میرزا على فلسفى
(1299ـ1384ش.)
عنوان مقاله: فقیه پارسا
نویسنده: على احمدى
مقدمه
فقیه پارسا، آیت الله على فلسفى از عالمان وارسته شیعه است که عمرى را در راه خدمت به مکتب تشیع و تربیت شاگردان مبرز گذراند. یک سال پس از فوت ایشان، در تاریخ 19/11/1385، کنگره اى درباره بررسى شخصیت آیت الله فلسفى در مشهد برگزار شد. حاصل این کنگره، دو اثر و یک ویژه نامه بود که در روزنامه قدس به چاپ رسید. آثار این کنگره عبارتند از:
1 ـ فصلنامه علمى ـ فرهنگى جستار، معاونت آموزش دفتر تبلیغات اسلامى خراسان رضوى، ویژه فقه، شمار 11 و 12، سال چهارم، تابستان و پاییز 85، ویژه نامه آیت الله العظمى میرزا على فلسفى، (مصاحبه با فرزندان و شاگردان و مقالات)
2 ـ کتاب فقیه پارسا، یادنامه حضرت آیت الله العظمى میرزا على فلسفى، (مصاحبه با فرزندان و شاگردان و مقالات)
در این مقاله، از این آثار بیشترین استفاده شده است، لذا از دفتر تبلیغات اسلامى مشهد، متولى و برگزار کنندگان این کنگره، تشکر و قدردانى مى شود.
طلوع سپیده
ماه ربیع الاول سال 1339ق. (برابر با 8/10/1299) منزل حضرت آیت الله محمد رضا تنکابنى در تهران شاهد تولد چهارمین فرزند خانواده بود. پدر او را به عشق مولا على (علیه السلام)، على گذاشت.[1]
پدر
حضرت آیت الله محمد رضا تنکابنى فرزند شیخ محمد واعظ تنکابنى، در سال 1282ق. در شهرستان رامسر، روستاى دریا پشته دیده به جهان گشود. تحصیلات مقدماتى را در قزوین و تحصیلات عالى حوزه را در حوزه نجف اشرف به پایان رساند و از محضر عالمان بزرگ نجف اشرف، کسب فیض کرد. استادان او عبارتند از: میرزا حبیب الله رشتى، سید محمد کاظم یزدى، آخوند خراسانى، میرزا محمد حسین تهرانى و حاج آقا رضا همدانى.
در سال 1319ق. به تهران عزیمت نمود و به تبلیغ و ارشاد و سرپرستى امور دینى مردم پرداخت. وى سرانجام در روز عید غدیر 1385ق. (21 فروردین 1345ش.) در تهران درگذشت و طبق وصیت، پیکرش به نجف اشرف انتقال یافت و در وادى السلام به خاک سپرده شد.[2]
مادر
مادرش طوبى خانم (فرزند آقا ابوالحسن تاجر اصفهانى مقیم تهران) بسیار متدیّن و با عاطفه بود و در دوره کشف حجاب، هرگز از خانه خارج نشد. وى تلاش بسیارى براى تربیت فرزندانش کرد و سرانجام در 12 شعبان سال 1360ق. بر اثر سکته قلبى رحلت کرد.[3]
برادران
دو تن از برادران میرزا على آقاى فلسفى از عالمان دینى بودند و خدمات شایانى به اسلام انجام دادند.
1 ـ حجت الاسلام و المسلمین میرزا ابوالقاسم فلسفى: در 15 / ربیع الاول / 1324ق. (1284ش.) در تهران متولد شد. در اواخر عمر به جاى پدر در مسجد فیلسوف تهران به امامت جماعت و تدریس فقه و اصول پرداخت و در سال 1371ق. درگذشت.[4]
2 ـ حجت الاسلام و المسلمین محمد تقى فلسفى[5]: واعظ شهیر و زبان گویاى امام و انقلاب در روزگار ستمشاهى بود.
تحصیلات
میرزا على دوران کودکى و تحصیلات ابتدایى را در تهران گذراند و وارد حوزه علمیه این شهر شد. وى کتابهاى معمول حوزه را یکى پس از دیگرى فراگرفت و به مقامات علمى بالایى دست یافت. استادان او در تهران عبارتند از:
1. میرزا ابوالقاسم تنکابنى، برادر بزرگ ایشان.
