لکن یقین به برائت ذمّه موقوف است بر اجتناب از استعمال این آب.
2. حکم نماز و روزه مسافر
س: مقدار مسافتِ شکسته شدن نماز و روزه چهار فرسخ است یا هشت فرسخ؟
ج: مسافر در مسافت چهار فرسخ مخیّر است میان قصر و اتمام.
3. حکم طلاى همراهِ نمازگزار
س: با خود داشتن طلاى مسکوک و غیر مسکوک مبطل نماز هست یا نه؟
ج: آنچه نهى از آن شده، پوشیدن لباس مذّهب است مردان را مطلقاً، خواه در حال نماز باشد یا غیر آن. امّا با خود داشتن طلا و شىء طلاکارى شده دغدغه در جواز آن نیست، نه در وقت نماز و نه در غیر آن و انگشتر (طلا) از جمله لباس است.
4. ولایت بر خمس
س: اگر شخصى مشغول الذّمه به خمس آل محمّد(علیهم السلام) باشد، بدون تجویز مجتهد زمان خود به سیّد صالح مستحق مى توان داد؟
ج: در زمان غیبت امام(علیه السلام) حصّه خمسیه ایشان را که سهم الله و سهم الرسول و سهم ذى القربى عبارت از آن است، به نائب عام آن حضرت که فقیه مؤتمن جامع الشرائط فتوا عبارت از اوست باید داد تا آنچه مقتضاى رأى او باشد، عمل نماید و اگر مشغول الذّمه به حقّ آن حضرت، حقّ او را بلا اذن فقیه سابق الذّکر به مستحق رساند، از سادات و غیرهم برىء الذّمه نمى شودبل احوط آن است که سه سهم دیگر را نیز به تجویز و استصواب فقیه مذکور به ارباب استحقاق رساند، تا حیف و میل و افراط و تفریطى واقع نشود.
5. وضو و غسل در انهار
س: اگر اکثر املاک یا موقوفات خالصه، مشترک بوده و حال همگى خالصه شده و جمعى در آنجا مسکن قدیمى دارند و بعض اوقات شخصى که وارد آنجا شود در حمامهاى آنجا غسل و در انهار آنجا وضو چه صورت داردخصوصاً در وقت برف و سرماى شدید، ]در ضمن[ دو ثلث محصول چنین املاک از زارع آنجاست یک ثلث دیگر را حُکّام مى فروشند و گاه به عنوان عطیّه مى دهند، مى توان گرفت؟
ج: شرط است در صحّت وضو و غسل که آب و خاک مملوک یا مأذون فیهما باشد و چون اذن فحوایى در وضو و غسل در مطلق انهار حاصل است و به هیچ وجه ضرر به ملاّک نمى رسد ـ چون استظلال به جدار (در سایه دیوار نشستن) و اقتباس به نار غیر (از گرماى آتش دیگرى استفاده کردن) ـ وضو ساختن و غسل کردن در امثال این انهار دغدغه ندارد و حاجت به اذن صریح نیست و امّا عطیه و مبیع نشاید کرد و ابتیاع مبیع نتوان کرد، والله یعلم.
6. توضیح یک حدیث
س: حدیث ـ «اَکْرِمُوا اَوْلادى الصّالِحُونَ لِلّهِ وَ الطّالِحُونَ لى»([31]) یعنى گرامى بدارید اولاد مرا (سادات) را، نیکان و صالحهاى آن ها را براى خدا و ناصالحان آنان را به خاطر من احترام بگذارید ـ درباره سادات وارد است، مى خواهم بدانم که ]این[ عبارت از جناب رسالت مآب (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) منقول است؟
ج: این حدیث را علماى امامیّه به عبارات متقاربه از آن حضرت نقل فرموده اند، صاحب «لوامع الهیّه» در مباحث کلامیّه چنین نقل کرده است: اکرموا صالحهم لله و طالحهم لأجلى([32]) و فقیر بى بضاعت این حدیث و امثال آن را در رساله مسمّات به «فواید» که در تعظیم و تکریم سادات نوشته، ایراد نموده، حقیقت حال را از آن مقام معلوم نمایند.
