میرزا محمّد شیروانى
متوفّاى: 1098 هـ .ق.
عنوان مقاله: مشعل ذکاوت
نویسنده: محمّدابراهیم احمدى دیباچه
در این نوشتار سعى شده به معرّفى یکى از دانشوران اسلامى پرداخته شودفرزانه اى که در گسترش فرهنگ «اجتهاد» نقش به سزایى داشته و دقّت و ژرف نگرى اش، زبانزد بزرگان است. شهرت این عالم بزرگ «ملاّ میرزاى شیروانى» است و به «مدقّق شیروانى» نیز معروف است.
ولادت وتحصیل
خطّه شیروان،([1]) در سال 1033 هـ .ق. شاهد تولّد کودکى بود که خانواده متدیّنش نام نیکوى «محمّد» را برایش برگزیدند. وى پس از گذراندن خردسالى، پاى به مکتب نهاده و به فراگیرى قرآن و دانش هاى آن روزگار پرداخت. از آنجا که از هوش سرشارى برخوردار بود، مورد تشویق استاد و خانواده اش قرار گرفت و تحصیل را به خوبى پشت سر نهادبه همین علّت، با راهنمایى پدرش راهى حوزه علمیه شیروان شده و شروع به تحصیل علوم اسلامى نمود.
هجرت
نوجوان شیروانى پس از فراگیرى مقدّمات، براى تکمیل دانش خود چاره اى جز هجرت نمى دید. در آن زمان، حوزه علمیه اصفهان پذیراى عالمان و طلاّب فراوانى بودزیرا تأسیس اوّلین حکومت گسترده شیعه (صفویه)، پایتخت شدن اصفهان و حمایت پادشاهان صفویه از اهل علم، باعث رونق گرفتن مباحث و محافل علمى شده و حوزه علمیه اصفهان مورد توجّه فرهیختگان قرار گرفت.([2])محمّد نیز چون بسیارى از طلاّب، زادگاهش را ترک کرد و به این شهر دانش پرور سفر نمود. وى در این مسیر، از شهرهاى متعدّدى عبور کرد و از محضر برخى از دانشوران آن شهرها بهره مند شد.
او پس از ورود به اصفهان و مشاهده عظمت دینى و علمى آنجا، گویا گمشده خود را یافته بود. بنابراین، بیش از پیش در راه تحصیل معارف اسلامى و شیعى، تلاش مى نمودبه طورى که پس از گذشت چند سال، فقه، اصول، تفسیر، حدیث، کلام، فلسفه، ریاضیات و نجوم را فراگرفت.
وى در اوّلین روزى که به مدرسه محقّق خوانسارى وارد شد، استاد به تدریس شرح اشارات شیخ ابو على سینا مشغول بودمیرزاى شیروانى پس از دقایقى، اشکالاتى مطرح ساخته و توجّه همگان را به خود جلب کرد.
طلاّب که تا آن روز ایشان را در جمع خود ندیده بودند، چشم به استادشان دوخته تا پاسخ وى را بشنوند. آقا حسین خوانسارى نخست از نام و نشان او جویا شدوقتى میرزا خودش را معرّفى کرد، استاد چنین فرمود:
«من در سطح معلومات تو مطالعه نکرده ام امشب براى تو کتاب را مطالعه مى کنم تا پاسخگوى سؤالات تو باشم.»([3])
آزاد اندیشى استاد و میدان دادن وى به شاگرد، سبب شد ملاّ میرزا (که خود در فلسفه پرمایه بود) نزد آقا حسین بماند و شاگردى کند.([4])
میرزاى شیروانى به دلیل ژرف نگرى و تلاش شبانه روزى، در مدّت کوتاهى به مدارج عالى علمى راه یافت و با برگزارى جلسات پرسش و پاسخ و نگارش آثار علمى و تحقیقى، به عنوان «اندیشمندى صاحب نظر» شناخته شداز این رو با لقب «مدقّق شیروانى» زبان زد محافل دینى و مذهبى شده و طلاّب زیادى در حوزه درسى وى شرکت نمودند.([5])
ازدواج
ملاّ میرزاى شیروانى که سالیانى چند، نزد مجلسى اوّل (ملاّ محمّدتقى) به یادگیرى علوم مشغول بود، به سبب برخوردارى از امتیازاتى چون: عبادت، تقوا، اخلاق نیک، علم و ژرف نگرى مورد احترام و تکریم استادش قرار و گرفت سرانجام به افتخار دامادى وى نایل آمد و بر موقعیت دینى و اجتماعى اش افزوده گشت.([6])
بى گمان زندگى هر فردى، خواه ناخواه، با زندگى خانواده و بستگان همسر ارتباط دارداز این رو، نکاتى را مى توان بیان داشت:
پدرزن شیروانى یعنى ملاّ محمّدتقى مجلسى اصفهانى (1003 ـ 1070 هـ .ق.)، یکى از عالمان بزرگ شیعه است که از دانش فراوان وى افراد زیادى بهره مند شده اند. او داراى سه پسر و چهار دختر بود.
پسران دانشمندش عبارتنداز: ملاّ عزیزالله(متوفّاى 1074 هـ .ق.)ملاّ عبدالله (متوفّاى 1084 هـ .ق.) و ملاّ محمّد باقر، معروف به «مجلسى دوم» (1037 ـ 1110 هـ .ق.). دامادهاى فقیه و بزرگوارش عبارتنداز: ملاّ محمّد صالح مازندرانى (متوفّاى 1086 هـ .ق.)ملاّ محمّد على استرآبادى (1010 ـ 1094 هـ .ق.)میرزاى شیروانى (1033 ـ 1098 هـ .ق.) و میرزاکمال الدّین محمّد فسایى (زنده در 1103 هـ .ق.).([7])
خاندان مجلسى و دیگر بستگان نسبى و سببى آنها، علاوه بر موقعیت ممتاز مردمى و اجتماعى، نزد حکومت و کارگزاران صفویه نیز از مقام و جایگاه والایى برخوردار بودندلذا بخشى از رشد و تکامل علمى، اجتماعى و سیاسى میرزاى شیروانى، مرهون وابستگى و پیوند فامیلى وى با خاندان مجلسى است.
