سیّد ابوالحسن مولانا تبریزى
(1303ـ1383ش.)
عنوان مقاله: شیداى مهدى (عج)
نویسنده: عبدالکریم پاک نیا
مولانا، نامى آشنا براى خطه عالم پرور آذربایجان، به ویژه اهالى تبریز است. این نام، براى آنان از سال ها پیش علم، تقوا، فضیلت، فقاهت و اخلاق را تداعى مى کند. معنویّت، ساده زیستى، حُسن خُلق و مردم مدارى، در ناصیه این خاندان مى درخشد و یادآور سیره و زندگى رسول گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) و ائمه معصوم (علیهم السلام) است. آقا سیّد محمّد مولانا و آقا سیّد على مولانا، از شاخص ترین و برجسته ترین چهره هاى این خاندان مى باشند که مردم تبریز سالها، براى حلّ مشکلات شرعى و اجتماعى خود، آنان را ملجأ و پناهگاه معنوى خود مى دانسته اند.
در این میان، آیت الله سیّد ابوالحسن مولانا بسان ستاره اى پرفروغ، در آسمان تبریز، نزدیک به نیم قرن بذرافشانى نمود. نفس، سخن و حرکات این عبد صالح الهى، براى تک تک جوانان عاشق اهل بیت(علیهم السلام) در این خطه، درس آموز و پنداندوز بود. آنان، این شخصیت وارسته و مرجع عام و خاص و پناهگاه معنوى و عاطفى جوانان حقیقت جو و کمال طلب را همچون نگینى دربرگرفته، به او به عنوان یک عالم ربانى و یادگار اهل بیت(علیهم السلام)، عشق مى ورزیدند.
آیت الله سیّد محمّد مولانا
این شخصیت وارسته که بزرگ خاندان مولانا در شهر تبریز به شمار مى آید، پدربزرگ آقا سید ابوالحسن مولانا و از بزرگترین مراجع تقلید در آن دیار مى باشد. او در سال 1294ق. در تبریز دیده به جهان گشود و بعد از طىّ مراحل مقدماتى تحصیل، همراه پدر بزرگوارش، آقا سیّد عبدالکریم، براى تکمیل تحصیلات به شهر مقدّس نجف هجرت کرد و نزد آیت الله فاضل شربیانى، شریف اصفهانى، شیخ هادى تهرانى، آخوند خراسانى، سیّد محمّدکاظم یزدى و محقّق غروى، مدارج عالى حوزوى را طى کرد. وى علوم عقلى را از آیت الله حاج میرزا احمد شیرازى فراگرفت و بعد از اخذ اجازات متعدد از استادان خویش به تبریز بازگشت. آیت الله سیّد محمّد مولانا، همدوش با عالمان مبارزى همچون آیت الله شهیدى و آقا سید ابوالحسن انگجى از ایمان، اعتقاد و حقوق مردم دفاع نمود و به علت مقاومت دلیرانه در برابر سیاست هاى ضد دینى رضا خان، به همراه آقا میرزا صادق دینورى و سیّد ابوالحسن انگجى تبعید شد. او اهل فکر، اندیشه و قلم بود. شیخ آقا بزرگ تهرانى از کتابخانه وى بهره فراوان برده است. علاّمه امینى، میرزا محمّدعلى توحیدى، مؤلف مصباح الفقاهه و آیت الله مرعشى نجفى، از شاگردان ممتاز او محسوب مى شدند.
برجسته ترین آثار آقا سیّدمحمّد مولانا عبارتند از:
مصباح الوسائل فى شرح الرسائل، طریق الهدایه فى علم الدرایه، مصباح السالکین و زادالمسافرین در احکام قبله، مفتاح المطالب فى شرح المکاسب، رسالة الاجتهاد و التقلید، تفسیر مختصر قرآن، ارشاد الانام فى اثبات رسالة سیّد الانام، الفوائد الاربعة عشر فى مسائل الکلامیه، نصاب النقدین و الغلات و رسالة فى الولایة عن الجائر.
این فقیه فرزانه، در سال 1363ق. از دنیا رفت و در قبرستان ابوحسین قم به خاک سپرده شد.[1]
پدر دانشمند
آیت الله آقا سیّد على مولانا، فرزند ارشد سیّد محمّد مولانا و پدر بزرگوار سیّد ابوالحسن مولاناست و دومین ستاره فروزان این دودمان به شمار مى آید. سیّد على در 16 ربیع الاول سال 1320ق. در شهر نجف اشرف ـ در هنگام اقامت پدر گرامى اش ـ چشم به جهان گشود. وى در دوران کودکى، همراه پدر به تبریز آمد. او بعد از پایان تحصیلات مقدماتى و سطح حوزه، به حوزه علمیه نجف مشرف شد و در درس بزرگان حوزه نجف، مانند: آقا ضیاءالدین عراقى، شیخ محمّدحسین غروى اصفهانى، شیخ احمد کاشف الغطاء، شیخ محمّدحسین کاشف الغطاء و آقا سیّد محمّد حجّت کوه کمرى (موقع اقامت در نجف) شرکت کرد و آن گاه که از استادان خود اجازه اجتهاد دریافت کرد، براى انجام خدمات دینى و فرهنگى به آذربایجان بازگشت و در شهر تبریز اقامت گزید. وى علاوه بر خدمات عمومى و حفظ سنگر ارشاد و تبلیغ، ده ها کتاب نیز از خود به یادگار گذاشته است. مراة الحج، درّ منظوم (2 جلد) نصایح المعصومین، کیف اصحبت، تعدیل المیزان، آثار المعاصى، الملاحم، صحت و سعادت، الفروق بین المرء و المرئة فى الاحکام، حکایات المعصومین، البرکات و لطائف الاخبار از تألیفات این عالم ربانى مى باشند که بارها به چاپ رسیده اند.[2]
برادران فرهیخته
آقا سیّد على مولانا، فرزندان شایسته اى را در عرصه علم و ادب تربیت نمود که بارزترین آنان، آیت الله آقا سیّد ابوالحسن مولاناست. از دیگر فرزندان وى، مى توان به آیت الله سیّد مصطفى مولانا و آیت الله سیّد ابوالقاسم مولانااشاره کرد که هر کدام در راه ترویج معارف الهى، خدمات ارزشمندى انجام داده اند. کتاب الطلعة الرشیده در موضوع مهدویت و چهل حدیث از تألیفات آقا سیّد ابوالقاسم مولانا مى باشد.[3]
تولّد ستاره
آقا سیّد ابوالحسن مولانا، اوّلین فرزند آیت الله حاج سیّد على مولانا است که نسب شریفش به امام هفتم، حضرت موسى بن جعفر(علیه السلام)مى رسد.[4]
وى در روز چهارشنبه، 27 جمادى الاول 1343ق. سوم دى ماه 1303ش. در شهر مقدّس نجف و در خاندان علم، سیادت و فقاهت چشم به جهان گشود و در سه سالگى به همراه پدرش از نجف به تبریز آمد.
