عبدالکریم موسوى اردبیلى
(متولد 1305هـ ش)
عنوان مقاله: فقیه مجاهد
نویسنده: محمد تقى ادهم نژاد گیلانى
تولد و دوران کودکى
در سحرگاه سیزدهم رجب 1344ق سالروز میلاد امیرمؤمنان(علیه السلام) (8 بهمن 1304ش) در شهرستان اردبیل و در میان خانواده اى روحانى و تهى دست کودکى دیده به جهان گشود. خانواده نام عبدالکریم را برایش برگزیدند. پدرش روحانى جلیل القدر سید عبدالرحیم و مادرش بانویى پارسا به نام سیده خدیجه بود. عبدالکریم که نهمین فرزند و تنها پسر خانواده بود در دو سالگى مادرش را از دست داد و تحت مراقبت خواهرانش قرار گرفت.
بارقه اى از نور
آیت الله موسوى اردبیلى در خاطره اى شیرین مى گوید:
«در کودکى بسیار مشتاق زیارت امام زمان(عج) بودم و از این رو تمامى اعمالى را که در کتاب ها، جهت ملاقات ولى عصر (عج) ذکر شده بود، انجام مى دادم و سعى مى کردم که حتى مستحبات را نیز ترک نکنم تا اینکه شبى آن حضرت را در خواب دیدم و مانند کودکى که خود را به پدرش مى چسباند، دامن ایشان را گرفتم و خود را به پاهاى مبارک آن حضرت انداختم و از آن بزرگوار خواستم چیزى به من عطا فرماید. آن حضرت نیز انگشترى فیروزه اى را از انگشت مبارکشان خارج فرموده و در انگشت من کردند. وقتى این خواب را براى پدرم تعریف کردم به من گفتند که از این پس براى تو هیچ نگرانى ندارم چون زیر سایه الطاف امام زمان (عج) خواهى بود.»[1]
وضعیت اقتصادى خانواده
دوران کودکى سید مقارن با سلطنت رضا خاندر ایران بود. او به پیروى از اربابان بیگانه اش، سیاست هاى ضد دینى را با زور و تهدید اعمال مى کرد. کشف حجاب، متحدالشکل کردن لباس، قدغن شدن مجالس مذهبى و روضه خوانى، ممنوع شدن لباس روحانیت و تحت فشار قرار دادن علما و روحانیت تشیع تنها شمّه اى از اعمال ضد دینى آن مرد پلید و ظالم به شمار مى رفت.[2]
پدرش سید عبدالرحیم که از روحانیون عارف و متقى دیار اردبیل بود، مانند بسیارى از عالمان غیور شیعى در مقابل ظلمهاى رضا خان مقاومت و لذا سختیهاى فراوانى تحمل کرد. او همه مظاهر سلطنت رضاخان را خلاف شرع و حرام مى دانست این طرز فکر با وضعیت سیاسى و اجتماعى آن روز ایران باعث گردید این مرد الهى تحت فشار بیشتر قرار بگیرد،به گونه اى که گاهى مجبور مى شد چندین ماه در منزل بماند و تنها براى رفع نیاز ضرورى آن هم در تاریکى شب با دلهره و اضطراب از خانه خارج شود و به سرعت به منزل بازگردد. اوضاع آن ایام چنان خفقان آور بود که به غیر از معدودى از آشنایان و دوستان، کسى جرأت نمى کرد به خانه ایشان رفت و آمد نماید. نتیجه قهرى این پیش آمد، فقر و تهى دستى روزافزون خانواده بود، به طورى که بسیارى از روزها و شبها را گرسنه و بى غذا مى ماندند. با هجوم متفقین به ایران در شهریور 1320 و ورود روسها به آذربایجان و فرار رضا خان از ایران، هر چند اوضاع اجتماعى و سیاسى ایران آشفته شد، امّا مردم از فشار حکومت رهایى یافتند و محدودیتهایى که در مورد روحانیون اعمال مى شد، کاهش یافت. در نتیجه تسهیلاتى براى رفت و آمد آزادانه براى این خانواده فراهم گردید.[3]
تحصیلات در اردبیل
آیت الله موسوى اردبیلى تحصیلات خود را با ورود به مکتب خانه در 6 سالگى آغاز کرد. وى قرآن کریم را فرا گرفت و کتابهایى چون رساله عملیه، گلستان و بوستان سعدى، تنبیه الغافلین، نصاب الصبیان، گلزار بهار،ابواب الجنان، مجالس المتقین، تاریخ معجم، درّه نادرى، تاریخ وصّاف، حساب فارسى، منشات امیر انتظام و برخى کتب دیگر را نزد معلمان آموخت. در سال 1318 ش براى فراگیرى علوم دینى وارد حوزه علمیه ملاّ ابراهیم اردبیلى گردید و تا سال 1322ش بسیارى از کتب متداول ادبى حوزه مانند جامع المقدمات، سیوطى، حاشیه ملاّ عبدالله، شمسیه، جامى، مطّول، معالم و شرایع را نزد اساتید این مدرسه فرا گرفت و خود نیز به تدریس کتب سطوح پایین تر مانند صرف و نحو، معانى، بیان، منطق اشتغال ورزید.[4]
ورود این جوان فاضل به حوزه علمیه اردبیل مصادف با اوج فشار و خفقان رضاخانى بود. خود مى گوید:
«در آن زمان در اردبیل سه مدرسه علوم دینى به نام هاى مدرسه میرزا على اکبر، مدرسه صالحیه و مدرسه ملاّ ابراهیم وجود داشت که اولى تبدیل به دبستان و دومى محل استقرار مهاجرین ایرانى قفقازى شده بود و تنها مدرسه ملّاابراهیم جهت تحصیل طلبه ها باقى مانده بود. در آن ایام رغبتى براى خواندن دروس حوزوى وجود نداشت به نحوى که این مدرسه تنها داراى چهار طلبه بود.»[5]
پس از ورود متفقین به ایران، مردم از آزار و اذیت دولت رهایى یافتند و تعدادى طلبه جوان براى تحصیل دروس حوزوى وارد مدرسه ملاّ ابراهیم شدند. ورود این طلاب جوان و نشاط و جدیت آنان باعث گردید وى تدریس دروس مقدماتى علوم حوزوى را آغاز نماید و به منظور جبران خلأ فرهنگى ناشى از بیست سال دیکتاتورى رضاخانى، مجالس وعظ و خطابه و سخنرانى در شهرستان اردبیل و مناطق اطراف آن برپا نماید.
هجرت به قم
سید عبدالکریم در سال 1322 ش. براى ادامه تحصیل وارد حوزه علمیه قم شد و در یکى از حجرات مدرسه فیضیه رحل اقامت افکند. مدت اقامت ایشان در قم، سه سال و اندى به طول انجامید و در این مدت لمعتین، مکاسب، رسایل، کفایه و مباحثى از تفسیر و فلسفه و نیز مباحثى از درس خارج اصول را فرا گرفت و همزمان به تدریس معالم، لمعتین و قوانین مشغول شد.
