میرزا رفیعاى نائینى
(1082 - 997ق)
عنوان مقاله: بر بلنداى حکمت
نویسنده: غلامرضا گلى زواره
نسب و خاندان
میرزا رفیعا از سادات طباطبا و سلسله نسبش بدین صورت است: رفیع الدوله محمد فرزند حیدر، فرزند على، فرزند سید بهاءالدین حیدر (ابى الفتوح)، فرزند کمال الدین حسن، فرزند شهاب الدین على نقیب، فرزند فتوح الدین (ابوالمجد)، فرزند شهاب الدین على، فرزند حمزه، فرزند اسحاق، فرزند طاهر، فرزند على (ابوالحسن شهاب الدین)، فرزند محمّد (ابوجعفر شهاب الدین، مدفون در مشهد)، فرزند احمد (ابى الفتوح)، فرزند محمد، فرزند احمد (احمد رئیس)، فرزند ابراهیم (طباطباى شاعر)، فرزند اسماعیل دیباج اکبر، فرزند ابراهیم (به لحاظ سخاوت زیاد به وى غَمْرْمى گفتند)، فرزند حسن مُثنى، فرزند امام حسن مجتبى(علیه السلام)، فرزند امام على(علیه السلام)[1]
سلسلههاى طباطبایى میرزا رفیعا، میرزا على آقا، میر شاهمراد، میر محمد شفیع و میرباقر که پنج طایفه مهم طباطبایى مقیم اصفهان، اردستان، نائین و زوارهاند، از نوادگان سید بهاءالدین حیدرند. سید حیدر در قرن هفتم هنگام هجوم مغولها به زواره در خانه خویش به شهادت رسید و مزارش در مجاورت حسینیه بزرگ زواره زیارتگاه است. پدرش سید کمال الدین نیز که از علماى معروف قرن ششم هجرى است، در این شهر مدفون مى باشد.[2] به میرزا رفیعا لقب حسنى حسینى نیز دادهاند، زیرا که نسبش از ناحیه پدر به امام حسن مجتبى(علیه السلام)و از سوى مادر به امام حسین(علیه السلام)مى رسد.
خانواده و ولادت
سید حیدر از زُهّاد و پرواپیشگان قرن دهم است و مرقدش از زیارتگاههاى شهر نائین مى باشد. در سال 997هـ ق صاحب فرزندى شد که پدر نام محمد را برایش برگزید که بعدها به رفیع الدین و میرزا رفیعا مشهور شد و چون غالب ایام در نائین اقامت داشت، پسوند نائینى بعد از نامش دیده مىشود. القاب آقا رفیعا و رفیعا را نیز برایش ذکر کردهاند.[3] میرزا رفیعا پس از تحصیلات مقدماتى در زادگاهش، راهى اصفهان شد.[4]
استادان
از استادانش در نائین آگاهى به دست نیامد، جز اینکه از برخى قرائن برمى آید مقدمات علوم دینى و ادبیات فارسى و عربى را نزد پدرش فرا گرفته است. اینک به مربیان مشفق وى اشاره مى کنیم.
1 ـ شیخ بهایى[5]
2 ـ ملاعبدالله شوشترى: فرزند مُلاحسین، از مشاهیر قرن دهم و معاصر شیخ بهایى است. وى از گروهى از اعلام ازجمله مقدس اردبیلى روایت کرده است. میرزا رفیعا که به درسش حاضر مى شد، از او اجازه نقل حدیث گرفت.
میرزا در برخى نوشتههایش از وى روایت نقل کرده است. او غیر از ملاعبدالله شوشترى مقتول است.[6]
3 ـ میر ابوالقاسم فندرسکى: از بزرگان عرفان و فلسفه و مدرس حوزه اصفهان بود. میرزا رفیعا قانون و شفاى ابوعلى را نزد او آموخت و از اندیشه هاى عرفانى او تأثیر پذیرفت.[7] خاتون آبادى ذیل حوادث سال 1050هـ ق یادآور مى شود:
«فوت سید سند فطن کیّس استاد الفضلاء و رئیس الحکما میرابوالقاسم فندرسکى استاد جمعى از فحول چون سید سند میرزا رفیعاى نائینى و علامه آخوند مولانا محمدباقر خراسانى و چون استادالفضلاء آقا حسین خوانسارىرحمهمالله، مؤلف (این) ارقام از جناب مولانا محمّد علیا استرآبادى که مُسّلم اهل عصر خود بود در صلاح و سداد و عبادت و اخلاق خوب با قدر وافرى از علم فقه و تفسیر و حدیث شنید که مى فرمود: میرابوالقاسم مردى بود در کمال دیانت و خوش مذهبى و مُعْتنى به شأن تَصَّلُبْ در ظواهر شرع و صاحب دین بود.»[8]
4 ـ ملا خلیل قزوینى: خاتون آبادى و شیخ آقا بزرگ تهرانى به وى[9] اشاره کرده اند، میرزا رفیعا از محضرش بهره برد. ملاخلیل مذکور از علماى معاصر علامه مجلسى است و او را به عنوان متکلم و اصولى جامع معرفى نمودهاند. او از منتقدان و مخالفان صوفیه بود و به نظر مىرسد میرزا رفیعا در نوشتن شرح بر اصول کافى و تعلیقه بر کتاب کافى از این استاد بى تأثیر نبوده است چرا که ملاخلیل قزوینى براى کتاب مزبور ارزش فوق العادهاى قائل بود و به شاگردان خویش توصیه مى کرد قدر آن را دانسته و مردم را به چنین کتابى توجه دهند. همچنین او شرحى فارسى و عربى بر کافى دارد و در آراى فقهى نیز ملا خلیل قزوینى قائل به وجوب نماز جمعه نبود موضوعى که میرزا رفیعا درباره آن رساله اى نوشت.[10]
5 ـ سید محمد باقر داماد استرآبادى]1050-979هـق[ ولى قلى بن داود شاملو مى نویسد:
«...(میرزا رفیعا) در مبادى سن شباب تحصیل علم حدیث و فقه را در خدمت عمدةالعلما میرمحمد باقر داماد...نموده اند.»[11]
شاگردان
فروتنى، سخاوت علمى، احاطه بر علوم، قدرت بیان و ذوق سلیم موجب شد حوزه درسى میرزا مرجع عده اى از اندیشمندان گردد، ازجمله:
1 ـ علامه محمدباقر مجلسى: علامه مجلسى در کتاب اجازات حدیث خود از وى به عنوان سومین استاد، سید حکیمان و سید سند یاد و از او روایاتى نقل کرده است.[12]
2 ـ شیخ حُرّ عاملى: او به وجود چنین استادى مباهات و از او حدیث نقل مى کند. حکیم جلوه از احفاد میرزا رفیعا مى نویسد:
«صاحب وسایل جدّ مرا که میرزا رفیع الدین نائینى است و صاحب تصانیف بسیار مى باشد در زمرهى مشایخ روایى خود معرفى مى کند.»[13]
3 ـ ملا رفیعاى گیلانى: از مشاهیر نیمه اول قرن دوازدهم هجرى است که مباحث تفسیرى، فقهى و اصولى وى بنیانى محکم و استوار داشت. بسیارى از این دانشها را از محضر میرزا رفیعاى نائینى بهدست آورد و در حکمت علمى، اخلاق حسنه و اعمال عبادى و شرعى و پاکى طینت و تقویت امور معنوى از استاد بهره برد. مُحدّث قمى پس از نقل سخن شیخ عبدالنبى قزوینى درباره اش مى نویسد:
«در ریاض العلماست که: مولى رفیعا گیلانى معاصر، فاضل، عالم، حکیم ماهر در علوم الهى و ریاضى از شاگردان استاد فاضل (محقق سبزوارى) و میرزا رفیعاى نائینى است، حاشیهاى بر اصول کافى از وى مى باشد.»[14]
4 ـ میر محمد صالح خاتون آبادى: از متکلمان و فقهاى عصر صفوى و داماد علامه مجلسى است. وى علاوه بر راه یافتن به حوزه درسى مرحوم مجلسى، به محضر میرزا رفیعا شتافت و در فقه، کلام و حدیث از وى بهره برد.[15]
5 ـ میر عبدالحسین خاتون آبادى: از دانشمندان اصفهان و معاصر علامه مجلسى است. در تاریخ و شرح حال آثارى مفید دارد. در کتاب معروفش وقایع السنین و الاعوام مى نویسد:
«استادانم در معقول و منقول عبارتند از ملامحمد باقر مجلسى، باقر سبزوارى، میرزا رفیعاى نائینى، ملاحسین بروجردى، ملا عبدالله تونى و برادرش ملا احمد تونى.»
وى نزد ملافتح الله خوشنویس، خط را مشق کرد و با پسر میرزا رفیعا همدرس بود و در ذیل وقایع سال 1080هـ ق از میرزا رفیعا به عنوان سید سند، فاضل محقق، علامه یگانه عصر و استاد و استناد خودش نام مى برد.[16] وى در جاى دیگر یادآور مى شود:
«همراه با فرزند میرزا رفیعا (میرزا ابوالحسن طباطبایى) در خدمت والد ماجدش شرح تجرید و حاشیه ملا جلال الدین دوانى بر تهذیب المنطق ملا سعدالدین تفتازانى را با هم مى خواندیم.»[17]
آیتالله مرعشى نجفى در مقدمه بر «وقایع السنین و الاعوام» مى نویسد:
«کان المؤلّف من عیون فضلاء الاصفهان و من تلامذة الفاضل السبزوارى والمیرزا رفیعا الطباطبایى النائینى المشهور صاحب الحاشیه المعروفه على الکافى فى المعقول...»[18]
6 ـ امیر محمد معصوم تبریزى قزوینى(1091-1007هـ ق): از شاگردان میرزا رفیعا و معاصر آقا حسین خوانسارى، ملامحسن فیض کاشانى و ملامحمد تقى مجلسى مى باشد. در کتب تراجم به عنوان دانشور جامع معقول و منقول و ماهر در حدیث، حکمت، ادبیات عرب و ریاضیات معرفى شده و حاشیه الهیات شرح اشارات خواجه، حاشیه بر حاشیه خضرى بر شرح تجرید قوشچى، حاشیه شفا و منتخب الملل النحل از آثارش است.[19] وى سر سلسله خاندان معروف علمى آل حاج سید جوادى است و در قزوین جنب امامزاده شاهزاده حسین مدفون است.[20]
7 ـ سید نعمت الله جزایرى: وى که دانشورى پرآوازه و صاحب تألیفات گوناگون است، هنگام اقامت چهار ساله در شهر اصفهان، محضر میرزا رفیعا را مغتنم شمرد.[21] استادش که گوهرشناسى ماهر بود، طى مدتى کوتاه، ارزش واقعى این مروارید معانى را شناخت و کوشید با عنایتى ویژه مشکلات علمى اش را حل کند.[22]
8 ـ محمدباقر فرزند هدایت الله: از خوشنویسان و خطاطان مشهور عصر صفوى است که به حوزه درسى میرزا رفیعا راه یافت و با استادش رابطهاى دوستانه و صمیمانه برقرار و آثار استاد را با خطى زیبا تحریر کرد. وى حاشیه استاد بر اصول کافى را در زمان حیات مؤلف (1080هـ.ق) تحریر کرد و شیخ آقا بزرگ تهرانى این اثر را به خط این هنرمند در نجف اشرف دیده است.[23]
9 ـ محمد مهدى مشهدى فرزند محمدرضا: او نظرات فقهى استاد را در دو رساله طهارت و صلوة به زبان فارسى جمع آورى و تدوین کرد.[24]
در نظر اندیشمندان
با روى کار آمدن دولت صفویه و رسمى شدن مذهب تشیع در قرن دهم هجرى، علماى شیعه ازجمله میرزا رفیعا فضاى فرهنگى سیاسى جدید را غنیمت شمرده و کوشیدند به موازات نگارش آثار به زبان عربى، آثارى را به زبان فارسى براى رفع نیاز فرهنگى، کلامى و اعتقادى جامعه فارسى زبان ایران به نگارش درآورند. مهمترین بعد علمى میرزا، جنبه کلامى اوست. وى کلام اسلامى را با عنایت به متون روایى و حکمت شیعى و الهام از قرآن کریم تدوین کرد. برخى شاگردان و تذکره نویسان این جنبه را مورد توجه قرار داده و افزوده اند او در جلسات درسى خود با طرح مباحث عمیق فلسفى مشتاقان حکمت اسلامى را به فیض مىرسانید.