در حریم نور
حوزه نوپا و جدیدالتّأسیس اصفهان، توانایى جذب همیشگى اهل علم را نداشت چرا که حوزه کهنسال نجف اشرف و آستانه مقدّس امیرمؤمنان(علیه السلام) هماره پذیراى دانشمندان بوده وقلب ها و اندیشه هاى طلاّب را سیراب و شکوفا مى ساخت. به همین جهت، مدقّق شیروانى نیز همچون پدر زن گرامى اش([8]) و دانشوران دیگر به عراق هجرت کرد تا با توسّل به امامان(علیهم السلام) و سیرو سلوک، از سر چشمه هاى اخلاق، عرفان و دانش سیراب شود.
وى علاوه بر تحصیل در محضر فرهیختگان علم، به تدریس پرداخت و به نشر و گسترش معارف اهل بیت(علیهم السلام) همّت ورزید.([9])
تکریم دانشمند
در سال 1078 هـ .ق. پس از رحلت شاه عبّاس دوم، فرزندش صفى دوم بر تخت سلطنت نشست و او را «شاه سلیمان» نامیدند. وى پادشاهى عادل بود و به تعمیر وتذهیب قبّه مطهّر رضوى همّت گماشت.([10])
از جمله کارهاى شایسته وى، دعوت از عالمان بزرگ عتبات عالیات و دیگر شهرها بودبه نحوى که عدّه اى به درخواست وى جواب مثبت داده و رهسپار اصفهان شدند.
شاه سلیمان به سبب آشنایى قبلى با موقعیت ممتاز میرزاى شیروانى، از ایشان نیز دعوت کردچرا که حضور فقیهان جامع الشّرایطى چون میرزا، پایه هاى حکومت شیعى را تقویت نموده و ناهنجارى هاى اجتماعى (اخبارى گرى، تصوّف و غیره) را برطرف مى ساخت.
مجتهد شیروانى در سال 1091 هـ .ق. به اصفهان مراجعت کرده([11]) و از سوى حکومت صفویه، دانشمندان و مردم، مورد تجلیل و احترام شایانى قرار گرفت. حضور عالمان مهاجر در پایتخت و مسئله اسکان آنها، از جهت اقتصادى، مشکلاتى به همراه داشت از این رو شاه سلیمان علاوه بر اختصاص کمک و مساعدت هاى مالى مشکل مسکن برخى از دانشوران را حل نمود. وى براى سکونت میرزاى شیروانى و خانواده اش در محلّه احمد آباد اصفهان خانه اى ساخته و به ایشان واگذار کرد.([12]) بدین ترتیب دگربار، مجلسِ درس، مناظره و موعظه میرزا پر رونق شده و پروانگان حریم معارف، از انوار گفتار و نوشتار آن فقیه، محدّث، متکلّم و دانشمند بزرگ بهره مند شدند.
اگر چه برخى از شاهان صفوى ستم پیشه بودندولى حکومت آنان آثار خوبى نیز براى شیعیان در برداشته است، از جمله:
1. ترویج شعائر و معارف اهل بیت(علیهم السلام) توسط آنان.
2. پشتیبانى از عالمان شیعه در جهت گسترش فرهنگ تشیّع.
3. ایجاد زمینه ایفاى نقش عالمان شیعه در امور سیاسى، قضایى و فرهنگى.
4. مساعدت چشمگیر در تقویت مراکز علمى و دینى.
5. جلوگیرى از هجوم حکومت عثمانى و ازبکها به شیعیان.([13])
در این بستر مناسب زمانى و مکانى، اقامت فقیهانى چون میرزاى شیروانى، ثمرات گوناگونى در پى داشته که «تحکیم مکتب اهل بیت(علیهم السلام)» را مى توان مهم ترین ارمغان ماندگار این حضور مبارک، دانست.
استادان
میرزاى شیروانى براى فراگیرى علوم گوناگون، نزد بزرگان حوزه به شاگردى پرداخته است. در اینجا نام استادان برجسته او را یادآور مى شویم:
1. ملاّمحمّد تقى مجلسى، (1003 ـ 1070 هـ .ق.)
میرزا مدّت زیادى از محضر ایشان بهره مند شده و علاوه بر اخذ اجازه روایى، به افتخار دامادى استادش نیز رسیده بود.
2. آقا حسین بن جمال الدّین،
معروف به محقّق خوانسارى (1016 ـ 1098 هـ .ق.) میرزا شاگرد ارشد و ممتاز مباحث فلسفى استادش بود ([14]) از این رو هنگام درس، اشکالات زیادى مطرح مى کرد و با محقّق خوانسارى به مناظره علمى مى پرداخت. وى کتاب هاى استادش را پس از مطالعه دقیق، نقد مى نمود و در ردّ برخى از مطالب و نظرات ایشان رساله هایى مى نگاشت و متقابلا محقّق خوانسارى هم به دفع اشکالات شاگردش همّت مى ورزید.([15]) در این باره یکى از همشاگردى هاى میرزا مى گوید:
«استادمان آقا حسین خوانسارى با آن فضل و کمال، از موشکافى ها و اشکالات فراوان میرزا در هنگام درس و مباحثه، گاهى ناراحت مى شد.»([16])
میرزا در بررسى کتاب هاى استادش مى گفت:
«آنچه اوّل نوشته بود، بهتر از بسیارى از آنهاست که بعدها نوشت.»([17])
بیان این نکته نیز درخور اهمیّت است که میرزا، سرآمد شاگردان فلسفه خوانسارى بوده([18]) و از ایشان اجازه روایى کسب کرده بود.([19])
شاگردان
برخى از دانش آموختگان مکتب میرزاى شیروانى عبارتنداز:
1. ملاّمحمّد باقر مجلسى (1037 ـ 1110 هـ .ق). محمّد باقر، صاحب «بحارالانوار» برادر خانم میرزاى شیروانى و شاگرد روایى وى نیز هست به طورى که در 22 شعبان 1075 هـ .ق. اجازه نقل روایات «من لایحضره الفقیه» را از ایشان گرفته است.([20])
2. امیر محمّد صالح خاتون آبادى (1058 ـ 1116 هـ .ق.)
وى در کتاب «حدائق المقرّبین» خود مى نویسد:
«مولانا میرزاى شیروانى ـ طیّب الله رمسه ـ که استاد این قاصر است و در خدمت او فنون حکمى و فقه و بعضى از کتب حدیث خوانده ام...».([21])
او ابتدا از شاگردان شیروانى به شمار مى رفت و پس از رحلت ایشان، در حوزه درسى پدرزنش (مجلسى دوم) حاضر گردید.([22])
3. آقا محمّد اکمل اصفهانى، پدر علاّمه وحید بهبهانى (زنده در حدود 1135 هـ .ق.)
