علی‌اکبر ایجی اصفهانی

No image

ملا علي‌اكبر، فرزند ملا محمدباقر ايجي[1] اصفهاني، در عهد صفويه، در اصفهان متولد شد.[2] دوران تولد و رشد او در اصفهان، مصادف با آشوب و اغتشاش دروني اين شهر، بر اثر حمله افغان‌ها و نيز فترت افشاريه و زنديه در ايران بود
علی‌اکبر ایجی اصفهانی

ميلاد نور

ملا علي‌اكبر، فرزند ملا محمدباقر ايجي[1] اصفهاني، در عهد صفويه، در اصفهان متولد شد.[2] دوران تولد و رشد او در اصفهان، مصادف با آشوب و اغتشاش دروني اين شهر، بر اثر حمله افغان‌ها و نيز فترت افشاريه و زنديه در ايران بود كه تأثير فراواني در آشفتگي معنوي و سياسي كشور داشت؛ با همه اين، حوزه علميه اصفهان توانسته بود در كمتر از نيم قرن پس از غائله افغان، پويايي علمي خود را بازيابد و ستاره‌اي درخشان و تابناك كه به راستي بر تارك تاريخ فرهنگ شيعه مي‌درخشد، پديد آورد.[3] مقارن همين سال‌ها، حكيم سبزواري براي درك محضر علماي بزرگ حكمت در اصفهان همچون ملا اسماعيل واحدالعين اصفهاني و ملا علي نوري، و جهت آموختن علوم عقلي و حكمت اشراق از مشهد، به اصفهان آمد. اين امر نشان مي‌دهد كه در دوران تولد و زندگي ملا علي‌اكبر ايجي، اصفهان، همچنان به عنوان دار العلم و مركز عمده علوم گوناگون ديني و حكمت، معروف بوده است.[4]

خاندان

ملا علي‌اكبر ايجي، از خانداني اهل علم و فضيلت بود.

پدرش، ملا محمدباقر اژه‌اي، علامه‌اي محقق در عصر خود به شمار مي‌رفت و جدّ ملا علي‌اكبر، محمد  شريف‌الدين بن شمس‌الدين محمد، مشهور به ملا شريف، عالمي عابد، صالح، صاحب مقامات باهره و كرامات عرفاني، فقيهي زاهد و دانشمندي متبحر در علم رجال و حديث بود.[5] ملا شريف از استادان علامه مجلسي و از شاگردان بنام شيخ بهايي (قدس سره) بود.[6] علامه مجلسي، از وي با تعابيري همچون «فاضل كامل و رضيّ زكيّ» ياد كرده است.[7] شيخ بهايي نيز در سال 1022ق به او اجازه نقل حديث داده و وي را «حاوي مزاياي كمال، جامع محامد خصال و بالغ به درجه‌ي استدلال» دانسته است.[8] سال وفاتش را پس از قريب يكصد سال عمر پربركت، در سال 1087ق نوشته‌اند. ملا شريف دختري به نام حميده داشت كه از علما و فضلاي زمان خود و مورد ستايش بزرگان عصر، و داراي آثاري تحقيقي در علم حديث و رجال بوده است؛[9] تا آنجا كه حواشي محققانه‌اي بر كتاب استبصار از خود بر جاي گذاشته كه بر نهايت فهم و دقت و اطلاع او دلالت دارد. پدرش از اين حواشي بسيار نقل، و آنها را تحسين مي‌كرد.[10]

حميده نيز دختري به نام فاطمه داشته كه همچون مادر، زني عالم و عابد و باورع و معلم زنان بوده است.[11]

همسر ملا علي‌اكبر اژه‌اي نيز از نواده دختري فاضل هندي (صاحب كشف اللثام) بوده است.[12]

استادان

بنابر قول صاحب روضات كه مي‌فرمايد: «تلمذ غالباً عند مشايخ سميه المتعقب ذكره في المعقول و المنقول و علي كثير من فقهائنا الفحول»،[13] ملا علي‌اكبر نزد جمع كثيري از فقهاي بزرگ و حكماي برجسته زمان خود تحصيل و از محضر استادان بسياري استفاده كرده است كه متأسفانه به نام آنان دسترسي نداريم و به طور كامل شناخته نشده‌اند؛ اين امر را نيز مي‌توان از جمله نتايج اغتشاش حاصل از حمله افغان‌ها دانست.[14] از اشاره صاحب روضات تنها به نام دو تن از استادان ايشان پي مي‌بريم كه عبارتند از:

  1. حكيم عارف، آقا محمد بيدآبادي: وي از جمله حكماي متأله و عرفاي فاضل و اهل سير و سلوك و زهد و تقوا و از شاگردان بنام ملا محمد اسماعيل خواجوييبوده است.[15]
  2. علامه ميرزا ابوالقاسم مدرس: از چهر‌ه‌هاي درخشان و حكيمي بزرگوار و مدرسي مشهور بود كه در حكمت الهي و علوم شرعيه، چون فقه و حديث و تفسير، سرآمد روزگار به شمار مي‌رفت و در مدرسه چهار باغ اصفهانتدريس مي‌كرد.[16]
  3. سيد درويش كافي نجف‌آبادي: بنابر نوشته عارف كامل و نامدار، حاج شيخ حسنعلي نخودكي اصفهاني، ملا علي‌اكبراز ارادتمندان اين عارف وارسته بوده و همچون علامه شيخ محمدتقي نجفي رازيو برخي ديگر از بزرگان، جهت درك محضر پر فيض آن سيد والاگهر، ارادتمندانه به نجف‌آباد اصفهان مي‌رفته است و حلقه ارادت او را به گوش داشته و در حقيقت، او از استادان عرفان سيدعلي‌اكبر به شمار مي‌آمده است.[17]

