رضا مدنى کاشانى
(1321ق. ـ 1372ش.)
عنوان مقاله: فقیه پرتلاش
نویسنده: نورالدّین على لو
ولادت
در سحرگاه چهارشنبه 23 محرم الحرام 1321 ق. فرزانه اى گمنام در دارالعلم کاشان، در یک خانواده روحانى و پرآوازه قدم به عرصه هستى نهاد.[1]
با تولّد وى، در دل پدر و مادر، دریایى از شادى و رضایت موج مى زد. آنان خشنود و راضى از این هدیه خداوند، نام رضا، یکى از القاب امام هشتم، على بن موسى الرضا(علیه السلام) را برایش برگزیدند. تا در آینده به برکت آن امام همام، گام هاى خود را در راه ترویج و نشر فرهنگ تشیّع و عالم آل محمّد(علیهم السلام)، با صلابت و استوارى بردارد.
خاندان
مدنى هاى کاشان، از خانواده هاى اصیل و با سابقه علمى ایران مى باشند. اصل این خاندان، ریشه در شیراز دارند. جد بزرگوارشان، ملاّمحمود شیرازى، در حدود سال 1200 ق. از شیراز به کاشان مهاجرت کرد و در این شهر ماندگار شد.[2]
پدر بزرگوارش آیت الله شیخ عبدالرّسول مدنى کاشانى، معروف به «مجتهد کاشانى» در روز مبعث پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در سال 1208 ق. در شهر کاشان متولّد شد و به عشق صاحب آن روز، وى را عبدالرّسول نامگذارى کردند. ملاّ عبدالرّسول، درس هاى ابتدایى را در کاشان نزد عالمانى چون: آیت الله حاج شیخ حبیب الله شریف کاشانى و میرزا فخرالدّین نراقى و... فرا گرفت.
ملاّ عبدالرّسول براى افزودن به اندوخته هاى علمى و پژوهشى و دست یابى به معارف علوى در جوار حرم امیر المؤمنین(علیه السلام)مسکن گزید و پس از سال ها حضور در درس دانشمندانى چون: آیت الله سیّد محمّدکاظم یزدى طباطبایى و... به کاشان بازگشت.
شیخ عبدالرسول در کاشان از جایگاه اجتماعى و اعتبار بالایى برخوردار بود. منزل وى پناهگاه بیچارگان و محل حلّ و فصل اختلافات و رفع نیازهاى مردم بود.[3]
درباره موقعیّت اجتماعى و معنوى آیت الله شیخ عبدالرسول مجتهد کاشانى، فرزند برومندش آقا شیخ رضا چنین مى گوید: در اغلب محاکمات و فصل خصومات که بین اهالى کاشان و غیره واقع مى شد، در محضر مبارک آن مرحوم خاتمه مى گرفت بدون آن که اعمال نظرى بشود. عجیب آن است که دادگسترى هم که مفتوح شد، اغلب محاکمات در منزل آن بزرگوار بود. روزى رئیس دادگسترى به منزل معظم له مشرف مى شود و مى گوید:
«منزل شما از عدلّیه ما دایرتر و مراجعه به آن بیشتر است.»[4]
حاج شیخ عبدالرسول، علاوه بر خدمات فراوان و تربیت شاگردان گرانمایه، همانند حاج آقا رضا و دیگران، آثارى ارزشمند، مانند رساله انصافیه، درباره مشروطه و اصول آن، تریاق السموم در فضائل اهل بیت(علیهم السلام)، آب حیات در شرح دعاى سمات، رساله صحابیه، اخلاق مدنى، شرح دعاى صباح، مجمع النّصایح، فوائد المتکلّمین و...را از خود به یادگار گذاشت.
یکى از شاگردان آقا رضا مدنى مى گوید: به آقا رضا عرض کردم: رساله انصافیه ابوى را چاپ مجدد بفرماییدکتاب خوبى است. فرمود:
«نه، براى این که پدرم از چاپ آن پشیمان بودبراى این که نهضت مشروطه از مسیر اصل خود که علماى بزرگ آن را دنبال مى کردند، منحرف شده و با پیروزى مشروطه، به جاى بر سر کار آمدن دانشمندان اسلام و اجراى احکام دین، فئودال ها و غربزدگان و ایادى استکبار، رهبرى نهضت را به دست گرفتند و علماى بزرگ را گوشه نشین کردند.»