در متن اجازه نامه علاّمه بهبهانى به علاّمه سیّد محمّدمهدى بحرالعلوم آمده است:
«...منهم الوالدالماجد...عن اساتیذه الاعاظم و المشایخ و المشتهرین بین المشارق والمغارب المستغنین عن التعریف بالفضائل و المناقب مولانا میرزا محمّدشیروانى و الشیخ جعفر القاضى و مولانا محمّد شفیع استرابادى...»([23]).
4. میرزا عبدالله افندى اصفهانى (1066 ـ زنده در 1130 هـ .ق.)
نامبرده مى گوید:
«...قسمتى از تهذیب، شرح مختصر الاصول، شرح اشارات، اصول کافى و...از کتب متداوّل را نزد استاد علاّمه (میرزاى شیروانى) ـ رحمة الله علیه ـ فرا گرفتم».([24])
شایان ذکر است که میرزا عبدالله افندى اصفهانى براى چهار استادش القاب خاصّى قرار داده، که بدین قرار است:
از علاّمه محمّدباقر مجلسى به «استاد استناد»، از آقا حسین خوانسارى به «استاد محقّق»، از ملاّ محمّدباقر سبزوارى به «استاد فاضل» و از ملاّ میرزاى شیروانى به «استاد علاّمه».
نویسنده روضات الجنات مى گوید:
«از این که وى از ملاّ میرزا تعبیر به «استاد علاّمه» کرده، استفاده مى شود که پایه علمى معظّم له از دیگر استادانش برتر و والاتر بوده است».([25])
5. شیخ حسن بلاغى نجفى (زنده در 1104 هـ .ق.). وى در کتاب «تنقیح المقال» خود، که هنوز چاپ نشده، پس از تجلیل از استادش مى گوید:
«سوگند به جانم که او یگانه عصرش و یکتاى روزگارش بود... وى شاگردان دانشمند و فاضلى دارد...».([26])
6. سیّد صدرالدّین رضوى قمى همدانى(متوفّاى 1160 هـ .ق.)
وى ادبیات، معقول، فقه و اصول را از محضر میرزاى شیروانى فراگرفت.([27])
7. مولى محمّد بن عبدالفتّاح تنکابنى(متوفّاى 1124 هـ .ق.) معروف به «سراب».
وى به پیشنهاد استادش شیروانى، در ردّ کتاب آقا جمال خوانسارى، رساله اى نوشته بود.([28])
8. سیّد محمّد باقر گیلانى (زنده در 1108 هـ .ق.)
یکى از کتاب هاى وى «مصباح النّجاة فى التّدیّن و النّجاح» است که آن را در سال 1108 هـ .ق. به اتمام رساند.([29])
در خصوص شاگردان با واسطه میرزا، به بیان دو نمونه بسنده مى شود:
الف) محمّد بن سلیمان تنکابنى (1234 ـ 1302 هـ .ق.)، در نقل سلسله مشایخ روایى اش مى نویسد:
«...وایضاً ملاّ محمّد اکمل اجازه دارد از قطب کره ذکاوت و فطانت، مفخر ازکیا و مقتداى اتقیا، ملاّ میرزا شیروانى ـ شرّفه الله بشرافة قربه و ملاّ میرزا از مجلسى اوّل اجازه دارد».([30])
ب) مرجع بزرگوار، آیت الله مرعشى نجفى از بانوى مجتهده اصفهانى (حاجیه خانم نصرت بیگم حسینى) اجازه نامه اى گرفته که در بین مشایخ اجازه روایى وى، نام میرزاى شیروانى آمده است.([31])
بحران در مراکز علمى
در قرن یازدهم هجرى، پس از انتشار کتابى به نام «فوائد مدنیّة»، توسط یکى از عالمان اخبارى (ملاّ محمّد امین استرآبادى)، بازار مباحثات علمى بسیار گرم شده بود و کمتر مدرسه اى بود که دو نگرش «اخبارى»و«اصولى» را مطرح نکرده باشد.([32]) شیوع مکتب اخبارى ،خسارات زیادى بر جامعه شیعى وارد کرده بودلذا غلبه بر این بحران، وظیفه فقیهان عصر صفویه را سنگین تر مى کرد. در پاسداشت تفکّر فقه استدلالى و اصولى، عالمانى چون: ملاّصالح مازندرانى، محقّق شیروانى و آقا حسین خوانسارى([33]) نقش اساسى داشتند که داستان ذیل، بیانگر این ادّعاست:
ملاّخلیل قزوینى ـ از عالمان مشهور اخبارى ـ بر این باور بود که:
الف) ترجیح بلامرجّح، جایز است.
ب) شکل اوّل، نتیجه نمى دهدزیرا مستلزم دور است، به جهت این که فهم صغرا و کبرا، موقوف است بر معرفت نتیجه و فهم نتیجه، موقوف است بر معرفت صغـرا و کـبرا، و دور بـاطل است پس اسـتدلال به شکل اوّل، بـاطل خواهد بود.
شیوع و انتشار این نظریه، واکنش فقیهان را در پى داشت آقا حسین خوانسارى نیز به ردّ و بطلان عقیده ملاّ خلیل قزوینى پرداخته و طرفداران اخبارى را به بن بست کشانید. ملاّ خلیل به اصفهان آمد تا شخصاً به اشکالات اصولى ها پاسخ داده و در مناظره بر آنها پیروز شود...
میرزاى شیروانى بعد از آشنایى با نام و انگیزه مسافرت وى، چنین پرسید:
شما بگویید چرا صغرا و کبرا، مستلزم «نتیجه» نیستند؟!
ملاّ خلیل براى اثبات عقیده اش به استدلال پرداخت و بر حجّیت آن اصرار ورزیدمیرزاى شیروانى در بطلان ادلّه وى گفت:
همین دلیل تو، مشتمل است بر صغرا، کبرا و نتیجه! مگر نه این است که شما صغرا و کبرا را مستلزم نتیجه نمى دانى؟ پس دلیل تو، طبق همان مذهب و عقیده ات، فاسد است!