اساتید دوره سطح عالى وى در این دوره عبارتند از، حضرات آیات:
1 ـ سید محمدرضا موسوى گلپایگانى (کفایه ج 1 و مقدارى از مکاسب)
2 ـ سید احمد خوانسارى (کفایه ج 2)
3 ـ شیخ مرتضى حائرى یزدى (رسایل)
4 ـ سید محمد باقر سلطانى طباطبایى(رسایل)
5 ـ میرزا مهدى مازندرانى (منظومه حکیم سبزوارى)
6 ـ سید محمد حسین طباطبایى (اسفار ملاّصدرا)[6]
آیت الله موسوى اردبیلى در طول این ایام با فضلاى بسیارى از جمله با امام موسى صدر که از فضلاى خوش نام و با استعداد حوزه علمیه قم بود، آشنا شد و سالیان متمادى ارتباط خود را با او حفظ کرد. امام موسى صدر در حوزه علمیه قم از موقعیت ممتاز علمى و اجتماعى برخوردار بود و آیت الله اردبیلى دو جلد کفایه را با این روحانى جوان و پرتلاش مباحثه کرد و از استعداد درخشان و نبوغ ذاتى او بهره مند شد.[7]
مهاجرت به نجف اشرف
آیت الله موسوى اردبیلى در سال 1326ش. از طریق خرمشهر ـ بصره و با تحمل مشکلات فراوان عازم نجف اشرف گردید و در روز هفتم ذى الحجه همان سال در مدرسه سیّد محمد کاظم یزدى نجف اشرف رحل اقامت افکند و از خرمن دانش اساتید نامدار حوزه کهنسال نجف اشرف خوشه چینى کرد. اساتید ایشان در نجف اشرف عبارتند از، حضرات آیات عظام:
1 ـ سید ابوالقاسم موسوى خویى (خارج اصول فقه و خارج فقه: مبحث صلاة)
2 ـ سید محسن حکیم طباطبایى(خارج فقه: مبحث طهارت)
3 ـ سید عبد الهادى شیرازى (خارج فقه: اجتهاد و تقلید)
4 ـ شیخ محمد کاظم شیرازى (بیع مکاسب: خارج فقه)
5 ـ سید محمدهادى میلانى (اول کتاب بیع: خارج فقه)
6 ـ شیخ محمدکاظم آل یاسین (خارج فقه: عروة الوثقى)
7 ـ شیخ صدرا بادکوبه اى (فلسفه منظومه حکیم سبزوارى)[8]
وى همزمان دروس آیات عظام خویى، میلانى و حکیم را نیز تقریر کرد.
درخشش علمى او در مدت اقامت کوتاه دو ساله در نجف اشرف به گونه اى بود که آیت الله العظمى خویى از حضور کوتاه مدت سه طلبه که از قم به نجف اشرف رفته و پس از مدت کوتاهى بازگشته بودند ابراز تأسف کرد و فرمود: «اى کاش اینها در نجف مانده و به قم باز نمى گشتند.» یکى از این سه نفر حضرت آیت الله موسوى اردبیلى بود.»[9]
بازگشت به ایران
او خیلى تمایل داشت که در حوزه علمیه نجف اشرف ماندگار شود و از اساتید بزرگوار آن دیار و فضاى علمى حوزه مبارکه نجف اشرف بهره مند گردد، امّا به دو علت به ایران برگشت. اول: جو عراق از لحاظ سیاسى به تدریج ناآرام گردید و مردم بر ضد هیئت حاکمه که دست نشانده انگلستان بود، شورش کردند و خواهان سقوط آن شدند. شورش و آشوب به همه شهرهاى عراق از جمله نجف اشرف سرایت و دولت صالح جابر سقوط کرد و مرحوم سید محمد صدرتشکیل دولت داد. پس از چند صباحى دولت مرحوم صدر سقوط کرد و نورى سعید که از مهره هاى استعمار بود، نخست وزیر شد. دوم اینکه در این ایام نامه اى که گویاى بیمارى شدید پدر بود به دست ایشان رسید و خاطر او را پریشان حال ساخت، لذا راهى ایران شد و در سال 1328ش به حوزه علمیه قم بازگشت و در یکى از حجرات مدرسه فیضیه اقامت نمود و مشغول تحصیل و تدریس گردید. هنگام مراجعت از عراق مصمم بود در اسرع وقت به نجف بازگردد و با همین انگیزه وسایل و اثاثیه اش را جا گذاشته بود، ولى تقدیر این بود و دیگر امکان مسافرت به عراق فراهم نشد.
آیت الله اردبیلى هنگامى که به قم رسید، با دریافت خبر سلامتى پدر، چند ماهى در قم ماند و در جلسات درسى آیات عظام بروجردى، محقق داماد و علامه طباطبایى حاضر شد. آیت الله اردبیلى در ماه رجب 1328ش براى دیدار و ملاقات پدر به اردبیل رفت. پدر تمایل داشت بقیه عمرش را در قم یا نجف اشرف بگذراند و چون مسافرت با خانواده به عراق امکان پذیر نبود، به اتفاق فرزند راهى قم شد و مدتى در این شهر ماند، امّا به دلیل شرایط سخت زندگى به اردبیل برگشت و در سال 1330ش به رحمت ایزدى پیوست.[10]
آیت الله اردبیلى پس از رحلت پدر بار دیگر به قم آمد و از محضر عالمان فرزانه و نامدار حوزه علمیه قم استفاه هاى علمى و معنوى فراوانى برد. اسامى اساتید فرزانه و برجسته معظم له عبارتند است از، حضرات آیات عظام:
1 ـ بروجردى (متوفاى: 1380قمرى)
2 ـ امام خمینى (متوفاى: 1368شمسى)
3 ـ گلپایگانى (متوفاى: 1414قمرى)
4 ـ مرعشى نجفى (متوفاى: 1411قمرى)
5 ـ سید محمد محقق داماد (متوفاى: 1388قمرى)
6 ـ سید احمد خوانسارى (متوفاى: 1405قمرى)
7 ـ شیخ مرتضى حائرى یزدى (متوفاى: 1406قمرى)
8 ـ سید محمد حجت کوه کمره اى (متوفاى: 1372قمرى)
9 ـ علامه سید محمدحسین طباطبایى(متوفاى: 1402قمرى)[11]
فعالیتهاى علمى، فرهنگى
مهم ترین فعالیتهاى علمى و فرهنگى آیت الله موسوى اردبیلى در طول ایام اقامت در حوزه علمیه قم عبارت است از:
1 ـ تدریس
وى در طول اقامت در قم به تدریس سطوح عالى حوزه اشتغال داشته است و کتب مکاسب و رسایل و کفایه را بارها تدریس کرد.
