مسلم ملکوتى
(متولّد 1303 ش.)
عنوان مقاله: مرجع مبارز
نویسنده: عبدالرحیم اباذرى
تولّد و تبار
در سال 1303 ش. برابر با 1344 ق. در یکى از روستاهاى نزدیک شهر سراب دیده به جهان گشود. مرحوم مشهدى یوسف، پدر آیت الله ملکوتى، مردى دیندار و با قرآن و دعا مأنوس بود و با بعضى از علماى منطقه، ارتباط مستمر داشت. وى کشاورز بود و زمین وسیعى داشت و تعدادى از روستائیان نیز رعیت او به شمار مى آمدند. مشهدى یوسف در عین حال به آموزش علم و خواندن و نوشتن علاقه مند بود و در کنار شغل کشاورزى، به مکتب خانه مى رفت و فرزندش مسلم را نیز با خود بدان جا مى برد و بدین ترتیب، پدر و پسر در کنار هم رو خوانى قرآن و خواندن و نوشتن مى آموختند. مادر آیت الله ملکوتى زنى متدین، پاکدامن، مدیر و مدبر و پرکار بود. مشهدى یوسف امور زندگى را به او سپرده بود و او نیز به نحو احسن کارها را انجام مى داد.
تحصیلات مقدماتى
آیت الله ملکوتى در شش سالگى مقدارى از سوره هاى قرآن (از اوّل تا سوره قاف) را در زادگاهش حفظ کرد و پس از آن، مقدّمات علوم اسلامى را نزد روحانیون محلى آموخت بعد براى ادامه و تکمیل آن، به شهر سراب رفت و بقیه مقدّمات و سیوطى، مغنى، شرح جامى و مطول را نزد آقایان، میرزا رضا قلى، میرزا یعقوب، میرزا غلامعلى اصغرى و میرزا حسین محدثى فرا گرفت. و آنگاه به حوزه علمیه تبریز رفت و در مدرسه «طالبیه» به تحصیل پرداخت. همزمان با ورود او به این حوزه، مرحوم آیت الله میرزا فتّاح شهیدى به عنوان نماینده آیت الله العظمى سیّد ابوالحسن اصفهانى به تبریز آمده، در این شهر ماندگار شده بود.
آیت الله ملکوتى کتاب معالم را نزد میرزا خلیل نطنزى فرا گرفت. میرزا خلیل نطنزى که استاد ماهرى بود و با میرزا خلیل مجتهدى در نجف ارتباط نزدیک داشت هنگام بازگشت آقاى مجتهدى به تبریز با ایشان به این شهر آمده و در تبریز ماندگار شده بود. او کتاب شرح لمعه را نزد آقایان، سیّد کاظم نوبرى، سیّد مهدى انگجى و سیّد على مولانا تحصیل نمود. بخشى از مکاسب و رسائل را نزد آقاى سیّد کاظم شریعتمدارى و بخشى دیگر آنها را نزد آقایان میرزا کاظم شبسترى ومیرزا محمود دوزدوزانى فرا گرفت همچنین علم کلام و فلسفه را نزد آیت الله سیّد محمّد بادکوبه اى تحصیل نمود[1].
تحصیل در قم
آیت الله ملکوتى پس از نزدیک به چهار سال اقامت در حوزه تبریز و اتمام دوره سطح متوسط و عالى در سال 1321 ش. به حوزه علمیه قم هجرت کرد و در یکى از حجره هاى مدرسه فیضیه ساکن شد. درس هاى خارج فقه و اصول را از استادانى چون، آیت الله سیّد محمّدتقى خوانسارى، آیت الله سیّد صدرالدّین صدر، آیت الله سیّد محمد حجّت کوه کمره اى، آیت الله بروجردى، امام خمینى و میرزا عباسعلى شاهرودى فرا گرفت و مباحث درس آیت الله حجت را به رشته تحریر در آورد[2]. در فلسفه از استادانى چون، سیّد حسین قاضى، عبدالنبى اراکى، میرزا مهدى مازندرانى، شیخ ابوالقاسم اصفهانى، میرزا مهدى آشتیانى، علامه طباطبایى و امام خمینى استفاده شایانى برد. هنگامى که علامه طباطبایى درس فلسفه را در قم آغاز کرد، او اوّلین شاگردش در این رشته بود. وى در درس فلسفه امام خمینى(قدس سره) نیز شرکت کرد و از شاگردان خصوصى ایشان بود.
آیت الله ملکوتى در ضمن اقامت و تحصیل در قم، مدتى نیز همراه دوستانش، همچون احمدى میانجى، موسوى اردبیلى، و حقى سرابى به مشهد مقدّس عزیمت کرد و در مدرسه خیرات خان سکونت گزید. در این حوزه نیز از استادانى چون سیّد یُونس اردبیلى و میرزا مهدى غروى اصفهانى، فقه و معارف دینى را تحصیل کرد و نزد آیت الله شیخ محمّد رضا کرباسى، ریاضیات و هیئت را آموخت. بخشى از شرح اشارات را نیز نزد آیت الله شیخ سیف الله ایسى میانجى فرا گرفت و آنگاه دوباره به قم بازگشت[3].
حضور در حوزه نجف
آیت الله ملکوتى، پس از سیزده سال اقامت و تحصیل مداوم و استفاده عمیق از استادان بزرگ فقه، اصول و فلسفه در قم و مشهد، در سال 1334 ش. براى تکمیل اندوخته هاى علمى و کسب معارف بیشتر، از استادان حوزه علمیه نجف اشرف، عازم این شهر شد و پس از ورود در درس هاى خارج فقه و اصول آیت الله سیّد محسن حکیم، آیت الله سیّد عبدالهادى شیرازى، آیت الله سیّد محمود شاهرودى، آیت الله سیّد ابوالقاسم خویى و آیت الله شیخ حسین حلّى حاضر شد و به مدت دوازده سال از این استادان بهره برد و در این مدت یک دوره کامل درس اصول آیت الله خویى را به رشته تحریر درآورد و از شاگردان بارز ایشان بود. او با بیش از سه دهه تلاش و فداکارى در وادى تحصیل و تحقیق در علوم مختلف حوزوى و علوم غریبه، سرانجام به قله اجتهاد رسید و از استادان بزرگى همچون آیت الله حجت، آیت الله سیّد عبدالهادى شیرازى، آیت الله حکیم و آیت الله خویى، اجازه اجتهاد دریافت کرد و با شخصیت هایى مانند: آقابزرگ تهرانى، و علامه امینى ارتباط علمى و دوستى پیدا کرد و از محضر این دو بزرگوار نیز موفق به کسب اجازه روایت شد.