علاّمه خواجویى در پایان استفتائات چنین نوشته است:
«کتبه بیمناه الجانیة الفانیه العبد الجانى، محمّد بن الحسین بن محمّدرضا المشتهر باسماعیل المازندرانى، عفى الله عن جرائمهم بمحمّد و آله و قائمهم صلّى الله علیه و آله.»([33])
وفات
تاریخ تولّد مرحوم ملاّ محمّداسماعیل خواجویى براى ما مجهول است امّا تاریخ دقیق وفات او روز یازدهم شعبان المعظم (1173 هـ .ق.) در اصفهان بوده است. شیخ عبدالکریم گزى در مورد مدفن این عالم ربّانى مى نویسد:
«طرف پایین پاى قبر آخوند ملاّ على اکبر اژه اى]در تخت فولاد اصفهان[به فاصله کمى، قبر سکو بسته اى که دورِ آن طاقچه طاقچه است قبر مرحوم ملاّ اسماعیل خواجویى است و این بزرگوار خیلى جلیل القدر و داراى مقامات بلند از علم و عمل بوده و در استمداد از زیارت قبر او و روا شدن حاجت، در آن مکان، بسیارى از اهل ایمان اعتمادى دارند و در قرب و اطراف قبر مرحوم آخوند نیز قبور علما و صلحاى بسیار است.([34])
مرحوم سیّد مصلح الدّین مهدوى در این باره مى نویسد:
«قبر شریفش مقابل تکیه میرزا ابوالمعالى کلباسى به سمت جنوب، به فاصله تقریباً یکصد متر قرار داشت و قبرى بلند بسته بود که متأسفانه در سالهاى اخیر آنجا را چون دیگر قبور مجاور آن خراب کرده اند.»([35]).
البتّه این مطلب در زمان مرحوم مهدوى اتّفاق افتاده ولى در سال (1377ش.) آن قبرها از جمله قبر مرحوم خواجویى به شکل زیبایى احیا و بازسازى شده است.
درباره فوت این عالم ربّانى، مادّه تاریخهایى گفته اند مثل «خانه علم منهدم گردید»، «نورالله الجلیل مقبرته» و «رفع الله فى الجنان منزلته» که همه این ها مطابق است با سال (1173 هـ .ق.)
بر روى سنگ سیاهى که بر مرقد فقیه محقّق نصب بوده، حک شده است:
بسم الله الرحمن الرحیم، الا انّ اولیاءالله لا خوف علیهم و لا هم یحزنون، الحمدلله الذى تفرّد بالعز و الشفاعة و قهر عباده بالموت و الفناء و صلّى الله على محمّد و آله سادات الورى. و بعد فقد ثلم فى الاسلام ثلمة لا یسدّها شىء، حیث انتقل من منزل العناء و الشّدة و محلّ الفناء الى الجنّة دارالمقامة و الرّاحة و محفل الأتقیاء و العلماء، الامام الفاضل الکامل العابد العالم العامل الزّاهد، زبدة العلماء الرّاسخین و خلاصة الحکماء المحققین و نقاوة الفقهاء و المجتهدین، وارث علوم الانبیاء و المرسلین اسوة ناشرى احادیث خاتم النّبیّین و عترته الطّاهرین، الماضى على النهج المبین، جامع معالم العاملین على الوجه المبین، فرید فى العلماء فى عصره و زمانه، زین الفضلاء فى دهره و أوانه، شمس قلل العلم و الافضال، مرکز دائرة الفضل و الکمال.