2 ـ فعالیت قرآنى
در مدت اقامت در قم، دو روز در هفته با حضور برخى فضلاء مانند شهید بهشتى و شهید مطهرى و... جلسه تفسیر قرآن برگزار مى شد. این برنامه در تمام مدت اقامت ایشان در قم به طور منظم و مستمر ادامه داشت. بعد از مهاجرت از قم نیز توسط سایر اعضاء ادامه یافت و تا به امروز سال 1386هـ ش ادامه دارد. ناگفته نماند ایشان جلسات قرآنى را در طول اقامت در تهران و اردبیل ادامه داد و اکنون نیز یکى از فعالیتهاى اصلى ایشان، قرآن پژوهى و پرداختن به علوم قرآن و تفسیر آن مى باشد که حاصل این مطالعات، گاهى به صورت مقاله در نشریات مختلف منتشر مى شود. معظم له در این باره اظهار مى دارد:
«بعد از بازگشت از اردبیل و اقامت در تهران و اشتغال به تدریس و تبلیغ، پس از چند صباحى با همکارى و همفکرى بعضى از دوستان دیگر مانند شهید بهشتى و شهید مطهرى و چند نفر دیگر، تحقیق در علوم قرآنى را خیلى جدى شروع کردیم و قرار گذاشتیم هر روز سه ساعت خالص بدون کم و کاست در موضوع علوم قرآنى تحقیق کنیم و براى این منظور کتابخانه اختصاصى تأسیس کردیم و این کارها تا سال 1357ش ادامه داشت و در این سال که مبارزات شکل حادترى به خود گرفت وضع من هم به گونه دیگرى شد پس از رحلت امام خمینى رضوان الله تعالى علیه به قم مراجعت کردم و ضمن تدریس درس خارج فقه و اصول، به خاطر علاقمندى شدید به معارف قرآنى، به جلسات تفسیرى ادامه دادم و درضمن مقالاتى هم در این زمینه در هر شماره فصلنامه نامه مفید منتشر مى کنم.»[12]
3 ـ انتشار مجله مکتب اسلام
این مجله که در سال 1337 شمسى به همّت جمعى از فضلاء فعال و روشنفکر حوزه علمیه قم تأسیس شد و مقالات آن نیز به تأیید آیت الله العظمى بروجردى رسیده بود، نقش اساسى در آگاهى دینى جوانان در عصر طاغوت داشت. آیت الله موسوى اردبیلى که از مؤسسان این مجله بود، مقالاتى در آن به رشته تحریر درآورد که از آن جمله مى توان به سلسله بحثهاى «دین از نظر قرآن» و مقالاتى مانند «قرآن یا آفتابى که غروب ندارد» و «طوفان نوح» اشاره کرد. همکارى ایشان با این مجله وزین فقط تا 9 شماره ادامه یافت و پس از مهاجرت از قم، قطع شد.[13]
4 ـ سفرهاى تبلیغى
آیت الله اردبیلى مى کوشید با سفرهاى تبلیغى مانند دیگر طلاب به رسالت تبلیغى اش عمل کند. او در ماههاى رمضان، محرم، صفر به اکثر نقاط کشور ایران سفر مى کرد و مشغول تبلیغ مى شد هنوز هم مردم شهرهاى ارومیه، مشهد، بندر انزلى، بندر کیاشهر، درگز، همدان، اردبیل، بابل، بهشهر و... خاطره شیرین سخنرانیهاى پر شور و پر جذبه ایشان را به یاد دارند.
برگشت به اردبیل
وى از طلاب و فضلاى فعّال و پرتلاش حوزه علمیه قم به شمار مى رفت به گونه اى که کثرت فعالیتهاى علمى، تبلیغى و فرهنگى و سیاسى باعث شد در ماه رمضان سال 1338ش، ضعف و بیمارى بر ایشان غلبه یابد که پس از مراجعات مکرر به پزشکان، تغییر محل سکونت و کاستن از فشار کار به وى توصیه گردید و در پى آن ناگزیر در سال 1339ش به منظور گذراندن ایام تعطیلات تابستانى قم را به مقصد اردبیل ترک کرد.
پس از ورود به اردبیل در تابستان همان سال در مسجد مرحوم حاج میرصالح، مجالس وعظ و تبلیغ تشکیل داد و نسبت به تجدید بنا و تعمیر مدرسه دینى ملّا ابراهیم که در جوار این مسجد قرار داشت، اقدام کرد. با تمام شدن فصل تابستان به رغم میل شدید باطنى جهت بازگشت به قم، اصرار علما و مردم اردبیل باعث شد تا پایان همان سال به طور موقت در اردبیل بماند، ولى نیمه کاره ماندن بسیارى از کارهایى که آغاز کرده بود، باعث شد این اقامت تا سال 1347ش ادامه یابد. به جهت طولانى شدن مدت اقامت ایشان در اردبیل، مناسب است شمه اى از فعالیتهاى این دوره را بیان نماییم.
1 ـ فعالیتهاى علمى: با اقامت وى در اردبیل، جمعى از طلاب و فضلاى اردبیلى مقیم قم به اردبیل مراجعت کردند در نزد ایشان به فراگیرى سطوح عالى رسایل، مکاسب و کفایه پرداختند. ایشان پس از مدتى، تدریس خارج فقه و اصول و خارج فقه مکاسب و عروة الوثقى را آغاز کرد. اداره حوزه علمیه اردبیل[14]، تجدید بنا و تعمیر و مرمت مدارس دینى، تأمین شهریه طلاب، اعزام طلاب و فضلا جهت تبلیغ به روستاها و شهرها، رسیدگى به اوضاع معیشتى آنان تا حد امکان ازجمله اقدامات ایشان در طول اقامت در اردبیل است.
2 ـ تبلیغ: معظم له همواره به کارهاى تبلیغى اهمیّت مى داد و در طول اقامت در اردبیلکارهاى تبلیغى را تعطیل نکرد. گاهى در منابر سخنرانى مى کرد و زمانى بعد از نماز مغرب و عشاء و تشکیل جلسات سیّار هفتگى در منازل اشخاص به تفسیر قرآن مى پرداخت و از این طریق کار هدایت و رهبرى دینى را ساماندهى مى کرد.
3 ـ محرومیت زدایى: امام موسى صدر که از دوستان دوران طلبگى آیت الله موسوى اردبیلى بود، در جنوب لبنان اقدام به تأسیس سازمانى جهت مبارزه با فقر و کمک به محرومان کرد. آیت الله اردبیلى با الهام از این کار تصمیم به احداث کارخانه اى در شهرستان محروم اردبیلبراى مبارزه با فقر گرفتند. پس از بررسى و تحقیق، اشخاصى جهت جمع آورى انفاقات و صدقات مستحبّه تعیین شدند و مقرر شد مرکزى جهت آموزش صنایع دستى به تهى دستان و فروش محصول کار آنان به بازار و تخصیص درآمد حاصله به خودشان ایجاد شود. آغاز کار از جوراب بافى و تریکو بافى بود که ساختمانى جهت آن ایجاد گردید و خانواده هایى تحت پوشش قرار گرفتند. این مرکز در حال توسعه بود که رژیم شاه حساس شد و تصمیم گرفت مانع آن شود. رئیس وقت ساواک اردبیل گفته بود:
«ما مى خواهیم این آخوندها را تحت کنترل درآوریم بلکه حذف کنیم، حال اینها به فکر افتاده اند کارى کنند که اگر بخواهیم با آنان برخورد کنیم ناچار شویم با چند صد یا چند هزار نفر درگیر شویم. زحمت هاى فراوانى کشیده شد تا اینها از متن زندگى مردم کنار گذاشته شوند و اگر این کارها قوت بگیرد اینها مجدداً به متن زندگى مردم باز مى گردند به هر قیمتى که شده باید جلوى این کار گرفته شود.»[15]
به همین دلیل درست همان روزى که جهت بازدید مردم از مؤسسه و آشنایى با اهداف آن تعیین شده بود، مأمورین ساواک به مؤسسه هجوم آوردند و در آن را بستند و آیت الله موسوى را در منزل توقیف و با تهدید ساواک مانع فعالیت مرکز شدند. و بانیان اصلى را هم مورد اذیت و آزار قرار دادند.