ارادت ملا علي‌اكبر اژه‌اي به درويش كافي، مورد تأييد بازماندگانش، از جمله عالم جليل‌القدر معاصر، حاج ميرزا علي محمد اژه‌اي است[18] و آن گونه كه مير سيد علي جناب نوشته است: درويش كافي، بي‌آلايش مي‌زيسته و بيشتر اشخاصي كه با او ملاقات مي‌كرده‌اند، به دليل ملكات پسنديده و گفتارهاي معقولانه به او ارادت پيدا مي‌كردند. در حقيقت، وي جزو سلاسل معروف تصوف و مدعيان دروغين عرفان نبوده است، بلكه مردي وارسته و اهل دل بوده كه جاذبه معنوي او، مجتهدان بزرگ را نيز به سوي خود كشانده است.[19]

بزرگان دوره زنديه در حوزه علميه اصفهان

ملا علي‌اكبر، فقيهي توانا و صاحب اثر بوده است، ولي از استادان فقهي او نيز اطلاعي نداريم. در آثار فقهي موجود وي نيز، اشاره‌اي به استادانش نشده است؛ اما بزرگان و علماي دوره زنديه در حوزه علميه اصفهان، كه با اساتید وی، معاصر بوده‌اند عبارتند از:

  1. ملا حسين تفليسي: عالم رباني و زاهد متقي كه در اصفهانبه تدريس و تربيت نفوس مستعده مي‌پرداخته و مورد ارادت عام و خاص بوده است. به نوشته علامه گزي،‌ وي از اهل علم و فضل و رياضت و مجاهده بوده [است] و بسياري از اهل علم و كمال به او اعتماد داشته‌اند. او در ماه رجب سال 1198ق وفات يافته و در قبرستان آب بخشان دفن شده است. قبر مطهرش سال‌ها مورد توجه مردم بود و بسياري از مردم، زيارت قبر او را واسطه روا شدن حاجات خود قرار مي‌دهند. پس از تخريب قبرستان آب بخشان، قبر آخوند تفليسي به تخت فولاد (تكيه ميرزا محمدباقر روضاتي) متصل و منتقل گرديد.[20]
  2. ميرزا محمدعلي ولد ميرزا مظفر(متوفای 1198ق).
  3. آخوند ملا ابراهيم (مشهور به جدلي): ‌عالم فاضل، علامه محقق و فقيه حكيم، از مدرسان بزرگ حوزه علميه اصفهانو استادان حكماي نامداري چون ملا علي نوري، حاج محمدحسن قزويني حائريو ملا محمدعلي جدلي مازندراني بوده است. وي در سال 1199ق وفات يافته و در نزديك مزار مطهر ملا محمداسماعيل خواجويي مدفون شده است.[21]
  4. آقا محمد ولد شيخ زين‌الدين(متوفای 1202ق).
  5. مير عبدالباقي خاتون‌آبادي(متوفای 1207ق): اين سيد عظيم‌الشأن، در تقوا و ورع از اولياي زمان به شمار مي‌رفت. او در اصفهان به تدريس علوم معقول و منقول و امامت نماز جمعه و جماعت مشغول بود و به غايت عالي فطرت و به خجستگي در اخلاق، شهرت تام داشت.[22]
  6. ميرزا حيدر علي مجلسي(متوفای 1214ق).

شاگردان

ملا علي‌اكبر در اصفهان به كار تدريس، تأليف و موعظه و ارشاد مردم مي‌پرداخته و همگان را از بركات وجود خود بهره‌مند مي‌كرده است. برخي از شاگردان وي كه تاكنون براي محققان و اهل علم و شرح‌حال‌نويسان، مشخص شده‌اند عبارتند از:

  1. عالم زاهد آيت‌الله ميرزا زين‌العابدين موسوي خوانساري(متوفای 1192ق).
  2. عالم فاضل شيخ محمدمهدي رازي، صاحب مشكاة المسائل.
  3. مير علي‌اصغر بن سيد قاسم طباطبايي زواره‌اي: وي در سال 1229ق در روزهايي كه نزد آيت‌الله ملا علي‌اكبر اژه‌ايدرس مي‌خوانده، كتاب زبدة المعارفاو را كتابت و تنظيم كرده است.
  4. ميرزا ابوتراب حسيني نطنزي: وي در سال 1222ق كتاب احكام مواريثآيت‌الله ملا علي‌اكبر اژه‌اي را كتابت كرده و در پايان آن، از او به عنوان استاد خويش نام برده و وي را به فاضل كامل،‌ محقق و مدقق، جامع فروع و اصول و حاوي معقول و منقول و موفق به توفيقات و مؤيد به تأييدات الهي، توصيف كرده است.[23]

تبيين ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادي (از منظر بزرگان)

ملا علي‌اكبر ايجي اصفهاني، به حق، يكي از مفاخر بزرگ شيعه و ستاره‌اي درخشان در تاريخ علماي شيعه بود. وي از ويژگي‌هاي اخلاقي و عبادتي بي‌نظير و والايي برخوردار بود كه به تبيين آنها در قالب سخنان بزرگان علمي و ديني مي‌پردازيم:

  1. ملا عبدالكريم گزي: ملا علي‌اكبر داراي علوم كامل كلام و حكمت و اخلاق و فقه، و در موعظه بسيار شيرين‌زبان و خوش‌بيان، و اهل زهد و تقوا و رياضات شاقّه و قناعت و تهجد و نماز شب و حالات خوش بوده، و امامت جماعت مسجد علي را به عهده داشته است.[24]
  2. ميرزا محمدباقر خوانساري: عالم فرزانه و عارف پرهيزكار و عنصر لطيف، مولانا علي‌اكبر بن محمدباقر ايجي اصفهاني، فقيهي متكلم و واعظي متبحر و ظريف و بي‌نياز است به جهت كمال شهرتش از زحمت وصف و تعريف. او يكي از وعاظ و حفّاظ جليل‌القدر و عظيم‌الشأن بود. داراي زباني رسا و خوش‌بيان بود و يكي از عرفا و زهاد و كم خوراك و راحت بود. زهد و عبادت وي بيش از حد، زبانزد بود. او داراي رياضات شاقّه بود و قناعت را مراعات مي‌كرد. در تمام مدت زندگي خود، مداومت به نماز جماعت داشت.[25]
  3. ميرزا محمدعلي كشميري(متوفای 1309ق): ملا علي‌اكبر اژه‌اي در عهد سلطان فتحعلي شاه، در بلده يزد، منصب امامت جمعه و جماعت به او مفوض بود. وي فاضلي محدث و حكيمي باسليقه بود.[26]
  4. معلم حبيب‌آبادي: مرحوم ملا علي‌اكبر از علماي بزرگوار و حكماي نامدار و اهل فكر و ذكر و رياضت و تهجد و عبادت و منبر و موعظه بوده است؛ چندان كه كمتر نظيري براي وي مي‌توان يافت.[27]
  5. شيخ محمدمهدي رازي: فاضل كامل، عالم عامل، زاهد بارع و باذل، تقي نقي، ‌عارف واعظ، متكلم مرتاض، فقيه وجيه، محقق مدقق، حسن الاخلاق، جامع كمالات صوريه و معنويه، مجتهد كثير البكاء، دائم الحزن، قليل النوم، جليل‌القدر، رفيع الشأن، جامع البحرين، العلمية و العملية، النقلية و العقلية، مولانا علي‌اكبر ايجي؛ وي حسن التقرير و صاحب تصانيف و تحقيقات أحسن و ماندگار است.[28].

فتواي تاريخي جهاد

از جمله ويژگي‌هاي ايشان، توجه و اهتمام به امور جامعه و اوضاع سياسي كشور بود. در سال 1223ق، چند سال پس از هجوم روس‌ها در نبرد گنجه به ايران، در اوايل استقرار حكومت فتحعلي شاه قاجار،‌ دربار تهران از فقها و مجتهدان بزرگ و مطلع زمان استمداد كرد و از آنان خواست عليه روس‌ها فتواي جهاد صادر كنند.

ملا محمدباقر سلماسي و ملا صدرالدين محمد تبريزي، براي استفتا از مراجع عظام به عتبات عاليات رفتند و نامه‌هايي نيز در اين خصوص به علماي اصفهان، كاشان و يزد فرستادند. كه بسياري از ايشان فتواي جهاد يا رساله مستقل جهادي را در اختيار سلماسي قرار دادند. از جمله اين علما، ملا علي‌اكبر اژه‌اي بود. او هم‌گام با ديگر فقهاي بزرگ كشور، در حكم جهادي كه صادر فرمود، بر ضرورت آگاهي و كاربرد فناوري تسليحات روز تأكيد كرد. در بخشي از اين حكم آمده است: «تعليم و تعلم انداختن توپ و تفنگ و استعمال آلات حرب و ادوات جنگ در اين عصر با چنين ضرورت [از] واجبات به وجوب كفايي [است] و اگر كسي متوجه نشود (يعني بر عهده نگيرد) و كفايت به عمل نيايد بر همه واجب است».[29] در بخشي ديگر از اين فتوا مي‌خوانيم: «در اين هنگام كه روسيه رو به بلاد اسلام آورده‌اند و قصد استيلاي بلاد اسلام دارند، بر هر يك از مسلمانان كه شنودند، واجب است كه مقاومت و معاونت كنند؛ خواه آزاد باشند يا بنده، خواه مرد باشند يا زن، و اذن بندگان از موالي لازم نيست؛ لكن اگر بعضي قيام كنند و از عهده كفايت برآيند، تكليف از ديگران ساقط است و اگر بدانند كه از ايشان كفايت نمي‌شود بر ديگران لازم مي‌شود و اين واجب، اعظم واجبات است و اذن خاص مجتهد ضرورت نيست؛ بسا باشد كه بايد كل بيضه اسلام از شرق و غرب و جنوب و شمال اقاليم امداد كنند؛ زيرا كه حراست حوزه‌ اسلام واجب است، و اگر ممكن نشود مگر به امداد كل، پس بر كل واجب مي‌گردد و در صورتي‌كه موقوف به امداد كل باشد، پس بايد همه خلق، مال و جان خود را صرف كنند تا دفع كفار شود. و اگر چاره منحصر شود و كار به الجاء رسد،‌ بايد هر كسي به‌نفسه متوجه مقاتله شود؛ خواه بنده باشد يا آزاد، زن باشد يا مرد. و همچنين اگر از خزانه و خراج و ماليات، كارسازي نشود و امر به ضرورت رسد، و براي تدارك حرب و پيكار مالي ضرورت در كار شود، بايد هر كسي به قدر مقدور بذل مال خود كند، چنان كه بذل جان هم لازم است.»[30]

عبدالرزاق دنبلي كه شاهد و ناظر رخدادهاي جنگ‌هاي مرحله اول ايران و روس بوده است، در باب مباني گرايش دربار قاجار به گرفتن فتاوي جهادي، گزارشي به اين شرح داده است:

«در ميان اين قتال و جدال، مقربان حضرت را در ماه‌هاي روزه و غيره، از صلوة و صيام و حكم اسير و چپاول و فروعات آن، مسأله‌اي چند عارض مي‌شد كه تميز و تشخيص اين حروب با غزا و جهاد مشكل مي‌نمود و خار اين انديشه نيز بر دامن دل‌ها مي‌آويخت كه آيا تحمل اين مشقت و مصابرت در اين زحمت بي‌نهايت كه هنگامه محشر از او نمونه، ‌و روز غضب داور، از او نشانه بود، و صرف اموال بي‌كران و تضييع جان‌ها و در باختن سرها و روان‌ها در بارگاه الهي مثمر سعادتي و باعث ايثار رحمتي و مغفرتي است يا محض صيانت ملك يا مجرد دفاع يا رعايت سدّ رخنه بيگانه يا به خصوص اهل آذربايجان؛ يا غزا و جهادي است كه همه مسلمانان در اين زحمت شركت دارند. و اين همه خزائن و سلاح كه در اصلاح اين كار و تجهيز لشكر جرار صرف مي‌شود، خزينه‌ها پرداخته و كارها ساخته مي‌گردد، موافق قانون شرع رسول اكرم است يا متعارف به قاعده معرف و دستور ملك‌داري خسروان معظم و شيوه كسري و جم. بنابر تمهيد اين مقدمات، نايب السلطنه و قائم مقام بعد از عرضه داشت به دربار خاقان جم جاه، اولاً عالي‌جناب حاجي ملاباقر سلماسي و ثانياً صدرالملة والدين، مولانا صدرالدين محمد تبريزي را براي استفتاء و حل مسائل و تحقيق مدعا از شيخ جعفر نجفي و ميرزا ابوالقاسم چاپلقي و آقا سيد علي مجتهد، نوّر الله مضجعهم و شكر الله مساعيهم،‌ به عتبات عاليات عرش درجات روانه نمودند و نيز مكاتبات و مراسلات در اين خصوص به تفتيش آيات و نصوص به علماي اصفهان و يزد و كاشان، مانند مرحوم حاجي محمد حسين امام جمعه اصفهان و ملا علي اكبر ايجي و آخوند ملا احمد كاشي نگاشتند و در اندك مدت، رسايل عديده از اطراف و جوانب در رسيد».[31]