2. شیخ محمد رضا تنکابنى: پدر ایشان بود و نزد او رسائل و مکاسب را آموخت.
3. میرزا محمد تقى آملى.
4. میرزا محمد طاهر تنکابنى
5. آیت الله میرزا محمد على شاه آبادى
6. سید محمد قصیر: کتاب شرح نظام را از او فراگرفت.
7. شیخ سید محمد حسین بروجردى: کتاب مغنى را با وى خواند.
8. میرزا مهدى آشتیانى.[6]
9. شیخ حسین نوایى: که کتابهاى شرح جامى و شرح شمسیه را نزد وى آموخت.
هجرت به نجف اشرف
میرزا على آقاى فلسفى در سال 1322ش. و در سن 22 سالگى وارد حوزه نجف اشرف شد و به فراگیرى دروس حوزوى پرداخت. مهم ترین استادان وى در این دوره عبارتند از:
1. سید عبدالهادى شیرازى.
2. سید محمود شاهرودى.
3. شیخ کاظم شیرازى.
4. شیخ محمد على کاظمینى.
5. سید ابوالقاسم خویى: از سال 1365ق. تا 1380ق. در درس این فقیه فرزانه شرکت جست.[7] وى از معدود کسانى است که توانست از این استاد اجازه اجتهاد بگیرد.
آیت الله اشرفى شاهرودى از استادان درس خارج حاضر حوزه علمیه مشهد درباره وجاهت علمى آیت الله فلسفى مى گوید:
در سال 1336ش. که من به نجف رفتم، ایشان در نجف تشریف داشتند و پیش از ما در درس آیت الله خویى شرکت مى کردند و خودشان از مدرسان معروف سطوح عالیه نجف بودند. ولى دیرى نپایید که از نجف به ایران آمدند و در تهران مستقر شدند. در آن زمان، مى دانستم که ایشان از فضلاى نجف اند و ارتباط نزدیکى با ایشان نداشتم، لیکن پس از مهاجرت ایشان، شنیدم که وى نخستین کسى بوده که آیت الله خویى به وى اجازه اجتهاد داده است. ظاهراً تا آن تاریخ، به کسى اجازه اجتهاد داده نشده بود.[8]
آیت الله فلسفى در نجف اشرف با دکتر ابوالقاسم گرجى هم بحث بود.[9]
پس از بازگشت دکتر گرجى به تهران، میرزا على آقاى فلسفى با آیات عظام وحید خراسانى، سید تقى قمى و شیخ على اصغر شاهرودى، مباحثه مى نمود.[10]
تدریس
میرزا على فلسفى، از ابتداى ورود به حوزه نجف، در کنار فراگیرى دروس حوزه، به تدریس پرداخت. وى تدریس علوم حوزوى را از کتاب شرح لمعه آغاز نمود و سپس رسائل و مکاسب و کفایة الاصول را به طلاب درس داد.
مهترین شاگردان دوران سطح ایشان در نجف اشرف عبارتند از:
1. آیت الله آصف محسنى
2. آیت الله محمد اسحاق فیاض.
3. على دوانى[11]
4. آیت الله سید مرتضى نجومى کرمانشاهى
پژوهش
میرزا على آقاى فلسفى در نجف اشرف، در جلسه استفتاء که در منزل آیت الله العظمى خویى تشکیل مى شد، شرکتى فعال داشت. در این جلسه بر کتاب عروة الوثقى و وسیلة النجاة حاشیه زده مى شد.[12]
بازگشت به تهران
میرزا على پس از اتمام تحصیلات، به تهران بازگشت و فعالیتهاى علمى و فرهنگى خود را آغاز کرد. وى پس از درگذشت شیخ على اکبر برهان، امام جماعت مسجد لر زاده ، با اصرار مردم تهران به آنجا عزیمت نمود. آیت الله خویى به رغم تمایل درونى خود بر ماندن آیت الله فلسفى در نجف اشرف، در برابر اصرار مردم به آمدن آیت الله فلسفى به تهران فرمود: «خوب است دعوت آقایان را اجابت کنید.» آیت الله فلسفى هم پس از 16 سال اقامت در نجف، در سال 1340ش. راهى تهران شد.[13]
فعالیتهاى اجتماعى
1. امام جماعت مسجد لر زاده: از مهم ترین فعالیتهاى فرهنگى او در مسجد لر زاده، همراهى با نهضت ضد شاهنشاهى بود. بیش از ده سند در ساواک و شهربانى در این رابطه وجود دارد که نشان از نگرانى مقامات رژیم شاه از فعالیتهاى این عالم وارسته در مسجد لر زاده دارد.[14]
2. تأسیس صندوق قرض الحسنه به نام صندوق ذخیره جاوید: این صندوق در سال 1346 تأسیس شد و در خدمت اقشار کم درآمد جامعه بود.