ملاّ خلیل بعد از دقایقى سکوت، از جلسه برخاسته و بدون دیدار و مناظره با محقّق خوانسارى، به قزوین مراجعت کرد.([34])
آثار ماندگار
یکى از راه هاى ترویج معارف اهل بیت(علیهم السلام) و رشد جامعه اسلامى، نگارش کتاب است. میرزاى شیروانى که در فنون مختلف به مطالعه و پژوهش پرداخته بوداندوخته ها، تجارب و نظرات خود را در مجموعه هایى گرد آورى کرد که بیشتر آنها به زبان عربى است.
الف) کتاب ها
1. اثبات عصمة الائمة(علیهم السلام)، تفسیر آیه (انّ الابرار لفى نعیم)
2. اثبات النبوّة و الامامة
3. الاجتهاد و الاخبار، (مصادر الانوار
4. الاحباط و التکفیر
5. اصالة البرائة
6. اصول دین(مباحث کلامى در توحید، نبوّت و امامت)، فارسى.
7. انموذج العلوم
8. الجبر و الاختیار
9. الجمع بین الاخبار المتعارضة
10. جیش اسامة، (رسالة اسامة)
11. دیوان شعر.([35])
یکى از اشعار منسوب به وى چنین است:
یاد تو کنم، دلم پر از خون گردد *** وین دیده اشک خیز، جیحون گردد
هرچند ز دیده اشک حسرت بارم *** در سینه ام آتش غم افزون گردد([36])
ب) حواشى
شیروانى بر آثارى که ذکر مى شود، حاشیه زده است:
1. اثبات الواجب ملاّجلال دوانى
2. تفسیر بیضاوى
3. حاشیه فاضل خفرى بر شرح تجرید قوشچى
4. حاشیه قدیمه دوانى بر شرح تجرید
5. حاشیه خطائى بر مختصر
6. حاشیه سیّد شریف بر شرح مطالع
7. شفاى ابن سین
8. مسالک
9. شرایع الاسلام
10. معالم الاصولبه زبان عربى و فارسى
11. شرح مختصر الاصول عضدى.
ج) رساله ها
1. رسالة الآصفیة وى این اثر را به اسم آصف میرزا ـ از ارکان دولت صفویه ـ نوشته است.([37])
2. رساله البداء
3. رساله اى در استحقاق ثواب و عقاب
4. رساله اى در دفع شبهه ابن کمونه
5. رساله اى در ردّ فخر رازى وى با آیه غار بر خلافت ابوبکر استدلال کرده بود و مدقّق شیروانى در این رساله به نقض آن پرداخته است.)([38])
6. رساله اى در شکّیات، (الخلل)
7. رساله اى در کائنات جوّ
8. رساله اى در کذب
9. رساله اى در هندسه
10. رساله شبهة الاستلزام
11. رساله شبهة المرکّب
و رساله هایى در اصول، فقه، حکمت، کلام، ریاضى، منطق، معانى و بیان.([39])
د) شرح ها
1. شرح تهذیب شیخ طوسى
2. شرح حدیثِ «سِتَّةُ اَشْیاء لَیْسَ لِلْعِبادِ فیها صُنْعٌ»
3. شرح حدیثِ «مناظره زندیق با امام صادق(علیه السلام)»
4. شرح قاموس المحیط شرح مفصّلى بر قاموس فیروز آبادى و به زبان فارسى است.
5. شرح قواعد علاّمه، (توضیح سه مسئله از قواعد)
6. شرح المعالم، فارسى.([40])
در خصوص تألیفات میرزاى شیروانى نکاتى قابل توجّه است:
1. در نگارش به زبان عربى بیش از فارسى توانایى داشته و زبان مادرى وى ترکى بوده است.([41])
2. تعدادى از آثار میرزا به عنوان «ردّیه» استچرا که وى کتاب هاى عالمانى چون: محقّق خوانسارى و آقا جمال خوانسارى را به دقّت مورد ارزیابى قرار داده و در نقد آنها کوشش مى کرد. چنان که علما نیز به پاسخ اشکالات میرزا پرداخته و در ردّ برخى از مطالب و نظریه هاى او رساله هایى نگاشته اند.([42])
ویژگى ها
میرزاى شیروانى همچون فقیهان دیگر، داراى سجایاى اخلاقى از قبیل عبادت، تقوا، سخاوت و شجاعت بوده امّا آنچه که وى را از بسیارى دیگر ممتاز نموده، دقّت علمى و تشکیل مجالس بحث و جدل است. در اینجا به نمونه هایى از آن بسنده مى شود:
میرزا مى گفت:
«من بیش از یا حدود (هفتاد) دفعه شرح جامى را تدریس کرده ام و هر بار چیزى را فهمیدم که پیشتر درک نکرده بودم». ([43])
علاّمه خوانسارى مى گوید:
«میرزا در فنّ جدل و مناظره، مهارت عجیبى داشته و مخالفان خود را، از سران هر دسته که بوده، به زانو درمى آورد...»([44])
خاتون آبادى در پژوهش هاى خود به کلام میرزا استناد کرده و مى نویسد:
«مولانا میرزاى شیروانى نقل نمود که بابا رکن الدّین مدفون در قبرستان کبیر اصفهان، معاصر خواجه نصیرالدّین طوسى بوده...»([45])
یک روز براى شاگردان خود، هفتاد دلیل آورد که حوضِ مدرسه، آب ندارد! طلبه ها با وجود اینکه مى دانستند و مى دیدند حوض پر آب است، ولى در مقابل استدلال استادشان پاسخى جز سکوت نداشتند. میرزا با مشاهده عجز و ناتوانى آنان، برخاسته و مقدارى از آب حوض برداشت و در هوا پاشید. آنگاه فرمود:
«همین، در ابطال آن براهین کافى است.»
یعنى وجود عینى آب، حکایتگر این است که ادلّه، مغالطه بوده نه استدلال عقلى.([46])
از دیگر ویژگى هاى او، تشویق شاگردانش به نگارش کتاب است. در این رابطه به بیان نمونه اى اکتفا مى کنیم.
نویسنده «ریاض العلماء» نقل مى کند:
«... رساله خوب و بسیار زیبایى نوشته بودم آن را به استاد علاّمه و یگانه دوران، مرحوم مولانا میرزاى شیروانى تقدیم کردم تا ملاحظه کنند. ایشان از آن تعریف کرده و به تشویق من پرداخت».([47])
سِرّ دلبران
یکى از روش هاى معرّفى و شناخت «جایگاه معنوى افراد»، رجوع به گفتار و نوشتار فرزانگان است لذا از آینه باور آنان، سیماى میرزاى شیروانى را به تماشا مى نشینیم.
