؛
شيخ عبدالرضا كاشفالغطاء (متوفاي 1314ق) نويسنده الانوار الحسينية و السياسة الحاضرة بالعراق؛
شيخ كاظم كاشفالغطاء (متوفاي 1379ق)؛
شيخ احمد كاشفالغطاء (متوفاي 1342ق) و.. .[1]
ولادت و كودكي
در سال 1201ق خداوند منان چهارمين پسر[2] را به شيخ جعفر كاشفالغطاء[3] ارزاني داشت. او نام حسن را بر فرزندش نهاد تا سيره و صورتش نيكو باشد.[4]
دوران كودكي حسن كاشفالغطاء در خانوادهاي مذهبي و فرهنگي سپري شد. هريك از اعضاي خانواده در شكلگيري شخصيت او نقش اساسي داشتند. تربيت پدري عالم و عطوفت و تشويقهاي برادر فاضلش، شيخ علي كاشفالغطاء، او را به سوي صفات پسنديده سوق ميداد؛ بهگونهاي كه رفتار وي در نوجواني، منش و اخلاق آن بزرگواران را تداعي ميكرد.[5]
تحصيلات
شيخ حسن كاشفالغطاء در همان اوان نوجواني با تشويق پدر و ديگر اعضاي خانواده، وارد حوزه علميه نجف اشرف شد. با علاقه فراوان به فراگيري دانش به ويژه علوم اسلامي، هوش سرشار و حافظه قوي،[6] مراحل مقدماتي و فراگيري دروس خارج فقه و اصول را در كمترين زمان سپري كرد و به درجه اجتهاد دست يافت.[7]
استادان
شيخ حسن كاشفالغطاء در محضر بزرگان علم و اخلاق، زانوي شاگردي بر زمين زد و از محضر آنان بهرههاي فراوان برد. برخي از آن استادان عبارتند از:
- شيخ جعفر كاشفالغطاء(متوفاي 1228ق)
- شيخ موسي كاشفالغطاء(متوفاي 1242ق): وی، فرزند علامه شيخ جعفر كاشفالغطاء، متولد حدود سالهاي 1180ق در نجف اشرف، از عالمان و فقيهان بزرگ آن ديار بود. او محضر بزرگاني همچون پدرش و عالم بزرگوار شيخ اسدالله تستري كاظمي(متوفاي 1234ق) نويسنده مقابسالانوار را درك كرد و به اجتهاد رسيد. همچنين از مدرسان ماهر در علوم ديني در نجف و كربلا بود كه عالمان و متفكران بسياري را به جامعه اسلامي هديه كرد؛ شيخ حسن كاشفالغطاء، شیخ محمد كاشفالغطاء، فرزند علي (متوفاي 1268ق)؛ شیخ محمدحسن نجفي (متوفاي 1266ق) نويسنده جواهرالكلام، شیخ علي حرزالدين نجفي (متوفاي 1277ق) و سید محمدمهدي قزويني (متوفاي 1300ق) از جمله اين بزرگان هستند. آن بزرگوار در سال 1242ق در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت. از آثار بهجامانده از آن فقيه والامقام، ميتوان به منية الراغب في شرح بغية الطالب اشاره كرد.[8]
- شيخ علي كاشفالغطاء: او نیز فرزند ديگر علامه شيخ جعفر كاشفالغطاء، سال 1197ق در نجف اشرف به دنيا آمد. وي مقدمات علوم و سطوح عالي دانشهاي عقلي و نقلي را نزد پدر و ديگر استادان بزرگوار زادگاه خويش آموخت و به درجه اجتهاد نايل آمد. پس از درگذشت برادرش، شيخ موسي كاشف الغطاء، به مرجعيت رسيد و پس از درگذشت صاحب جواهر، مرجعيت عام يافت. عالمان بنامي نزد وي دانش آموختهاند، از جمله: سيدابراهيم قزويني(متوفاي 1262ق)، شيخ مرتضي انصاري(متوفاي 1281ق)، شيخ راضي (متوفاي 1290ق)، سيد مهدي قزويني (متوفاي 1300ق)، شيخ جعفر شوشتري (متوفاي 1303ق)، شيخ محسن طريحي (متوفاي 1262ق) و شيخ حسن كاشفالغطاء. آن مرجع بزرگوار در سال 1253ق در كربلا درگذشت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. برخي از آثاري كه از ايشان به جا مانده است عبارتند از: الخيارات، النّور السّاطع في الفقه النّافع، الرّسالة الصّوميّة، البيع، حاشيه بر بغية الطّالب پدرش، كه رساله عمليّه بود و حجّيّت ظن، قطع، برائت و احتياط.[9]
- سيد محمدجواد عاملي نجفي(متوفاي 1226ق) صاحب مفتاح الكرامة.[10]
- شیخ اسدالله كاظمي: وی، فرزند اسماعيل، در سال 1186ق به دنيا آمد. مقدمات علوم ديني را نزد پدر و استادان ديگر فراگرفت و پس از آن از محضر بزرگاني همچون شيخ محمدباقر وحيد بهبهاني(متوفاي 1205ق)، سيد علي طباطبايي صاحب رياض(متوفاي 1231ق) و شيخ جعفر كاشفالغطاء (متوفاي 1228ق) كسب فيض كرد تا به درجه اجتهاد نايل آمد. او در كنار پژوهش و تأليف، به تدريس علوم حوزوي پرداخت و عالمان بسياري همچون شيخ حسن كاشفالغطاء پرورش داد.