جامع المعقول و المنقول، حاوى الفروع و الاصول و فخر الواصلین، قطب العارفین، مرشد السالکین، زبدة المدقّقین و فضل المحققین خاتم المجتهدین، العالم الربّانى و الفقیه النّورانى، مولانا محمّداسماعیل المازندرانى، اسکنه الله بحبوحة جنّة النعیم و آواه الى مقام مبین کریم. و قد ارتحل علیه الرّحمة و الرّضوان فى حادى عشر شهر شعبان عام 1173 نورالله مقبرته الجلیل و رفع الله فى الجنان منزلته.»
ترجمه لوح قبر ملاّ محمّداسماعیل خواجویى:
«به نام خداوند مهرپیشه دوست پرور، آگاه باشید (دوستان و) اولیاى خدا نه ترسى دارند و نه غمگین مى شوند. حمد و ستایش خدایى را که عزّت و شفاعت از ناحیه اوست، خدایى که به وسیله مرگ بر بندگانش غلبه دارد و درود خدا بر محمّد(صلى الله علیه وآله) و اهل بیت او باد که آن ها آقاى جهانیان اند.
با فوت (مرحوم خواجویى) شکافى و مصیبتى در اسلام پدید آمد که هیچ چیزى آن را جبران نمى کند و این در حالى است که وى از منزل دنیا به بهشت راحت و جایگاه تقواپیشگان پر کشید. آرى، پیشوایى فاضل کامل عابد، عالم عامل زاهد، گل سرسبد دانشوران و محصول بستانِ حکما و پژوهشگران، وارسته ترین فقیهان و مجتهدان، وارث دانش انبیا، اسوه گسترش دهندگانِ سخنانِ خاتم پیامبران و خاندان پاکش، کسى که در راهِ آشکار دین گذر کرده است، ستاره آسمان دانشوران، و خورشید قله هاى دانش و فضیلت و مرکز دایره فضل و کمال بوده است.
او در بردارنده علوم فلسفه و کلام، فروع و اصول، افتخار و اصلین به مدارج معنوى، قطب عارفان، مرشد رهپویان، عصاره دقّت اندیشان و برترین محقّق، خاتم مجتهدان، عالم ربّانى و فقیه نورانى، سرور ما محمّداسماعیل مازندرانى است که خداوند او را در بهترین جاى بهشت قرار دهد و او را به بهترین مقام بزرگ نائل گرداند.
رحمت و رضوان خدا بر او باد. روحش در یازدهم ماه شعبان سال 1173 هـ .ق.) به جوار حق تعالى قرار گرفت.»
شعر ذیل از یکى از شاعران اصفهان به نام دبیر اصفهانى است که بر حاشیه سنگ قبر علاّمه خواجویى با خط زیبایى نقش بسته است:
حیف کز گردش سپهر دو رنگ *** صبح عایش جهان به شام رسید
آه کز دور چرخ وارونه *** گشت چون شب سیاه، روز سفید
عالمى رخت بست از عالم *** که چو او دیده زمانه ندید
فاضلى رفت از جهان که چو او *** در جهان کس ندید و کس نشنید
گشت یعنى نهان ز چشم جهان *** فلک اجتهاد را خورشید
کرد ملاّ محمّداسماعیل *** از جهان جا به جنت جاوید
آنکه در بزم معرفت همه کس *** مى عرفان ز جام او نوشید
سال تاریخ او دبیر نوشت *** خانه علم منهدم گردید([36])
[1]. اسماعیل فرزند محمّدحسین بن محمّدرضا بن علاءالدّین محمّد.
[2]. مشاهیر تخت فولاد، شماره 2، ص 6، سیّد مهدى رجایى، چاپ شهردارى اصفهان، مجموعه فرهنگى ـ مذهبى تخت فولاد.
[3]. همان، ص 6.
[4]. محله خواجو، ص 5، سیّد مصلحالدّین مهدوى، چاپ (1344 ش.)
[5]. روضات الجنّات، ج 3، ص 261.
[6]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 18.
[7]. یادمان سمینار مقدّماتى نسخههاى خطى، سال 1379 هـ .ش.، ص 76.