نگارشهاى وى نیز نشان احاطه بر متن حدیثى و روایات منقول از اهلبیت(علیه السلام) دارد. او در پارهاى از نوشتهها مفاهیم کلامى و برهانى را با آیات و روایات زینت داده است و اینکه از مولا عبدالله شوشترى و شیخ بهایى اجازه نقل روایت داشت و به شخصیتهایى چون علامه مجلسى و شیخ حُرّ عاملى اجازه نقل حدیث داده، گویاى بُعد حدیثى و فقاهت اوست.
نظر علماى عصر صفوى و تراجم نگاران دورههاى بعد مى تواند ابعاد علمى و فکرى این شخصیت را روشن کند، لذا گزیدهاى از آنها ذکر مىشود:
شیخ حُرّ عاملى:
«...مولانا میرزا رفیع الدین محمد نائینى، فاضل، عالم بزرگوار، داراى جلالت شأن حکیمِ مُتکلّم ماهر که داراى تألیفاتى ازجمله شرح اصول کافى است. از معاصرین ماست. توسط مولا محمدباقر مجلسى از وى روایت مى نمائیم.»[25]
علامه مجلسى:
«سیدالحکماء المتالهین و قدوة الحکماء المتالهین و سید سند میرزا رفیع الدین محمد بن امیر حیدر حسینى طباطبایى نائینى.»[26]
وى از میرزا رفیعا به عنوان سومین استاد و طریق اجازه حدیث نام مى برد.
شیخ اسدالله کاظمى:
«...نائینى سید اجل اسعد، افخر امجد، فقیه و حکیم متکلم اوحد، رفیع الدین محمد حسینى، صاحب بحارالانوار از وى روایت مى کند و معاصر او بوده و از وى ستایشى بلیغ نموده است.»[27]
حاج محمد اردبیلى:
«...رفیع الدین...نائینى یگانهى عصر، پیشواى مُحققین، سید حکماء مُتألّهین، برهان بزرگان متکلمین. حال وى در جلالت قدر و عظمت شأن و رفعت مقام و تبحرش در علوم عقلى و دقت نظر و اصابت رأى و حدس و وثائق و امانت و عدالتش مشهورتر از آن است که ذکر شود و بالاتر از این است که در عبارت بگنجد. او اخبار را از افضل اکمل پرهیزگار پاک سرشت مولانا عبدالله شوشترى(قدس سره) فرا گرفت. داراى مصَنَّفاتى نیکوست.»[28]
امیر معصوم بن محمد فصیح بن میر اولیاء حسینى تبریزى (متوفاى: 1091هـ ق و از شاگردان میرزا رفیعا) در دیباچهاى بر شرح اصول کافى (از تألیفات استادش) نوشته است:
«...سید الفضلا و استاد العلماء ذوالقریحه الملکوتیه والفطرةالبرهانیه البارع الفطن و الفایق اللسن (اللیق) المُرتقى فى االمعقولات الى الدرجة العلیا والفایز فى المنقولات بالدرج المعلى لازال کاسمه السامى رفیعا.»[29]
میر محمد صالح خاتون آبادى که شاگرد اوست، مى نویسد:
«میرزا رفیعاى نائینى که از اعاظم علماى محققین و افاخم فضلاى مدققین و اساطین حکما و متکلمین است و در همه علوم ید طولایى داشته و در تحقیق و دقت و اصابت رأى و قوت فکر در میان سایر افاضل روزگار ممتاز است مصَنَّفاتى هم دارد.»[30]
سید علیخان:
«میرزا رفیع الدین مشهور به میرزا رفیعا از همه علماى عصر خود برتر بود او راست تعلیقهاى بر کافى و جز آن هم آثارى دارد.»[31]
ولى قلى بن داود قلى شاملو از مورخان عصر صفوى:
«سرآمد علما و فضلاى زمان و شارح متن کلام الهى، جامع معقول و منقول و کاشف اسرار باطنى حضرت میرزا رفیعا طباطبایى نائینى است که صیت کوکبهى جهانگیر معرفتش در محیط و محاط فلک اعظم چنان پیچیده که گوش اهل حال به جز طنطنهى احادیث کمال آن بلند اقبال از هیچ کس نشنیده:
به صورت جهان فضیلت و وقار *** به معنى سپهر شریعت مدار
سخن سر بلند از مقالات اوست *** شفاى حکیمان اشارات اوست
عبارات او جملگى حجت است *** مقالش سراسر همه حکمت است
دلش گنج اسرار یونانیان *** زبانش کلید معانى بیان
شهید آن چنان در اصول و کلام *** که صیتش جهانگیر شد والسلام
الآن که عمر شریف ایشان از عقد هفتاد متجاوز است به تدریس و انتشار اقسام علوم و انواع فنون از فقه و حدیث و تفسیر و اصول و حکمت و کلام اشتغال دارند و جناب مجتهد الزمانى در اکثر فنون علم تصنیف و تألیف دارند.»[32]
میرزا عبدالله افندى اصفهانى:
«فاضل عالم جلیل، عظیم الشأن، حکیم، مُتکلم ماهر، کتابهایى از او باقى است، از طریق علامه مجلسى از او روایت نقل مى کردیم، در اصفهان درگذشته و همانجا دفن شده و شاه صفى بر مزارش بقعهاى رفیع ساخته است.»[33]
وى در اثرى دیگر نیز از میرزا رفیعا یاد کرده و او را ستوده است.[34]
میرزا محمد طاهر نصرآبادى:
«هرگز شاه بازى مثل او در هواى تجرید، بال پرواز نگشوده و هیچ گاه سیّاحى چون او بیابان تفرید و ارشاد را نپیموده. از تازیانه ى ریاضت نفس را سرکوفته و بساط خاطر را از ما سوى الله به جاروب بى تعلقى روفته. لطیفه هاى شورانگیزش نمکین و گفته هاى شیرینش دلنشین. در عالم معرفت همه کار...»[35]
میرزا محمدعلى کشمیرى:
«از بزرگان متکلمین و فضلاى متبحر و اعاظم حکماء و از مشایخ علامه آخوند ملا محمدباقر مجلسى بود کما فى کتب الرجال در اجازهى شیخ یوسف بحرانى به تقریب ذکر جمعى از فضلاى کرام که مولانا مجلسى از ایشان روایت داشت مذکور است که از آن جمله عالم علامه میرزا رفیع الدین نائینى است که از شیخ بهایى و ملاعبدالله شوشترى روایت داشت. ]وى[ از سادات طباطبا و فاضلى فقیه و افضل مجتهدین عصر خویش به شمار مىرفت...
