سید جعفر کشفى
متوفاى 1267 هـ .ق.
عنوان مقاله: بر ساحل کرامت
نویسنده: مسیّب کیانى
ولادت و نسب
سید جعفر کشفى([1]) در سال 1189 ق. در اصتهبانات ـ از توابع استان فارس ـ چشم به جهان گشود. پدرش، سید یعقوب از علماى مشهور شهر داراب بود.
سید یعقوب پس از مدتى، داراب را ترک و در اصتهبانات سکونت کرد و در آنجا با دختر شیخ حسین بحرانى ـ که زنى فاضل و اهل علم بود ـ ازدواج نمود. وى پس از چند سال اقامت در اصتهبانات، همراه خانواده اش روانه داراب شد و سرانجام در حدود سال 1198 ق. وفات یافت و در آن دیار دفن گردید.
تحصیلات
سید جعفر پس از ارتحال پدر، همراه مادرش به اصتهبانات رفت و در آنجا تحصیلات مقدماتى را به پایان رسانید. وى اندکى از دروس مقدماتى را نزد مادر دانشمندش دختر شیخ حسین بحرانى ـ گذرانید. پس از رحلت مادرش رهسپار حوزه علمیه یزد شد و در آنجا دوره سطح را در طول چهار سال به پایان رسانید و در نوزده سالگى به نجف اشرف هجرت کرد و از محضر استادانى چون علامه سید مهدى بحرالعلوم بهره مند شد. وى در مدّت کوتاهى به مدارج والاى اخلاقى و علمى رسید و از مدرسان نجف اشرف محسوب شد و به تربیت شاگردان فراوانى توفیق یافت.
در آشوب عراق (حمله وهّابیون به کربلا و نجف)، به ایران مسافرت کرد و در اثر دعوت هاى پى در پى شاهزاده محمدتقى میرزا، به بروجرد آمد و در این دیار اقامت گزیداز این رو، دانشمندان زیادى از اطراف به محضرش شرفیاب شده و علوم گوناگونى را فراگرفتند.([2])
یکى از دلائل سفرهاى متعدّد علاّمه کشفى و عدم اقامت وى در یک منطقه، خوددارى از پذیرش مقام «مرجعیت» بودزیرا مسئولیت آن را بسیار سنگین و خطیر مى دانست.
تألیفات
علاّمه کشفى از دانش فراوان بهره مند بودلذا در موضوعات مختلف کتاب هایى نوشته استاز جمله:
1. اجابة المضطرّین
وى نگارش این کتاب را در سفر زیارتى مشهد، به توصیه حسام السلطنه([3]) آغاز کرد و در 1228 ق. به پایان رسانید. مباحث این کتاب عبارتند از: مفهوم دین، قواى انسانى، مسأله جبر و اختیار، ستایش و نکوهش دنیا، گناهان کبیره، همکارى با سلطان جائر، شرایط و ویژگى هاى مجتهد و رویدادهاى قبل از ظهور حضرت مهدى (عج).([4])
این اثر در 1306 و 1377 ق. در کشور هندوستان و ایران به چاپ رسیده است.
2. البرق و الشرق
این اثر شرح بعضى از احادیث است که به فارسى فصیح و موافق مشرب اهل عرفان نگارش یافته استدر این کتاب، اصل حدیث تحت عنوان «برق» و شرح آن «شرق» نامیده شده است.([5])
3. سنابرق فى شرح البارق من الشرق.
این اثر، شرحى عرفانى و فلسفى بر «دعاى رجبیه» است که در سال 1252 ق. به نگارش در آمده است.([6])
4. نخبة العقول فى علم الاصول.
5. الشریفیة.
این اثر، منظومه اى در 340 بیت، درباره قواعد منطق است که به سال 1211 ق. در نجف اشرف سروده شده است و صدرالافاضل اصتهباناتى شرحى بر آن نوشته است.([7])
6. البلد الامین فى اصول الدین.
منظومه اى است در 496 بیت که موضوع آن، نظریات کلامى علاّمه کشفى است. حاج میرزا ابوالحسن اصتهباناتى ملقّب به «محقّق العلما» بر آن، شرحى به نام «الحصن الحصین» نوشته است.([8])
7. کفایة الایتام.
یک دوره فقه استدلالى است که علاّمه کشفى در سال 1240 ق. به تقاضاى محمدتقى میرزا به فارسى و با قلم ساده و روان نگاشته است. وى در این کتاب، شیعیان عصر غیبت را ایتام آل محمد(صلى الله علیه وآله) مى خواند.([9])
8. الرقّ المنشور فى معراج نبیّنا المنصور.