4 ـ فعالیت سیاسى در اردبیل: رژیم پهلوى نسبت به همه فعالیتهاى آیت الله موسوى اردبیلى و حتى رفت و آمد معمولى و مهمانیها و نامه هاى ایشان حساس بود و آنها را کنترل مى کرد و حتى طلاب مدرسه ایشان نیز بارها توسط ساواک جلب مى شدند.
آیت الله اردبیلى در جریان جنگ 6 روزه اعراب و اسرائیل سخنرانى تندى به نفع مسلمین و اعراب ایراد کرد که در پى آن رژیم ایشان را دستگیر کرد و به تبریز فرستاد. در پى این حادثه عالمان و طلاب اردبیل با تجمع در مدرسه و مسجد ایشان به رژیم و عوامل آن اخطار شدیدى نمودند که در صورت عدم آزادى وى، همه مساجد شهر را تعطیل خواهند کرد و به صورت دست جمعى از شهر خارج خواهند شد. به این ترتیب رژیم در پى مقاومت عالمان و روحانیون، وى را آزاد کرد. البته اذیتها و آزارهاى ساواک اردبیل در مقاطع مختلف به حدى افزایش یافت که این عالم پرتلاش ناچار شد اردبیل را ترک کند.[16]
5 ـ تألیف کتاب جمال ابهى: شهرستان اردبیل از سابق به چند دلیل مورد علاقه بهائیان بوده است:
الف: یکى از هیجده پیروان نخست على محمد باب (ملاّ یوسف اردبیلى) معرفى شده است. این نام براى اهالى اردبیل شناخته شده نیست، ولى در کتابهاى تاریخ بهائیان آمده است. البته روستایى در نزدیکى اردبیل به نام روستاى ملاّیوسف وجود دارد که به گمان بعضى از بهائیان، این روستا منسوب به همان ملاّیوسف مذکور در کتب بهائیان است و به همین دلیل آنان این روستا را مکان مقدس و متبرکى مى دانند.
ب: مردى به نام امین العلماء در حدود سال 1338ق در اردبیل مى زیست که در میان مردم مشهور به بهایى بود. در ماه رمضان شخصى او را در حال روزه خوارى دید و از او پرسید چرا به طور علنى روزه مى خورى؟ او در جواب گفته بود امروز 21 رمضان است روزى که على را کشته اند و دستگاه خدا به هم ریخته است و کسى به کسى نیست. تو هم اگر روزه ات را بخورى اشکالى ندارد. آن مرد عصبانى شد و با چاقو او را کشت. بهائیان او را یکى از شهداى بهائیت مى دانند.
ج: بهائیان دو یا سه خانه وقفى در اردبیل داشتند که به طور پنهانى یکى از آنها را به کتابخانه بهائیت تبدیل کرده بودند.
د: برخى از مأموران دولتى شهرستان اردبیل بهایى بودند.
این عوامل باعث شده بود مبلغان بهایى خصوصاً در فصل تابستان که هواى شهرستان اردبیل بسیار مطلوب است، رفت و آمد زیادى به آن شهر داشته باشند و جوانان و دانش آموزان را جذب تشکیلات فریبنده خود کنند. مردم و جوانان غیور اردبیل با مراجعه به آیت الله اردبیلى خواستار پاسخ قاطع به شبهات آنان شدند. جوانان به دستور ایشان یادداشت مى کردند و او پاسخهاى مناسب را ارائه مى کرد. ایشان توسط فردى به نام انصارى ـ از اعضاى بهائیت ـ به منابع اصلى بهائیت دست یافت و در نهایت کتابى به نام «جمال ابهى» را تألیف کرد که ده هزار نسخه چاپ و منتشر شد.[17]
مهاجرت به تهران
گسترش فعالیتهاى سیاسى فرهنگى آیت الله موسوى اردبیلى در اردبیل باعث شد کنترل و نظارت دستگاههاى امنیتى رژیم بسیار شدید شود تا جایى که بر اثر هجوم مکرر مأموران ساواک به منزل ایشان، هرگونه آسایش و امنیت حتى در منزل از ایشان سلب گردید. درنتیجه نظر مشورتى حضرت امام را در مورد مهاجرت از اردبیل جویا شد. امام نیز فرمودند:
«ما صلاح نمى دانیم آقایان شهرها را ترک کنند و به تهران یا قم بروند، ولى گویا وضع شما به گونه اى است که ناچارید مسافرت کنید در عین حال خودتان بهتر مى دانید و مى توانید تصمیم مناسب ترى بگیرید.»[18]
پس از دریافت نظر امام که اتخاذ تصمیم مناسب را به شخص ایشان واگذار نموده بودند، معظم له تصمیم گرفت از اردبیل هجرت کند، امّا ضرورى بود که جهت گمراه کردن مأموران ساواک و رفع مزاحمتهاى احتمالى، زمینه مناسبى براى این کار فراهم شود. در سال 1347ش که زلزله منطقه وسیعى از اطراف مشهد (فردوس و گناباد) را تخریب کرد، حکومت وقت تصمیم گرفت ظاهر مردمى به خود بگیرد و کمکهاى مردمى را به نام خود جمع آورى کند و به مناطق آسیب دیده برساند، لذا با صدور اعلامیه ها و بیانیه هاى مکرر و برپا کردن چادرها در میادین شهرها مردم را به کمک رسانى فرا خواند، ولى نتیجه چندانى حاصل نشد. در مقابل، روحانیون و علماى شهرستانها مستقلا به جمع آورى کمکهاى مردمى مبادرت ورزیدند. آیت الله اردبیلى نیز به همراه جمعى از دوستان با صدور اعلامیه مردم را در مسجد جمع کردند و به جمع آورى اعانه پرداختند و خود به عنوان مسئول کمک رسانى، کمکهاى جمع آورى شده جهت مصرف در مناطق زلزله زده به مشهد رفت و تحویل مرحوم آیت الله العظمى میلانى داد و بدون اینکه کسى را از قصد خود مبنى بر عدم مراجعت به اردبیل مطلع سازند، به تهران آمد و رحل اقامت افکند.
اقامت و فعالیت در تهران
آیت الله موسوى اردبیلى در تابستان 1347ش به رغم مخالفت شدید دوستان و همشهریان، خانواده را نیز به تهران آورد. پس از چند روزى، مقدمات لازم جهت اقامه جماعت توسط ایشان در مسجد امیرمؤمنان(علیه السلام) واقع در خیابان نصرت فراهم شد و گذشته از اقامه نماز و ایراد سخنرانى در مسجد، تدریس خارج فقه (کتاب خمس) و جلد اول اسفار را براى برخى از طلاب جوان و مستعد آغاز کرد. درضمن حلقه بحث فلسفى را نیز با برخى از دوستان تشکیل داد و همزمان پژوهش و تحقیق در علوم قرآن را به صورت جدى با همکارى جمعى از دوستان مانند آیات بزرگوار شهید بهشتى، شهید مطهرى، شهید مفتح، مهدوى کنى و... آغاز کرد. وى در طول اقامت در تهران منشأ خدمات علمى و فرهنگى و اجتماعى فراوانى شد که فهرست برخى از آنها چنین است:
1- احداث مسجد و کانون توحید در خیابان پرچم: با توجه به تفکرات الحادى که در آن زمان رایج بود، ضرورت تأسیس مرکزى جهت برگزارى جلسات سخنرانى، کلاسهاى تبیین و بررسى معارف دینى و مسایل عقیدتى و فرهنگى روز به روز بیشتر احساس مى شد. به همین منظور مسجد و کانون توحید توسط ایشان در خیابان پرچم احداث گردید که کلاسهاى متعددى توسط سخنرانان و متفکران مذهبى در آنجا برگزار مى شد.