1. میر محمّد باقر خاتون آبادى:
«...وحید زمان و فرید دوران، سیّد مرتضى و شیخ مفید و شیخ طوسى عصر خود در ممارستِ مطالب امامت و متعلّقات او، و خواجه نصیر عصر خود در مطالب هیئت، هندسه، ریاضى و... عدیل او نبود و نخواهد به هم رسید.»([48])
2. میر محمّد صالح خاتون آبادى، نویسنده حدائق المقرّبین:
«...مولانا میرزاى شیروانى ـ طیّب الله رمسه ـ ... در تحقیق، تدقیق، استقامت فکر وجامعیت، مسلّم بود. و در فنون، اصول، کلام، حکمت و ریاضى ید طولایى داشت...».([49])
3. محمّدباقر موسوى خوانسارى:
«...وى از علماى فاضل در دوره اخیر صفویه بود، که در اصول، منطق، طبیعى، فقه، حدیث و علوم دیگر از مهارت ویژه اى برخوردار بود...».([50])
4. شیخ عبّاس قمى:
«عمدةالمحقّقین و قدوة المدقّقین، الفاضل، الکامل، العلاّمة، الفهامة...».([51])
5. حاج محمّد اردبیلى:
«العلامة المحقق المدقق الرضى... ([52]) ملاّ میرزا علاّمه، محقّق، مدقّق، پسندیده خوى، پاک سرشت، فاضلِ کامل، متبحّر در همه علوم، داراى هوشى تیز و حافظه اى قوى. شخصیّت وى در جلالت قدر و عظمت شأن و بلندى مرتبه و تبحّرش و کثرت حفظش و دقّت نظرش و اصابت رأیش و حدسش، مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از آن است که در عبارت بگنجد...».([53])
6. شیخ حسن بن عبّاس بلاغى نجفى: «استادم ـ که در علم اصول و فروع، استناد من بر اوست ـ افضل المتأخّرین و اکمل المتبحّرین، بل آیت الله فى العالمین و قدوة المحقّقین و سلطان الحکماء و المتکلّمین...حال او در وثاقت و جلالت بیش از آن است که ذکر شود و افزون تر از آن است که در عبارت بگنجد .من کسى را ندیده ام که در فضل و قوّت حفظ و سخن پاکیزه به پاى او برسد! آرى، او یگانه روزگار و یکتاى عصر خود بود...».([54])
7. سیّد محسن امین:
«وى علاّمه محقّق مدقّق و فردى پر آوازه و خبره در علوم بود و از چهره هاى کمیاب روزگار از جهت هوش، ژرف نگرى و اندیشه به شمار مى آمد...».([55])
8. میرزا محمّد تنکابنى:
«...شعله زکاء و وارث محاسن فضلاء و مقتداى مدقّقین از علماء...افکار ابکارش، نتیجه افکار اسلاف اشراف اوّلین و اقوال دُرَر نثارش در سطور طروسِ متأخرّین چون خورشید رخشان تابان و نمایان است...».([56])
9. مولى محمّد على کشمیرى:
«االمحقّق المدقّق الصّمدانى...عالم وسیع الصّدر و فاضل جلیل القدر بود...».([57])
10. میرزا محمّد على مدرّس تبریزى:
«...از اعاظم علماى امامیه و افاضل اواخر عهد دولت صفویه مى باشد که عالم، عامل، متبحّر، متتبّع، متفنّن، جامع معقول و منقول در فقه، حدیث، کلام، حکمت، مناظره و جدل بى بدل...».([58])
11. میرزا محمّد طاهر نصرآبادى اصفهانى:
«مولانا میرزا، ولایت شیروان از وجود خیرنمودش به خیر و برکت قرین گردیده و صداى کوس فضیلتش به گوش ساکنان عرش رسیدهشمع افادت از گرمى نفسش، خورشید ضیاء و گلزار عبادت از آب وضویش، بهشت صفبه اشارات ابرو، رموز معانى بیان نماید و به مفتاح زبانِ معجز بیان، گره بسى مشکلات گشاید. طبعش در ترتیب نظم و نثر، مجمع البحرین و خاطرش در تحقیق علوم عقل و نقل، مطلع شمسین...».([59])
عروج
میرزاى شیروانى به سبب اشتغالات علمى و کهولت، دچار بیمارى سختى شدبه شکلى که درد، همه وجودش را فرا گرفته بودامّا با توجّه به همه این مشکلات، روحیه توکّل، رضا و شکیبایى را از دست نداد. شاگرد گرانقدرش خاتون آبادى، نقل مى کند:
«در این مدّت بیمارى، از حالت اعتدال بیرون نرفت و با غنى، فقیر، وضیع و شریف در وقت عیادت، هیچ مرتبه از مراتب تفقّد از او مفقود نشد».([60])
محبوبیت وى آن چنان بود که دولت مردان، عالمان و مردم به عیادتش شتافته و براى سلامتى اش دعا مى کردند. امّا قرائن، حکایتى دیگر داشت و ماه رمضان سال 1098 هـ .ق. نشانه هاى عروج را در سیماى نورانى آن فرزانه 65 ساله، جلوه گر ساخته بود. بدین سان بود که پس از یک سال ونیم بیمارى، در ظهر روز جمعه 29 ماه مبارک، کبوتر روحش به سوى عرشیان اوج گرفت و میهمان اولیاء الله شد.([61])در مادّه تاریخ رحلتش این گونه سروده شده است:
گفت: کز بیداد غوّاص اجل *** «گوهرى دیگر در این دریا نماند»([62])
پیکر مطهّر این بزرگمرد عرصه علم و فقاهت از سوى مقامات کشورى و لشکرى و دانشمندان، خصوصاً علاّمه مجلسى و مردم، با اشک و آهى جانسوز تشییع شده و سپس به جانب مشهد مقدّس منتقل گردید. جنازه آن حکیم پرآوازه در مشهد رضوى نیز با شکوهى خاص تشییع شد و پس از اقامه نماز و طواف به دور ضریح منوّر امام رضا(علیه السلام)، در مدرسه میرزا جعفر دفن گردید.([63])
لوح مزار
به نقل نویسنده «مطلع الشمس»،([64]) در سنگ نبشته مقبره وى، چنین آمده است:
«وفات المولى الاعظم، العالم الرّبانى و الفاضل السّبحانى، قدوة المحقّقین، اسوة اهل الیقین، حجّة الله على العالمین، اعلم علماء زمانه و افضل فضلاء عصره و اوانه، مولانا میرزامحمّد بن الحسن الشیروانى ـ طهّرالله رمسه ـ فى تاسع و عشرین من شهر رمضان سنة ثمان و تسعین و الف».