این کتاب درباره اثبات معراج جسمانى پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) است که در سال 1231 ق. در عراق نوشته شده است.([10])
9. الشهب القابوس المکرّم و الابواب القاموس المعظّم.
این کتاب درباره حقانیّت شیعه و تفسیر واژه هایى مانند نفاق، شورا و اجماع به بحث مى پردازدنگارش آن از سال 1255 ق. شروع و در شعبان 1258 ق. به پایان رسیده است.([11])
10. صید البحر.
این کتاب دربردارنده مطالب گوناگون فلسفى، کلامى و اعتقادى است.([12])
11. الرطب الیابس فى الاجماع المتخالف المتعاکس.([13])
12. جمع الشتات المتفرقة فى الاجماعات المحقة المحققة.([14])
13. التنزیل فى معنى التأویل.([15])
14. عکوس ملکیه شموس فلکیه.
موضوع اصلى این رساله، «تنزیه امام(علیه السلام)از اکل حرام» است و مباحث دیگر آن، عبارتند از: علم امام(علیه السلام)، عظمت امام(علیه السلام) ارتباط او با عالم ملکوت. این اثر در سال هاى قبل از 1255 ق. نوشته شده است.([16])
15. منظومه اى در منطق.
این کتاب اولین اثر علاّمه کشفى است که در سال 1211 ق. در نجف اشرف به نگارش درآمده و صدر الافاضل شرحى بر آن نوشته است.([17])
16. منظومه اى در علم صرف.([18])
17. میزان الملوک و الطوائف و الصراط المستقیم فى سلوک الخلایق.
این کتاب در سال 1246 ق. به نگارش درآمدهموضوعات آن بدین قرار است: عدالت، خلافت، سلطنت الملوک، کیفیت سلوک کارگزاران دولت، عالمان، اهل وعظ، قاضیان، صاحبان سرمایه و ثروت، کشاورزان، تاجران، صاحبان حرفه و صنعت...
علامّه کشفى در این کتاب در صدد ارائه معیار و صراط مستقیم به طبقات و طوائفى است که به نظر او، هر یک از آن ها در انجام کارى خداوند را در زمین جانشینى مى کنند. این کتاب که در قواعد کشوردارى است به درخواست حسام السلطنه (حاکم بروجرد) تألیف شده است. علاّمه کشفى در این اثر بر این باور بوده که «سیاست» باید در پرتو «دیانت» اجرا گردداز این رو، با نگرانى و تأثر شدید، بسیارى از نابسامانى هاى عصر «قاجار» را در تظاهر به اجراى شریعت مى داند.([19]) وى ویژگى جامعه مطلوب و آرمانى را در سه مقوله خلاصه مى کند:
الف) اجراى عدالت.
ب) برقرارى امنیت.
ج) اجراى شریعت.([20])
18. تحفة الملوک فى السیر و السلوک (2 ج).
این اثر در سال 1233 ق. به درخواست حسام السلطنه به نگارش درآمده است.([21])
علاّمه کشفى در خاتمه این کتاب به تدبیر منزل و سیاست کشوردارى مى پردازدبه نظر وى «اخلاق» مبناى سیاست است و سیاست بدون آن، سامان نمى یابد.
