اشاره
رداي انصاف و صداقت در قلمرو تاريخنگاري، برازنده قامت تاريخنگاراني است كه به حقيقت تعهد دارند و سرسپرده آن هستند. چنين كساني وقايع و حقايق را طبق آنچه رخ داده است، وراي انگيزهها و انگارههاي ملي، قومي، مذهبي و ديني، نقل ميكنند. يكي از مورخان منصف و صادق، سيد هاشم معروف الحسنی است.
ولادت و تحصیلات اولیه
سيد هاشم بن معروف بن علي بن احمد، در سال 1333ق (1914م) در منطقه «جناتا» از توابع شهرستان صور، واقع در جنوب لبنان ولادت يافت.[1] دوران كودكياش در خانداني شريف و بزرگوار، تحت تربيت پدري مهربان و دلسوز سپري شد كه در ايمان و پارسايي و متانت و امانتداري و جوانمردي، نزد عموم مردم شهره بود. در چنين فضاي باصفايي، سيد هاشم خصال والاي انساني و اسلامي همانند خاكساري، راستي، پاكدستي، خوشگفتاري، پاكطينتي و سادهزيستي در عين دارامندي را از پدرش آموخت. سيد معروف، پدر سيد هاشم، مقام و موقعيتي والا و شايسته در نزد اهالي داشت و از صاحبان املاك و ذي نفوذان آن ديار به شمار ميرفت. سيد هاشم كودك بود كه پدرش زمينه آموختن علم را برايش فراهم ساخت.[2]
او ادبيات عرب و صرف و نحو و علومي را كه طلبه دانش دين در ابتداي تحصيلش با آنها آشنا ميگردد، نزد دانشمند فاضل و اديب، شيخ علي شراره در «بنت جبيل» فرا گرفت.
سفر به نجف اشرف
پس از فراگيري علوم مقدماتي، در حالي كه سنش از سيزده تجاوز نميكرد، در سال 1346ق به نجف اشرف كه كانون عالمان و فقيهان برجسته و مجاهد بود، رهسپار گرديد و در جوار مرقد مطهر اميرالمؤمنين، حضرت علي (علیه السلام) اقامت گزيد.[3]
پدر بزرگوار و خيرخواه سيد هاشم، در شرايط حساسي كه فرزندش بيش از هر زمان ديگر به او نياز داشت، از هيچگونه ياري و پشتيباني معنوي، مادي و روحي درباره وي دريغ نكرد تا او با خيالي آسوده به كسب دانش بپردازد. سيد هاشم در نجف، دروس صرف و نحو و ادبيات را نزد شيخ محسن شراره كامل، و مراتب و مدارج بالاتر را نزد شيخ محسن و ديگر بزرگان و عالمان نجف سپري كرد. در اين مرحله، او در محضر عالماني همانند سيد حسين الحمامي، شيخ محمدعلي الخرساني و علامه سيد محسن حكيم، شاگردي كرد. سيد هاشم كتاب كفايه و رسائل و مكاسب را نزد عالم نامدار، آقا سيد جمال گلپايگاني آموخت و در جلسه درس فقيه عاليقدر، شيخ محمد حسين كاشفالغطاء حاضر شد.[4]
كوشش علمي
تلاش خستگيناپذير و استعداد سرشار، سبب شد سيد هاشم در مدت كوتاهي لياقت حضور در سطوح عالي ـ درس خارج ـ درسهاي حوزه را پيدا كند. شيخ محمدتقي فقيه،[5] يكي از دوستان و همدرسان سيدهاشم ميگويد: سيد هاشم از هوش فراوان و حضور ذهني قوي برخوردار بود؛ به گونهاي كه اگر در نجف ميماند و تحصيلات خويش را دنبال ميكرد؛ حتماً استحقاق مرجعيت ديني را مييافت.