آن بزرگوار در سال 1237ق دار فاني را وداع گفت و در نجف اشرف به خاك سپرده شد. برخي آثار بهجامانده از ايشان عبارتند از: مقابس الأنوار، نفائس الأسرار في أحكام النبي المختار و عترته الأطهار، كشف القناع عن وجوه حجّية الإجماع، منهج التحقيق في حكمي التوسعة و التضييق و الوسائل في الفقه.[11]
- شیخ سليمان بحراني قطيفي: وی، فرزند احمد، از عالمان و فقيهان معروف بحريندر قرن سيزدهم است. سال تولد او مشخص نيست. مقدمات علوم ديني را نزد عالمان قطيف، به ويژه مبارك آل حميدان (متوفاي 1224ق) و محمد بن عبد الجبار الكبيرنويسنده مشكاةالانوار فراگرفت. پس از آن، رهسپار نجف اشرف شد و از محضر بزرگان آن مكان مقدس مانند سيد محمدمهدي بحر العلوم طباطبائي نجفي بهرههاي فراوان برد. وي در نجف اشرف به تدريس اشتغال داشت و شیخ حسن كاشفالغطاء نيز از او كسب فيض كرد.
آن بزرگوار در اواخر عمر به مسقط (از شهرهاي عمان) رفت و آنجا را وطن خود قرار داد و مرجعيت بسياري از مردم بحرين، عمان و مانند آنها را برعهده گرفت. سرانجام در سال 1266ق دار فاني را وداع گفت. آثار بهجامانده از آن فقيه بزرگوار عبارتند از: النجوم الزاهرة في فقه العترة الطاهرة، الأنوار المشرقية في شرح اللمعة الدمشقية، شرح مفاتيح الشرائع لمحمد محسن الكاشاني، الدرة في أحكام الحجّ و العمرة، مناسك الحج، جواهر الأفكار، شرح الشمسية في المنطق لعمر القزويني الكاتبي، الردّ على النصارى، الردّ على أحمد الأحسائي.[12]
- سيد عبداللّه بن محمدرضا شبر[13]
- قاسم محيي الدين حارثي همداني: قاسم محيالدين جامعي حارثي، فرزند محمد محيالدين، از عالمان و فقيهان بزرگوار قرن سيزدهم است. سال تولد او مشخص نيست. علوم ديني را نزد بزرگان نجفمانند سيد محمدمهدي بحرالعلوم(متوفاي 1212ق)، و شيخ جعفر كاشفالغطاء (متوفاي 1228ق) فراگرفت تا به مرتبه اجتهاد نايل آمد و خود از مدرسان ماهر در نجف شد. عالمان و فقيهان بسياري از خرمن علم او خوشههاي علم و معرفت چيدند، مانند: محمدحسن نجفي (متوفاي 1266ق) نويسنده جواهر الكلام، شيخ حسن كاشفالغطاء، محمدجواد ملّا كتاب (متوفاي 1267ق)، محسن الأعسم (متوفاي 1238ق) و محمدجواد حارثي عاملي، نويسنده البرهان الساطع للانام.
آن بزرگوار در سال 1237ق دار فاني را وداع گفت. اثر مهم بهجامانده از ايشان نهج الأنام است.[14]
جايگاه علمي
دانشمند والامقام شيخ حسن كاشفالغطاء، فقيهي كامل و مجتهدي جامع بود كه سالها از حوزه درس علماي نجف اشرف بهره بود. او با شيخ محمدحسن نجفي، صاحب جواهر همعصر بود. گرچه پرچم زعامت حوزه بيشتر به دست باكفايت صاحب جواهر بود، ولي بعضي عالمان، مقام علمي و فقاهت او را از صاحب جواهر افزونتر دانستهاند.
شيخ حسن افزون بر احاطه علمي بر مباني فقهي و اعتقادي تشيع، بر فقه و عقايد اهل سنت تسلطي كامل داشت و ميتوانست هر مسئله فقهي را بنابر مذاهب چهارگانه اهل سنت، با ادله خود آنها به اثبات برساند؛ همانگونه كه در جريان محاكمه ملاعلي بسطامي،[15] حكم تبرئه او از اجراي حكم اعدام را در صورت توبه كردن بنابر مذهب حنفي به اثبات رساند و اعجاب همگان را برانگيخت.[16]
مرحوم نوري او را با اوصافي مانند اكمل، افقه و زاهدِ صالحِ كامل، توصيف كرده و به سبب نگارش كتاب ارزشمند انوارالفقاهه كه از كمال علمي آن شخصيت والامقام حكايت دارد، ستوده است.[17]
سيد محمدباقر خوانساري ميگويد:
شيخ حسن، فرزند جعفر نجفى، افتخار فقيهان روزگار و يكى از بزرگترين عالمان زمان ماست كه امر فقاهت در دين و رياست سلسله عالمان و مجتهدان به او رسيده است و او به همراه همنام خودش محمدحسن (صاحب جواهر) مراتب و مناصب مربوط به مرجعيت عامّه شيعه را عهدهدار بود. شيعيان عجم بيشتر به صاحب جواهر مراجعه مىكردند، ولى شيعيان عرب، او را بر صاحب جواهر ترجيح مىدادند.[18]
اخلاق و منش
شيخ حسن كاشفالغطاء سالها به تهذيب نفس پرداخت و نفس خود را به صفات نيكو و اخلاق پسنديده، مزين ساخت. او عبادت و مناجات با پروردگار متعال را بسيار دوست ميداشت و آن را مايه توفيقات بيشتر در راه جلب رضايت خداوند ميدانست. ازاينرو پس از عبادت در سحر و ملكوتي كردن جان خود به نواي قرآن و ذكر الهي، با طلوع جلوههاي خورشيد، پيش از هركاري در جمع شاگردان حاضر ميشد و به تدريس علوم ديني ميپرداخت تا نفس ملكوتي او در نفوس شاگردان اثر كند.