آخرین بخش این کتاب، «بررسى جنگ میان دو دولت اسلامى» استوى کشته شدگان دولتى را که هدفش از جنگ، اقامه سنت پیغمبر و اعتلاى دین حق است، «مجاهد» و «شهید» مى داند. علاّمه کشفى در این کتاب بر صلح و دورى از جنگ بین دولت هاى اسلامى، تأکید مى کند و فواید و ثمرات آن را بر مى شمارد...([22])
ذوق شعرى
علاّمه سید جعفر کشفى، علاوه بر تبحّر در فقه، اصول، کلام، فلسفه و عرفان، از ذوق ادبى و شعرى نیز برخوردار بوده است. در کتاب «تحفة الملوک» شعرهاى زیادى از وى مشاهده مى شودکه برخى از آن ها بدین گونه است:([23])
زان آستان که قبله ارباب دولت است *** محروم بودن، از عدم قابلیت است
* * *
گفتمش حرف به اغیار نمى باید گفت *** زیر لب گفت که بسیار نمى باید گفت
* * *
حکیم و عاقل و دانا کسى بود که سخن *** به فهم گوید و کم گوید و نکو گوید
* * *
راز مگشاى بهر هر کس که در این مرکز خاک *** سیر کردیم بسى، محرم اسرار نبود
* * *
شاگردان
علاّمه کشفى در مسیر نشر دانش و علوم، شاگردانى را تحویل جامعه داد که برخى از شاگردان وى در بروجرد([24])عبارتند از:
1. سید حسین بروجردى فرزند سید محمدرضا (1277 ـ 1238 ق.)وى در شهرهاى نجف، کربلا و بروجرد از محضر فقهاى بزرگى چون: صاحب جواهرشیخ محمدحسن کاشف الغطاءشیخ محمدحسین، صاحب فصولسید شفیع جاپلقى و سید جعفر کشفى، علوم فقه، اصول، تفسیر و رجال را فراگرفت و از سید عبدالله شُبّر اجازه نقل روایت گرفته است. در ضمن، پدر و فرزندان او به نام هاى سید نورالدین و سید عبدالحسین نیز از علما بودند.([25])
2. ملاّ عبدالله بروجردى([26]) (متولّد 1256 ق)وى مقدمات علوم دینى را در بروجرد فراگرفت و سپس به اصفهان رفت و در آنجا فقه، اصول، حدیث و کلام را آموخت و بعد از بازگشت به بروجرد به تدریس، تبلیغ و اقامه نماز جماعت در مسجد «رنگینه» پرداخت. آثار او عبارتند از: رسالة فى صلاةرسالة فى اجماعرسالة فى مقدمة واجبرسالة فى اجتماع امر و نهىرسالة فى قطع.([27])
3. حاج میرزا صالح لرستانى (متوفاى 1321ق.)وى در بروجرد نزد علاّمه کشفى علوم دینى را فراگرفت و سپس بهنجف اشرف رفت و تحصیلات خود را تا درجه اجتهاد نزد میرزاى شیرازى ادامه داد.([28])
4. اورنگ زیب میرزا، فرزند حسام السلطنه([29]) (متوفاى 1287 ق.)وى در زمان حکومت پدرش در بروجرد، از محضر دانشمندان این شهر مخصوصاً سید جعفر کشفى استفاده مى کرد یکى از آثار این فقیه بزرگ طائفه قاجاریه عبارت است از: مشارق الانوار فى احکام الله الواحد القهار المستنبطة من اخبار الائمة الاطهار.
5. شیخ عبدالحسین بروجردى، فرزند زین العابدینوى برخى از تألیفات استادش را استنساخ کرده است، همچون بلد الامیننخبة العقولشموس و عکوسبرق و شرق.([30])
کرامات
بین علماى شیعه بسیارى که اهل کرامات بوده انداز آنجا که علامه سید جعفر کشفى اهل کشف و کرامت بوده است، به او لقب «کشفى» داده اند. از این رو، به نقل کرامتى از آن عالم فرزانه تبرّک مى جوییم:
زمانى که علاّمه کشفى در نجف اشرف بود، شبى در خواب مى بیند که خدمت امیرمؤمنان على بن ابى طالب(علیه السلام)مشرّف شده است. حضرت مى فرماید: جعفر، فرزندم! چه مى خواهى؟ سه بار عرض مى کند: «علم». امام زبان مبارک خود را در دهانش مى گذارد و مى فرمایند: بمک، چون بیدار مى شود، اشعارى را مى سراید و از آن به بعد نزد استادش، سید بحرالعلوم مورد احترام و توجه خاص قرار مى گیرد. آن اشعار عبارتند از:
شاه شهان و ماه رُخان عرب رسید *** با قامتى چو نخل و لبى چون رطب رسید
گفتا که در ببند و بیا نوش جان نما *** از کوثرم بنوش که نوشم به لب رسید
وز لب گذشت و ریخت بگفتا که لب مبند *** کاین سر نهفته نیست ولى بوالعجب رسید
چون جان تازه یافت روان از لبان او *** فیض مدام بى تعب و بى سبب رسید