]در ادامه از قول یکى از شاگردان میرزا رفیعا یعنى محمد مهدى بن سید محمدرضا مشهدى متذکر مى گردد [«چون در زمان غیبت امام(علیه السلام)بر هر مکلف لازم است که در صورت تعذر اجتهاد خود در تحقیق احکام فقه بر فتاواى مجتهد حىّ عادل عمل کند لهذا من به جهت تحصیل مسایل ضرورى عبادات و تحقیق این معنا که افضل علماى عصر کیست که تقلید او توان نمود در مشهد مقدس و دارالسلطنه اصفهان و دارالفضل شیراز و مکه معظّمه و مدینه مشرفه به خدمت عالى حضرت سیادت و نقایت منقبت افادت و افاضت مرتبت قطب سپهر معرفت و حقیقت مرکز دایرهى شریعت و طریقت مشیّد اساس شریعت ممهّد قوانین حقیقت زبدهى اولاد مصطفوى خلاصه احفاد مرتضوى افضلالفضلاء اعلم العلماء میرزا رفیع الدین محمد الحسنى الطباطبایى که بسیارى از فضلاى عصر اذعان فضیلت و اعلمیت و جامعیت او نمودهاند، مشرف شدم و التماس درس و استدعاى مسایل ضرورى عبادات به طریق سوال عرض نمودم، توجه فرموده بر سوال من عنایت نمود...»[36]
خوانسارى[37]، محدث قمى[38]، محمدعلى تبریزى[39] و سید مصلح الدین مهدوى[40] نیز مقامات علمى و معنوى این عالم را ستوده اند.
نگارش و تألیف
آثار وى به لحاظ شکل و قالب به سه دسته (رساله، شرح و حاشیه و تعلیقه) تقسیم مى شوند و معروفترین آنها شجره الهیه و ثمره آن است که معرفى مى شود:
1 ـ شجره الهیه
رساله فارسى شجره الهیه حاوى مباحث فلسفى، کلامى عمیق در مسایل اعتقادى شیعه با عنایت به قرآن و حدیث نوشته شده است. وى انگیزه خود از نگارش این رساله را بهرهگیرى دین ورزان از بیان منظم مسایل و رسیدن آنان به معرفت الله ذکر مىکند، چون بزرگترین نعمتى که انسان به آن اختصاص یافته، علوم دینى و معارف یقینى است که نجات و رستگارى انسان در دنیا و آخرت به تحصیل و نشر آن ارتباط دارد و زیان بزرگ و عذاب دردناک به فقدان و کتمانش وابسته است.
شیخ آقا بزرگ تهرانى نسخ خطى از این رساله را در کربلا و نجف دیده و در کتاب الذریعه معرفى کرده است.[41] ابوالقاسم رفیعى مهرآبادىاز فضلا و مورخان معاصر دو نسخه از این رساله (یکى در سال 1067هـ ق و دیگرى به سال 1073هـ ق تحریر گردید.) را مشاهده کرده است. این دو در زمان حیات مؤلف (میرزا رفیعا) به نگارش در آمده اند.[42]
ذبیحالله صفا که براى شجره الهیه ارزش ادبى قائل بود، مى نویسد:
«کتاب شجره الهیه در کلام شیعه تألیف رفیع الدین طباطبایى از عالمان سده یازدهم هجرى است وى این کتاب را در عهد پادشاهى شاه صفى و به نام او نوشته و به رسم متکلمان شیعه از اثبات وجود خالق و نبوت و معاد و امامت سخن گفته است.»[43]
یاد آور مىشود این کتاب و نیز ثمره شجره الهیه به کوشش عبدالله نورانى چاپ شده است.
2 ـ ثمره شجره الهیه: خلاصه شجره الهیه در یک مقدمه، پنج مقصد و یک خاتمه.