پرنشاط در عرصه تدریس
آیت الله ملکوتى از همان دوران ابتدایى تحصیل در سراب و تبریز، اهتمام کم نظیرى به تدریس داشت. او در کنار تحصیل، آموخته هاى خویش را به طلاّب و روحانیون دیگر تعلیم مى داد و در طول تدریس در حوزه هاى علمیه سراب، تبریز، قم، مشهد و نجف، طلاّب و روحانیون بسیارى را تعلیم و تربیت نمود و هم اکنون اغلب شخصیت هاى برجسته حوزوى و بیشتر روحانیونى که در مسئولیت هاى سیاسى و اجرایى کشور فعالیّت مى کنند، از این عالم تلاش گر بهره برده اند و از شاگردان وى به شمار مى آیند. او در اوایل دهه سى، در حوزه علمیه قم، از استادان برجسته سطوح عالى به شمار مى آمد و از این جهت، مورد توجه مراجع بزرگوار و طلاّب و روحانیون این حوزه بود. وى علاوه بر کتاب هاى رسائل، مکاسب و کفایه، کتاب شفاى بوعلى را در قم براى طلاّب تدریس مى کردبه طورى که آوازه علمى وى به حوزه نجف رسیده بود. از این رو، چون وارد این حوزه کهن شیعى شدبا این که تصمیم داشت تنها به استفاده علمى از محضر بزرگان این حوزه بسنده کند و تدریس را موقتاً کنار بگذارد، امّا به مجرد ورود به نجف، طلاّب و روحانیون پروانه وار به دور شمع وجودش حلقه زدند و او را به تدریس و تعلیم علمى واداشتند از این رو، وى در حوزه نجف، در مقبره میرزاى شیرازى به تدریس رسائل، مکاسب، کفایه شرح اشارات، شرح منظومه، اسفار ریاضیات و علم هیئت همّت گماشت. آیت الله ملکوتى علاوه بر فقه و اصول، در فلسفه نیز صاحب نظر است و بر کتاب هاى اسفار، منظومه سبزوارى و شفاى بوعلى حاشیه نگاشته است. آفاق وجودى او با نام «میرزا مسلم سرابى»، حوزه نجف را تحت شعاع قرار داده بود. تدریس فلسفه او در حوزه نجف شهره آفاق شد و این در حالى بود که در اثر مخالفت برخى محافل، تدریس فلسفه در این حوزه ممنوع بود و کرسى درس فلسفه شخصیت هاى بزرگى همچون، شیخ صدراى بادکوبه اى و میرزا باقر زنجانى به تعطیلى و انزوا کشانده شده بود اما جسارت علمى، اهتمام ذاتى و اعتقاد قلبى او به راه و مبانى خویش از یک سو و حمایت و عنایت برخى مراجع تقلید از شخصیت علمى وى از سوى دیگر، آیت الله ملکوتى را در ادامه مسیر مقاوم و استوار ساخت و او توانست تا آخرین روز اقامت خود در آن حوزه،در کنار فقه، اصول و... همچنان به تدریس فلسفه ادامه دهد به گونه اى که فلسفه او در نجف در این اواخر، منحصر به فرد شده بود.
طلوع دوباره از قم
این فقیه سترگ، در سال 1347 ش. براى صله ارحام، دیدار با بستگان و تقسیم ارث پدرى و با هدف بازگشت به نجف و سکونت همیشگى در آن جا، به ایران آمد. هنوز چندى از اقامت او در زادگاهش نگذشته بود که روابط دولت هاى ایران و عراق تیره شد و دولت عراق، اقدام به اخراج ایرانیان از این کشور کرده و این در حالى بود که وى به همراه خانواده و فرزندانش با لباس تابستانى آمده بودند تا قبل از اتمام این فصل، فورى به نجف بازگردند. همه وسایل منزل، کتاب ها و نوشته هاى علمى او در نجف مانده بود و او بر خلاف میل باطنى ناگزیر به اقامت در قم شد. از ارث پدرى که چهل هزار تومان به وى تعلق گرفته بود، منزلى در قم خرید و چون مستطیع شده بود، به حج مشرف شد سرانجام پس از یک سال با پى گیرهاى بسیار توسط یکى از شاگردان پاکستانى اش توانست کتاب هایش را به قم انتقال دهد که در این نقل و انتقال، بعضى از کتاب هاى خطى و نفیس و یادداشت ها و تقریرات وى خسارت اساسى دید و از بین رفت زیرا به هنگام بارگیرى در گاراژ شهر کاظمین، طلبه پاکستانى توسط مأموران عراقى دستگیر و زندانى شد ولى آنها از موضوع کتاب ها آگاه نبودند و به همین سبب، کتاب ها به مدت طولانى در انبار گاراژ باقى ماندسپس چند نفر دیگر از طلاّب پاکستانى، پس از حل مشکلات و موانع بسیار، سرانجام آنها را به قم انتقال داده، به استاد تحویل دادند. آیت الله ملکوتى چون در حوزه علمیه قم، استقرار یافت، بنا به درخواست استادان و عالمان بزرگ این حوزه، به تدریس خارج فقه و اصول اقدام کرد. درس خارج فقه و اصول وى تا پیروزى انقلاب به مدت یک دهه، همچنان به طور مستمر و پرنشاط ادامه پیدا کرد و ایشان در بین استادان برجسته درس خارج در این حوزه مطرح و مورد توجه و احترام همگان بود. آیت الله ملکوتى علاوه بر فقه، اصول، در فلسفه، حدیث، رجال، درایه که از علوم رایج در حوزه هاى علمیه به شمار مى آیند و نیز در رشته هایى همچون ریاضیات، هیئت، تاریخ اسلام و تاریخ گذشته و معاصر ایران نیز بسیار کار کرده در هر کدام از این رشته ها صاحب نظر است. یکى از شاگردان وى در توصیف شخصیت علمى و جامعیت ایشان مى گوید:
«آقا سیّد ابوالقاسم حصارى اُرموى که از شاگردان ممتاز آیت الله ملکوتى و انسان وارسته اى بود، خیلى به من لطف داشت. بیشتر درس ها را من در نجف از محضر ایشان بهره بردم و از طریق ایشان با اسم میرزا مسلم سرابى آشنا شدم و یک علاقه غیر حضورى نسبت به ایشان پیدا کردم مخصوصاً در درس هاى هیئت، تشریح الافلاک وخلاصة الحساب که در خدمت آقاى حصارى مى خواندم. آن مرحوم همواره احساس شوق و افتخار مى کرد که این درس ها را در محضر آقاى سرابى خوانده است. چون در حوزه نجف، چنین شخصیت هایى که در این رشته ها تسلّط و تبحر داشته باشند بسیار انگشت شمار بودند. بعداً که در سال 1352 ش. به ایران و قم آمدم، در اوّلین فرصت به درس خارج آیت الله ملکوتى رفتم و همه این جامعیت و ویژگى ها را از نزدیک در وجود ایشان مشاهده کردم. معظم له در بحث هاى حدیثى، حدیث شناسى، به خصوص در تاریخ اسلام، بالأخص تاریخ بنى امیه و بنى عباس، تاریخ گذشته و معاصر ایران، سیر تاریخى مغول ها در ایران و گستره فعالیّت آنها، مسلط هستند و از حافظه بسیار قوى و خوبى برخوردارند. نسبت به اسامى اشخاص، اعلام، رجال حدیثى و نکات مربوط به دوران طلبگى خود، کاملا حضور ذهن دارند و نسبت به روایات و سیره، خوب مسلط هستند و در حافظه دارند.»[4]
شیوه تدریس و تحقیق
روش علمى و شیوه تحقیقى آیت الله ملکوتى در تحقیق و تدریس، در مرحله نخست، بررسى آرا و نظرات استادان خود و نیز نقد و بررسى مبانى و اقوال استادانِ استادانش مانند میرزاى نایینى، شیخ محمّدحسین غروى اصفهانى معروف به کمپانى، آقا ضیاءالدین عراقى و آخوند خراسانى است. پژوهش و تحقیق ایشان در مسائل اصولى، فقهى و فلسفى، بسیار ژرف و گسترده است. براى وى، اصلا مهم نیست که از نظر کمى چه مقدار پیشرفت تحقیقى یا تدریسى داشته باشدبلکه بیشتر اهتمام او این است که مسئله اى را که مطرح مى کند، به گونه اى درست، دقیق و اطمینان آور، درباره آن تحقیق و تفحص و ریشه یابى نماید. آیت الله ملکوتى به نظر علماى اهل سنت اهمیت ویژه اى مى دهد و به سیر تاریخى موضوعات و مسائل، توجه و عنایت خاصى دارد و نقطه آغاز و روند تکاملى آن را به خوبى مورد بررسى قرار مى دهد و در این راستا، چه بسا به موارد حساسى مى رسدمثلا گاهى معلوم مى شود که یک مسئله از اصل منحرف و غلط عنوان شده و اصلا نمى بایست مطرح مى شدولى دیگران براى دست یابى به مقاصدى، به آن اقدام و مطرح کرده اند. وى در شأن و جهت صدور روایات، موقعیّت تاریخى و اجتماعى آن روز و مخاطب را مورد توجه و ریشه یابى قرار مى دهد: به آرا و اقوال عالمان متقدم و متأخر اسلام و تشیّع به دیده احترام مى نگرد و در طرح و نقد نظر بزرگان و حتى مخالفان، کاملا امانت و احترام را رعایت مى نماید و در عین حال، به طور جدى به نقد آراى آنان مى پردازد. او استقلال رأى عجیبى دارد و هرگز تحت تأثیر عوامل کاذب و فضاسازى هاى برخى محافل و افراد واقع نمى شود و از اعتماد به نفس کم نظیرى برخوردار است![5].