شاگرد فرزانه اش ، شیخ حسن بلاغى نجفى، به جان خود سوگند مى خورد که میرزاى شیروانى یگانه و یکتاى روزگارش بوده است سپس در عظمت علمى و معنوى استادش، این شعر را یادآور مى شود که:
هیهات أن یأتى الزّمان بمثله *** انّ الزّمان بمثله لبخیل([65])
علاّمه سیّد محمّد باقر خوانسارى در تأیید کلام فوق، به این شعر تمسّک مى جوید:
نساء حىّ العُلى عن مثله عقمت *** و ان لم یکن جُلُّ ولد المجد اخوانا([66])
گفتنى است که در مدرسه میرزا جعفر (دانشگاه بزرگ رضوى) برخى از عالمان همدوره میرزاى شیروانى نیز مدفون هستند، همچون: ملاّ محمّدباقر محقّق سبزوارى (1017ـ1090 هـ .ق.) و شیخ على، نوه شهید ثانى (1013ـ1104 هـ .ق.).([67])
بازماندگان
پیشتر اشاره شد که میرزاى شیروانى با سومین دختر مجلسى اوّل، ازدواج کرد. ثمره زندگى مشترک آنان، یک دختر و پسرى به نام میرزا حیدرعلى بود. مدقّق شیروانى دخترش را به عقد ملاّ محمّدتقى گیلانى درآورد که فرزندان آنها عبارتند از: آقا میرزا، آقا على، آقا محمّدکاظم، آقا محمّدصادق و دو دختر. یکى از دختران، زوجه میرزا محمّدجعفر، پسر مجلسى دوم و دیگرى، زوجه آقا علاءالدّین محمّد است.([68])([69])
ناگفته نماند که در روز «عید غدیر» سال 1216 هـ .ق. وهّابى هاى عربستان به شهر مقدّس کربلا یورش برده و جنایات فجیعى به بارآوردندبرخى از نوادگان میرزاى شیرازى (آقا میرزا، آقا محمّدکاظم و پسر محمّدکاظم) جزو شهداى این حادثه دلخراش هستند.([70])
و سخن دیگر اینکه همسر آقا عبدالحسین، پسر وحید بهبهانى، (متوفّاى 1224 هـ .ق.) دختر حاجى محمّدجعفر مجلسى (داماد میرزاى شیروانى) است.([71])
میرزا حیدرعلى شیروانى
از آنجا که میرزا حیدرعلى شیروانى تنها پسر مدقّق شیروانى و داراى عظمت علمى بوده به فرازهاى مهمّ زندگى ایشان مى پردازیم.
جایگاه اجتماعى و معنوى
در کتاب هاى تراجم از وى چنین یاد مى شود: «مولانا میرزا حیدرعلى شیروانى اصفهانى نجفى (غروى)» ([72]) چرا که اصالتاً شیروانى بوده و در اصفهان به دنیا آمده و مدّت زمان طولانى در نجف اشرف سکونت داشت.
نامبرده علاوه بر پدرش، از محضر بزرگانى چون: علاّمه مجلسى و میرزا عبدالله اصفهانى افندى بهره مند شده و به دریافت اجازه روایى مفتخر گردید.([73])
حسب و نسب والاى او، بر موفقیت علمى و اجتماعى اش افزوده بودلذا گروهى از طلاّب به حوزه درسى اش راه یافتهو به فراگیرى معارف دینى پرداختند.
پیوند
علاّمه مجلسى، صاحب «بحارالانوار» از همسر دومش (خواهر ابوطالب خان نهاوندى) یک پسر، به نام محمّدرضا، مشهور به «آغاسى» و یک دختر داشت. وى دخترش را به عقد خواهرزاده اش میرزا حیدرعلى درآورد. ثمره این پیوند، سه پسر (آقا على اکبر، على اوسط و على اصغر) و یک دختر بود.
این دختر بعدها به همسرى پسر عمّه اش، آقا میرزا گیلانى درآمد و بدین ترتیب، نوادگان دیگرى از مدقّق شیروانى به دنیا آمدند.([74])
میرزا حیدر على
میرزا حیدر على در فقه، تفسیر، حدیث و کلام، پژوهش هایى انجام داد و آثارى نیز در این علوم به نگارش درآورد. برخى از عقاید او، گرچه بر اساس برداشت و اجتهاد فقهى بودهامّا با سیره عملى امامان معصوم(علیهم السلام) مخالف بوده استبه طورى که ترویج آن افکار افراطى خسارت مادّى و معنوى گوناگونى در پى داشت. از جمله باورها و فتاواى میرزا حیدر على «کافر و نجس بودن اهل سنّت و منافقان» بود.
در «مرآت الاحوال»([75]) مى خوانیم:
«فاضل مقدّس و عالم متبحّر، ملاّحیدر على، مجاور نجف اشرف است و تصلّبش در مذهب حقّ، به درجه کمال بود و در مسائل اصولیه، طریقه سیّد مرتضى ـ علیه الرّحمة ـ را داشت».
عقاید متعصّبانه پیروان حیدر على، از سوى عالمان معاصرش مردود اعلام شد و در بطلان و ردّ آن، کتاب هایى نیز نوشته شد. و چه بسا یکى از عللى که میرزا حیدر على شیروانى با تمام مقامات علمى و زهد و تقوا، گمنام مانده و آثار و تألیفاتش متروک و مهجور است، همین آراى ویژه او باشد.([76])
رحلت
درباره زمان رحلت و آرامگاه میرزا حیدرعلى، اطّلاع دقیقى به دست نیاوردیم، جز اینکه میرزا حیدر على نگارش برخى از کتاب هایش مانند «احوال الصحابة»، «الاسلام و الایمان»، «اصالة البرائة»، «تراجم السّفراء»، «الامامة» و «المجالس» را در سال 1129 هـ .ق. به پایان رسانده است.([77])
وى در نجف اشرف زندگى مى کرد و ممکن است به عللى، پیکرش به اصفهان منتقل شده باشدچرا که بر اساس عقیده آیت الله مرعشى نجفى مقبره میرزا حیدرعلى در بیرون بقعه دایى اش، علاّمه مجلسى قرار دارد.([78])
تألیفات
تألیفات میرزا حیدرعلى عبارتنداز:
1. آیات النّازلة فى ذمّ الجائرین على اهل البیت(علیهم السلام)
2. احکام الارضین
3. احکام البغاة
4. احکام المسافر
5. احوال الصحابة
6. احوال نوّاب اربعة، (تراجم السفراء فى عصر الغیبة الصغرى)
7. الاسلام و الایمان و معنى الناصب، داراى سه فصل و یک خاتمه، (عربى)
8. اصالة البرائة
9. العترة
10. تعلیقه بر مسالک
11. التوحیددر دو جلد که جلد دوم آن «الحجّة و الامامة» است.