معاصران

از جمله علماي معاصر آيت‌الله ملا علي‌اكبر ايجي اصفهاني، «حجت‌الاسلام مطلق حاج سيد محمدباقر شفتي، حاج محمدابراهيم كلباسي، علامه شيخ محمدتقي رازي نجفي، حكيم متأله ملا علي نوري، مير محمدحسين خاتون‌آبادي، آقا محمد بن محمدعلي هرندي، ملا محمدعلي نوري، شيخ محمدحسن اصفهاني، ميرزا حسنعلي مجلسي و آقا محمداسماعيل خوراسگاني هستند كه در ادامه اين نوشتار، زندگي مختصر برخي از ايشان خواهد آمد.

  1. مير محمدحسين خاتون‌آبادي: وي فرزند مير عبدالباقي بن مير محمد بن مير محمدصالح خاتون‌آبادي، ملقب به سلطان العلماء، از شاگردان علامه وحيد بهبهانيبود و در اصفهان تدريس و زعامت داشت. در دوران زعامتش، شيخ محمدمهدي رازيدر اصفهان تحصيل مي‌كرده است و درباره او چنين مي‌گويد:‌ «كان فاضلاً عالماً باذلاً محققاً مدققاً شاخصاً فقيهاً ذا شوكة و شأن، جليل المرتبة و المكان، وجيهاً عند العوام و الخواص و الامراء و السلطان، يخاطب بسلطان العلماء، قاضي حوائج السائلين و ملاذ الناس و ملجأ العوام و الخواص. له فتاوي كثيرة و تأليفات انيقة و الاموال الكثيرة».[32] 

علامه خوانساري نيز پس از توصيف وي به علم و حلم و حسن خلق و قوّت ايمان، و بيان امتياز و برتري او بر امثال و اقرانش به سبب اوصاف حميده، چنين مي‌گويد: «مانند او در شوكت و جلال و غيرت و حسن حال ديده نشده و او يكي از مردان و نوادر روزگار است».[33]

اين عالم جليل در سال 1233ق وفات يافت. آثار او عبارتند از: مصابيح القلوب، رساله علميه، رساله در منجزات مريض، رساله جهاديه، و رد پادري مسيحي.[34]

  1. آقا محمد بن محمدعلي هرندي: عالمي جامع و از شاگردان ميرزا ابوالقاسم مدرسبود. در علوم فقه و اصول و حكمت و كلام و ادبيات عرب و هيئت و نجوم، تبحر و در اصفهانبه تدريس و تأليف اشتغال داشت.

شاگردش شيخ محمدمهدي رازي درباره او چنين مي‌نويسد:«كان عالماً عاملاً فاضلاً كاملاً باذلاً زاهداً تقياً نقياً فقيهاً عادلاً ...».[35] اين عالم فرزانه تأليفات ارزشمندي از خود بر جاي نهاده كه عبارتند از:‌ قناديل العسجرات في حاشية ملا عبدالله و رساله در عموم قدرت الهي و عظمت او. وي در سال 1243ق وفات يافت و در قبرستان آب بخشان اصفهان مدفون گرديد.[36]

  1. ملا محمدعلي نوري: فقيه عارف و حكيم فرزانه، از بزرگان علما و مدرسان جامع معقول و منقول بود. به نوشته آيت‌الله تنكابني;، وي در اصفهان كتب حكمت مشاء را درس گفته و در مدت اقامت فقيه محقق سيد محمد مجاهددر اصفهان، به درس او حاضر شده و به امر وي كتاب اصولي نخبة الاصولرا نگاشته و بر كتاب شوارق الالهام و شرح لمعه و مطول نيز حواشي مفيد و فاضلانه نوشته است.[37]

وي طبق نقل علامه خياباني، در 22 ذي‌القعده سال 1252ق در اصفهان وفات يافت و در تكيه بابا ركن‌الدين تخت فولاد اصفهان مدفون شد و كراماتي بدو منسوب است.[38]

  1. شيخ محمدحسن اصفهاني: او عالمي كامل، باذل و عادل و در علم فقه و اصول، يگانه عصر خويش بود. چندي در مسجد حكيم جامع اصفهان امامت جماعت داشت.[39] فاضلي است كه در مراتب اصول كامل، احكام الهي را ناظم و علوم دينيه را عالم است. خلقش خوب و چون نامش حسن؛ مصداق معني پاك‌نهادي و مرآت صورت خوش‌اعتقادي است. اصلش از بلده سمنان است. در عنفوان جواني در كربلاي معلي در حلقه درس مرحوم آقا محمدباقر بهبهانيحاضر بوده است. بعد از قضيه وهابي به اصفهانآمده و در آن خطه بهشت‌‌نشان توقف گزيده است.[40]

از آثار وي ‌مي‌توان به كتاب انوار البصائر در 12 جلد، زبدة الرجال، حاشيه بر معالم الاصول و رساله معاديه اشاره كرد.[41]