در جوار امام
میرزا على در تابستان سال 1348 براى زیارت حضرت امام رضا (علیه السلام) به مشهد رفت. در آنجا مرجع وقت حضرت آیت الله میلانى از وى تقاضا نمود در آن شهر مقدس بماند و به حوزه علمیه خراسان رونق بخشد. وى هم دعوت مرجعیت شیعه را پذیرفت و به تدریس دروس حوزوى پرداخت.[15]
میرزا على اندکى پس از وفات این مرجع، در سال 1354ش. تدریس خارج فقه و اصول را آغاز نمود.[16]
وى در کنار تدریس و تربیت شاگرد، در مسجد بنّاها (مسجد شهداى فعلى) به کارهاى تبلیغى و فرهنگى پرداخت و امام جماعت این مسجد گردید. فعالیتهاى این مسجد در رابطه با انقلاب اسلامى و مخالفت با رژیم پهلوى بسیار چشم گیر است. 49 سند در بایگانى ساواک مشهد درباره فعالیتهاى انقلابى این مسجد موجود است.[17]
میرزا على فلسفى، تا آخر عمر در مشهد مقدس اقامت گزید و از پرتوهاى معنوى امام رضا(علیه السلام) کسب فیض نمود.
شاگردان
تعدادى از طلاب مشهد، در طول سه دهه حضور آیت الله فلسفى در مشهد مقدس، از خرمن دانش او بهره بردند که به نام برخى از معروف ترین شاگردان ایشان در مشهد، اشاره مى شود:
1. حجت الاسلام و المسلمین سید احمد علم الهدى، امام جمعه مشهد مقدس.
2. حجت الاسلام و المسلمین على اکبر الهى خراسانى: استاد حوزه علمیه مشهد و مدیر عامل بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
3. حجت الاسلام و المسلمین محمد مروارید: استاد مبرز حوزه علمیه مشهد و فرزند آیت الله حسنعلى مروارید (م 1383ش.)
4. حجت الاسلام و المسلمین على اکبر فرجام: دبیر اجرایى مرکز مدیریت حوزه علمیه خراسان.
5. حجت الاسلام و المسلمین محمود واعظ شهیدى: از خطبا و وعاظ بنام مشهد.
6. حجت الاسلام و المسلمین ابراهیم سیبویه: از فضلاى حوزه علمیه مشهد.
فعالیتهاى سیاسى
1. صدور اعلامیه
فهرست اعلامیه هایى که در مناسبتهاى گوناگون به امضاى ایشان رسیده است.
1. اعلامیه علما و روحانیان تهران درباره تصویب نامه انجمن هاى ایالتى و ولایتى، 1/9/1341ش.
2. اعلامیه روحانیون تهران درباره اعلام عزا در نوروز 1342ش.، 28/12/1341ش.
3. نامه جمعى از علما و روحانیون تهران به سفیر کبیر ترکیه درباره تبعید حضرت امام خمینى، 5/9/1343ش.
4. اعلامیه جمعى از روحانیون درباره تجاوز نظامیان صهیونیست به سرزمین فلسطین، 22/3/1346ش.
5. اعلامیه جمعى از علماى خراسان به مناسبت فرا رسیدن نوروز 1357ش.، 25/12/1356ش.
6. اعلامیه جمعى از علماى مشهد به مناسبت چهلمین روز شهداى 29 بهمن تبریز، 7/1/1357ش.
7. نامه جمعى از روحانیون مشهد به شهید آیت الله صدوقى درباره حوادث یزد و دیگر شهرها و اعلام عزاى عمومى، 16/2/1357ش.