سیر تحصیلى و حیات علمى
سید ابوالحسن، بعد از پایان دروس ابتدایى، به علوم دینى روى آورد و مراحل مقدماتى را نزد استادان مسلّم آن فراگرفت. کتاب هاى جامع المقدمات، سیوطى، جامى، مغنى اللبیب، مطول، کتاب کبرى و حاشیه در منطق را از پدر بزرگوارش آقا سیّد على مولانا، حاج شیخ على اکبر نحوى، آقا میرزا محمود انصارى و میرزا ابوالفضل صدیقى سرابى آموخت. سپس براى تکمیل تحصیلات، در 19 سالگى، رهسپار حرم اهل بیت(علیهم السلام)، یعنى شهر قم گردید. او طى 14 سال تلاش و کوشش کم نظیر و با اقامت در مدارس علمیه دارالشفاء، فیضیه و حجتیه و با استمداد از روح بلند حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) مدارج علمى حوزوى را طى کرد.
استادان و مربّیان
آیت الله مولانا همانند سایر بزرگان، بخش عمده توفیقات و کمالات خود را مرهون استادان و مربیان ارجمند و ممتازى است که در طول تحصیلات خود از آنان بهره مند گردیده است. شاخص ترین استادان وى بر اساس تاریخ تعلیم عبارتند از:
1. آیت الله شهید سیّد اسدالله مدنى.
2. آقا شیخ موسى زنجانىآیت الله مولانا، شرح لمعه و مکاسب را نزد این عالم بزرگوار خوانده است. آقا شیخ موسى در سال 1328ق. در اطراف زنجان متولّد شد و بعد از طى مراحل ابتدایىِ تحصیلات حوزوى، نزد شیخ عبدالله زنجانى و برادرش شیخ مهدى در سال 1348ق. به حوزه علمیه قم هجرت کرد و نزد استادان برجسته اى، همانند شیخ عبدالکریم حائرى، ملاّ على معصومى، سیّد محمّدتقى خوانسارى، حاج آقا حسین بروجردى و سیّد محمّد حجت کوهکمرى تحصیلات خود را تکمیل نمود و بعد از اخذ درجه اجتهاد، رساله عملیه اش نیز منتشر گردید. او علاوه بر تدریس دوره سطح عالى حوزه به تألیف و تصنیف نیز مشغول بود. آقا شیخ موسى، در سال 1399ق. در شهر قم رحلت کرد و بعد از تشییع باشکوهى در قبرستان شیخان مدفون گردید. از تألیفات وى مى توان به تهذیب الوسائل، الجامع فى الرجال، الفقه على فقهاء آراء الاسلام، حکم الزوجة المفقود عنها زوجها، حاشیه عروة الوثقى، العمل الصالح، فهرست مشاهیر علماى زنجان، مدینة البلاغه و نسیم سحر اشاره کرد.[5]
3. آقا سیّد محمّدباقر سلطانى طباطبایى.
4. آقا شیخ اسحاق آستارایى.
او که استاد مکاسب آیت الله مولانا مى باشد، در آستارا، یکى از شهرهاى جمهورى آذربایجان متولّد شد و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایى، در سال 1336ق. به لنکران آمد و از آنجا به اردبیل مهاجرت کرد و نزد افتخارالعلما و شیخ عبدالله، تحصیلات خود را ادامه دادسپس در سال 1340ق. به خراسان رفت و از بزرگان حوزه خراسان، مانند شیخ حسن برسى، میرزا ابوالقاسم حکمى، آقا بزرگ حکیم، ادیب نیشابورى و میرزا هاشم قزوینى کسب دانش و اخلاق نمود. آیت الله آستارایى در سال 1345ق. در حوزه علمیه قم در درس آیت الله حجّت کوه کمرى، آیت الله حائرى یزدى و آیت الله خوانسارى شرکت کرد و از خرمن دانش این بزرگان بهره مند شد. او که در ایمان، صداقت و دانش، مورد توجه آیت الله حجت قرار گرفته بود، به عنوان مشاور و معاون آن مرجع بزرگ، در بناى مدرسه حجتیه به خوبى عمل کرد و مسئولیت آن مدرسه نیز به وى واگذار شد. تقریرات درس آیت الله حائرى و آیت الله حجت در اصول فقه و فقه از آثارى است که از او بر جاى مانده است. آقا شیخ اسحاق آستارایى، بعد از خدمات شایان توجه و کسب اجازاتى متعدد از مراجع حوزه علمیه در ماه ذى القعده 1391ق. وفات یافت و در مقبره ابوحسین قم و در بقعة العلما مدفون گردید.[6]
5. آیت الله شیخ عبدالکریم خوئینى
6. آیت الله سیّد محمّدرضا گلپایگانى
7. آیت الله سیّد احمد خوانسارى.
8. آیت الله مرعشى نجفى.
9. آقا سیّد حسین قاضى طباطبایى تبریزى، برادرزاده میرزا على آقا قاضى.
10 .علاّمه سیّد محمّدحسین طباطبایى تبریزى.
منظومه سبزوارى و اسفار اربعه در فلسفه و شرح چغمینى در هیئت، موضوع بحث این استاد و شاگرد بوده است. آقا سیّد ابوالحسن در تألیفات خود، بارها به نظرات این استاد اشاره کرده، با ستایش از وى، از استاد خویش تجلیل به عمل آورده است.
11. آیت الله سیّد محمّد محقّق داماد یزدى آیت الله مولانا، یک دوره 7 ساله درس خارج و اصول فقه را از وى آموخته است.
12. آیت الله حاج آقا حسین بروجردى که آیت الله مولانا، ده سال در درس خارج فقه وى شرکت کرد.
13. آیت الله سیّد محمّد حجت کوه کمره اى.
عمده ترین تأثیرپذیرى آیت الله مولانا از آیت الله حجت و آیت الله بروجردى بوده است و شالوده اندیشه هاى اصولى و فقهى اش، نزد این دو بزرگوار پى ریزى شده است.