اولاد و اعقاب

* ملا عبدالله اژه‌اي: فرزند ملا علي‌اكبر ايجي اصفهاني و عالمي فاضل، فقيهي حكيم، متكلم و زاهد بود. در محله جوباره اصفهان سكونت داشت و امام جماعت مسجد علي، و منسوب به قريه اجيه رويدشت اصفهان بود.[42] از شرح حال وي اطلاع دقيق و كاملي در دست نيست. وي از معاصران و احتمالاً از شاگردان دو زعيم بزرگ اصفهان، يعني سيد محمدباقر شفتي و حاج محمدابراهيم كلباسي بوده است و با توجه به مهارت وي در علوم عقلي، مي‌توان حدس زد كه از محضر حاج ملا علي نوري نيز بهره برده باشد.[43]

در كتابخانه آيت‌الله مرعشي;، كتابي به نام تحفة الخاقانية در اثبات واجب و توحيد و صفات و اصول عقايد، در 49 صفحه وجود دارد كه گويا از ملا عبدالله اژه‌اي است.[44] ملا عبدالله در سال 1265ق وفات يافت و نزديك قبر پدر بزرگوارش مدفون شد.

از ملا عبدالله اژه‌اي، دو فرزند عالم كامل مي‌شناسيم:

  1. آيت‌الله ميرزا محمدحسين اژه‌اي: او را صاحب محراب و مسند شرعيه دانسته‌اند.[45] به نوشته علامه تهراني، فرهاد ميرزادر كتاب زنبيل، از او نام برده است.[46] كتاب شرح حديث رأس الجالوتمنسوب به اوست.[47] وي در سال 1302ق وفات يافت و در جوار پدرش مدفون شد.
  2. آيت‌الله ميرزا محمدعلي اژه‌اي: از علما و فقهاي مسلّم اصفهان، كه در عتبات عاليات تحصيل كرده و به مقام شامخ اجتهاد رسيده است. از جمله استادان او، فقيه محقق، شيخ محمد كاشف‌الغطاء[48] بوده كه در سال 1268ق به او اجازه اجتهاد
    داده است.[49]

آيت‌الله محمدعلي اژه‌اي، فرزندي به نام ميرزا علي‌محمد اژه‌اي داشت كه عالمي فاضل و فقيهي زاهد بوده است. او در شب 15 شعبان المعظم سال 1266ق متولد شده، در سن هجده سالگي به نجف اشرف مشرف گرديده و مدت نه سال نزد استادان بنام آنجا، از جمله فقيه محقق، ملا محمدفاضل ايرواني شاگردي كرده است. پس از نيل به مقام عالي اجتهاد، به اصفهان بازگشت و در مسجد علي به امامت جماعت و ارشاد و هدايت مردم پرداخت. وي شعر نيز مي‌سرود و «شريفي» تخلص مي‌كرد. اين عالم پارسا در 12صفر سال 1332ق وفات يافت و در كنار اجدادش مدفون شد.[50]

حجت‌الاسلام ميرزا محمدحسين اژه‌اي و حجت‌الاسلام حاج آقا جلال‌الدين اژه‌اي، فرزندان وي كه هر دو از علماي فاضل، و مشهور به زهد و تهجد، و مزين به اخلاق حميده بودند.

ميرزا محمدحسين اژه‌اي، در اصفهان،‌ نزد آخوند ملا محمد كاشاني (آخوند كاشي)، آخوند ملا عبدالكريم گزي، سيد ابوالقاسم دهكردي، علامه شيخ محمدرضا نجفي، سيد علي و سيد محمد نجف‌آبادي تحصيل كرده است.[51] او نيز فرزندي عالم و فاضل به نام ميرزا علي‌محمد اژه‌اي داشت كه از علماي معمر اصفهان بوده و قبل از سال 1300ش متولد شده و نزد استادان مشهوري چون سيد مرتضي موحد ابطحي،‌ ميرزا محمدعلي معلم حبيب‌آبادي، ميرزا محمد طبيب‌زاده، سيد صدرالدين كوپايي، شيخ محمود مفيد و مجدالعلماء نجفي تحصيل كرده است. در سنين جواني از آيات عظام، سيد محمد حجت كوه‌كمري و سيد ابوالحسن اصفهاني اجازه اجتهاد و روايت دريافت كرد. ايشان عالمي رباني بود و سال‌ها بعد از پدر و اجدادش، در مسجد علي اصفهان به امامت جماعت و بيان احكام اشتغال داشت.[52] آن فقيه زاهد، سرانجام در پانزدهم دي سال 1389ش رخ در نقاب خاك كشيد. شهيد مجاهد، حجت‌الاسلام شيخ ، كه از شهداي حزب جمهوري اسلامي در واقعه هفتم تير سال1360ش است، فرزند اوست.[53]

استاد شهيد، حجت‌الاسلام علي‌اكبر اژه‌اي، سومين پسر خانواده علي‌محمد اژه‌اي بود كه در هفتم مرداد سال 1331ش به دنيا آمد. پدرش به تأسي از حضرت امام حسين (علیه السلام) و به يادبود جدشان مولا علي‌اكبر اژه‌اي، نام وي را علي‌اكبر گذاشت.

وي از همان اوان كودكي داراي هوش و زكاوت بود. از اين‌رو، بعد از دوره راهنمايي وارد حوزه علميه شد و هم‌زمان با تحصيلات حوزوي، دوره دبيرستان و سپس دانشگاه را در رشته علوم تربيتي، با نمرات عالي به پايان رساند. حضور در دانشگاه، فرصتي مناسب براي او جهت جذب دانشجويان به سوي اسلام و قرآن فراهم آورده بود. اين روحاني فرهيخته پس از تحصيلات حوزوي و دانشگاهي، به فعاليت‌هاي آموزشي روي آورد و در دبيرستان‌هاي احمديه، حكيم سنايي و كيهان اصفهان و نيز مسجد امام علي (علیه السلام)  و كانون فرهنگي ديني جهان اسلام، به تدريس و آموزش قرآن و ارزش‌هاي قرآني و جذب جوانان به سوي قرآن كريم پرداخت.[54]