8. اعلامیه جمعى از روحانیون مشهد درباره تحریفات روزنامه خراسان، 9/5/1357ش.
9. اعلامیه حوزه علمیه خراسان درباره حوادث مشهد و حمله به منزل آیت الله شیرازى، 14/10/1357ش.
10. اعلامیه علماى مشهد در جهت تنفر از واقعه 17 شهریور 1357 و برگزارى اولین سالگرد شهید آیت الله مصطفى خمینى، 22/7/1357ش.
11. اعلامیه علماى مشهد درباره حمایت مردم از نیروهاى مسلح در جنگ تحمیلى، 10/7/1359ش.[18]
2. اقدامات عملى
میرزا على فلسفى به صورت عملى هم در مجامع و جلسات انقلابى حضور داشت که به برخى از آنها اشاره مى شود:
پس از شهادت آیت الله سعیدى در سال 1349ش. به دست عمال رژیم شاه، از سوى آیت الله فلسفى، مجلس یادبود و قرائت فاتحه در مسجد لر زاده بر پا شد که بسیارى از مردم در آن شرکت کردند، ولى اندکى پس از شروع جلسه، با دخالت نیروهاى شهربانى، جلسه تعطیل شد.[19]
آیت الله میرزا على آقاى فلسفى در اقدامى دیگر به همراه آیت الله مروارید و میرزا جواد آقا تهرانى، درس خود را به مناسبت قیام طلاب در تاریخ 19 خرداد 1354 تعطیل نمود.[20]
شرکت در جلسات مشورتى براى تصمیم گیرى مبارزاتى، مانند شرکت در بیت آیت الله العظمى سید عبدالله شیرازى در عصر نهم دى ماه 57.
حضور متعهدانه در تحصن علماى مشهد در تاریخ 10/11/1357ش. در صحن مطهر امام خمینى براى اعتراض به بستن فرودگاهها توسط بختیار براى ممانعت از ورود امام خمینى به ایران.
شرکت مستقیم در راهپیمایى هاى انقلاب.
حضور در مراسم استقبال از ورود امام خمینى در تهران.
هنگام ورود امام خمینى در دوازدهم بهمن ماه 1357 آیت الله فلسفى با عده اى از علماى مشهد از جمله آیت الله حسنعلى مروارید (م 1383ش.) و سید عزالدین زنجانى، براى شرکت در مراسم استقبال از امام خمینى به تهران رفت.[21]
شرکت در مجلس خبرگان تدوین قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران پس از پیروزى انقلاب اسلامى ایران.
آیت الله فلسفى در مردادماه 1358ش. نامزد انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى شد و از سوى مردم مشهد به مجلس راه یافت.
خصوصیات اخلاقى
نیاز شناسى
حجت الاسلام و المسملین مجتبى الهى خراسانى مى گوید:
«زمانى که دانشجوى دانشکده الهیات مشهدبودم، مطلع شدم که آقاى فلسفى با منزل پدرى تماس گرفته اند و با من کار داشته اند. ابتدا تصور مى کردم آقا زاده ایشان (محمد آقا) هستند. ولى وقتى متوجه شدم پدر ایشان آیت الله العظمى میرزا على فلسفى بوده اند، با شگفتى با ایشان تماس گرفتم. ایشان فرمودند، شنیده ام که در دانشگاه شبهاتى مطرح مى شود! جمعى از دانشجویان را به منزل ما دعوت کنید، من مى خواهم در خلال یک دوره اعتقادات و اخلاقیات، با روشى که براى آنها مناسب باشد، شبهات را نیز پاسخ گویم.»[22]
عشق به اهل بیت (علیهم السلام)