آیت الله مولانا در طول اقامت خود در شهر قم، همواره مورد توجه و تکریم این دو استاد، به ویژه آیت الله حجت بوده است.
14. آیت الله سیّد محمّدتقى خوانسارى.
15. حضرت امام خمینى.
آیت الله مولانا بعد از تکمیل درس هاى حوزه علمیه قم به نجف هجرت کرد و در آن حوزه از درس هاى آیت الله خویى و آیت الله شیخ حسین حلّىنیز بهره مند شد.
یکى از شیوه هاى متداول حوزه هاى علمیه از دیرباز این بوده است که براى ارزیابى و تعیین رتبه علمى و معنوى شاگردان، معاصرین و هم دوره هاى خود، اجازاتى صادر مى کردند. اجازه ها، گاهى شهادت بر اجتهاد و گاهى در امور حسبیه و برخى نیز درباره اجازه نقل حدیث و روایت بود. آیت الله سیّد ابوالحسن مولانا نیز همانند سایر عالمان حوزه هاى علمیه توانسته بود از برخى بزرگان معاصر خویش، اجازاتى دریافت کند و بدین گونه، شایستگى علمى و معنوى خود را از این زاویه نیز تکمیل نماید. مشایخ اجازه او عبارتند از:
1. آیت الله سیّد شهاب الدّین مرعشى نجفى که ضمن اجازه مفصلى در امور حسبیه و نقل روایات، وى را مورد عنایت قرار داده است.
2. آیت الله شیخ محمّدصالح علامه مازندرانى(اجازه اجتهاد و روایت)
3. آیت الله سیّد محمّد وحیدى(اجازه در امور حسبیه و روایت)
4. آیت الله سیّد ابوالقاسم خویى (اجازه در امور حسبیه)
5. آیت الله سیّد محمّدسعید حکیم (اجازه در امور حسبیه)
6. آیت الله سیّد محمّد شیرازى (اجازه روایى).
7. علاّمه شیخ آقا بزرگ تهرانى (اجازه روایت از طریق شیعه و اهل سنت).
8. آیت الله على غروى علیارى.
او که یکى از استوانه هاى علم، فقاهت و تقوا در شهر تبریز بود، صورت اجازه اجتهادى و روایتى قابل توجهى براى آقاى مولانا صادر کرده است. آیت الله مولانا هنگام رحلت این استادش، در سال 1367ش. در تبریز، بر پیکر پاک وى نماز خواند.[7]
9. علاّمه سیّد عبدالحسین شرف الدّین موسوى که از طریق شیعه، اهل سنت و زیدیه، براى وى اجازه روایتى صادر کرده است.
10. آیت الله شیخ نصرالله شبسترى (اجازه روایى)
شیخ نصرالله، فرزند میرزا عبدالله رشتى، در سال 1333ق. متولّد شد. او تحصیلات خود را در مدرسه طالبیه تبریز و حوزه هاى مشهد، قم ونجف نزد آیت الله سیّد محمّد حجت، سیّد ابوالحسن اصفهانى، سیّد ابوالقاسم خویى، شیخ محمّدحسین کمپانى، آقا باقر زنجانى، سید محسن حکیم و شیخ صدرا بادکوبه اى به انجام رسانید و آن گاه با کسب اجازات متعدد روایى و اجتهادى، در سال 1365ق. براى انجام وظایف دینى و خدمات اجتماعى، به تبریز مراجعت کرد. وى ابتدا در مسجد سیّد على حکیم و سپس در مسجد آیت الله انگجى به اقامه جماعت پرداخت و سالیان متمادى جلسات تفسیر قرآن براى بسیارى از مشتاقان معارف قرآن و حوزویان و دانشگاهیان برگزار کرد.
اللؤلؤ النضید فى شرح زیارة مولانا ابى عبدالله الشهیدهدایة الاقران الى اخبار لقمان، درّ یتیم در زندگى لقمان حکیم، وفادار باشید، مقدمه و تعلیقه آداب الصلاة علاّمه مجلسى و چه کنیم تا وفادار باشیم، از آثار و تألیفات این عالم جلیل القدر مى باشد که بارها چاپ شده اند. او بعد از عمرى خدمت به جامعه اسلامى در تاریخ 1/11/82 به لقاءالله پیوست و بعد از اقامه نماز توسط آیت الله حاج شیخ رضا توحیدى، در وادى رحمت تبریز به خاک سپرده شد.[8]
صفات زرین
یکى از مهمترین نشانه هاى شناخت یک عالم پژوهشگر، نوشته ها و تألیفات اوست که از اندیشه هاى عالمانه اش تراوش نموده و بر روى صفحات کاغذ نقش بسته است.
آیت الله مولانا، حاصل هشتاد سال عمر سراسر مطالعه، تفکّر، تعلیم و تعلّم را در قالب کتاب هاى ارزشمندى در حوزه دین و معارف الهى به جامعه عرضه نموده است که تنوع موضوعات آنها ژرف نگرى، تیزبینى، جامعیت و زمان شناسى آن محقّق خستگى ناپذیر را مى رساند. در این بخش، براى شناخت بیشتر این عالم وارسته، فهرست آثار به جاى مانده از آن بزرگوار را به ترتیب موضوعات ذکر مى کنیم:
فقه و اصول
1. دررالمطالب فى شرح المکاسب (عربى، خطى).
2. النجم الزاهر فى صلاة المسافر که تقریرات درس آیت الله سیّد محمّد حجت کوه کمرى است.
3. ثلاث مسائل (شهرت فتوائیه، اجماع و خبر واحد) که تقریرات درس آیت الله آقا حسین بروجردى در حجیت است.
4. تحقیق و تعلیق پیرامون کتاب احسن الدلالات.
این کتاب، از تألیفات علاّمه مرحوم شیخ محمّدصالح حائرى مازندرانى است که با تحقیقات آیت الله مولانا به چاپ رسیده است.
5. الحلیه فى حرمة حلق اللحیه.
در این کتاب، با دلایل متقن از قرآن و سنت حرمت تراشیدن ریش اثبات شده است.
6. حاشیه بر توضیح المسائل آیت الله خویى.
7. مسأله ولایت فقیه (خطى).
8. حاشیه بر منهاج الصالحین آیت الله خویى (خطى).
9. توضیح الاحکام که رساله عملیه وى مى باشد.
10. حاشیه بر رسائل شیخ اعظم انصارى (خطى).
11. استفتائات (خطى).
12. تعلیقه بر وجیزه شیخ بهایى
13. البیان فى تفسیر القرآن (خطى).
14. الفاظ مشکله در قرآن (خطى).