سعه صدر در ناملايمات، حسن خلق و مدارا با مردم و شاگردان، نشاني از قلب سليم و روح پارساي او بود.
آن بزرگوار به مشكلات و گرفتاريهاي مردم، توجه ويژه داشت و ميكوشيد از حال اطرافيان و مردم بيبضاعت باخبر شود و در رفع گرفتاريهاي آنها بسيار كوشا بود. گاه قرض قرضداران را برعهده ميگرفت و ميپرداخت؛ از بيماران عيادت، و از ستمديدگان در برابر زورگويان دفاع ميكرد. از اينرو مردم، وي را پناهگاه خود ميدانستند. آن بزرگوار در عين صلابت و ابهتي كه در چهرهاش نمايان بود، اهل مزاح و لطيفههاي حكيمانه نيز بود. ادب در رفتار و گفتار، سيره هميشگي او بود. موافق و مخالف خود را احترام ميكرد و جز راه منطق و استدلال، راه ديگري براي چيره شدن بر مخالف خود نميشناخت.
تدريس
شيخ حسن كاشفالغطاء از استادان بزرگ نجف بود. او درس را در منزل خود، در محله العماره، با زبان عربي فصيح بيان ميكرد. بر مطالب و فروعات آنها و مسائل مستحدثه و موضوعات نادر تسلطي كامل داشت و در اقامه دليل بر هريك از آنها كاملاً توانمند بود. ازاينرو، هرگاه شاگردان درباره مطلبي پرسش ميكردند، بدون تأمل و بالبداهه پاسخ ميداد.
جلسات درس خارج فقه او كه در منزلش برگزار ميشد، از درسهاي پربار به شمار ميرفت كه عالمان و پژوهشگران بسياري خوشهچين خرمن پرثمر آن جلسات بودند.[20]
شاگردان و راويان
- سيد محمدحسن حسيني، مشهور به ميرزاي شيرازي(متوفاي 1312ق):[21] وي پس از سالها تحصيل در شيرازو اصفهان، در سال 1259ق به نجف اشرف هجرت كرد و به محضر فقيهان و عالمان بزرگ آن ديار، به ويژه استاد بزرگوار شيخ حسن كاشفالغطاء رسيد كه به مدت سه سال (تا آخر عمر استاد) ملازم ايشان بود و از ايشان كسب علم ميكرد.[22]
- شيخ جعفر شوشتري(متوفاي 1303ق): وي از شيخ حسن كاشفالغطاء اجازه روايت داشته است.[23]
- سيد حسين بحرالعلوم(متوفاي 1306ق): او، فرزند سيد رضا، به سال 1221ق در نجف اشرفبه دنيا آمد. در اوان جواني به حوزه علميه زادگاه خويش وارد شد و از محضر بزرگاني همچون محمدحسن نجفي، صاحب جواهر الكلام (متوفاي 1266ق)، شريف العلماء مازندراني (متوفاي 1245ق)، و شيخ حسن كاشفالغطاء بهرههاي فراوان برد تا به درجه عالي علوم ديني دست يافت و خود از فقيهان و استادان بنام نجف اشرف گشت...آن عالم بزرگوار در روز جمعه، بيست و پنجم ذيالحجه سال 1306ق در نجف اشرف به ملكوت اعلي پيوست.[24]
- سيد هادي موسوي عاملي(متوفاي 1316ق): وی، فرزند سيد محمدعلي موسوي عاملي، سال 1235ق در نجف اشرفبه دنيا آمد. در همان اوان كودكي به ايران سفر كرد و پس از زيارت حرم مطهر امام هشتم، به اصفهان رهسپار شد و مدتي در آن شهر ماند. در اين مدت، نزد استادان آن شهر به كسب علوم اسلامي پرداخت. پس از فراگيري دانشهاي مقدماتي متداول حوزوي، به نجف بازگشت و نزد بزرگان آن ديار مانند شيخ انصاري و شيخ حسن كاشفالغطاء به تحصيلات خود ادامه داد تا به درجات عالي علم و كمال دست يافت. سرانجام در بيست و دوم جمادي الاول سال 1316ق دار فاني را وداع گفت و در حرم مطهر حضرت اميرمؤمنان، علي (علیه السلام) به خاك سپرده شد.[25]
- ملا ابراهيم لاهيجاني(متوفاي 1256ق): او، فرزند محراب، از عالمان لاهيجانگيلان است كه پس از گذراندن تحصيلات مقدماتي در زادگاه خويش، به نجف اشرف هجرت كرد و در محضر استادان بزرگ آن ديار، به ويژه فقيه عاليمقام كاشفالغطاء، به درجات عالي علم و كمال نايل آمد. علامه كاشفالغطاء، افزون بر توصيف ايشان به صفتهاي علامه، فاضل، امام پژوهشگران و مانند آن، به اجتهاد وي تصريح كرده است. آن بزرگوار در سال 1256ق در نجف اشرف دار فاني را وداع گفت. برخي از آثار بهجامانده از ايشان عبارتند از: شرح نهج البلاغة در هشت جلد، شرح الصحيفة السجادية، شرح الخطبة الشقشقية و الفوائد في شرح الشرائع.[26]