2- احداث مدارس راهنمایى و دبیرستان مفید: این مدارس همانند مسجد و کانون توحید تحت پوشش مالى مؤسسه خیریّه مکتب امیرالمؤمنین(علیه السلام) قرار داشت، احداث گردید و هم اکنون نیز به فعالیت خود ادامه مى دهد.
4- تأسیس مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین(علیه السلام): این فرزانه قرآنى در سال 1348ش جهت منسجم کردن اقدامات فرهنگى به همراه تنى از دوستان مؤسسه خیریه مکتب امیرالمؤمنین(علیه السلام) را تأسیس کردند.
تأسیس سه مسجد، یک مرکز فرهنگى، چهار مدرسه راهنمایى و دبیرستان و دانشگاه مفید از جمله فعالیتهاى این مؤسسه بوده است.[19]
مسئولیتهاى بعد از انقلاب اسلامى
فعالیت هاى قضایى
الف: تدوین قوانین: فعالیتهاى علمى و فرهنگى ایشان در دهه اول انقلاب اسلامى روند و وضع دیگرى پیدا کرد. ازجمله اشتغالات جدید ایشان تدوین قوانین کیفرى، جزایى و حقوقى دادگسترى و انطباق آنها با موازین شرع و فقه اسلامى بود. با توجه به اینکه پاره اى از قوانین موضوعه قبل از انقلاب به ویژه قانون مجازات عمومى برگرفته از قوانین اروپایى بود، چنین کار گسترده و وسیعى نیازمند صرف وقت فراوانى بود. براى این منظور کمیسیونى از فقها و حقوق دانان تشکیل شد و با همکارى دوستان متفکر و اندیشمند، این مهم به انجام رسید و در نهایت قوانین جدید به صورت مدون و منقح و مطابق با شرع، تنظیم و ارایه گردید. بدیهى است این امر حسب ضرورت و به منظور تدوین قوانین و مقررات منطبق با شرع صورت گرفت و بدان معنى نیست که آن قانون فاقد هرگونه نقصانى است.
ب: مسایل مستحدثه قضایى: از طرف دیگر گاهى مسائلى در محاکم قضایى پیش مى آمد که در قوانین پیش بینى نشده بود و قاضى نیز نمى توانست حکم مسئله را از قوانین موجود استخراج نماید. وانگهى اصل 167 قانون اساسى قاضى را موظف کرده است که کوشش کند حکم دعوا را در قوانین مدونه بیابد و اگر نیافت، با استناد به منابع معتبر اسلامى یا فتاوى معتبر، حکم را صادر کند. بدیهى است تمامى قضات به آسانى از عهده این مهم برنمى آیند. خصوصاً در مسایل نو پیدا که در متون و منابع معتبر فقهى نیز حکم روشنى پیرامون آنها وجود ندارد. در چنین مواردى راهنمایى و استخراج احکام شرعى مسائل مستحدثه قضایى از دیگر اشتغالات مهم ایشان بود.
ج: تدریس خارج کتاب قضا: یکى دیگر از مشکلات قوه قضائیه جایگزینى قضات بازنشسته و تصفیه شده با قضات جدید بود که غالباً آشنایى زیادى با کارهاى ادارى نداشتند. با توجه به اینکه شرط قضاوت از نظر شرع مقدس اسلام رسیدن به درجه اجتهاد در مبانى فقهى است، ضرورى بود که از فضلاى اهل علم و طلاب حوزه براى قضاوت استفاده شود، ولى با توجه به اینکه در حوزه علمیه قم و نجف بیشتر کتابهاى عبادى تدریس مى شد و تدریس کتابهاى قضا، حدود، دیات، قصاص چندان معمول نبود، کسانى که متعهد بودند در قوه قضائیه کار کنند، اکثراً با مسائل قضا آشنا نبودند و از طرف دیگر آنچه در کتب قضا نوشته شده است، تناسب چندانى با اوضاع اجتماعى جوامع امروزى ندارد. همه این عوامل دست به دست هم داد و مشکلاتى را براى قوه قضائیه به بار آورد.
آیت الله موسوى اردبیلى براى حل این مشکلات، به طور همزمان دست به دو کار اساسى زد:
اول: تدریس یک دوره خارج کتاب قضا براى قضات.
دوم: تألیف کتاب فقه القضاء. در این کتاب بسیارى از مسائل جدید را که در متون فقهى سابق وجود نداشت، ولى پیدایش آنها در جوامع فعلى اقتضاى فهم احکام شرعى آنها را دارد مورد بحث و بررسى تفصیلى قرار داد.
د: از دیگر فعالیت علمى ایشان، بحث و بررسى علمى و فقهى، پیرامون مسائل مهم اقتصادى از قبیل امور بانکى و پولى، معاملات جارى کشور، نظام اقتصادى حاکم بر آن و... بود که به شدت مورد نیاز جمهورى نوپاى اسلامى بود و قبل از آن هیچ کار گسترده علمى و اجرایى در زمینه آن انجام نگرفته بود. در این مسیر مطالعات گسترده اى در خصوص نظام اقتصادى آزاد و اقتصاد سوسیالیستى و مقایسه آنها با نظام اقتصاد اسلامى توسط ایشان صورت گرفت و نتایج آنها مکتوب شد.[20]
فعالیتهاى سیاسى در تهران
آیت الله موسوى اردبیلى در بستر فرهنگ مبارزه رشد کرد و از پیشگامان این راه گردید. او که در روزگار جنگ مسلمانان علیه عامل استکبار جهانى در ایران طلبه جوانى بود، در اردبیل گام در مسیر مبارزه گذاشت. زمانى که سخنرانیهاى افشاگرانه و فعالیتهاى دینى و اجتماعى اش موجب ناخرسندى عوامل رژیم شد، درصدد برآمدند ضمن محدود کردن فعالیت، ایشان را تحت مراقبت شدید قرار دهند. او در جریان نهضت امام خمینى (1341-1357) از فعالان نهضت اسلامى بود و امضایش در پاى اعلامیه ها و بیانیه هاى مختلف آمده است. به نمونه هایى از آن اشاره مى شود.