وى به همه اهل بیت (علیهم السلام) به ویژه حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) ارادت خاصى داشت، به ویژه در سالهاى آخر عمر، براى شکستن مظلومیت حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) تلاش فراوانى کرد. وى هر سال در سال روز شهادت آن حضرت، پس از اقامه مجلس عزا در منزلش در رثاى آن حضرت با علما و فضلاى و عده اى از مردم مشهد، از منزل خارج و پاى پیاده به سمت حرم مطهر رضوى رهسپار مى شد تا مظلومیت حضرت زهرا(علیها السلام) را به حضرت رضا(علیه السلام) تسلیت گوید.[23]
اهمیت به نماز
فرزند میرزا على آقاى فلسفى مى گوید:
«در اوایل سکونتمان در مشهد، مسجدى که در کنار خانه مان است، تقریباً متروکه بود و گاه تعداد کمى از کسبه محل، هنگام ظهر، در آن جا نماز مى خواندند. ایشان از آن جا که خیلى به مستحبات توجه داشتند، مى گفتند نمى شود که ما همسایه مسجد باشیم و در آن جا نماز نخوانیم. چون ظهرها و شب ها در مسجد بناها نماز مى خواندند، تصمیم گرفتند که سحرها به آن مسجد بروند و نماز نافله شب و صبح شان را در آن جا بخوانند. در ابتدا، تنها، آن جا نماز مى خواندند و بعد از مدتى یک نفر آمد و به ایشان اقتدا کرد و به تدریج همسایه ها آمدند و آن جا رونق گرفت و درس هاى شب شنبه خود را، که درسهایى اعتقادى و اخلاقى بود، در آن جا برگزار مى کردند. شنیدم که بعضى مى گفتند ما از راه هاى دورى به این مسجد مى آییم. فقط به خاطر سوره هایى که ایشان با لحن و حال خاصى در نماز مى خوانند به خصوص سوره قیامت که گویى انسان آن صحنه ها را مشاهده مى کرد.»[24]
تواضع
آیت الله فلسفى، بسیار متواضع بود و تا امکان داشت، دعوت افراد را قبول مى نمود. فرزند ایشان مى گوید:
«به دعوت هر طبقه و قشرى پاسخ مثبت مى دادند. روزى که بر سر مزار ایشان نشسته بودیم، شخصى آمد و وقتى فهمید ما از بیت ایشان هستیم، عکسى بیرون آورد که ایشان در مجلسى نشسته بودند. آن شخص گفت: من نه وکیلم، نه وزیر و نه... من یک شخص کاملاً عادى و معمولى هستم که روزى در خیابان، از ایشان خواستم که در مجلس روضه ما شرکت کنند و ایشان پاسخ مثبت دادند. من هیچ گاه تصور چنین چیزى را نمى کردم.»[25]
نیز آقاى محسن قدیرى، درباره تواضع ایشان در جلسه درس مى گوید:
«بسیارى از دوستان مستحضرند که چند روزى بود که هنگام ورود استاد به مدرس، شاگردان صلوات مى فرستادند. در یکى از روزها، به مجرد این که بر کرسى درس نشست، فرمود: دیگر براى ورود من صلوات نفرستید.»[26]
نظم و انضباط
تمام کارهاى آیت الله فلسفى، با نظم و انضباط انجام مى شد. فرزندش مى گوید:
«یکى از صفات برجسته، نظم ایشان در انجام کارها بود. هیچ گاه بدون برنامه زندگى نکردند. مطالعه، خواب، عبادت و... هر کدام سر ساعت معین خود بود و ما را هم همیشه به خصوص در ایام تحصیل، به منظم بودن در کارها توصیه مى کردند. هر گاه ما با ایشان کارى داشتیم، مى دانستیم در این ساعت، مشغول چه کارى هستند. فقط پاسخ به مراجعان و تلفن ها بود که هیچ زمانى نداشت. من هیچ گاه به یاد ندارم کسى را هر چند بدون وقت قبلى مراجعه نموده بود، نپذیرند، حتى اگر زمان اوج کار یا زمان استراحت ایشان بود. حتى ساعت قبل از مراجعه ایشان به بیمارستان (روز قبل از فوت) با این که سکته کرده بودند و درد شدیدى داشتند و منتظر آمبولانس بودند، باز هم به یک مسئله شرعى پاسخ دادند.»[27]