ویژگى هاى علمى دیگر
آیت الله ملکوتى با این که هنگام تدریس فلسفه، یک فیلسوف به تمام معنا جلوه مى کند و موقع تدریس فقه و اصول، به عنوان یک فقیه و اصولى در عرصه علمى ظاهر مى شود، امّا هرگز اسیر این علوم و فنون و اصطلاحات آن نمى شود و در گفت و گوهاى عرفى و هنگام مواجهه با مردم کوچه و بازار، همچون یک فرد معمولى با آنان روبه رو مى شود و بازبان ساده با مردم سخن مى گوید. به همین سبب، وى این قدرت را دارد که عمیق ترین مسائل فلسفى و علمى را به زبان ساده و مردمى و در سطح متعارف، براى توده مردم بیان کند. از این رو، بیشتر بحث هاى فلسفى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى، تفسیرى و... ایشان از هم قابل تفکیک نیست. او وقتى از سیاست سخن مى گوید، به مسائل عرفانى ـ اخلاقى هم نظر دارد و هنگامى که به اخلاق مى پردازد، در همین حال، سخنانش آمیخته از مسائل سیاسى، اجتماعى، اقتصادى و حماسى و... است گویا همه این رشته ها در ابعاد وجودى استاد با هم عجین شده است و قابل تفکیک نیست در حالى که او این قدرت را دارد که همه را از هم جدا نماید[6].
همگام با امام و انقلاب
با این که آیت الله ملکوتى از دهه سى به نجف اشرف هجرت کرد و در سال هاى آغازین و سرنوشت ساز انقلاب در حوزه علمیه قم حضور نداشت، ولى به اعتبار این که از شاگردان خاص امام به شمار مى آمد، ناگزیر مسائل انقلاب را در نجف دنبال مى کرد. هنگامى که حضرت امام در سال 1344 ش. به نجف تبعید شد، ایشان جزو اوّلین کسانى بود که در منطقه خان یونس، مکانى در میان کربلا و نجف، به استقبال استادش شتافت و وقتى اکثر علماى مقیم نجف جهت دیدار امام به صف ایستاده بودند، چون امام با وى مواجه شد، خیلى با محبت و چهره اى گشاده از شاگردش احوال پرسى کرد و بعد براى بازدید، به منزل ایشان آمد. از آن پس، دوباره ارتباط استادى و شاگردى همچنان در میان آن دو استمرار یافت تا این که آیت الله ملکوتى در سال 1347 ش. به ایران آمد. با این حال، ارتباط معنوى و انقلابى این شاگرد با استادش، همچنان ادامه پیدا کرد به گونه اى که آیت الله ملکوتى در فعالیّت هاى تبلیغى و اجتماعى خود، از مبانى فکرى و انقلابى حضرت امام الهام مى گرفت و وقتى براى تبلیغ به شهر سرابو روستاهاى اطراف آن مى رفت، مسائل انقلاب و ظلم و ستم رژیم شاهنشاهى را با ظرافت با مردم درمیان مى گذاشت حتى در مواردى مأموران ژاندرمرى، ایشان را تهدید کردند و از او خواستند در پایان سخنرانى، براى سلامتى شاه دعا کنداما او خیلى قاطع در میان مردم، جواب دندان شکنى به آنان داد و از دعا کردن خوددارى کرد تا این که مورد تعقیب و اذیت و آزار ساواک قرار گرفت و ناگزیر شد منطقه را ترک کند. در آبان ماه سال 1356 ش. که حرکت انقلاب با شهادت حاج آقا مصطفى، روند تکاملى خود را آغاز کرد، آیت الله ملکوتى به عنوان عضو برجسته «جامعه مدرسین حوزه علمیه قم» در عرصه هاى مختلف و سرنوشت ساز انقلاب حضورى حماسى داشت و در اکثر اعلامیه هاى جامعه مدرسین که در آن شرایط بسیار دشوار و خطرناک دوران ستمشاهى صادر مى شد آیت الله ملکوتى اوّلین یا دومین امضا کننده بود. این حقیقت، جایگاه رفیع ایشان را در میان اعضاى محترم جامعه و عمق شخصیت انقلابى او را به خوبى آشکار مى سازد[7] چنان که در بیانیه معروف و موصوف به «خلع شاه از سلطنت»[8] امضاى آیت الله ملکوتى اوّلین امضاى زینت بخش در این بیانه است.
موضوعات بعضى از این بیانیه ها که در دوران خفقان ستمشاهى از سوى جامعه مدرسین صادر شد و امضاى آیت الله ملکوتى هم در آنها به چشم مى خورد، عبارتند از:
1. قیام 29 بهمن مردم تبریز.
2. فجایع شهر یزد.
3. درباره اوضاع سیاسى ایران.
4. اعتراض به حمله مزدوران شاه به منازل مراجع.
5. درباره حادثه 19 اردیبهشت قم.
6. به مناسبت تحریم جشن نیمه شعبان به عنوان اعتراضى.
7. محکومیت جنایت میدان ژاله(17 شهریور) تهران.
8 . اعتراض به تشکیل دولت نظامى ازهارى.
9. پیام به کارکنان شرکت نفت.
10. پشتیبانى ازاعتصاب کارکنان شرکت نفت.
11. درباره راهپیمایى تاسوعا و عاشورا.
12. خلع شاه از سلطنت.
13. به مناسبت سالگرد قیام خونین قم.
14. حمایت از استادان دانشگاه ها.
15. تلگرام به رئیس جمهور فرانسه، براى ورود امام به پاریس.
16. اعتراض به جنایات عُمّال شاه.
17. اعتراض به روى کار آمدن شاهپور بختیار[9].
پس از پیروزى شکوه مند انقلاب اسلامى، وى با حکم کتبى حضرت امام خمینى (قدس سره) براى حل اختلافات شهرستان زنجان مأموریت یافت و اختلافات عمیق و حساس را که بین عالمان و برخى گروه هاى دیگر آن جا وجود داشت، به نحو شایسته اى حل و فصل کرد. یک بار نیز به همین منظور به استان آذربایجان شرقى و تبریز اعزام شد و این مأموریت خطیر را با موفقیت به انجام رساند[10].