تلگرام علماى اردبیل علیه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در تاریخ 13/8/1341
تلگراف علماى اردبیل به آیت الله گلپایگانىدرباره فاجعه خونین مدرسه فیضیه در سال 1342
تلگراف جامعه روحانیت آذربایجان به مراجع تقلید در سال 1342
اعلامیه علماء، وعاظ، ائمه جماعت تهران درباره اهانت روزنامه اطلاعات به امام در سال 1356
اعلامیه تسلیت علما و وعاظ تهران به مناسبت شهادت حاج آقا مصطفى خمینى در سال 56
اعلامیه علماء و وعاظ تهران به مناسبت حوادث خونین تبریز در سال 1356
اعلامیه روحانیون تبریز به مناسبت سالروز فاجعه خونین 15 خرداد در سال 1357
اعلامیه جمعى از روحانیون در ممنوعیت برگزارى جشن نیمه شعبان 1357
اعلامیه افشاگرانه روحانیون تهران علیه رژیم شاه به مناسبت فاجعه دردناک سینماى رکس آبادان در سال 57
اعلامیه جمعى از روحانیون تهران در تقدیر از اعتصاب کنندگان شهرهاى ایران
اعلامیه جمعى از روحانیون به مناسبت چهلم شهداى هفده شهریور تهران
اعلامیه جمعى از روحانیون تهران درباره فاجعه خونین کرمان
اعلامیه علماء و روحانیون تهران در دعوت مردم در راهپیمایى روزهاى تاسوعا و عاشوراى سال 57 و...[21]
فعالیتهاى اجتماعى
آیت الله موسوى اردبیلى تا پیروزى انقلاب اسلامى با تحمل زحمات طاقت فرسا در کنار عالمان و مردم ظلم ستیز ایران، رسالت الهى خویش را به بهترین صورت انجام داد و بعد از پیروزى انقلاب اسلامى نیز همچون سربازى فداکار، خالصانه یار ولایت فقیه شد و مسئولیتهاى فراوانى را از طرف امام خمینى (ره) پذیرفت.
فهرست برخى از فعالیتها و مناصب آیت الله اردبیلى بعد از پیروزى انقلاب، چنین است:
1 ـ عضویت در شوراى انقلاب در سال 1357ش[22]
2 ـ عضویت در جامعه روحانیت مبارز تهران
3 ـ عضویت در مجلس خبرگان رهبرى دوره اول از تهران[23]
4 ـ عضویت در هیئت مؤسس جامعة الزهراء قم[24]
معظم له از طرف امام خمینى همراه با حضرات آقایان مشکینى، جنتى، فاضل لنکرانى، شیخ محمدرضا توسلى، شیخ حسن صانعى، به عنوان هیئت مؤسس جامعة الزهراء قم منصوب شد تا زمینه فعالیت تحصیلى بانوان اسلامى را فراهم سازنند.
5- دادستان کل کشور به حکم حضرت امام خمینى قدس سره در تاریخ 5/12/1358 شوراى عالى قضایى بر اساس قانون اساسى اولیه جمهورى اسلامى داراى پنج عضو بود که دو عضو آن یعنى دادستان کل کشور و رئیس دیوان عالى کشور به انتخاب مقام رهبرى و سه عضو دیگر از بین قضات واجدالشرایط به انتخاب قضات دادگسترى و دادگاهها و دادسراهاى انقلاب تعیین مى شوند. براى اولین بار در تاریخ 4/12/58 حضرت امام خمینى طى احکام جداگانه اى دکتر بهشتى را به سمت ریاست دیوان عالى کشور و آیت الله موسوى اردبیلى را به سمت دادستان کل کشور منصوب کرد. متن حکم حضرت امام از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سید عبدالکریم موسوى اردبیلى دامت افاضاته نظر به اهمیت نقش قوه قضائیه در تأمین سعادت و سلامت جامعه و تمامیت نظام جمهورى اسلامى و ضرورت ایجاد تشکیلات نوین قضایى براساس تعالیم مقدس اسلام به دادستانى کل کشور منصوب مى شوید تا با همکارى رئیس دیوان عالى کشور، فقهاء، قضات، کارمندان شریف و صالح دادگسترى و حقوقدانان دیگر به تهیه طرح و برنامه و ایجاد تشکیلات نوین به تدوین لوایح قضائى جدید جمهورى اسلامى ایران بپردازید امیدوارم خداوند متعال شما را در انجام این امر خطیر یارى فرماید. روح الله الموسوى الخمینى 5 اسفند ماه 58[25]
6- ریاست دیوان عالى کشور منصوب با حکم امام خمینى
در تاریخ 21/4/59 آیت الله جوادى آملى و شهیدان بزرگوار قدوسى و ربانى املشى به عضویت شوراى عالى قضایى انتخاب شدند. این دوره تا هفتم تیرماه 1360ش ادامه داشت و با شهادت شهید بهشتى و پس از نزدیک به 70 روز بعد از شهادت شهید قدوسى، شوراى عالى قضایى به صورت شوراى سه نفره تبدیل شد و با انتصابات جدید از طرف امام خمینى، آیت الله موسوى اردبیلى و آیت الله ربانى املشى به ترتیب به ریاست دیوان عالى کشور و دادستان کل کشور منصوب شدند و اداره امور قوه قضائیه به عهده آنها سپرده شد.
متن حکم حضرت امام خمینى قدس سره در انتصاب آیت الله موسوى اردبیلى در سمت ریاست دیوان عالى کشور از این قرار است:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب مستطاب حجت الاسلام آقاى حاج سید عبدالکریم موسوى اردبیلى دامت افاضاته جنابعالى را به ریاست دیوان عالى کشور منصوب مى نمایم امیدوارم همان طورى که قبلا مقرر گردیده بود با همکارى دادستان کل کشور و کارمندان شریف و صالح دادگسترى هرچه بیشتر در تهیه و طرح و برنامه و ایجاد تشکیلات نوین و تدوین لوایح جدید جمهورى اسلامى ایران بر اساس تعالیم مقدسه اسلام کوشش نمائید خداوند شما را در این امر خطیر یارى فرماید 8 تیرماه 1360. روح الله الموسوى الخمینى[26]
آیت الله موسوى اردبیلى در تاریخ 7 تیرماه 1365 بار دیگر از سوى حضرت امام به ریاست دیوان عالى کشور منصوب شدند.
7- ریاست قوه قضائیه
حضرت امام خمینى در جمع قضات آیت الله موسوى اردبیلى را به ریاست قوه قضائیه معرفى کرد و طى سخنانى فرمود:
«من براى اینکه زودتر این مسئله حل شود و به جاى مرحوم آقاى بهشتى شخصیت دیگرى باشد به نظرم آقاى موسوى اولى از کسان دیگر است و چون بناست که مشورت کنم با آقایان، آقایان اگر نظرى دارند بدهند. و مى دانید که ایشان شخص صالحى است براى این امر، یعنى هم جهات فقهى مطالب را مطّلع اند و هم به جهات اخلاقى و به سایر جهات. آن طورى که من با ایشان سالهاى طولانى آشنا بودم من به نظرم مى آید که ایشان از دیگران براى این امر اصلح هستند روى هم رفته. از این جهت به نظرم مى آید که همین امروز معرفى بشوند.»[27]
مهم ترین اقدامات آیت الله موسوى اردبیلى و شوراى عالى قضایى به طور اختصار عبارتند از:
الف: تشکیل دادگاههاى مدنى خاص و ضرورت رسیدگى و حل و فصل دعاوى خانوادگى و امور حسبى بر اساس قوانین اسلامى.
ب: بازسازى و تغییرات ممکن در کادر ادارى و قضایى دادگسترى که زمینه تحرک در دستگاه قضایى کشور را در حد قابل ملاحظه اى فراهم ساختند.
ج: تشکیل کمیسیونهاى مختلف براى تغییر و تدوین قوانین به خصوص قوانین مدنى، جزا، تجارت، آئین دادرسى مدنى و کیفرى، تهیه لایحه قصاص و ارسال آن به مجلس شوراى اسلامى جهت تصویب با همکارى اساتید حوزه علمیه، قضات و حقوقدانان متعهد.