- محمد قاضي صلواتي دزفولي: وی، فرزند فرجالله، از عالمان قرن سيزدهم است كه مدتي در نجف اشرفدر محضر استادان آن ديار مانند فقيه بزرگوار شيخ حسن كاشفالغطاءبه تحصيلات علوم ديني پرداخت. وي آثاري چند در موضوعات گوناگون از خود به يادگار گذاشت، مانند: أساس المطالب في الدراية و المباحث الرجالية و تقريرات الفقه و الأصول. اين دو اثر گرانقدر هماكنون در كتابخانه آيتالله مرعشي نجفي در قم موجود است و در اثر دوم، اجازه روايت و اجتهاد از استادش شيخ حسن كاشفالغطاء ديده ميشود.[27]
- ميرزا محمد قراچه داغي، فرزند محمد علي قراچه داغي تبريزي، نويسنده الفتوحات الرضوية في الاحكام الفقهية.[28]
- سيد آقا مير بحرالعلوم، فرزند مير عبدالباقي شريف العلماء(متوفاي 1327ق).[29]
- علي رضوي موسوي، فرزند هاشم(متوفاي 1273ق) نويسنده الرهن[30]
- شيخ نعمه طريحي نجفي، فرزند شيخ علاء الدين(متوفاي 1293ق) نويسنده احكام الارضين و الغصب.[31]
- شيخ محمد مشهدي نجفي، فرزند شيخ ابراهيم مشهدي(متوفاي 1281ق) نويسنده جوهر الافكار.[32]
- مولي محمدتقي استرآبادي، فرزند محمداسماعيل.[33]
- محمد حميداوي عكام نجفي، فرزند مهدي، نويسنده وقاية الافهام في شرح شرائع الاسلام.[34]
- سيد مهدي قزويني[35] (متوفاي 1300ق) نويسنده بصائر السالكين في شرح تبصرة المتعلمين.[36]
- شیخ ابراهيم قفطان(متوفاي 1279ق): او، فرزند حسن، در سال 1199ق در حسكه(نزديك ديوانيه عراق) به دنيا آمد. خانواده او در همان سال براي فرار از طاعون به نجف اشرف نقل مكان كردند. علامه قفطان در اوان جواني براي كسب علم و معرفت وارد حوزه علميه نجف شد و پس از طي مقدمات علوم متعارف آن زمان، براي كسب مراتب عالي علوم ديني، به محضر عالمان آن شهر رسيد. او سالها نزد فقيه عاليمقام، شیخ حسن كاشفالغطاء زانوي ادب بر زمين زد تا اينكه خود از استادان و فقيهان شهر نجف شد. از آثار بهجامانده از ايشان عبارتند از: أقلّ الواجب في حجّ التمتع، المتعة، الرهن و قاطعة النزاع في أحكام الرضاع.[37]
- شیخ ابراهيم عاملی طيبي، فرزند صادق، (1221- 1288ق) نويسندهي منظومة في الفقه.[38]
- شیخ ابوتراب قزويني، معروف به ميرزا آقا (متوفاي حدود 1295ق) نويسنده المواهب العلية في شرح اللمعة الدمشقية.[39]
- سید ابوالقاسم اصفهاني خاتونآبادي، فرزند محمد محسن، (متوفاي 1271ق) نويسنده البلدان المفتوحة عنوة.[40]
- شیخ احمد دجيلي،[41] فرزند عبدالله(متوفاي 1265ق).[42]
- ميرزا جعفر قراچهداغي تبريزيفرزند احمد، (متوفاي 1262ق) نويسنده شرح الشرائع.[43]
- شیخ حسن كاظمي، فرزند اسماعيل(متوفاي 1298ق)، نويسنده مسلك النجاة في معرفة أحكام الزكاة.[44]
- سيد حسين حسيني بروجردي: سيد حسين حسيني بروجردي، فرزند علامه بزرگوار سيد محمدرضا حسيني بروجردي، در بيست وسوم شوال سال 1238ق به دنيا آمد. پس از سالها تلاش در راه تحصيل و پژوهش در حوزه نجفبه درجه اجتهاد نايل آمد. هنوز جوان بود كه در درس فقه شيخ حسن كاشفالغطاءشركت ميكرد و از محضر آن فقيه والامقام بهرههاي علمي فراوان برد. آن عالم بزرگوار مدتي نيز در كربلا از محضر محمدحسين ايوانكي اصفهاني كسب فيض كرد و پس از آن به بروجرد بازگشت و به تدريس و نشر معارف و احكام ديني پرداخت. در سال 1277ق در اين شهر درگذشت. برخي آثار بهجامانده از آن عالم رباني عبارتند از: نخبة المقال در علم رجال كه از آن به زبدة المقال نيز ياد ميشود؛ چنانكه علي علياري شرحي به نام بهجة الآمال في شرح زبدة المقال بر آن نگاشته است، الصراط المستقيم في تفسير الكتاب الكريم، رسالة المستطرفات في الكنى و الألقاب، مقياس الدراية في أحكام الولاية.[45]
- شیخ عبد الحسين تهراني، فرزند علي، ملقب به شيخ العراقين (متوفاي 1286ق) نويسنده ترجمه نجاة العباد في يوم المعاد.[46]
- شیخ عبدالحسين طريحي نجفي، فرزند نعمه(متوفاي 1295ق) نويسنده موضّح الكلام في شرح شرائع الإسلام.[47]
- ملا علي اصغر بروجردي، فرزند علياكبر[48] (متوفاي1300ق) نويسنده عقائد الشيعة.[49]