[6] او در ميان همنوعان و همرديفان، از برترين و زبدهترين كساني بود كه ميشناختم. در فراگيري سطوح عالي اجتهاد، سيره او اينگونه بود كه هرگاه نظريه اصولي يا فقهي در جلسه درس مطرح ميشد، به راحتي آن را نميپذيرفت و تسليم رأي نميشد ـ هرچند آن نظريه مشهور و صاحب نظريه، عالمي برجسته ميبود ـ و با دلايل بلكه تحليل و تجزيه و تأمل، آن نظريه را تا حدي كه ميتوانست به چالش ميكشيد و تا وقتي گمان ميكرد دليل و حجت موافق رأي اوست ـ هرچند در آن رأي تنها بود ـ، احساس انفعال و ترس نميكرد. بر اين اساس، همچون دانشمندي اهل اجتهاد بود كه درصدد رسيدن به رأي مستقل است. هنگامي كه با دانشوران و طلاب همطراز خويش به مباحثه ميپرداخت، براي اثبات رأي و نظر خويش، هيچ گاه از قول استاد يا فلان عالم بلندآوازه مايه نميگذاشت و هزينه نميكرد؛ بلكه ميكوشيد پس از تفكر و تحقيق و با استدلال و برهان و گفتوگوي علمي، نظريهاي برگزيند و از رأي خويش هم با استدلال و برهان دفاع كند.[7] در واقع، او مجتهدي بود كه ميدانست و ميتوانست مسائل فرعي را طبق ضابطهاي اجتهادي و روشمند، به اصول برگرداند و با آنها انطباق دهد. بر اين اساس، سيد هاشم اگر در نجف اشرف ميماند و همين مسير را پي ميگرفت، صلاحيت زعامت و مرجعيت ديني را مييافت؛ زيرا حقيقتاً از حيث فضل و عقل و پارسايي و قدرت اراده و عدم دلبستگي به زخارف دنيوي، نمونه بود.[8]
يكي ديگر از دوستان سيد هاشم در نجف، ميگويد: همگي ما شاهد بوديم كه او با چه دقتي اوقات خويش را تنظيم ميكند كه مبادا به امر درس و بحث او لطمهاي وارد گردد. با همديگر قرار گذاشته بوديم، خارج از مباحثي كه استادان در جلسه درس مطرح ميكنند برخي موضوعات و مسائل دشوار علمي را خود مطالعه و بحث كنيم. اين امر تأثير فراواني در عمق آگاهيهاي ما ميگذاشت و الان كه من به گذشته دوستي خود با هاشم معروف برميگردم، ميبينم دو نوع شادي و سعادت را نصيب بردهام؛ سعادت دوستي با او و سعادت كسب علم و معرفت به همراهي او.[9]
معاصران و نزديكان سيد هاشم در نجف، ميديدند كه او تا چه حد از اوصاف والا و ممتاز اسلامي برخوردار است؛ به گونهاي كه احترام و محبت استادان و دوستان و شاگردان را در پي داشت. در طول تحصيل، همواره سعي ميكرد نسبتي متوازن و متعادل ميان درس خواندن و امور ديگر برقرار سازد. در هر حال، مقوله اصلي براي او پرداختن به درس و كسب معرفت و فضايل اخلاقي بود. با آنكه انساني خوشمشرب بود و زود با ديگران انس ميگرفت و رويي گشاده و لبي خندان داشت و اهل مزاح و تفريح بود، در عين حال هيچ گاه از امور اساسي و مهم غافل نميشد و باز نميماند.[10]
بازگشت به زادگاه
سيد هاشم موقعيت احراز مرجعيت و زعامت ديني را داشت، اما از اين موقعيت دست كشيد و پس از طي مدارج ديني و علمي، در سال 1361ق به لبنان و زادگاهش «جناتا» بازگشت.[11]
در ايامي كه سيد هاشم به دليل تحصيل، از لبنان و جناتا دور مانده بود، جامعه لبنان دچار تغييرات و تحولات فراواني شده بود. اقتضائات جامعه تغيير كرده و مقتضيات جديدي پديد آمده بود. شرايط زندگي و كنش اجتماعي و حتي نحوه تفكر و ديدگاه اجتماع نيز دچار تحولات زيادي شده بود.
و حال كه اين طلبه علم دين، در لباس عالم دين به وطن بازگشته بود، در معرض آزموني ويژه قرار داشت. اما از آنجا كه سيد هاشم به تواضع و صداقت و پاكدستي و صفاي نفس و خردمندي و سادهزيستي و به ويژه به زيور تقوا آراسته بود، ميزان اثرگذاري او بر مردم و جاذبه شخصيت و اخلاق نيكش را همگان حدس ميزدند.