برنامه روزانه
فرزند ایشان درباره برنامه روزانه ایشان مى گوید:
«برنامه روزانه ایشان این گونه بود که معمولاً دو ساعت قبل از اذان صبح بیدار مى شدند و مشغول عبادت و نماز بودند. پس از اذان صبح، به مسجدى که در کنار منزل بود مى رفتند. بعد از نماز، مشغول خواندن تعقیبات مى شدند تا آفتاب طلوع مى کرد. حتماً هر روز یک سیب ناشتا مى خوردند و بعد مشغول خواندن زیارت عاشورا مى شدند. موقع گفتن بعضى اذکار حدود سه ربع تا یک ساعت طول مى کشید. تابستان ها در حیاط و زمستان ها در زیر زمین خانه، پیاده روى مى کردند. بعد از یک نرمش مختصر و خوردن صبحانه، دقایقى قرآن مى خواندند و بعد از آن تا زمان درس حوزه، مشغول مطالعه مى شدند، سپس جهت تدریس از منزل خارج شده، اندکى قبل از ظهر، براى تجدید وضو و آماده شدن براى نماز ظهر به منزل باز مى گشتند. نماز را در مسجد شهدااقامه نموده، سپس ناهار را با خانواده میل مى کردند. پس از صرف ناهار، معمولاً حدود بیست تا سى دقیقه، افراد خانواده دور هم مى نشستیم و راجع به مسائل مختلف، صحبت مى کردیم. بعد از آن ایشان حدود یک ساعت استراحت نموده، مجدداً مشغول مطالعه یا رسیدگى به امور مراجعان مى شدند. بعد از نماز و شام هم معمولاً تا ساعت 11 مطالعه مى کردند. گاهى مى شد که شب ها بیشتر از سه ساعت، نمى خوابیدند. همیشه قبل از خواب وضو گرفته، رو به قبله مى خوابیدند.»[28]
رفتار در منزل
بى شک مردان خدا، انسانهاى بى ادعایى اند که رفتارشان در جامعه و خانواده الگویى براى همه است. فرزند ایشان در این باره مى گوید:
کمک به اهل منزل
«تا آن جا که امکان داشت، تمام کارهایشان را خودشان انجام مى دادند. بارها دیدم که ایشان جوراب یا دکمه لباس خود را مى دوختند، حتى گاهى اگر کسى نبود و میهمان داشتند، خودشان به آشپزخانه مى آمدند و چاى یا میوه آماده مى کردند و براى میهمان مى بردند.
مراقب بودند که مبادا زحمتشان بر دوش کسى بیفتد، از هیچ کس حتى فرزندان خود، توقع هیچ نوع کارى را نداشتند و اگر کوچک ترین کارى برایشان انجام مى دادیم، خیلى تشکر مى کردند و مى گفتند: ما همیشه مزاحمت براى دیگران ایجاد مى کنیم.
در بعضى از کارهاى خانه کمک مى کردند و این غیر از خریدى بود که براى خانه انجام مى دادند. مادرم مى گفتند وقتى بچه ها کوچک بودند، ایشان خیلى به من کمک مى کردند، مثلاً شیر بچه را آماده مى کردند یا او را آرام مى کردند، تا قدرى استراحت کنم.»[29]
احترام به همسر
به مادرم خیلى احترام مى گذاشتند. هیچ گاه ایشان را به اسم صدا نمى کردند. گاهى مى نشستند و به درد دل هاى ایشان گوش مى دادند. همیشه مى گفتند: این قدر خودتان را با کار خانه خسته نکنید. چه لزومى دارد این قدر زحمت بکشید.