این عالم ربّانى، در هشتم صفر 1366 ق. در زادگاه خود وفات یافت و در بقعه پنجه شاه کاشان به خاک سپرده شد.[5]
مادر حاج آقا رضا، دست پرورده و پرورش یافته مادرى از فرزندان آیت الله شیخ حبیب الله شریف کاشانى بود. مادرش نیز همانند پدر، به زهد، تقوى، عفاف و پاکدامنى و مواظبت بر فرایض دینى، تلاش در تربیت فرزندان، قناعت در زندگى، دورى جستن از مجالس لعب و لعو، زبانزد بود. شیخ رضا در کنار چنین پدر و مادرى رشد و پرورش یافت.[6]
تحصیلات
آقا شیخ رضا تحصیلات ابتدایى و سطح علوم دینى را در کاشان از استادان بنام زمان خود فرا گرفت و براى رسیدن به قلّه هاى رفیع دانش و معرفت و تکمیل درس هاى خود، کاشان را به مقصد قم ترک کرد[7] تا بتواند در محضر استوانه هاى علم و تقوا در شهر مقدّس قم زانوى ادب بر زمین زند و از دانش آنان بهره مند گردد.[8]
آقا شیخ رضا درباره حضور خود در حوزه علمیه قم چنین مى گوید:
«در این اوان، یعنى حدود سال 1340 ق. شنیدم مرحوم آیت الله العظمى آقا شیخ عبدالکریم حائرى یزدى که مؤسس حوزه علمیه قم هستند، از اراک به این شهر تشریف آورده اند و به خواهش علماى قم و تهران، قصد اقامت فرموده، مشغول تدریس شده اند. از این رو، طلبه هاى بسیار از اطراف به سوى این شهر روانه شدندبنده هم به اتّفاق چند نفر دیگر از جمله مرحوم آقا مهدى فاضل نراقى[9]راهى قم شدیم و به درس ایشان رفتیم. در آن حال، کار عمده ما مباحثه با علمایى نظیر آیت الله سید محمّدتقى خوانسارى، مرحوم آیت الله سیّد احمد خوانسارى، مرحوم آیت الله آخوند ملاّ على همدانى، و مرحوم آیت الله میرزا محمّد همدانى بود. مدتى هم با حاج آقا روح الله ]کمالوند[ خرم آبادى به مباحثه نشستیم اما در میان بزرگان، بنده از درس فقه و اصول مرحوم آیت الله العظمى آقا شیخ عبدالکریم ]حائرى[(رحمه الله) بیشتر استفاده کردم و بسیارى از آداب و قواعد فقهى را در خدمت شان آموختم. ایشان لطف و توجه خاصى به بنده داشتند و غالباً طرف بحث خود قرار مى دادند و در هر موردى که صحبت مى کردند، بعضاً منتظر مى شدند تا ببینند چه مى گویم البته سعى من در این مباحثات، این بود که برخلاف ایشان صحبت کنم تا مسائل بیشتر و بهتر شکافته شود که طبعاً لازمه این امر، تحقیقات و مطالعات بیشتر بود.»[10]
یکى دیگر از هم مباحثه هاى وى آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى بود.
استادان
بزرگانى که در تربیت و شکل گیرى علمى و اخلاقى و تکوین شخصیت علمى و فقهى آیت الله مدنى کاشانى نقش اساسى داشته اند عبارتند از:
1.آیت الله شیخ عبدالرسول مدنى کاشانى.اوّلین و دلسوزترین استاد و مربى وى، پدر بزرگوارش مى باشد که در کنار نهادینه کردن فضایل اخلاقى و آموختن درس زندگى، پایه هاى درس هاى حوزوى وى را استحکام بخشید و تا پایان دوره سطح از جان و دل در تربیت او کوشید.[11]
2. آیت الله حاج شیخ حبیب الله شریف کاشانى.[12]
از آقا رضا نقل شده که روزى از درس آیت الله حائرى برگشتیم قباى آقاى گلپایگانى پاره شده بودگفتند: برویم از گذرخان قبا بخریم، آقا فقط دو قِران پول داشت. وقتى وارد مغازه شدیم، از قباهاى دست دوم یکى را پسندید و اندازه شد. پرسیدیم قیمت این قبا چقدر است؟ فروشنده گفت: 3 قِران. گفتیم دو قِران نمى شه؟ گفت: نه و به راه افتادیم. قبا فروش گفت: آقا بیایید ببرید. گفت: شما دو قِِران پرداخت کنید و یک قِران را خمس حساب مى کنم. آقا قبا را گذاشت فرمود: من مى گردم و یک قباى دو قِرانى پیدا مى کنم و ضرر به امام زمان(علیه السلام)نمى زنم.
3. آیت الله سیّد محمّد بن ابراهیم علوى کاشانى وى در کاشان متولّد شد و در همان شهر وفات یافت و در قبرستان فیض مدفون گردید.[13]
4. آیت الله العظمى حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى.[14]
فیضیه
مدرسه فیضیه قم که یادگارى از فیض کاشانى است، شاهد حضور دانش پژوهى دیگر از شاگردان مکتب امام صادق(علیه السلام) بود. او داستان حضورش در قم و مدرسه فیضیه را این گونه بیان مى کند:
«آن روزها یک چراغ نفتى داشتیم که شب ها صنّار نفت در آن مى ریختیم. این چراغ هم روشنایى اطاق ما را تأمین مى کرد و هم غذاى مان را روى آن مى پختیم. روزى یک سیر گوشت مى گرفتیم و چهار نفر آن را مى خوردیم... تا هنگامى که در مدرسه فیضیه بودیم، هر روز صبح یک ساعت قبل از اذان به حرم مى رفتیم و مطالعه و تحقیق مى کردیم.»
او در جاى دیگر مى گوید:
«به طور کلى در طول شبانه روز بیش از 4 تا 5 ساعت نمى خوابیدیم به خاطر دارم بعضى روزها آن قدر مشغول درس و بحث و مطالعه مى شدم که اصلاً غذا را فراموش مى کردم. روزها را آن قدر گرفتار درس و بحث ]بودیم [که حتى فرصت پنج دقیقه صحبت خصوصى با کسى را نداشتیم.»[15]
آرى، این فرزانه والا مقام، چنان در درس و بحث غوطه ور شده بود که شب را از روز نمى شناخت و به تحقیق و تفحص مى پرداخت و مورد عنایت و توجه استادان زمان خود، خصوصاً آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى قرار گرفت.