ويژگي‌هاي مهم وي را در عرصه‌هاي مختلف ديني، علمي و اجتماعي مي‌توان در اين موارد خلاصه كرد:

  1. از همان دوران كودكي به نماز اول وقت و جماعت مقيّد بود و همين امر از دوران دبستان، سبب شد دوستان بزرگسال زيادي پيدا كند.
  2. از كودكي بسيار به روضه‌خواني علاقه داشت و در مراسم‌هاي روضه و عزاداري، به عشق اهل‌بيت‌ (علیهم السلام) شركت مي‌كرد.[55]
  3. براي فعاليت‌هاي قرآني بسيار ارزش قايل بود. به همين دليل، با تلفيق تحصيلات حوزوي و دانشگاهي و نيز آگاهي از روان‌شناسي جوان، جلسات عمومي معارف قرآنبراي جوانان تشكيل مي‌داد و گروه‌هايي مبارز و بصير، جهت مبارزه با رژيم ستم‌شاهي و گسترش انقلاب قرآني حضرت امام خميني; تربيت كرد.
  4. خوش‌خط و خوش‌ذوق بود. دفترچه‌هايش را با ذوق تمام مي‌آراست. هم اهل علم و هم اهل هنر بود.[56]
  5. 5. به اعتراف بسياري از روحانيان، بزرگان و استادان، در خصوصيات فكري، اخلاقي و رفتاري، در نوع خودش منحصر به فرد
    و شخصيتي نمونه بود؛ زيرا در مسائل، نگرشي جامع، قضاوتي عادلانه و تفكري عالمانه داشت.
  6. محور اصلي فعاليت‌هاي سياسي‌اش، توجه به قرآن و فرهنگ ناب قرآني بود و همين محور موجب موفقيت او در برنامه‌هاي سياسي بود.[57]
  7. او با شناخت كافي از گروه‌هاي التقاطي و منحرف فكري و سياسي، مبارزه‌اي جدي و بي‌امان عليه آنها آغاز كرد و در برابر تفكرات ماركسيست‌ها از گروه‌هاي چپ و راست ايستاد. او با همكاري جمعي از فرهنگيان و روحانيان بيدار و با استفاده از محافل قرآني، در شهرهاي مختلف سخنراني مي‌كرد و به آشنايي جوانان با شخصيت حضرت امام خميني ;، آيت‌الله بهشتي; و پيام‌رساني رهبر انقلاب به مردم، همت گماشت.
  8. فعاليت‌هاي مستمر قرآني اين شهيد سعيد، در دوران سخت ستم‌شاهي، نمونه بود و در اين مسير با همكاري و هماهنگي استادان بزرگواري چون شهيد مطهري و شهيد بهشتي; اقدامات شايسته‌اي انجام مي‌داد.[58]

بازگشت به قرآن كريم، تفسير سوره محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، توكل از ديدگاه قرآن، سرنوشت از ديدگاه قرآن، تقوا از ديدگاه قرآن، ايمان از ديدگاه قرآن و آرامش در بيكرانگي، از جمله تأليفات اوست.

او كفر به طاغوت‌ و راه‌هاي ضد خدايي، وحدت‌آفريني و پرهيز از تفرقه، و پايداري در برقراري عدالت اجتماعي را از ويژگي‌هاي مهم مؤمن به قرآن مي‌دانست و خود نيز بدان‌ها ملتزم و عامل بود.[59]

اين شهيد بزرگوار و قرآن‌پژوه مجاهد، سرانجام در حادثه هفتم تيرماه سال1360ش، در آن انفجار مهيب، به درجه عظماي شهادت نايل آمد و در دفتر حزب جمهوري به همراه شهيد بهشتي;، يكي از 72 تن شهيد اين حادثه دردناك گرديد و با كوله‌باري از معرفت، شرافت و انسانيت و حسن عاقبت، به ديدار معبود شتافت.

حاج آقا جلال‌الدين اژه‌اي، داماد آيت‌الله حاج مير محمدصادق خاتون‌آبادي است. وي باني چاپ دوم كتاب زبدة المعارف و رساله معراج جدش ملا علي‌اكبر اژه‌اي بود.[60]

از ديگر اعقاب ملا علي‌اكبر اژه‌اي، عالم فاضل و زاهد، ميرزا محمدرضا اژه‌اي، حجت‌الاسلام آقا حسن فاضل اژه‌اي و ميرزا عبدالحسين فاضل اژه‌اي هستند.[61]

تأليفات

تأليفات ملا علي‌اكبر اژه‌اي، نمودار ديگري از زندگي پرافتخار علمي و عملي اوست. اگر از حجم عظيم آثار فقهي وي كه داراي شكل متداول كتب فقهي است، صرف‌نظر كنيم، در ديگر آثار، هدفش تعليم و هدايت مردمان است، كه در آنها جمع صورت و معني و ذوق و نظر، همراه با صدق نيت و نفاذ ذهن، كاملاً نمايان است. خطابش در همه آثار به توده مردم است و از آنان مي‌خواهد كه چشم دل و گوش جان باز كنند و با ديده خِرَد بنگرند و بشنوند. درخواستش، آراستگي بندگان به اخلاق حسنه و اختيار حيات طيبه است و روش بيان و نگارشش، «مبشراً و نذيراً» بودن براي ارشاد ديگران. آثار و تأليفات او عبارتند از:

  1. زبدة المعارف: كتابي بسيار مفصل و مفيد در اصول دين و معارف اسلامي و از مهم‌ترين تأليفات وي است، كه دو چاپ سنگي و سربي از آن در دست است. نسخه اصل آن در كتابخانه مركزي دانشگاه تهراننگهداري مي‌شود و نسخ خطي زيادي نيز از آن موجود است؛ از جمله:

- نسخه خطي كتابخانه مجلس شوراي اسلامي، به خط مير علي‌اصغر بن سيد قاسم طباطبايي زواره‌اي، كه در سال 1229ق در روزهايي كه نزد مؤلف درس مي‌خوانده، كتابت كرده است؛[62]