15. پیامبر اسلام و کثرت همسر.
16. چهل حدیث (خطى).
17. شرح کلمات قصار نهج البلاغه (خطى).
18. درّ تابناک در کلمات معصومین (خطى).
19. فاطمه زهرا (علیها السلام)، سرور زنان عالمین .
20 مهدى(علیه السلام) و مسئله غیبت.
21. مهدى(علیه السلام) و مسئله رجعت.
22. انتظار فرج.
23. الملاحم و الفتن.
24. مهدى(علیه السلام)، نجات دهنده بشر.
25. راهنماى دین در اصول دین.
اخلاق
26. انیس الابرار فى وظایف الاخیار
27. درس هایى در اخلاق (خطى).
فلسفه
28. حاشیه بر منظومه سبزوارى. (خطى).
ادبیات
29. حاشیه بر عوامل (خطى)
متفرقه
30. پاسخ به سئوالات (خطى)
31. هدیه دوستان (خطى).
32. زندگى نامه آیت الله سیّد محمّد مولانا (خطى)
33. داستانهاى راستین (2 جلد)
بسیارى از این کتاب ها توسط انتشارات نور ولایت، وابسته به مؤسسه نیمه شعبان به زیور طبع آراسته گردیده است.[9]
افزون بر آثار موفق، وى در پاسخ به شبهات اعتقادى و مذهبى نیز اهتمام ویژه اى داشت که برخى از آنها توسط بنیاد نیمه شعبان منتشر شده است همچنین مقالاتى نیز از وى در جاهاى مختلف چاپ شده است که برخى عبارتند از:
مهدى(علیه السلام) از دیدگاه اهل سنت، مهدویت و اتّفاق مسلمین، جواب به 6 شبهه پیرامون مسئله رجعت، توقیعات یا نامه هایى از حضرت مهدى (عج)، مهدى موعود و حدیث ثقلین، مقدمه بر تفسیر الوجیز و تقریظ بر کتاب به رنگ آفتاب.
انس با بزرگان
ارتباط با عالمان و اندیشمندان، یکى از عوامل تأثیرگذار در شخصیت مردان بزرگ است به همین جهت، براى آشنایى با افرادى که آیت الله مولانا با آنان ارتباط داشت، از برخى از آنان یاد مى کنیم. آیت الله مولانا درباره یکى از آنان ـ علاّمه محمّدتقى جعفرى ـ مى گوید:
«ایشان هم حجره من بودند و حافظه و ذوق شعرى خوبى داشتند و از اشعار ابوالقاسم لاهوتى زیاد حفظ بودنداز جمله این دو بیت را که من یادداشت کرده ام.
اى ماه بسان یار من مى مانى *** اى شب تو به روزگار من مى مانى
اى ابر سیه تو هم بدین حالت زار *** بر دیده اشکبار من مى مانى[10]
به غیر از علاّمه جعفرى، آیت الله مولانا با برخى از مراجع و بزرگان معاصر نیز هم دوره و با آنان مأنوس بوده است که برخى از آنان عبارتند از: 1. شهید حاج میرزا على غروى. 2. حاج سیّد موسى شبیرى زنجانى 3. حاج میرزا جواد تبریزى. 4. آقا میرزا کاظم تبریزى. 5. آقا میرزا ابوطالب تجلیل. 6. محقّق معروف، آقا سیّد عبدالعزیز طباطبایى. 7. آقا سیّد عبدالکریم موسوى اردبیلى. 8. امام موسى صدر. 9. آیت الله ناصر مکارم شیرازى. 10. آقا میرزا جعفر سبحانى. 11. میرزا عبدالحمید شربیانى. 12. میرزا على احمدى میانجى. 13. حاج شیخ لطف الله صافى گلپایگانى که 50 سال تمام با مرحوم مولانا آشنا و مأنوس بود. 14. میرزا على اکبر مروج. 15. آقا سیّد ابوالقاسم کوکبى. 16. شهید دکتر محمّد مفتح. 17. آقا سیّد محمّد مفتى الشیعه. 18. سیّد جلال الدّین آشتیانى. 19. شهید سیّد مصطفى خمینى. 20. سیّد احمد روضاتى. 21. شیخ مسلم ملکوتى.
تدریس و تبلیغ
آیت الله مولانا از همان دوران تحصیل، در کنار آموزش و تعلیم درس هاى حوزوى به تدریس نیز همّت ورزید و تشنگان معارف الهى را سیراب مى نمود. شرح لمعه، مکاسب، کفایة الاصول و برخى از مباحث فقه استدلالى، کتاب ها و موضوعاتى بودند که وى بارها آنها را تدریس کرده بود. جلسات درسى وى، تا اواخر عمر پربار ایشان ادامه یافت.
آیت الله مولانا همچنین در مساجد، مجالس و محافل متعددى به تبلیغ و نشر معارف اسلام و اهل بیت(علیهم السلام) مى پرداخت. مسجد «استاد و شاگرد» در خیابان فردوسى تبریز، مهم ترین پایگاه وى به شمار مى رفت.
شاگردان
جمع زیادى از تشنگان معرفت و طالبان علوم اهل بیت(علیهم السلام) و کمالات معنوى، از محضر پرفیض این بزرگ مرد الهى بهره مند شده اند که به اسامى برخى اشاره مى شود:
سید جلال الدّین آشتیانى، على مرندى، محمّد کوچه باغى، حسین اَلانقى، جواد راحت حق، محمّد توتونکار، اسماعیل پاک نیا نهندى، قربانعلى اسماعیلى و جلال فلاحیان.
همچنین عدّه اى دیگر از عالمان دینى از وى اجازاتى دریافت کرده اند که برخى عبارتند از: سید محمّدتقى آل هاشم، سیّد محمّدتقى قاضى طباطبایى، میرزا محمّد کوچه باغى، سیّد محسن شفیعى، سیّد عبدالله مفتى الشیعه، سیّد جلال الدّین حسینى، محمّدتقى مجتهدى تبریزى و میرزا على گمبندى.
در وادى اخلاق و فضیلت
آیت الله مولانا از عالمان نادرى بود که خود را به ویژگى هاى معنوى و اخلاقى آراسته بود. کسانى که وى را از دور یا نزدیک مى شناختند، او را نمونه بازر یک عالم وارسته مى دانستند. او حقیقتاً راهرو راستین خلق و خوى اجداد طاهرین خویش بود.