این ملک سلطنت ز نجف گشت حاصلم *** وین بخت روز بوده مرا نیم شب رسید
با رنج ها و زارى بسیار و با ادب *** تا راحتى ز حضرت آن منتجب رسید
رنجى بکش به قدر که بى قدر و قیمت است *** هر راحتى که آن به کسى بى تعب رسید
بى حرمت و ادب نرسد کس به هیچ جا *** هر جا که کس رسیده، ز راه ادب رسید
بى نسبت و نسب تو کجا مى رسى به دوست *** اى دوست کس به دوست ز راه نسب رسید([31]) ***
اوضاع سیاسى
سید جعفر کشفى با سلسله هاى زندیه و قاجاریه هم عصر بوده استوى در دوران سلطنت کریم خان ـ بنیانگذار زندیه ـ در اصتهبانات چشم به جهان گشود و کودکى و نوجوانى را در زمان جانشینان کریم خان تا انقراض آن سلسله و به قدرت رسیدن آغا محمد خان، در فارس و یزد سپرى کرد و سپس در زمان به قدرت رسیدن فتحعلى شاه، به عراق هجرت کرد. بدین ترتیب، علاّمه کشفى شاهد به قدرت رسیدن ابوالفتح (1193 ق.)على مرادخان (1193ق.)محمدعلى خان (1193ق)صادق خان (1196 ـ 1193 ق.)على مراد خان (1199 ـ 1194 ق)جعفر خان (1202 ـ 1199 ق.)صیدمراد خان (1203 ـ 1202ق.)و لطفعلى خان (1209 ـ 1203ق.)از سلسله زندیه و آغا محمد خان (1211 ـ 1210 ق)فتحعلى شاه (1250 ـ 1212 ق.)محمد شاه (1264 ـ 1250 ق.) و ناصرالدین شاه (1313 ـ 1264 ق) از سلسله قاجاریه بوده است. در این دوران، اوضاع اجتماعى ـ سیاسى ایران به علّت کشمکش هاى داخلى از یک سو و درگیرى هاى ایران و روس از سوى دیگر، دست خوش ناامنى و بى ثباتى بوده است. همچمنین به علّت قبیله اى و ایلى بودن ایران، همیشه قدرت دست به دست مى شد و هر ایلى که قدرت زیادى به دست مى آورد، به حکومت ایران مى رسید و این، خود باعث بى ثباتى ایران بود.
از حوادث مهم این دوره مى توان به جنگ هاى ایران و روس اشاره کردکه به منظور دست یابى به دریاى آزاد به وقوع پیوست و طى دو دوره (1228 ـ 1219 ق.) و (1243 ـ 1241 ق.) اوضاع داخلى ایران را تحت الشعاع خود قرار داد.
علاوه بر این، اذیّت و آزار زائران ایرانى در عتباتِ عالیات، توسّط دست نشاندگان امپراطورى عثمانى، از عواملى بود که در دوره فتحعلى شاه موجب درگیرى هاى پراکنده و متعدد بین ایران و عثمانى گردیداین جنگ ها سبب تضعیف دو دولت ایران و عثمانى و تقویت انگلیس وروس شد! این اختلافات تا عهد ناصرالدین شاه ادامه داشتدر اوایل حکومت ناصرالدین شاه، علاّمه سید جعفر کشفى به دیدار حق شتافت.([32])
دولت آرمانى کشفى
دولت آرمانى کشفى به حکومت پیامبر(صلى الله علیه وآله)در مدینه و حکومت امام مهدى (عج) در آخرالزمان عینیت مى یابد و در زمانى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امام معصوم(علیه السلام) به عنوان سر سلسله عاقلان حضور دارد، هر کس که به تشکیل دولت همت گمارد و تحت نظر آن ها نباشد، دولت باطل مى باشدولى در دوره اى که امام(علیه السلام) در غیبت است، دولت آرمانى کشفى به دولتى منحصر مى شود که رهبر آن با عقل کلّ در ارتباط باشد و همانند منصب امامت داراى دو رکن «سیف» و «علم» باشد.
و در زمانى که این دولت مستقر نشود، علاّمه کشفى به تفکیک حوزه عرفیّات و شرعیّات تن مى دهد و از مشروعیت سلطان عادل و لزوم تبعیّت او از علوم عالمان ربّانى، حمایت مى کند. و در آخر، به دولتى که از معیار و هنجارهاى اسلامى خارج باشد، لقب «جائر» مى دهد. و در شرایطى که آن دولت عزلش موجب فتنه و گسترشِ هرج و مرج نشود، او را از حکومت برکنار مى کند.([33])
عوامل بقا و زوال دولت([34])
علاّمه کشفى در جواب این سؤال که: چه عواملى دولت را نگاه مى دارد و چه عواملى باعث نابودى آن مى شود؟ به چند عامل اشاره مى کند:
1. عدالت
علاّمه کشفى با اشاره به حدیث «اَلْمُلْکُ یَبْقى بِالْعَدْلِ مَعَ الْکُفْرِ وَ لا یَبْقى مَعَ الظُّلْمِ بِالاِیمانِ([35])»، مهم ترین عامل بقاى دولت را، «عدالت» مى داند.