تقوا و ورعي كه اين سيد از آن برخوردار بود، عمق و جوانب خاصي داشت.
او از ورع ديني بهره ميبرد؛ به اين معنا كه به دليل ايمان و اعتقاد راسخ دينياش، از فرو افتادن در ورطه غرور و گناه و فريب در امان بود. ورع و تقواي ديني باعث شد او در مقابل امواج هراسانگيز شبههافكني و شكزايي نسبت به مباني و بنيانهاي مذهب عقلگرا و عدالتمحور شيعي بايستد و فصل درخشاني از حياتش گشوده گرديد.
همچنين ورع اجتماعي داشت؛ يعني به دليل فهم درست و برخورداري از قوه حدس صائب و روشن در متن اجتماع، از دو آفت زيانبار محفوظ ماند: يكي آفت گوشهگيري و قطع ارتباط با آحاد مردم، به گونهاي كه افراد سالم را از ناسالم نتواند تشخيص دهد؛ آفت ديگر اينكه بر اثر حشر و نشر و آميزش با مردم، نتواند خود را از دام انسانهاي بازيگر برهاند. بر اين اساس، با استمداد از ورع و تقواي اجتماعي و با لطف پروردگار، خود را از اين دو آفت خسارتبار حفظ ميكرد.
از سوي ديگر، سيد هاشم داراي ورع و تقواي انساني نيز بود؛ يعني قلبي رئوف و مسئوليتپذير در قبال آلام اجتماع خود داشت. به همين دليل، پناهگاه درماندگان و ضعيفان و بيچارگان ميشد و به اندازه وسع خويش در حل مشكلات آنان ميكوشيد.
بر كرسي قضاوت
اين مسئوليتپذيري و بيتوجه نبودن به رنجهاي مردم، سبب شد در كسوت قضاوت در محاكم شرع جعفري در شهرهاي مختلف لبنان، از جمله نبطيه، بنت جبيل، صور و بيروت، به مردم خدمت كند و تنها به وظيفه رسمي و صنفي خويش كه پاسخگويي به پرسشهاي ديني و فقهي و بيان مسائل شرعي بود، اكتفا نكند.[12] دليل ديگري كه سبب شد سيد هاشم بر كرسي قضاوت تكيه زند، مشكلي بود كه در جامعه آن روز لبنان شايع شده بود و آن، تصدي قضات نااهل و نالايق در محاكم بود كه از فرصت قضاوت، براي تأمين مطامع و هوسهاي خويش استفاده ميكردند. از آنجايي كه سيد هاشم، خود را لايق و صالح براي اين امر ميديد، احساس تكليف كرد و به ناچار وارد اين وادي شد. دوست سيد هاشم، شيخ يوسف عمرو ميگويد: من خود از زبان سيد هاشم شنيدم كه ميگفت: هنگامي كه مرا با لقب قاضي خطاب ميكنند، همانند چاقويي است كه در قلبم فرو رود. علت مسئله را هم چنين بيان ميكرد كه قضاتي را به چشم ديده كه به انواع فسادها و انحرافات و معاصي دچار شده بودند و گويي خدا و احكامش را نميشناختند.[13]
زيستن در ميان مردم، نه تنها سيد هاشم را از مباحث علمي و معرفتي دور نكرد، بلكه بركاتي شايان و خيرهكننده هم شامل حال او ساخت. زندگي با مردم، بر عمق و وسعت فكري و نشاط عقلي و روحيه پژوهندگي او افزود و پرسشها و ذهنيتها و مشكلات معرفتي آنان، منبع و بستري براي تفكر و تحقيق ميشد.[14]
از اينجا بود كه فصلي درخشان از حيات علمي و فكري سيد هاشم معروف الحسنی، گشوده گشت.
او در زمينههايي دست به قلم ميبرد و كتاب و مقاله مينوشت كه دغدغه و پرسش و نياز روز جامعه، به ويژه نسل نوانديش و پرتكاپوي جوان بود و همين امر، دليل درخشش او در ساحت تحقيق و تأليف بود.