هرگاه مریض مى شدند، کنار رختخوابشان مى نشستند و خود، برایشان آب لیمو مى گرفتند و یا حتى سوپ درست مى کردند. مى گفتند: اگر فداکارى و از خود گذشتگى ایشان نبود، من نمى توانستم در بعضى از کارها موفق باشم.»[30]
مهربانى با اهل منزل
فرزند ایشان در این باره مى گوید:
بسیار مهربان بودند. یادم است وقتى تازه به تکلیف رسیده بودم، مصادف با ایامى بود که نفت نبود و همه خانه ها سرد و به تبع آن آب هم سرد بود. صبح که ایشان مرا براى نماز بیدار مى کردند،یک قورى آب ولرم شده براى من مى آوردند تا با آن وضو بگیرم. یا صبح ها همیشه برایم لقمه درست مى کردند و در سفره مى چیدند و وقتى بزرگ تر شده بودیم، قبل از رفتن به مدرسه، با این که صبحانه شان را میل کرده بودند، اما کنار ما مى نشستند و برایمان چاى مى ریختند.»[31]
در آیینه خاطرات
تعجب جوان
حجت الاسلام و المسلمین حسین مدرسى مى گوید: یکى از دوستان از قول میوه فروشى واقع در خیابان آزادى ـ نزدیک منزل حاجى آقا ـ مى گفت:
«رفتار حضرت ایشان، جوان مرا متحول کرد و او را از بدبینى به ناحق نسبت به روحانیون و از بى دینى به دیندارى برگرداند. از وضع او نگران بودم، ولى اینک خوشحالم که نجات یافته است. ماجرا از این قرار بود که حاجى آقا گاهى از مغازه ما میوه مى خریدند. هرگاه تشریف مى آوردند، من پاکت به دست با اشتیاق جلو مى دویدم که بهترین میوه را تقدیم ایشان بکنم. پاکت را با اصرار از من مى گرفتند و مى گفتند: من خودم بلد هستم میوه برچینم. آن گاه یک دانه میوه خوب، یک دانه متوسط و یک دانه میوه نامرغوب در پاکت مى گذاشتند. من جلو مى پریدم و مى گفتم: حاجى آقا چه مى کنید، چرا میوه خوب بر نمى دارید؟ حاجى آقا بدون توجه به درخواست من، کار خود را ادامه مى دادند و مى فرمودند: دیگران هم حقى دارند. جوان من که ایستاده بود و نظاره مى کردپس از رفتن ایشان با شگفتى به من مى گفت: آیا چنین آدمى ممکن است؟! همین مشاهده او را اصلاح کرد و حالا نماز مى خواند، آن هم به جماعت.»[32]
همین خوب است!
یکى از شاگردان ایشان نقل مى کند:
«به خاطر دارم یکى از خیّرین به بنده پیغام دادند که از حضرت آیت الله فلسفى اجازه بگیرید مسجد موسى بن جعفر (علیه السلام) را که در آن جا نماز صبح را اقامه مى فرمودند و به علت رطوبت دیوار غالباً پوسته پوسته شده یا رنگ در محل محراب مى ریخت، خراب کنند و از بنیاد با سنگ و بسیار مجهز بنا کنند. بنده خدمت حضرت آیت الله فلسفى عرض کردم. ایشان به سبک خودشان با لحنى آرام فرمودند: همین خوبه، بگویید پولش را جاى دیگر خرج کند.»[33]
بانگ رحیل
سرانجام میرزا على فلسفى پس از 85 سال عمر بابرکت، ظهر روز هشتم محرم 1427ق. پس از انجام فریضه ظهر و عصر در مسجد شهداى مشهد، در قلب خود ناراحتى احساس کرد و به بیمارستان منتقل شد و فرداى آن روز، یعنى روز تاسوعا (19/11/1384ش.)، همزمان با اذان ظهر به ملکوت اعلا پیوست.
صبح روز یازدهم محرم، پیکر آن مرحوم پس از تشییع باشکوه مردم مشهد، و اقامه نماز توسط یار دیرین وى، آیت الله وحید خراسانى، در بارگاه رضوى (رواق دار السرور) و در جوار دوستش آیت الله مروارید، به خاک سپرده شد.[34]
پیام تسلیت
شخصیتهاى علمى و فرهنگى و سیاسى، در پیامهاى جداگانه اى، فوت آن عالم پارسا را تسلیت گفتند که برخى از آنها عبارتند از: مقام معظم رهبرى، آیات عظام و علماى اعلام: سید على سیستانى، فاضل لنکرانى، صافى گلپایگانى، مکارم شیرازى، شبیرى زنجانى، نورى همدانى و وحید خراسانى، رئیس جمهور، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس قوه قضاییه و....[35]
متن پیام تسلیت مقام معظم رهبرى، بدین شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت فقیه پرهیزگار، مرحوم مغفور آیت الله آقاى حاج میرزا على آقاى فلسفى طاب ثراه را به علماى اعلام و فضلا و طلاب حوزه علمیه و همه مردم مؤمن و وفادار مشهد مقدس، به خصوص به خانواده معزّز و فرزندان مکرم و دیگر بازماندگان و ارداتمندان آن عالم گرانقدر، تسلیت عرض مى کنم و درجات عالیه اخروى و پاداش خدمات علمى و دینى ایشان در نزد خداوند متعال را مسألت مى نمایم.