3 ـ رساله در اقسام التشکیک و حقیقت به زبان عربى: رساله مذکور در حاشیه شرح هدایة در سال 1313هـ ق در ایران به طبع رسیده است. شهید مرتضى مطهرى آن را در زمره آثار میرزا رفیعا نام مى برد.»[44]
4 ـ رساله حل شبهه استلزام در موضوع حکمت و فلسفه[45]
5 ـ اجوبة المسایل: رسالهاى است به زبان فارسى به صورت سوال و جواب در مورد عبادات و احکام که محمد مهدى مشهدى از شاگردان میرزا رفیعا آن را تدوین کرده است.[46]
6 ـ رسالهاى در طهارت و نماز: این رساله را نیز وى در پاسخ به سوالات همان شاگرد نوشته است. جمع آورى کننده مى گوید:
«پس از آن که در اصفهان به محضر استادم رسیدم و از درسش استفاده کردم، این پرسشهاى فقهى را در موضوع طهارت و صلوة مطرح کردم و جواب گرفتم.»[47]
7 ـ رسالهاى در عدم وجوب عینى نماز جمعه در زمان غیبت حضرت مهدى(عج)
8 ـ رسالهاى در فقه به طریق استدلالى: مؤلف قصص الخاقانى مى گوید: «میرزا رفیعا آن را در ده هزار بیت (سطر) نگاشته است.»[48]
9 ـ رسالهاى در علم الهى و نیز اثبات نبوت، امامت و معاد.[49]
شروح کلامى و روایى
10 ـ شرح حدیث حدوث الاسما: به زبان عربى است و صبغهاى کلامى و فلسفى دارد، گرچه مؤلف به آیات و روایات هم توجه کرده است. نسخهاى از آن در کتابخانه مجلس شوراى اسلامى موجود است.[50]
11 ـ شرح اصول کافى: از مهمترین آثار میرزا رفیعا است که موفق به تکمیل آن نشده است.
حواشى و تعلیقات
12 ـ حاشیه بر مختلف الشیعه فى احکام الشریعة: اصل این کتاب از علامه جلالالدین الحسن بن یوسف بن مطهر الحلى (متوفاى: 726هـ ق) است و میرزا رفیعا به آن حاشیهاى استدلالى نوشت. کتاب حاوى نظرات فقهى آن حکیم به زبان عربى است و نسخهاى از آن به شماره 6647 در کتابخانه آستان قدس رضوى هست. در کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى هم اثرى خطى از آن نگاهدارى مى شود که در 185 برگ 18 سطرى و به خط نسخ است.
13 ـ حاشیه بر شرح حکمة العین.
14 ـ حاشیه بر مدارک الاحکام سید محمد عاملى.
15 ـ حاشیه بر شرح مختصر ابن حاجب عضدى.[51]
16 ـ حاشیه بر شرح ارشاد الاذهان الى احکام الایمان.
17 ـ حاشیه و تعلیقه بر شرح صحیفه سجادیه از شیخ عبدالصمد بهایى (متوفاى: 1030هـ.ق)[52]
18 ـ حاشیه بر شرح اشارات خواجه نصیر طوسى.[53]
19 ـ حاشیه بر ارشاد شیخ مفید.[54]
20 ـ حاشیه بر کافى.
فرزندان و نوادگان
میرزا رفیعا چند فرزند داشت که معروفترین آنها ابوالحسن بهاءالدین محمد طباطبایى است. سید محسن امین از او چنین نام مى برد:
«عالم، حکیم، فقیه، ستاره شناس، اهل زهد و عرفان که نزد پدر و علامه مجلسى صاحب بحار درس خوانده و نبوغ علمى و فکرى در اعقابش استمرار یافته و از این خاندان جماعتى از ارباب فضل و تألیف و تصنیف برخاسته اند.»[55]
میر عبدالحسین خاتون آبادى (همدرس وى) از او به عنوان سید سند یاد کرده و افزوده است که همراه با او در حوزه درسى میرزا رفیعا حکمت و فلسفه مى خواند. خاتون آبادى تاریخ فوتش را 1098هـ ق ذکر مى کند.[56] تیرههاى سادات میرزا رفیعا از اولاد ابوالحسن مذکورند که به نُه شاخه تقسیم مى گردند و از آن میان سادات درمیانى معروفند که در اصفهان ساکن مى باشند و موقوفاتى هم به آنان اختصاص یافته است. حاج سید محمد باقر و حاج میرزا حسن درمیانى از فضلاى اصفهان، منتسب به این خاندان اند.[57]
میرزا جعفر راهب از سادات طباطبا و حکیم معروف از نوادگان میرزا رفیعاست که مسافرتهایى به هند داشت و کتابى در تاریخ نادرشاه و سلسله زندیه نوشت. وى طبعى لطیف داشت و شعر مى سرود. این بیت از اوست:
چنان مکن که ز خاکم غبار برخیزد *** مبادا پرده ام از روى کار برخیزد
راهب در سال 1166هـ.ق وفات یافت و در قبرستان آب بخشان اصفهان دفن گردید. ماده تاریخ فوتش چنین است: «راهب صد حیف کز جهان رفت.»[58]
میر محمد رفیع طباطبایى از نوادگان میرزا رفیعا دو فرزند داشت، یکى به نام میرمحمد حسین اوّل و دیگرى به نام میر سید على طباطبایى. میرمحمد حسین از دانشوران و علماى شهر اصفهان بود که هنگام یورش افاغنه به این شهر و به دنبال آن رواج ناامنى و آشوب و قحطى در مرکز حکومت صفویان خانهاش کانون امنى براى مردم اصفهان به شمار مى رفت. وى که معروف به امام[59] و ملقب به شیخ الاسلام است در سال 1175هـ.ق در زمان کریم خان زند، در اصفهان به سراى باقى شتافت و پیکرش در حوالى آب بخشان دفن شد. تاریخ کوچ ابدى او را چنین گفته اند:
گفتا رفیق از پى تاریخ آن «امام» *** یا رب به خلد جان «محمدحسین» باد
چون مقبرهاش در محل کنونى میدان شهداى اصفهان قرار داشت، هنگام احداث این میدان تخریب گردید، ولى سنگ مزارش که خود از مواریث فرهنگى این شهر به شمار مى رود، به عمارت چهل ستون انتقال داده شده. آیت الله مرعشى نجفى طى یادداشتى مى نویسد:
«وقتى عبارت حک شده بر این لوح را یادداشت مى کردم، قبرستان تاریخى آب بخشان را خراب مى کردند تا خیابان را امتداد دهند. از القابى که بر این لوح منقوش بود مشخص مى گردید که صاحب قبر فردى محدث و فقیه بوده است.»[60]
طایفه منسوب به وى به شیخ الاسلام موسوم هستند. میر محمد حسین داراى دو پسر بود یکى از آنها میر محمد صادق نام داشت که در قبرستان زواره دفن شد و بقعهاى دو پوشه با آجرکارى جالب بر مزارش ساختهاند. از عباراتى که به خط زیباى ثلث بر سنگ مرمرى نفیس حک کردهاند و بر روى قبرش نهادهاند، علو مقام و کمالات علمى اش به دست مى آید. این فقیه وارسته در سال 1208هـ.ق به دار بقا شتافت. سید محمد مظهر فرزند این مجتهد محدث در اواخر قرن دوازدهم هجرى در زواره به دنیا آمد و تحصیلات مقدماتى را در حوزه درسى ملاعبدالعظیم بیدگلى که در این دیار برقرار بود، فراگرفت و به خاطر علاقه به آموختن علم طب به سند رفت و در دستگاه حکومت آن نواحى نفوذ کرد و دختر یکى از امیران سند را به همسرى برگزید. حاصل این ازدواج سید ابوالحسن طباطبایى (حکیم جلوه) است. مظهر ذوق شعرى هم داشت و کتابى در احوال فرمانروایان صفویه نگاشت که در برخى تذکرهها از آن نام برده شده و از مآخذ مهم سرجان ملکم انگلیسى در تدوین تاریخ ایران است. مظهر زوارهاى با توصیه هاى برادرش میر محمد حسین دوم (شیخ الاسلام ثانى) به زواره بازگشت و به سال 1252هـ.ق در این شهر درگذشت و مجاور مرقد پدرش میرمحمد صادق دفن شد.