با نگاهي اجمالي به آثار سید هاشم معروف درمييابيم كه تأليفات او داراي سه مشخصه اصلي است: اول آنكه آثار او از جامعيت و دامنه وسيع برخوردار است. در هر زمينه و موضوعي كه او تحقيق ميكرد، كتاب يا مقالهاي نميماند كه مطالعه نكرده باشد. پس از بررسي همهجانبه موضوع و آشنايي با سخنان و آراي متفاوت، آن را كه با عقل و منطق و حقيقت منطبق مييافت، برميگزيد.
دوم آنكه در ميان منابع و كتابهاي مختلف، به آثاري توجه داشت كه موثق و مورد اطمينان بود. تقريباً در همه آثار استاد سید هاشم معروف، اين عبارت از ايشان به چشم ميخورد كه بر منابع متقن و موثق تكيه كرده است؛ حال اين منابع در حوزه كتب شيعي باشد يا اهل تسنن، تفاوتي نميكرد.
سوم آنكه در سراسر آثار اين استاد گرانقدر، مقوله مهمي كه موج ميزند رعايت انصاف است. اين اهميت وقتي مضاعف ميشود كه نويسنده در ساحت رويدادهاي تاريخي قلم بزند. سيد هاشم معروف الحسنی تاريخنگار منصفي بود كه همواره ميكوشيد بدون دخالت پيشداوريها و پيشفرضها مدافع جبهه حق و حقانيت باشد، نه اينكه بخواهد امري را بر تاريخ ـ كه حاصل اختيار و عمل آدميان است ـ تحميل كند يا خداي ناكرده حادثهاي را وارونه جلوه دهد و حقايق تاريخي را تحريف نمايد. انساني كه صداقت و پاكدستي را از همان اوان كودكي از پدرش آموخته بود و اين صفات عالي طي دوران بلند كسب علم و معرفت در نجف اشرف آميزه جان حقيقت جويش گشته بود، نميتوانست با حقايق تاريخي خداي ناكرده بازي كند و لاجرم با مطالعه مصادر گوناگون تاريخي چه در آثار شيعي و اهل تسنن، در نهايت همان را كه حق ميديد در كمال شجاعت و انصاف بيان مينمود. بر همين اساس است كه ميبينيم در نهاد پاك هاشم معروف عشقي آتشين نسبت به اميرالمؤمنين حضرت علي (علیه السلام) و حسين بن علي (علیه السلام) نهفته است. محبتي كه برخاسته از تحقيقي وسيع و بر پايه خرد و حقيقتجويي بود. او اميرالمؤمنين را رويداد شگفتانگيز تاريخ ميداند كه منش او از نخستين زاد روز تا واپسين دم حيات مباركش با همه مردمان، متفاوت مينمود.[15]
آثار درخشان
در ادامه، برخي از آثار ماندگار و درخشان استاد سيد هاشم معروف الحسنی را از نظر ميگذرانيم:
- سيرة المصطفي: وي در اين كتاب ارزنده، ابعاد سيره رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم) را با نگرشي عميق و بديع كاويده است. نويسنده در مقدمه كتاب اذعان ميدارد كه «يك پژوهشگر با همه عمق فكري و توانايياش چگونه ميتواند ابعاد سيره تو را يا رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) درك كند؛ چرا كه سيره تو همان محتواي رسالت توست. سيره تو اي رسول خدا، قصه انساني است كه قلبش در برابر آلام بشري، رنجور و گشاده است تا ميان آنان محبت و رحمت و اخوت و عدالت و آزادي برقرار سازد. اما شگفتا كه آنان از سيره تو چيزي نميدانند جز آنچه را كه از خود برساختهاند و نام سيره تو را بر آن نهادهاند، از قبيل قشريات و مشتي اساطير، در حالي كه اين سيره راستين توست كه زنده نگهدارنده اسلام است و جز با عمل به آن و وحدت كلمه تحقق نمييابد.» نويسنده بار ديگر، رسولالله(صلی الله علیه و آله و سلم) را گواه ميگيرد كه اوضاع مسلمين در عصر جديد، بسي دردناك است و هيچ راهي براي خروج از اين وضعيت گرانبار و تحقيرآلود نيست؛ مگر با رجوع حقيقي به سنت راستين و مضمون كتاب رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) .[16]