خاطره ها
ورود این طلبه فرزانه به قم، همزمان با تأسیس و شکل گیرى حوزه علمیه قم بود. در این دوران، حکومت پر از خفقان رضاخان پهلوى به شدّت با دین و روحانیت مبارزه مى کرد. آیت الله مدنى درباره این دوران چنین مى گوید:
«رضاخان از حوزه هاى علمیه هراس زیادى داشت و خیلى مى ترسیدبه حدّى که مدتى دستور داده بود هر که مى خواهد از تهران به قم برود، باید جواز بگیرد که البته آن را هم به دشوارى به اشخاص مى دادند و خیلى آنها را معطل مى کردند. من خودم وقتى مى خواستم از تهران به قم بروم، چندین روز معطل این کار مى شدم.»[16]
اجتهاد
آیت الله مدنى به خاطر سعى و کوشش بى وقفه خود و برخوردارى از استعداد ذاتى و شایستگى هاى فراوان علمى، در عنفوان جوانى به درجه اجتهاد رسید، اجازه اجتهاد از مراجع بزرگ و تألیفات علمى در جوانى، شاهد مقام اجتهاد این فرزانه مى باشد.[17]
اجازات
در حوزه دانش هاى اسلامى، «اجازه»، اهمیت بسزایى دارد و به منزله گواهى بر ممتاز و متمایز بودن دانش پژوه محسوب مى گردد. آیت الله مدنى نیز از عالمان برجسته اى است که مفتخر به دریافت اجازه از عالمانى گردید که در دادن اجازه، بسیار دقیق و سختگیر بودند. آن بزرگان عبارتند از:
1. حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى که متن اجازه وى چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم. مراتب عالیه جناب معظم له مخفى نیست و بحمد الله باقصى مرتبه فضل و کمال واصل و به مرتبه اجتهاد نائل، فله العمل بما استنبطه من الاحکام و یحرم علیه التقلید و لله درّه و کثّر بین الانام مثله،
حرّره الاحقر عبدالکریم حائرى.[18]
2. سیّد ابوالحسن اصفهانى.[19]
3. آقا ضیاء الدّین عراقى.[20]
4. حاج شیخ محمّدرضا اصفهانى، معروف به مسجد شاهى[21]
این فقیه بلند آوازه همچنین براى بعضى از شاگردان خود، به طور شفاهى و کتبى اجازه روایت صادر کرده است.
سفرى به نجف
آیت الله مدنى بعد از دریافت اجازه از آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائرى یزدى، به تأسّى از عالمان بزرگ که مدتى را در نجف اشرف و در کنار بارگاه ملکوتى امام على(علیه السلام) و باب العلم علوم انبیا به سر مى بردند، به شهر مقدّس نجف مسافرت کرد و بعد از زیارت حرم مطهّر امیر المؤمنین(علیه السلام) با عالمان و مراجع بزرگوار آن حوزه دیدار و گفت و گو کرد. در آن سفر از وى درخواست شد تا در نجف اقامت گزیندامّا آیت الله مدنى بازگشت به وطن را بر اقامت در نجف ترجیح داد و به ایران بازگشت.[22]
بازگشت به کاشان
مجتهد جوان پس از تحصیل و تفّقه در دین و رسیدن به جایگاه علم و اجتهاد و کسب اجازات علمى از دانشمندان بنام حوزه هاى علمیه قم و نجف، به دستور پدر بزرگوارش، و عدّه اى از اهالى به شهر خود بازگشت و به تبلیغ، اقامه جماعت، تدریس و خدمات علمى و اجتماعى پرداخت.[23]
وى بعد از مدتى اقامت در کاشان، براى تجدید دیدار با استادان بزرگ خود و زیارت حرم مطهّر حضرت فاطمه معصومه(علیها السلام) وارد شهر مقدّس قم شد و در درس باشکوه آیت الله حاج آقا حسین بروجردى شرکت کرد و با گفت و گوهاى علمى که در آن جلسه انجام داد، توجه آیت الله بروجردى را جلب کردبه گونه اى که وقتى آیت الله بروجردى، وى را شناخت، متوجه عظمت علمى وى شد، سؤال کرد که چرا به کاشان مهاجرت کرده اید؟ آیت الله بروجردى با اصرار از وى خواست که در قم اقامت کندولى وى براى خدمت به اسلام و جامعه اسلامى اقامت در شهر خود را ترجیح داد و به کاشان بازگشت.[24]
اوصاف
فقیه نامدار همان گونه که از نظر علمى از جایگاه ویژه اى برخوردار بود، از بعد اخلاقى نیز سرآمد دیگران بود. وى در معاشرت، متواضع و نسبت به بیت المال امین بود و بسیار ساده زندگى مى کرد. او توجه عجیبى نسبت به مصرف بیت المال داشت.