- سيد علينقي طباطبايي، فرزند سيد حسن(متوفاي 1289ق) نويسنده الدرة الحائرية في شرح شرائع الإسلام. [50]
- شیخ عيسي ربعي زاهد نجفي، فرزند حسين(متوفاي 1281ق) نويسنده شرح الشرائع.[51]
- شیخ محمدقاسم نجفي، فرزند محمد الوندي، (متوفاي 1290ق) نويسنده كنز الأحكام في شرح شرائع الإسلام.[52]
- سید محمدهاشم تنكابني، فرزند محمد(متوفاي 1262ق) نويسنده تذكرة الأنام.[53]
- مشكور حولاوي[54] خاقاني، فرزند محمد(متوفاي 1272ق) نويسنده هداية السالكين في مناسك الحجّ.[55]
- شیخ محمد ربعي مشهدي، فرزند ابراهيم(متوفاي 1281ق) نويسنده جواهر الأفكار في شرح شرائع الإسلام.[56]
- ابراهيم خراساني شريعتمدار، فرزند اسماعيل(متوفاي حدود 1316ق).[57]
- شیخ جعفر تستري نجار، فرزند حسين(متوفاي 1303ق) نويسنده الخصائص الحسينية.[58]
- ملا علي كني تهراني، فرزند قربانعلي(متوفاي 1306ق) نويسنده توضيح المقال في علم الدراية و الرجال.[59]
- میرزا محمد تنكابني، فرزند سليمان(متوفاي 1302ق) نويسنده قصص العلماء.[60]
- شیخ محمد فاضل ايرواني، فرزند محمدباقر(متوفاي 1306ق) نويسنده المكاسب المحرّمة.[61]
- شیخ محمدباقر ايوانكي اصفهاني، فرزند محمدتقي(متوفاي 1301ق) نويسنده لب الفقه.[62]
- شیخ محمدحسين كاظمي، فرزند هاشم(متوفاي 1308ق) نويسنده هداية الأنام إلى شرح شرائع الإسلام.[63]
- شیخ محمدطاهر دزفولي، فرزند محسن(متوفاي 1315ق) نويسنده مشارع الأحكام في شرح شرائع الإسلام.[64]
- میرزا صادق برغاني، فرزند محمدتقي برغاني(متوفاي 1311ق) نويسنده حاشيه بر انوار الفقاههاستادش شيخ حسن كاشفالغطاء. [65]
- سيد عبدالباقي رشتي(متوفاي 1311ق) نويسنده المواهب الغروية.[66]
- شیخ حسین بن محمدعلی بن حسین بن محمد اعصم نجفي، نويسنده ايضاح الكلام في شرح شرائع الاسلام.[67]
- شیخ ابراهيم مخزومي عاملي، فرزند صادق(متوفاي 1288ق) نويسنده منظومة في الفقه.[68]
- شیخ عبدالرحيم كرمانشاهي، فرزند آقا عبدالرحمن(متوفاي 1305ق) نويسنده لمعات الأنوار في فقه أهل البيت الأطهار.[69]
- شیخ آقا منيرالدين بروجردي(متوفاي 1342ق) نويسنده معتمد الشيعة في أحكام الشريعة.[70]
- شیخ مهدي كاشفالغطاء، فرزند عيسي(متوفاي 1289ق) نويسنده الخيارات.[71]
- شیخ محمد كاشفالغطاء، فرزند علي(متوفاي 1268ق) نويسنده الدّماء الثّلاثة.[72]
- شیخ محمدرضا كاشفالغطاء، فرزند موسي، (متوفاي 1297ق).[73]
- سيد إسماعيل حسيني رامسري، فرزند كاظم، نويسنده نضرة الناظرين ونزهة الباصرين.[74]
اقامت در حله
شيخ حسن كاشفالغطاء در سال 1247ق براي تقويت مباني اعتقادي مردم و نشر معارف اسلامي به حله هجرت نمود و به مدت شش سال در آن شهر اقامت گزيد. او در سال 1253ق بعد از وفات برادرش شيخ علي كاشفالغطاء به نجف اشرف بازگشت.[75]
فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي
علامه كاشفالغطاء مانند نياكان خود در همه عرصههاي اجتماعي و فرهنگي فعاليت مؤثر داشت. برخي از اين فعاليتها موجب حفظ جان شيعيان و محفوظ ماندن حرمت حرم مطهر حضرت امير (علیه السلام) شد. در ادامه به برخي از اين فعاليتها اشاره ميشود:
مرجعيت
فقيه عاليمقام، شیخ حسن كاشفالغطاء با وجود برخورداري از شرايط مرجعيت، تا هنگاميكه برادرانش، شيخ علي و شيخ موسي كاشفالغطاء در قيد حيات بودند، در اين زمينه اقدامي نكرد. با رحلت شيخ علي كاشفالغطاء در سال 1253ق، به اصرار شاگردان و عالمان نجف اشرف، رداي مرجعيت بر تن كرد و در اين منصب الهي به دفاع از حريم تشيع پرداخت.
دفاع از نجف
در سال 1258ق نجيب پاشا كه از سوي دولت عثماني به سمت والي بغداد منصوب شده بود، به كربلا حمله كرد. وي گروهي را كشت و بسياري را اسير و اموال مردم را غصب كرد. او پس از كربلا، آماده حمله به نجف اشرف شد. پس بغداد را به قصد نجف ترك كرد و به كوفه رسيد. اين خبر به نجف اشرف رسيد و مردم، به ويژه عالمان، به مرجع تقليد خود پناه آوردند تا او چارهاي بينديشد و از اين غائله جلوگيري نمايد.