میر محمد حسین دوم علاوه بر تبحر در فقه، حدیث و حکمت و کسب مراتب زهد و تقوا، خط شکسته را بسیار نیکو مى نگاشت و برخى نامه هایش نزد عدهاى از فضلاى منطقه اردستان و زواره باقى است. محمد حسین که گاهى در اصفهان و مواقعى در زادگاهش به سر مى برد، در قبرستان زواره دفن شده است. میر محمد حسین دوم چهار پسر به نامهاى میرزا محمد اسماعیل (شیخ الاسلام)، حاج میرزا تقى، میرزا احمد و میرزا حسن داشت که مشهورترین آنها حاج میرزا اسماعیل زوارهاى است. وى از علما، محدثان و شاگرد برجسته سید محمد باقر شفتى بود و صاحب جواهر به وى اجازه اجتهاد داد.[61] در تکمله نجوم السماء دربارهاش آمده است:
«فاضلى نحریر و عالمى با توقیر در علوم حکمیه و فنون فلسفیه گوى سبقت را از اقران عصر خود ربوده، خواهرش در حبالهى عقد حجت الاسلام آقا سید محمد باقر رشتى (شفتى) بوده و حاج سید عبدالله فرزند سید حجت الاسلام خواهرزاده ى ایشان است.»[62]
وى در سال 1261هـ.ق به هند و منطقه شیعه نشین لکنهو رفت و یک سال به تدریس و تبلیغ مشغول شد. جمعى از دانشوران همچون سید مهدى شاه (متوفاى: 1314هـ.ق) و سید عبداللهو سید جواد کشمیرى از شاگردانش بودند. خود نیز از محضر مرحوم نجفى و محمد تقى رازى بهره برد. حاشیه بر شرح هدایه ملاصدرا و شرح درّه منظومه سید بحرالعلوم از آثار معروف اوست.[63]
میر سید محمد حسین اول فرزندى به نام میر سید محمد داشت که حاج میرزا رفیعا و حاج میرزا حیدرعلى از فرزندان او مىباشند. حاج میرزا رفیعا در ابتداى امر در اصفهان سکونت داشت، ولى پس از اینکه امر تولیت موقوفات میر جمله اردستانى بنا به تصویب سید شفتى به وى واگذار شد، در زواره اقامت گزید. او مدتى در هندوستان به سر مىبرد و چند پسر و دختر داشت که هر کدام تیره هایى از سادات طباطباى منسوب به این خاندان را تشکیل دادهاند و اغلب فرزندانش اهل فضل و کمال بودهاند. سید مصلح الدین مهدوى به نقل از آتشکدهى اردستان درباره اش مى نویسد:
«...فرزند میر سید محمد طباطبایى منسوب به میر محمد حسین اول و از احفاد میرزا رفیعاى نائینى معروف از علماء اصفهان بوده و نزد بزرگانى تلمذ نموده و مدتى به هندوستان مهاجرت کرده و در آنجا زنى از امراى سند اختیار نموده و از آن مخّدره اولادى نداشته است. مشار الیه مورد توجه و عنایت سید حجت الاسلام (شفتى) بوده و پس از معاودت از سفر هند، از طرف ایشان متصدى موقوفات میر جمله اردستانى گردید.»[64]
میر سید محمد على در سال 1161هـ.ق وقف نامهاى را که به موجب آن حاج میر محمد حسن طباطبایى زوارهاى مقدارى از املاک موغار (ازتوابع شهرستان اردستان) را بر سادات سید روح الله اردستانى وقف کرده بود، امضا کرده است.[65] سید حسین طباطبایى (مجمر) از شاعران معروف عصر قاجاریه که دیوان شعرش یک بار به اهتمام حکیم جلوه و در بار دیگر با مقدمه و کوشش محیط طباطبایى به چاپ رسید، فرزند معروف میر سید محمدعلى است.[66]
دکتر سید محمد باقر کتابى هم نوشته است:
«میر سید على نائینى از علماء و فقهاى عصر خود بوده و در نجوم، طب و ریاضیات نیز تسلط داشته است و گاهى نیز بر اقتضاى حال شعر مى سرود میر سید على مدتى نزد پدر به تحصیل پرداخته است. تألیفاتى دارد از آن جمله: حاشیه بر تفسیر بیضاوى، رسالهاى در وجوب عینى نماز جمعه، رسالهاى در حرمت تراشیدن ریش، رسالهاى در اثبات ضرورى بودن رجعت. وفات میر سید على در سال 1195هـ.ق اتفاق افتاده و در مزار امامزاده ستى فاطمه در اصفهان مدفون گردید.»[67]
میرزا سعید طباطبایى نیز از احفاد میرزا رفیعاى نائینى است و تألیفاتى دارد و برخى شرح حال نگاران مقامات علمى و فضیلتهاى او را ستوده اند. حضرت آیت الله مرعشى نجفى مى گوید:
«در اصفهان در کتابخانه ى مرحوم میرزا ابوالهدى مجموعه اى به خط میرزا سعید دیدم که از ولادت صاحب ترجمه در سال 1190هـ.ق حکایت داشت. او از جمله علماى دانش تفسیر، معقول و عرفان بوده که شعر هم مى سروده است.»[68]
میر محمد سعید امیر جمله الملک اردستانى از امیران عصر صفوى به میرزا رفیعاى نائینى وکالت داد تا املاکى را که در اردستان و جاهاى دیگر در مالکیت اوست، براى طلاب نجف وقف کند و خود امیر جُمله، متولى و میرزا رفیعا ناظر باشد و اگر اعقاب و احفاد هر کدام منقرض گردید، دیگرى قائم مقام باشد. نوادگان و بازماندگان میرزا رفیعا در اعصار بعد وظیفه جد خویش را در این خصوص انجام مى دادند.[69]
به سوى سراى باقى
صاحب حدائق المقربین و سید علیخان در سلافة العصر تاریخ درگذشت این حکیم را 1080هـ.ق ضبط کرده اند، اما همانگونه که در برخى کتب تراجم آمده تاریخ دقیق فوت وى را سال 1082هـ.ق (85 سالگى) است، زیرا بر لوح مزارش این ماده تاریخ نوشته شده است:
به تاریخ فوتش خردمند گفت «مقام رفیع مقام رفیع»
با احتساب حروف ابجد سال 1082هـ ق مى باشد. آرامگاه میرزا رفیعا در اصفهان در بقعه اى تک افتاده و در حاشیه فرودگاه این شهر قرار دارد. این بنا به دستور شاه سلیمان صفوى ساخته شد و پایهاى هشت ضلعى دارد که در هر ضلع آن دو طاق نما روبه روى هم قرار دارد. گنبد خوش ترکیب کاشى کارى شده نیز بر فراز گردنى استوانهاى بر پا گردیده است. گردنى گنبد خود دو بخش دارد که در قسمت بالا با خط بنایى مشکى بر زمینى آجرى این عبارات دیده مى شود: «قال الله تبارک و تعالى» و بعد متن آیةالکرسى آمده است. جملات «صدق الله العلى العظیم و صدق رسوله النبى الکریم» و نیز «و نحن على ذلک من الشاهدین و الشاکرین و الحمدالله رب العالمین» مشاهده مى شود و در زیر آن کتیبه دیگرى با خط بنایى سه رگى بر زمینه آجرى و پهناى زیاد شامل جملاتى چون یا برهان، یا غفران، یا سبحان و... مى باشد. طرح گره فراز گنبد یکى از نمونه هاى زیباى نقش اندازیهاى گنبدهاى اصفهان است. کتیبه سنگ آرامگاه میرزا رفیعا نیز شامل 25 بیت شعر است که نخستین آنها چنین است:
فلک سنگ غم زد به جام رفیع *** نمود آسمان تلخ کام رفیع
تکیه میرزا رفیعا که در جنوب مزار تخت فولاد قرار داشت، اکنون خراب شده و اراضى آن جزو زمین فرودگاه اصفهان گردیده است و تنها گنبد مرقد میرزا رفیعا به دلیل ارزش هنرى و تاریخى باقى مانده است.[70]
[1]. این نسب نامه با توجه به نسب نامهاى که میرزا ابراهیم نجم الاطبا اردستانى در سال 1276هـ ق تهیه کرده و به امضاى علماء وقت رسانیده و نسب نامهاى که حاج سید على اکبرخان فتوحى زوارهاى براى مؤلف تاریخ نائین و صاحب مکارم الآثار نوشته و با عنایت به یادداشتهاى ارزشمند استاد مرتضى شفیعى اردستانىتدوین شده است.
[2]. خواجه نصیر طوسى و مردم زواره، مجله یغما، 1335، ص 115.
[3]. ریحانة الادب، مدرس تبریزى، ج 6، ص 128.
[4]. رفیع الدین محمدبن مولى فتح الله (واعظ قزوین) و مولا رفیعاى گیلانى غیر از میرزا رفیعاى مورد بحث در این مقاله مىباشند. (روضات الجنات، خوانسارى، ج 7، ص84-85.)
[5]. اعیان الشیعه، ج 1، ص 271 ریحانةالادب، ج 6، ص128.
[6]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، افندى، ج 3، ص 283 املالآمل، شیخ حُرّ عاملى، ج 2، ص 159.
[7]. اصفهان، لطفالله هنرفر، ص 217 رجال اصفهان، محمدباقر کتابى، ص 289.
[8]. وقایع السنین والاعوام، خاتون آبادى، ص 514-515.
[9]. طبقات اعلام الشیعه، ج 2، ص 13.
[10]. جامع الرواة، اردبیلى، ج 1، ص 298 املالآمل، ج 2، ص ,,,,,,,112 ریاض العلماء، ج 2، ص 261-265 روضات الجنات، ج 3، ص 269-273 فوائدالرضویه، ج 1، ص274.
[11]. قصص الخاقانى، ج 2، ص 35.
[12]. ر.ک.به: اجازات الحدیث، علامه مجلسى، ص 175 و 187.
[13]. نامه دانشوران ناصرى، جزء سوم، چ دوم، ص 31.