[8]. روضات الجنّات، ج 1، ص 114. / مستدرک الوسائل، ج 3، ص 396. / کشف الاستاد، ج 1، ص 132.
[9]. تتمیم أملالآمل، ص 67. / نجوم السماء، مرحوم میرزا محمّدعلى کشمیرى، ص 269و 268.
[10]. تاریخ گلشن مراد، ص 391.
[11]. سیرى در تاریخ تخت فولاد اصفهان، سید مصلحالدین مهدوى، ص 116.
[12]. تاریخچه محله خواجو، ص 75، چاپ (1344 هـ ش.)، سیّد مصلحالدّین مهدوى.
[13]. الکنى و الالقاب، ج 2، ص 200.
[14]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 82.
[15]. روضات الجنّات، ج 1، ص 114.
[16]. لوامع الهیه، ص 349.
[17]. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 376.
[18]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 81.
[19]. همان، ص 50.
[20]. ابوالهذیل علاف، (حدود 230 ـ 130 هـ.ق.)
وى متکلّمى بلند آوازه و از پیشوایان معتزله است که بیشتر عمر خود را در بصره سپرى نموده و از آنجا که در محله کاه فروشان بصره زندگى مىکرده به عَلاّف (علف فروش) شهرت یافته است. احتمالاً او ایرانى تبار بوده و ابویعقوب شحام، مأمون خلیفه عبّاسى،عیسى بن هیثم صوفى، هشام بن عمر فوطى و... از شاگردان وى بوده اند. وى را پایهگذار علم کلام خواندهاند.
در میان استادانش به عثمان بن ابى عثمان خالد طویل،
بشر بن سعید و ابوعثمان زعفرانى که هر سه از شاگردان واصل بن عطا بودهاند برمىخوریم. ابوالهذیل از طریق کتابهاى واصل بن عطا به آموزههاى وى دست یافته است. پیش از ابوالهذیل پیشوایى معتزلىها در بصره با «ضرار بن عمرو» (190 هـ.ق.) بودولى گفتهاند که اندیشههاى وى تغییر کرد و از معتزله روىگردان شد. شهرت ابوالهذیل به سبب مناظره او با دانشمندان ادیان دیگر و فرقهها و همچنین با هممسلکان معتزلىاش بوده است. ابوالهذیل در سال (193 ـ 170 هـ.ق.) در بغداد در حضور یحیى ابن خالد برمکى وزیر هارونالرشید در نشستى با بیش از ده تن از متکلّمان از جمله: هشام بن حکم، درباره عشق گفت و گو نمود و سپس در سال (199 هـ.ق.) در مکه و در حضور مردم مجدداً با هشام دیدار نمود و به مناظره پرداخت. همین مناظرهها سبب شد که ابوالهذیل ردّیهاى بر آراء هشام بنویسد. ابوالهذیل بیش از پنجاه اثر داشته است، از جمله: «الاصول الخمسه»، «الانسان ما هو؟» «المسائل»، «کتاب على السوفسطائیه»، «الحجة» (شیخ مفید آن را دیده است) و... امّا از این نوشته ها جز قسمتهایى کوتاه که در برخى منابع نقل شده است چیزى در دست نیست.
(دائرة المعارف بزرگ اسلامى، ج 6، ص 390 و 389).
[21]. محله خواجو، ص 75، سیّد مصلحالدّین مهدوى، چاپ (1327 هـ .ش.).
[22]. ج 2، ص 321.
[23]. ج 1، ص 118.
[24]. ج 1، ص 133.
[25]. ج 6، ص 51.
[26]. ج 1، ص 118.
[27]. ج 6، ص 196.
[28]. ج 16، ص 60.
[29]. ج 1، ص 118.
[30]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 68.
[31]. جامع الاخبار، ص 140.
[32]. لوامع الهیه، ص 349.
[33]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 81.
[34]. همان.
[35]. سیرى در تخت فولاد اصفهان، ص 116.
[36]. احوال و آثار علاّمه خواجویى، ص 85 ـ 56.