12. حاشیه بر فروع کافى
13. المجالس، در امامت
14. مختصر و تلخیص کتاب المصباح المتهجّد شیخ طوسىدر ضمن، وى برخى ادعیه و زیارات را به آن افزوده است.
15. استنباط الاحکام فى عصر غیبة الامام(علیه السلام)
16. المزار
17. مناقب الحیدریة
18. المناقب و المثالب(ما روته العامة من فضائل اهل البیت(علیهم السلام) و مثالب اعدائهم).
این کتاب ارزشمند با تحقیق شیخ محمّد حسّون، در سال 1414 هـ .ق. توسّط منشورات الاسلامیه و تحت عنوان «مناقب اهل البیت(علیهم السلام)»، به زبان فارسى، چاپ شده است.
19. میزان المقادیر(المقادیر الشرعیة)، در پنجاه بیت.
20. رسالة فى وجوب توقیر الذّریة الطاهرة
21. رسالة فى وجوب الصلاة عند ذکر النّبى(صلى الله علیه وآله)
22. رسالة فى فضل اهل البیت(علیهم السلام)
23. رسالة فى العصمة
24. رسالة فى تکفیر غیر الامامى
25. رسالة فى تکفیر المنافقین
26. رسالة فى حدّ القصر
27. رسالة فى الصّلاة و احکامه
28. رسالة فى کفر المنافق الناصب من جمیع طبقات المسلمین
29. رسالة فى مسائل الصّوم
30. رسالة فى شکوک الصلاة
31. رسالة فى ما ورد فى صدر هذه الامّة
32. رساله اى در وجوب عینى اجتهاد بر تمام مکلّفان
و رساله هاى دیگر.([79])
در قاموس اندیشه
شیخ عبدالنّبى قزوینى در وصف میرزا حیدر على شیروانى مى گوید:
«...کان فاضلا معظّماً وعالماً ومفخماً کما علمناه من تعلیقاته على المسالک و غیرها... ([80]) مولانا حیدر على شیروانى، دانشمندى بزرگ و عالمى ارجمند بودچنان که این امر را از تعلیقات ایشان بر مسالک و کتاب هاى دیگر درمى یابیم. این تعلیقات گرچه اندک استلکن بر فضل و دانش مؤلّف آن گواهى مى دهد. و تمام کلام اینکه، وى اهل فضل و دانش بود و در عین حال، اهل زهد و تقوا...».([81])
علاّمه شیخ محمّدحسین اعلمى حائرى در وصف او آورده است:
«...العالم الفاضل الفهامة کان حاویاً لأنواع الفضائل و مراتب التّقوى کاملا فى العلوم العقلیة والنقلیة.».([82])
[1]. عدّه اى زادگاه وى را شیروانِ استان خراسان دانسته اند و برخى شروان کشور آذربایجان و منطقه قفقازکه در هر صورت، در آن زمان جزو شهرهاى ایران بزرگ شمرده مى شدند. (مطلع الشمس، اعتمادالسلطنه، ج اوّل و دوم، ص 282اعیان الشیعة، سیّد محسن امین، ج 9، ص 143روضات الجنّات، سیّدمحمّدباقر خوانسارى، ج 7، ص 96).
[2]. ر.ک: مفاخر اسلام، على دوانى، ج 8صفویان نماد اقتدار ایران، محمّدباقر پور امینى، ج 1 و 2.
[3]. تذکرة العلماء، میرزا محمد بن سلیمان تنکابنى، ص 141 و 142قصص العلماء، تنکابنى، ص 266 و 267.
[4]. مجلّه حوزه، ش 89 و 90، ص 13 و 14.
[5]. مطلع الشمس، ج اوّل و دوم، ص 681جغرافیاى تاریخى شیروان، محمّداسماعیل مقیمى، ص 252 و 253.
[6]. در همه منابع به این مسئله (دامادى خاندان مجلسى) اشاره شده است.
[7]. براى آشنایى بیشتر، ر.ک: مفاخر اسلام، ج 8 علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، على دوانى زندگینامه علاّمه مجلسى (همایش بزرگداشت علاّمه مجلسى)، سیّد مصلح الدّین مهدوى، ج 1فیض قدسى، علاّمه میرزا حسین نورى، ترجمه سیّد جعفر نبوى.
[8]. مولانا شیروانى در اصفهان به دامادى مجلسى اوّل رسید و...]سپس[ به زیارت عتبات رفته و در نجف توطّن کرد. (تذکره نصرآبادى، ص 157).
[9]. فهرست مشاهیر ایران ، دکتر ابوالفتح حکیمیان، ج 2، ص 113.
[10]. فوائد الرضویة، شیخ عبّاس قمى، ص 479 ـ 482.
[11]. وقایع السنین والاعوام، خاتون آبادى، ص 536 .
[12]. تذکره نصرآبادى، ص 157فوائد الرضویه، ص 467 و 468تاریخ ادبیات در ایران، دکتر ذبیح الله صفا، ج 5 (بخش یکم)، ص 180 ریحانة الادب، ج 5، ص 386 و 387.
[13]. مجلّه حوزه، ش 75، ص 137 و 138.
[14]. تذکرة القبور، عبدالکریم گزى اصفهانى، به کوشش ناصر باقرى بیدهندى، ص 50 نجوم السماء، میرزا محمدعلى کشمیرى، ص 192مجله حوزه، ش 89 و 90، ص 13، 14 و 178.
[15]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 247 و 459ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، میرزا عبدالله افندى اصفهانى، ترجمه محمّد باقر ساعدى، ج 2، ص 63.