سید على خامنه اى
22/11/1384[36]
تبار
یادگاران مرحوم آیت الله فلسفى، سه پسر و دو دختر مى باشند که عبارتند از:
1. عبدالله فلسفى
2. حسین فلسفى
3. حجت الاسلام و المسلمین محمد فلسفى: وى به تحصیل در حوزه علمیه مشهد اشتغال دارد.
یکى از دختران ایشان با حجت الاسلام و المسلمین سید محمد کاظم خوانسارى و دیگرى با سید کاظم هاشمى گلپایگانى ازدواج کرده اند.[37]
[1]. فقیه پارسا، یادنامه سالگرد حضرت آیت الله میرزا على آقاى فلسفى، بوستان کتاب، قم، 1385ش، ص 13
[2]. جستار، برگرفته از مقاله از نسل آفتاب، مهدى قاسمى، سید حجت عارفى، ص 4 ـ 10.
[3]. گلشن ابرار، ج 5، ص 544.
[4]. جستار، همان، ص 12.
[5]. ر. ک : گلشن ابرار، ج 5، ص 544.
[6]. جستار، تکاپوى دانش در تهران، سید مهدى نریمانى، ص 15.
[7]. جستار، مسافر نجف، محمد عباس زاده پهلوان، ص 28.
[8]. فقیه پارسا، آیت الله اشرفى شاهرودى، ص 239.
[9]. دکتر ابوالقاسم گرجى، در سال 1300ش. متولد شد، پس از تحصیلات ابتدایى به حوزه علمیه تهران وارد و از محضر بزرگانى چون: شیخ محمد رضا تنکابنى و میرزا محمد على شاه آبادى استفاده نمود. سابقه آشنایى دکتر گرجى با میرزا على فلسفى به دوران کودکى باز مى گردد. وى به همراه آقاى فلسفى براى تکمیل تحصیلات حوزه به حوزه علمیه نجف وارد شد و در سال 1330ش. به تهران بازگشت و در سال 1332ش. به دانشکده الهیات و معارف اسلام وارد و موفق شد در سال 1338ش. دکتراى فلسفه و حکمت اسلامى را دریافت نماید. وى هم اکنون هم مدرس دانشگاه تهران است.
جستار، تکاپوى دانش در تهران، سید مهدى نریمانى، ص 17.
[10]. فقیه پارسا، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 17.
[11]. جستار، بر کرسى تعلیم، محمد رضا ملاّیى، ص 35.
[12]. فقیه پارسا، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 19.
[13]. همان، 20.
[14]. جستار، پیشگام هدایت، مرتضى ولیان پور، ص 47.
[15]. همان، بر کرسى تعلیم، محمدرضا ملاّیى، ص 36.
[16]. همان، ص 38.
[17]. همان، پیشگام هدایت، مرتضى ولیان پور، ص 48.
[18]. ر. ک. به: اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 54، 58، 124، 208، 258، 259، 333، 527.
[19]. فقیه پارسا، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 21.
[20]. فقیه پارسا، اشاره اى به حیات سیاسى آیت الله العظمى فلسفى، غلامرضا جلالى، ص 90.
[21]. همان، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 24.
[22]. جستار، پیشگام هدایت، مرتضى ولیان پور، ص 48.
[23]. فقیه پارسا، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 24.
[24]. همان، گوهرى ناشناخته، ص 41.
[25]. همان، ص 43.
[26]. همان، شاگرد پرورى، محسن قدیرى، ص 125.
[27]. همان، گوهرى ناشناخته، به قلم یکى از فرزندان آیت الله فلسفى، ص 36.
[28]. همان، ص 37.
[29]. همان.
[30]. همان، ص 42.
[31]. همان، ص 38.
[32]. فقیه پارسا، نسیم آسمانى، حسین مدرسى، ص 118.
[33]. همان، خاطراتى کوتاه از شاگردان و یاران، ص 312.
[34]. همان، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 25.
[35]. همان، ص 26.
[36]. روزنامه جمهورى اسلامى، 23/11/1384.
[37]. فقیه پارسا، زندگى نامه مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا على فلسفى، ص 25.