امامت جمعه در تبریز
این مجتهد نستوه در طول زندگى پیوسته به دنبال وظیفه الهى، انسانى و اجتماعى خود بود و هرگز به نتیجه و منافع شخصى خود نمى اندیشید. در اوایل پیروزى انقلاب با 10 سال سابقه تدریس خارج فقه و اصول و نزدیک به سى سال تدریس سطوح عالى در نجف و قم، زمینه مرجعیّت کاملا برایش فراهم شده بوداما هنگامى که پاى وظیفه انقلابى به میان آمد و حضرت امام او را به عنوان نماینده ولى فقیه در آذربایجان و امام جمعه شهر تبریز برگزیدند، وى تمام سوابق تدریس در حوزه، شاگردان و سایر تعلقات ظاهرى دیگر را کنار گذاشت و مانند یک سرباز از جان گذشته، در خدمت امام، انقلاب و مردم قرار گرفت و زانوى ایثار و فداکارى در محضر امام بر زمین زد. او در شرایطى این مسئولیت خطیر را بر دوش گرفت که قبلا دو شخصیت بزرگ از سلسله جلیله روحانیت در این سِمت در تبریز به شهادت رسیده بودند و اوضاع آذربایجان و تبریز، به خاطر فعالیّت هاى وابستگان به حزب جمهورى خلق مسلمان، آبستن انفجار بود و کنترل آن بس دشوار و حتى غیر ممکن به نظر مى آمد و قبول این مسئولیت، به نوعى استقبال از شهادت بود. متن حکم حضرت امام خمینى خطاب به آیت الله ملکوتى براى امامت جمعه تبریز به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
«چون جناب مستطاب حجت الاسلام والمسلمین آقاى مشکینى ـ دامت افاضاته ـ به طور موقت اقامه جمعه شهر تبریز را مى نمودند و پس از تعطیل دروس قم، لازم است به محل خود، حوزه علمیه قم مراجعت نمایند، پس از تشکر از معظم له که قبول زحمت نمودند، جناب مستطاب عمادالاعلام و حجت الاسلام آقاى حاج شیخ مسلم ملکوتى ـ دامت افاضاته ـ را که سوابق ایشان و مراتب علم و تقواى معظم له معلوم است، به سمت نمایندگى از جانب خویش و منصب امامت جمعه منصوب نمودم. امید است که جناب ایشان در تمشیت امور و رسیدگى به احتیاجات محل و خدمت به اسلام و مسلمین، موفق باشند و از اهالى محترم آذربایجان، خصوصاً علماى اعلام و حجج اسلام ـ دامت برکاتهم ـ تقاضا مى نمایم که در پشتیبانى ایشان توجه داشته باشند. ان شاءالله تعالى، معظم له با مشورت حجج اسلام در خدمت به جمهورى اسلامى توفیق حاصل نمایند. سلامت و سعادت همگان و عظمت اسلام و مسلمین را از خداوند متعال خواستارم. والسلام على عبادالله الصالحین.
21 آبان 1360/ 15 محرم 1402
روح الله الموسوى الخمینى[11].
این فقیه بزرگ در طول 14 سال اقامت در تبریز، شبانه روز تلاش کرد و در راه تحقق آرمان هاى امام و انقلاب از آبرو و حیثیت خود مایه گذاشت. و با برخوردهاى پدرانه و بزرگوارانه، در منطقه اى چون آذربایجان و در شهرى مانند تبریز تحولى بس عظیم به وجود آورد که هر کدام به نوبه خود، قابل تقدیر و ستایش است.
ابتکار عمل ها و رمز موفقیت ها
همزمان با ورود آیت الله ملکوتى به تبریز، اگر چه حزب جمهورى خلق مسلمان منحل و وابستگان ناپاک آن از صحنه خارج شده، به کشورهاى همسایه گریخته بودند و این مشکل در ظاهر برطرف شده بود، ولى پیامدهاى ناگوار و شکننده آن در سطح آذربایجان و به ویژه در تبریز، همچنان باقى بود. عده زیادى از روحانیون که معمولا مقلد و طرفدار آقاى شریعتمدارى بودند، به همین سبب، به دام حزب جمهورى خلق مسلمان گرفتار و در این غائله به انزوا کشیده شده بودند و بعضى از آنها به اتهاماتى دستگیر و محاکمه شده، در زندان به سر مى بردند. علاوه بر این، در همین ایّام، موضع گیرى هایى که از سوى برخى برضد آیت الله خویى انجام گرفته بود، تعداد دیگرى از روحانیون را نسبت به انقلاب دلسرد کرد و آنان را به انزوا کشاند. بدین ترتیب، اکثر مساجد در تبریز و حومه به علت نبودن امام جماعت، به تعطیلى گرایید و این موضوع، در میان توده مردم نیز تأثیر بدى گذاشته بود[12].
در این میان، آیت الله ملکوتى با برخوردهاى معقول و بزرگوارانه اى که در پیش گرفت، مانند پدرى مهربان، با آنها عمل کرد و تعداد زیادى از این افراد، اعم از روحانى و غیر روحانى را که در این ماجرا به ضد انقلاب تبدیل شده بودند، به عناصر انقلابى، کارآمد و در خدمت نظام و انقلاب تبدیل کرد و همه را به آغوش امام و مردم بازگرداند. اگر چه در این راستا، برخى محافل و افراد تندرو از ایشان آزرده خاطر شدنداما بعداً فهمیدند که راه درست همین بوده است به طور کلى، آیت الله ملکوتى در برخورد با جریان هاى انحرافى سعى مى کرد طرز تفکّر و اندیشه هاى ناشایست آنها را به نقد بکشد و هرگز در این وادى تسلیم هیچ کس و گروهى نمى شدولى به افراد و اشخاص فریب خورده به دیده احترام مى نگریست و با برخوردهاى پدرانه، طرز تفکّر و رفتارهاى غلط آنها را اصلاح و خلع سلاح و هدایت مى کرد و این هنرى بود که اختصاص به خود ایشان داشت[13].
آیت الله ملکوتى براى شخصیت ها و سرمایه هاى علمى فرهنگى و مذهبى استان، اعم از روحانى و غیر روحانى، احترام و عظمت ویژه اى قائل بود و در همین راستا توانست شاعر کم نظیر معاصر ایران، سیّد محمّد حسین شهریار را که تا آن هنگام در گوشه اى از محله هاى تبریز انزوا گزیده بود، به صحنه اجتماع، انقلاب، جبهه جنگ و جهاد و شهادت بکشاند. این شاعر بزرگ قبل از ورود ایشان به تبریز، به دست فراموشى سپرده شده بود و جز عده معدودى از شبه روشنفکران کسى به سراغش نمى رفت و حتى در محله اش، بسیارى از وى شناختى نداشتندولى ایشان با این اقدام، شهریار را به مردم تبریز و آذربایجان شناساند. شهریار هم به آیت الله ملکوتى ارادت و اعتماد خاصى داشت چنانکه روزى ضمن تقدیم یک رباعى ترکى[14]، از ایشان درخواست لباس روحانیت براى معمم شدن خویش کردزیرا قبلا در حوزه به تحصیل علوم اسلامى و طلبگى اشتغال داشت آیت الله ملکوتى نیز به درخواست او پاسخ مثبت داد و یک دست لباس روحانیت به او هدیه کرد ولى برخى افراد و محافل تندرو، از این که وى لباس روحانیت بپوشد، جلوگیرى کردند[15].
آیت الله ملکوتى با این که عضو جامعه مدرسین حوزه ى علمیه ى قم بود و از بنیان گزاران و سیاست گذاران این نهاد به شمار مى آمد، اما به عنوان نماینده امام و امام جمعه تبریز، هرگز به یک گروه خاصى گرایش پیدا نکرد و همه گروه هاى چپ و راست و جناح هاى دیگر را زیر بال خود گرفت. از این جهت، همه دانشجویان و استادان دانشگاه ها در تبریز آیت الله ملکوتى را از خود مى دانستند و دفتر امام جمعه، پناهگاه همه آنها شده بود. یکى از استادان گروه معارف اسلامى در دانشگاه تبریز که از نزدیک شاهد این صحنه هاى تاریخى بود، چنین نقل مى کند:
«... در این مدت، بیشترین تکیه گاه گروه هاى سیاسى در دانشگاها، حتى مخالفان، همین حاج آقا بود. فراموش نمى کنم در هر جلسه دانشجویى که در دانشگاه و دانشکده هاى تبریز برگزار مى شد، حتى دانشجویان مخالف روحانیت مى آمدند و از ایشان نظر خواهى مى کردند و نظر ایشان را فصل الخطاب قرار مى دادند. وقتى میهمان و سخنران دعوت مى کردند، محل استراحت میهمان، دفتر و منزل حاج آقا بود. یک روز میان طرفداران دو جناح مخالف و موجود در کشور (چپ و راست) میزگرد و بحث آزاد گذاشته بودند. از جناح راست، آقاى آذرى قمى آمده بود و از جناح چپ هم آقاى محتشمى پور دعوت شده بود وقتى بحث و جلسه تمام شد، هر دو به دفتر امام جمعه آمده بودند یعنى در این درگیرى هاى جناحى، آخرین تکیه گاه و پناهگاه همه، دفتر امام جمعه و محضر آیت الله ملکوتى بود. الان هم اگر بروید و از استادان آن روز دانشگاه هاى تبریز و سران جناح هاى چپ و راست آن جا بپرسید، همه آیت الله ملکوتى را از آن خود خواهند دانست[16].»