در این باره از یکى از شاگردانش چنین نقل شده است:
روزى از روزهاى زمستان، میرزا حسین، خادم آقا، براى منزل خرید کرده بود. وقتى وسایل فروشنده را محاسبه مى کرد، سه ریال هم براى خرید سبزى محاسبه کرده بود. آقا فرمود: ما در فصل زمستان پول سبزى نداریم، میرزا حسن گفت: به آقا بگو مردم در زمستان هم سبزى مى خورند. آقا فرمود: مردم بخورندما نداریم. او گفت: آقا، خانم گفت سبزى بخر. آقا فرمود: پول را از خودش بگیر و بعد آقا داد زد: خانم شما آخر مرا جهنمى مى کنید.[25]
از صفات دیگر وى، مخالفت شدید با خرافات و سوء استفاده از مقام و عناوین بود. در این باره یکى از شاگردان آیت الله مدنى چنین نقل مى کند:
«روزى به ملاقات آقا رفتم. او دراز کشیده بود و فرمود: آقا سیّد نصرالله! مردم چرا این طورى اند، گفتم: چرا؟ آقا فرمود: من مى خواستم شهریه طلبه ها را بدهم، هفتاد تومان قرض کرده ام تا شهریه طلبه ها را بدهم. مردم سیّدى را براى منبر آورده اند و شبى یک ران کباب براى مصرف ایشان و براى هر شبش پول کذایى مى دهند.»[26]
آرى از خصوصیات دیگر وى، اهمیت فوق العاده به تحصیل و امور طلاّب و قوى کردن ادبیات طلاّب بود. وقتى طلبه اى از قم براى تحصیل به کاشان مى رفت، خودش از ادبیات امتحان مى گرفت و مى فرمود:
پایه طلبه باید قوى باشد و به خادم مدرسه سفارش مى کرد که مبادا با خاموش کردن چراغ ها، مانع مطالعه طلاّب شوى.
از خصوصیات دیگر وى، ارادت خاص به اهل بیت معصوم(علیها السلام) بود. زمانى که زندگى کسى را براى الگو پذیرى معرفى مى کرد، زندگى مولاى متقیان، على(علیه السلام) را سرمشقى براى زندگى خود و دیگران بیان مى کرد و زمانى که مظلومیت على(علیه السلام) را یادآورى مى کرد، اشک در چشمانش حلقه مى زد. آرى، این فقیه پرتلاش، وقتى لب به وعظ و ارشاد مى گشود، پیوسته خود و مردم را به تقواى الهى و پرهیز از دنیا و تجمّلات آن سفارش مى کرد و مردم را به امور آخرت تشویق و طلوع صبح را با نماز شب و گریه هاى شبانه سپرى مى کرد.[27]
کارهاى فرهنگى و اجتماعى
اکنون کارهاى ارزشمند فرهنگى و اجتماعى آیت الله مدنى را به اختصار ذکر مى کنیم:
1. کمک به مستمندان و خانواده هاى بى سرپرستبه طورى که فهرستى از اسامى مقررى بگیران وى بیانگر این معناست.
2. احداث حمام، مسجد، آموزشگاه و غسالخانه در شهر کاشان و اطراف، تأسیس کتابخانه اى که هم اکنون نیز مورد استفاده طلاّب و دانش پژوهان مى باشد.
3. اعزام روحانى جهت تبلیغ دین و بیان احکام نورانى اسلام و نشر مذهب اثنا عشرى.
4. اداره حوزه علمیه کاشان و پرداخت شهریه به طلاّب و رسیدگى به امور آنان در حد امکان و پرورش شاگردان زیادى تا سطح درس خارج.
یکى دیگر از کارهاى با ارزش وى، احیاى مدرسه علمیه آقا بزرگ، مدرسه میان چال ـ در بازار کاشان ـ مى باشد. نقل شده که مدرسه آقا بزرگ که از یادگارهاى نراقى ها است، توسط دولت به یک مدرسه دخترانه تبدیل شده بود که وى با تلاش و فشار زیاد به دولت وقت، مدرسه را از چنگ عمّال حکومتى درآورد و طلاّب زیادى را در آن ساکن گردانید.[28] آیت الله مدنى با ورود به شهر کاشان، زندگى خود را وقف خدمت به مردم و حضور در صحنه هاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى کرد. او مبارزه با انحرافات عقیدتى و پاسخ به شبهات و دفاع از هویّت دینى را از وظایف اصلى خود مى دانست.
گفت و گو
آیت الله مدنى درباره گفت و گوى خود با آیت الله سید ابوالقاسم کاشانى (متوفاى 1380ق.) مى گوید:
«در دیدارى ]که[ با آقا سیّد ابوالقاسم کاشانى داشتم، وى گلایه کرد که چرا خود را وقف در بحث حوزه نموده اید و در امور سیاسى دخالت نمى کنید، در جواب گفتم: نه باید هر دو باشنداز علما عدّه اى باشند که دنبال فقه و فقاهت بروندعدّه اى هم باشند که حکومتدارى کنندمنتها هر کسى که در هر قسمت توان دارد، دنبال آن برود و مملکت را منظّم کند. وى در این باره، براى او چنین مثال مى آورد: «یک اعرابى وارد منزل امام حسین(علیه السلام)شد و دید یک عدّه اصحاب حضرت در منزل امام(علیه السلام) هستند که روزه هستند و طبقى درست کرده اند تا هنگام افطار، افطار کنند و روز بعد به منزل امام حسن(علیه السلام) آمد و دید که سفره ها گسترده و اعیان و اشراف مى آیند و مى روند و طعام ها و سفره هاى رنگارنگ وجود داردمتحیر شد. امام حسن(علیه السلام) به او گفت: اعرابى چرا نمى نشینى تا غذا بخورى؟ اعرابى گفت: تعجب مى کنم از روش شما و برادرتان چرا برنامه این دو نوه پیامبر(صلى الله علیه وآله)با هم مخالف است؟ اگر کار امام حسین(علیه السلام)درست است، پس این سفره رنگارنگ چیست و اگر این عمل درست است، پس قضیه دیروز امام حسین(علیه السلام) چه علتى داشت و چرا با هم مخالف هستید؟ امام حسن(علیه السلام) فرمود: نه، ما با هم هیچ اختلافى نداریم مردم اختلاف دارند. او باید با این راه مردم را هدایت کند و من هم این طور باید آنان را هدایت کنم.