2. نظارت بر عملکرد کارگزاران
افرادى که به همکارى دعوت مى شوند، در بقا و زوال دولت نقش بسیار مهمّى دارنداز این رو، سلطان باید پس از احراز راستى، ثبات و اهلیّت، منصب هاى حکومتى را به افراد شایسته بدهد. و همیشه از احوال کارگزارانش آگاهى داشته باشد تا آنها بر کار خلاف، جسارت نداشته باشند.
3. خصال نیکو
علاّمه کشفى از میان خصال نیکو «احسان» را بیش از هر خصلتى در ثبات حکومت، مؤثر مى شمرد و در این راستا، احسان به مردم را مایه قدرت مى داند و مى فرماید:
«بعد از فراغ از استعمال قوانین عدالت، باید که به رعایا احسان نماید و خیراتى که زیاد بر قدر واجب ممکن باشد به ایشان برساند، چون بعد از خصلت عدالت، هیچ خصلتى و فضیلتى در امور سلطنت سلاطین و پادشاهان، بهتر و بزرگ تر از احسان نمى باشد. و باید که در احسان نمودن، التزام خصلت هیبت را بنمایدکه احسان بدون هیبت، موجب بَطَر، تَجاسُر، زیادتى حرص و طمع زیردستان مى گردد و بعد از آن اگر همه ملک را به ایشان بدهد، هر آینه راضى و قانع نمى شوند».
4. وحدت در جامعه
علاّمه کشفى همچنین عدم تفرقه و وحدت را در جامعه مهم شمرده و بقاى دولت را مشروط به آن مى داند.
5. تجمّل گرایى
یکى از عوامل مهم زوال دولت ها، تجمّل گرایى مى باشدعلاّمه کشفى در این خصوص مى فرماید:
«اگر سلطان به تمتّع و التذاذ مشغول گردد و اغفال در امور مملکت نماید و به توهّم این که چون امور به ید تصرّف من است، باید که در راحت، فراغت و اوقات تمتّع و لذّت بیفزاید، البته خلل، وهن و فساد در مدینه راه یابد و فتح باب شهوات گردد و سعادت به شقاوت و خیرات به شرور، مبدّل گردد و نظام، روى به انحلال و هرج و مرج نهد».([36])
علاّمه کشفى در پایان، چنین تأکید مى کند:
«چنان که قوام بدن به طبیعت، و قوام طبیعت به نفس، و قوام نفس به عقل است، هم چنان قوام مدن و اهل عالم به ملوک است و قوام ملوک به تدبیر و سیاست، و قوام سیاست به استعمال نور و قانون عقل و حکم و ناموس شرع است، که همگى قواعد حکمت است. و چون قواعد حکمت، نور عقل و آثار شرع در مدینه متعارف و معروف گردد، هر آینه نظام حاصل آید و موجودات به کمالات خود توجه یابند. و چون بر خلاف این باشد، هر آینه خذلان به ناموس حق، و ظلمت به نور عقل و به قواعد حکمت برسد و قوام ملک و زینت ملوک و سلاطین زایل گردد و جور تغلب، فتنه، تجارت و هرج و مرج پدید آید و رسوم مروّت و حدود انسانیت مندرس گردد و کرامت به ذلّت و نعمت به نقمت و ربح به خسارت، متبدّل گردد و خاصیت مدن و اهل مدن و ریاست و رؤسا همگى برطرف گردد».([37])
از نگاه دیگران
شرح حال نگاران همگى «سید جعفر کشفى» را به عظمت، فضیلت، عرفان و کرامت ستوده اندکه به گفتار و نوشتار برخى از آنها بسنده مى شود.