آیت الله کریمى جهرمى در این زمینه مى گوید:
«تواضع و فروتنى در ایشان در حد اعلى بود. خودنمایى و خودستایى در ایشان وجود نداشت. رسیدگى به حال مردم را وظیفه خود مى دانست. در مجامع عمومى با مردم بوداساساً آقاى مولانا، یک عالم مردمى بود.»
عالمى خوش محضر
آقاى مولانا، اخلاق نیک و پسندیده اى داشت و هر کس که در حضورش مى نشست، احساس خستگى نمى کرد. او حاضرین را با سیمایى متبسم و با گشاده رویى به حضور مى پذیرفت، به طورى که افراد از حضور نزد وى خسته نمى شدند و از او دل نمى کندند.
ساده زیستى
بارزترین صفات اخلاقى این شخصیت وارسته که وى را محبوب مردم کرده بود، ساده زیستى، زندگى در میان مردم کوچه و بازار و دورى از تجملات و تشریفات بود. او با این که مى توانست در بهترین خانه هاى مجلل زندگى کند، امّا تا آخرین لحظه عمر خویش، در همان محلّه پدرى و همان منزل بى آلایش، واقع در محله دستمالچى تبریز زندگى کرد و هیچ گونه تغییرى در زندگى خود نداد و هرگز قدمى به سوى دنیا دارى وتجمل بر نداشت.
احترام به شهدا
او تجلیل از شهداى راه دین و فضیلت را بر خود لازم مى شمرد و در فرصت هاى مناسب، از آنان یاد مى کرد و در مجالس و یادواره هاى آنان شرکت مى کرد. آیت الله مولانا بر این باور بود که شهداى عزیز، در حفظ مملکت اسلامى جان را فدا کرده اند و از همه چیزشان گذشته انداز جوانى و آرزوهاى شیرین آن چشم پوشیدند و با اخلاص تمام به شهادت رسیدند. آنها با ایثار و جهاد خود، دشمن را شکست دادند، امّا به مقامات عالى معنوى نایل آمدند و در واقع، تداوم بخش راه شهداى کربلا محسوب مى شوند. آن بزرگوار در مقدمه کتاب «به رنگ آفتاب» که در ترسیم گوشه هایى از معنویات هشت سال دفاع مقدّس تألیف شده و توسط بنیاد نیمه شعبان مسجد آیت الله انگجى به چاپ رسیده است، در این زمینه مى نویسد:
«شهیدان از همه چیز این زندگى گذشتند و در همین راه جان باختند و خود را از همه تعلقات و لذّات این زندگى آزاد ساختند و تنها رضا و خشنودى پروردگار را در نظر گرفتند و کسب مال و جاه و مقام، همه در نظر آنها بى ارزش بود و آنچه ارزش داشت، اعتلاى اسلام بود.[11]
گشاده رویى، برخورد گرم و صمیمانه و پاسخ به پرسش هاى دینى از عواملى بود که موجب شد تا جوانان متدین تبریز، آیت الله مولانا را به عنوان پشتوانه و پناهگاه اجتماعى و معنوى خود بدانند. آنان در اوقات نماز و در مناسبتهاى مختلف به منزل و یا مسجد استاد و شاگرد شتافته، جان و روح خود را با نفس هاى گرم، سخنان ملکوتى و رهنمودهاى حیات بخش و معنوى این شخصیت خودساخته جلا مى بخشیدند و از صمیم قلب، به او ارادت مى ورزیدند.
شیفته اهل بیت(علیهم السلام)
آیت الله مولانا شیفته اهل بیت(علیهم السلام) بود و از راه هاى مختلف، ارادت خود را به معصومین (علیهم السلام) ابراز مى کرد. گفته ها، نوشته ها، رفتار و کردارش، مؤید این حقیقت است. سفارش اکید وى به زیارت عاشورا، دعاى توسل و زیارت جامعه کبیره، در همین راستا صورت مى گرفت.
ایثار و فداکارى
آیت الله مولانا هنگامى که مدارج عالى حوزوى را نزد استادان مبرز حوزه نجف و قم به پایان رساند، به تهران عزیمت کردامّا براى اطاعت از امر پدر بزرگوارش و با وجود فراهم بودن زمینه هاى عالى موفقیت و موقعیّت هاى متعدد اجتماعى در مرکز، آنجا را رها کرده، به وطن خویش بازگشت و تا آخر عمر، براى خدمت به اسلام و مسلمین، در همان جا کمر همّت بسته و استقامت ورزید.
در پرتو رحمت الهى
آن سرچشمه علم و تقوا بر اثر تلاش هاى شبانه روزى در عرصه عرفان و معنویّت، به مراحلى از درجات معنوى رسیده بود که گاهى نسیم رحمت حق آن بزرگوار را نوازش نموده، جرعه هایى را از دریاى رحمت الهى دریافت مى کرد. وى برخى از مشهودات خود را در این زمینه بیان نموده است. دو مورد را با هم مى خوانیم:
الف) «روزى حوالى ظهر که عازم مسجد «استاد و شاگرد»، جهت اقامه نماز جماعت ظهر و عصر بودم، در سر راه، نزدیک کلیساى ارامنه، واقع در میدان نماز تبریز، «دیکباشى»، پیرمرد خوش سیمایى را که یقین کردم حضرت خضر است، ملاقات نمودم. آن حضرت به من فرموند: تو خیلى زحمت کشیده اى و مطالعه زیاد مى کنى چشمهایت ضعیف شده است آن گاه دست هاى مبارکش را به چشم ها و ابرویم کشیده و فرمود: ده سال دیگر به عمر شما اضافه کردیم».[12]
ب) در سال 1379ش. وى سخت بیمار شد و در بیمارستان جهت انجام یک عمل جرّاحى بسیار خطرناک بسترى گردیدامّا با توکّل به خداوند متعال و توسّل اهل بیت(علیهم السلام) عمل جراحى با موفقیت انجام شد و آقاى مولانا شفا یافت. آیت الله مولانا در این زمینه مى گوید:
«آن روز که کارم در بیمارستان به عمل جرّاحى انجامید، با خداى خود پیمان بستم که اگر مرا شفا بخشید، من نیز به شکرانه آن کتابى درباره عظمت سرور زنان عالمیان به رشته تحریر درآورم. حمد خداى را که به من عنایت کرده و شفا بخشید و من نیز به عهد خود وفا کرده و به لطف الهى، کتاب فاطمه زهرا سرور زنان عالمیان را تألیف کردم».[13]
خدمات اجتماعى
آقا سیّد ابوالحسن مولانا از عالمان کم نظیرى بود که در دیار خود منشأ خدمات فراوان اجتماعى گردید. او از هر فرصتى براى خدمت رسانى به مردم و گسترش فرهنگ دستگیرى از محرومان اقتصادى و فرهنگى استقبال مى کرد که در این جا به دو نمونه اشاره مى شود:
1. تأسیس بنیاد فرهنگى و خیریه نیمه شعبان
این بنیاد، در سال 1367ش. به دنبال پایان هشت سال دفاع مقدّس و هدایت نیروهاى مؤمن، براى خدمت رسانى و تمرکز نیروها در جبهه هاى فرهنگى و اقتصادى تأسیس گردید. آیت الله مولانا که از سیاستگذاران این مؤسسه بود، با تمام توان در تشویق، ترغیب و پشتیبانى این نیروها و فعالیّت هاى آنان تلاش مى نمود. فعالیّت هاى این مؤسسه عبارتند از: 1. برگزارى همه ساله جشن هاى نیمه شعبان، مراسم عزادارى ایّام فاطمیه دوم و زیارت عاشورا. 2. ایجاد انتشارات نور ولایت با چاپ ده ها جلد کتاب مفید و سودمند. 3. تأمین نیازهاى بیش از 150 خانوار آبرومند و نیازمند شهر. 4. گشایش صندوق قرض الحسنه حضرت قائم (عج) و اعطاى وام هاى دراز مدت و کوتاه مدت به نیازمندان 5. طرح مطالعاتى و تحقیقاتى غدیر، در راستاى جذب نیروهاى مستعد و متعهد فرهنگى ـ مذهبى. 6. میثاق با یاران شهید، با هدف ارتباط با گلگون کفنان هشت سال دفاع مقدّس. 7. نشر سالانه ویژه نامه نیمه شعبان که تا حال 8 جلد از آن با مقالات علمى استادان حوزه و دانشگاه در موضوع مهدویت منتشر شده است. برگزارى مسابقات، ارتباط با مراکز علمى و مذهبى و شخصیت هاى دینى کشور، تأسیس کتابخانه تخصصى مهدویت، برگزارى جلسات گفتار ماه و تولید محصولات صوتى و تصویرى در همین راستا، از دیگر فعالیّت هاى بنیاد فرهنگى و خیریه نیمه شعبان تبریز مى باشند.[14]
2. احیاى مسجد استاد و شاگرد[15]
این مسجد بزرگ و قدیمى که حدود چهل سال متروک مانده بود، در سال 1380ق. با همّت آیت الله مولانا و کمک مالى یکى از تجار خیّر تبریزى ـ آقاى دریانى ـ بازسازى شد و به یکى از مهمترین کانون هاى تبلیغى معارف اهل بیت(علیهم السلام)تبدیل گردید. جوانان مؤمن و عالم دوست شهر و تشنگان علم و معرفت، همه روزه در هنگام نمازهاى ظهر، عصر، مغرب و عشا براى بهره گیرى از وجود آن معلم اخلاق و اسوه تقوا از نقاط مختلف به آنجا شتافته، روح تشنه خود را از جرعه هاى معنوى سیراب مى نمودند. در آن مسجد، علاوه بر دیدارها و ملاقات هاى آیت الله مولانا، اجراى مراسم مختلف به مناسبت هاى گوناگون، دعوت از سخنرانان برجسته و موفق کشور و سایر برنامه هاى معنوى و اجتماعى و خیریه، تحت نظر وى انجام مى پذیرفت. برنامه هاى مسجد استاد و شاگرد، آن چنان اهمیت داشت که هر کسى شیداى قرآن و اهل بیت و عالمان دین بود، اوّل به آن جا مى رفت. آیت الله مولانا با پشتکار و اراده اى خلل ناپذیر، نزدیک به نیم قرن (از سال 1380 تا هنگام رحلت) آن مسجد را به نحو شایسته اى اداره کرد.
همراهى با انقلاب اسلامى
این عالم مخلص، از زمان شروع انقلاب اسلامى ایران به رهبرى حضرت امام خمینى، همدلى و همراهى خود را با این حرکت اسلامى اعلان نموده، در هر فرصتى به تأیید آن پرداخت. صدور اطلاعیه و کشاندن مردم در صحنه هاى دفاع از انقلاب، سخنرانى هاى شورآفرین، شرکت در مراسم یادبود شهدا، بدرقه رزمندگان اسلام و پشتیبانى معنوى از آنان، برخى از اقدامات انقلابى این شخصیت روحانى بود. وى در آخرین سخنرانى خویش که ده روز قبل از رحلتش در مسجد المهدى قره چمن در بدرقه کاروان پیاده زائران حرم امام خمینى ایراد کرد، با اشاره به توطئه دشمنان انقلاب چنین فرمود:
«اینها همیشه در این صدد بودند که اسلام را از روى زمین محو کنند. در زمان رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)نیز چنین بودامّا هیچ وقت موفق نبوده اندچراکه خداوند حافظ این دین است و حالا هم آمریکا و انگلیس و هم پیمان انشان به اماکن مقدسه در عراق تعرض و جسارت مى کنندامّا بالأخره موفق نخواهند شد.
از نامه هایى که حضرت امام خمینى براى وى ارسال کرده است، علاقه آن استاد به شاگردش کاملاً روشن مى شود. امام خمینى در یکى از نامه هاى خویش مى نویسد:
«جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سیّد ابوالحسن مولانا ـ دامت برکاته ـ به عرض عالى مى رساند: مرقومه شریفه که حاکى از سلامتى مزاج و تبریک ورود حقیر به شهر مقدّس قم بود، واصل و موجب تشکر گردید. از عواطف کریمه و تفقد آن جناب متشکرم. توفیق عموم علماى اعلام ـ دامت برکاتهم ـ را از خداى متعال خواستارم. ان شاء الله در مظانّ استجابت دعا، حقیر را فراموش نفرمایید.