به آقاى کاشانى گفتم که باید هر دو باشند. آرى، هم مجتهد باید باشد که دخالت در سیاست کند و هم مجتهدى که نمى تواند در سیاست دخالت کند و باید فقاهت داشته باشد و احکام فقهیّه را حل و فصل کند و هر دو باید باشد.[29]
در عرصه شعر و ادب
آیت الله مدنى کاشانى علاوه بر اصول، فقه، رجال و حدیث، در ادبیات و شعر نیز استادى ماهر و داراى طبعى لطیف بود و اشعارى را به عربى و فارسى سروده است و در سرودن ماده تاریخ، از تبحّر خاصى برخوردار بود. نمونه اى از اشعار عربى وى که در رثاى آیت الله العظمى بروجردى سروده است و به ماده تاریخ وفات او اشاره کرده است، چنین است:
الله اکبر ماذا الحادث الجلل *** فان کل مصیبة من بعده جلل
ماذا التزلزل هل قام القیامة ام *** ازکان شرع محمّد تتزلزل
ما بال کل الناس تجرى عیونهم *** و فؤادهم من نار الهموم مشتعل
و حجة من امام العصر قد کان فى الورى *** واسوس الناس قد کان هل له بدل
لمّا بغوا عام الرحیل فالمدنى *** مورخا قال «ماذا الحادث الجلل»[30]
آیت الله مدنى و انقلاب اسلامى
براى آشنایى با دیدگاه سیاسى آیت الله مدنى به دو بخش از دیدگاه هاى وى قبل و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى اشاره مى کنیم:
وى همانند سایر مراجع، از اوایل شروع انقلاب اسلامى حضور داشته و همگام با امام خمینى و سایر مراجع تقلید، مبارزه با طاغوت را بر خود فرض مى دانست و در مقابل کارهاى نامشروع حکومت پهلوى به هر شکل ممکن مقابله مى کرد و حضور خود را با سخنرانى، صدور اعلامیه، تشکیل مجالس و نیز فتوا به حرمت مصرف گوشت هاى سرد که به طور غیر شرعى ذبح شده بود و از کشورهاى غیر اسلامى وارد ایران مى شد، اعلام مى کرد. همچنین جلوگیرى از تخریب مساجد کاشان، همانند مسجد صادقیّه و مسجد اعظم کاشان، از دیگر فعالیّت هاى اوست.[31] براى آشنایى بیشتر با این بُعد مبارزاتى وى، به نمونه اى از اعلامیه هاى وى از سال هاى 1342 ش. تا سال 1357 ش. اشاره مى کنیم:
تاریخ: اردیبهشت 1342ش.
بسمه تعالى
جامعه روحانیت کاشان، پشتیبانى کامل خود را بدین وسیله از زعماى حوزه علمیه قم، مخصوصاً عالم عامل مجاهد، حضرت آیت الله خمینى اعلام و در راه اجراى منویات معظم له که اعتلاى اسلام و قطع دست اجانب از حریم مقدّس قرآن است، از هیچگونه فداکارى دریغ نخواهند نمود. بدیهى است که اراده و خواست روحانیت اسلام با جنبش عظیم ملّت مسلمان همراه است...
رضا المدنى الکاشانى و...[32]
همچنین در دى 1356 ش. در پى اهانت روزنامه اطلاعات به امام خمینى، جامعه روحانیت کاشان در محکومیت این اقدام، اطلاعیه اى منتشر کرد. در این اطلاعیه که آیت الله مدنى یکى از امضا کنندگان آن بود آمده است:
«از قلمهاى مسموم عدّه اى از مطبوعات کشور که حقایق اسلامى را واژگون جلوه مى دهند و از تهمت هاى ناروا به حضرات علماى اعلام دامت برکاتهم، مخصوصاً از مندرجات روزنامه اطلاعات، شماره 15506، هفدهم دى ماه، مبنى بر اهانت بر ساحت اقدس حضرت آیت الله العظمى آقاى خمینى مدظله، شدیداً متأثّر و مراتب انزجار خود را بدین وسیله اعلام نموده و... .[33]
اطلاعیه مشابهى نیز به همراه جمعى از عالمان کاشان، درباره فاجعه 29 بهمن تبریز صادر کردند.[34]
ملاقات با امام خمینى
در آستانه پیروزى انقلاب اسلامى ایران، ملاقاتى بین امام خمینى و آیت الله حاج آقا رضا مدنى در روزهاى قبل از پیروزى انقلاب صورت گرفت و در آن ملاقات، امام از وى خواست که براى پیروزى نهضت دعا کند. وى به اهل بیت معصوم(علیهم السلام) متوسل و متمسک شد و عریضه اى به محضر امام عصر (عج) نوشته، با گریه و التماس پیروزى انقلاب را از محضر امام عصر (عج) تقاضا کرد.[35]
بعد از پیروزى انقلاب
آیت الله مدنى با پیروزى شکوهمند انقلاب اسلامى، همواره حمایت از رهبرى انقلاب را بر خود لازم دانسته، به این کار اهتمام مى ورزید و بارها مى گفت:
«آقاى خمینى وارد در کارهاى سیاسى هستند و باید در امورات سیاسى تابع او باشیم.»[36]
درباره دعوت به پشتیبانى از امام خمینى چنین نقل شده است:
«ما زیاد به آقا اصرار مى کردیم که آقا در امور سیاسى اطلاعیه بدهید. آقا فرمود: آقا سیّد نصرالله من نمى ترسم اطلاعیه بدهم مردم به حرف امام گوش مى کنند. بگذارید مردم پیرو امام باشند. من نمى ترسم بگذارید درب این و آن نروند و به حرف ایشان گوش بدهند.[37]
آیت الله مدنى درباره امام خمینى گفته است: «امام خمینى اسلام و ایران را زنده کردند.» و یا در بیانات دیگر خود مى گوید:
«خدا شاهد است سال هاى زیادى منتظر بودم که یک نفر مرجع روحانى پیدا شود که نبض این مملکت به دست او باشد و کارها را اداره کندالحمدالله رب العالمین، مراد ما انجام گرفت. امیدوارم خداوند بحق محمّد و آل محمّد(صلى الله علیه وآله)، رهبر ما را موفق بدارد و روز به روز بر عمر و عزّتشان بیفزاید.»[38]
بمب باران منزل مرجعیّت
خانه هاى عالمان دینى نیز همانند خانه هاى دیگر افراد، در جنگ تحمیلى عراق از حملات نظامى در امان نماند و مورد حمله دشمن بعثى قرار گرفتدر حالى که صادق زاده نامى از آقا مسئله شرعى مى پرسید و آقا پاسخ مى داد، منزل آقا بمب باران شد و صادق زاده به درجه شهادت نائل گردید و بدن مبارک آیت الله مدنى نیز خراشى برداشت.[39]
دیدار با شهید بهشتى
با توجه به موقعیّت اجتماعى و معنوى آیت الله کاشانى در کاشان، وقتى که مسئولین نظام جمهورى اسلامى ایران به آن شهر سفر مى کردند، رسیدن به خدمت شاگرد مکتب جعفرى را مغتنم مى شمردند. یکى از این افراد، شهید مظلوم آیت الله سیّد محمّد حسینى بهشتى بود که در زمان ریاست قوه قضاییه مسافرتى به کاشان داشت و در این سفر به ملاقات آیت الله مدنى رفت. شهید بهشتى در این ملاقات گفت: «ما قاضى نداریم.» آیت الله مدنى فرمود: «قاضى خیلى داریم شما اعتنا نمى کنید.» شهید بهشتى گفت: چطور؟ وى گفت: «در هر شهرى و در هر دهى علما هستندوقتى براى قضاوت به آنها مراجعه کردند و مشغول کار شدند، همین ها کافى است.» شهید بهشتى گفت: «آرى، این نظر بدى نیست و حرف آیت الله مدنى را پسندید.»[40]
تراوش قلم
از آثار گرانبهاى دیگرى که از وى به یادگار مانده، آثار قلمى آیت الله مدنى است. حضرت امیرالمؤمنین على(علیه السلام) درباره نگارش چنین مى فرماید:
«کِتابُ الرَّجل مِعیارُ فَضْلِهِ و مسمارُ نَبْلِه ِنوشتار شخص، میزان فضیلت و وسیله شناخت بزرگوارى اوست.»[41]
برخى از تألیفات آیت الله مدنى عبارتند از:
1. حاشیه بر کفایة الاصول.
2. حاشیه على الغایة القصوى.
3. مناسک حج.
4. رسالة الحجابیه.
5. رسالة فى آنیة الذهب و الفضة.
6. رسالة فى الربا.
7. رسالة فى الحدود.
8. الحواشى على کتاب العروة الوثقى.
9. الحواشى على توضیح المسائل.
10. آل محمّد کیست؟
11. کفایة رؤیة الهلال فى البلاد البعیده.
12. کتاب القصاص للفقهاء و الخواص.
13. کتاب الدّیات.
14. رساله اى در اصول مذهب تشیّع که در آن به بررسى اصول پنجگانه اعتقادى پرداخته شده است.
15. کشف الحقایق فى الرد على الزّندیق و المنافق.
16. تعلیقة على بحث الخیارات و الشروط از کتاب متاجر شیخ مرتضى انصارى.
17. فرائض المقلّدین که رساله عملى وى مى باشد و به سبک خاصى مسائل را به صورت سؤال و جواب و مسائل مستحدثه را در آخر رساله بیان کرده است و در سال 1386 ق. در قطع رقعى در 217 صفحه به چاپ رسیده است.[42]
18. رساله اى در ولایت فقیه.
19. من ولیّ السفهاء.
20. کتاب الخلافة، چاپ مرسل کاشان که در سال 1412 ق. در قطع وزیرى، در 136 ص چاپ شده است. وى در این کتاب، خلافت بلافصل على بن ابى طالب(علیه السلام) را با استدلال و با روایات اهل سنّت بیان کرده است.
21. کشف الاستار عن حکم المغرب و الاستتار که سال 1375 ق. در قطع وزیرى به چاپ رسیده است.
22. براهین الحج للفقهاء و الحج که در 4 جلد تألیف و در قطع وزیرى در سال 1387 ق. به چاپ رسیده است.