1 ـ حاج میرزا حسن فسائى:
«سید جعفر کشفى در اوائل سنّ تمییز وارد نجف اشرف گشته مدت ها به ریاضات شاقّه مشغول گردید و ابواب مکاشفات را بر خود باز دیدپس شروع در تألیف و تصنیف نمود و در هر علمى، کتابى مرغوب نگاشت. و شهره آفاق گردید و موطن خود را در چهار جا قرار داد که در هر چند سال، در یکى از آنها دو سال توقف مى نمود: بروجرد، اصفهان، یزد، اصتهبانات، و چون وارد یکى از اماکن مى شد، جماعتى از اهل علم براى استفاده و استفاضه مجتمع مى شدند و به حسب ظاهر، برگ کتابى نه در خانه و نه در کتابخانه و نه در نزد خود نداشت و آنچه را مى گفت از حفظ خاطر بود و بیش تر اوقات، آیه اى از کلام الله مجید را عنوان مى فرمود و آنچه متعلق به آن آیه بود، با استدلالات عقلیه و نقلیه بیان مى کرد».([38])
2 ـ اعتماد السلطنه:
«سید جعفر دارابى کشفى از اجلّه علماى جامعین مابین علم و ایقان و ذوق و عرفان بود و در فنّ تفسیر نظیر نداشتکرامات بسیارى از وى مشهود است».([39])
3 ـ مدرّس تبریزى:
«سید جعفر بن ابى اسحاق موسوى علوى، دارابى الاصل، بروجردى الموطن، کشفى الشهرة از اجلاّى علماى امامیه قرن سیزدهم هجرت، که اصل ایشان از داراب جرد فارس استعالمى است ادیب، نحوى، عارف، فقیه، اصولى، محدّث، مفسّر، متکلّم جلیل القدر و عظیم المنزله و بالخصوص در حدیث و تفسیر، بى نظیر است».([40])
4 ـ سیّد محسن امین:
«کشفى دارابى عالمى فاضل، نویسنده و از بزرگان زمان خویش بودهاز زبده عالمان دینى، مشهور به اجتهاد و فتوا و در علم تفسیر قرآن و حدیث، بى نظیر بوده است».([41])
فرزندان
فرزندان علاّمه کشفى، که همگى از علماى عصر خود بوده اند، عبارتند از:
1. سید اسحاق (متوفاى حدود 1290 ق)از فقهاى بزرگ تهران و امام جمعه در مسجد صدر.([42])
2. سید صبغة الله کشفى بروجردى([43])وى متولّد نجف اشرف و از شاگردان صاحب جواهر و شیخ مرتضى انصارى است. آثار مکتوب او است: بصائر الایمان، درّة الصافى در تفسیر و مفتاح المفاتیح در فقه.
3. سید یعقوب کشفىمادر وى از اهالىنجف اشرف بود.
4. سید مصفّىمادرش اهل اصتهبانات بود.
5 و 6. سید سینا کشفى (متوفاى 1325 ق.) و سید عیسىمادرشان اهل اصفهان بود.
7. سید حسن کشفى.
8. سید یحیى44]) مادرش یزدى بوده است. وى در سال 1266 ق. به کمک یارانش قلعه «نى ریز» فارس را تصرّف کرد و پس از جنگ و درگیرى با مأموران دولتى و فرقه ضالّه بابیه، همراه عدّه اى از یارانش به شهادت رسید. این جنگ جهت کوتاه کردن دست ایادى ظالم حکومت مرکزى از آن منطقه بود.
9. سید على کشفى.
10. سید موسى کشفى.
11. سید روح الله کشفى.
12. سید ریحان الله کشفى([45]) (1328 ـ 1266ق.)وى از بزرگان و فضلاى عصر خود بوده که از محضر استادانى چون شیخ انصارى بهره هاى فراوانى برد و در اثر تلاش و مجاهدت، به مدارج والاى علمى دست یافت.
درباره وجه نام گذارى «سید ریحان الله» و «سید روح الله» گفته شده که خداوند به سید جعفر کشفى در اواخر عمرش، پسرى عطا کرداو براى نام گذارى، طبق عادت، قرآن را گشوداین آیه کریمه آمد که: (روح و ریحان و جنة النعیم) سید جعفر گفت: «نام این پسر، روح الله است و حق تعالى پسر دیگرى نیز عطا خواهد کردنام او، ریحان الله است و بعد از آن، عمر من تمام خواهد شد».([46])
13. دختر وى، بى بى بتولهمسر میر مرشد اصتهباناتى است.([47])
نوادگان([48])
از خاندان کشفى، دانشوران بسیارى پا به عرصه وجود نهاده اندکه به نام برخى از آنها اشاره مى شود:
1. میر سید محمد حقایق کشفى (متوفّاى 1327 ق)، فرزند سید مصفّىمدیریت مدرسه حقایق در اصفهان، به عهده این دانشمندِ ادیب و شاعر ماهر بود.