و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
ذى الحجه
آیت الله مولانا نه تنها در گفتار، انقلاب اسلامى ایران را تأیید کرده و با جان و دل از آرمان هاى آن پاسدارى مى کرد، بلکه عملاً نیز فرزند رشید خود را به جبهه فرستاد. آرى شهید سیّد حسین آل مولانا، فرزند دلبند آیت الله مولانا در پنجم فروردین 1361ش. در عملیات فتح المبین، در جبهه شوش به درجه رفیع شهادت نایل گردید. آیت الله مولانا در مورد آرمان ها و شخصیت فرزند شهیدش مى نویسد:
«او که در آستانه ورود به دانشگاه بود، فکر دفاع از حریم اسلام در وجودش قوت گرفت و همه آرمان هاى خود را فداى هدفش که اسلام بود، قرار داد. او شهادت در راه اسلام را براى خودش سعادت مى دانست و سعادتى را بالاتر از آن نمى دانست که جان خود را در عنفوان جوانى فداى اسلام کند، او مى گفت:
خون من از خون سرور شهیدان، حسین(علیه السلام)بالاتر نیست. من که فرزند حسینم، باید راه او را بروم. فرزند شهیدم از اوّل انقلاب اسلامى، پیوسته در خدمت انقلاب بود و کمتر سخن مى گفت و بیشتر عمل مى کردبرخلاف آنان که بیشتر سخن مى گویند و کمتر عمل مى کنند».[16]
از منظر دانشمندان
1. آیت الله لطف الله صافى گلپایگانى:
«عالم ربانى، حضرت آیت الله آقاى حاج سیّد ابوالحسن مولانا(رحمه الله) از اعاظم علماى اعلام خطه دینى و مذهبى آذربایجان و از خدمتگذاران مخلص اسلام و مدافعان صمیمى حد و ثغور معارف قرآن و مکتب اهل بیت(علیهم السلام)بود. او در اعلاى کلمه الله و در انجام وظیفه سربازى در راه مولا و آقاى خود و مولى کل مؤمن و مؤمنه، حضرت صاحب الامر(علیه السلام) کمال کوشش و تلاش مبذول مى داشت و زحمات و مساعى مهم را تقدیم آستان ملک پاسبان آن حضرت نمود».
2. علاّمه شیخ محمّدصالح حائرى سمنانى، در متن اجازه اجتهاد و روایتى که در اوّل کتاب «احسن الدلالات» چاپ شده است، آیت الله سیّد ابوالحسن مولانا را با عبارات «سیدنا العالم و مولانا المحقّق، المدقّق، المستنبط، الفاضل، السّید السّند المؤتمن، الجامع کلّ فضل و علم و فن» مورد تمجید و ستایش قرار داده است.
3. علاّمه شهیر، شیخ آقا بزرگ تهرانى در بخشى از اجازه روایى و اجتهادى خود در سال 1376ق. آورده است:
«السید السند العالم الفاضل الکامل الورع المعتمد المؤتمن، مولانا السید اباالحسن... قد جدّ فى الطلب و اجتهد فى المطلب حتى نال بما اراد و اتى بما فوق المراد».
4. آیت الله جعفر سبحانى:
«عالم ربّانى، صدیق عزیز و گرامى، خدمتگزار اسلام و تشیّع، حضرت آیت الله آقاى حاج سیّد ابوالحسن مولانا، از ثمره طیبه بیت شریف مولانا بود که با قلم و بیان در ترویج معارف اسلام، کوشش بلیغ مى نمود».
آیت الله جواد غروى علیارى:
«این مرد بزرگ، استوانه علم و تقوى و از ارکان هدایت و ولایت در منطقه آذربایجان محسوب مى شد. ایشان نه تنها در تهذیب نفس و سیر و سلوک، از عالمان وارسته و عامل بودند، بلکه از عالمان درد آشنا و متعهد و دلسوز به شمار مى آمدند. سیره عملى زندگانى آن بزرگوار، مصداق واقعى این حدیث شریف مى باشد که: رحم الله قوماً کانوا سراجاً و مناداً کانوا دعاتاً الینا باعمالهم و مجهود طاقتهم».
دستورالعمل هاى اخلاقى
آیت الله سیّد ابوالحسن مولانا علاوه بر ارشاد عمومى مردم و عرضه معارف اهل بیت(علیهم السلام) با قلم و بیان، گاهى نیز به درخواست هاى مکرر جوانان مؤمن و متدین، پاسخ مثبت داده، دستورالعمل هاى خصوصى را به صورت مکتوب براى خودسازى و تهذیب نفس ـ که براى عموم نیز قابل استفاده بود ـ صادر مى کرد. آن فقیه وارسته، در یک دستورالعمل اخلاقى که به انیس الابرار فى وظائف الاخیار موسوم شد، بیست سفارش یه شرح ذیل براى جوانان جویاى حقیقت و سعادت بیان فرموده است:
1. ملازمت تقوا و پرهیزگارى و پیروى از اوامر خداوند و اجتناب از نواهى. 2. مداومت به نماز شب، به عنوان نیرومندترین وسیله توفیق و سعادت. 3. صله ذریّه علویه که از توصیه هاى ویژه علامه حلّى به فرزندش مى باشد. 4. تعظیم و احترام فقها و علماى دین. 5. دورى از غیبت کنندگان بندگان خدا، مخصوصاً غیبت سادات و علما، 6. صله رحم که موجب توفیق در انجام اعمال صالح، زیادى عمر و برکت در روزى است. 7. تلاوت قرآن، همراه با تدبر. 8. زیارت اهل قبور و تفکّر در احوال دیروز و امروز آنان. 9. تداوم در زیارت مشاهد مشرف انبیاى عظام و ائمه طاهرین و فرزندان آنان. 10. دستگیرى و احسان به ضعفا، مستمندان و یتیمان. 11. مداومت به زیارت عاشورا و دعاهاى معروف، مخصوصاً دعاى کمیل، توسل، زیارت جامعه کبیره و دعاهاى صحیفه سجادیه، مانند دعاى «یا من تحلّ به عقد المکاره... (دعاى هفتم). 12. پیمودن راه احتیاط در کارهاى حرام و شبهه ناک که طریق نجات است. 13. تلاوت قرآن و هدیه ثواب آن به ارواح مؤمنین بى وارث. 14. خواندن دعاى
«اللهم انى اسئلک بحق فاطمة و ابیها و بعلها و بنیها و بالسرّ المستودع فیها ان تصلى على محمّد و آل محمّد و ان تفعل بى ما انت اهله و لاتفعل بى ما انا اهله»
که استاد و شیخ اجازه ما آیت الله مرعشى نجفى(رحمه الله)به سند خود از سیّد بن طاووس(رحمه الله)روایت کرده است. 15. تلاش براى حسن خلق و آراستن خویش به این خصلت نبوى. 16. محاسبه نفس در هر شبانه روزامام صادق(علیه السلام)عبدالله بن جندب فرمود: بر هر مسلمانى که به ولایت ما معرفت دارد، لازم است که در هر شب و روز اعمالش را بر خویشتن عرضه کند و خودش به حساب خود برسد. اگر در کارهاى خود خوبى دید، آن را افزایش دهد و اگر بدى دید، از آن استغفار نماید تا روز قیامت خوار نگردد. 17. ترس از نفرین مظلومان، خصوصاً یتیمان و عاجزان زیرا خداوند در مورد این گروه دل شکسته مسامحه روا نمى دارد. 18. مجالست و همنشینى با علما و مردمان صالح و شایسته و دورى گزیدن از بدان وجاهلان. 19. پرداخت حقوق واجب از خمس، زکات و غیره. 20. صبر و شکیبایى در مصایب و شداید و توکل بر خدا، قرآن در مورد آنان فرمود: (اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة و اولئک هم المهتدون)[17]
سفر رحیل
این عالم فرزانه، بعد از عمرى تلاش و جهاد در راه اعتلاى کلمة الله و نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام) و پس از خدمات فراوان به جامعه اسلامى، در روز پنج شنبه هفتم خرداد سال 1383ش. مطابق هفتم ربیع الثانى 1425ق. در سن هشتاد سالگى در شهر تبریز دیده از جهان فروبست. پیکر مطهّر آن عارف وارسته، در روز جمعه با حضور شخصیت هاى برجسته از نقاط مختلف کشور، نمایندگان مراجع تقلید، مقامات محلى و ائمه جمعه تشییع شد و بعد از اقامه نماز توسط آیت الله سیّد ابوالقاسم مولانا، برادر بزرگوارش، در وادى رحمت، قطعه صدّیقین به خاک سپرده شد. هنگام دفن وى سوز و گداز جوانان دلباخته اهل بیت(علیهم السلام) هر بیننده اى را متأثر مى ساخت.