فتاواى نادره
آیت الله مدنى فتواهایى برخلاف نظر مشهور داده است که دلیل بر قدرت استنباط علمى وى مى باشد که به برخى اشاره مى شود: نبودن حج که مشهور قائل به فوریت آن مى باشند. وى در بیان این فتوا مى گوید:
«نظر فقها در صورت فورى بودن، همان وجوب عقلى، نه وجوب شرعى است که وى با ذکر ادلّه، نظر خود را به کرسى نشانده است.[43]
2. در مسئله تقلید نیز وى تقلید از اعلم را واجب نمى دانست. وى در بیان دلیل این مسئله مى گوید: انسان مى تواند از چند مجتهد در مسائل مختلف تقلید نمایدچنان که در باب ولایت فقیه هم مى گوید: هر فقیهى در هر کارى که توانایى دارد، باید دنبال همان برودکسى که در فقه تبحّر دارد، بایستى فقه را دنبال کند و کسى که در سیاست و حکومتدارى قوى است، دیگران باید از وى تبعیت کنند و در تمام مسائل همین نظر را دارد. [44]
3. درباره وقت نماز مغرب با دلایل قوى استدلال کرده که وقت نماز مغرب، غروب آفتاب و استتار شمس مى باشد.[45]
فرزندان
از یادگاران وى مى توان به دو پسر وى اشاره کرد. یکى حجت الاسلام شیخ آقا محمّدتقى مدنى است که فردى وارسته، متقى و وصى پدر و یار و یاور پدر در تمام مراحل زندگى و رابط وى با مراجع بود و در تمام کارهاى فرهنگى، دینى و اجتماعى مانند اداره حوزه علمیه، مساجد و کتابخانه ها در کاشان، ادامه دهنده کارهاى پدرش مى باشد. فرزند دوم وى مهندس مهدى مدنى است که در وزارت امور خارجه جمهورى اسلامى ایران انجام وظیفه مى کند.[46]
وصایا
یکى از مسائلى که در دین اسلام بر آن تأکید شده، امر وصیت است. در این جا به گوشه اى از وصایاى این فقیه فرزانه اشاره مى کنیم:
1. اولاً وصیت مى کنم خود را و ثانیاً اولاد و اهل بیت خود را و ثالثاً کلیه برادران و خواهران و مؤمنین را به تقوى و پرهیزکارى و امتثال اوامر حضرت بارى تعالى و پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و اولى الامر که دوازده نفر اوصیاى آن بزرگوارند.
2. سفارش به کتابها و چاپ آنها.
3. سفارش به نماز و محل دفن خود که وصیت کرده بود که مرا نزد پدرم، در بقعه پنجه شاه کاشان، دفن نمایید و فرزندم محمّدتقى بر من نماز گذارد و کسى دیگرى مجاز نیست مگر وصیت کرده باشم.
4. سفارش درباره مسجد، کتابخانه و امور طلاّب و رسیدگى به وضع معیشتى آنان حتى زمانى که در بیمارستان بود، از وضعیّت معیشتى طلاّب سؤال مى کرد و تأکید مى کرد که شهریه آنان را به موقع پرداخت نمایند.[47]
عروج عارفانه
وى بعد از خدمات شایان علمى، فرهنگى و اجتماعى، هنگام اذان ظهر روز جمعه بیست و چهارم ذى حجه 1412 ق. برابر با پنجم تیر ماه 1371 ش. نداى حق را لبیک گفت و بعد از نود و یک سال، عارفانه عروج کرد و روح بلندش به عالم ملکوت پیوست.[48]
بازتاب خبر رحلت
با اعلام خبر پرواز ملکوتى این عالم ربانى، پیام هاى تسلیت از سراسر کشور، به ویژه از حوزه هاى علمیه و مراجع تقلید به کاشان سرازیر شد. رهبر معظم انقلاب، آیت الله خامنه اى نیز پیامى به این شرح صادر کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم جلیل القدر، آیت الله آقا شیخ رضا مدنى کاشانى طاب ثراه را که از فقهاى عالیقدر و داراى سوابق علمى فراوان بودند را به حضرات علماى اعلام و حوزه هاى علمیه و مردم عزیز، مؤمن و انقلابى کاشان، مخصوصاً به بازماندگان و خانواده هاى آن مرحوم و دوستان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض مى کنم. این روحانى بزرگوار در عمر با برکت خود آثار و تألیفات متعددى تقدیم جامعه دینى و علمى کشور کرده و شاگردانى در حوزه درس خود پرورش داده اند. خداوند روح این عالم جلیل را مشمول رحمت و مغفرت واسعه خود قرار داده، پاداش شایسته از اسلام و مسلمین به او عطا فرماید.
سید على خامنه اى
9/4/1371ش.
همچنین در ارتباط با رحلت ایشان از سوى آیت الله العظمى سیّد محمّدرضا گلپایگانى پیامى صادر گردید.[49]
مدفن
با ارتحال این فقیه گرانمایه، امّت اسلامى و حوزه هاى علمیه به عزا و سوگوارى نشستند. خطه عالم پرور کاشان سیاه پوش گردید و بازار کاشان سه روز تعطیل و از سوى فرماندارى کاشان سه روز عزاى عمومى اعلام شد. اقشار مختلف مردم، گروه گروه، براى تشییع جنازه و تسلیت به منزل وى سرازیر شده، به سر و سینه مى زدند. آرى، روز یکشنبه پیکر مطهّر آن مرجع عالى مقام، بر دوش امّت قهرمان تشییع شد و بعد از نماز، طبق وصیت وى در جنب بقعه پنجه شاه کاشان در کنار پدرش مدفون گردید.[50]
روحش شاد و یادش گرامى باد.
[1]. زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، مرتضى انصارى، ص 480نقباءالبشر، آقابزرگ تهرانى، ج 2، ص 759مستدرکات اعیان الشیعه، سیّد محسن امین، ج 8، ص 95آثارالحجة، محمّدشریف رازى، ج 2، ص 332سیماى کاشان، حبیب الله سلمانى آرانىنوزده ستاره و یک ماه، رضا استادى، ص 188گنجینه دانشمندان، محمّد شریف رازى، ج 6، ص 259میراث ماندگار، زیر نظر سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 3، ص 49فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 23.