- نسخه كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي، به خط محمدابراهيم بن ابوالحسن خوراسگاني، كه در سال 1226ق به دستور مؤلف براي عمدة التجار، حاج محمدعلي بن حاج غفور كتابت شده است؛[63]

- نسخه كتابخانه مدرسه مروي تهران، به خط محمدابراهيم بن ابوالحسن خوراسگاني، كه در سال 1225ق در اصفهان براي مؤلف كتابت كرده است؛[64]

- نسخه خطي همان كتابخانه،‌ به خط علي‌اصغر بن علي‌اكبر بن مهدي بن زين‌الدين بن شيخ محمد طالقاني، به تاريخ 1259ق؛[65]

- نسخه خطي هنري نفيس كتابخانه آيت‌الله مرعشي نجفي با صفحات زرين كه در سال 1226ق به خط اسماعيل بن محمدتقي شيرازي كتابت شده است.[66]

- نسخه خطي به شماره 5733 كتابخانه ملك كه در سال 1225ق و به خط محمدمحسن كتابت شده و يادداشتي از مؤلف در كنار صفحه آخر آن به چشم مي‌خورد.[67]

- نسخه خطي كتابخانه جامع گوهرشاد، به خط محمدحسين تفرشي كه در شعبان المعظم سال 1250ق كتابت شده است.[68]

اين كتاب در 28 شعبان المعظم سال 1224ق، كتابت آن به اتمام رسيده است و يك بار در زمان حيات مؤلف (سال 1227ق) و ديگر بار در سال 1376ق، قريب يكصد و پنجاه سال بعد، در اصفهان و با تصحيح و مقابله حجت‌الاسلام حاج آقا جلال‌الدين اژه‌اي و حجت‌الاسلام حاج سيد محمد فقيه احمدآبادي و با نظارت كامل ايشان به چاپ رسيده است.[69]

اصل كتاب، شامل 5 فصل بدين شرح است:

فصل اول در خودشناسي است (صص 1-71)؛ فصل دوم در مراتب خداشناسي و صفات جلال و جمال الهي است (صص 71-190)؛ فصل سوم در مراتب نبوت و خصايص آن و ذكر قليلي از مفاخر و مناقب سيد الانبياء است (صص 190-295).

فصل چهارم و پنجم در امر امامت است و مجادله علماي شيعه با اهل سنت و ردّ اقوال مجعول و شبهات در اين باب و اثبات امامت ائمه اثناعشر صلوات ا... عليهم اجمعين مطابق دلايل عقلي و نقلي. (صص 295-710). همچنين در اثبات معاد و بيان احوالات آن از ابتداي سفر آخرت (مرگ) تا آخر عقبات است؛ از حشر و ميزان و صراط و جنت و نار و آنچه مناسب اين مقام است. (صص 710-760).[70]

  1. رسالة احكام مواريث:‌ رساله‌اي مبسوط است مشتمل بر خاتمه‌اي در موضوع فدك.[71]
  2. رسالة ترجمة الصلاة و اسرار الصلاة: مؤلف در پايان رساله نماز شب، خواننده را به اين رساله ارجاع مي‌دهد و مي‌فرمايد: هر كه بر آن مطلع شود، بهره وافري دريافته باشد.
  3. احكام الحدود: كتابي است مبسوط در احكام حدود شرعي كه نسخه اصل آن در نزد صاحب روضات الجناتبوده است.[72]
  4. رسالة التسليم(رساله در تسليم نافله): ملا علي‌اكبردر اين اثر، بر اين نظر پاي فشرده، تأكيد مي‌كند كه در نماز نافله، فقط بايد سلام سوم، يعني «السلام عليكم و رحمة الله و بركاته» را گفت و گفتن دو سلام ديگر جايز نيست. سيد محمدباقر شفتي در رساله‌اي نظر وي را رد كرد و او رساله‌اي ديگر در اثبات نظر خويش نوشت، كه سيد دوباره رساله‌‌ مفصلي در جواب وي تصنيف كرد. رساله ملا علي‌اكبر چاپ نشده، ولي مقدمه آن كه بيانگر تواضع و وارستگي و ادب علمي‌اش در برخورد با نظر مخالفان است، موجود است.[73]
  5. رساله در معارف الهيه: اين رساله بر اساس نسخه خطي مؤلف و نيز نسخه‌اي كه به خط حفيدش، ملا علي‌محمد شريفدر سال 1298ق نگاشته شده، به همت آقاي شيخ مجيد هادي‌زادهدر جلد چهارم مجموعه نصوص و رسائل و در 23 صفحه به چاپ رسيده است.
  6. رساله در تيمم: در اين رساله به آراي برخي از معاصران و از جمله حجت‌الاسلام سيد محمدباقر شفتياشاره شده و نسخه خطي آن به خط ميرزا محمدحسين بن علي‌محمد اژه‌ايموجود است.
  7. رساله جهاديه: رساله‌اي است در موضوع سياست و فتواي تاريخي او، كه خلاصه‌اي از آن را ميرزا عيسي قائم مقام فراهانيدر كتاب احكام الجهاد و اسباب الرشادآورده است.
  8. تعليقه بر تفسير صافي: نسخه آن در كتابخانه علامه سيد محمد علي روضاتيموجود است.
  9. رساله در رد بر پادري نصراني: در پاسخ به شبهات مندرج در كتاب آئينه حق‌‌نماو به درخواست فتحعلي شاه قاجارنگاشته شده است.[74]
  10. 11. رساله در رد بعضي از رسائل شيخ احمد احسائي، در فلسفه و كلام.[75]
  11. رساله در ردّ ميرزا محمد اخباري:‌ رديه‌اي است بر نظريات ميرزا محمد اخباري، شامل بيش از ده هزار بيت. نسخه خطي آن را احمد بن محمدصادق خوانساريدر سال 1227ق نگاشته است و در كتابخانه آيت‌الله مرعشي نگهداري مي‌شود.[76]
  12. رساله در معراج: به زبان فارسي و چاپي است. در سال 1370ق به نام سير آسمانييا معراج پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به اهتمام حجت‌الاسلام حاج آقا جلال‌الدين اژه‌اي در چاپخانه محمدي اصفهان به چاپ رسيده است.[77]
  13. رساله دستورالعمل: به نوشته علامه تهراني، نسخه خطي آن در كتابخانه سيد محمدباقر حجت(ابطحي) موجود است و گويا همان است كه در روضاتبا عنوان رساله در رئوس مسائل عبادات از آن نام برده است. مؤلف در اين اثر، پس از ذكر اجمالي اصول دين، به بيان فتاواي خود در مسائل طهارت و صلات پرداخته و آن را با مواعظ و مسائل اخلاقي آميخته است.[78]
  14. رساله نماز شب: اثري پر شور و كم‌مانند به زبان فارسي، درباره چگونگي نماز شب و ثواب و آداب آن و وظايف نمازگزار است. اين رساله را آيت‌الله آقا ميرزا علي‌محمد اژه‌اي، در سال 1329ق همراه با مقدمه و نيز يكي از تأليفاتش، و فرزند ايشان حاج آقا جلال‌الدين اژه‌ايبراي بار دوم در سال 1370ق در اصفهانچاپ كرده‌اند.[79]