- من وحي الثورة الحسينية(انقلاب حسيني): در اين كتاب كه ـ به فارسي هم ترجمه شده است ـ سيد هاشم معروف الحسینيبا تأكيد بر اينكه اين كتاب را بر پايه مطمئنترين منابع و نزديكترين آنها به واقع و منطق پديد آورده است، انقلاب سرخ امام حسين (علیه السلام) را ميكاود. وي در مقدمه كتاب بيان ميدارد: «پژوهشگري كه منابع تاريخي را مينگرد، قهرمانان بزرگي مييابد كه به خاطر ايمانشان، براي برپايي حق و عدالت گام در مسير جهاد و مبارزه مينهند؛ هرچند در اين مسير، تمام هستي آنان قرباني شود.» او امام حسين (علیه السلام) را الگوي كاملي معرفي ميكند كه با انقلابش، توانست عوامل و موانعي را كه در راه حركت امت اسلامي به سوي آيندهاي درخشان و جامعهاي برتر خلل ايجاد ميكردند، از سر راه بردارد و با حكومتهاي مستبد و خودكامه مبارزه كند. تشيع بر اساس انقلاب تاريخساز امام حسين (علیه السلام) ، توانست جهاد و مبارزه عليه طواغيت را بياموزد.
سيد هاشم درباره اين كتاب چنين توضيح ميدهد: من در كتاب الانتفاضات الشيعية عبر التاريخ نهضت امام حسين (علیه السلام) و عوامل پديدآورنده آن را شرح دادهام، اما با اصرار تعدادي از جوانان باايمان بر آن شدم كه درباره نهضت امام حسين (علیه السلام) و مراحل آن و نيز درباره موضوع سوگواري براي آن حضرت و تحولات تاريخي آن طي عصرهاي پس از شهادت، مطالبي را بنگارم. نويسنده آنگاه گريزي هم به وضعيت معاصر جامعه شيعي ميزند و تأكيد ميكند «تشيع» كه مظهر اسلام با كليه ابعاد و جوانب آن است، نبايد در برابر مظالمي كه در سرزمين قدس و جنوب لبنان رخ ميدهد، سكوت كند. اگر حسين (علیه السلام) امروز در ميان ما حضور داشت، كربلايي ديگر ميآفريد. در اين كتاب، زندگاني حضرت زينب كبري نيز بررسي شده است.[17]
- الانتفاضات الشيعية عبر التاريخ: برگردان فارسي اين اثر، «جنبشهاي شيعي در تاريخ اسلام» نام دارد. استاد هاشم معروفدر اين كتاب سعي ميكند چهره راستين تاريخ تشيع را نشان دهد. او ابتدا مفهوم تشيع را اينگونه تعريف ميكند كه پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به فرمان پروردگار، علي (علیه السلام) را پس از خود به امامت و جانشيني خويش برگزيد. تشيع به اين معنا، همان اصالتي را دارد كه ديگر اصول و مبادي و احكامي كه پيامبر بزرگوار اسلام از جانب خدا براي آدميان عرضه فرمود.
در اين اثر نيز هاشم معروف تأكيد ميكند كه كوشيده است در بيان وقايع، بيطرف و تنها پيرو حق و واقع باشد و اميدوار است اين توفيق حاصل شده باشد. در اين اثر، هويت تاريخي و فكري و فرهنگي تشيع، عوامل بقاي اين مذهب عقلگرا و عدالتمحور، و تلاش امامان بزرگوار شيعي، به خوبي بررسي شده است.