علامه كاشفالغطاء نامهاي به نجيب پاشا نوشت و او را به عنوان مهمان به نجف اشرف دعوت كرد تا با آرامش با يكديگر گفتگو كنند. نجيب پاشا دعوت كاشفالغطاء را پذيرفت و به عنوان مهمان به منزل وي آمد. در اين مهماني پس از گفتگوهاي فراوان نجيب پاشا از حمله به نجف منصرف شد و بدون آنكه خوني ريخته شود، نجف را به سمت بغداد ترك كرد.[76]
مناظرات
علامه كاشفالغطاء بارها به درخواست عالمان اهل سنت، دربارهي موضوعات گوناگون، به ويژه موضوع ولايت اميرمؤمنان علي (علیه السلام) با آنها مناظره كرد. بيان همه اين مناظرهها نوشتار را به تفصيل خواهد كشاند. ازاينرو به چند نمونه از آنها اشاره ميشود:
مناظره با آلوسي
در سال 1260ق كه كاشفالغطاء به دعوت والي بغداد، براي محاكمه ملاعلي بسطامي به آن شهر رفته بود، شهاب الدين محمود آلوسي (متوفاي 1270ق) نويسنده تفسير روح المعاني و از عالمان درباري دولت عثماني نيز به عنوان بزرگمفتي اهل سنت، در آن مجلس كه چند روز به طول انجاميد حضور داشت. او كه از حضور علامه كاشفالغطاء در آن مجلس ناخرسند بود، هر از چند گاه به او و همراهانش و مذهب تشيع طعنه ميزد. كاشفالغطاء براي آنكه به او پاسخي مناسب داده باشد، با حضور عالمان شيعه و سني با او به مناظره پرداخت و بارها بر او غلبه يافت. ميان آن دو پرسش و پاسخهاي فراواني مطرح شد؛ از جمله آلوسي از كاشفالغطاء پرسيد: شما كه علي (علیه السلام) را خليفه بلافصل پس از پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ميدانيد، آيا آيهاي از قرآن بر اين مطلب داريد كه مخالفت با علي (علیه السلام) جايز نيست؟
كاشفالغطاء پاسخ داد: بله. آلوسي با تعجب گفت: آن آيه را بياور. كاشفالغطاء آيه مباهله[77] را قرائت كرد. آلوسي پرسيد: اين آيه چه دلالتي بر مطلب دارد؟ كاشف الغطاء پاسخ داد: از تو ميپرسم كه مراد از «انفسنا» در اين آيه كيست؟ آلوسي گفت: پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و علي (علیه السلام) . كاشفالغطاء اين آيه را قرائت كرد: «ما كانَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ وَ مَنْ حَوْلَهُمْ مِنَ الاعْرابِ أَنْ يَتَخَلَّفُوا عَنْ رَسُولِ اللهِ وَ لا يَرْغَبُوا بِأَنْفُسِهِمْ عَنْ نَفْسِهِ»[78] اهل مدينه و باديهنشينان اطرافِ آنان، حقّ ندارند از [فرمانِ] رسول خدا تخلف كنند و [به جبهه نروند و] براي [حفظ] جانهاى خود، از جان پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اعراض كنند.
كاشفالغطاء پس از قرائت آيه گفت: مراد خداوند از كلمه «نفسه» امام علي (علیه السلام) است، نه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ؛ وگرنه بايد به جاي كلمه «نفسه» كلمه «عنه» (از او) قرار ميداد؛ زيرا كلمه «عنه» كوتاهتر و روشنتر است. با توجه به محتواي اين دو آيه به دست ميآيد كه مخالفت با علي (علیه السلام) جايز نيست و اين درحالي است كه پس از وفات پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از آنچه منع شده بودند، تخلف كردند و از خلافت علي (علیه السلام) اعراض كردند. آلوسي پاسخي نداشت و ساكت شد![79]
مناظره با مفتي قاهره
در سال 1260ق مفتي قاهره (نام او ذكر نشده است) همراه با گروهي از عالمان سنيمذهب به قصد مناظره با عالمان شيعي به نجف اشرف آمد. كاشفالغطاء با خوشرويي از او و همراهانش استقبال، و آنان را به منزل خود دعوت كرد. در منزل او جمعي از عالمان شيعه نيز حضور داشتند. پس از پذيرايي، ميان كاشفالغطاء و مفتي قاهره بحث مفصلي درباره موضوعات اعتقادي و مانند آن درگرفت، تا اينكه موضوع صحابه پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ، خلافت حضرت امير (علیه السلام) و حقانيت شيعه پيش آمد. كاشفالغطاء گفت: علي (علیه السلام) و شيعيان او اهل نجاتند و باقي مسلمانان، امرشان به دست خداوند است. مفتي قاهره با استعاره گرفتن آيهاي از قرآن[80] گفت: اين تقسيمبندي شما براي مسلمانان درست نيست. كاشفالغطاء پرسيد: آيا شما «ابن اثير» را محدثِ راستگويي ميدانيد؟ مفتي قاهره پاسخ داد: بله. كاشفالغطاء پرسيد: آيا شما به راست بودن روايات او اعتراف داري؟ مفتي قاهره گفت: آري. كاشفالغطاء گفت: ابن اثير در النهاية، از پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل كرده است: «ستقدم أنت وشيعتك على الله راضين مرضيين ويقدم عليه عدوّك غضاباً مقمحين؛ يا على! تو و شيعيانت، روز قيامت راضى و مرضى بر خداوند وارد ميشويد و دشمنان تو در محشر در حاليكه مورد غضب و سركوبشده هستند، بر خداوند وارد مىشوند».[81]
كاشفالغطاء پس از قرائت اين حديث گفت: شكي نيست كه شيعه علي (علیه السلام) نزد همه شناختهشده هستند و همانگونه كه شما اهل سنت نيز بر آن اعتراف داريد، مشخص است شيعه به چه كساني گفته ميشود. من شما را به خداوندِ علي عظيم قسم ميدهم كه بگويي: شيعه علي (علیه السلام) كيانند؟ دشمنان آنها چه كساني هستند؟
مفتي قاهره گفت: من اين روايت را نديدهام. انشاءالله بعداً به كتاب النهايه مراجعه خواهم كرد و پاسخ آن را براي شما خواهم فرستاد.