آیت الله ملکوتى به خاطر شخصیت و جامعیت علمى که داشت، همواره مایه افتخار و عظمت روحانیت وحوزه هاى علمیه بود. در هر سمینار، کنفرانس و نشست علمى که در تبریز و جاهاى دیگر برگزار مى شد و از ایشان به عنوان امام جمعه و نماینده ولى فقیه دعوت مى کردند، وى با یک ظرافت و دقّت لازم، بحثى کاملا متناسب با موضوع را انتخاب و مطرح مى نمود و یا یک موضوع علمى نو و نظریه جدیدى به آن کنفرانس ارائه مى کرد که خود این نظریه، محور بحث هاى دیگران مى شد. اکثر استادان دانشگاه ها در تبریز، به این مهم اعتراف داشتند و مى گفتند: آیت الله ملکوتى در هر جلسه و نشست علمى که حضور مى یابد، یک حرف تازه اى با خود به همراه مى آورد و همه را غافل گیر مى کند[17].
در اوایل پیروزى انقلاب و قبل از امامت جمعه، وى با شهید آیت الله دکتر بهشتى در امر گزینش قضات و ساماندهى به دادگاه هاى انقلاب در سطح آذربایجان شرقى و غربى، همکارى تنگاتنگى داشت. همچنین حضور نافذ ایشان در دو دوره از مجلس خبرگان رهبرى با سمت نماینده مردم آذربایجان شرقى و از همه مهم تر، حضور مؤثر و حماسى ایشان در جبهه ها و در کنار رزمندگان، هنگام آغاز عملیات مختلف، موارد دیگرى از فعالیّت ها و رمز موفقیت هاى این فقیه خستگى ناپذیر است.
ویژگى هاى اخلاقى ـ عرفانى
الف) شیفته ولایت
عشق علاقه و شیفته گى آیت الله ملکوتى نسبت به پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام) و به ویژه به امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(علیها السلام)، هیچ گاه قابل توصیف نیست هر بار که وى نامى از حضرت امیر(علیه السلام) مى برد و یا مطالبى از آن امام همام بازگو مى کرد، اشک در چشمانش حلقه مى زد. در قاموس ایشان، نام امام على(علیه السلام) مساوى گریه، حزن و اندوه است. وى اعتقاد و ارادت خاصى نیز به ولى فقیه جامع شرایط دارد هر گاه نام حضرت امام خمینى و مقام معظم رهبرى را بر زبان مى آورد، با عظمت و ابهت خاصى از آنان یاد میکند و با خضوع و خشوع توصیف ناپذیر ارادت قلبى خویش را نسبت به آنان به ظهور و اثبات مى رساند. آیت الله ملکوتى در میان ائمه جمعه، از شخصیت هاى منحصر به فردى بود که در آغاز خطبه هاى نماز جمعه، وقتى از پیامبر و امامان معصوم(علیهم السلام) نام مى برد، بلافاصله و به طور صریح، از امام خمینى و مقام معظم رهبرى نیز به عنوان «امام مسلمین» یاد و از آنان تجلیل مى کرد. وى در کنار سلام و صلوات به ائمه اطهار(علیهم السلام)، به ولى فقیه زمان هم سلام و صلوات مى فرستاده که این موضوع، از نوع جهان بینى و اعتقاد قلبى او به ولایت و امامت در اسلام و تشیّع حکایت مى کرد. وى از فقهاى بزرگى است که باتمام وجود، ولایت ولى فقیه جامع شرایط را، ادامه همان ولایت امامان معصوم(علیهم السلام) مى شمارد و در مرحله عمل نیز بدان پایبند است[18].
ب) تلاش شبانه روزى
ایشان معمولا در طول یک شبانه روز، کمتر از پنج ساعت خواب و استراحت دارد. در روزهاى امامت جمعه در تبریز، کار، تلاش و برنامه هایش که شامل دیدار با مردم، مسئولان و رسیدگى به امور استان و شهرستان ها بود هر روز از اوّل صبح آغاز مى شد و به طور فشرده و یک سره تا پاسى از شب ادامه پیدا مى کرد و فقط در این میان، براى نماز و غذاى مختصر، وقت کوتاهى اختصاص مى داد و بقیه را در خدمت مردم و مسئولان بود. او به حق خود را وقف مردم و انقلاب کرده بود. مردم و مسؤولین هرگاه اراده مى کردند، مى توانستند به حضور ایشان برسند و گاهى ساعت ها وقت ایشان را مى گرفتندولى چون او شیفته خدمت بود، هرگز خم به ابرو نمى آورد و همه را با آغوش باز به حضور مى پذیرفت. آیت الله ملکوتى در طول مسئولیت چهارده ساله خود در تبریز، خدمت به مردم را، حتى به زیارت هاى مستحبى ترجیح مى دادچون در نگاه او، خدمت به مردم و خشنودى آنها، عین خشنودى ائمه و رضایت خداوند متعال بود[19].
هنگامى که کار تمام مى شد و مسؤولان از دفتر امام جمعه مى رفتند، او به کتابخانه شخصى خود مى رفت و تا پاسى از شب، به مطالعه مى پرداخت. آیت الله ملکوتى چه در ایّام امامت جمعه و چه قبل و بعد از آن، اغلب شب ها به مطالعه مشغول بود و اغلب در کتابخانه، هنگام تحقیق و مطالعه، سر بر روى کتاب ها گذاشته، چند لحظه اى به خواب و استراحت مى پرداخت سپس قبل از طلوع فجر، دوباره براى نماز و عبادت بیدار مى شد. وى هم اکنون که در قم به سر مى برد، اغلب به تحقیق، تألیف، تدریس و مطالعه اشتغال دارد و تنها یک ساعت جهت دیدار و پاسخ گویى به طلاّب و مراجعان در دفتر حضور مى یابد. آیت الله ملکوتى در نجف نیز یکى از پرکارترین استادان آن حوزه به شمار مى رفت. فرزند بزرگ وى در این باره مى گوید:
«ایشان در نجف هر روز حدود نه تدریس داشتند. اذان صبح که مى شد، پس از نماز از خانه بیرون مى رفتند و تا ظهر به تدریس مى پرداختند. بعد از ظهر هم تا مغرب و عشا تدریس داشتند. پس از نماز عشا، باز هم یک درس مى گفتند آن گاه به کتابخانه مدرسه مى رفتند و تا ساعت 12 شب مطالعه مى کردند و در نهایت نصف شب به منزل مى آمدند. در خانه هم کارشان مطالعه بوده تا این که بر اثر مطالعه زیاد چشم هایشان شدیداً ناراحت شد به حدى که کاملا از مطالعه باز ماندند. ایشان براى معالجه، نزد چشم پزشک هاى بغداد رفتند و آنها به او گفتند: شما آن قدر از این چشم هایتان کار کشیدید که اینهارااز کارآیى انداخته اید. چون مدتى ایشان نمى توانستند مطالعه کنند، کتاب ها را به دست من مى دادند من برایشان مى خواندم و ایشان گوش مى کردند. یادم هست ده، دوازده ساله بودم که عبارات کتاب هاى اسفار، کفایه، تقریرات مرحوم نایینى و... را براى ایشان مى خواندم و چون بچه بودم، گاهى هم عبارت ها را غلط مى خواندم و ایشان تذکر مى داد و تصحیح مى کردم تا این که بعد از نذر و نیاز، خداوند لطف کرد و چشمانشان بهبودى یافت.»[20]
ج) انس به سختى و ساده زیستى
یکى دیگر از خصوصیات اخلاقى آیت الله ملکوتى، انس با سختى ها و مشقت هاست: تحمل مشکلات و سختى ها در وجود وى، در حد اعلى متبلور است. گاهى ماه ها مى گذشت و ایشان غذاى پخته نمى خورد و با این که پیرمرد بود و بایستى طبعاً مقاومت و صبر و تحمل کم ترى داشته باشد، اما بیشتر وقت ها خوراکش همان بود که پاسداران و کارکنان دفتر مصرف مى کردند و گاهى آن هم به وى نمى رسید و به نان، پنیر و چاى بسنده مى کرد. براى استراحت در شب، در کتابخانه خود یک موکت و یک پتو داشت و چند لحظه استراحت مى کرد و قبل از طلوع فجر دوباره بیدار مى شد. هیچ قید و بندى در این خصوص نداشته است. همان سادگى و دورى از تکلف روستایى را که هفتاد سال پیش در روستاى پدرى داشته، هنوز هم حفظ کرده است.[21]
آیت الله ملکوتى، کارهاى شخصى، مانند شستن لباس و... را حتى در ایّام امامت جمعه، خودش انجام مى داد. در مدت چهارده سال امامت جمعه در تبریز، وضعیّت زندگى خانواده در منزل، همان وضعیّت دوران نجف و قم بود و با این که شهر تبریز لوله کشى گاز شده بود و اغلب مردم و همه همسایگان وى از نعمت گاز و شوفاژ بهره مند بودند، اما همسر ایشان با همان چراغ علاءالدّین نفتى که از قم آورده بودند، غذا مى پخت. نسبت به خانواده، خیلى سخت گیر بودچنان که گاهى آنها اعتراض مى کردند زهد واقعى، بى آلایشى، عدم رغبت به دنیا در سرتاسر زندگى وى ظهور و بروز داشت و این ویژگى، جزء ذات ایشان به شمار مى آمد. هنگامى که مى خواست از تبریز به قم بازگردد، استاندار وقت، آقاى عبدالعلى زاده، مدیر کل هاى ادارات و برخى روحانیون را دعوت کرد و در حضور آنان، تمام شماره حساب ها، مبالغ پول نقد و طلاها و جواهراتى را که به دفتر ایشان جهت جبهه جنگ و غیر آن هدیه شده بود، صورت جلسه کرد و همه را در کیسه هاى جداگانه به مسئولان استان و دفتر امام جمعه تحویل داد[22].