[14]. فوائدالرضویه، شیخ عباس قمى، ج 2، ص 537 و فیض قدسى، میرزا حسین نورى، ص 102.
[15]. رجال اصفهان، ص 55-56.
[16]. وقایع السنین و الاعوام، میر عبدالحسین خاتون آبادى، ص 530.
[17]. همان، ص 544.
[18]. مقدمه کتاب فوق، ص 2 و 141.
[19]. ریحانةالادب، ج 4، ص 450 الذریعه، ج 6، 12 و نیز ص 141.
[20]. کتاب ماه دین، ش 47 و 48، ص 34.
[21]. کشف الاسرار فى شرح الاستبصار، تحقیق و تعلیق سید طیّب جزایرى، ج 1، ص 58.
[22]. شرح حال این دانشور را در مجموعه دیدار با ابرار، ج 20، به قلم مرحوم عباس عبیرى مطالعه فرمائید.
[23]. طبقات اعلام الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانى، ص 66 و 67.
[24]. همان، ص 599-600.
[25]. اَمَلالآمل، شیخ حُرّ عاملى، ج 2، ص 309.
[26]. اجازات الحدیث، ص 175.
[27]. مقابس الانوار، شیخ اسدالله کاظمى، ص 544.
[28]. جامع الرواة، ج 1، ص 321.
[29]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانهى دانشکده الهیات و معارف اسلامى مشهد، ج 3، ص 1333.
[30]. علامه مجلسى بزرگمرد علم و دین، ص 86 به نقل از حدایق المقربین.
[31]. سلافةالعصر، سید علیخان، ص 491.
[32]. قصص الخاقانى، ولى قلى بن داوود قلى شاملو، تصحیح و پاورقى دکتر سید حسن سادات ناصرى، ج 2، ص 35.
[33]. ریاض العلما و حیاض الفضلاء، به اهتمام سید محمود مرعشى و با تحقیق سید احمد حسینى، ج 5، ص 193.
[34]. تعلیقه بر اَمَل الآمل، همان، ص 309.
[35]. تذکره نصرآبادى، میرزا محمد طاهر نصرآبادى، ص 128
[36]. تذکره ى نجوم السما فى تراجم العلماء، میرزا محمد على کشمیرى، من منشورات مکتب بصیرتى قم، ص89-90.
[37]. روضات الجنات، ج 7، ص 84.
[38]. فوائد الرضویه، ص 531.
[39]. ریحانة ,,,,,,,الادب، ج 3، ص 128.
[40]. تذکرة القبور، ص 343.
[41]. الذریعه، ج 13، ص 28ـ29.
[42]. آیینه پژوهش، مسلسل 16، ص 112 و مجله کلام اسلامى، ش 21، ص 70-71.
[43]. تاریخ ادبیات در ایران، ذبیحالله صفا، ج 5، بخش سوم، ص 1476.
[44]. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهرى، ص 586.
[45]. ر.ک.به: جامع الرواة، ج 1، ص 321 معجم رجال حدیث، خویى، ج 7، ص 201.
[46]. فهرست کتب خطى کتابخانه مرکزى آستان قدس رضوى، ص 23.
[47]. طبقات اعلام الشیعه، آقا بزرگ تهرانى، ص 599-600.
[48]. قصص الخاقانى، ج 2، ص 35.
[49]. همان مأخذ.
[50]. فهرست نسخههاى خطى کتابخانه مجلس شوراى اسلامى، احمد منزوى، ج 12، ص 36.
[51]. یاد میرزا رفیع الدین نائینى، کیهان اندیشه، ش 50، ص 181-182.
[52]. الذریعه، ج 13، ص 357.
[53]. همان، ج 6، ص 112.
[54]. تاریخ فلسفه اسلامى، هانرى کربن، ترجمه سید جواد طباطبایى، ج 2، ص 155.
[55]. اعیان الشیعه، سید محسن امین، مجلد ثانى، دارالتعارف للمطبوعات (بیروت)، ج 2، ص 336.
[56]. وقایع السنین و الاعوام، ص 544.
[57]. کتاب ماه دین، همان، ص 37.
[58]. تذکرة القبور، سید مصلح الدین مهدوى، ص 323، تاریخ اردستان، ج اول، ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى، به کوشش مرتضى شفیعى اردستانى، ص 188 رجال اصفهان، ج 1، ص 294 فرهنگ تاریخ نائین، ص 95.
[59]. به دلیل تصدى امام جمعه و امام جماعت اصفهان.
[60]. مصاحبه با فاضل ارجمند جناب آقاى سید ولىالله حقایق از احفاد میرزا رفیعا.
[61]. تاریخ اردستان، ج 1، ص 57 بیان المفاخر، سید مصلح الدین مهدوى، ج 1، ص 269.
[62]. تذکره نجوم السماء، ص 128.
[63]. کتاب ماه دین، همان، ص 38، آتشکده ,,,,,,,ى اردستان، ج2، ص 290.
[64]. بیان المفاخر، ج 1، ص 319-320.
[65]. تاریخ نائین، بخش ضمیمه، ص 96 مکارم الآثار، معلم حبیب آبادى، ج 1، ص 32.
[66]. ر.ک.به: سخنورى از خطه کویر، مقاله نگارنده، رشد معلم، خرداد 1370 روزنامه کیهان، ش 14228 و روزنامه اطلاعات، ش 19549.
[67]. رجال اصفهان، ص 80.
[68]. فرهنگ تاریخ نائین، ص 96.
[69]. آتشکدهى اردستان، بخش دوم، ص 282.
[70]. تاریخ تخت فولاد، سید مصلح الدین مهدوى، ص 119، گنجینه آثار تاریخى اصفهان، لطف ,,,,,,,الله هنرفر، ص 631-632 آثار ملى اصفهان، ابوالقاسم رفیعى مهرآبادى، ص 856 و مشاهدات نگارنده از این بنا در سال 1369ش.