2. آیت الله حاج سید مهدى کشفى (1367 ـ 1314 ق.)، فرزند علامه سید ریحان اللهوى از دانشمندان عصر حاضر بود که از محضر استادانى چون آیت الله سید ابوالحسن رفیعى قزوینى و میرزا على اکبر حِکَمى یزدى بهره مند شد. آرامگاه سید مهدى کشفى در قم است.
3. سید موسى مقتدى کشفى، فرزند سید جعفر بن سید مصفّىوى از علماى اصتهبانات است. برخى از آثار علمى او عبارتند از: محافل الشهداء در مصائب شهداى کربلا و بحرالمعارف در علوم قرآن که در سال 1389 ق. در تهران به چاپ رسید.
4. میر سید محمد اصتهباناتى، فرزند سید جعفر بن سید مصفّىوى نیز از فضلا، گویندگان و شعراى معاصر است.
5. آیت الله سید محمدرضا کشفى (1379 ـ 1311 ش)، فرزند سیّد مهدى فرزند سید ریحان اللهوى در تهران دیده به جهان گشود و تحصیلات مقدماتى را در مدرسه مروى پشت سر نهاددر سال 1327 ش. به قم مهاجرت و در درس شیخ عبدالنبى عراقى شرکت کرد. سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر آیات عظام: سید ابوالقاسم خوئى، سید نصرالله مستنبط، میرزا هاشم آملى، سید یحیى مدرّسى یزدى و میرزا باقر زنجانى بهره مند شد.
بعد از رسیدن به اجتهاد، به تهران بازگشت و در درس فلسفه سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، علاّمه میرزا ابوالحسن شعرانى و آیت الله میرزا احمد آشتیانى و همچنین درس عرفان حکیم شیرازى و مهدى الهى قمشه اى حاضر شد.
مشایخ اجازات وى عبارتند از آیات عظام: سید یحیى یزدى، سید ابوالحسن رفیعى قزوینى، امام خمینى (ره)، سید ابوالقاسم خویى و سید احمد خوانسارى. آثار او در موضوعات فلسفه متعالیه و علوم اسلامى، حدود 20 جلد است.
وى سرانجام در سنّ 68 سالگى به دیدار حق شتافت و پیکر مطهّرش در قبرستان باغ بهشت قم، دفن شد.([49])
6. آیت الله سید محمدتقى کشفى (1379 ـ 1304 ش)وى از سال 1320 ش. در زادگاهش بروجرد به فراگیرى علوم حوزوى پرداخت. پس از مهاجرت آیت الله بروجردى به قم، او نیز به قم هجرت کرد و شرح لمعه، رسائل و مکاسب را نزد شهید محراب آیت الله محمّد صدوقى، شیخ مرتضى حائرى یزدى و سید محمدباقر سلطانى طباطبایى گذراند و خارجِ اصول را از محضر آیات عظام: امام خمینى (ره)، سید محمّد محقق داماد و حجّت کوه کمره اى و خارج فقه را نزد آیت الله العظمى بروجردى و امام خمینى(ره) و حجّت کوه کمره اى فرا گرفت و به درجه اجتهاد نائل آمد و فلسفه و کلام را نیز نزد علاّمه سید محمدحسین طباطبایى آموخت.
وى تا سال 1334 ش. در قم به تحصیل و تدریس مشغول بود تا این که به دستور آیت الله بروجردى و به درخواست علماى تهران، به تصدّى امور شرعیه پرداخت و مدّت 45 سال در مسجد سادات ـ واقع در میدان زندان قصر ـ به اقامه نماز و تدریس مشغول شد.
مشایخ اجازه روایى و اجتهادى وى عبارتند از آیات عظام: بروجردى، شیخ آقابزرگ تهرانى، شیخ عبدالنّبى عراقى، خویى، امام خمینى (ره) سید عبدالهادى شیرازى، شاهرودى، گلپایگانى، حکیم و میر سید على یثربى و...
وى به تصحیح کتاب هایى نیز پرداختاز جمله: بهج الصباغة فى شرح نهج البلاغه علامه شوشترى، مبسوط شیخ طوسى، شرح ابن میثم بر نهج البلاغه و مسالک الافهام شهید ثانى. آرامگاه این فقیه گرانقدر در باغ بهشت قم واقع شده است.([50])
وفات
سرانجام سید جعفر کشفى بعد از سال ها تحصیل، تدریس، تحقیق، خدمت به جامعه و گسترش مذهب تشیّع، در سال 1267 ق. بدرود حیات گفت و به «جنّة النّعیم» شتافت و پیکر مطهّرش نیز پس از تشییع باشکوه، در جنب مسجد «دو خواهران» بروجرد دفن گردید.