همچنين در سال 1328ق با مقدمه علي‌محمد بن محمدعلي شريف اژه‌اي و خط نسخِ محمدتقي بن محمدحسن در چاپخانه ميرزا محمود خان بن مرحوم ميرزا عبدالله خان شيرازي، چاپ سنگي شده است، كه باني آن آقا حسينعلي بن غفران مآب آقا عبدالحميد بوده است.[80]

مرحوم ملا علي‌اكبر اژه‌اي در آغاز اين اثر شيوا و نفيس نگاشته است:

«اين رساله‌‌اي است در كيفيت آداب نماز شب و فوايد شب‌بيداري و گريه و زاري نيم‌شب. نوشتم آن را به جهت برادران ايماني و اخلاء‌ روحاني، و از خداوند كريم اميدوار مي‌باشم كه در صحيفه حسنات اين غريق بحر شرمندگي، علي‌اكبر الاصفهاني، ثبت نمايد؛ و از برادران ايماني كه از ملاحظه اين رساله در نيم‌شب بهره‌مند شوند، اينكه اين درمانده عمر تباه‌كرده را به طلب آمرزش ياد كنند، شايد به بركت دعاي شب‌بيداران و گريه‌كنندگان از تقصيرات اين شرمنده بي‌توشه بگذرند و طومار زشت اين درمانده را نگشايند و بين الخلايق رسوا نسازند.

انّه بِمن رجاهُ كريمُ

                   

وَهُوَ المُوفّق وَالمُعين

كه اجزاي كتاب در فصول متعددي نوشته شده و هر فصل شامل مطالبي است كه منقول از روايات و دعاهاست.

در هر موقعيت از مطالب نيز نصايحي وجود دارد كه جان شنونده را از شوق به عبادت عظماي الهي در شب و برپايي هر چه بهتر نماز شب لبريز مي‌كند. همچنين ملا علي‌اكبر، بر اقامه اين عبادت با احوال مقامات توحيدي و وصل آن به گريه بر امام حسين (علیه السلام) تأكيد مي‌كند.[81]

  1. ارشاد الواعظين و انجاح الطالبين: كتابي است مبسوط در اجتهاد و بطلان رأي و قياس، كه مؤلف در كتاب زبدة المعارفبدان اشاره كرده است.[82]
  2. رساله در تفصيل خلقت و اعضاي طبيعي انسان و اخلاق حسنه و رذيله كه متفرع بر خلقت طبيعي است.
  3. رساله عمليه در عبادات.
  4. رساله در زكات و خمس.
  5. رساله در قضا و شهادات.
  6. تعليقه بر آيات الاحكام مقدس اردبيلي.
  7. شرح قواعد الاحكام علامه حلي.
  8. اجوبه مسائل فقهيه.
  9. شرح بر ميراث لمعه شهيد اول.[83]
  10. رساله در صيد و ذباحه.
  11. شرح كافي مرحوم كليني.
  12. شرح زبدة البيان مقدس اردبيلي.
  13. شرح مفاتيح الشرايع فيض كاشاني.
  14. شرح جلد اول اسفار ملاصدرا.[84]

وفات

سرانجام، آيت‌الله ملا علي‌اكبر اژه‌اي، اين عالم وارسته و نادره اهل علم، پس از عمري بابركت، در روز 21 شوّال 1232ق در اصفهان وفات يافت و در تخت فولاد، نزديك مزار مطهر علامه ملا اسماعيل خواجويي; دفن شد. بر سنگ مرمرين مزار وي كه چشم‌زخم روزگار ستم بدان آسيب‌هايي وارد آورده است، پس از جمله «هو ا... العلي الاكبر» آيه‌اي از قرآن كريم حك شده، سپس عبارتي عربي آمده كه نشان‌دهنده شخصيت علمي و معنوي آن فاضل بي‌بديل و عالم گرانقدر است و سرانجام با بيتي به فارسي در منقبت و تاريخ درگذشت، به پايان رسيده است. خط ثلث دلكش و لطيف اين لوح، به قلم استادانه مرحوم ميرزا محمدكاظم نيريزي است و هنر استاد سنگ‌تراش در آن نيز كم از صنعت هنرمند خطاط نيست.

آري اكبر اهل علم رفته از عالم به سال 1232 هجري قمري.[85]

موضوعات مرتبط
شاگردان
استادان
تالیفات
No image

زبدة المعارف

كتابي بسيار مفصل و مفيد در اصول دين و معارف اسلامي و از مهم‌ترين تأليفات وي است، كه دو چاپ سنگي و سربي از آن در دست است. جزئیات بیشتر
No image

رساله نماز شب

اثري پر شور و كم‌مانند به زبان فارسي، درباره چگونگي نماز شب و ثواب و آداب آن و وظايف نمازگزار است. جزئیات بیشتر
Powered by TayaCMS