جريان خلافت اسلامي و آراي شيعيان دراينباره و مذاهب ديگر نيز بررسي، و جنايات امويان و تلاشهايي كه جهت تحريف اسلام و دگرگون كردن احكام و سنتهاي آن انجام دادهاند، بازگو شده است. همچنين مؤلف از جنبشهاي شيعي به رهبري علويان و ديگران در دوره زمامداري امويان سخن گفته و به اين پرسش نيز پاسخ داده كه چرا شيعه در تمامي ادوار تاريخ، مورد ستم حاكمان جور قرار گرفته است.[18]
- بين التصوف و التشيع: اين كتاب نيز تلاشي درخور است در دفاع از كيان و اصالت تشيع كه گاهي به غلط مورد اتهام برخي از عامدان قرار ميگيرد. سيد هاشم معروف، پس از مطالعه كتابهايي بر ضد تشيع با عنوان الصلة بين التصوف و التشيعو النزعات الصوفية في الفكر الشيعيكه نويسنده آنها كوشيده بود تصوف نامعقول و نامربوط به مذهب اصيل شيعه را، دستاورد مذهب شيعه به حساب آورد و به آن سنجاق كند، كتاب درباره تصوف و تشيع را نگاشت. استاد هاشم معروف در اين كتاب مينويسد: من مصمم شدم كه اين تهمت ناروا را از دامن پاك تشيع بزدايم؛ تشيعي كه به رغم خواست دشمنان كه از هر وسيلهاي براي خراب كردن و لكهدار كردن چهره آن استفاده كردهاند، همواره تبلور اسلام در طول تاريخ بوده است.
صاحبان چنين كتابهايي كه هجمه به شيعه ميآورند، هدفي ندارند جز اينكه انحرافات ديگر فرق و مذاهب را كه هيچ ربطي به شيعه ندارند، به شيعيان نسبت دهند. ايشان با نقد مباني تصوف و تفسيري كه از اسلام ارائه ميكنند، ميگويند تفسير و برداشت آنان از مباني دين، با فهم تشيع از دين، فرسنگها فاصله دارد. آنان ديانت را در رويگرداني از دنيا و عذاب دادن نفس با گرسنگي و خرقهپوشي و پناه بردن به كنجهاي خلوت با داعيه تجرد از ماده و فراغت قلب ميدانند و برخي از آموزههاي براهمه و يونانيان قديم را معتقد گشتهاند؛ در حالي كه اسلام (معتقدات شيعي درباره اسلام) بين نيازهاي جسم و روح تعادل ايجاد كرده و حق هر يك را شناخته و رياضت را تنها در چارچوب آموزههاي دين، زير سايه عقيده ناب توحيد كه سعادت دنيا و آخرت انسان را به همراه دارد، قبول
كرده است.[19]
- الشيعة بين الأشاعرة و المعتزلة: اين كتاب، فرقههاي اعتقادي ـ سياسي را در اسلام، از بدو پيدايش، با ذكر علل ظهور آنها معرفي كرده است. همچنين ثابت ميكند بيشتر فرقههاي منسوب به تشيع، در تاريخ شيعه وجود و واقعيتي ندارند. درباره تاريخ معتزله و اشاعره و مرجئه و ديگر فرق و مذاهب اسلامي و نيز بحث و آراء و معتقدات آنها را با آراي مذهب شيعه مقايسه ميكند و با دليل ثابت ميكند كه شيعه اماميه در همه علوم ديني، از برجستهترين مذاهب اسلامي است و در همه عرصهها استقلال كامل دارد. مباحثي كه در اين كتاب مورد عنايت نويسنده بود، از اين قراراست:
صفات خدا، بحثي درباره نبوت و امامت، مبحث ايمان، شفاعت، عصمت، بهشت و دوزخ، رجعت، حسن و قبح عقلي، وجوب لطف و اصلح بر خداوند. در تمام اين مباحث، هاشم معروف حسيني در چهره يك متكلم توانا، از معتقدات ناب شيعي دفاع ميكند.[20]
- عقيدة الشيعة الإمامية: استاد اين كتاب را نيز در پاسخ به نوشته يكي از مستشرقين تأليف كرد. فرد ياد شده، در كتابي با عنوان عقيده شيعه اماميه، تشيع را به برداشت سطحي از دين و مراسم ديني متهم كرده بود. اين كتاب، با تكيه بر آثاري غيرمعتبر و احاديث و رواياتي غيرصحيح، در واقع دستاويز ايجاد جنگ ميان شيعه و ديگر فرقههاي اسلامي به شمار ميرفت. سيد هاشم معروفدر پاسخ به اين اقدام فتنهآميز، آموزههاي مترقي شيعي را تبيين كرده و اصول اسلام را از ديدگاه تشيع شرح داده است.[21]
- دراسات في الكافي للكليني و الصحيح للبخاري: در اين كتاب كه بنياد پژوهشهاي آستان قدس، آن را به فارسي برگردانده، ويژگيهاي الصحيح بخاريو الكافيكليني معرفي، و اين دو جامع در برخي از موضوعات مقايسه شده است. هاشم معروف مباحث خود را در اين كتاب بر پنج فصل استوار كرده است:
در فصل اول، به موضوع روايتنگاري و مراحل تدوين آن پرداخته و سير تطور خواندن و نوشتن در اعراب را قبل و بعد از اسلام تحقيق كرده است.