بعد از رحلت وى از سوى بزرگان و شخصیت هاى برجسته، پیام هاى تسلیتى صادر شد. رهبر معظم انقلاب اسلامى، آیت الله خامنه اى درگذشت آن عالم ربانى و فقیه صمدانى را به علما و مردم تبریز و بازماندگان آن مرحوم تسلیت گفت. در این پیام، خطاب به امام جمعه تبریز آمده است:
«به جناب عالى و عموم اهالى و جامعه علماى محترم و حوزه علمیه تبریز و خاندان معظم مولانا و به طور خاص به بازماندگان آن مرحوم تسلیت مى گویم و علو درجات ایشان و همه گذشتگان و اعلام خاندان مولانا را از خداوند متعال مسئلت مى کنم».[18]
[1]. الذریعه، ج 24، ص 167 و ج 25مصفّى المقال، ص 439مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 297طنینتعهد، ص29.
[2]. آیینه پژوهش، شماره 86، ص 114.
[3]. موسوعة مؤلفى الامامیة، ج 2، ص 467.
[4]. بخشى از سلسله نسب آیت الله مولانا که شعاع نور افشانى این خاندان درخشان را نیز نشان مىدهد، بدین قرار است: سیّد ابوالحسن مولانا، فرزند آیت الله حاج سیّد على مولانا، فرزند سیّدالعلما و المجتهدین حاج سیّد محمّد مولانا، فرزند عالم جلیل حاج میر عبدالکریم مؤتمن الشریعه، فرزند علاّمه حاج میر محمّد شیخالاسلام در شهر سراب، فرزند علاّمه حاج میرنقى «شیخ الاسلام سراب»، فرزند حاج میر جعفر شیخالاسلام، فرزند علامه ادیب، شاعر و خطیب سیّد احمد شیخالاسلام که به عارف متألّه و سالک ناسک معین الدّین على مشهور به قاسمالانوارتبریزى نسب مىرساند و مدفنش در نزدیکى شهر مشهد، مزار عاشقان اهل بیت(علیهم السلام) مىباشد و نسب وى نیز به هارون بن امام ابوابراهیم موسى بن جعفر (علیه السلام) مىرسد.
[5]. تراجم الرجال، ج 2، ص 832.
[6]. گنجینه دانشمندان، محمّدشریف رازى، ج 2، ص 54.
[7]. شرح زندگى این عالم وارسته در مجموعهى ستارگان حرم، ج 2، آمده است.
[8]. مفاخر آذربایجان، ج 1، ص 297، آیینه پژوهش، ش 83، ص 129فرازهایى از زندگى آیت الله مولانا، ص 46ویژهنامه اربعین آیت الله مولانا، ص 12.
[9]. مقدمه کتاب مهدى و مسئله رجعت، مقالات و گفتارهاى مسجد انگجى، ص 237یادنامه اربعین، ص 7 و 26فرازهایى از زندگى آیت الله مولانعرشیان خاکنشین، ص 168.
[10]. ابوالقاسم لاهوتى کرمانشاهى اشعار زیبایى دارد که ابیات معروف زیر در سوگ امام حسین(علیه السلام) نمونهاى از آنهاست:
بیا در کربلا محشر ببین، کین گسترى بنگر *** نظر کن در حریم کبریا، غارتگرى بنگر
فروشنده حسین و جنس هستى، مشترى یزدان*** بیا کلا ببین، بایع نگر کن، مشترى بنگر
(مقاله، روایت ماندگار، على صدرایى خویى).
[11]. ویژهنامه اربعین، ص 45.
[12]. ویژنامه اربعین، ص 34.
[13]. مقدمه کتاب فاطمه زهرا سرور زنان عالمین، ص 10.
[14]. جان جهان، ص 150.
[15]. این مسجد، از طرف امیر حسین چوپانى، ملقب به علاءالدّین ساخته شده و به نام خان مغول (سلیمان نواده هلاکو) موسوم گردیده بودامّا چون تحریر کتیبه و مندرجات دیوارهاى داخل و خارج مسجد به خط عبدالله صیرفى و یکى از شاگردان زبردست وى صورت گرفته بود، عموم مردم، آن جا را به عنوان مسجد استاد و شاگرد مىنامیدند. عبدالله صیرفى یکى از معروفترین هنرمندان خطاط تاریخ شیعى مىباشد که شاگردان زیادى را تربیت کرد و در نشر معارف اهل بیت(علیهم السلام)نقش بسزائى داشت است. مبارک دیلمى از خطاطان برجسته در حق وى گفته است:
صیرفى فاقد جواهر خط *** که به تبریز گشت گوهرریز
هست بر حسن خط او شاهد *** در و دیوار خطه تبریز
[16]. فرازهایى از زندگانى آیت الله مولانا، ص 43.
[17]. برگرفته از انیس الابرار فى وظائف الاخیار.
[18]. پایگاه اطّلاعرسانى رهبر معظم انقلاب اسلامى، 18/3/1383.