[16]. نجوم السماء، ص 192 و 193ریحانة الادب، ج 5، ص 386.
[17]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 102.
[18]. زندگینامه علاّمه مجلسى، ج 1، ص 348.
[19]. نجوم السماء، ص 192.
[20]. بحار الانوار، ج 105، ص 185 و 186الذّریعة، ج 11، ص 24.
[21]. تلامذة العلاّمة المجلسى و المجازون منه، سیّد احمد حسینى، ص 110 و 111علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین،ص 326، 369 و 370مفاخر اسلام، ج 8، ص 353، 398 و 399.
[22]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم ودین، ص 370 و 371مفاخر اسلام، ج 8، ص 400.
[23]. وحید بهبهانى، على دوانى،ص 108، 173 و 174روضات الجنّات، ج 2، ص 98تلامذة العلامة المجلسى و المجازون منه، ص 78.
[24]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم ودین، ص 385مفاخر اسلام، ج8، ص 413.
[25]. روضات الجنّات، ج 7، ص 94 و 95ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج1، ص 8 و 16.
[26]. روضات الجنّات، ج 7، ص 95مفاخر اسلام، ج 8، ص 353 و 354علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 327.
[27]. روضات الجنّات، ج 4، ص122 و123 وحید بهبهانى، ص 150ـ152ستارگان حرم، ج 6، مقاله «سیّد صدرالدّین رضوى».
[28]. تراجم الرّجال، سیّد احمد حسینى، ج 2، ص 613.
[29]. دین وسیاست در دوره صفوى، رسول جعفریان، ص 155 .
[30]. تذکرة العلماء، 260 و 261.
[31]. الاجازة الکبیره، ص 245 و 246.
[32]. ر. ک: مفاخراسلام، ص 461 ـ 464.
[33]. وحیدبهبهانى، ص 69، 153 و 154.
[34]. تذکرةالعلماء، ص 89 و 90.
[35]. الذّریعة، ج 3/9، ص 1140.
[36]. ریحانة الادب، ج 5، ص 388.
[37]. الذّریعة، ج 1، ص 35 و ج 11، ص 5.
[38]. همان، ج10، ص 216 .
[39]. همان، ج 20، ص 365.
[40]. معجم مؤلّفى الشیعة، على فاضل قائینى نجفى، ص 243 و 244تنقیح المقال، ممقانى، ج 3، ص 103روضات الجنّات، ج 7، ص 93 و 94فوائدالرضویة، ص 467 و 468ریحانة الادب، ج 5، ص 287 و 288معجم رجال الحدیث، آیت الله خویى، ج 15، ص 256.
[41]. قصص العلماء، 268 .
[42]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 2، ص 63تعلیقه أمل الآمل، سیّد احمد حسینى، ص 112 و 141الذّریعة، ج 10، ص 194 و 195.
[43]. قصص العلماء، ص 267 و 268تذکرة العلماء، ص 143. بر اساس نقل دیگر، 25 مرتبه «شرح کافیه عبدالرحمن جامى» را تدریس کرده است. ( روضات الجنّات، ج 5، ص 69).
[44]. روضات الجنّات، ص 93علماى بزرگ شیعه از کلینى تا خمینى، م. جرفادقانى، ص 143.
[45]. وقایع السنین و الاعوام، ص 364.
[46]. قصص العلماء، ص 267تذکرة العلماء، ص 142.
[47]. صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست ،رسول جعفریان، ج 1، ص 447 (بااندکى تغییر).
[48]. وقایع السنین و الاعوام، ص 543.
[49]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم ودین، ص 326.
[50]. روضات الجنّات، ج 7، ص 93.
[51]. الکنى و الالقاب، ج 3، ص 213هدیة الاحباب، ص 270 و 271.
[52]. جامع الرواة، ص 92.
[53]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 326فیض قدسى، ص 227.
[54]. روضات الجنّات، ج 7، ص 95علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 327.
[55]. اعیان الشیعة، ج 9، ص 142.
[56]. قصص العلماء، ص 266.
[57]. نجوم السماء فى تراجم العلماء، ص 192.
[58]. ریحانة الادب، ج 5، ص 386.
[59]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 350.
[60]. وقایع السنین و الاعوام، ص 540 و 543.
[61]. فوائدالرضویه، ص 468.
[62]. مصرع دوم به حساب ابجد، مساوى با 1099 است. (طبقات اعلام الشیعة، آقا بزرگ تهرانى، ج 5، ص 524).
[63]. فوائدالرضویة، ص 468.
[64]. ج اوّل و دوم، ص 681 و 682.
[65]. روضات الجنّات، ج 7، ص 95.
[66]. همان، ص 96.
[67]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 282 و 302فوائدالرضویة، ص 322 و 323.
[68]. بحارالانوار، ج 105، ص 137 و 138.
[69]. براى آگاهى از بازماندگان دخترى میرزاى شیروانى ر. ک: مرآت الاحوال جهان نما، به انضمام انساب خاندان مجلسى، احمد بهبهانى و میرزا حیدرعلى مجلسى، ص 109 ـ 111.
[70]. همان، ص 110.
[71]. وحید بهبهانى، ص 271مفاخر اسلام، ج 8، ص 634 و 635.
[72]. معجم المؤلّفین، عمر رضا کحّاله، ج 4، ص 91 و 92.
[73]. تلامذة العلامة المجلسى و المجازون منه، ص 37ریاض العلماء، ج 1، ص 9 و 18.
[74]. مرآت الاحوال، ص 266، 267، 273 و 274فیض قدسى، ص 230 و 231.
[75]. ص 109.
[76]. زندگینامه علاّمه مجلسى، ج 2، ص 317.
[77]. الذّریعة، ج 1، ص 305، ج 2، ص 62، 63 و 114، ج 4، ص 58، 59 و 479 و ج 19، ص 354 و 355.
[78]. زندگینامه علاّمه مجلسى، ج 2، ص 316.
[79]. اعیان الشیعة، ج 6، ص 274مصفى المقال فى مصنّفى علم الرجال، آقابزرگ تهرانى، ص 164 ـ 166زندگینامه علاّمه مجلسى، ج 2، ص 316 و 317مناقب اهل البیت(علیهم السلام)، ص 15 ـ 17.
[80]. تتمیم أمل الآمل، ص 137 و 138.
[81]. علاّمه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 555فیض قدسى، ص 229.
[82]. دائرة المعارف الشیعة العامّة، ص 534.