در فصل دوم، اصناف احاديث را بررسي و واژه «تواتر» را ايضاح مفهومي كرده و ديدگاه اهل سنت را در اين باب، بر آفتاب افكنده است.
در فصل سوم، درباره عدالت صحابه پژوهش شده است.
در فصل چهارم، بخاري و كتابش، الصحيح از ديدگاه اهل سنت و كليني و الكافي او از ديدگاه شيعه بررسي شدهاند.
در فصل فرجامين نيز تعدادي از رجال ضعيف و روايات مشكوك اين دو جامع را بررسي كرده است. روايات مورد مقايسه، از قرار اين است: واجب الوجود، قضا و قدر، علم و ايمان. نويسنده پس از بررسي و تطبيق محتواي روايات اين دو اثر، نظر خود را بيان كرده است.[22]
- سيرة الأئمة الاثني عشر: در اين كتاب گرانسنگ نيز برخي ابعاد سيره و سنت راستين و جانپرور امامان معصوم: بررسي شده است؛ از قبيل موضع آن بزرگواران درباره حاكمان ستمگر و مبارزه با آنان؛ تا جايي كه امنيت و آسايش و جان پاكشان را به خطر ميانداختند؛ در حالي كه از اقدام خويش نيز مطمئن و راضي بودند. آنان در راه سعادت آدميان، از هيچ نوع بذل و بخشش و ايثاري دريغ نميكردند.
در اين كتاب، همچنين احوالات امام علي (علیه السلام) ، حضرت خديجه و حضرت فاطمه زهرا و نيز امام حسن (علیه السلام) ذكر شده است.[23] آثار هاشم معروف، اين مهم را در ذهن تداعي ميكند كه وي اين شعار را فرا راه خود قرار داده بود: «الشيعة يعلو و لا يعلي عليه»؛ همانگونه كه «الاسلام يعلو و لايعلي عليه». استاد هاشم معروف، علاوه بر كتابهاي ياد شده، كتابهاي ارزنده ديگري نيز تقديم اصحاب دانش كرده كه برخي از آنها شامل مباحث فقهي است و نشان ميدهد كه اسلام در همه زمينههاي عقيدتي، فرهنگي و عملي، ساز و كار دارد و برنامه عملي معرفي ميكند. نام كتابهاي ديگر استاد، فهرستوار ذكر ميشود:
- تاريخ الفقه الجعفري
- المبادي العامة للفقه الجعفري
- نظرية العقد في الفقه الجعفري
- المسؤولية الجزائية في الفقه الجعفري
- الولاية و الشفعة و الاجارة في الفقه الاسلامي
- الأحاديث الموضوعة
- الوصايا و الأوقاف و إرث الزوجين
- اصول الفقه الجعفري
- نظرات جديدة في الفرق و المذاهب الاسلامية
- صور مشرقة من وحي الاسلام
- اصول التشيع
استادان
استادان برجسته و بزرگي كه سيد هاشم معروف الحسنی از محضر آنان، دانش آموخته بود، از اين قرارند:
- شيخ محمدحسين كاشف الغطاء (1294-1373ق)؛[24]
- آقا جمالالدين گلپايگاني (1295-1377ق)؛[25]
- سيدحسين حمامي(1289-1379ق)؛[26]
- سيد محسن حكيم (1305-1390ق).[27]
- شيخ علي شراره(1302-1375ق): او تحصيلات خويش را در مدرسه سيد نجيب فضلالله آغاز كرد. دروس مقدماتي را نزد پسرعمويش شيخ عبدالكريم، در جبل عامللبنان در مدرسه مذكور فرا گرفت. سپس در درس شيخ موسي مغنيه شركت جست. او عالم و فاضلي توانا با معلوماتي فراوان، حافظهاي قوي و بسيار حاضرجواب بود. در علوم ادبي و فروعات فقهي تسلط زيادي داشت و از ذوقي لطيف بهره ميبرد. اشعار فراواني از او در زمينه اجتماعي و سياسي و ديني به يادگار مانده است.[28]
- شيخ محمد علي الخرساني.[29]
رحلت
سيد هاشم معروف الحسنی سرانجام پس از مجاهدتي مثالزدني در دفاع از عقايد و آرمان اسلام و تشيع، در سال 1400ق در سن 67 سالگي به لقاي پروردگارش نايل آمد. خداوند را ميخوانيم كه به آن بزرگوار، پاداش مجاهدان در راه خدا و مرتبت شهيدان والاقدر عطا فرمايد.