هـ ) تیزهوشى در عمل
آیت الله ملکوتى در مرحله عمل و برخورد با افراد مراجعه کننده، اعم از توده مردم و مسئولان، از زیرکى و تیزهوشى خاصى برخوردار است. در طول امامت جمعه در تبریز، گاهى افراد به انگیزه هاى مادى و مشکوک، هدایایى را به دفتر مى آوردند و وى با ظرافت کم نظیرى که مخصوص خود ایشان بود، از دریافت آن خوددارى مى کرد. گاهى قبول مى کرد و به مسئولان و نزدیکان سفارش مى کرد که آن را نگه دارند تا این که بعد از چند روز، صاحب هدیه مى آمد و درخواست هاى نامشروع خود را عنوان مى کرد و آن گاه آیت الله ملکوتى اشاره مى کرد و هدیه او را مى آوردند و در جلویش مى گذاشتند و او ضمن عذرخواهى، به آن شخص مى گفت: «ببخشید: من نمى توانم از این کارها انجام بدهم» و او هدیه اش را برمى داشت و مى رفت. برخى در قالب پرداخت وجوه شرعى، تلاش مى کردند تا امتیازاتى از ایشان بگیرند و یا انتظار داشتند که وى توصیه و سفارشى در جهت برخى مسائل آنان، به مسئولان ادارات و ارگان ها بنماید ولى هرگز موفق به این کار نمى شدند. گاهى این افراد را نزد خود مى نشاند و نصیحت مى کرد و مى گفت:
«این پول، مال امام زمان است و شما طبق وظیفه شرعى این مبلغ را پرداخت مى کنید و ما نیز با قبول آن، ذمه شما را برى و مسئولیت خود را سنگین مى کنیم و در برابر خداوند، باید جواب گو باشیم. بنابراین، نباید از ما توقع حمایت و کسب امتیاز داشته باشید».
این گونه برخوردها، اگرچه موجب ناراحتى این افراد مى شد، ولى در دراز مدت، آثار مثبت فراوانى به ارمغان مى آورد[23].
و) سعه صدر مدیریتى
آیت الله ملکوتى مسئولیت هایى را که به افراد و اشخاص مى سپرد، همواره نسبت به آنان، با یک نوع سعه صدر رفتار مى کرد و کوچک ترین دخالتى در حیطه مسؤولیت آن مسؤول نمى کرد و به او آزادى و اختیار مى دادبه قدرى که فرد مدیر هرگز احساس نمى کرد که کار به او تحمیل شده است. و در عین حال، بر کار او نظارت دقیق، مستمر و غیر مستقیم داشت. اگر اشتباه و تقصیرى از کسى سر مى زد، فورى و مناسبِ شأن مدیر، تذکر و هشدار مى داد و در صورت تکرار خطا و عدم اصلاح فرد، برخوردهاى قاطع و مقتضى را هم به مرحله اجرا مى گذاشت. در این خصوص، با هیچ کس مدارا نمى کرد. همیشه تکیه کلامش این بود:
«من با هر کس تا لب جهنم هستم ولى اگر خواست مرا با خود به جهنم ببرد، خود را کنار مى کشم و هرگز با او داخل جهنم نخواهم شد.»[24]
ایشان در ردیف آن فقها و مراجعى است که بر خلاف نظر مشهور به وجوب عینى نماز جمعه قائل است و خودشان نیز عملاً هر هفته با پاى پیاده در نماز جمعه شهر قم حضور مى یابد.
خدمات عمرانى
آیت الله ملکوتى در مدت حضور و رفت و آمدهاى تبلیغى ـ مذهبى در شهرهاى سراب و تبریز، با جذب افراد خیرخواه و نیکوکار، اقدام به تأسیس و تجدید بناى مراکز علمى، فرهنگى و مذهبى زیادى، مانند مسجد، مدرسه علمیه، صندوق قرض الحسنه، کتابخانه و مصلاکرده است که هر کدام به نوبه خود در رشد و بالندگى مردم منطقه، تأثیر بسزایى داشته است. در این جا به طور فشرده به برخى از خدمات عمرانى اشاره مى کنیم:
1. مسجد امیرالمؤمنین(علیه السلام)
این مسجد در داخل بازار سراب قرار دارد و قبلا به نام «مسجد میدان» معروف بود. باگذشت زمان، ساختمان آن فرسوده و تخریب شده بود به گونه اى که بهره بردارى و استفاده از آن با مشکلاتى همراه بود. در سال هاى 49 ـ 50 ش. آیت الله ملکوتى با همیارى مردم سراب، اقدام به تجدید بناى این مسجد کرد و آن را «مسجد امیرالمؤمنین (علیه السلام)» نام نهاد. هم اکنون این مسجد، یکى از مساجد پررونق این شهر به شمار مى آید. این مسجد، در روزگار مبارزات مردم علیه رژیم ستم شاهى و دوران اوج انقلاب، کانون و مرکز انقلابیون بود و به رهبرى و مدیریت آیت الله ملکوتى اداره مى شد و همه راهپیمایى ها و تظاهرات در آن جا تدارک و برنامه ریزى مى شد.
2. مسجد حضرت رسول الله(صلى الله علیه وآله)
این مسجد، چون در جنب چشمه «اوچ گوزلى» واقع بود، به مسجد اوچ گوزلى معروف شد و پس از تجدید بنا، توسط آیت الله ملکوتى، به مسجد رسول الله (صلى الله علیه وآله) نام گذارى گردید.
3. مسجد حضرت ابوالفضل(علیه السلام)
این مسجد، چون در وسط شهر قرار گرفته، به مسجد «آرالیق» مشهور بود و پس از تجدید بنا، توسط وى به نام مسجد حضرت ابوالفضل علیه السلام تغییر نام پیدا کرد.