د: تربیت قضات و حقوقدانان واجد شرایط اسلامى تأمین نیازهاى ضرورى،رفع کمبودهاى انسانى، تشکیل کلاسهاى کوتاه مدت آموزش دروس لازم به فارغ التحصیلان دانشکده هاى حقوق و جذب نیروهاى واجد شرایط حوزوى.
هـ: تشکیل پلیس قضایى به عنوان بازوى اجرایى قوه قضائیه جهت تسریع دادرسیها و حسن اجراى احکام دادگاهها.
و: احیاى سازمان بازرسى کل کشور به منظور کنترل صحت جریان امور و اجراى دقیق قوانین و اعمال صحیح حق نظارت قوه قضائیه.
ز: احیاى دیوان عدالت ادارى مرجعى به عنوان رسیدگى به شکایات و تظلمات ادارى کشور که یکى از ارکان مهم قوه قضائیه است.
ح: تشکیل شوراى سرپرستى زندانها. این شورا با همکارى دادسراهاى انقلاب محیط زندانهاى کشور را به پرورش گاههاى اسلامى تبدیل کرد و با ایجاد کلاسهاى عقاید و اخلاق اسلامى و فراهم آوردن وسایل رفاهى در حد امکان موجب ارتقاى معنوى زندانیان شد. اقدامات و فعالیتهاى مثبت شوراى عالى قضائیه به ویژه آیت الله اردبیلى در جهت فرامین اسلام و تلاش براى تقویت قوه قضائیه وحفظ استقلال این قوه از سایر قواى کشور رسیدگى به پرونده هاى بلاتکلیف، خارج از تشریفات قانونى و تأسیس دادگاهها و دادسراها و...، موجب خرسندى حضرت امام خمینى گردید، به گونه اى که معظم له در تاریخ 9 بهمن 1367ش از او و سایر اعضاى شوراى عالى قضایى تقدیر کرد.[28]
حمایت امام
حضرت امام خمینى در مواقع مختلف از عملکرد قوه قضائیه و ریاست آن دفاع مى کرد و حمایت کامل و قاطع خود از آیت الله موسوى اردبیلى را اعلان مى داشت به عنوان نمونه طى نامه اى خطاب به حضرت آیت الله العظمى سید محمدرضا گلپایگانى چنین نوشت:
«...متصدیان امور را غالباً مى شناسم و خصوصاً جناب حجت الاسلام آقاى اردبیلى را سالها است به تعهد به اسلام و کوشا بودن در حفظ احکام اسلام شناخته ام در موارد مورد شک نیز مى دانم بدون عذر شرعى اقدام به این نحو امور نمى نمایند مع ذلک گفتم عین مرقوم شریف را به ایشان بدهند تا گزارش این مسئله را خدمت عالى عرض کنند اینجانب به شما اطمینان مى دهم که امثال ایشان به هیچ وجه مایل نیستند تخلف از موازین نمایند.»[29]
حضرت امام در تاریخ 5 تیرماه 1362شمسى در جواب نامه آیت الله گلپایگانى چنین مرقوم فرمود:
«...اینجانب به جنابعالى اطمینان مى دهم که اکثر کسانى که متکفل این نحو امور هستند خصوصاً جناب ایشان (آیت الله موسوى اردبیلى) از جان و دل کوشا در پیشبرد اهداف اسلامى هستند و متعهد به اسلام و احکام حیات بخش آن هستند...»[30]
8 ـ عضو ستاد پیگیرى فرمان هشت ماده اى
حضرت امام درباره حقوق مردم، قانون، قوه قضائیه و لزوم اسلامى شدن روابط و قوانین فرمان هشت ماده اى را صادر فرمود و آیت الله اردبیلى را به همراه آقایان میر حسین موسوى(نخست وزیر وقت)، امامى کاشانى، محقق داماد، ناطق نورى و آقا زاده (وزیر وقت) به عنوان اعضاى ستاد تعیین فرمود.
9 ـ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در تاریخ 17 بهمن 1366 با حکم امام[31]
10 ـ عضو تدوین متمم قانون اساسى به همراه جمعى از شخصیتهاى ارشد مملکتى با انتصاب حضرت امام در تاریخ 4/2/86[32]
11 ـ امام جمعه موقت تهران
12 ـ عضو هیئت مدیره و شوراى دانشگاه آزاد
13 ـ از مؤسسین و عضو شوراى عالى حزب جمهورى اسلامى ایران
هجرت مجدد به قم
آیت الله موسوى اردبیلى که در دوران حیات حضرت امام(قدس سره) بارها تقاضاى کناره گیرى از مسئولیتها و پرداختن به اشتغالات علمى را کرده ولى پاسخ منفى شنیده بود، بعد از رحلت امام و در شهریور سال 1368ش به قم هجرت کرد و به عنوان یکى از مراجع معظم تقلید مطرح شد و اشتغالات جدیدى را به شرح زیر آغاز کرد:
1 ـ تدریس و بحث و تحقیق
وى از ابتداى اقامت مجدد در شهر مقدس قم، تدریس خارج فقه و اصول را آغاز کرد و تا کنون یک دوره خارج اصول را به اتمام رسانیده و نیز یک دوره فقه جزایى اسلام شامل قضا، حدود، قصاص، دیات، شهادات و... را تدریس کرد، و آنها را به رشته تحریر درآورده است.