[2]. فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 23.
[3]. نقباءالبشر، آقابزرگ تهرانى، ج 3، ص 119فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 23.
[4]. کیهان فرهنگى، شماره 4، ص 12، تیرماه 1366ش، ص 12فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 28.
[5]. نقباءالبشر، ج 2، 759معجم رجال الفکر و الادب فى النجف، محمدهادى امینى، ج 3، ص 11182الذریعه، آقابزرگ تهرانى، ج 2، ص 399 و ج 25، ص 213فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 24و28.
[6]. فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 29.
[7]. نقباءالبشر، آقا بزرگ تهرانى، ج 2، ص 759مستدرکات اعیان الشیعه، سیّد محسن امین، ج 8، ص 95فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 37 و 38.
[8]. همان، ص 38.
[9]. شیخ مهدى معروف به فاضل نراقى، یکى از نوههاى علامه ملاّ احمد فاضل نراقى و از عالمان بزرگ معاصر کاشان بود. وى در بیت علم و عمل در کاشان متولد شد و پس از طى مقدمات تحصیل در کاشان، به همراه آقا رضا مدنى، وارد حوزه علم و کمال شد و به درجه اجتهاد نایل گردیدسپس به کاشان بازگشت و در مسجد گذر بابا ولى به اقامه جماعت و تدریس پرداخت. وى در سال 1365ق. یا 1361ق. در کاشان وفات یافت. (گنجینه دانشمندان، ج 7، ص 496آثارالحجة، ج2، ص 334.
[10]. کیهان فرهنگى، سال چهارم،، شماره 4، ص 12فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 39.
[11]. فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 37 و 42.
[12]. همان، ص 37 و 42ر. ک: گلشن ابرار، ج 1، ص 490ـ499.
[13]. سیماى کاشان، حبیبالله سلمانى آرانى، ص 177، المسلسلات فى الاجازات، سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 2، ص 237مکارم الآثار، محمّدعلى معلم حبیبآبادى، ج 6، ص 1963لباب الالقاب، حبیب الله شریف کاشانى، ص 158مشاهیر کاشان، حسین فرخ یار، ص 119مستدرکات اعیان الشیعه، سیّد حسن امین، ج 4، ص 559فرهنگ بزرگان اسلام و ایران، آذر تفضلى و مهین فضائلى اخوان، ص 139دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، بهاءالدّین خرمشاهى، ج 2، ص 1306.
[14]. ر. ک: گلشن ابرار، ج 2، ص 553ـ561.
[15]. کیهان فرهنگى، شماره 4 (تیرماه 1366ش.)، ص12و13فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 40.
[16]. فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 45.
[17]. آثارالحجة، ج 2، ص 332فروغ فقاهت، ص 49.
[18]. نقباءالبشر، ج 2، ص 759کیهان فرهنگى، ش 4(تیرماه 1366ش.)، ص 13آثار الحجة، محمّد شریف رازى، ج 2، ص 332.
[19]. نقباءالبشر، ج 2، ص 759.
[20]. همان.
[21]. همان.
[22]. فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 52.
[23]. همان، ص 55.
[24]. فروغ فقاهت، ص 74.
[25]. گفت و گو با حجت الاسلام سیّد نصرالله حسینى.
[26]. همان.
[27]. فروغ فقاهت، ص 100ـ105گفت و گو با حجت الاسلام سیّد نصرالله حسینى.
[28]. همان، ص 85ـ86گفت و گو با حجت الاسلام سیّد نصرالله حسینى.
[29]. کیهان فرهنگى، ش4 (تیرماه 1366ش.)، ص 17فروغ فقاهت، ص 91.
[30]. فروغ فقاهت، احمد شریف، 78.
[31]. همان، ص 80ـ87.
[32]. اسناد انقلاب اسلام، مرکز اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 75.
[33]. همان، ج3، ص 235.
[34]. همان، ج 3، ص 253.
[35]. فروغ فقاهت، ص 88.
[36]. مجله کیهان فرهنگى، ش4 (تیرماه 1366ش.)، ص 17.
[37]. گفت و گو با حجت الاسلام سیّد نصرالله حسینى.
[38]. فروغ فقاهت، ص 88ـ89.
[39]. گفت و گو با حجت الاسلام سیّد نصرالله حسینى.
[40]. مجله کیهان فرهنگى، ش 4، (تیرماه 1366ش.)، ص 13فروغ فقاهت، ص 77.
[41]. چهل حدیث کتاب و کتابت، ص 28غررالحکم و دررالکلم، ج 2، ص 575.
[42]. الذریعه، ج 10، ص 66 و ج 18، ص 10 و 31سیماى کاشان، ص 181میراث ماندگار، زیر نظر سیّد محمود مرعشى نجفى، ج 3، ص 49زندگانى و شخصیت شیخ انصارى، ص 480فروغ فقاهت، ص58ـ73.
[43]. براهین الحج، رضا مدنى کاشانى، ج1، ص 13.
[44]. همان، ص 14.
[45]. کشف الاستار عن حکم المغرب و الاستتار، رضا مدنى کاشانى فروغ فقاهت، ص 68.
[46]. فروغ فقاهت، ص 30.
[47]. همان، ص 103، 137 و 140.
[48]. فروغ فقاهت، ص 109ـ110.
[49]. همان، ص 115ـ116.
[50]. سیماى کاشان، حبیبالله سلمانى آرانى، ص 181 فروغ فقاهت، احمد شریف، ص 142.