4. مدرسه علمیه حضرت ولى عصر(عج)این مدرسه، جنب مسجد امیرالمؤمنین (علیه السلام)قرار دارد و داراى دو طبقه مى باشد که همزمان با تجدید بناى این مسجد، به همّت آیت الله ملکوتى تأسیس شده است. این مسجد، در یکى از محله هاى سراب و نزدیک جاده تبریز است و تمام هزینه ساخت آن را مرحوم حاج خداداد اقتصادى پرداخت نمود.
5. کتابخانه المهدى(عج)
این مرکز فرهنگى نیز در کنار مسجد امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دارد و داراى ده هزار جلد کتاب در موضوعات مختلف است و در دوران ستم شاهى، شعبه هاى آن در روستاهاى اطراف هم راه اندازى شد که در رشد انقلابى و سطح آگاهى مردم منطقه، بسیار مؤثر و کارگشا شد و محل تجمع جوانان و دانشجویان مذهبى گردید.
6. صندوق قرض الحسنه المهدى(عج)
این مرکز اقتصادى و تعاونى نیز در سال هاى پیش از انقلاب به همّت آیت الله ملکوتى و همیارى چند تن از نیکوکاران شهر سراب تأسیس گردید. این مرکز، فقرا، مستمندان و افراد آسیب پذیر را از طریق پرداخت وام حمایت مى کرد و در حد خود، بسیار مثمرثمر و پرفایده بود. این مرکز هم اکنون نیز فعال است و نقش چشم گیرى در حمایت از اقشار آسیب پذیر دارد.
7. صندوق مستمندان
از طریق این مرکز، افراد نیازمند شناسایى و کمک مالى بلاعوض به آنها پرداخت مى شد. و به همّت و مدیریت آیت الله ملکوتى فعالیّت مى کرد[25].
8. مصلاى بزرگ تبریز
زمین این مصلا، حدود ده هکتار، مساحت دارد و پیش از این نیز مسجد بوده و در زمان سلطان محمّد خدابنده، یکى از وزرایش، به نام «على شاه» آن را ساخت و اغلب در آن جا مراسم قرائت قرآن موعظه و سخنرانى برگزار مى شد. این مسجد تا زمان صفویان دایر بود. در وسط این مسجد، حوض بزرگى قرار داشت و شاه اسماعیل صفوى، قایقرانى را در استخر آن آموزش دیده است. در زمان صفویان وقتى عثمانى ها وارد آذربایجان و تبریز شدند، بخش هایى از این مسجد را تخریب و قسمت هایى از آن را به سربازخانه تبدیل کردند و پس از آن به «ارگ»، یعنى پادگان و سربازخانه شهرت پیدا کرد. پس از گذر حوادث، قسمت هایى از آن توسط مردم تصرف شد و بخش وسیع آن در زمان حکومت پهلوى، به پارک شهر و محل فساد و فحشا تبدیل شد. پس از پیروزى انقلاب، بخشى از آن به انبار کالاى برخى سرمایه داران اختصاص پیدا کرد و در قسمت دیگر آن نیز برادران کمیته و سپاه مستقر شدند[26].
آیت الله ملکوتى که از تاریخچه این مسجد بزرگ و تاریخى آگاه بود، به تجدید بناى آن اقدام کرد و باوجود مخالفت هاى گسترده اى که از سوى برخى افراد و محافل سودجو انجام گرفت، این مسجد را به حالت اولیه خود بازگرداند و یک مصلاى بزرگ و آبرومند در آن احداث نمود. هم اکنون این مصلا با امکانات خود، یکى از کم نظیرترین مصلاهاى ایران به شمار مى آید. علاوه بر این، وى در یک اقدام دیگر، کتابى در دو جلد با عنوان «مسجد، مسجد شد» نگاشت و در آن، به سیر تاریخى این مسجد، به گونه تحقیقى، عمیق و مستدل پرداخت که در بخش تألیفات شرح و تفصیل آن خواهد آمد[27].
9. شوراى عالى حوزه هاى علمیه آذربایجان
پیش از ورود آیت الله ملکوتى به تبریز، حوزه هاى علمیه این شهر و شهرستان هاى استان، به صورت سنتى و سلیقه اى اداره مى شد و طبیعى بود که از عدم انسجام و پراکندگى رنج مى برد و چه بسا منشأ درگیرى و تفرقه مى گردید. هر مدیرى در گوشه اى به برنامه هایى که خود تدارک دیده بود و مطلوب مى پنداشت، عمل مى کرد بدون این که از برنامه هاى سایر مدارس و روش هاى آن آگاهى داشته باشد و این وضع، هرگز در شأن روحانیت و حوزه هاى علمیه دوران شکوه مند انقلاب اسلامى نبود. بنابراین، لازم بود تا در این مورد، اقدام مقدماتى و اساسى صورت پذیرد و یک انسجام جدى براى هماهنگى این مراکز صورت پذیرد. در راستاى تحقق این هدف متعالى، آیت الله ملکوتى باهماهنگى شوراى عالى مدیریت حوزه علمیه قم، اقدام به تأسیس شوراى عالى حوزه هاى علمیه آذربایجان نمود که این حرکت، یک ابتکار عمل بنیادین بود و تحوّل عظیمى را در سطح حوزه هاى علمیه و روحانیت، در آذربایجان به وجود آورد. البته در این میان، برخى از مدیران محترم مدارس که سابقه طولانى در اداره مدرسه داشتند، رنجیده خاطر شدند و از توانایى هاى آنان بهره مناسب برده نشد ولى باید توجه داشت که هر اقدام و ابتکار عمل اساسى، پیامدهایى هم به دنبال دارد و این، هرگز از ارزش و عظمت اقدام تاریخى آیت الله ملکوتى نمى کاهد.
آثار و تألیفات
این مجتهد پرتلاش، در کنار تحصیل، تدریس، پژوهش،مطالعه و فعالیّت هاى اجرایى و اجتماعى، به نگارش نیز اهتمام دارد: وى در طول تحصیل، اکثر درس هاى استادان خارج فقه و اصول و فلسفه خود را یادداشت و تقریر نموده است و علاوه برآن، وى در هنگام تدریس هم پیش از حضور در جمع شاگردان، مطالب درس را مى نوشت و آن گاه در جلسه درس حاضر مى شدچنان که هنوز هم این روش را ادامه مى دهد. تاکنون تعدادى از آثار مکتوب آیت الله ملکوتى به چاپ رسیده، امّا بیشتر آن آثار، هنوز چاپ نشده است. در این بخش، به فهرست و شرح اجمالى این آثار مى پردازیم:
1. المحاکمات
این کتاب نقد و بررسى آرا و نظرات میرزاى نایینى، آقا ضیاءالدین عراقى و محمدحسین غروى اصفهانى در اصول و مقایسه آنها با یکدیگر که در سال 1371 ق. در نجف به چاپ رسیده است.
2. الربافى التشریع الاسلامى
این کتاب، 3 جلد است که جلد اوّل، شامل سیر تاریخى ربا، نظرات ادیان و مکتب هاى اقتصادى درباره ربا و طرح و ردّ اشکالات وارده بر حرمت رباست که در سال 1392 ق. به چاپ رسیده است. جلد دوم و سوم آن درباره رباى قرضى و رباى معامله اى است که هنوز چاپ نشده است.
3. ماالفرق بین الدّین و العلم و الفلسفه
این کتاب، داراى بحث هاى علمى ـ تحقیقى در ردّ مکتب مارکسیسم و فلسفه کمونیستى است که در روزهاى گسترش آن در عراق، آیت الله ملکوتى ان را به نگارش درآورده و براى آگاهى طلاّب و دانشجویان عراقى در نجف، آن را تدریس کرده است این کتاب نیز هنوز چاپ نشده است.
4. الامن العام فى الاسلام
آیت الله ملکوتى در این کتاب به بحث مبسوط و مفصلى درباره ضرورت امر به معروف و نهى از منکر و شرایط آن از دیدگاه قرآن، سنت و عقل پرداخته است که در نوع خود، از محتواى بدیعى برخوردار است. این اثر در سال 1403 ق. در تبریر به چاپ رسیده است.