تا کنون فقه القضاء، فقه الحدود و التعزیرات، فقه الدیات، فقه القصاص وى منتشر شده و کتاب فقه الشهادات آماده طبع است و در ایام تعطیلى حوزه علمیه قم، اقدام به تدریس فقهى کتاب شرکت و مباحث اجتهاد و تقلید و بیمه کردند که از آن میان کتاب فقه الشرکة و کتاب التأمین در یک جلد به طبع رسیده است. پس از به پایان بردن مباحث مهم کیفرى، تدریس مباحث حقوقى و مدنى اسلام را در دستور کار خویش قرار داده اند که به جهت اهمیّت مضاربه و ابتلاى شدید جامعه به آن، آن را در اولویت قرار داد و تدریس آن را به پایان رساند و هم اکنون مشغول تدریس کتاب بیع است.[33]
2- تأسیس و اداره دانشگاه مفیداو از دورانى که در قم مشغول تحصیل بود، مانند هر طلبه دردآشنا به کاستى هاى نظام آموزشى حوزه مى اندیشید و آرزو داشت که این نواقص برطرف شود. یکى از مهم ترین کاستى هاى حوزه این است که برنامه درسى آن همان برنامه درسى سابق است و تغییر اساسى در آن ایجاد نشده است، لذا احکام مسایل جدید که در اثر تحولات جوامع زندگى انسانها به وجود آمده است، در این کتابها یافت نمى شود و یا بحث کافى در مورد آنها نشده است. مسایل مهم دانش، حقوق به ویژه حقوق بین الملل همچون احکام مرزها، صلاحیتها، دریاها و مناطق تحت حاکمیت کشورها، مقاوله نامه ها و میثاقهاى بین المللى، تابعیتها، همچنین مسایل اقتصادى از قبیل بانک، بانکدارى بدون ربا، بیمه، پول و... و نیز مسائل حکومتى و سیاسى و بحث و بررسى فقهى پیرامون نهادهاى اجتماعى جدید چون قواى سه گانه و هم چنین علومى مانند جامعه شناسى، فلسفه، کلام جدید، علوم سیاسى و... به شکل آکادمیک و امروزین آنها، در حوزه ها مورد بحث و بررسى کامل قرار نگرفته و به رغم نیاز شدید جوامع اسلامى به آنها، هنوز هم خلأهاى فراوانى در این زمینه به چشم مى خورد. از طرف دیگر طبیعى است که اداره حکومت اسلامى نیازمند متخصصان متعهدى است که علاوه بر آشنایى کامل با علوم حوزوى، با علوم جدید نیز آشنایى کامل داشته و از توانایى کافى جهت پاسخگویى به مسایل جدید و بیان دیدگاه اسلام در مسایل مطروحه برخوردار باشند. براى حل این مشکلات و نواقص و رفع آنها، هنگامى که ایشان تصمیم به اقامت دوباره در قم گرفت، اقدام به تأسیس مؤسسه اى به نام دانشگاه علوم انسانى (دارالعلم مفید) کرد. هدف از تأسیس این دانشگاه این است که علوم مورد نظر اسلام، یعنى علوم انسانى تدریس شود و نظرات اسلام نیز در ردیف نظرات سایر مکاتب مورد بحث و بررسى قرار گیرد. در حال حاضر رشته هاى حقوق، اقتصاد، فلسفه، علوم سیاسى و علوم قرآن در این مؤسسه در سطح کارشناسى و کارشناسى ارشد تدریس مى گردد و در نظر است مقطع دکترى نیز ایجاد شود. و افزون بر آن بر تعداد رشته هاى تحصیلى نیز اضافه گردد. اینک نزدیک به 600 دانشجو در این دانشگاه مطابق مقررات آموزش عالى کشور به تحصیل اشتغال دارند و همزمان به طور مستقل به تحصیل و پژوهشهاى عالى حوزوى مى پردازند.[34]
تألیفات
آیت الله موسوى اردبیلى در کنار مشاغل علمى و اجرایى، تألیفات ارزشمندى دارد که برخى از آن ها به زیور طبع آراسته شده است. فهرست تألیفات مطبوع و غیر مطبوع ایشان به قرار زیر است:
الف: آثار چاپى
1 ـ جمال ابهى (در ردّ بهائیت)
2 ـ فقه المضاربه
3 ـ فقه القصاص
4 ـ فقه الدیات
5 ـ فقه القضاء
6 ـ فقه الحدود و التعزیرات
7 ـ فقه الشرکة و التأمین
8 ـ رساله عملیه
9 ـ استفتائات
10 ـ مناسک حج
11 ـ نهج الرشاد (رساله عملیه به زبان عربى)
12 ـ فقه الشهادات
13 ـ مقالاتى در تفسیر قرآن که اغلب در نشریه نامه مفید به چاپ رسیده است.
ب: آثار خطى
14 ـ حاشیه بر خیارات مکاسب (مخطوط)
15 ـ یک دوره کامل اصول فقه (مخطوط)
16 ـ تقریرات دروس آیات عظام حکیم و خوئى در فقه و اصول (مخطوط)
17 ـ الرسائل الفقهیه مشتمل بر بحث هاى ربا، تلقیح مصنوعى، ذبیحه اهل کتاب، غیر مطبوع
18 ـ اخلاق (تدریس در دانشگاه مفید) غیر مطبوع
19 ـ اقتصاد در 4 جلد غیر مطبوع
20 ـ یک دوره اقتصاد اسلامى بر اساس کتاب و سنت (غیر مطبوع)[35]
فرزندان
حضرت آیت الله موسوى اردبیلى، داراى 6 فرزند مى باشد که به مشاغل گوناگون اشتغال دارند. و یکى از آنان بنام حجت الاسلام سید على موسوى، روحانى مى باشد.
[1]. جزوه مختصرى از زندگانى حضرت آیتالله العظمى سید عبدالکریم موسوى اردبیلى، تهیه و تنظیم دفتر معظم له، ص 8 و 7.
[2]. سلسله پهلوى و نیروهاى مذهبى به روایت کمبریج،ترجمه عباس مخبر، ص 38، طرح نو، تهران.
[3]. جزوه مختصرى از زندگانى آیتالله موسوى اردبیلى، ص 11.
[4]. مجله بینات، س 4، ش 14، تابستان 1376، ص 110-114.
[5]. جزوه زندگانى آیتالله موسوى اردبیلى ص 12.
[6]. همان، ص 15 مجله حوزه، ش 45، مرداد و شهریور 1370، ص 37 بینات، ص 110-114 دانشنامه قرآن و قرآن پژوهى، ج 2، ص 2173 آثارالحجه، ج 2، ص 215 ضمناً شرح حال اساتید فرزانه ایشان در مجلدات گلشن ابرار آمده است.
[7]. نامه مفید، ض 16، ص 12، مصاحبه با آیتالله موسوى اردبیلى.
[8]. بینات، س 4، شماره 14، ص 110-114.
[9]. جزوه زندگانى آیتالله موسوى اردبیلى، ص 21.
[10]. همان، ص 24
[11]. دانشنامه قرآن و قرآنپژوهى، ج 2، ص 2173 بینات، س 4، ش 14، ص 112.
[12]. بیّنات، ش 14، تابستان 1376، ص 113.
[13]. همان حوزه، ش 43-44، ص 212.
[14]. درباره آشنایى با حوزه علمیه اردبیل ر.ک.به: آثار الحجه، ج 2، ص 212 حوزههاى علمیه شیعه در گستره جهان، گنجینه دانشمندان، ج 3.
[15]. جزوه زندگانى آیتالله موسوى اردبیلى، ص 33.
[16]. همان، ص 35حوزه، ش 45، ص 38.
[17]. همان، ص 36-39.
[18]. همان، ص 40.
[19]. همان، ص 44-46.
[20]. جزوه زندگانى آیتالله موسوى اردبیلى، ص 48-50.
[21]. ر.ک.به: اسناد انقلاب اسلامى، ج 3، ص 25، 60، 108، 181، 231، 233، 237، 243، 256، 266، 283، 289، 309، 314، 324، 370، 388، 391، 397، 412، 416، 417، 423، 455، 486، 517 نهضت روحانیون ایران، على دوانى، ج 7 و 8، ص 42، 122، 164، 183، 221، 345، 384، 395، 479.
[22]. نامه مفید، ش 20، زمستان 1378، ص 24.
[23]. خبرگان ملت، ج 1، ص 410.
[24]. صحیفه امام، ج 19، ص 111.
[25]. نگاهى به فعالیتهاى قوه قضائیه، ص 17 صحیفه امام، ج 20، ص 183.
[26]. نگاهى به فعالیتهاى قوه قضائیه، ص 28.
[27]. صحیفه امام، ج 14، ص 516.
[28]. ر.ک: کتاب نگاهى به فعالیتهاى قوه قضائیه، تدوین روابط عمومى دادگسترى جمهورى اسلامى ایران، ص 35.
[29]. صحیفه امام، ج 15، ص 229.
[30]. همان، ج 17، ص 508.
[31]. همان، ج 20، ص 463.
[32]. همان، ج 21، ص 249.
[33]. جزوه زندگانى حضرت آیتالله موسوى اردبیلى، ص 52.
[34]. همان، 52-55.
[35]. همان، ص 56 قرآن و قرآن پژوهى، ج 2 ص 2173 بینات، س 4، ش 14، تابستان 76، ص 114.