كاشفالغطاء دستور داد در همان مجلس كتاب النهايه را آوردند و او روايت مورد نظر را به وي نشان داد. در اين هنگام بود كه مفتي قاهره ساكت شد و پاسخي نداد و بيمقدمه از جا برخاست و از منزل كاشفالغطاء بيرون رفت.[82]
آثار
علامه شيخ حسن كاشفالغطاء در موضوعات متنوع داراي آثار گوناگوني است كه برخي از آنها، منابع مهم براي مراجعه پژوهشگران و جويندگان علم به شمار ميآيد. آنها عبارتند از:
- انوار الفقاهة: اين اثر ارزشمند كه تقريباً يك دوره فقه استدلالي است، براساس ترتيب ابواب فقهي به نگارش درآمده و مشتمل بر بيشتر ابواب فقهي، به جز بابهاي صيد و ذباحه، سبق و رمايه و حدود و ديات است.
نويسنده، مباحث فقهي را به اختصار و به دور از هرگونه تطويل و پرداختن به مباحث كم فايده، مطرح كرده است. شيوه طرح مباحث در اين كتاب، اينگونه است كه مؤلف در آغاز، مسئله فقهي را طرح، سپس ديدگاههاي فقيهان ديگر را با ادله آنان مطرح ميكند. در پايان، ديدگاه خود را مطرح، و با ادله گوناگون، آن را اثبات ميكند. اين اثر در نوع خود در خور توجه است. مع الأسف هنوز تجديد چاپ نشده است.
اين كتاب به طور كامل، در بيست و يك جلد در مؤسسه كاشفالغطاء در نجف اشرف به گونه خطي موجود است. همچنين جلدهايي از آن به طور متفرق در كتابخانههاي ايران و عراق وجود دارد؛ از جمله كتاب طهارت آن كه در كتابخانه مدرسه فيضيه قم و برخي ديگر در كتابخانه مجلس شوراي اسلامي ايران و كتابخانه آستانه مقدسه حضرت معصومه و ديگر كتابخانههاي شخصي، موجود است.[83]
- السّلاح الماضيفي احكام القاضي: اين اثر كه در سال 1254ق به نگارش درآمده، درباره مسائل فقهي دو باب از ابواب فقهي، يعني قضاوت و شهادات است. نسخه خطي آن در كتابخانه مركزي دانشگاه تهرانموجود است.[84]
تدوين كتاب، به شيوه استدلالي است و طرح ديدگاههاي مهم و ارزشمند فقهي مانند نظريه حق ولايت فقيه براي فقيهان جامع الشرايط در زمان غيبت، به غناي علمي آن بيش از پيش ميافزايد. كاشفالغطاء در اين كتاب، بر اين باور است كه در همه مواردى كه امام معصوم ولايت دارد، حاكم شرع و فقيه جامعالشرايط هم داراى ولايت است.
بنابراين، ريشههاى اصلى انديشه ولايت فقيه، در گفتار فقيهان گذشته بهروشنى مشاهده ميشود و اين سخن كاملاً بي اساس است كه «از نقطهنظر تاريخى، ولايت به مفهوم كشوردارى به هيچ وجه در تاريخ فقه اسلامى مطرح نبوده و نزد احدى از فقهاى شيعه و سنى مورد بررسى قرار نگرفته است كه فقيه علاوه بر حق فتوا و قضا، حق حاكميت و رهبرى را نيز دارا باشد و تنها كمتر از دو قرن پيش، ملّا احمد نراقى بهخاطر حمايت از پادشاه وقت، به ابتكار اين مطلب پرداخته است».[85]
كاشفالغطاء در اين كتاب، با نگرش كلامي و فقهي، به مسئله ولايت فقيه براي فقيهان جامع الشرايط در زمان غيبت نگريسته و به اقامه دليل برآن پرداخته است. نخستين مستند نقلى شيخ حسن كاشفالغطاء، روايت توقيع شريف است كه به جمله «حجتي عليكم» در آن استناد شده است. در اين روايت، امام زمان ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ در توقيع خود، خطاب به اسحاق بن يعقوب مىفرمايد: حضرت، با اين بيان، فقيهان شيعه را حجت خويش بر مردم معرفى مىكند.