5. المنافقون فى القرآن والسنة والتاریخ(خطى)
6. تفسیر سوره فاتحه(خطى).
7. مقتل الامام الحسین(علیه السلام)(خطى).
8. شرح مبسوط بر کفایة الاصول(خطى).
9. تقریرات درس مرحوم آیت الله حجت(خطى).
10. حاشیه بر عروة الوثقى که به چاپ رسیده است.
11. حاشیه بر اسفار ملاّصدراى شیرازى(خطى).
12. حاشیه بر شفاى بوعلى(خطى).
13. مناسک حج که چند بار چاپ شده است.
14. توضیح المسائل که چندین بار به چاپ رسید.
15. مسجد، مسجد شد.
یکى دیگر از آثار ارزشمند این فقیه سترگ، کتاب «مسجد، مسجد شد» است. انگیزه نگارش وى از این اثر، احیا و تجدید بناى مصلاى بزرگ تبریز بود. این کتاب، در سال 1364 ش. در دو جلد در تبریز به چاپ رسید. یک بخش آن از تحقیق عالمانه وعمیق تاریخ موقوفات در آذربایجان حکایت دارد و بخش هاى دیگر آن، درباره رویدادهاى مهم تاریخى در آذربایجان و ایران است. این اثر نفیس را مى توان یک دوره کامل تاریخ ایران و آذربایجان به شمار آورد.
کتابخانه شخصى
آیت الله ملکوتى از همان اوایل طلبگى، علاقه توصیف ناپذیرى نسبت به کتاب و کتاب خوانى داشت: از این رو، کتاب هاى نفیس و گرانسنگ را مى خرید و در کتابخانه شخصى خود نگه مى داشت زیرا براى یک روحانى فاضل و پژوهش گر، تهیه منابع و سندها و کتاب هاى مرجع، یکى از ضروریات زندگى به شمار مى آید و از نان شب هم برایش لازم تر جلوه مى کند. روشن است که خرید، جمع آورى و تشکیل کتابخانه، هدف اصلى ایشان نبوده است بلکه همه اینها، وسیله اى براى مطالعه و تحقیق بیشتر در موضوعات و مسائل مختلف اسلامى بوده و در واقع، جزو نیازهاى ضرورى و روزمره ایشان به شمار مى آمده است. هم اکنون در کتابخانه وى بیش از پنجاه هزار جلد کتاب، با موضوعات گوناگون به زبان هاى فارسى، عربى، ترکى، انگلیسى، فرانسوى، آلمانى، لاتینى و... وجود دارد و از این تعداد، حدود یک هزار جلد آن، مربوط به نسخه هاى خطى است که در میان آنها، نسخه هاى نفیس هم دیده مى شود. از اغلب کتاب هاى این کتابخانه، فهرست بردارى انجام گرفته، ولى هنوز این کار به مرحله پایانى نرسیده و همچنان کار فهرست نویسى ادامه دارد.
پرنشاط در سنگر فقاهت
آیت الله ملکوتى پس از چهارده سال تلاش و کوشش در سنگر امامت جمعه و دفاع از حریم انقلاب اسلامى و مردم در تبریز و آذربایجان، به عنوان نماینده ولى فقیه، سرانجام به درخواست رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه اى ـ مدظله العالى ـ به حوزه علمیه قم بازگشت تا در حریم حرم اهل بیت علیهم السلام، بساط فقه و فقاهت را بر پا دارد و این بار به گونه دیگر از سنگر فکرى و فرهنگى اسلام، انقلاب و تشیّع، دفاع نماید. متن نامه رهبر معظم انقلاب به ایشان چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب آیت الله حاج شیخ مسلم ملکوتى دامت ایّام افاداته بعدالسلام و التحیه، امید است وجود شریف حضرتعالى مشمول الطاف و تفضلات الهى بوده و از توفیقات عالیه برخوردار بوده باشید. اخیراً بعضى از اعاظم اعلام قم که از دوستان جنابعالى و مرجع حوائج دینى و فقهى خاص و عام مى باشند، طى مرقومه هاى جداگانه از اینجانب درخواست کرده اند که انتقال جنابعالى را به حوزه ى علمیه ى قم صانهاالله عن المکار والفتن و اشتغال علمى در آن مرکز بزرگ تعلیم فقه و اصول و تفسیر و فلسفه و حدیث و کلام خواستار گردم. اینجانب ضمن تقدیر از خدمات با ارزش جنابعالى در شهر تبریز عزیز و خطه عظیم الشان آذربایجان و با دعا براى مردم غیور و انقلابى و سرشار از شور و شعور ایمانى آن سامان، مرقومه ى شریف حضرات آقایان بزرگوار را براى جنابعالى مى فرستم و از خداوند متعال مسئلت مى کنم که در مقام تدریس و تعلیم در حوزه ى مبارکه ى قم، مشمول اعانت و توفیق الهى بوده باشید. سلام اینجانب را به آقایان علما و مردم تبریز ابلاغ فرمایید.
والسلام علیکم و رحمة الله
15 ذیحجة الحرام 1415 ق.
25/2/1374 ش.
سیّد على خامنه اى
هم اینک فقیه بزرگ، حضرت آیت الله ملکوتى به عنوان یکى از مراجع تقلید و شخصیت برجسته شیعه و باسابقه بیش از شصت سال مطالعه، تحقیق، پژوهش و تألیف در عرصه فقاهت، به استنباط احکام الهى در بُعد حکومتى مى پردازد. ایشان با چهارده سال سابقه کار اجرایى، از فقها و مجتهدان نادرى است که مصداق عملى از گهواره تا گور بودن فقه اهل بیت(علیهم السلام) را در عمل به تجربه نشاند. این تجربه ارزشمند، بینش و دیدگاه هاى او را عمق و گستره بیشترى بخشید و افق دید او را تابى نهایت اوج داد و او را به یک فقیه و مجتهد زمان شناس، تیزهوش و آگاه به موضوع تبدیل کرد. امروز آیت الله ملکوتى با کوله بارى بس گرانسنگ، در حوزه علمیه قم حضورى پرنشاط دارد و با دیدى حکومتى، به تدریس خارج فقه و اصول وتعلیم و تربیت شاگردان مشغول است.
[1]. مصاحبه با آیت الله ملکوتى در آبان 1383 ش. توسط نگارنده.
[2]. همان و خبرگان ملّت، ج 1، ص 452.
[3]. خبرگان ملّت، ج 1، ص 453.
[4]. مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمود لطیفى، یکى از شاگردان آیت الله ملکوتى و از استادان حوزه و دانشگاه.
[5]. اقتباس از مصاحبه با حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ هادى ملکوتى، فرزند آیت الله ملکوتى و از استادان حوزه و دانشگاه.
[6]. محمود لطیفى.
[7]. ر، ک: اسناد انقلاب اسلامى، ج3.
[8]. همان، ج3، ص506.
[9]. ر،ک: همان.
[10]. متن این احکام با این که صادر شده، ولى هنوز به دست نگارنده نرسیده و مانند بسیارى از احکام دیگر، در صحیفه امام نیز به چاپ نرسیده است.
[11]. صحیفه نور ج 15، ص 352.
[12]. اقتباس از مصاحبه آیت الله ملکوتى.
[13]. همان.
[14]. همان.
[15]. با اقتباس و استفاده از مصاحبه آیت الله ملکوتى.
[16]. محمود لطیفى.
[17]. همان.
[18]. همان.
[19]. همان.
[20]. به نقل از هادى ملکوتى.
[21]. به نقل از محمود لطیفى.
[22]. به نقل از حجت الاسلام عباس زاده، داماد آیت الله ملکوتى.
[23]. همان.
[24]. اقتباس از مصاحبه محمود لطیفى.
[25]. مصاحبه با آیت الله ملکوتى و فرزندش شیخ هادى ملکوتى خبرگان ملّت، ج1، ص 454.
[26]. اقتباص از مصاحبه آیت الله ملکوتى.
[27]. همان.