سید حسین بروجردى، نویسنده نخبة المقال درباره تاریخ مرگ استادش کشفى، چنین سروده است:
سیّدنا الاصفى الجلیل جعفر
ابن ابى اسحق المفسّر
قد کان بدراً لسماء العلم
و بعد لمح غاب نجم العلم
در این بیت، «غاب نجم العلم» به تاریخ وفات (1267) و «لمح» به مدّت حیاتش (78 سال) اشاره دارد.([51])
[1]. نسب وى با سى و چهار واسطه به امام موسى بن جعفر(ع) منتهى مى ,,,,,شود.
[2]. اجابة المضطرّین، علامه کشفى، ج 1، مقدمه.
[3]. حسام السلطنه، از طایفه قاجار و حاکم بروجرد بود.
[4]. الذریعه، ج 1، ص 120میزان الملوک و الطوائف، با تصحیح عبدالوهّاب فراتى، ص 19.
[5]. الذریعه، ج 3، ص 87، ریحانة الادب، ج 6 و 5، ص 60.
[6]. الذریعه، ج 12، ص 232میزان الملوک و الطوائف، ص 23.
[7]. اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 29.
[8]. میزان الملوک و الطوائف، ص 18اجابة المضطرین، ج 1، مقدمه.
[9]. اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 28دائرة المعارف تشیع، ج 1، ص 209.
[10]. اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 30اجابة المضطرین، ج 1، مقدمه.
[11]. اجابة المضطرین، ج 1، مقدمهاندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 31.
[12]. همان ص 30.
[13]. همان، ص 31.
[14]. اجابة المضطرین، ج 1، مقدمهاندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 31.
[15]. همان، ج 1، مقدمههمان، ص 31.
[16]. همان، ج 1، مقدمهاندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 30میزان الملوک و الطوائف، ص 22.
[17]. اجابة المضطرین، ج 1، مقدمه.
[18]. همان.
[19]. اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 28.
[20]. میزان الملوک و الطوائف، ص 25.
[21]. همان، ص 20.
[22]. اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 26.
[23]. تاریخ بروجرد، ص 287.
[24]. از شاگردان وى در غیر بروجرد، اطلاعى در دست نیست.
[25]. دانشنامه جهان اسلام، ج 3، ص 254.
[26]. تاریخ بروجرد، ج 2، ص 262.
[27]. دانشنامه جهان اسلام، ج 3، ص 255.
[28]. تاریخ بروجرد، ج 2دانشمندان بروجرد از قرن چهارم تا عصر حاضر، غلامرضا مولانا، ص 304.
[29]. تاریخ بروجرد، ج 2، ص 305.
[30]. همان.
[31]. اجابة المضطرین، ج 1، ص 170.
[32]. اندیشه سیاسى جعفر کشفى، ص 33.
[33]. همان، ص 139.
[34]. اقتباس از «اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى»، ص 197.
[35]. ملک باقى مى ,,,,,ماند به سبب عدل همراه کفر ولى باقى نمى ماند به وسیله ستم همراه با ایمان.
[36]. تحفة الملوک، ج 2، ص 211، به نقل از اندیشه سیاسى سید جعفر کشفى، ص 200.
[37]. همان، ص 210.
[38]. فارسنامه ناصرى، ج 2، ص 178.
[39]. المأثر و الآثار، اعتماد السلطنه، ص 211.
[40]. ریحانة الادب، ج 3، ص 366.
[41]. اعیان الشیعه، ج 4، ص 85.
[42]. دایرة المعارف تشیع، ج 1، ص 209.
[43]. سیماى بروجرد، یدالله گودرزى، قم، مؤسسه فرهنگى همسایه، 1376، ص 103گنجینه دانشمندان، ج 2، ص 11دایرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 209.
[44]. سیماى داراب، سید سیفالله نحوى، پژوهشکده باقرالعلوم(ع)، 1373، ص 60.
[45]. مرزداران فقاهت، محمود طیار مراغى، قم، دبیرخانه کنگره بزرگداشت دویستمین سالگرد شیخ انصارى، 1373، ص 102.
[46]. المأثر و الآثار، ج 1، ص 211.
[47]. تاریخ بروجرد، ص 296.
[48]. تاریخ بروجرد، ص 297.
[49]. آینه پژوهش، ش 63، ص 119.
[50]. همان، ص 120.
[51]. اجابة المضطرین، ج 1، مقدمه.