- 3. الإرث: كتابي مفصل و استدلالي در موضوع ارث است. نسخهاي از آن در مدرسه سبزواري مشهدرضوي ديده شده است. شيخ آقا بزرگ تهرانياحتمال ميدهد كه اين كتاب اثر مستقلي نباشد، بلكه جلدي از مجلدات كتاب انوارالفقاهه باشد.[87]
- البيع: اين كتاب كه به درخواست مردم اصفهان و به گونه رساله توضيح المسائل به نگارش درآمده، درباره مكاسب و داراي مسائل فقهي فراوان است.[88]
- الرسالة الصومية العمليةدر موضوع روزه.[89]
- الرسالة العملية.[90]
- الزكاة و الخمس و الصوم: اين اثر درباره پارهاي از مسائل خمس، زكات و روزه بوده و به خواهش گروهي از شاگردان و نزديكان علامه كاشفالغطاءبه نگارش درآمده است تا مقلدان ايشان با خواندن آن، با مسائل حلال و حرام در محدوده آن سه باب فقهي آشنا شوند و به آن عمل كنند. نسخهاي از آن در كتابخانه سيد محمدباقر حجتدر كربلا ديده شده است.[91]
- شرح اصول كاشف الغطاء: موضوع اين اثر، اصول فقه از علامه شيخ جعفر كاشفالغطاءاست كه به اختصار به رشته تحرير درآمده بود و دانشمند والامقام شيخ حسن كاشفالغطاء، آن را به تفصيل شرح كرده است. اين كتاب در پنجاه مبحث مانند مباحث حسن و قبح، حقيقت شرعيه، تعارض عرف و لغت تدوين شده است. نسخههاي آن در كتابخانههاي معتبر ايرانو عراق موجود است.[92]
- الغصب.[93]
- الفقه الاستدلالي.[94]
- مناسك الحج: اين اثر كه در سال 1255ق به نگارش درآمده، درباره احكام فريضه حج و شامل مقدمه، سه باب و خاتمه است. نسخه اولين آن، به قلم خوشنويس عراقي، سيد راضي عطار بغدادي، به چاپ رسيده است.[95]
- الطهارة و الصلاة: اين اثر درباره دو موضوع فقهي و به گونه توضيح المسائل، براي مقلدان، در سال 1250ق نوشته شده است.[96]
- تكملة بغية الطالب في معرفة المفروض و الواجب: بغية الطّالب في معرفة المفروض و الواجب، در اصل، رسالهاي عمليه و كوتاه از علامه شيخ جعفر كاشفالغطاءبوده است كه بخش اول آن در اصول عقايد و بخش دوم آن در احكام طهارت و صلات است. عالم بزرگوار، شيخ حسن كاشفالغطاء، در سال 1228ق با افزودن احكام روزه و اعتكاف، آن را تكميل كرده و نام آن را تكملة بغية الطالب في معرفة المفروض و الواجبنهاده است.[97]
- رسالة عملية في العبادات.
- الإمامة.
- اجوبة المسائل.[98]
وفات و مدفن
در دهه آخر ماه رمضان سال 1262ق، بيماري وبا نواحي گستردهاي از عراق را فراگرفت. بسياري از مردم عراق به خيال اينكه وبا تنها در داخل شهرهاست، به خارج از شهرها رفته، خيمهها برپا كردند تا از ابتلا به آن بيماري در امان بمانند. شيخ حسن كاشفالغطاء نيز با اصرار خانواده خود براي خروج از نجف مواجه شد. سيد صقر جريو، از اهالي حومه نجف كه باغي بزرگ در آنجا داشت، خدمت ايشان رسيد و با اصرار فراوان، وي را به آن باغ دعوت كرد تا بيماري وبا برطرف شود. شيخ حسن در روز پنجشنبه، دوازدهم شوال، همراه خانواده خود نجف را ترك كرد و در آن باغ اقامت گزيد. او در آن حال نيز از احوال مردم خبر ميگرفت و براي رفع مشكلات آنها اقدام ميكرد. باغ سيد صقر محل رفت و آمد مردم شده بود و نماز جماعت باشكوهي در سه وقت صبح، ظهر و مغرب در آنجا برگزار ميشد. شيخ شبها نيز براي عوام و خواص تبليغ و تدريس ميكرد.
چند صباحي به اين منوال گذشت تا اينكه آن عالم رباني نيز به وبا مبتلا شد و پس از چند روز، در حالي كه به ذكر خداوند و استغاثه به معصومين (علیهم السلام) ، به ويژه حضرت حجت ـ عجلالله تعالي فرجه الشريف ـ مشغول بود، در بيست و هشتم شوال، دار فاني را وداع گفت. خبر به مردم رسيد و آنان از هر سو ضجهزنان به سوي محل استقرار ايشان روانه شدند. پيكر پاك آن مرجع عاليقدر پس از مراسم غسل، كفن و نماز، با تشييعي باشكوه به نجف اشرف انتقال يافت و در مقبره خانوادگي كاشفالغطاء، واقع در شارع الطوسي، در جوار حضرت امير (علیه السلام) به خاك سپرده شد.
فرزندي صالح
از آن فقيه بزرگوار، پسري به نام عباس به جا ماند. شیخ عباس كاشفالغطاء در سال 1253ق در نجف اشرف متولد و از همان اوان نوجواني، راه پدر و نياكان خود را در پيش گرفت و پس از طی مراحل عالي فقه و اصول، نزد بزرگانی چون: شيخ ابراهيم قفطان (متوفاي 1279ق)، شيخ مرتضى انصاري (متوفاي 1281ق) و... فراگرفت تا به درجه اجتهاد نائل آمد و خود از استادان و فقيهان نجف گرديد.[99]
خلف صالح علامه شیخ حسن کاشف الغطاء، پس از عمری پرثمر، در هجدهم رجب سال 1323ق،