[1]. سيد عباس علي موسوي، علماء ثغور الاسلام في لبنان، ج 2، ص 604.
[2]. همان.
[3]. سید هاشم معروف الحسنی، الشيعة بين الاشاعرة و المعتزلة، ترجمه: سيد محمدصادق عارف، ص 8 .
[4]. علماء ثغور الاسلام، ج 2، صص 604-606.
[5]. شيخ محمد فقيه (1329-1419ق) محقق و فقيهي عاليمقام بود كه در شعر و ادب هم دست داشت. داراي تأليفات فراواني در فقه و صاحب رساله مختصر عمليه است و درباره تاريخ جبل عامل لبنان هم كتاب نوشته است. (نك: علماء ثغور الاسلام في لبنان، ج 2، ص 216- 218)
[6]. علماء ثغور الاسلام، ج 2، صص 605 - 606.
[7]. علماء ثغور الاسلام، ج 2، ص 606.
[8]. همان.
[9]. سید هاشم معروف الحسنی، سيرة المصطفي، مقدمه: يكي از دوستان سيد هاشم، ص «ح».
[10]. همان ، ص «أ» و «ب».
[11]. علماء ثغور الاسلام، ج 2، ص 607.
[12]. همان؛ سيرة المصطفي، ص «ج».
[13]. علماء ثغور الاسلام، ج 2، ص 608.
[14]. سيرة المصطفي ، ص «هـ».
[15]. سید هاشم معروف، زندگينامه اميرالمومنين علي، ترجمه: دكتر علي شيخ الاسلامي، ص 6.
[16]. سيرة المصطفي، مقدمه، صص 7- 10.
[17]. سید هاشم معروف الحسنی، من وحي الثورة الحسينية، صص 8-10 و 39.
[18]. سید هاشم معروف الحسنی، الانتفاضات الشيعية عبر التاريخ، صص 5-8؛ همو، جنبشهاي شيعي در تاريخ اسلام، ترجمه سيد محمد صادق عارف،ص 13.
[19]. همو، بين التصوف و التشيع، صص 5-11.
[20]. سید هاشم معروف الحسنی، الشيعة بين الاشاعرة و المعتزلة (شيعه در برابر معتزله و اشاعره)، ترجمه: محمدصادق عارف، ص 9.
[21]. همو، عقيدة الشيعة الامامية عرض و دراسة، صص 3-8.
[22]. هاشم معروف، دراسات في الكافي للكليني و الصحيح للبخاري (پژوهشي تطبيقي در احاديث بخاري و كليني)، ترجمه: عزيز فيضي.
[23]. همو، سيرة الأئمة الاثني عشر.
[24]. نك: محمدرضا سماك اماني، مقاله «سوره خشم»، گلشن ابرار، ج 2، ص 629.
[25]. نك: همان، ص 336، مقاله «جمال عارفان»، عليمراد كياني.
[26]. نك: همان، ص452، مقاله «رايت انديشه»، عباسعلي مردي قشلاقي و همان،ج9،صص525-534
[27]. نك: همان، ج 2، ص 717.
[28]. علماء ثغور الاسلام في لبنان، ج 2، صص24-27.
[29]. همان، ص 605.